هدف از این تحقیق آن است که به این پرسش پاسخی داده شود : که آیا بین مردان بازنشسته و شاغل تفاوتی در میزان افسردگی دیده می شود یا خیر ؟
فرضیه تحقیق :
به این صورت مطرح شده است : میزان افسردگی در مردان بازنشسته ،از میزان افسردگی در مردان شاغل ، بیشتر است .
جامعه آماری در مورد پژوهش عبارت است :
از تحقیق روی 60 نفر (30 نفر شاغل و 30 نفر بازنشسته) که با استفاده از روش نمونه گیری که در دسترس است ، این انتخاب صورت گرفته است که در شهر نظرآباد زندگی می کنند . برای اندازه گیری میزان افسردگی ، افراد مورد مطالعه از آزمون یک استفاده شده است . برای تجزیه و تحلیل از فرمول t استفاده شد ، که معنی دار بودن تفاوت افسردگی دو گروه مورد بررسی قرار گیرد .
نتیجه بدست آنده از فرمول t ، فرضیه تحقیق را تایید کرد و نتیجه گرفته شد ، که میزان افسردگی در مردان بازنشسته ، به علت بیکاری بیشتر از افراد شاغل است .
مقدمه :
پیری روز به روز مسئله بزرگی در کشورهای در حال پیشرفت و پیشرفته
می شود . بخصوص افراد پیرو طرز زندگی آنان اکثراً مسائل روانی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی پیش می آوردند .
دوران پیری از نظر بهداشت روانی بسیار حائز اهمیت است و از نظر پیشگیری باید بخاطر داشت که معمول ترین بیماری های روانی در افراد پیر عبارتند از : پسیکوزهای پیری ، اختلالات روانی ناشی از اختلالات عروقی ، کمبود اکسیژن و از بین رفتن فعالیت های عادی در مغز که با کم شدن روابط اجتماعی ، از دست دادن مسئولیت ، تربیت دختران و پسران ، ازدواج وجدان شدن آنها ، بازنشسته شدن و از دست دادن نزدیکان و اطرافیان توأم می گردد .
همچنین بروز بعضی از اختلالات روانی ، رفتاری ، شخصیتی ، حافظه و عدم قدرت زندگی به تنهایی ، احتیاج به حمایت دیگران و نظایر آن باعث شده است که پیران را جزء بیماران روانی قلمداد و آنان را در بیمارستان روانی بستری نمایند .
با وجودی که به عقیده بعضی ، مشکلات افراد مسن در نتیجه از بین رفتن اعمال طبیعی و عادی نسج و مغز است . ولی از دست دادن اعتماد به نفس ، ارتباط اجتماعی، مشکلات شغلی و حتی افراد خانواده یا فامیل مهمترین عامل هستند . شخص مسن اکثراً متوجه درون خود می شود و افسرده می گردد ، و دچار هذیان درباره کار دستگاههای گوارش می گردد .
احساس تنهایی می کند ، علاقه و خبرگی خود را کم کم از دست می دهد و در یک دایره معیوب قرار می گیرد ، که همان عوارض پیری است . خودکشی در پیران اکثراً گول زننده و با روشهای خطرناک انجام می گیرد . در 80 درصد موارد ، بعلت افسردگی و در بقیه موارد بعلت ابتلاء به بیماری های غیر قابل علاج ، مسئله اقتصادی، تنهایی و غیره می باشد .
انسان در هر مقطع زمانی تابع گذشته ، حال ، و آینده است و تحت تاثیر متغیرهای دورنی و دنیای خارجی خود قرار دارد . بطوری که پژوهش های متعدد اخیر، در مورد بیماری های شایع افسردگی نشان داده شده است ، که ارتباط و پیوستگی نزدیکی بین وقوع بیماری روانی و استرس های زندگی وجود داشته و
متخصصان بالینی از دیرباز به رابطه مشکلات و حوادث یا ابتلاء به بیماری افسردگی پی برده اند .
پیشگیری از بروز این عارضه ، که تمام فعالیت های روزمره و افکار و اعمال فرد رابه مخاطره انداخته و مقدار قابل ملاحظه ای از نیروهای انسانی برای مدتی نامعلوم از کارایی باز می دارد ، مستلزم درک و شناخت صحیح ، از مسئله مورد نظر و آگاهی از علل و عوامل مورد نظر و آگاهی از علل و عوامل ایجاد کننده آن می باشد در این تحقیق سعی شده ، شمه ای از مطالب مربوط به این بیماری ، مطرح و سپس به وجود یا عدم وجود رابطه افسردگی در شاغلین و بازنشستگان پرداخته شود .
