گرچه جامعه شناسی کشاورزی قدیمی ترین شاخه تخصصی جامعه شناسی روستایی است، اما تا اواسط دهه 1350 هیچگاه این مفهوم بکار گرفته نشد.
در عمل یک تداوم بین جامعه شناسی روستای اولیه و آنچه امروز جامعه شناسی کشاورزی خوانده می شود وجود دارد در دهه 1360 جامعه شناسان روستایی در نظریات و تحقیقات خود تأکید بیشتری بر جامعه شناسی کشاورزی نهادند.
به طور کلی سه دوره اساسی در مفهوم بندی مسائل کشاورزی در جامعه شناسی روستایی وجود دارد.
دوره اول از پیدایش جامعه شناسی روستایی تا پایان دهه 1320 می باشد که در این دوره مطالعه مسائل کشاورزی یکی از عناصر اصلی فهم اساسی اجتماعی زندگی روستایی بوده است.
دوره دوم مربوط به دهه های 1330 و1340 و نیمه اول دهه 1350 است و معروف به رهیافت روانشناسی- رفتار گرایی اجتماعی می باشد.
در این دوره همچنین به شیوه های تزریق نوآوری در جامعه کشاورزی اهمیت زیادی داده شده است.
دوره سوم از نیمه دوم دهه 1350 شروع شده و معروف به «جامعه شناسی کشاورزی جدید» است.
در این دوره بیشترین توجه به «ساختار کشاورزی» شده است- مفهومی که تا قبل از دهه 1350 توجه خاصی به آن نشده بود.
در چارچوب جامعه شناسی کشاورزی جدید، بیشتر دیدگاه اقتصاد سیاسی در ساختار کشاورزی بکار گرفته شده است.
در این دوره محیط شناسی کشاورزی مورد توجه قرار گرفته و به همین خاطر تحقیقات از زاویه این دیدگاه نیز بررسی خواهد شد.
جامعه شناسی کشاورزی همچنان پابه پای سایر شاخه های تخصصی جامعه شناسی روستایی به عمق مسائل اجتماعی در جامعه کشاورزی رسوخ می کند.
در دهه 1370 با بکارگیری نظریات جامعه شناختی جامع و روشها و ابزار تحقیقاتی پیچیده شاهد یافته های علمی فراگیرنده خواهیم بود.
در آینده کشورهای مختلف با توجه به یافته های جامعه شناسی کشاورزی می توانند خط مشی های کاملی برای کشاورزی خود طراحی کنند.
تحقیقات اولیه جامعه شناسی روستایی در ساختار کشاورزی، 1280 تا 1330 در این دوره جامعه شناسان روستایی جنبه هایی از ساختار کشاورزی- مانند اجاره دارای زمین و انواع مزارع- را مورد بررسی قرار داده اند.
بررسی ها بیشتر جنبه توصیفی داشته و تمرکز بر روی سیستم تولید مواد غذایی و سایر محصولات کشاورزی بوده است.
موضوع ساختار کشاورزی در واقع جزئی از مطالعه کلی در مورد سازمان اجتماعی ز ندگی روستایی قلمداد می شد و عرضه کننده اطلاعات لازم برای فهم هرچه بیشتر سازمان اجتماعی بوده است.
بحران دهه 1310 توأم با رکورد در کشاورزی باعث گردید تا تحقیقات جامعه شناسی روستایی و کشاورزی بر روی راهبرد دریافت واقعیت ها تأکید داشته باشند.
در همین رابطه تحقیق درباره بخشی از مسائل ساختار کشاورزی مانند کشاورزان کم درآمد، کارگران کشاورزی، مزارع اجاره داری و کشتمانیها رایج گردید.
در دهه 1320 محققین روستایی، ساختار کشاورزی را به عنوان تغیر مستقل در نظر می گرفتند و بر اساس آن فرهنگ و سازمان اجتماعی زندگی روستایی را بررسی می کردندو یا زمینه ای را برای مطالعه مقایسه ای جوامع روستایی فراهم می نمودند.
در ابتدای قرن بیستم تحقیقات میدانی در مورد زندگی روستایی توسط یک جامعه شناس سیاه پوست آمریکایی به نام دوبویس شروع شد.
این جامعه شناس به دنبال شناخت شرایط اقتصادی کشاورزان سیاه پوست، ضمن جمع آوری اطلاعات از طریق مطالعه میدانی، از داده های موجود در مورد اندازه مزارع در سرشماریهای 1159 و 1269 آمریکا استفاده نمود.
برای اولین بار 25 خانوار کشاورز اجاره دار سیاه پوست آمریکایی به طور جامع از لحاظ سیستم اجاره داری، اندازه مزرعه و درآمد ناشی از فعالیت کشارزی مورد بررسی قرار گرفتند.
