هدف از این تحقیق آن است که به این پرسش پاسخی داده شود : که آیا بین مردان بازنشسته و شاغل تفاوتی در میزان افسردگی دیده می شود یا خیر ؟
فرضیه تحقیق : به این صورت مطرح شده است : میزان افسردگی در مردان بازنشسته ،از میزان افسردگی در مردان شاغل ، بیشتر است .
جامعه آماری در مورد پژوهش عبارت است : از تحقیق روی 60 نفر (30 نفر شاغل و 30 نفر بازنشسته) که با استفاده از روش نمونه گیری که در دسترس است ، این انتخاب صورت گرفته است که در شهر نظرآباد زندگی می کنند .
برای اندازه گیری میزان افسردگی ، افراد مورد مطالعه از آزمون یک استفاده شده است .
برای تجزیه و تحلیل از فرمول t استفاده شد ، که معنی دار بودن تفاوت افسردگی دو گروه مورد بررسی قرار گیرد .
نتیجه بدست آنده از فرمول t ، فرضیه تحقیق را تایید کرد و نتیجه گرفته شد ، که میزان افسردگی در مردان بازنشسته ، به علت بیکاری بیشتر از افراد شاغل است .
مقدمه : پیری روز به روز مسئله بزرگی در کشورهای در حال پیشرفت و پیشرفته می شود .
بخصوص افراد پیرو طرز زندگی آنان اکثراً مسائل روانی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی پیش می آوردند .
دوران پیری از نظر بهداشت روانی بسیار حائز اهمیت است و از نظر پیشگیری باید بخاطر داشت که معمول ترین بیماری های روانی در افراد پیر عبارتند از : پسیکوزهای پیری ، اختلالات روانی ناشی از اختلالات عروقی ، کمبود اکسیژن و از بین رفتن فعالیت های عادی در مغز که با کم شدن روابط اجتماعی ، از دست دادن مسئولیت ، تربیت دختران و پسران ، ازدواج وجدان شدن آنها ، بازنشسته شدن و از دست دادن نزدیکان و اطرافیان توأم می گردد .
همچنین بروز بعضی از اختلالات روانی ، رفتاری ، شخصیتی ، حافظه و عدم قدرت زندگی به تنهایی ، احتیاج به حمایت دیگران و نظایر آن باعث شده است که پیران را جزء بیماران روانی قلمداد و آنان را در بیمارستان روانی بستری نمایند .
با وجودی که به عقیده بعضی ، مشکلات افراد مسن در نتیجه از بین رفتن اعمال طبیعی و عادی نسج و مغز است .
ولی از دست دادن اعتماد به نفس ، ارتباط اجتماعی، مشکلات شغلی و حتی افراد خانواده یا فامیل مهمترین عامل هستند .
شخص مسن اکثراً متوجه درون خود می شود و افسرده می گردد ، و دچار هذیان درباره کار دستگاههای گوارش می گردد .
احساس تنهایی می کند ، علاقه و خبرگی خود را کم کم از دست می دهد و در یک دایره معیوب قرار می گیرد ، که همان عوارض پیری است .
خودکشی در پیران اکثراً گول زننده و با روشهای خطرناک انجام می گیرد .
در 80 درصد موارد ، بعلت افسردگی و در بقیه موارد بعلت ابتلاء به بیماری های غیر قابل علاج ، مسئله اقتصادی، تنهایی و غیره می باشد .
انسان در هر مقطع زمانی تابع گذشته ، حال ، و آینده است و تحت تاثیر متغیرهای دورنی و دنیای خارجی خود قرار دارد .
بطوری که پژوهش های متعدد اخیر، در مورد بیماری های شایع افسردگی نشان داده شده است ، که ارتباط و پیوستگی نزدیکی بین وقوع بیماری روانی و استرس های زندگی وجود داشته و متخصصان بالینی از دیرباز به رابطه مشکلات و حوادث یا ابتلاء به بیماری افسردگی پی برده اند .
پیشگیری از بروز این عارضه ، که تمام فعالیت های روزمره و افکار و اعمال فرد رابه مخاطره انداخته و مقدار قابل ملاحظه ای از نیروهای انسانی برای مدتی نامعلوم از کارایی باز می دارد ، مستلزم درک و شناخت صحیح ، از مسئله مورد نظر و آگاهی از علل و عوامل مورد نظر و آگاهی از علل و عوامل ایجاد کننده آن می باشد در این تحقیق سعی شده ، شمه ای از مطالب مربوط به این بیماری ، مطرح و سپس به وجود یا عدم وجود رابطه افسردگی در شاغلین و بازنشستگان پرداخته شود .