پیشگیری :
موثر ترین پیشگیری شاید این باشد که ، تغییراتی در سبک و روش زندگی و نگرش اجتماع ایجاد شود . فرد مسن فردی است قابل احترام ، و بایستی شغل مناسب و درخور استعداد داشته تا احساس کند که هنوز فردی مفید برای جامعه است .
استفاده از گردش های تفریحی ، دیدن موزه ها ، مساجد ، کلیسا ، پارکها ، شرکت در مسئولیت های خانوادگی مانند نگهداری و سرپرستی و حتی بازی با بعضی از حیوانات اهلی مانند : سگ ، گربه ، پرندگان ، دخالت دادن در کارهای دسته جمعی مانند : نظافت ، حمام کردن ، جمع و منظم کردن تخت خواب و اطلاق از جمله کارهایی است که باعث پیدایش اعتماد به نفس و اجتماعی شدن مجدد می شود . مسئولیت های فوق ، باعث یادآوری خاطرات و تجربیات دوران فعالیت فرد در مراحل قبلی زندگی شده که خود یک نوع روش درمانی است .
سالخوردگان سالم ترین مدیر ، راهنما ، مشاور و از بهترین متفکرین دنیا هستند . و می توان گفت : دنیا با تفکر سالمندان و حرکت جوانان اداره می شود . و به افراد جوان ، بایستی آموزش داد که با افراد پیر ، چه روشی داشته باشند و چگونه از تجربیات آنها استفاده کنند و همچنین آموخت ، که روزی آنها نیز پیر خواهند
شد .
افراد باید در همان جوانی ، به یادگیری حرفه ای مخصوص و مورد علاقه بپردازند ، تا پشتوانه ای برای زندگی آینده بشود ، و با جرات تمام وارد مرحله طبیعی زندگی که پیری است بشوند .
فعالیت های موقتی و متناسب ، دادن حقوق بازنشستگی مکفی و کمک به سایر افراد خانواده و به کار گماردن او به طور نیمه وقت و یا چند روز در هفته در سازمانها یا موسسات بعنوان مشاوره می تواند ، تضمینی باشد برای آینده نگری بهتر و پیشگیری از عوارض وخیم دوران پیری . (میلانی فر ، بهروز ، س 1375)
کتلر[1] می گوید : کافی است کلمه «بازنشسته» را به دنبال یک شغل اضافه کنیم مثلاً (لوله کش بازنشسته) تا بلافاصله ، اعتبار شغل یاد شده پایین بیاید ».(گنجی، حمزه، س 1371 ، ص 71 )
در گذشته ، بازنشستگی معرف یک استراحت استحقاقی بود ، در حالیکه امروزه می تواند به فرضی برای آغاز یا ادامه شغل دوم تبدیل شود .
زندگی فعال قبل از 20 سالگی آغاز می شود و در 60 یا 65 سالگی پایان
می پذیرد . در طبقاتی که از نظر اجتماعی ، اقتصادی ممتازند سالهایی که در دانشگاه سیری می شود می تواند ورود به زندگی فعال به عقب بیندازد ،در حالیکه در طبقات کم بضاعت ، کار می تواند ورود به زندگی فعال را به جلو بیندازد .
بعضی اشخاص ، بیکاری را با عدم اشتغال به کار تولیدی را گناه می دانند و به هر قیمتی باید از آن دور شوند . برای افراد مسن مهم است ، که احساس کنند که دیگران هنوز به وجود آنان محتاجند وقادرند که به فعالیت روزانه خود ، البته در حد امکان ادامه دهند . اگر آنها تا این درجه احساس اهمیت و ایمنی نمایند ، به احتمال زیاد به امراض روانی و جمعی کمتر مبتلا می شوند ، که در سنین آنها شایع است . دختران و پسران افراد مسن باید ، به اولیای خود را کاملاً طرد می کنند و نه اینکه خیلی بی اندازه به آنها توجه کنند ، افراد اگر طرد شوند احساس نا امنی و اضطراب و حقارت خواهند کرد و اگر بالعکس از آنها حمایت زیاد شود ، احساس اتکاء و عدم اعتماد به نفس و استقلال در وجودشان شدید می شود .
بعضی ها فکر می کنند ، که رفتار طبیعی و عادی افراد مسن ، مانند بی اعتنایی به لباس و غذا و خودخواهی و کم حوصلگی و متکی بودن به گذشته ، رفتارهای غیر عادی است . در صورتیکه این گونه رفتارها ، اغلب در اثر عدم توجه اطرافیان بوجود می آید . ولی گاه دلایل جسمانی دیگری که ماهیت روانی دارد نیز موجود است و اطرافیان باید به این موضوع توجه داشته باشند .
اگر به افراد مسن اجازه فعالیت داده نشود ، به اجبار به مقدار زیادی در عالم رویا و خاطرات گذشته غوطه ور می شوند .
در این زمینه گلاتون[2] چنین می گوید :
اگر زندگی روزانه افراد مسن با فعالیت های مفید اشغال نشود ، سلامت جسمانی و روانی آنان آسیب خواهد دید . یک سوم از بیماران بستری در
بیمارستان های روانی اشخاص هستند ، که چهل و پنج سال بیشتر ندارند و اگر پیران اجتماع ما زندگی بی ثمر و بیهوده را گذرانده دائماً در تخیلات گذشته غوطه ور باشند به احتمال قوی تعدادشان در بیمارستان های روانی روبه افزایش خواهد گذاشت . (شاملو ، سعید ، س 1372 )
واکنش شخص به بازنشستگی و روش مواجه شدن وی با آن ، اثر مهمی روی سلامت روانی او دارد . در صورتیکه فرد احساس کند که کار او تمام شده است و او دیگر قادر به انجام فعالیت مفید نیست ، در این صورت زمینه را برای کج خلقی ،
بی تفاوتی و افسردگی دیده می شود .
اگر او احساس کند که فردی زائد یا بی خاصیت است ، احساس عدم کفایت و و حقارت در او بیشتر می شود .
واکنش به بازنشستگی با اشکال فوق ، موجب عدم کفایت و عدم سازگاری می شود .
بنابراین شخص باید به منظور استفاده از نیروی علاقه خود احساس اعتماد و رضایت خاطر را از کار خود ، به فعالیت ها و به کار و سرگرمی هایی ادامه دهد . او باید علاقه مندیهای خود را حفظ کرده آنها را گسترش دهد . نقش فعالی را در مسائل و حوادث جاری اتخاذ نماید و در بحث با دوستان ، نظرات خود را درباره آنها بیان کند . او باید علاقه بیشتر نسبت به دیگران سعی کند به هر گونه تمایل برای افزایش خودبینی مقابله کند . (لینفوردیس 1367-ص120)
تقریباً ، هر شخص در طول زندگی ، احساس افسردگی می کند . اکثراما گاه وقت ها احساس غم و رخوت می کنیم و به فعالیت های لذت بخش ، علاقه ای نشان نمی دهیم .
افسردگی پاسخ طبیعی ، آدمی به فشارهای زندگی است . فشار روانی بطور ساده یک مکانیزم روانی است ، که عکس العمل های تحریکی و عاطفی را در برابر عوامل تهدید کننده و نامطبوع در کل موقعیت زندگی در بر می گیرد . شخص افسرده ، در احساس بی کفایتی و بر ارزشی غوطه ور می شود و ممکن است به فکر خودش بیافتد.
افسردگی در میان افراد سالخورده جدی و فراگیری است . افزایش طول عمر اشخاص نیز بر اهمیت آن می افزاید ، نشانه هایی همچون کم حوصلگی ، کاهش عزت نفس ، بی علاقگی به فعالیت های اذت بخش و کم شدن اشتها ، لزوماً بخش طبیعی زندگی سالمندان نیست . کاهش حدود یک دوم عاطفه و سایر اختلالات ذهنی در اشخاص 60 سال به بالا در صورت درمان متناسب برطرف می شود . افسردگی بر روی کل ارگانیزم اثر می گذارد و تمام حوزه های زندگی فرد را تحت تاثیر
قرار می دهد . این اثر در احساسات نیرو ، کشش ، شخصیت و علایق فرد نمایان
می شود .
در بیماران افسرده ، اعمال بیولوژیکی دچار ضعف و فتور می شوند و با سیر و پیشرفت بیماری بوجود می آورند .
از نظر نشانه شناسی این افراد ، دچار ضعف خلق و اندوه بوده و در صورت تداوم ، علائم دیگر بیماری را بوجود می آورد . (دنالگوئیلسوم ص31)