تا قبل از دهه 1310 بیشتر مطالعات مورد جوامع کوچک روستایی در بسیاری موارد ارائه یک تقسیم بندی برای شناخت کشاورزان بوده است.
برای مثال جامعه شناس دیگری به نام ویلیامز در تحقیق خود به این نتیجه می رسد که کشاورزان را می توان به دو طبقه تقسیم کرد: 1- کشاورزان بی پروا 2-کشاورزان محافظه کار بر اساس تقسیم بندی او دسته اول آنهایی هستند که (منفعت جو) می باشند و تمام کوش خود را به کار می گیرند تا حداکثر منفعت را از زمین خود ببرند.
دسته دوم آنهایی هستند که هدف نهایی آنها معیشت است و نه منفعت.
در تحقیقات اولیه جامعه شناسی روستایی برای اولین بار مطالعات موردی با پرسشنامه شروع شد.
در این پرسش نامه ها معمولاً وضعیت عمومی اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و شرایط کار خانوارهای روستایی مورد بررسی قرار گرفت.
نتیجه یک چنین مطالعاتی این بود که نوع واحد کشاورزی در شکل گیری سازمان و رفتار اجتماعی روستایی بسیا ر موثر است.
بعبارت دیگر نظام بهره برداری کشاورزی نوع گرایش اجتماعی وسازمان بندی جامعه روستایی را مشخص می کند.
یکی از مشخصات تحقیقات جامعه شناختی روستایی در این دوره بکار گیری روش های تحقیق مقایسه ای است.
لایولی برای اولین بار جامعه دامداری را با جامعه زراعی مقایسه کرد.
پس از مقایسه، او چنین نتیجه گرفت که نوع شرایط کشاورزی در زندگی اجتماعی به اندازه پراکندگی و تحرک اجتماعی جمعیت، درآمد سالانه و تغییرات فصلی در عرضه نیروی کار اهمیت دارد.
همچنین او بیان داشت که دسته ای از گرایشات اجتماعی با نوع فعالیت کشاورزی یا دامداری همبستگی دارند.
برای مثال جوامعی که تولید کننده غلات هستند پویا تر ولی در عین حال بی ثبات تر از جوامع تولید کننده لبنیات می باشند.
در همین رابطه او دریافت که کشاورزان بیش از دامداران در پی نوع آوری هستند.
او کشاورزی را به عنوان عامل مشروط در سازمان اجتماعی در نظر گرفته و تأثیر میراث اجتماعی را بر روی نوع فعالیت کشاورزی بررسی کرده است.
تعیین واحد تحلیل در مطالعه جامعه کشاورزی یکی دیگر از خصوصیات جامعه شناسی کشاورزی در اواخر این دوره است.
وی لند و همکارانش در دانشگاه کلمبیا مزرعه و گرداننده آن را به عنوان واحدتحلیل در طبقه بندی نمونه های آرمانی بکار برده اند .
این طبقه بندی مزارع کشاورزی شامل مزارع خانوادگی، مزارع معیشتی و مزارع کارخانه ای است.
هدف ازاین طبقه بندی بدست آوردن گروه های مزارع هم گون جهت تسهیل نمودن امر تحلیل بوده است .
سه عامل در ایجاد این طبقه بکار رفته است.
1- واحد اجتماعی بکار گرفته شده در راه اندازی مزرعه که شامل نیروی کار خانوار یا کارگر کشاورزی بوده است.
2- کارکردهای واحدی زراعی برای خانوار نظیر تهیه معیشت روزانه، محلی برای ایام بازنشستگی، و با تولید تمام وقت برای بازار.
3- حجم عملیات مزرعه بر اساس مقدار تولیدات فروخته شده و ارزش زمین و ساختمان.
در پایان سنخ شناسی با ده نوع مزرعه با نام های زیر عرضه شده است: 1- مزرعه استخدام کننده 2- مزرعه خانوادگی تجاری بزرگ 3- مزرعه تجاری متوسط 4- مزارع خانوادگی سکونتی-تجاری 5- مزارع پاره وقت 6- مزارع مسن ها 7- مزارع معیشتی 8- مزارع خانوادگی تجاری کوچک 9- مزارع مسکونی 10- مزارع صوری یکی دیگر از مقوله های عمومی در بررسیهای اولیه جامعه شناسی کشاورزی، تحقیق در مسائل بسیار تخصصی مربوط به گرایشهای اجاره داران، کارگران کشاورزی، کشاورزان پایگاه اجاره داری کشاورز و شکل خاصی از زندگی روستایی یک همبستگی وجود دارد.
یافته های او باعث گردید تا تعدادی جامعه شناس روستایی بعد از او اجاره داری را به عنوان متغیر مستقل در نظر بگیرند و سایر عوامل را بررسی کنند.