پیشگیری : موثر ترین پیشگیری شاید این باشد که ، تغییراتی در سبک و روش زندگی و نگرش اجتماع ایجاد شود .
فرد مسن فردی است قابل احترام ، و بایستی شغل مناسب و درخور استعداد داشته تا احساس کند که هنوز فردی مفید برای جامعه است .
استفاده از گردش های تفریحی ، دیدن موزه ها ، مساجد ، کلیسا ، پارکها ، شرکت در مسئولیت های خانوادگی مانند نگهداری و سرپرستی و حتی بازی با بعضی از حیوانات اهلی مانند : سگ ، گربه ، پرندگان ، دخالت دادن در کارهای دسته جمعی مانند : نظافت ، حمام کردن ، جمع و منظم کردن تخت خواب و اطلاق از جمله کارهایی است که باعث پیدایش اعتماد به نفس و اجتماعی شدن مجدد می شود .
مسئولیت های فوق ، باعث یادآوری خاطرات و تجربیات دوران فعالیت فرد در مراحل قبلی زندگی شده که خود یک نوع روش درمانی است .
سالخوردگان سالم ترین مدیر ، راهنما ، مشاور و از بهترین متفکرین دنیا هستند .
و می توان گفت : دنیا با تفکر سالمندان و حرکت جوانان اداره می شود .
و به افراد جوان ، بایستی آموزش داد که با افراد پیر ، چه روشی داشته باشند و چگونه از تجربیات آنها استفاده کنند و همچنین آموخت ، که روزی آنها نیز پیر خواهند شد .
افراد باید در همان جوانی ، به یادگیری حرفه ای مخصوص و مورد علاقه بپردازند ، تا پشتوانه ای برای زندگی آینده بشود ، و با جرات تمام وارد مرحله طبیعی زندگی که پیری است بشوند .
فعالیت های موقتی و متناسب ، دادن حقوق بازنشستگی مکفی و کمک به سایر افراد خانواده و به کار گماردن او به طور نیمه وقت و یا چند روز در هفته در سازمانها یا موسسات بعنوان مشاوره می تواند ، تضمینی باشد برای آینده نگری بهتر و پیشگیری از عوارض وخیم دوران پیری .
(میلانی فر ، بهروز ، س 1375) کتلر[1] می گوید : کافی است کلمه «بازنشسته» را به دنبال یک شغل اضافه کنیم مثلاً (لوله کش بازنشسته) تا بلافاصله ، اعتبار شغل یاد شده پایین بیاید ».(گنجی، حمزه، س 1371 ، ص 71 ) در گذشته ، بازنشستگی معرف یک استراحت استحقاقی بود ، در حالیکه امروزه می تواند به فرضی برای آغاز یا ادامه شغل دوم تبدیل شود .
زندگی فعال قبل از 20 سالگی آغاز می شود و در 60 یا 65 سالگی پایان می پذیرد .
در طبقاتی که از نظر اجتماعی ، اقتصادی ممتازند سالهایی که در دانشگاه سیری می شود می تواند ورود به زندگی فعال به عقب بیندازد ،در حالیکه در طبقات کم بضاعت ، کار می تواند ورود به زندگی فعال را به جلو بیندازد .
بعضی اشخاص ، بیکاری را با عدم اشتغال به کار تولیدی را گناه می دانند و به هر قیمتی باید از آن دور شوند .
برای افراد مسن مهم است ، که احساس کنند که دیگران هنوز به وجود آنان محتاجند وقادرند که به فعالیت روزانه خود ، البته در حد امکان ادامه دهند .
اگر آنها تا این درجه احساس اهمیت و ایمنی نمایند ، به احتمال زیاد به امراض روانی و جمعی کمتر مبتلا می شوند ، که در سنین آنها شایع است .
دختران و پسران افراد مسن باید ، به اولیای خود را کاملاً طرد می کنند و نه اینکه خیلی بی اندازه به آنها توجه کنند ، افراد اگر طرد شوند احساس نا امنی و اضطراب و حقارت خواهند کرد و اگر بالعکس از آنها حمایت زیاد شود ، احساس اتکاء و عدم اعتماد به نفس و استقلال در وجودشان شدید می شود .
بعضی ها فکر می کنند ، که رفتار طبیعی و عادی افراد مسن ، مانند بی اعتنایی به لباس و غذا و خودخواهی و کم حوصلگی و متکی بودن به گذشته ، رفتارهای غیر عادی است .
