مقدمه
سال 1966 به عنوان نقطه عطفی در تاریخ تمدن بشری شناخته می شود. در این سال، سفینه آپولو نخستین تصاویر کره زمین را از فضا مخابره کرد. این تصاویر دو دیدگاه متفاوت را نسبت به نظام زیست جهانی در کنار هم مطرح نمود. نخست این که "جهان زیستی، پدیده ای کوچک و آسیب پذیر" و دوم این که "جهان زیستی پدیده ای قابل مدیریت و برنامه ریزی است." این تصاویر نمادی برای جنبش جهانی محیط زیست گردید و عزمی جهانی را برای نیل به نظام پایدار زمین برانگیخت.
پایداری به عنوان رویکرد انسان به جهان زیستی، یک نگرش اخلاقی را مطرح می کند که در آن نحوه زیست و عمل انسان در رابطه با سایر ارکان هستی مورد توجه قرار می گیرد. دیدگاه پایداری به مهمترین چالش امروز تمدن بشری می پردازد: "بقای تمدن در این سیاره". (1997 Buchanan,) آسایش مانای انسان در گرو برقراری و تداوم رابطه متعادل زیستی میان تمام ارکان نظام زیست جهانی است. این معنای پایداری به عنوان نحوه نگرش انسان به جهان زیست است. خطاب این دستور اخلاقی به تمام جوامع انسانی است و نمی توان آن را مختص و محدود به کشور یا منطقه ای خاص از زمین دانست، چرا که بحران های کنونی محیط زیست از مقیاس کشور و یا منطقه ای خاص فراتر رفته و به مساله تمام زمین بدل شده است.
از محافظت تا سازگاری با طبیعت
انسان در طول تکامل فرهنگی خویش، فعالیت های مختلفی را برای رفع نیازهای روز افزون نو شونده اش آغاز کرد همه آنها مستلزم تغییر در محیط بود. محیط زیست برای موجودات زنده حاصل مجموعه ای از تعادل هاست که بر هم برخوردن هر کدام از آن تعادل ها، ضمانت دوام زندگی را تضعیف می کند. وقتی می گوییم «محیط زیست» مقصود آن فضایی است که طبیعت و انسان و فرهنگ و شرایط اجتماعی و تاثیرات متقابل آنها را دربر می گیرد. تحولات عصر صنعت اگر چه بسیاری از معضلات بشر را حل کرده ولی متاسفانه رابطه انسان را با محیط بریده است، این در حالی است که مشکلات زیست محیطی می تواند مسائل اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی مهمی را برای دولت ها اجاد کنند. کمبود منابع قابل تجدید در اختلافات خشونت بار در بسیاری از مناطق در حال توسعه نقش دارد، منابع و ذخایر طبیعی محدودند و چنانکه انسان بی رویه از آن استفاده کند هه چیز برهم خواهد ریخت. خطر به حدی است که برای نسل آینده بحران های بسیار جدی پیش بینی شده است.
نگرانی از ادامه روند موجود منجر به آن شد که الگوهایی از توسعه دنبال شود که آسیب های کمتری به محیط وارد کرده و قابلیت تداوم و استمرار داشته باشد. لذا می باید در پی ایجاد شرایطی در جهت هماهنگی با محیط زیست و بوجود آوردن محیط زیستی پایدار بود. از این رو مباحثی همچون سازگاری با محیط زیست و پایداری مصنوعات و فعالیت های انسان در راس برنامه های سازندگی ددولتها در آمده است و موضوع «پایداری» به این معنی که نیازهای نسل های کنونی تامین شود، بی آنکه نیازهای نسل های آتی نادیده بماند، اکنون یک «ضرورت» است؛ و بنیاد «توسعه» محسوب می شود. معماری نیز از این ضرورت بنیادی بر کنار نیست. چرا که ساختمانها اصلی ترین، وسیع ترین و ماندگارترین تغییراتی هستند که انسان در روی کره زمین به وجود آورده است.
