برنامه ریزی آموزشی = اصول برنامه ریزی به تدریج معلوم شده و سیر تکاملی داشته است.
برنامه ریزی های اولیه بیشتر صورت تخیلی و آرزوئی داشته است.
این نوع برنامه فهرستی از توقعات و خواسته ها است، که اغلب فاقد عناصر تصمیم گیری بوده و اغلب فقط روی کاغذ می ماندند.
= اصول برنامه رزی نسبتاً کامل شده امروزی، به سه گروه تقسیم می شود: 1-اصول مقدماتی که خود شامل سه اصل می باشد: الف= هماهنگی توسعه کمّی بار شد و بهبود کیفی آموزش ب= همبستگی سطوح مختلف و انواع آموزش و پرورش، یعنی از دیدگاه وسیع و جامع به موضوع بنگریم ج= انطباق برنامه های آموزش و پرورش با نیازهای توسعه ملّی اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.
2-اصول عمومی که حاکی از اینست که برنامه ریزی آموزشی فرمول ویژه ای ندارد و تابع شرایط زمانی و مکانی است، ولی در عین حال اصول برنامه ریزی آموزشی در همه جا صادق و یکسان است.
یوشکر، ضمن آنکه فرمول و روش خاصی را ترویج نمی کند، در این زمینه پنج اصل را به عنوان مشخصات عمومی برنامه آموزشی توصیه می کند: الف= اصل جامعیت برنامه ریزی آموزش و پرورش، که علاوه بر مسائل آموزشی، از کودکستان تا دانشگاه، مسائل غیر آموزشی مربوط به آموزش و پرورش را هم در بر می گیرد.
ب= اصل همبستگی برنامه ریزی آموزش و پرورش با برنامه توسعه ملی، به این معنی که برنامه ریزی باید با توجه به نیازهای رشد اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی، و ...
انجام شود.
ج= اصل مداومت برنامه ریزی آموزش و پرورش، یعنی باید دراز مدت و مداوم باشد.
مثلاً یک دوره بیست ساله را، از دوره ابتدائی تا پایان دانشگاه را شامل شود.
د= اصل توجه به جنبه های کیفی برنامه ریزی آموزشی، به این معنی که برنامه ریزی آموزشی باید نه تنها به سمایل توسعه کمی، بلکه به بهبود کیفیت آموزش و پرورش نیز توجه داشته باشد.
ه= اصل توجه به مدیریت و سرویس اطلاعات آموزش و پرورش.
بدیهی است که بدون اطلاعات و آمار صحیح و کامل، و همچنین بدون مدیریت کارآمد و علاقه مند نمی توان برنامه ریزی درستی انجام داد.
3-اصول متمم برنامه ریزی آموزش و پرورش.
در ادامه کار، کارشناسان برنامه ریزی به پنج اصل دیگر پی بردند که می توان آنها را متمم اصول پنج گانه فوق الذکر قلمداد کرد: 1-3: اصل واقع بینی : که می گوید برنامه ریزی آموزش و پرورش باید واقع بینانه باشد و برای اینکه برنامه ریزی واقع بینانه باشد به عوامل زیر باید توجه کرد: الف= عوامل کمی عرضه و تقاضا: که تمامی نیروهای انسانی تعلیم دهنده و تعلیم گیرنده و هم چنین تمامی جنبه های فیزیکی مربوط به آموزش را در بر می گیرد.
ب= زمنیه اجتماعی: که شامل نگرش های اجتماعی به آموزش و پرورش و کلیه عوامل مرتبط با تغییر و تحول و دفرم آ»وزش و پرورش، می باشد.
ج= عوامل اجرائی: که شامل نحوه مدیریت و تمامی قواعد و ضوابط سازمانی و تشکیلاتی نظام آموزش و پرورش می شود.
د= مسایل سیاسی: که نگرش های سیاسی به نظام آموزشی و هم چنین مداودات و ارتباطات دستگاههای داخلی و خارجی را در برمی گیرد.
