شبه قاره هند سرزمینی است با تمدنی بسیار قدیمی و هنری بسیار غنی که به سرزمین عجایب معروف است. این هنر تمدن همزمان با تمدن های مصری، سومری، آشوری، کلدانی، ایرانی، یونانی ایجاد گردیده است که در بعضی از شاخه ها نیز وجوه مشترکی با این تمدن ها نیز داشته و از هزاره سوم قبل از میلاد قابل بررسی می باشد.
این تمدن، بیشتر در اطراف بخش علیای دره سند( Indus Valley Civiliztion ) مربوط به سه هزار سال پیش از میلاد متمرکز بوده و مناطق موهنجودارو و هاراپا در پاکستان امروزی از مناطق اصلی گسترش این فرهنگ بودند. اخیراً هم مراکز مهم دیگری در این فرهنگ در کالیبانگان واقع در هند و نزدیکی کراچی در پاکستان دیده شده است.
نمایی از بقایای شهر مو هنجو دارو- پاکستان-عکس از ا.ح. ذکر گو
در کاوشهای بومی نام برده تمدنهایی بسیار عظیم و خوش ساخت را شاهد هستیم. معماری پیشرفته ، تندیسهایی زیبا ، مهرهایی حکاکی شده وجواهراتی زیبا وکتابی به نام ریگ ودا معروف به انجیل هند مربوط به1000 سال ق.م. اطلاعات بسیار خوبی را به محقق معرفی می نماید. یکی از منحصر ترین انواع معماری، حفر معابد بزرگ در دل سنگهای یک پارچه است.
در این معابد بخوبی سنت های تصویر سازی هندی را میتوان ارزیابی وشناخت .سنتهاس تصویری که بعدا با امیخته شدن با یافته های نگارگری ایرانی عصر طلایی فرش هند را رقم میزنند. از دیگر ابتکارات هنرمندان هندی استفاده از قوسهای نعل اسبی و طاق های افقی است و از دیگر موارد لازم به ذکر استفاده بجا و پر حجم از مجسمه های زیبا در این معابد است.
عصر گوپتا(Gupta ) یعنی قرون دوم تا چهارم میلادی عصر طلایی هنر هند است و در ادامه شاهد تحولات عظیمی در هنر هند هستیم . از قرن دوازدهم به بعدتاثیرات تمدن اسلامی برهنر شروع می شود . اوج این تحولات در قرون 16-17 در دوره شاهان گورکانی ویا حکومت مغولان تیموری است . در این زمینه بوجود آمدن سبک راجپوت (Rajput ) در نقاشی و سبک فرشبافی ایرانی در هند ، ساخت بنای عظیم و زیبای تاج محل، بنایی با شکوه و مرمرین که به دستور شاه جهان به عنوان مقبره همسرش ساخته شد ، از شاخصه های این عصر هستند. البته اشکارا این تحولات به کمک هنر مندان ایرانی در دوره گورکانی به انجام می رسد. ذکر فلسفه و استتیک و جهان بینی هنرمند هنر هندی از مجال این مقاله خارج بوده و فرصتی دیگر را طلب می نماید.
صحنه ای از کتاب رامایانا . راجپوت سبک پهاری اواخر قرن 17 میلادی
شبه قاره هند به لحاظ جغرافیایی، فقط از جانب شمال به خشکی قاره آسیا وصل بوده و در کل در جنوب آسیا و شمال اقیانوس هند و جنوب غربی چین و شرق پاکستان ،590/287/3 کیلومتر وسعت دارد. از همین دروازه شمالی بود که دو دوره های تاریخی مختلف تمدن هند رشد نمود و هم مورد تاخت و تاز مهاجمان و غارتگران فرهنگ و منابع طبیعی قرار گرفت. هنر هند را در کل هنری مذهبی و آیینی و سرشار از تأثیرات طبیعت می توان عرض یابی نمود. این هنر قبل ازتاثیرکشورهای مغرب زمین در قرن 18، هنری کاملا در خدمت مذهب بود و خدایان آیین های مختلف از عناصر اصلی این هنر است . می توان گفت هیچ سرزمینی به اندازه هند و آیین های و مسلک های مختلف مذهبی بهره نبرده است . هنرمند هندی با رعایت اصول و قواعد اصلی بومی ، بیشترین آثار هنری دنیا را به لحاظ تعدادآثار خلق شده داشته است.صادرات در هند چیز جدیدی نیست ومیان دربارهای هندی وروم باستان روابط تجاری فراوانی وجودداشته است ،که شامل بافته های مرغوب ،پارچه های نازک تورمانند معروف به "muslin" وپارچه های پنبه ای ، عاج ، ،سنگ های قیمتی و...بوده است .صادرات پارچه در هند براساس ثبتیات جغرافی دان یونانی استرابوStrabo (63ق.م تا 20 ب.م) ومنبعی نوشته شده در قرن اول میلادی به نام Priplos ، گجرات را به عنوان یک مرکز مهم تولید وصادرات پارچه معرفی میکنند.
یافته های موهنجو دارو تکنولوژی پیشرفته ای از رنگرزی دندانه ای را نشان میدهد که از هزاره دوم قبل از میلاد در هند شناخته شده بود.همچنین استفاده از چاپ قالبی در هند به 3000قبل از میلاد برمیگردد که مورخان، هند را خانه اصلی چاپ پارچه قلمداد کرده اند .صادرات پارچه به چین در چهارصده قبل از میلاد محرز شده است (Robinson,Stuart- A history of printed textiles).
