دانلود تحقیق پارچه

Word 115 KB 6631 14
مشخص نشده مشخص نشده کشاورزی - دامپروری
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • پارچه ماده‌ای نرمش‌پذیر است که از شبکه‌ای از الیاف طبیعی یا مصنوعی (معروف به نخ) تشکیل شده پارچه را از طریق بافتن، کش‌بافی، قلاب‌بافی، گره زدن یا فشردن الیاف به هم درست می‌کنند.

    پارچه‌ها از نظر مواد به‌کار رفته انواع گوناگون دارند از جمله نخی، پنبه‌ای، پشمی، ابریشمی .

    غیره.

    به بخشی از بازار که پارچه‌ فروشی‌ها در آن قرار دارند بازار بزازها گفته می‌شود انواع پارچه چیت (= پارچه‌ی پنبه‌ای و نقش داری که بیشتر مزین به نقش گل‌های کوچک و بزرگ بود) چلوار (= پارچه‌ی پنبه‌ای سفید و آهار دار و بسیار پر مصرفی که از آن پیراهن و زیرجامه و ملحفه و روبالشی تهیه می‌کردند) کرباس (= کرباس یا کرپاس ، پارچه‌ی پنبه‌ای سفید و درشت بافت که غالباً زنان و مردان روستایی از آن جامه می‌ساختند و برای کفن نیز به کار می‌رفت) متقال (= پارچه‌ی پنبه‌ای سفید شبیه به کرباس اما از آن لطیف تر) *کتان (= پارچه‌ای که از الیاف ساقه‌ی کتان ساخته می‌شود.

    کتان گیاه علفی یکساله‌ای است دارای برگ‌های سبز مات و ساقه‌ی متشکل از الیاف نرم و بلند.

    از این الیاف نخ کتانی هم به دست می‌آورند) مخمل (= پارچه‌ای نخی یا ابریشمی که یک روی آن صاف و روی دیگر دارای پرزهای لطیف و نزدیک به هم و به یک سو خوابیده است) حریر (= پارچه‌ی ابریشمی نازک) وال، تور ، فاستونی ململ (= نوعی پارچه‌ی نخی لطیف و نازک و سفید) ماهوت (= پارچه‌ای ضخیم تمام پشم ، نرم ، کمی براق ، با سطح پرز دار) کریشه (پارچه‌ی سبک نخی دارای گل‌های برجسته) کلوکه (= پارچه‌ی نخی که بیشتر برای چادر مشکی بکار می‌رفت) کرپدوشین (= یا کربدوشین پارچه‌ای از خانواده‌ی کرپ که از ابریشم خام بافته می‌شد) آغبانو (= پارچه‌ای نازک و پنبه‌ای که بیشتر برای چارقد و چادر به مصرف می‌رسید) گاواردین (= نوعی پارچه‌ی معتبر و مرغوب انگلیسی که بیشتر به مصرف کت و شلوار مردانه می‌رسد) دبیت (= پارچه‌ای نخی که بیشتر آستر لباس و رویه‌ی لحاف می‌شد و نوع علی اکبری آن از همه مرغوب تر بود.حاج علی اکبر شخصی بود که دبیت را به کارخانه‌های دبیت بافی لندن سفارش می‌داد) مخمل‌های کاشان زربفت‌های یزد (= زربفت‌هایی که به دست زنان زردشتی یزد بافته می‌شد) *بورسا (= بروسا یکی از بنادر معروف ترکیه است که محصولات ابریشمی آن شهرت جهانی داشت) شال‌های کشمیر (= این شال‌ها را به تقلید از شال‌های کشمیر با پشم شتر در کرمان می‌بافتند) پارچه‌های زری دوزی شده‌ی اصفهان قدک نخی قزوین عبای لار.

    پارچه شناسی نوعی از پارچه های دستباف ایرانی است که دو نوع تابستانی و زمستانی را شامل می شود .

    عبای تابستانی که تولید آن ییشتر در بهبهان، کوهپایه ی اصفهان و بوشهر رواج دارد با، تار و پود نخ پنبه یی که به رنگ مشکی یا قهوه ای در آمده است، بافته می شود و عبای زمستانی که محمدیه ی نایین مهم ترین مرکز بافت آن است، با بهره گیری از کرک شتر به عنوان تار و پود تولید می شود.

    عبا توسط دستگاه های ساده ی بافندگی به عرض 75 تا90 سانتیمتر و طول 6 متر بافته می شود و کاملاًًًَ بدوی نقش و طرح بوده و قطعات آن با دوخت ساده ای به هم دوخته می شود.

    برک برک، نوعی پارچه ی ضخیم است که بیشتر در بوشرویه ی خراستان و با استفاده از کرک بز یا کرک شتر و برروی دستگاه دو وردی بافندگی بافته می شود و از آن عمدتاً برای تهیه و دوخت کت مردانه استفاده می کنند.

    برک به طور معمول خود رنگ بوده و در رنگ ها قهوه ای، سیاه، سفیده، شیری وشکری و خاکستری تولید می شود.