ه= عوامل مالی: که شامل بودجه لازم جهت این کار و نظارت لازم بر نحوه خرج کردن این بودجه می شود.
و= مسائل اطلاعاتی: نقص اطلاعات به نقص برنامه ریزی منجر می شود.
لذا در تمامی زمینه های مربوط به آموزش و پرورش باید اطلاعات درست و جامعی داشته باشیم.
2-3: اصل همکاری و مشارکت: این اصل مربوط به اجراء و عمل برنامه رزی است و در خور توجه خاص می باشد.
در برنامه ریزی آموزش و پرورش، علاوه بر مقامات مسئول و متخصصان برنامه ریزی، باید معلمان و مدیران و شاگردان نیز، به نحو مقتضی مشارکت داشته باشند.
3-3: اصل استمرار و ارزیابی= این اصل می گوید که برنامه آموزشی باید به طور مداوم ارزیابی و تجدید نظر گردد و با پیشرفت زمان همگام شود.
جهت تحقق این امر، برنامه ریزی باید بصورت مداوم و زنجیری باشد، و در عین حال هدف ها طوری انتخاب گردند که در عین هماهنگی و همبستگی، بعضی دقیق و مشخص باشند، و برخی دیگر انعطاف پذیر.
4-3: اصل تغییر و تحول= اگر قرار باشد که آموزش و پرورش بر اساس روند موجود پیش برود، که دیگر احتیاجی به برنامه ریزی نیست، برنامه ریزی برای آن است که در روند موجود تغییر و تحول ایجاد کند، و آن را در مسیر جدیدی قرار دهد، و کمبودهای کمّی و معایب کیفی آن را برطرف سازد.
5-3: اصل ضمانت اجرائی= این اصل به ما می گوید که شرایط اجرای برنامه به عواملی از قبیل: محیط اجتماعی و سیاسی آموزش و پرورش، مدیریت آموزش و پرورش، سازمان و تشکیلات و نظام و مقررات اداری آموزش و پرورش، منابع فنی و انسانی برای نوآوری و توسعه، و راهبردهای نوآوری بستگی دارد.
اصل ضمانت اجرائی ارتباط نزدیکی با اصل واقع بینی دارد، ولی چون از نظر دامنه مسایلی که در برمی گیرد گسترش وسیعی دارد، تحت عنوانی مجزا و مستقل تأکید شده است و گرنه، در حقیقت بخش امت از اصل واقع بینی.
= اگر برنامه ریزی آموزش و پرورش به سبک آرزوئی و ضایی باشد، تصمیم گیری بسیار آسان است، زیرا در این حالت به حساب و کتاب و مطالعه احتیاجی نیست، و اگر برنامه ریزی واقع بینانه و اصولی باشد، تصمیم گیری دشوار است.
اصولاً برناه ریزی نوعی تصمیم گیری است، تصمیم گیری درباره مقصد، وسیله، و چگونگی بکار گیری وسیله.
= در تصمیم گیری های برنامه آموزشی، معمولاً محدودیت منابع د رمقابل خواست ها موجب می شود به تعیین اولویت ها بپردازیم، و هم چنین وجود شقوق و راهبردهای مختلف برای رسیدن به مقصد موجب می شود برای پی بردن به مزایا و معایب هر یک به تجزیه و تحلیل عوامل و عناصرشان بپردازیم و به مطالعه و تحقیق نیاز داشته باشیم.
و بالاخره اینکه وجود عوامل نامعلوم که منجر به خطر و ریسک های تصمیم گیری می شود، موجب می شود که مکانیزم تصمیم گیری اهمیت خاصی را در سازمان برنامه ریزی حائز شود و به اصل مشارکت رو آوریم.
نهایتاً اینکه می پذیریم تصمیم گیری واقع بینانه مستلزم آن است که اجرای آن امکان پذیر باشد، بدین جهت لازم است که حوزه امکانات و مقدورات را دقیقاً بشناسیم.
تعیین هدف ها = تعیین هدف، حساسترین و به اعتباری مشکل ترین مسئله برنامه ریزی آموزش و پرورش است، زیرا آموزش و پرورش فعالیت است بنیادی که در حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی اجتماع منعکس می شود و اثر غیرقابل برگشت می گذارد.