بعضی از جامعه شناسان مانند سوروکین و زیمرمن تأکید بر روی مسائل تخصصی را آنقدر مهم می دانستند که حتی معتقد بودند جامعه شناسی روستایی چیز یجز مطالعه مشاغل کشاورزی نیست.
به طور خلاصه در نیمه اول قرن بیستم، موضوعات مورد نظر جامعه شناسی کشاورزی هنوز به صورت مشخص از موضوعات جامعه شناسی روستایی مجزا نشده بودند.
در اواخر این دوره موضوعات و مسائل خاص کشاورزی در عرصه جامعه شناسی روستایی نمایان گردید و یک دسته از مطالعات روستایی به جوامع زراعیاختصاص داده شد.
یکی از عوامل موثر در تفکیک تحقیقات جامعه شناسی کشاورزی از جامعه شناسی روستایی توسعه تکنیک های پیمایشی و کمی است که محققین را قادر ساخت تا بطور مشخص روی کشاورزان و خانوارشان از دیدگاه روان شناسی اجتماعی تحقیق نمایند.
از این زمان به بعد محققین متعددی به مطالعه جوامع کشاورزی و جماعت روستایی پرداختند.
تحقیقات رفتار گرایی و روان شناسی اجتماعی در مورد فعالیت های کشاورزی، 1330 تا 1355 تا قبل از 1330 گرایش نظری در جامعه شناسی روستایی بیشتر زمینه زنجیره روستا- شهر داشت که عمدتاً توسط سوروکین و زیمرمن ارائه می شد و تحت تأثیر دیدگاه نظری تونیس بود.
از ابتدای دهه 1330 یک دسته جامعه شناسان روستایی جوان فارغ التحصیلان از دانشگاه های کرنل ویسکانسین مینی سوتا، میسوری، کنتاکیو ایالتی آیووا که در چارچوب روان شناسی اجتماعی آموزش دیده بودند.
پا به عرصه تحقیقات جامعه شناسی روستایی نهادند.
این جامعه شناسان ضمن حفظ محتوای روان شناسی اجتماعی در سنت دیدگاه زنجیره روستا- شهری، گرایش های نظری ویلیام اف آگبرن و روبرت مرتن و نوآوری های روش شناختی پل لازارسفلد را در تحقیقات خود بکار گرفتند.
در حالی که از ابتدای این دوره کشاورزی به عنوان یک عنصر اساسی در نهادها و فعالیت های روستایی مطرح بود.
بطور اختصاصی تر آن را به عنوان زمینه ای در نظر گرفتند که کشاورزان و اعضای خانوار آنها به عنوان کنشگران در چارچوب آن به تکنولوژی کشاورزی جدید، و مسائل ارتباط جمعی، فرصت های تحصیلی و شغلی و امثالهم واکنش نشان می دهند.
در این دوره دیدگاه نظری جامعه شناسان کلاسیکی نظیر امیل دورکیم و ماکس وبر بر تحقیقات جامعه شناسی روستایی تأثیر زیادی داشت و پژوهشها بیشتر در چارچوب «نظریه کنش» تالکوت پارسنز و یا « نظریات میان گستره» روبرت مرتن انجام می گرفت.
تفکر به شیوه نظریات، جامعه شناسان روستایی قادر شدند تا قضایای بسیار انتزاعی کارکردگرایی پارسنز را به فرضیه های قابل آزمون در سطح خرد در مورد افراد، خانوارها، سازمانها و سایر واحد های تحلیلی تبدیل نمایند.
بطور کلی ترکیب نظریات دورکیم و مارکس وبر توسط پارسنز و بسط بکارگیری آن در روان شناسی اجتماعی توسط مرتن، نسل جدید جامعه شناسان روستایی را به سمت تحلیل های علمی در سطح خرد و مطالعات مقایسه ای کشاند.
این سنت تحقیقاتی هنوز تا به امروز در بین بسیاری از جامعه شناسان روستایی و کشاورزی رایج است.
این شیوه جدید گرایشهایی نظیر - روش شناختی در جامعه شناسی روستایی منجر به پیدایش دیدگاه «تزریق و اقتباس نوآوری» گردید.
از بسیاری جنبه ها دیدگاه تزریق و اقتباس و نوآوری همان نظریه میان گستره است که در آن استدلال روان شناختی در تحلیل کارکردگرایی بکار گرفته شده است.
عده ای را عقیده بر این است که تحقیقات این دوره در ابتدا ضعف چارچوب نظری داشته، اما به تدریج این ضعف با بکارگیری نظریات میان گشترده رفع شده است.
همچنین در ابتدای این دوره تحقیقات کمتر به مسأله گرایش های ارزشی کشاورزان توجه می نمود، اما با پیشرفت و تخصصی شدن هرچه بیشتر تحقیقات، روی مسأله گرایش های ارزشی تأکید گذاشته شد.