    آشنایی با مهم‌ترین پارچه‌ های دستباف ایرانی 1 دارایی ایکات ایکات که مأخوذ از واژه مالایایی منجیکات است ودر فارسی دارایی نامیده می‌شود، روشی کهن در بافت پارچه‌های منقش با رنگ ناپذیر کردن نخ‌ها پیش از بافتن آنهاست تا بتدریج وبه موازاتی که کار بافتن پیش می‌رود، نقش نیز نمودار گردد.

    ایکات به معنای بستن یا گره‌زدن یا پیچاندن است ومنظور از آن، شیوه بستن تاروپود از روی الگویی است که از پیش آماده شده است.

    اگرچه خاستگاه این روش دقیقاً مشخص نیست اما برخی محققان بر این عقیده هستند که این‌گونه بافت را قرن‌ها قبل از توسعه بازرگانی اروپا - درقرن‌های پانزدهم وشانزدهم - اقوام گوناگونی در ممالک مختلف جهان، هر یک مستقل از دیگری، ابداع وبه موازات یکدیگر رشد داده‌اند.

    ضمن آنکه برخی از پژوهشگران تأکید بر پیچیدگی این روش بافت، شک دارند که ایکات رابیش از یک قوم ابداع کرده‌ باشدوبر این اساس آن را دارای زادگاه خاص وواحدی می‌دانند.

    تنوع، پیچیدگی وظرافت نقش‌ها وروش‌هایی که در جزایر مالی، سومبا، سوماترا وبرنئو یافت شده است، دلالت بر آن دارد که اگر زادگاه واحدی برای این شیوه بافت وجود داشته، در منطقه اندونزی بوده است.

    قدیمی‌ترین نمونه موجود،ایکات، مصری است وتاریخ بافت آن حدود سال 1100 میلادی است.

    نقش‌های دیواری آجنته که در شمال‌غربی هندوستان در حدود 50 سال پیش از آن ساخته شده، زنانی را نشان می‌دهد که جامه‌هایی با نقش ایکات پوشیده‌اند.

    نبود مدارک دیگر، تعیین تاریخ دقیق بافت رادشوارو پیگیری چگونگی توسعه روش‌ها ونفوذ نقش‌های بیگانه را ناممکن می‌سازد.

    ایکات را از مکزیک تا پرو می‌بافند، ضمن آنکه در بیشتر مناطقی که در حوزه اسلام واقع بوده‌اند، ازماداگاسکار تااسپانیا واز هندوستان تاآفریقای‌غربی این روش بافت مشاهده شده است.

    در ژاپن نیز ایکات رواج داشته ولی در مناطق خشک شرق آسیا، شاید به دلیل آنکه چینی‌ها از پیش، سنتی در بافت پارچه‌های عالی وظریف داشته‌اند نشانی ازایکات یافت نمی‌شود.

    در کشورمان این شیوه بافت از گذشته‌های دور در مناطق مختلفی وجود داشته ولی در حال حاضر ایکات یا دارایی را تنها می‌توان در کارگاه‌های محدودی در شهر یزد مشاهده نمود که تنی چند از صنعتگران هنرمند هنوز این شیوهّ بافت را حفظ نموده‌اند.

    به دلیل کاربرد روش ایکات در مورد تار یا پود یا هردو، لازم است میان ایکات تار وایکات پود وایکات دوگانه فرق قائل شویم.

    ضمن آنکه لازمه هر سه روش آن است که نخ‌ها روی نوعی چارچوب کشیده شوند تا بتوان آنها را به صورت نقشی جمع کرد وبه هم بست.

    ایکات‌های تار معمولاً ثابت هستند و همین که روی دستگاه بافندگی نصب شوند، دیگر به آنها دست نمی‌زنند وفقط پود رنگی واحدی را به آنها می‌بافند.

    البته این قاعده، استثنایی نیز دارد وآن اینکه، هنگامی که تارها رابه صورت افقی می‌بندند، باید آنها را به ترتیب وتوالی، به جلو بکشند تا نقش پیکان یا شعله‌یی ازآن پدیدآید.

    ایکات‌های پود به کار بیشتری روی دستگاه بافندگی نیاز دارند زیرا هر گره‌یی باید درجایی دقیق ومعین زده‌شود تا نقش ظاهر گردد.

    البته بافنده تا اندازه‌ای می‌تواندبا حرکت دادن وجلو وعقب بردن پود، نقش‌هایی را که خود درنظر دارد، به وجود آورد.

    ایکات‌ های دوگانه به مهارت فوق‌العاده‌ای که در هرروش باید به کار بسته شود، نیاز دارد وگاه تکمیل این بافت‌ های ظریف پیچیده یک سال یابیشتر زمان می‌گیرد.

    درهرسه روش، وقت‌گیر‌ترین کار، بستن ورنگ زدن وگشودن نخ‌هاست.

    مقدار بستن ازاندازه ظرافت نقش تبعیت می‌کند.

    برای رنگ‌زدن تا گذشته‌ای نه‌چندان دور، همواره از رنگ‌های طبیعی استفاده می‌شد، ولی امروزه رنگ‌های شیمیایی جای رنگ‌های طبیعی را گرفته وکمتر از رنگ‌های طبیعی استفاده می‌شود.