در صورتیکه این گونه رفتارها ، اغلب در اثر عدم توجه اطرافیان بوجود می آید .
ولی گاه دلایل جسمانی دیگری که ماهیت روانی دارد نیز موجود است و اطرافیان باید به این موضوع توجه داشته باشند .
اگر به افراد مسن اجازه فعالیت داده نشود ، به اجبار به مقدار زیادی در عالم رویا و خاطرات گذشته غوطه ور می شوند .
در این زمینه گلاتون[2] چنین می گوید : اگر زندگی روزانه افراد مسن با فعالیت های مفید اشغال نشود ، سلامت جسمانی و روانی آنان آسیب خواهد دید .
یک سوم از بیماران بستری در بیمارستان های روانی اشخاص هستند ، که چهل و پنج سال بیشتر ندارند و اگر پیران اجتماع ما زندگی بی ثمر و بیهوده را گذرانده دائماً در تخیلات گذشته غوطه ور باشند به احتمال قوی تعدادشان در بیمارستان های روانی روبه افزایش خواهد گذاشت .
(شاملو ، سعید ، س 1372 ) واکنش شخص به بازنشستگی و روش مواجه شدن وی با آن ، اثر مهمی روی سلامت روانی او دارد .
در صورتیکه فرد احساس کند که کار او تمام شده است و او دیگر قادر به انجام فعالیت مفید نیست ، در این صورت زمینه را برای کج خلقی ، بی تفاوتی و افسردگی دیده می شود .
اگر او احساس کند که فردی زائد یا بی خاصیت است ، احساس عدم کفایت و و حقارت در او بیشتر می شود .
واکنش به بازنشستگی با اشکال فوق ، موجب عدم کفایت و عدم سازگاری می شود .
بنابراین شخص باید به منظور استفاده از نیروی علاقه خود احساس اعتماد و رضایت خاطر را از کار خود ، به فعالیت ها و به کار و سرگرمی هایی ادامه دهد .
او باید علاقه مندیهای خود را حفظ کرده آنها را گسترش دهد .
نقش فعالی را در مسائل و حوادث جاری اتخاذ نماید و در بحث با دوستان ، نظرات خود را درباره آنها بیان کند .
او باید علاقه بیشتر نسبت به دیگران سعی کند به هر گونه تمایل برای افزایش خودبینی مقابله کند .
(لینفوردیس 1367-ص120) تقریباً ، هر شخص در طول زندگی ، احساس افسردگی می کند .
اکثراما گاه وقت ها احساس غم و رخوت می کنیم و به فعالیت های لذت بخش ، علاقه ای نشان نمی دهیم .
افسردگی پاسخ طبیعی ، آدمی به فشارهای زندگی است .
فشار روانی بطور ساده یک مکانیزم روانی است ، که عکس العمل های تحریکی و عاطفی را در برابر عوامل تهدید کننده و نامطبوع در کل موقعیت زندگی در بر می گیرد .
شخص افسرده ، در احساس بی کفایتی و بر ارزشی غوطه ور می شود و ممکن است به فکر خودش بیافتد.
افسردگی در میان افراد سالخورده جدی و فراگیری است .
افزایش طول عمر اشخاص نیز بر اهمیت آن می افزاید ، نشانه هایی همچون کم حوصلگی ، کاهش عزت نفس ، بی علاقگی به فعالیت های اذت بخش و کم شدن اشتها ، لزوماً بخش طبیعی زندگی سالمندان نیست .
کاهش حدود یک دوم عاطفه و سایر اختلالات ذهنی در اشخاص 60 سال به بالا در صورت درمان متناسب برطرف می شود .
افسردگی بر روی کل ارگانیزم اثر می گذارد و تمام حوزه های زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد .
این اثر در احساسات نیرو ، کشش ، شخصیت و علایق فرد نمایان می شود .
در بیماران افسرده ، اعمال بیولوژیکی دچار ضعف و فتور می شوند و با سیر و پیشرفت بیماری بوجود می آورند .
از نظر نشانه شناسی این افراد ، دچار ضعف خلق و اندوه بوده و در صورت تداوم ، علائم دیگر بیماری را بوجود می آورد .
(دنالگوئیلسوم ص31) از نظر نشانه شناسی این افراد ، دچار ضعف خلق و اندوه بوده و در صورت تداوم ، علائم دیگر بیماری را بوجود می آورد .