در این دوره تحقیقات در مورد جوامع کشاورزی بیشتر حالت کمی به خود گرفت و تحلیل های آماری چند متغیره پیشرفته از طریق بکارگیری کامپیوتر ممکن گردید.
ضمناً مجموعه اطلاعات آماری وسیعی که واحد تحلیل آنها فرد یا خانوار کشاورز بود در اختیار جامعه شناسان روستایی قرار گرفت.
تحقیق در مورد چگونگی بکارگیری نوآوری توسط روستائیان تاریخچه ای طولانی دارد و انسان شناسان اولیه اثرات اقتباس نوآوری و تکنولوژی جدید را بر جوامع زراعی کشورهای غیر صنعتی مخرب توصیف می کردند، جامعه شناسی روستایی در دهه 1350 سعی می کرد چنین نظری را نداشته باشد.
جامعه شناسی کشاورزی اولیه، کشاورز را به عنوان یک کنشگر در نظر می گرفت که تزریق و انتشار تکنولوژی جدید در محیط اجتماعی باعث اصلاح و پیشرفت شیوه های کشاورزی اش خواهدشد.
بنابراین چنین تحقیقاتی نه تنها اجازه یافتند تا گسترش تکنولوژی جدید را در جوامع زراعی مورد بررسی قرار دهند بلکه بکارگیری تکنولوژی جدید را نیز تشویق نمایند.
در این رابطه ارتباط نزدیکی بین جامعه شناسان کشاورزی و متخصصین ترویج کشاورزی بوجود آمد و رشته ترویج با استفاده از یافته های جامعه شناسان کشاورزی به اشاعه هرچه بیشتر اصلاح تکنولوژی در جوامع زراعی پرداختند.
تحقیقات در مورد تزریق نوآوری بر شش نکته تأکید داشتند: اول.
نخستین قدم در تزریق نوآوری در نظر گرفتن جنبه روان شناختی اجتماعی تصمیم گیری فردی است.
پذیرش ایده جدید یک کنش ساده نیست بلکه یک الگوی پیچیده ای از پذیرشهای ذهنی است که باید در ذهن فرد قبل از معرفی ایده جدید بوجود آید.
دوم.
فرایند پذیرش ایده جدید بصورت مرحله ای است.
این مراحل شامل آگاهی، اطلاعات، ارزیابی، آزمایش و بکارگیری است.
چنین بحث شده است که گرچه معمولاً شخص کنشگر می بایستی مراحل را یکی پس از دیگری طی کند، اما می توان بعضی از مراحل را بصورت جهشی طی نمود.
برای مثال بیان شده است که کشاورزان می توانند مرحله آزمایش را انجام نداده و به تجربه مروج اعتماد نمایند.
سوم.
طبقه بندی ایده ها و نحوه اجرای آنها باید عرضه شود.
طبقه بندی بر اساس درجه پیچیدگی ایده، قابلیت تفکیک نحوه اجرا مطابقت تکنولوژی با نحوه فعالیت های موجود، و اقتصادی بودن اجرای عملیات باید باشد.
هرچه ایده پیچیده تر باشد، کشاورزان بیشتر احتیاج دارند گرایش ها و اعتقادات خود را تغییر دهند.
در این رابطه بیان شده است که هرچه نحوه اجرا تفکیک پذیرتر باشد کشاورزان سریعتر آن را به کار می گیرند.
انطباق هرچه بیشتر تکنولوژی جدید با شرایط تولیدی کشاورزان، فرایند اقتباس را سهل تر می نماید.
ضمناً بیان شده است که ایده ها و عملیات سودآور سریعتر مورد پذیرش کشاورزان قرار می گیرد.
چهارم.
تزریق و اقتباس نوآوری در بین کشاورزان، آنها را در یک منحنی طبیعی پراکنده می کند.
از توزیع فراوانی کشاورزان در پذیرش نوآوری می توان یک طبقه بندی به شرح زیر به دست آورد: کشاورزان نوآور، کشاورزان در مرحله پذیرش نوآوری، کشاورزان مترصد درباره نوآوری، کشاورزان بی تفاوت نسبت به نوآوری، و کشاورزان مخالف نوآوری.
پنجم.
باید خصوصیات شخصی و اجتماعی کشاورزان را بر اساس پذیرش و بکارگیری نوآوری تعیین کرد.
به عبارت دیگر در اینجا «شاخص پذیرش» مشخص می گردد.
ششم.
تأکید باید بر جنبه های ارتباطاتی تزریق ایده های جدید باشد.
در اینجا باید مشخص شود که چگونه کشاورزان مختلف به وسایل ارتباط جمعی متفاوت پاسخ می دهند.