بنابراین هدف ها باید با بینشی عمیق و وسیع تعیین شوند.
= اگر به آموزش و پرورش از دیدگاه نقش آن در قبال توسعه ملی نگاه کنیم، هدف هائی که تعیین می کنیم پوشش و گسترش وسیعی خواهند داشت.
مثل وظیفه ای که آموزش و پرورش در هدف هائی که تعیین می کنیم دامنه بسیار محدودی خواهد داشت و می توانیم آنها را به دقت مشخص سازیم، مثلاً موضوعات درسی.
بین این دو سطح، حد واسطی نیز پیدا و تعیین کرده اند، و آن برنامه ریزی برای دوره های رسمی آموزشی، مثل دوره های دبستان، دبیرستان، دانشگاه می باشد.
هدف های آموزشی مربوط به این سطح، در مقایسه با سطح ملی، مشخص تر و ملموس تر بیان می شود.
= با توجه به پژوهش های انجام شده و نتایج بدست آمده، می توانیم هدف های آموزش و پرورش را، از نظر برنامه ریزی، در سطوحی به شرح زیر رده بندی نمائیم: 1-آرمانهای جهانی آموزش و پرورش: که از مرزهای سیاسی و جغرافیائی فراتر می روند.
درست است که موانع بزرگ و دشواری های بی شماری بر سر راه تحقق یافتن این آرزوهای جهانی قرار دارند، ولی در عین حال، منکر اهمیت و لزوم آنها برای هدایت بشر به سوی تمدن و ارزش های عالیه انسانی نمی توان شد.
2-آرمانهای ملی آموزش و پرورش، که از فرهنگ ملّی ریشته می گیرند و هدف های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ویژه هر کشور را دنبال می کند.
آرمانهای ملی، از نظر بعد زمان جزء هدف های دو درس و از بعد سیاست ملی، هدف های نهائی و کمال مطلوب آمال ملی و از نظر برنامه ریزی به منزله رهنمودی باری تعیین و تبیین رسالت و مأموریت سیستم آموزش و پرورش می باشند.
3-رسالت و مأموریت سیستم آموزش و پرورش، که از آرمانهای ملی آموزش و پرورش منشاء م یگیرند و در حقیقت، هدف هائی هستند که نهاد آموزش و پرورش به خاطر آنها پدید آمده است، و برنامه ریزی به منظور تحقق بشخیدن به انها انجام می شود.
به طور کلی، سیاست و رسالت سیستم آموزش و پرورش، مبین هدف های برنامه ریزی آموزش و پرورش است و بر اساس آن، هدف ها و خط مشی های برنامه تعیین می گردد.
4-وظایف پاره سیستم های آموزش و پرورش، که مبین هدف هائی هستند که هر یک از اعضا یا بخش های عمده سیستم آموزش و پرورش به عهده دارد مانند هدف های تعلیمات ابتدائی، راهنمائی، متوسطه، دانگشاهی، تعلیمات غیررسمی و امثال آنها، این قبیل هدف ها در داخل سیستم کل آموزش و پرورش تعیین می شوند و از هدف های سیستم ریشه می گیرند.
5-مقاصد اجرائی آموزش و پرورش، که شامل هدف هائی هستند که رسیدن به آنها برای فراهم آوردن موجبات اجرای وظایف پاره سیستم های آموزش و پرورش لازم است.
برای مثال تربیت معلم، تأسیس مدارس، و ...
.
هدف های اجرائی آموزش و پروش، خود عنایت مقصود نیستند بلکه معرف وسیله رسیدن به مقصود هستند.
6-هدف های درسی، که شامل تغییراتی هستند که انتظار داریم فراگرد آموزش و پرورش در کردار، گفتار، و پندار محصل ایجاد کند.
پوشش هفد های درسی خیلی وسیع تر از اکتساب معلومات می باشد، و شامل رشد کلی و همه جانبه شاگردان می باشد.