(دنالگوئیلسوم ص31) 2-موضوع تحقیق : با توجه به مطالب گفته شده ، ما با این سوال روبرو می شویم که آیا میزان افسردگی در افراد بازنشسته تبیشتر از افراد شاغل است ؟
3-فایده ، هدف و اهمیت تحقیق : تقریباً هر شخص در طول زندگی احساس افسردگی می کند ، اکثر ما گاهی وقت ها احساس رخوت می کنیم و به فعالیت های لذت بخش علاقه ای نشان نمی دهیم .
افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است .
فشار روانی بطور ساده یک مکانیزم روانی است که عمس العمل تحریکی و عاطفی را در بر می گیرد .
در استعداد مکانیزم روانی تامین معاش نمایان می گردد .
میانسالان ممکن است احساس کنند که وامانده می شوند و بازنشسته و کهنسال می داند که چنین شده است .
شیوع افسردگی با پیش رفتن سالیان افزایش می یابد و از علت های بیرونی به علت های درونی روی می آورد .
در این مرحله حساس زندگی افسردگی اجتناب نا پذیر نیست .
اما تجربه بالینی نشان می دهد که آنهایی ، که در کودکی در معرض احساس اولیه فقدان قرار گرفته اند و یا در آن مرحله نیازهایشان تا اندازه ای برآورده نشده است کسانی که در مرحله های بعدی زندگی زمان دگرگونی بیرونی یا درونی فشار را برآن هموار می سازد ، احتمال بیشتری برای افسردگی دارند .
این روند آزمودن فقدان اولیه است و دوباره میدان دادن به افسردگی اولیه است .
(راس میچل ، س 1368 ص65) واکنش شخص به بازنشستگی و روش مواجه وی با آن ، اثر مهمی روی سلامت روانی دارد .
در صورتیکه فرد احساس می کند ، که کار او تمام شدهاست و او دیگر قادر به انجام و فعالیت مفید نیست در این صورت زمینه برای کج خلقی ، بی تفاوتی ، افسردگی دیده می شود .
بنابراین موضوع از این جهت حائز اهمیت است که ما میزان افسردگی در مردان بازنشسته ، را با میزان افسردگی در مردان شاغل ، را در این تحقیق بررسی می کنیم .
4-فرضیه تحقیق : میزان افسردگی افرادی که بازنشسته هستند ، بیشتر از افرادی است که شاغل هستند 5-تعریف اصطلاحات و واژه ها : افسردگی : افسردگی را می توان به حالتی توصیف کرد که با تغییرات اساسی و اولیه در خلق شروع با مداومت احساس غم و اندوه به درجات مختلف مشخص می گردد .
تغییر خلق از علائم ثابت و مقاومتی است که برای روزها ، سالها ، بطول می انجامد ، برداشت ها ، افکار، کارآیی و عملکرد فیزیولوژیک نیز پیش می آید .
(اخوت جلیلی ، س 1362 ) بازنشسته : به فردی تلقی می شود : که زمانی بکار و فعالیت اجتماعی اشتغال داشته و در حال حاضر ، به علت بالا و یا از کار افتادگی از شغل خود کنار گذاشته شده است .
شاغل : به فردی اطلاق می شود : که در حال حاضر ، مشغول بکار و فعالیت اجتماعی به جز خانه داری می باشد .
مقدمه ای بر شناخت افسردگی افسردگی به سه طریق عمده می تواند بصورت مستمر ظاهر گردد .
1)بیمار ممکن است بیشتر از علائم جسمانی افسردگی ، شکایت کندتا علائم روانی آن 2)افسردگی ، می تواند تحمل شخص را برای یک بیماری جسمی کاهش دهد .
3)افسردگی ، می تواند به تغییر رفتاری منجر شود که باعث ظاهر شدن بیماری جسمی گردد .
(ودرال سال 1363 ) دو مشخصه اساسی افسردگی ، نامیدی و غمگینی است .
شخص رکود وحشتناکی احساس می کند و نمی تواند تصمیم بگیرد ویا فعالیتی را شروع کند یا به چیزی علاقمند شود .
شخص افسرده در حالت بی کفایتی و بی ارزشی غوطه ور می شود .
گاهی نیز گریه می کند و به فکر خودکشی می افتد .
افسردگی ،گاه بااضطراب همراه است ، که در این صورت افسردگی تحریکاتی نامیده می شود .
شخص احساس خستگی می کند .
به زندگی بی علاقه می شود ، اما در عین حال تنش و بی قراری دارد و نمی تواند آرام بگیرد .
مشاهده بین المللی ، نشان می دهد که افسردگی یک قطبی در زنها دو برابر شایعتر از مردها است .