    درهر حال دررنگرزی بارنگ‌های طبیعی: ازنیل برای رنگ آبی، روناس وقرمزدانه برای رنگ قرمز، پوست درخت وگل برای رنگ زرد، مواد معدنی وخاکی گوناگون برای رنگ سیاه استفاده می‌شده واستفاده می‌گردد.

    تا چند سال قبل برای تاروپود پارچه‌هایی که با روش ایکات در یزد تولیدمی‌گردید، از ابریشم طبیعی استفاده می‌شد، ولی در حال حاضراز نخ ویسکوز برای تارو از ابریشم مصنوعی یا ویسکوزرایون فیلامنت برای پود استفاده می‌گردد.

    با روش ایکات وضمن استفاده ازمواد اولیه‌یی که به آن اشاره شد، انواع پارچه که مورد استفاده رولحافی، بقچه، سوزنی ورومیزی دارد، تولید می‌گردد.

    باادامه واستمرار انواع روش‌ها در بافت دارایی یاایکات، نقش‌های بیشمار از ساده‌‌ترین صور راه‌راه وهندسی تا پیچیده‌ترینسبک ژاکارد از نسلی به نسل دیگرانتقال یافته است.

    هیچ‌گاه دو گونه ایکات همسان نمی‌توان یافت، بلکه هربافت نرامی ومواجی ویژه‌ای دارد که آن رااز انواع دیگر بافت‌های رنگین وحتی چاپ کلافه‌ای (باتیک) متمایز می‌سازد.

    چوقا چوقا یا چقا یا چوغا که به عبای دهقانی و عشایری نیز معروف می باشد، درواقع کت دراز و بی آستینی است که مردان عشایر و روستایی به خصوص در استان های خوزستان، چهار محال وبختیاری و گیلان و برخی از نقاط پشتکوه در استان اصفهان به صورت عبا روی لباس های دیگر خود می پوشند تولید کنندگان این نوع پارچه را اکثراً زنان بافنده ی روستایی تشکیل می دهندکه با استفاده از دستگاههای بسیارساده ی بافندگی که دارای عرض حداکثر70 سانتیمتر می باشد،چوقا را تولید می نمایند.

    چوقامعوملاًدارای دو رنگ سیاه وسفید(یا سرمه یی وسفید)است که به صورت قواره یی به عرض 70 سانتیمتر و طول حداکثر حدود350 سانتیمتر بافته می شود وبه دو تکه بریده شده واز به هم دوختن قطعات بریده شده،چوقا یا عبای دهقانی و عشایری حاصل می گردد.

    طرح نیمه ی بالایی چوقا از نوارهای متعدد پهن،سرمه یی یا سیاه ولی طرح نیمه ی پایینی فقط از چند خط تشکیل می شود.

    مواد اولیه ی مورد مصرف در بافت چوغا تا چند سال قبل، پشم دستریس بسیار ظریفی بود که در محل تولید چوقا قابل تهیه بود ولی امروزه از پشم ریسیده شده توسط کارخانجات نیز استفاده می گردد.

    در هر حال مواداولیه ی چوقا را نخ پشمی ونخ پنبه ای تشکیل می دهد.

    ضمن آنکه باید گفت چوقا می تواندتماماً از نخ پشمی یا تماماً از نخ پنبه ای و نیز با استفاده از نخ پنبه ای(معمولاً نمره 10)به عنوان تار ونخ پشمی به عنوان پود، تولید شود که نوع تار وپود پنبه ای آن معمولاً مخصوص فصل تابستان است ودر فصول دیگر سال کاربرد چندانی ندارد.

    نقش و نگار پارچه‌های هخامنشی در شماره‌ی نوزدهم هنر و مردم، آنچه درباره ی رنگ پارچه های پارسیان آوردیم، بیشتر در پیرامون جامه های رنگین ساده و بی‌نقش و نگار یا رنگ زمینه ی پارچه های گلدار دور میزد و اینک بجاست چند سخنی نیز درباره نقش و نگار و گل و برگ روی پارچه‌ها نیز همچون رنگها، نمودار ذوق و سلیقه و نمایاننده ی چگونگی آرایش دوستی و حتی کیش و باورهای مردم آن روزگارست و ما با مطالعه آنها، تا اندازه‌یی می‌توانیم در این زمینه‌ها برازهای نهفته‌ی فراوانی دست یابیم.

    چنانکه پیشتر هم آورده‌ایم، از تاریخ‌ها و آثار باستانی چنین پیداست که پوشیدن جامه‌های رنگارنگ و گلدار در میان ایرانیان آن زمان بسیار رواج داشته و حتی پارچه ی جامه های مردان نیز همچون زنان، با شکل گل و برگ و جانور و نقوش هندسی یا نقشهای رمزی دیگر آراسته می گردیده است.