به طور کلی از تحقیقات جامعه شناسی کشاورزی این دوره که بر پایه روانشناسی اجتماعی بوده هفت مقوله را می توان استخراج کرد.
1.
خصوصیات کشاورزان بکارگیرنده نوآوری 2.
نقش انگیزه در بکارگیری نوآوری 3.
نفوذ جمعی در پذیرش نوآوری 4.
از نقش ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی در پذیرش نوآوری 5.
مشخص کردن مفهوم فرایند تزریق - پذیرش نوآوری 6.
جنبه های روش شناختی مطالعات مربوط به تزریق و پذیرش نوآوری 7.
انتقادات وارده بر رهیافت پذیرش نوآوری یکی از نتایج کلی به دست آمده در مورد خصوصیات کشاورزان به کارگیرنده نوع آوری چنین است که رابطه ای مصبت بین پایگاه اقتصادی - اجتماعی کشاورز (که با شاخص هایی همچون مقدار مالکیت زمین، مقدار زمین زیر کشت، تولید خالص، فروش کل، درآمد و امسال هم اندازه گیری شده است) و درجه بکارگیری نوع آوری وجود دارد.
نکته دیگر در مورد رابطه بین قشر بندی کشاورزان و قدرت «خطرکردن» آنهاست.
در بسیاری از تحقیقات کشاورزان را به سه طبقه پایین، متوسط و بالا تقسیم کرده اند که هر طبقه باز خود سه رتبه دارد.
به طور کلی عقیده بر این است که کشاورزان با رتبه اجتماعی «متوسط روبه بالا» کمتر از کشاورزان «متوسط رو به پایین» خطر می کنند.
پا به پای مطالعات در مورد خصوصیات اقتصادی - اجتماعی کشاورزان نوآور، تحقیقات در مورد جنبه های روانشناسی (عمدتاً انگیزه) کشاورزان نو آور است.
محققین در این زمینه نتیجه گرفته اند که بسیاری از متغیر های «اجتماعی- روانشناسی» (مانند گرایش های کشاورزان در مورد تحصیل فرزندان، طرز فکر مذهبی، وابستگی خویشاوندی و همسایگی و امسال هم) با پذیرش شیوه های اصلاح شده کشاورزی هم بستگی دارند.
به طور کلی گرایشات سنتی در مقابل تغییر ایجاد مقاومت می کنند و روند تحولات اجتماعی در جوامع کشاورزی به تأخیر می اندازد.
از ابتدای بکارگیری شیوه های تزریق و انتشار در جامعه شناسی کشاورزی، جامعه شناسان در اندیشه این مسأله بوده اند که چگونه عضویت کشاورزان در گروه های اجتماعی مختلف بر پذیرش نوع آوری فردی اثر می گذارد.
تحقیقات مختلف نشان داده است که زمینه های فرهنگی متفاوت کشاورزان با پذیرش نوآوری ارتباط مستقیم دارد کشاورزان از یک گروه قومی خاص در نحوه و سرعت پذیرش نوآوری با گروه های دیگر متفاوتند این امر کاملاً به زمینه های ارزشی هر فرهنگ و قومی بستگی دارد.
چنین مطالعاتی بیان داشته است که تصمیم گیری کشاورزان برای پذیرش نوآوری تنها بستگی به اطلاعاتی که نهادها در اختیار آنها می گذارند ندارند بلکه بیشتر ایده جمعی و تفکر گروهی است که افراد را وادار به پذیرش یا رد نوآوری می نماید.
علاقه به بررسی نقش وسایل و ارتباطات جمعی در پذیرش نوآوری کشاورزی بخش اعظمی از حجم تحقیقات جامعه شناسی کشاورزی را به خود اختصاص داده است کشاورزان معمولاً از منابع اطلاعاتی متفاوت جریان نوآوری را به دست می آورند.
یک مطالعه نشان داده است کشاورزانی که از سطح اجتماعی- اقتصادی بالایی برخوردارند بیشتر اطلاعات مربوط به نوآوری را از کارشناسان سازمانهای ترویج به دست می آورند در حالی که کشاورزان فقیر بیشتر اطلاعات را از همسایگان خود و یا از دلایل های کشت و صنعت ها به دست می آورند.
در اینگونه مطالعات بیان شده است که منابع مختلف اطلاعاتی وجود دارد.
مثلاً می توان از اطلاعات جمعی، اطلاعات رسمی، همنشینی با دیگران، و منابع تبلیغاتی نام برد.
هرکدام از این منابع می توانند در مراحل مختلف پذیرش نوآوری مؤثر باشند.
معمولاً کشاورزان به اطلاعات رسمی بیشتر از انواع دیگر منابع اطلاعاتی اعتماد می کنند.