لرد را جرز 1 در نشریه انگلیسی (Architecture Design) در مورد طرح پایدار چنین می گوید:
«طرح پایدار به دنبال برآورده کردن نیازهای امروز بدون به خطر انداختن ذخیره منابع طبیعی، و باقی نهادن آن برای نسل های آینده است. این طرح می بایست با سازگاری با اصول پایداری اجتماعی و اقتصادی، توجه ویژه یی به مصرف انرژی و تاثیر زیست بومی ساختمان ها و شهرها داشته باشد. موارد عمده برای این منظور عبارتند از: انرژی کم، سازگاری مناسب ، بهره گیری مطلوب از منابع.»
«معماری پایدار» و «معماری سبز» موضوع یا پدیده ای است که اکنون در بیشتر کشورهای جهان، و توسط بسیاری از معماران با سلیقه ها و دیدگاههای متفاوت، به آن توجه می شود. ایده ی «معماری سبز» ضمن اینکه مفهوم جهانی است، «محلی» هم هست. یعنی این مفهوم ضمن برخورداری از نکته های مشترک و جهان شمول، در هر موقعیت اجتماعی – فرهنگی مفهوم خاص و متمایز خود را دارد. در این دیدگاه ، با توجه به موضوع «پایداری» نه تنها برای مشکلات جهانی (مثل آلودگی و تغییر آب و هوا) بلکه برای مسائل محیطی محلی (مثل حفاظت از آب و خاک و احیای شهر کوچک) راه حل هایی ارائه می شود. راه حل هایی مبتنی بر فن آوری پیش رفته و فن آوری های ساده و بومی که اغلب در یک پروژه واحد با هم تلفیق می شود. روشی که «فضا» را به عنوان ابزار بیان معماریع با مفهوم «پایداری» تلفیق و آن را متحول می کند.
معماری پایدار: تعاریف و مفاهیم
شالوده اخلاق پایداری بر نظام اخلاق زیست محیطی بنا شده است و بر مبنای گرایش های مختلف آن، نگرش های متفاوتی در رابطه انسان با دیگر ارکان نظام زیست جهانی تبیین می شود. بر این اساس، بخشی از رویکردهای اخلاقی مبتنی بر پایداری – به خصوص در حیطه توسعه اقتصادی – از موضع اخلاقی سطحی زیست محیطی – محیط زیست گرایی سطحی – برخوردارند که در آن انسان محور اصلی توجهات در تصمیمات است و سایر ارکان محیط زیست به عنوان منابع مورد نیاز برای فعالیت های انسانی می بایست در جهت «تداوم و ارتقای بهره مندی» و «سلامت» جامعه انسانی ، «حفظ، نگهداری و مدیریت» می شوند.
بخش عمده ای از رویکردهای پایداری از یک موضع میانه پیروی می کنند – محیط زیست گرایی میانه – که در آن به نغیر نگاه انسان به جهان زیستی تأکید می شود: «حفظ و برقراری تعادل» زیستی میان «انسان» و «دیگر ارکان نظام زیستی» با اولویت مسائل انسانی. چنین رویکرد اخلاقی، در تصمیم سازی های مرتبط با محیط انسان ساخت (از جمله معماری) مورد نظر و تأکید است. چنین انسانی. چنین نگرشی در غایت تکامل خود، دیدگاهی را تبیین می کند که در حفظ و تداوم تمامیت جهان زیستی به عنوان موجودی زیستمند، در اولویت بالاتری نسبت به ارکان و اجزای تشکیل دهنده آن (انسان و غیر انسان) قرار می گیرد. (محیط زیست گرایی ژرف)
در اخلاق پایداری برخورداری از توانایی تصمیم گیری به یک مسئولیت اخلاقی برای انسان تعبیر می شود؛ نقش امانتداری یا سرپرستی انسان نسبت به جهان هستی: «تلاش برای حفظ و تداوم تمامیت و یکپارچگی بوم شناختی زیست کره» چنین تفکری در عمل تحت تأثیر تفکر انسان مدار مدرنیستی قرار گرفته و بدین صورت تبیین می گردد: «تلاش برای نیل به شرایط مطلوب زیستی برای انسان که کمیتنه اثرات سوء را بر شرایط زیستی دیگر ارکان محیط زیست در پی داشته باشد.» در نظام های اخلاقی خدا محور پایداری مفهوم جدیدی از رشد را تبین می کند: گونه ای از رشد که امکان استفاده هوشمندانه تر و محتاطانه تر از منابع محیط را فراهم می آورد. Van Der Ryn &) Calthorpe, 1986:111) در این معنا رشد به مفهوم توسعه محدوده ها یا دامنه بیرونی یک فعالیت یا نظام نیست، بلکه به مفهوم آن است که موضوع رشد – اعم از یک فعالیت توسعه ای ، یک فرایند و ... – پیچیده تر، خود آگاه تر، دقیق تر و کامل تر می گردد و از این نظر به سمت تصحیح و تکاملی حرکت می کند که برای یک عملکرد یا رفع یک نیاز خاص مناسب تر گردد.