    برخی از پژوهندگان، چنین پنداشته اند که این نقش و نگارها و گلبرگها در زمینه پارچه‌ها بافته نبوده، آنها را سپس برروی پارچه‌ها یا جامه‌ها دوخته یا به شکل پولک‌هایی از فلز بر آنها می‌افزودند(1) ، لیک خردی و فراوانی پاره‌یی از نقش‌ها که برروی پارچه های آن زمان دیده می شود، ما را از چنین پنداری بدور داشته، بی‌گمان می‌گرداند که این نقش‌ها در دستگاههای بافندگی در زمینه‌ی خود پارچه‌ها بافته میشده و چه بسا پاره‌ای از نقش‌ها نیز از راههای گوناگون رنگرزی، که هنوز هم در ایران بکار برده می شود، پدید می آمده است.

    از تاریخ نویسان یونانی، برخی در نوشته های خود ، از رنگارنگی و گلداری و راه راهی قباها و شلوار های ایرانیان یاد کرده اند، لیک به هیچ روی سخنی از چگونگی شکل این گلها و نقش‌ها به میان نیاورده‌اند و نمونه‌هایی بدست نداده‌اند، از این رو مدارک و مطالب ما درباره چگونگی شکل و طرح نقش و نگارهای پارچه های هخامنشی بسیار اندک است و با افسوس باید گفت جز چند نقش و طرح مستند از نقوش پارچه های آن زمان، چیزی در دست نداریم.

    جامه‌های پارسیان ـ هم چنان تیره‌های دیگر ـ در نقش برجسته های تخت جمشید ـ جز در دو جا که نقش و نگار و حاشیه دوزی جامه نشان داده شده است ـ بیشتر بی رنگ و بی نقش است، لیک از بی رنگی و بی نقشی نباید چنین پنداشت که در آن زمان جامه‌ها یکنواخت و ساده و بی‌نقش و نگار بوده است، زیرا از نشانه‌هایی که در کار است لیک می دانیم که نقش بر جسته‌ها و در و دیوارهای تخت جمشید هنگام آبادانی، رنگ آمیزی شده بوده و رنگ پارچه‌ها و چگونگی نقش و نگارها و ریزه کاریهای دیگر، با رنگ های گوناگون نموده می شده است و سپس که با گذشت زمان و ریزش باران و تابش آفتاب، رنگها از میان رفته و سنگ نگارها باز مانده، جامه‌ها نیز این چنین یک رنگ و یک نواخت گردیده است.

    نمونه‌های نقش و نگار پارچه‌های دوره‌ی هخامنشی که در دست داریم، برخی از مدارک ایرانی و پاره‌یی نیز یونانی است.

    نمونه های مدارک ایرانی از هفت گونه بیشتر نیست و همه‌ی آنها را از کاشیهای رنگین شوش و نقش برجسته های تخت جمشید و پاره‌یی آثار دیگر هخامنشی بدست آورده‌ایم.

    نمونه‌های دیگر که نویسنده، بر اثر نگرش و پی جویی در پیکره های یونانی بدست آورده، نزدیک به هیجده گونه است که سپس چگونگی یکایک آنها را خواهیم نمود.

    از مطالعه اجمالی این نقش و نگارها چنین دانسته می شود که در آن زمان، بافت نقوش هندسی است: دایره و خطای شکسته (چپراس) (2) و سه بر و چهار بر و بادامی و جز اینها ،بر روی پارچه‌ها، رواج فراوان داشته است، زیرا اینگونه نقش‌ها هم با زیورها و آرایشهای دیگر آن زمان هم آهنگی داشته و هم بافتن آنها با دستگاههای بافندگی و نقشبندی ساده آن دوره، آسان تر و آسوده تر بوده است.

    گذشته از اینها، چنانکه خواهیم آورد، دسته‌یی از این نقش و نگارها، نمایاننده‌ی نشانه های پادشاهی، و پاره‌یی نمادها (سمبل) و رمزهای کیشی و برخی نیز نمودار خوی رزم جویی و جنگاوری و دلیری مردمان آن زمانهاست.

    درباره ی چگونگی نقش و نگارهای پارچه‌های دوره هخامنشی، پیش از همه بجاست بدانیم که جهان باستان، جهان رازها و نمادها و رمزها بوده است و بیم و هراس‌ها و باورهای گوناگونی که درمیان مردمان رواج داشته است از راه جادوگری و کاهنیگری انگیزه‌ی پیدایش رمزها و نشانه‌هایی گردیده که بیشتر جنبه جادو و طلسم و حرز دارند و یا نمادهای کیشی و «اختر ماری» (Astronomy) هستند.

    این نمادها و نشانه‌ها را خود مردم بانگیزه ی باوری که به آنها داشتند و یا گردانندگان دستگاههای کیشی و فرمانروایی، برای بیان و فهمانیدن بسیاری از معنی‌های کیشی و پادشاهی در میان مردم که از خواندن و نوشتن بی بهره بودند، رواج داده در همه جا شناخته گردانیده بودند از اینرو ما از اینگونه نمادها و نقش‌ها، بر روی بخشهای گوناگون ساختمانها، ظرفهای سفالی و فلزی، مهرها گورها و حتی بافته‌ها و پارچه‌ها، گاهی به رویه‌ی تصویری و گاهی برویه تجریدی و ساده شده و بسیار می بینم.