منابع تبلیغاتی در کشورهای پیشرفته به طور مؤثری در ذهن کشاورزان در مورد بکارگیری نوآوری اثر می گذارد بسیاری از جامعه شناسان کشاورزی در این دوره مشغول مشخص کردن و پالایش مفاهیمی بوده اند که به بحث پذیرش نوآوری به کار رفته است.
برای مثال سعی شده اعتبار مراحل پذیرش نوآوری تعیین گردد.
به همین منظور مشاهده شده است که توافقی در مورد تعداد مراحل بین جامعه شناسان کشاورزی وجود ندارد.
بعضی چهار مرحله و بعضی دیگر پنج مرحله را متذکر شده اند.
آنچه مورد توافق همه جامعه شناسان کشاورزی می باشد این نکته است که پذیرش نوآوری یک مرحله ای و به یکباره نیست.
بلکه در چندین مرحله صورت می گیرد.
از لحاظ روش شناختی مطالعات مربوط به پذیرش نوآوری مورد بررسی قرار گرفته است.
بسیاری از مطالعات بر روی شاخص بندی تحقیقات جامعه شناسی کشاورزی انگشت نموده و روایی و اعتبار شاخص ها را زیر نظر گرفته اند یک دسته از مطالعات روی روش های پیمایشی، میدانی، آزمایشی، و مشارکتی تأمل نموده و نقاط ضعف و قوت هر یک از این روش ها را در زمینه تحقیقات جامعه شناسی کشاورزی نشان داده اند.
نتیجه کلی چنین است که همیشه و همه جا یک روش را نمی توان بکار گرفت بر اساس خصوصیات هر منطقه و موضوع خاص تحقیق باید روش مناسب یا ترکیبی از روش ها و تکنیک های تحقیقاتی استفاده شود.
بر جامعه شناسی کشاورزی با رهیافت پذیرش نوآوری انتقادات زیادی وارد است.
یک انتقاد چنین است که مطالعات جامعه شناسی کشاورزی هدفشان بیشتر تشویق و ترویج بکارگیری نوآوری در جامعه زراعی بوده است و توجهی به این مسئله نداشته اند که چه اشکالی از تکنولوژی به لحاظ اجتماعی و نه اقتصادی مفید خواهد بود.
انتقاد دوم بر این رهیافت چنین است که تأکید بیش از حد روی نوآوری تجاری و تبلیغاتی بوده و بیشتر منفعت اقتصادی مد نظر است و به آن دسته از نوآوری ها که باعث حفظ محیط زیست می شوند توجهی نشده است رهیافت دیگری که در جامعه شناسی کشاورزی با دیدگاه روانشناسی در دهه های 1330 و 1340 و نیمه اول دهه 1350 رایج شد نظرگاه گرایش های ارزشی کشاورزان است باید در نظر داشت که این چارچوب نظری ارتباط تنگاتنگی با دیدگاه پذیرش نوآوری داشته است.
تحقیقات بر پایه این دیدگاه عمدتاً توسط همان محققان پذیرش نوآوری انجام می گرفته است.
دیدگاه گرایش های ارزشی کشاورزان شاخه ای از نظریات نوسازی است که در دهه های 1330 و 1340 در جامعه شناسی روستایی رایح بوده است.
در این چارچوب متغیرهای اساسی «گرایش های پیشگاهی» و «تمایلات اکتسابی» هسته مرکزی تحقیقات را تشکیل می داده است همچنین اندازه گیری آرزوهای شغلی کشاورزان در این دوره رایج بوده است.
در تحقیقات مربوط به گرایش های کشاورزان معمولاً مقایسه بین بخش سنتی و بخش مدرن کشاورزی ( یا به عبارت دیگر مقایسه بین کشاورزان سنتی و مدرن ) انجام می گرفت و توسعه اقتصادی دو بخش با یکدیگر ارزیابی می گردید.
معمولاً نتیجه ای که از مقایسه دو نوع نظام استنتاج می گردید چنین بود که کشاورزان در بخش مدرن کشاورزی گرایشهای اکتسابی، پیشگامی، تغییراتی، و در یک کلمه متر قیانه ای دارند در حالی که کشاورزان بخش سنتی حالت محافظه کاری داشته و در مقابل تغییرات سریعاً واکنش مثبت نشان نمی دهند و همیشه منتظرند تا دیگران موارد جدید و نوین را بیازمایند و سپس آنها به تدریج تغییرات را پذیرفتند.
این تحقیقات نشان داده اند که کشاورزان مدرن معمولاً رفتاری منطقی و عقلایی دارند و در پذیرش موارد نوین، هزینه و منفعت را در نظر گرفته، سپس اقدام به عمل می کنند.
آرزوهای شغلی و تحصیلی افراد خانوار کشاورزان ار مسائل اصلی در تحقیقات جامعه شناسی کشاورزی با دیدگاه روانشانسی اجتماعی است.