علل این تفاوت ممکن است ، استرس های متفاوت ، زایمان ، درماندگی آموخته شده و آثار هورمون نهفته شده باشد .
(سعید شاملو ، س 1364 ) مرورری بر تاریخچه افسردگی امروزه دانش روانپزشکی ، انسان را بعنوان یک واحد زیستی – روان اجتماعی که همواره در جریان نوعی سازگاری پویاست می نگرد .
بعبارتی انسان را سیستم بیولوژیک می داند و همواره بطور پویا در حال سازگاری و تحول و تکامل است .(معنوی-عزالدین ، س1356) افسردگی نه تنها در بسیاری از پژوهش ها شایع ترین اختلال روانی گزارش شده، بلکه شاید از قدیمی ترین نشانه های روانی است که در متون پزشکی به آن پرداختهاند .
حدود 450 سال قبل از میلاد ، بقراط اصطلاح مانی و ملانکولی را برای تعریف اختلالات روانی بکار برد و در حدود 100 سال قبل از میلاد ، کورنیلوس سلسوس افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود .
این اصطلاح را پزشکان دیگر از جمله ارسطو (120تا180سال یعد از میلاد ) و نیز الکساندر ترا از در قرن ششم نیز بکار بردند .
حدود 50 سال قبل از میلاد ، در فرهنگ اسکیباوس نظریات علمی و دقیقی را ارائه کرد و فرق میان حالات افسردگی مزمن و تحریکی را بیان نمود .
(شاملو ، سعید ، س 1364) ارستیاوس 20 تا 30 سال قبل از میلاد ، اولین کسی بود ، که معتقد شد مانیا و ملانکولیا دو حالت یک بیماری هستند و در حقیقت اولین شناختی راجع به ماهیت آنچه را که ، در جنون مانیک – دپرسیو و بیماری های عاطفی دو قطبی می نامند ارائه کرد .
(شاملو ، سعید ، شال 1364 ) در قرون وسطی نیز ، طبابت در ممالک اسلامی رونق داشته و رازی و ابن سینا و پزشک یهودی مسیونیو ملانکولی را که بیماری مشخصی تلقی می نمودند .
ملانکولی را هنرمندان بزرگ زمان نیز مجسم کرده اند .
در سال 1686 ، بونت ، نوعی بیماری روانی را توصیف نمود و آنرا (memiaca melencholicas) نامید .
در سال 1854 ، ژول فالره حالتی را توصیف نمود ، آنرا جنون ادواری نامید .
چنین بیمارانی متناوباً با حالاتی خلقی مانی و افسردگی راتجربه می کنند .
تقریباً در همان زمان یک روانپزشک فرانسوی دیگر بنام ژول یاژزه (جنون دوشکلی ) را شرح داد و آن بیمار دچار افسردگی عمیق می شود که به حالت بهت افتاده و بالاخره از آن بهبود می یابد .
در سال 1882 ، کارل کالبام روانپزشک آلمانی ، با استفاده از اصطلاح «سیکلوتیمی» مانی و افسردگی را مراحل مختلف یک بیماری توصیف نمود .
(پورافکاری ، نصرت الله ، س 1373 ) از زمان موبیوس (1893)مر تباً دو نوع سازمان عاطفی ناخوش را در مقابل هم قرار داده اند .
از یک سو ، سخن از یک افسردگی روان آزرده به میان آورده اند ، که غالباً مراد از آن یک افسردگی واکنشی نسبت به وقایعی است که ممکن است تعارضی از نو فعال سازد و از سویی دیگر ، در مقابل این سازمان یافتگی از یک افسردگی روان گسیخته سخن می گویند ، که آنرا غالباً در نژاد و از جوهر ژنتیک در حد وخیم برخوردار می دانند .
(داستان ، منصور ، س 1368) امیل کراپلین 1896 بر اساس معلوم روانپزشکان ،فرانسوی و آلمانی مضموم بیماری مانیک دیرسیو را شرح داد که شامل اکثر ملاکهای تشخیص است .
کراپلین ، نوعی خاص از افسردگی را شرح داد که پس از یائسگی در زنها و اواخر بزرگسالی در مرد ها شروع می شود .
(پورافکاری ، نصرت الله ، س 1373) تاریخچه افسردگی در ایران : از دیرباز ، حدود هزار سال پیش بیماران روانی از سایر بیماران مجزا بودند و ایرانیان قدیم بیماران روانی رادر محل های مخصوصی تحت مراقبت قرار می دادند و علاوه بر آن داروهایی نیز تجویز می کردند .