سلسله ادوار تمدن هند ( هنر در گذر زمان –هلن گاردنر)
« تاریخچه فرشبافی در هند »
تا قبل از نیمه اول قرن 16 میلادی فرشبافی بصورت قالی های پرزدار در این سرزمین تحت تسلط مغول رایج نبود( دلیل آنرا می توان هوای گرم حاری این سرزمین و همین طور عدم وجود الزامات مصرفی و تولیدی این پدیده دانست ) .
البته بر اساس نوشته های بودایی کف پوشهای پشمی در شناخته شده بودند وبکار میرفتند ومنابع موید این مورد درادبیات قرون میانه هند کمیاب نیستند. نوعی کفپوش بنام Dhurrie که اغلب توسط افراد مستمند به عنوان کفپوش بکار میرفت هم اکنون در سراسر جهان شناخته شده واکنون به عنوان زیرانداز فرشهای نفیس ویا تشک ها بکار میرود . از اقسام معروف ان میتوان به 'Jamkhana' از Navalgund (Karnataka) اشاره کرد که طرحهای هندسی با خطوط حاشیه ای باریک دارندوبا نقوش گیاهی در حاشیه و نقش یک حیوان ویا گل در وسط تزئین شده اند .
.مردمان هیماشال Himachal و کشمیر Kashmirاز پشم گوسفند ویا موی بز نمد تولید می کنند که اغلب در مایه های رنگی کرم دیده میشوندوپس از تولید با رنگهای درخشان سوزن دوزی می شوند. تزئینات آنان را اغلب خطوط راه راه راست خطی تشکیل داده ودر ابعاد متفاوتی تولید می شوند .قالین های کشمیری بسیار معروفتر ومشهورترند.تزئینات انها تحت نفوذ تزئینات شال های کشمیری طراحی شده است . از جمله سایر بافته های هندی فرشهای پنبه ای اگرا و میرزاپور اوتارپرادش Agra & Mirzapur Uttar Pradesh)) و Warrangal از (Andhra Pradesh) ، فرشهای پرز دار Walajpet (Tamil Nadu) وفرشهای تبتی Darjeeling با نقشمایه های خاص اژدهایشان قابل ذکرند .
قالی بافی در هند شروعی بسیار دیرهنگام داشته و شواهد موجود نشان دهنده این مسئله است که ایجاد فرهنگ تولیدی هنر- صنعت انواع فرشهای منسوج از فلات ایران به هند منتقل گردیده است. در زمان حکومت تیموریان و سلجوقیان و در ادامه حکومت صفویه در ایران و در زمان حکومت سلسله پادشاهان گورکانی و یا پادشاهان مغول سرزمین هند این هنر صنعت در هند رشد نمود. این دوران شامل پنج دوره حکومت پادشاهی است :
1- بابر شاه (1530 1525)
2 همایون شاه (1555 1530)
3 اکبرشاه (1605 1556)
4 جهانگیر شاه (1617 1605)
5 شاه جهان (1658 1628)
در این دوره ها خواهیم دید که چگونه هنر فرش بافی بعنوان یکی از هنرهای وارداتی به هند قابل بررسی است . فرش هند هنوز هم از طرح های متنوع خاص هنرمندان ایرانی بهره می برد که در مواردی بعد از گذشت زمان و با اندک تغییراتی که طراحان هندی اعمال کرده اند، می توان بعضی از آنها را هندی و کشمیری و ... ارزیابی کرد . البته بافته های روستایی از قبیل گلیم و...از سلسله گورکانیان در این سرزمین قابل بررسی است و وجود داشته است.
1 دوران پادشاهی بابر و همایون
اولین شاه این سلسله بابر فردی ترک مغول بود که همزمان با حکومت تیموریان در هرات در سال 1525 م برابر با 932 ه.ق به هند حمله ور شد و در بهار سال 1526 م در جنگی معروف به جنگ پانیپات بر سلطان دهلی پیروز شد. این سلسله را با نام موغال یا مونگول نیز می شاسند. در رابطه با فرش بافی در دوره بابر باید گفت که فرشها کاملاً ایرانی بود و بیشتردر هرات بافته می شد.سرسلسله گورکانیان یعنی بابرشاه در سال 1530 م درگذشت و از اقدامات او می توان ساخت باغات بزرگ در آسیای مرکزی و کابل که تداعی کننده باغهای بهشتی بود، نام برد. این باغات بعداً الهام بخش بافندگان فرش هندی و طراحان فرش در این سرزمین بوده است . بابرشاه بسیار هنر دوست بود و با گردآوری نقاشی های مکتب هرات و از جمله آنها نقاشی های استاد بهزاد تصمیم استفاده آنرا در فرش هند داشت. پسر بابر همایون عشق پدر را عملی نمود.
همایون که با شورش های محلی بعد از مرگ پدر درگیر بود در سال 1543 برابر با 950 ه. ق به ایران گریخت و در دربار شاه طهماسب صفوی در قزوین پناهنده شد و در بازگشت از ایران به هند سوغات فرشبافی حرفه ای صفویان را به هند برد. به همراهی همایون طراحان و بافندگان حرفه ای به هند عظیمت نمودند تا به هنرمندان هندی این هنر را بیاموزند.
خصوصیات فرش های دوران همایون را می توان به سرسبز بودن آنها و تجلی رنگ سبز بعنوان یک رنگ غالب نام برد و برای مثال در طرحهای قالیچه ای میتوان به قالیچه های سجاده ای در قرن 16 م0 نام برد که با گلهایی بزرگ و طبیعتگرایانه تزئین شده با شکوفه های گل همیشه بهار در زمینه پر شده بود و در فرش دیگر یک گلدان بزرگ در زمینه و گلهای زیبا در حاشیه نام برد. این فرشها در رنگ بندی کاملاً ایرانی اند.