در این رشد تمام اجزا، عناصر و مولفه های یک فرایند توسعه ای – اعم از سرمایه های انسانی ، منابع مواد و انرژی ، سرمایه های مالی ، ارتباطات و نقل و انتقالات و ... دخالت دارند، اما نسبت اجزای مورد استفاده تغییر خواهد نمود. (همان) چنین فرایند توسعه ای "رفتار گونه های جانداران را تداعی می کند که همواره در حال انطباق موثر با محیط در حال تغییر خود می باشند و از این جهت رو به تکامل دارند." (همان:112)
اکنون کمتر کسی بر ضرورت نیل به جامعه ای پایدار تردید می کند، اما مساله اصلی چگونگی نیل به اهداف این دیدگاه در عمل است. در این چالش، فعالیت های مرتبط با توسعه کالبدی محیط، نقش پررنگی بر عهده دارند. چرا که توسعه کالبدی محیط سهم قابل توجهی از منابع طبیعی زمین را به خود اختصاص داده است. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که: «چگونه می توان توسعه کالبدی محیط را در راستای پایداری هدایت نمود و یا به بیان روشن تر چگونه می توان فضاهای زیستی پایدار طراحی نمود؟»
مفهوم معماری پایدار – چه به عنوان عمل خلق فضای انسانی و تنظیم رابطه انسان محیط فیزیکی و چه به عنوان محصول این فرایند – همواره با محیط پایدار در آمیخته و در یک چارچوب کلی می توان آن را به معنای «خلق محیط پایدار انسان ساخت» تعبیر نمود. از این رو در این مقاله، تعریف معماری پایدار، با استناد به ادبیات مرتبط با «محیط پایدار» ارائه می گردد.
1-2. محیط پایدار
شرط اساسی در نیل به پایداری محیطی برقراری تعادل پویا میان نظام های مختلف محیط است. این شرط از دیدگاه عملی دستیابی همزمان به پایداری نظام بوم شناختی، نظام اجتماعی – فرهنگی و نظام اقتصادی را ایجاب می کند و از منظر اخلاقی به برقراری و تداوم راابطه همزیستی میان تمام عناصر و ارکان محیط (انسان و غیر انسان) تعبیر می شود.
بر این اساس «محیط پایدار» را می توان واجد خصوصیات زیر تعریف نمود:
* از منظر بوم شناختی:
در محیط پایدار کار کرد سامانه های زیستی اصلی محیط و سلامت آنها تداوم و ارتقا می یابد. این کارکردهای اصلی برای فعالیت های انسانی عبارتند از: تولید اکسیژن و جذب دی اکسید کربن، جذب پسماندها و آلودگی ها، تنظیم شرایط محیطی (درجه طول و اندازه رطوبت و ...) تولید منابع طبیعی تجدید پذیر: مواد غذایی و مواد خام اولیه محصولات فراوره های تولیدی، تأمین آسایش و سلامت روان شناختی و فیزیکی.