    اگر نیک بنگریم، این نمادها و نشانه‌ها به راستی یک گونه زبان نوشته است که با گذشت زمان ، کلید رمز آنها گم و الفبای آنها فراموش گردیده و معنیهای پیشین خود را از دست داده کم کم رویه آرایشی به خود گرفته است لیک با سنجش و سود جویی از سر چشمه‌ها و دانسته های دیگر و تجزیه و تحلیل آنها، می توان پاره‌یی از معنی‌ها و خواست های پدید آورندگان و سازندگان و بکار برندگان این نمادها را بدست آورده با شناخت هنگام است که آشکار خواهد گردید که این نقش و نگارها که ما در آغاز آنها را یک نقش ساده آرایشی می پنداشتیم خود در اصل نشانه و نمادهای ویژه‌یی بوده و مردم از بکار بردن آنها معنی‌های ویژه‌یی را بدیده می‌گرفته‌اند.

    در آرایش بافته‌ها و پارچه های دوره هخامنشی نیز چنانکه یادکردیم مانند مردمان دیگر جهان باستان از این نمادهای کیشی و پادشاهی و اختر ماری سود جسته اند و نیک پیداست که این نقش و نگارها تنها برای زیبایی و آرایش جامه‌ها نموده بلکه معنی‌هایی را نیز می رسانیده است و همچنین برخی از این نقشها که نمونه های آنها را بدست خواهیم داد، تنها در پارچه شلوارهای بلند مادی و برخی نیز در پارچه قباها و پاره‌یی نیز در هِردو بکار می رفته است و به زبان دیگر برخی نقش ویژه قبا نیز برای هر دو بوده است.

    یکی از نقشها که بر روی جامه داریوش در تالار اصلی کاخ داریوش و جامه خشایارشا در حرم سرای او در تخت جمشید دیده میشود، گل لوتوس و نقش های ساده و سرشته ی آنست.

    لوتوس یک گل و رجاوند (مقدس) و نمادی (سمبلیک) است که با مهر پرستی و پادشاهی هم بستگی دارد و از این روست که در دوره هخامنشی در آرایش جامه‌های شاهنشاه و جام‌ها و ساغرهای زرین و سیمین و ستونها و حاشیه‌ها و بلکه بیشتر بخشهای ساختمانهای پادشاهی از گل و و ساقه آن سود جسته اند.

    در نقش برجسته های تخت جمشید بارها دیده می شود که شاهنشاهان هنگام نشستن بر اورنگ شاهی، در یک دست عصا یا چوگان شاهنشاهی و دردست دیگر شاخه ای از گل لوتوس گرفته‌اند و بیشتر بزرگان مادی و پارسی نیز که برای شادباش و درود جشن مهرگان یا نوروز به پیشگاه آنان می روند شاخه‌هایی از این گل در دست دارند.

    پیش از در آمدن آریاییان به سرزمین ایران، درخت انار و میوه آن همین جایگاه را داشت و از رستنیهای و رجاوند شمرده می شد و بیشتر کاچال(اشیاء) نیز باشکل ساقه و برگ و میوه ی آن آرایش مییافت لیک در دوره ی هخامنشی یا بهتر بگوییم از حدود هزاره های یکم میلادی کم کم ساقه و برگ و گل لوتوس برای آرایش رواج یافت و رفته رفته درخت انار را از میان بدر برده خود جای آنرا گرفت.

    لوتوس (در یونانی Lotos در لاتین Lotus) یک نام همگانی است که به بسیاری از رستنیها و گیاهان گوناگون باستانی داده شده است.

    لوتوس نیمفائی (Nymphaea Lotus) یا نیلوفر سفید با آنکه در سرزمین مصر فراوان میرود، لیک در آغاز در نوشته‌های مذهبی مصری کمتر دیده می شود و چنین پیداست هیچگونه همبستگی میان این دو گیاه و خدایان پیشین مصری نبوده است.

    برای نخستین بار لوتوس بادست نفرتوم (Nefertum) که برای وابسته به سلسله نوزدهم است برای آرایش برگزیده می شود و نیلوفر آبی بی رنگ نیز پس از دوره ی یونانی در مصر شناخته می گردد، لیک برخی از باستان شناسان چنین گمان می برد که اصولاً لوتوس از مصر در سرزمین های دیگر پراکنده شده و خود آن نیز رمز «نیل زندگی بخش» بوده است.پیش از در آمدن آریاییان به سرزمین ایران، درخت انار و میوه آن همین جایگاه را داشت و از رستنیهای و رجاوند شمرده می شد و بیشتر کاچال(اشیاء) نیز باشکل ساقه و برگ و میوه ی آن آرایش مییافت لیک در دوره ی هخامنشی یا بهتر بگوییم از حدود هزاره های یکم میلادی کم کم ساقه و برگ و گل لوتوس برای آرایش رواج یافت و رفته رفته درخت انار را از میان بدر برده خود جای آنرا گرفت.