اگر برای سهولت یادآوری، هدف های جزئی یعنی هدف های در سطح دروس را هدف هایت درسی بنامیم و هدف های کلی یعنی هدف های در سطح برنامه و فعالیت و دوره های آموزشی را هدف های آموزشی، می توانیم بگوئیم که برنامه ریزی آموزش و پرورش با هدف های آموزشی سر و کار دارد نه با هدف های درسی، ولی، بنرامه ریزی مواد درسی با هر دو نوع هدف ها مربوط است.
تعیین محدوده منابع و امکانات = چرا تمام انتظارات و تقاضاهای آموزشی اجتماع برآورده نمی شود؟
پاسخ به این سئوال را باید در مجموعه منابع و موانع یا مقدورات و محدودیت های آموزش و پرورش جستجو کرد.
رشد و توسعه و اصلاح آموزش و پرورش با موانعی روبرو است.
منابعی که اجتماع در اختیار دارد، محدود است.
مجموعه منابع و موانع رشد و توسعه آموزش و پرورش را در سه دسته تقسیم بندی کرده اند: 1-مقدورات و محدودیت های درون زا که سه موضوع را در می گیرند: الف= طبیعت فراگیری انسان، کمبودهای دانش بشر درباره طبیعت فراگیری انسان یکی از محدودیت های اساسی آموزش و پرورش می باشد.
یادگیری فراگردی تدریجی و کند است.
دیررس بودن محصول آموزش و پرورش یکی از اساسی ترین محدودیت های توسعه آن است و به همین دلیل در برنامه ریزی حائز اهمیت است.
ب: دانش و تکنولوژی آموزش و پرورش.
منظور ما از دانش آ»وزش و پرورش، اطلاعات نظری است که در زمینه تعلیم و تربیت بدست آمده، و منظور از تکنولوژی آموزشی، به کار گرفتن دانش مزبور است.
تکنولوژی آموزشی، در چارچوب این تعریف، نه تنها شامل وسایل و سایر کارافزار آموزشی است، بلکه رسانه، محتوا، و روش آموزش را نیز در برمی گیرد.
ج: ساخت و نظام آموزش و پرورش.
ظاخت و نظام آموزش و پرورش می تواند طوری باشد که برای همه راهگشای تحصیل باشد و رشد و توسعه آموزش و پرورش را آسان سازد، یا برعکس، با وضع قوانین و مقررات دست و پاگیر، ایجاد تشکیلات متحجر، و تعبیه انواع سرهای مقرراتی و تشکیلاتی و تحصیلی، مسیر گسترش و بهبود تعلیم تربیت را با موانع گوناگون پر کند.
2-مقررات و محدودیت های بیرون زا که پنج موضوع را در برمی گیرند: الف: فلسفه مسلط اجتماعی.
فسلفه آموزش و پرورش بازتابی است از فلسفه مسلط اجتماعی- فرهنگی باید دید فلسفه مذکور چه رسالتی برای آموزش و پرورش قایل است و از آن چه انتظاری دارد.
آیا انتظار دارد که آموزش و پرورش مهد تحول و نوسازی باشد یا لنگو ثبات؟
آیا انتظار دارد که آموزش و پرورش آینده نگر باشد، آینده ساز باشد، و یا آینده گزین؟
بطور کلی می توان گفت که فلسفه اجتماعی- فرهنگی عامل اصلی تعیین خط مشی سیستم آموزش و پرورش می باشد.
ب: سطح تولید و سرمایه گذاری، و سطح رفاه و عدالت اجتماعی، محدود بودن منابع مادی و انسانی کشور از جمله مهم ترین عوامل بازدارنده رشد و توسعه آموزش و پرورش هستند.
امکانات مادی و منابع انسانی بستگی به سطح توسعه و سرمایه گذاری و هم چنین سطح رفاه و عدالت اجتماعی دارد.
به بیان دیگر، میزان منابعی که به آموزش و پرورش تخصیص داده می شود، بستگی دارد به اینکه در آمد ملّی چه مقدار است، چه میزانی برای مصرف و چه نسبتی برای سرمایه گذاری اختصاص داده می شود.