* از منظر اجتماعی – فرهنگی:
در محیط پایدار، همزیستی متعادل میان جامعه انسانی و محیط زیست طبیعی در راستای بهره مندی توامن اجتماعی و اقتصادی بررار گردیده است. از این رو در این محیط امکان بهره مندی از شرایط ارضا کننده در طول زمان (حال و آینده)، در حیطه «ظرفیت بْ«د یا خورند» به منظور نیل به بیشینه منفعت جمعی، فعالیت ها و مسیرهای توسعه ای دنبال می شود که در آنها از قابلیت های بوم شناختی – فرهنگی مکان توسعه بهره گرفته شده است.
*از منظر اقتصادی:
در محیط پایدار، فعالیت های تسعه ای اقتصادی به رشد عادلانه و متوازن جامعه زیستی طبیعی و فرهنگی محیط و در نتیجه استفاده بهینه و پربازده از آن هاست. بنابر این نظام ها و فرایندهای توسعه ای در این محیط همچون یک سامانه طبیعی از خصوصیات: انعطاف پذیری ، تطابق و تغییر پذیری ، قابلیت احیا و استفاده مجدد (بازیافت پذیری) بهره وری و تنوع برخوردارند.
* نیل به پایداری محیط کالبدی انسان ساخت – به عنوان بخشی از محیط زیست انسانی و در برگیرنده و سامان دهنده فعالیت های اقتصادی و اجتماعی – در گرو برقراری حالت تعادل پویا میان فضای کالبدی انسانی، محیط فراگیر و کاربردان فضاست. پویایی این تعادل در نحوه پاسخ گویی و کنش مندی محیط کالبدی به خواست ها و نیازهای کاربران و نیز شرایط متغیر محیط فراگیر است. بر این اساس ون دررین و کتروپ (Van Der Ryn & Calthorpe , 1986: ix) محیط پایدار انسان ساخت را این گونه جمع بندی می کنند:
" یک محیط کالبدی پایدار انسانی به ساکنین خود در طول زمان، کمینه مشکلات روان شناختی و فیزیکی را وارد می کند – به طور مثال عدم تناسب فضاها با نیازها، خواست و یا الگوهای رفتاری کاربران، نیاز به تعمیر، تعویض و یا نگهداری پر هزینه، عدم تأمین شرایط مطلوب محیطی و ... – و کمینه میزان منابع زمینه آب، خاک و سوخت (انرژی تجدید ناپذیر) را از محیط فراگیر خود طلب می کند و [در نتیجه] کمترین بار محیطی را به محیط خود وارد می آورد."
2-2. معماری پایدار
بر این اساس «معماری پایدار» به عنوان رویکرد ایجاد محیط پایدار بر «معماری حساس به محیط» مبتنی است. تعابیر متفاوت از «حساسیت محیطی» و عدم وفاق بر یک مفهوم واحد از پایداری در ادبیات معماری پایدار – که خود ناشی از مواضع اخلاقی متفاوت و شرایط سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی مختلف می باشد – به برداشت های متنوعی از مفهوم معماری پایدار منجر شده است، به طوری که امروزه اصطلاح معماری پایدار برای طیف وسیع و متنوعی از رویکردهای حساس به محیط بکار گرفته می شود.
از معماری بومی سنتی که "همواره به عنوان معماری با گرایش به سمت پایداری بوم شناختی و اجتماعی دیده می شود." (2001:4 Hagan) تا گرایش هایی که با ادعای پایدارتر کردن معماری موجود، "معتقد به حفظ یک سبک خاص و وارد نمودن جنبه ای از حساسیت محیطی در ظاهر طرح یا کارکردهای محیطی آن هستند." (همان:5) و در نهایت آن دسته معدود از معمارانی که معماری را "به سمت کنش مندی و پاسخ گویی به شرایط محیط داخلی و خارجی سوق می دهند." (همان)
بر این مبنا ارائه یک تعریف جامع و مرجع برای رویکرد معماری پایدار، امری دشوار به نظر می رسد. از این رو در ادامه برخی از تعاریف و تعابیر ارائه ششده که از اعتبار و مرجعیت بیشتری برخوردارند مطرح می گردد: تعریف چالزکی برت (1994 Kibert,) از معماری پایدار که در نخستین «کنفرانس بین المللی ساخت و ساز پایدار» (1994) ارائه گردید: "خلق محیط انسان ساخت و مدیریت متعدانه آن بر مبنای اصول بوم سازگاری و بازدهی منابع. این اصول عبارتند از: کمینه کردن مصرف منابع تجدید ناپذیر، ارتقاء بهبود شرایط محیط طبیعی و کمینه آسیب های بوم شناختی بر محیط."
هر چند که این تعریف مدت ها پس از طرح مفهوم پایداری و به دنبال ان پی گیری رویکرد معماری پایدار، ارائه شده است، اما به عنوان تعریف مورد استناد در دستور کارهای فرا ملی در ساخت و ساز پایدار – نظیر دستور کار 21 در ساخت و ساز پایدار – از سندیت و مرجعیت بین المللی برخوردار است. در این تعریف تنظیم رابطه میان محیط انسان ساخت و محیط فراگیر بر مبنای تعبیری انسان مدارانه از اخلاق پایداری بیان شده است، با این وجود به دلیل تأکید بر «رعایت اصول بوم سازگاری» در طراحی معماری قابل توجه است.
سوزان هاگان معماری پایدار را بر مبنای نگرشی میانه رو از اخلاق زیست محیطی تعریف می کند که در آن به برقراری تعادل زیستی با ارکان نظام زیستی محیطی تأکید می گردد و نیل به آن را در گرو کنش مندی و پاسخگویی اثر معماری به شرایط محیطی می داند: "تبیین رابطه معادل تر و همزیستانه اثر معماری با محیط که بر کنش مندی خود آگاه اثر معماری نسبت به شرایط محیطی پی ریزی شده است. (2001:4 Hagan ,)" مفهوم معماری پایدار، یا همان معماری محیطی پایدار، تلویحاً برقراری تعدل و تعامل را میان سه حیطه اصلی اجتماعی – فرهنگی، اقتصادی – سیاسی و کالبدی محیط در بر می گیرد." (همان) چنین چنین رویکردی به معماری ، تحت عنوان «رویکرد جامع معماری پایدار» معرفی شده است.
بنابر این اگر چه تمام انواع رویکردهای حساس به مسائل محیط که امروزه تحت عنوان معماری پایدار یا اسامی دیگری نظیر «معماری سبز» ، «معماری بوم سازگار» ، «معماری محیطی» و نظایر آن شناخته می شوند، تا حدودی ، تبیین رابطه جدیدی میان فضای کالبدی و طبیعت به حساب می آیند، اما تنها بخش کنش مند این طیف متنوع، ضامن ارتقا و پویایی و به تبع آن تداوم سودمند این رابطه است و می تواند به عنوان رویکرد معماری پایدار در عصر حاضر دنبال شود. (همان)
می توان چنین نتیجه گرفت که تعریف هاگان از معماری پایدار، اگر چه در یک چارچوب اخلاقی کلی تبیین شده است، می تواند مبنای جهت گیری های صحیح به سمت خلق محیط پایدار انسانی باشد. محصول چنین فرایند معماری، فضایی است از کار کردهای محیطی بهینه برخوردار است. (2001:7 Hagan ,) و Van Der Ryn & Calthorpe , 1986:x) یعنی:
نسبت به ویژگی ها و شرایط محیطی و مکان پاسخگو و کنش مند است.
در طول فرایند حیات خود از نیروها و قابلیت های بستر بوم شناختی در راستای ایجاد شرایط محیطی مطلوب استفاده بهینه می کند.
از تعدل بوم شناختی برخوردار است، یعنی کمینه صدمات محیطی را در طول فرایند حیات ، برمحیط زیست خود وارد می کند.