    برای نخستین بار لوتوس بادست نفرتوم (Nefertum) که برای وابسته به سلسله نوزدهم است برای آرایش برگزیده می شود و نیلوفر آبی بی رنگ نیز پس از دوره ی یونانی در مصر شناخته می گردد، لیک برخی از باستان شناسان چنین گمان می برد که اصولاً لوتوس از مصر در سرزمین های دیگر پراکنده شده و خود آن نیز رمز «نیل زندگی بخش» بوده است.

    در دوره‌ی چیرگی حبشی‌ها بدره‌ی نیل، «هوروس» خدای آفتاب مصریان بر روی نیلوفر سفید می نشسته است و به همین انگیزه پرستندگان هنگام برآمدن خورشید با دسته های گل لوتوس هندی (Nelumbium Nelumbo) از همان آغاز ، و رجاوند شمرده می شد و در نبشه‌های دینی هند، جایگاه والایی داشت.

    در کهنترین سرودهای ودا (veda) نام این گیاه سخت گرامی داشته می شود و در شعرهای سانسکریت نیز آنرا مظهر زیبایی می شناسانند .

    نام نیلوفر هندی (Nelumbium Speciosum) در سانسکریت (pundorika ) و نیلوفر آبی رنگ (pushiara) چندین بار در «ریگ ودا» آمده است و بنا به نوشته‌ی کتابهای مقدس برهمنا(Brahmana) ،آفریننده پرجاپتی (prajapati) خود بروی برگ لوتوس که بر روی جهان آبی قرار داشت پدید آمده است و به همین‌سان آفریننده برهما(Brahma) هم ازگل لوتوس بوجود آمده و لقب نیلوفر‌زاده(Abja-j) یافته است .

    اصولاً چنین پیداست که گل نیلوفر برای آریاییان باستانی ،مظهر پیدایش مینویی و جاویدانی بود زیرا «نیلوفر آبی تنها آفریده‌یی بود که در مردابهای خاموشی و بی‌جنب و جوش پدید می‌آید».

    لکشمی همسر ویشنو ،خدای پرورنده ،همیشه در میان گل نیلوفر نشسته یا ایستاده است و یک شاخه ی لوتوس هم دردست دارد .

    پس از تجدید دوران هندوییگری (هندوئیسم) نیز همه‌ی خدایان هندی و همسرانشان این گل را بعنوان تخت و نشیمنگاه خود برگزیدند همچنین تندیسه های بودا از سده یکم میلادی ، در میان گل نیلوفر قرار گرفت و سپس در تبت و جاوه و حتی آسیای مرکزی نیز گل نیلوفر بصورت نشیمنگاه بودا درآمد .

    نقش گل لوتوس در باستانی‌ترین ساختمانهای هند بویژه ساختمانهای بودایی دیده میشود و گسترش دین بودایی رواج لوتوس هندی را در آرایشهای بودایی در آسیا ، میدان پهناورتری بخشید .

    لوتوس یونانی از خانواده‌ی لوتوس زیز یقوس (Zizyphus) است که یک گیاه بومی اروپای جنوبی است و یونانیان در آرایش ساختمانها و کاچالهای خود بیشتر از گل و ساقه این گیاه سود برده اند .

    لوتوس ایرانی که همنام و نظیر لوتوس هند است در انگلیسی بنام (Rose Lotus) معروفست و گمان می‌رود همان نیلوفر آبی است که در استخرها و مردابها و چشمه های ژرف ایران می روید و گلی سفید یا گلی رنگ بزرگ و زیبا با بویی خوش و ملایم دارد وبا بر آمدن آفتاب باز و با فرو رفتن آن بسته می شود و بدین انگیزه مظهر خورشید است و با میترا همبستگی دارد و از نمادهای مهری است و هخامنشیان که به میترا دلبستگی فراوان داشتند و او را در مهرگان با آیین ویژه و شکوه فراوان می پرستیدند از شاخه و گل و برگ لوتوس که نماد میترا بود ، در آرایش ساختمانهای تخت جمشید که بیگمان جنبه ی مذهبی و پادشاهی مینویی داشت و بسیار کاچال‌های دیگر آن زمان ، سود فراوان جسته‌اند و باز بهمین عنوان ، پارچه‌ی جامه‌های شاهنشاهان هخامنشی با نقش گل لوتوس آرایش یافته که پیداست همچون رنگ ارغوانی ویژه‌ی شاهنشاهان بوده استلوتوس ایرانی که همنام و نظیر لوتوس هند است در انگلیسی بنام (Rose Lotus) معروفست و گمان می‌رود همان نیلوفر آبی است که در استخرها و مردابها و چشمه های ژرف ایران می روید و گلی سفید یا گلی رنگ بزرگ و زیبا با بویی خوش و ملایم دارد وبا بر آمدن آفتاب باز و با فرو رفتن آن بسته می شود و بدین انگیزه مظهر خورشید است و با میترا همبستگی دارد و از نمادهای مهری است و هخامنشیان که به میترا دلبستگی فراوان داشتند و او را در مهرگان با آیین ویژه و شکوه فراوان می پرستیدند از شاخه و گل و برگ لوتوس که نماد میترا بود ، در آرایش ساختمانهای تخت جمشید که بیگمان جنبه ی مذهبی و پادشاهی مینویی داشت و بسیار کاچال‌های دیگر آن زمان ، سود فراوان جسته‌اند و باز بهمین عنوان ، پارچه‌ی جامه‌های شاهنشاهان هخامنشی با نقش گل لوتوس آرایش یافته که پیداست همچون رنگ ارغوانی ویژه‌ی شاهنشاهان بوده است چنانکه از پیکره‌ی داریوش در تالار اصلی کاخ داریوش در تخت جمشید پیداست طرح و نقش جامه‌ی او نیلوفرهای استیلیزه شده‌یی است که در میان چنبری قرار گرفته که خود آنهم با گلبرگهای لوتوس آرایش یافته است و همین گردی و چنبر است که سپس در زمان اشکانیان و بویژه ساسانیان و حتی پس از اسلام نیز در نقش و طرح پارچه های بافت ایران فراوان دیده می شود .