در زمان ساسانیان ، این رویه دنبال شده ودر جندی شاهپور برای بیماران روحی بخش مخصوصی داشتند .
در دوران اسلام پزشکان ایرانی ، از قبیل محمد زکریای رازی و بوعلی سینا رسالاتی را به چاپ رساندند .
و بوعلی سینا علوم قدیم را محفوظ داشت و کتاب قانون او چندین قرن مرجع پزشکان شرق و غرب بود .
این پزشک نامی جنون را نتیجه ضایعات دماغ و قسمت هایی را که در اعضاء و احشاء دیگر پیدا نمی شود می دانست ، که از راه خون به دماغ سرایت می نماید .
بیماران روانی در ایران به سه دسته تقسیم شده بودند : 1)بیماران تحریکاتی که ،آنها را در غل و زنجیر نگهداری می کردند و بیشتر در معابر مقدسه جای داده و درمان آنها به گذشت زمان واگذار می کردند و به نظر می رسید این امر از معابد و درمانگاه های یونانی سرچشمه گرفته باشد .
2)بیمارانی که آرام ، بوده واذیت و آزادی نداشتند .
این بیماران ، در خانه های خود توسط اطباء آن روز معالجه می شدند و معالجات آن روز عبارت بود ، از داروهای طبی – استحمام – تغییر آب و هوا – معاشرت با افراد خوش برخورد و خوش سیرت و نواختن موسیقی ( پس موسیقی درمانی روش قدیمی است که اخیراً نیز روز به روز مورد استفاده قرار گرفته است .) 3-اشخاص ابله ، که در کوچه و معابر آزاد بودند ومردم نسبت به آنها از نظر خصیصه خلقی که داشتند ترحم می کردند و زمانی آنها را مورد تمسخر قرار می دادند.
(میرشاهی ، احمد نظام ، س 1342) تعریف افسردگی : افسردگی را شاید بتوان به حالتی توصیف کرد ، تغییر اساسی و اولیه در خلق وبا مداومت احساس غم و اندوه بدرجات مختلف مشخص می گردد .
تغییر خلق از علائم ثابت خلق است ، که برای روزها و ماهها و سالها بطول می انجامد و همراه با تغییرات خلق دگرگونیها در رفتار ، برداشتها و کارایی و عملکردهای فیزیولوژیک نیز پیش می آید .
ممکن است افسردگی نشانه ای از یک بیماری و یا بخشی از سیمای بالینی آن باشد و یا در واکنش ، نسبت به فقدان از دست دادن فرد یا شیء محبوب یا موقعیتی احساس بهنجار به حساب می آید .
و یا افسردگی نوعی واکنش انفعالی نسبت به شرایطی است که ، در آن فرد دچار محرومیت و ناکامی می شود و یا فشاری از تعارضات بر او وارد گردد .
(ضوابطی ، 1356) افسردگی و مانی ، شدیدترین اختلالات خلقی هستند .
افسردگی و مانی ، غالباً اختلالات عاطفی با حالت غمگینی دائم و همراه با حالت بحرانی ، بغض و اشک و ریختن محض می شود ، که در این حالت در رابطه با محیط اجتماعی شکایت ها ، خواریها و خفت ها نیز وجود دارد .
افسردگی بیماری است که ، بارزتریم علامت آن تغییرات ، نوسانات شهودی است که در خلق بیمار می توان یافت .
در افسردگی فرد افسرده احساس بی علاقگی شدید به امور زندگی پیدا می کند و به آسانی می گرید .
(شاملو .
1365) افسردگی ، حالت روانی ناخوش که با دلزدگی ، یاس و خستگی پذیری مشخص می گردد .
و غالباً با یک اضطراب کم و بیش شدید همراه است .
(دادستان ، ص 49) در روانپزشکی ، افسردگی را تغییر خلق در جهت غمگین می دانند .
با تغییر خلق و متناسب و هماهنگ با آن ، روند و محتوی اندیشه و طرز رفتار و کیفیت واکنشها نیز تغییر یافته ، اندوه باز می گردد .
بین خلق افسرده بیمارگونه و خلق افسرده فرد غمگین ولی سالم مشابهت های ظاهری فراوانی وجود دارد ، افراد باطبع اصطلاحاتی که در روانپزشکی در رابطه بابیماری افسردگی بکار می رود از لغات و گویش های معمول در محاورات عادی بعاریت گرفته شده است ، اختلال خلق یا اختلال عاطفی که افسردگی را ناشی از آن می دانند ، از جمله لغاتی هستند که به این سرنوشت دچار گشته اند .
تعریف واقعی افسردگی ، از لحاظ پزشکی عبارتست از : کاهش یافتن نیرو و فعالیت جسمانی و روانی به نسبت آزردگی که این قبیل افراد ، معمولاً در تست نمره بالاتر از 15 کسب می کنند و عنوان افسرده به آنها اطلاق می گردد .
(تعریف علمی ) افسردگی بیماری است : که همراه با آن بیخوابی ، بی اشتهایی ، افکار مربوط به خودکشی احساس بی ارزشی و احساس سد راه بودن فراوان دیده می شود .
(پورافکاری ، س 1364) افسردگی بعنوان اختلال یازگاری مطرح گشته ، زیرا با از بین رفتن اثر حادثه افسردگی نیز ناپدید شده و گاه تاثیر ان حادثه شدید بوده و اختلال افسردگی شدید است .
(آزاد ، س 1368) دیدگاه های درمان افسردگی : چه چیز موجب افسردگی می شود ، و چگونه آن را بطور موثر درمان کرد ؟
ظرف سی سال گذشته ، دوران تیره افسردگی را پشت سر گذاشته ایم .
گام های بلندی در جهت شناخت و درمان این اختلال برداشته شده است .
بین 80 تا 90 درصد افسردگی های شدید را می توان با دوره کوتاه درمان به نحو چشمگیری تسکین داد .
گرچه چندین نظریه ، همراه با حمایت پژوهشی زیاد ، برای تبیین علت های افسردگی پدیدار شده اند ، ولی هنوز نمی توانیم با اطمینان بگوییم که چه چیزی موجب افسردگی می شود یا چگونه می توان آن را بهتر درمان کرد ، با این حال می توانیم حدسهای بسیار قریب به یقین بزنیم .
برای افسردگی چندین نظریه و درمان وجود دارد که این نظریه ها با هم همپوشی دارند ، و درمانهایی که هر یک از آنها توصیه می کنند نیز به مقدار زیاد همپوش اند ، ولی هریک بر تمرکز به یک جنبه افسردگی گرایش دارند .
الگوی زیستی افسردگی به اعتقاد الگوی زیستی ، افسردگی اختلال بدن است .
اگرچه در مجموع افسردگی می تواند بوسیله مشکل موجود در هریک از اندامهای بدن ایجاد شود ، گمانه زنیها تقریباً به طول بر مغز ، و به ویژه برکاهش نوعی مواد (آمین های بیوژنیک) متمرکز شده اند که به انتقال تکانه های عصبی در طول فواصل (سیناپسها) موجود بین سلولهای عصبی (نورون ها) کمک می کنند .
چهار سرنخ وجود دارد که نشان می دهند بدن عمیقاً در افسردگی درگیر است (شویلر، 1974)اولاً ، افسردگی تا اندازه ای بعد از دوره های تغییر فیزیولوژیکی طبیعی در زنان رخ می دهد : بعد از به دنیا آوردن کودک ، هنگام یائسگی ، و درست قبل از قاعدگی .ثانیاً شباهت قابل ملاحظه ای بین نشانه ها در فرهنگها ، جنسیت ها ، سنین ، نژادها حاکی از یک فرایند زیستی زیر بنایی است .
ثانیاً ، درمانهای بدنی ، به ویژه داروهایی مانند داروهای ضد افسردگی را بطور موثری درمان میکنند .
و بالاخره اینکه گاهی افسردگی بصورت عوارض جانبی داروها در افراد بهنجار ایجاد می شود ، و به ویژه افسردگی می تواند به وسیله رزرپین ایجاد شود که داروی کاهش دهنده فشار خون است (شویلر ، 1974) .
این سرنخ ها عاما محرکی برای یافتن مبنای زیستی افسردگی بوده اند .
عوامل ژنتیکی و افسردگی : خویشاوندان درجه یک بیماران افسرده یک قطبی بین دو تا پنج برابر بیشتر از افراد جامعه بهنجار در معرض خطر افسردگی قرار دارند .
(ویسمن ، کید) و پروس آف ، 1982 ، کلر ، بردسلی ، دورر ، (اووری ، ساموئلسون ، و کلرمن ، 1986 ) اگر فرد افسرده الکلی نیز باشد ، خطر افسردگی و الکلسیم هر دو افزایش می یابند ، اما اگر خویشاوند الکلی نباشد ، افزایش خطر فقط برای افسردگی وجود دارد (مریکانگاس ، لکمن پروس آف ، پائوس ، رویمن ، 1985 ، وینوکوروکوریل ، 1992 ) .
آیا این افزایش خطر ژنتیکی است ؟
در حالی که شواهد حاکی از آن هستند که افسردگی دو قطبی می تواند قویاً ارثی باشد ، ولی افسردگی یک قطبی فقط به طور ضعیف ارثی است .
فقط 28 درصد از دوقلوهای یک تخمکی برای افسردگی دوقطبی ناهمخوانند ، در حالی که حداقل 60درصد از دوقلوهای یک تخمکی برای افسردگی یک قطبی ، ناهمخوان هستند (آلن ، 1976 ) جدیدترین بررسی انجام شده در یک مورد دوقلو ها ، شواهدی برای همخوانی افسردگی یک قطبی پیدا نکرده است .
(تورگرسن ، 1986) اساس نور و شیمیایی افسردگی : الگوی زیست شناسی معتقد است که افسردگی یک اختلال انگیزشی است که به وسیله کمبود آمین های بیولوژنیک ایجاد می شود .
آمین های بیولوژنیک مواد نور و شیمیایی هستند که انتقال عصبی را تسهیل می کنند .
آنجا به و گروه به ساختارها شیمیایی مختلف تقسیم می شوند : کاته کولامینها ، که شامل نورایی نفرین ، اپی نفرین ، دوپامین می شوند ، وایندول آمینها ، که سروتونینو هیستامین را شامل می شوند .
آمین های بیوژنیک نقش مهمی در انتقال عصبی در دسته پیش مغز میانی و دستگاه دور بطنی ایفا می کند .
MFB و PVS دو گذرگاه اصلی هستند که در مراکز پایین مغز امتداد دارند .
پژوهش انجام شده با حیوانات نشان می دهد که مبنای کالبدشناختی اعصاب پاداش و تنبیه ممکن است به ترتیب در MFB و PVS قرار داشته باشد .
(ارسیتن 1968) گمانه زدن درباره مبنای نور شیمیایی افسردگی ، عمدتاً پیرامون کاهش موجودی یکی از کاته کولاسینها به نام نوراپی نفرین (NE)(شیلدکراوت ، 1965) ، و یکی از ایندولیامینها به نام سروتونین (ماس ، 1975 ، مک نیل و کیمبولیک ، 1986) قرار دارد .
فرضیه نوراپی نفرین و کاته کولامین : زمانی که در نورون اول تکانه ای عصبی رخ می دهد ، نوراپی نفرین به داخل سیناپس تخلیه می شود .
زمانی که نوراپی نفرین با گیرنده های غشاء نورون دوم تماس می گیرد ، باعث می شود نورون دوم شلیک کند .
اکنون نوراپی نفرین در سیناپس و غشاء نورون دوم مستقر است .
تا زمانی که نوراپی نفرین نافعال نشده باشد ، نورون دوم همچنان به شلیک کردن ادامه می دهد .
اکنون دو راه وجود دارد که نوراپی نفرین می تواند نافعال شود .
راه اول ، جذب مجدد است که طی آن نورون اول نوراپی نفرین را مجدداً جذب می کند ، بدین ترتیب مقدار نوراپی نفرین را در گیرنده ها کاهش می دهد .
راه دوم ، از کار انداختن است .
این عمل ، از جمله توسط آنزیم مونوآمین اکسید از (MAO)تسهیل می شود .
این آنزیم به صورت شیمیایی نوراپی نفرین را از کار می اندازد و آن را نافعال می سازد .
امینهای بیوژنیک بر انگیزش ما اثر می گذارد .
و زمانی که ما مقدار آمین های بیوژنیک را کاهش می دهیم ، انگیزش کمتری داشت .
فرضیه فلوکستین (پروزاک)و ایندول آمین : در حالیکه فرضیه کاته کولامین افسردگی ادعا می کند که موجود نبودن NE علت است ، فرضیه فلوکستین مدعی است که موجود نبودن سروتونین علت است .
داروهایی که باعث می شوند NE موجود بمانند ، داروهای نامناسبی هستند : معلوم نیست که آنها موجودی NE و سروتونین در مغز ، بعلاوه انتقال دهنده های عصبی دیگر را تغییر می دهند .
در نتیجه ، دانشمندان کوشیدند دارویی را بیابند که فقط بر موجودی سروتونین تاثیر بگذارد .
در سال 1974 ، داروسازان اعلام کردند ماده شیمایی فلوکستین بطور مشخص فقط جلوی جذب مجدد سروتونین را می گیرد وتاثیر اندکی بر NE و انتقال دهنده های عصبی دیگر دارد .
(ونگ ، هورنک ، و همکاران ، 1974)