ج: محیط آموزش و پرورش اجتماع.
نهادها و موسسات و گروههای مختلفی در آموزش و پرورش انسان دخالت دارند.
برای مثال مدرسه یکی از این نهادهاست بدیهی است محیط فرهنگی کشور نیز توأم با عوامل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در آموزش و پرورش انسان به طور مستقیم و غیر مستقیم تأثیر دارد.
به جرأت می توان گفت که رشد فکری کودک محصول برخورد ذهنی او با محیط است.
پس در نظر داشتن این موضوع در برنامه ریزی نقش مهمی دارد.
د: عوامل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی بین المللی، و به عبارت کلی تر، محیط بین المللی از طریق نفوذی که در محیط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ملی می کنند، خواهی نخواهی در آموزش و پرورش انسان موثرند.
رقابت های بین المللی، یکی از عوامل نیرومند در تقویت آموزش و پرورش به شمار می آید.
کشورهای پیشرفته برای حفظ برتری خود و کشورهای در حال رشد برای جبران عقب ماندگی خود، هر دو ناچارند که سیستم آموزش و پرورش خود را هر چه بیشتر تقویت کنند.
3-مقررات و محدودیت های مختلط درون زا و برون زا، که سه موضوع را در برمی گیرد: الف: توزیع آموزش و پرورش، که با میزان دستیابی افراد طبقات مختلف اجتماع به آموزش و پرورش سنجیده می شود.
آیا بچه های شهر و روستا، دخترها و پسرها، بچه های پائین شهر و بالای شهر، برای بهره مند شدن از آموزش و پرورش امکاناتشان برابر است؟
توزیع آموزش و پرورش به عوامل مختلفی چون سیاست و موقعیت جغرافیائی، شرایط خانوادگی و ...
دارد.
نابرابری هائی که در توزیع آموزش و پرورش وجود دارد، یکی از عوامل موثر در برنامه ریزی می باشد.
ب: ضریب کوشش آموزش و پرورش، برای آنکه بتوانیم میزان نسبی کوشش و فعالیتی که در زمینه آموزش و پرورش در کشورهای مختلف انجام می شود بسنجیم و با یکدیگر مقایسه کنیم، به ملاک ها و معیارهای سنجش نیازمندیم.
ضریب کوشش یکی از ملاک هائی است که بدین منظور انتخاب شده است و به کار می رود.
ضریب کوشش آموزش و پرورش معمولاً به دو طریق محاسبه و برآورد می شود؛ سهم اعتبارات آموزش و پرورش نسبت به درآمد ناخالص ملّی و سهم اعتبارات آموزش و پرورش در بودجه.
ج: منابع انسانی آموزش و پرورش: درست است که کمبود منابع مالی مانع بزرگی در راه توسعه و تعمیم آموزش و پرورش است، ولی مشکلات دیگری از جمله کمبود منابع انسانی نیز وجود دارد.
چون پرورش منابع انسانی به زمان طولانی نیازمند است، آموزش و پرورش باید با آمیزه نگری دقیق برنامه های مورد نیاز را پیشاپیش برقرار کند تا نیروی انسانی لازم به موقع آماده باشد.
تعیین راهبردها و اولویت ها = راهبردهای آموزش و پرورش رابط بین سیاستگذاری و طرح ریزی آموزش و پرورش هستند و آنها را به یکدیگر پیوند می دهند و بدین جهت اهمیت بسزایی دارند.
در این مرحله از یک طرف رسالت و هدف های کلی آموزش و پرورش که در مرحله سیاستگذاری تعیین شده است به صورت هدف های مشخص تر یعنی فعالیت ها مشخص می شود، و از طرف دیگر روش برنامه ریزی مشخص می گردد.
به هر صورت، تعیین راهبردها در شکل دادن به آموزش و پرورش هر کشور نقش بسیار حساسی دارد.
کتاب: مبانی برنامه نویسی آموزشی.
تألیف: دکتر عینی فیوضات