    پروفسور اشمیت در کتاب تخت جمشید درباره‌ی این نقشها می نویسد : «در درگاه غربی ضلع شمالی تالار کاخ اثر طرحهای شایان توجهی که بر لباس شاه موجود بوده باقی مانده است .

    در بدنه‌ی شرقی در گاه مزبور حاشیه‌ی پایین لباس پادشاه مزین بیک ردیف تصویر شیر در حال راه رفتن است و مضرس می‌باشد بر بدنه‌ی غربی همان درگاه لباس پادشاه با طرح کلی نقش پرگاری که دارای نخلچه‌های محصور در دایره می‌باشد مزین گردیده و حاشیه آن دو ردیف یک در میان نیمدایره می باشد که ممکن است در حقیقت نمودار تاج گل باشد.

    بدون شک اینگونه طرحهای دقیق از طرف هنرمندان کشیده شده بود که بعداً نقوش برجسته مزبور نقاشی و رنگ شود».چنانکه از پیکره‌ی داریوش در تالار اصلی کاخ داریوش در تخت جمشید پیداست طرح و نقش جامه‌ی او نیلوفرهای استیلیزه شده‌یی است که در میان چنبری قرار گرفته که خود آنهم با گلبرگهای لوتوس آرایش یافته است و همین گردی و چنبر است که سپس در زمان اشکانیان و بویژه ساسانیان و حتی پس از اسلام نیز در نقش و طرح پارچه های بافت ایران فراوان دیده می شود .

    بدون شک اینگونه طرحهای دقیق از طرف هنرمندان کشیده شده بود که بعداً نقوش برجسته مزبور نقاشی و رنگ شود».

    در نقش دیگر از قبای خشایارشا در کاخ حرم سرا، باز گل و برگ لوتوس به کار رفته و در آن نیز، طرح ساده شده و جنبه آرایشی به خود گرفته است.

    پروفسور اشمیت باز در این باره می نویسد: «بر روی بدنه شرقی درگاه جنوبی اثر طرحهایی بر لباس پادشاه باقی مانده است یک صف نقش شیر بر لبه آستین دیده می‌شود و طرح کلی متشکل از نقش محصور گل سرخ (؟) بقیه «جبه» او را فرا گرفته است.

    در این مورد نیز مانند نقوش برجسته شاه در کاخ داریوش طرحهای مورد ذکر فقط برای راهنمایی نقاش که موظف به رنگ کردن نقوش برجسته بوده کشیده شده است.

    طرحهای مزبور توأم به آثار رنگ که در تالار تخت و نمای آرامگاه سلطنتی نقش رستم پیدا شد دلیل آن است که همه یا اغلب نقوش برجسته تخت جمشید و نقش رستم نقاشی و رنگ شده بوده و یا لااقل قصد رنگ کردن آنها در میان بوده است».در نقش دیگر از قبای خشایارشا در کاخ حرم سرا، باز گل و برگ لوتوس به کار رفته و در آن نیز، طرح ساده شده و جنبه آرایشی به خود گرفته است.

    طرحهای مزبور توأم به آثار رنگ که در تالار تخت و نمای آرامگاه سلطنتی نقش رستم پیدا شد دلیل آن است که همه یا اغلب نقوش برجسته تخت جمشید و نقش رستم نقاشی و رنگ شده بوده و یا لااقل قصد رنگ کردن آنها در میان بوده است».

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

تارﻳخچه شعر بافی شعربافی( ( SHARBAFIاز جمله هنر و صنعتی است که حدود ‪ ۳۵۰سال پیش به وسیله دستگاهی با نام "ماکوپران" انجام می‌شد و در هر کوی و برزن شهر یزد مردم به این شغل مشغول بوده و امرار معاش می‌کردند. ااین شغل در محله‌های قدیمی یزد مانند وقت و ساعت ، بازارنو، پشت باغ ، شاه ابوالقاسم، جنگل و پشت خان ، از رونق خاصی برخوردار بوده و به عنوان شغل اصلی آن دوران محسوب می‌شد. زری ...