محققین دریافتند که محدودیت فرصت های تحصیلی و شغلی برای فرزندان کشاورزان باعث گردیده که سطح آرزوهای تحصیلی و شغلی آنها پایین بماند.
همچنین بین آرزوهای تحصیلی وشغلی و موفقیت به دست آوردن مشاغل غیر کشاورزی رابطه ای مثبت وجود دارد.
بنابراین هرچه امکانات تحصیلی و شغلی برای فرزندان کشاورزان محدودتر باشد، سطح آرزوهای تحصیلی و شغلی پایین تر خواهد بود، و هرچه سطح آرزوها پایین تر باشد، میزان موفقیت تحصیلی و شغلی کمتر خواهد شد.
بدون شک تفاوت در آرزوها و در نتیجه موفقیت های تحصیلی و شغلی برای فرزندان روستایی در بخش کشاورزی یا غیر کشاورزی وجود دارد.
این تحقیقات نشان داده اند که آموزش های مختلف نقش بسیار مؤثری در افزایش آرزوها و رسیدن به آنها دارند.
جوانان روستایی از طریق تماس حاصل کردن با دنیای خارج از مزرعه و روستا (از طریق ارتباطات جمعی و امثال هم) با اشکال دیگر فرصت های اقتصادی- اجتماعی آشنا می شوند.
چون بسیاری از جوانان روستایی علاقه ای به ماندن در مزرعه و روستا ندارند و به هرجهت از جامعه زراعی و روستایی خارج می شوند پس منطقی تر است که آنها را با دنیای خارج از روستا آشنا نموده و آموزشهای لازم را به آنها داد، تا در هنگام ورود به شهرها به عناصر حاشیه ای تبدیل نشود.
گرایش های ارزشی خانوار روستایی بر میزان کسب تحصیل و موفقیت فرزندان اثر دارد.
در بسیاری از تحقیقات ابتدا خانوارهای روستایی (کشاورزی و غیر کشاورزی) را بر اساس گرایش های مختلف طبقه بندی کرده و سپس میزان دستیابی و موفقیت فرزندان را در زمینه های تحصیلی و شغلی مورد بررسی قرار می دهند.
در این رابطه، زمینه اقتصادی- اجتماعی خانوارها، ساختار خانواده، ارزشهای شغلی پدر، خصوصیات فردی والدین و اعتقادات آنها در مجموع یک گرایش ارزشی بوجود می آورد که این مجموعه بر فرزندان اثر خواهد گذاشت و آنها را در مسیرهای معینی هدایت می کند.
در این نوع تحقیقات، محققیت با استفاده از آمار و اطلاعات وسیع و شیوه های آماری و بکارگیری برنامه های کامپیوتری توانسته اند به نتیجه گیری های قابل تعمیم برسند.
در پایان دهه 1340، تحقیقات بر پایه انتشار و اکتشاف و اکتساب نوآوری در جامعه زراعی با زمینه نظری میان گسترده روبرت مرتن به اوج خود رسیده بود.
در این ایام اعتقادات سخت و کوبنده جامعه شناس جوان انتقادی به نام سی رایت میلز، اساس و بنیان نظریات میان گسترده و تحقیقات رفتار گرایی مرتبط به آن را زیر سوال برد.
میلز نظریات انتزاعی پارسنز را به باد انتقاد گرفت و ادعا کرد که نظریه میان گستره مرتن به نظریات پارسنز اجازه داد تا تصور جامعه شناسی را سرکوب نماید.
در نیمه دهه 1350 نسل جدید جامعه شناسی روستایی تحت تأثیر انتقادات سی رایت میلز، آلوین گلدنر و سایرین، جامعه شناسی روستایی به طور کلی و جامعه شناسی کشاورزی با دیدگاه های متعارف را لغو و سپس اشکال به دیل نظری و تحقیقی را رواج دادند.
در این رابطه جامعه شناسی روستایی و کشاورزی جدید بوجود آمد.
جامعه شناسی کشاورزی جدید در دهه های 1330 و 1340، جامعه شناسی روستایی به طور کلی و تحلیل های در مورد ساختار روستایی بطور اخذ، چارچوب های نظری رایج در رشته جامعه شناسی را به کار می برند.
در این دو دهه یک تقسیم کار مشخصی بین نظریه جامعه شناسی و تحقیق تجربی بوجود آمد که در بخش نظری آن کارکرد گرایی پارسنزی و در قسمت تحقیقات آن تحلیل های کمی بر اساس اطلاعات پیمایشی مسلط بود.
محققین تجربی توسط مجموعه نظریات هدایت می شدند.
اما کاربرد نظریات برای آنها محدود بود زیرا نوآوری های روش شناختی پل لازارسفلد مناسب بررسی واحدهای تحلیلی خرد بود، در حالی که نظریات پارسنزی بیشتر تحلیل کلام را می طلبید.
روبرت مرتن با ارائه نظرات میان گستره خود و با همکاری لازاسفلد این خلأ را پر نمود.
دقیقاً یک روند مشابهی در جامعه شناسی روستایی در دو دهه 1330 و 13340 ظاهر گردید.
در ابتدا بین نظریات و تحقیقات جامعه شناسی روستایی فاصله ای بود.
مثلاً «نظریات عمومی» چارلز لوییس و آلن پیگل فرضیه های قابل آزمونی را ارائه نمی داد زیرا خصلت اجتماعی، فرهنگی کلان این نظریات کمتر اجازه آزمون در سطح خود را می داد.
اما تدریجاً نظریاتی در جامعه شناسی روستایی عرضه گردید که قابل بکارگیری در سطح خرد بود.
این نظریات هم در مجموع تحت تأثیر نظریات کارکردگرایی، ساخت گرایی و رفتار گرایی بود.
با زیر سؤال رفتن اصول نظریات جامعه شناسی متعارف، جامعه شناسان روستایی نیز واکنش نشان دادند و نسل جدیدی از جامعه شناسان روستایی و کشاورزی در نیمه دهه 1350 بوجود آمد.
اولین واکنش جامعه شناسان روستایی به نظریات و تحقیقاتی بود که در سطح توسعه بین المللی توسط عده ای از جامعه شناسان روستایی بکار می رفت.
تعدادی از نظریات در آمریکای لاتین و سایر کشورهای جهان سوم شیوه توسعه غربی برای کشورهای جهان سوم را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
سپس تحت تأثیر این نظریات، عده ای از جامعه شناسان روستایی آمریکایی نظریات توسعه روستایی را به باد انتقاد گرفتند.
در همین رابطه برنامه های توسعه که به پیشنهاد جامعه شناسان روستایی از طرف آمریکا در کشورهای جهان سوم پیاده می شد (برای مثال، انقلاب سبز، اصلاحات عرضی، ...
) به نقد گرفته شد و بیان گردید که همه این برنامه ها به ضرر دهقانان خرده پا، کارگران کشاورزی، روستائیان کم درآمد و محیط زیست کشورهای پیرامونی است.
همزمان جامعه شناسان آمریکایی به این فکر افتادند که تغییرات تکنولوژیکی در جامعه کشاورزی آمریکا تا چه اندازه بر بیکاری روستایی و حاشیه ای نمودن خانوارهای کشاورزی و نهایتاً مهاجرت آنها اثر داشته است.
عده ای نیز ساختار تحقیقات کشاورزی را زیر نظر گرفتند و نقش جامعه شناسی روستایی را در تزریق تکنولوژی کشاورزی بررسی نمودند.
و بالاخره عده ای دیگر اثرات اکولوژیکی کشاورزی جدید را بررسی کردند و خواستار مطالعه متغیرهای اکولوژیکی در فهم تغییرات اجتماعی شدند.
عده ای نیز مسائل محیطی را به دقت مطالعه کرده و اهمیت آنها را در مطالعه تغییرات اجتماعی در جامعه کشاورزی گوش زد نمودند در حالی که عده ای از جامعه شناسان روستایی مشغول تدوین چارچوب نظری و تحقیقی بدیل برای جامعه شناسی روستایی بین المللی بودند، عده ای دیگر از جامعه شناسان روستایی به طور اختصاصی جامعه شناسی کشاورزی را پایه ریزی کردند.
این جامعه شناسان بیشتر ساختار زراعی، تفکیک در آنها و نهایتاً تحولات جامع زراعی را در نظر می گرفتند.
در ابتدا بیشتر بحث ها پیرامون فرایند متلاشی شدن مزارع خانوادگی و پیدایش مزارع وسیع و شرکت های کشاورزی بودند.
در اینجا باید خاطر نشان ساخت که جامعه شناسی کشاورزی جدید در دیدگاه نظری خود یک دست نیست.
عده ای با به کارگیری چارچوب های اقتصادی سیاسی، ساختار کشاورزی را به طور انتقادی مورد بررسی قرار می دهند و سعی می کنند بین سطح کلان و خرد پلی زده و جامعه کشاورزی را به عنوان یک پدیده پویا مطالعه کنند.
عده ای دیگر از جامعه شناسان کشاورزی جدید با تأکید به نظریات اکولوژیکی فرایند تغییر و تحولات در ساختار کشاورزی را مورد بررسی دقیق قرار داده و معتقدند که چون جامعه کشاورزی وابستگی به محیط طبیعی دارد، لذا محیط شناسی باید از ارکان اصلی جامعه شناسی کشاورزی باشد.