کرمان، این خطه خشک و گرم، اما کهنسال و پهناور، که در طول تاریخ دراز و پرحادثه خود سمبل و مظهر مقاومت در برابر تهاجم شناخته شده و از حمله مغول ها و تیموریان گرفته تا تهاجم آغامحمدخان قاجار لطماتی سنگین دیده، یکی از قدیمی ترین کانون های مدنیت به شمار می آید که کشف دست ساخته های متنوع سنگی، سفالی و فلزی بازمانده از هزاره پنجم پیش از میلاد مسیح در تپه ها و دشت های آن همچنین به دست ...

مقدمه بافندگی و نساجی از بومی‌ترین هنر های ایرانی است و سابقه‌ای دیرینه و هزاران‌ساله دارد؛ از فرش نام‌دار دوره هخامنشی، پازیرک گرفته تا پارچه‌ های فاخر عهد ساسانی یا بافته‌های دوره سلجوقی و انواع پارچه‌ها و فرش‌های بی‌همتای عصر صفوی که الحق اوج درخشان و عصر طلایی نساجی و بافندگی در ایران است، همه و همه نشان‌دهنده حیات ارزشمند و دیرینه و رواج این هنر در زندگی ایرانیان است. استان ...

مقدمه می توان ایران و روح ایران را در سه چیز کلی بشناسیم 1) در هنر Ù قالی بافی 2) در صنعت Ù کاشی 3) در شعر Ù رباعی اما این را هم می دانیم که همیشه و در همه ادوار مختلف ایرانیان ذوق و سلیقه قابل ستایشی را داشته اند که تنها این سه گزینه بلکه بسیاری از هنرهای دیگر معرف این سخن است. البته آن چیزی که همه ما ایرانیان به آن بالیده و آن را شناسنامه این سرزمین نازنین می دانیم چیزی جز ...

پشم و مو و هر الیاف دامی از همان آغاز در ریسندگی و بافندگی جای خاصی یافت . در مناطقی نظیر مصر و بین النهرین به دلیل هوای گرم و رطوبی، کتان و پنبه کاربرد بیشتری داشت و قطعاتی از بافته های این الیاف در مقایر مربوط به امرا و شاهزادگان سلسله های حکومتی مصر دیده می شود که قدمت آنها بعضاً به 6000-7000 سال پیش می رسید . برخی از یافته های به دست آمده از مصر سپس آناتولی و بین النهرین که ...

تاریخچه فرش ایران قدیمترین فرش دستبافت ایرانی در سال 1949 در دومین مرحله کاوشهای باستان شناس روسی، رودنکو در منطقه پازیریک کشف و به نام فرش پازیریک نامیده شد. رودنکو در کتابی که به مناسبت این اکتشافات در سال 1953 در روسیه منتشر کرد، درباره فرش مکشوفه توضیحات مفصلی نگاشت و آن را صراحتا کار ایران و قدیمی ترین فرش ایرانی در دنیا بیان نمود. او نوشت: "بدون اینکه بتوانیم به طور حتم ...

بخواهند چه نخواهند بايد اهل حوصله و آشنا به شرايط اجتماعي و روحيات و ارزش‌هاي اعتقادي مردم ايران باشند. در طراحي پارچه خصوصيات اقليمي، آداب و رسوم و باورهاي مردم در رنگ‌ها و طرح و اشکال مختلف تأثير گذار است. رابطه اين رشته به صنعت نساجي، که بعد از

شناخت سلایق و نیازهای بازار جهانی فرش الف:آلمان کشور آلمان یکی از بزرگترین وارد کنندگان فرش دستباف ایران می باشد به طوریکه در سال 1375 از نظر وزنی 8/48% را از نظر ارزشی بالغ بر 40% از صادرات فرش کشورمان را به خود اختصاص داده است. سهم آلمان از صادرات فرش دستباف در سال 84 از نظر وزنی 6/22% و از نظر ارزشی 4/19% بوده است و در هشت ماهه اول سالجاری کشور آلمان برای اولین بار پس از ...

کشور آلمان یکی از بزرگترین وارد کنندگان فرش دستباف ایران می باشد به طوریکه در سال 1375 از نظر وزنی 8/48% را از نظر ارزشی بالغ بر 40% از صادرات فرش کشورمان را به خود اختصاص داده است. سهم آلمان از صادرات فرش دستباف در سال 84 از نظر وزنی 6/22% و از نظر ارزشی 4/19% بوده است و در هشت ماهه اول سالجاری کشور آلمان برای اولین بار پس از ایالات متحده امریکا (که از نظر وزنی 5/27% واز نظر ...

بازارهای دیگر مقدار صادرات به کشورهای عربی به طور کلی در دهه گذشته رو به کاهش بوده است. اگرچه این کشورها با جذب فرشهای گران‎قیمت باعث افزایش صادرات این کالا شده‎اند، اما ارقام رسمی مقدار صادرات نشان دهنده محدود شدن بازار فرشهای ایران در کشورهای عربی است. البته باید اضافه کرد که کشورهای عربی از مراکز مهم جذب فرشهای قاچاق ایران است. کشورهای عربی به علت قرار گرفتن در محیطی کویری و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول