مقدمه:
رنسانس
دانش و هنر پیشرفتهای عظیمی در ایتالیای قرن پانزدهم و شانزدهم بوجود آوردند. این احیای فرهنگی به رنسانس (یعنی «نوزایی») مشهور شده است. دانشمندان، شعرا و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل رم و یونان با دیدگانی تازه تر به جهان می نگریستند. نقاشها به مطالعه آناتومی (علم تشریح) پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوه واقعگرایانه ای نقاشی می کردند. فرمانروایان ساختمانها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه بزودی در سراسر اروپا گسترش یافت. لغت فرانسوی رنسانس (Renaissance) به معنی تولد دوباره و همچنین نام یک دوران فرهنگی تاریخ اروپا است. این دوران سالهای پایانی قرون وسطا (دوران تاریکی) تا آغاز باروک را در بر میگیرد و در واقع به معنی نوعی نگرش تازه به فلسفه، هنرهای تجسمی، معماری، تئاتر، ادبیات و موسیقی در طول این عصر است.
هرکدام از این جنبه های فرهنگی، در زمان خاصی به رنسانس رسیده اند که در مجموع سه قرن، از 1300 تا 1600 را شامل میشود. موسیقی، حرکت خود را از قرون وسطا به رنسانس بسیار آهسته انجام داد و دوران تحول آن از 1450 آغاز شد و تا 1600 یعنی آغاز دوره باروک بطول انجامید. البته در تمام این سالها موسیقی در سراسر جهان از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است و ما در این مطلب سعی خواهیم کرد نگاه مختصری به موسیقی اروپا در دوران رنسانس داشته باشیم.
در اروپای قرون وسطا، هنر بیشتر در خدمت کلیساها و دربار پادشاهان هر کشور بود. در واقع مردم عادی موسیقی خاص خود را داشتند که از آن اطلاعات بسیار کمی بجای مانده است. در آغاز رنسانس، اروپاییان پس از پشت سر گذاشتن دوران حکومت مطلق کلیسا، نسبت به مذهب و زندگی پس از مرگ کم توجه شدند و بیشتر متوجه زندگی این جهان شدند. آنها به تحقیق در باره گیاهان، جانوران و همچنین به مطالعات نجوم و فیزیک پرداختند تا بتوانند هرچه بیشتر در باره دنیای خود بیاموزند.
شام آخر
لئوناردو داوینچی این صحنه کتاب مقدس را بر روی دیوار
صومعه میلان نقاشی کرد. او از فن ژرفا نمایی
)پرسپکتیو) به منظور جلب توجه بیننده
به چهره مسیح استفاده کرد.
خانواده مدیچی در فلورانس بانکی را تاسیس کرده و شروع به اندوختن ثروت کلانی می کنند.
اتحادیه صنفی بازرگانان پشم فلورانس، مسابقه ای را برای طرح جدید برای درهای باپتیستری ، کلیسایی در فلورانس، راه می اندازند. غالبا این واقعه آغاز رنسانس به حساب می آید. لورنتسو گیبرتی برنده می شود. فیلیپو برونه لسکی، نایب قهرمان مایوس، مشغول مطالعه ویرانه های روم باستان می شود.
برونه اسکی بیمارستان فاندلینگ (کودک بی سرپرست) در فلورانس را طراحی کرده که نخستین بنای معماری رنسانس به شمار می رود. در سال بعد او گنبدی بدیع و بزرگ را برای کلیسای جامع فلورانس طراحی می کند.
دوناتلو، مجسمه ساز بزرگ فلورانسی، مجسمه پر نفوذ و موثر خود داود را به پایان می رساند.
یوهانس گوتنبرگ آلمانی، کارگر چاپخانه، نخستین کتب چاپ شده به وسیله حروف متحرک در اروپا را منتشر می کند.
اتحاد سیاسی میان جمهوریهای فلورانس، میلان و ناپل، موجب برقراری ثبات در ایتالیای عهد رنسانس می گردد.
لورنتسو گیبرتی، سری دوم از درهای کلیسای بایتیستری فلورانس را به پایان می رساند. میکل آنژ آنها را «دروازه های بهشت» می نامد.
قسطنطینه به دست ترکان عثمانی سقوط می کند. دانشمندان بیزانس به غرب می گریزند و نسخه های خطی کلاسیک با ارزشی را با خود می برند.
لورنتسو مدیچی ملقب به لورنتسوی کبیر فرمانروای فلورانس می گردد.
آبرخت دوورر (1528 1451م) هنرمند آلمانی برای نخستین بار از فلورانس دیدن می کند.
پس از چهار سال، فرمانروای با نفوذ فلورانس، جیرولاموساوونا رولا ی راهب، اعدام می شود.
لئوناردو داوینچی، تابلوی مونالیزا که تصویر همسر یک مقام فلورانسی است را نقاشی می نماید.
بیش از چهار سال طول می کشد تا میکل آنژ، نقاشی سقف نماز خانه سیستاین در واتیکان رم را به پایان برساند.
مارتین لوتر با اعتراضات خویش، آغازگر جنبش اصلاح دینی می گردد.
لئوناردو داوینچی در فرانسه و در کاخی که فرانسوای اول پادشاه فرانسه به او داده بود، از دنیا می رود.
نیکولاس کوپرینک، منجم ایتالیایی، ادعا می کند که خورشید مرکزمنظومه شمسی می باشد، نه زمین.
ویلیام شکسپیر شاعر و نمایشنامه نویس بزرگ انگلیسی عصر رنسانس، در «استرانفورد آن ایون» متولد می شود.
در طول قرن پانزدهم خانواده مدیچی که ثروت خود را از راه بانکداری بدست آورده بود، جمهوری فلورانس در ایتالیا را تحت تسلط خود در آورد. کوزیمو دمدیچی (1464 1389م) نخستین عضو خانواده بود که قدرت مطلق سیاسی را در اختیار داشت. او رفتار خود خواهانه سایر فرمانروایان اروپا را نمی پسندید و از پذیرفتن عناوین فاخر امتناع می ورزید. پسر بزرگ او لورنتسو دمدیچی (92 1449م) تحت عنوان «لورنتسوی کبیر» شهرت یافت.
فلورانس در زمان «ساوونارولا»
پس از مرگ لورنتسو دمدیچی در سال 1492م، فرمانروایی مدیچی بزودی سقوط کرد. وقتی شارل هشتم (95-1470م) پادشاه فرانسه در سال 1494 به ایتالیا حمله کرد، فلورانسیها به واعظی پرجاذبه به نام جبرولامو ساوونارولا روی آوردند. او به فساد کلیسا و دلبستگی رنسانس به عقاید «شرک آمیز» (غیر مسیحی) حمله نمود. موعظه های ساوونارولا جمعیت انبوهی را به خود جلب می کرد به ویژه آنکه او هجوم فرانسه را پیشگویی کرده بود.
سوزاندن مظاهر فساد و تباهی
فلورانس به یک جمهوری مسیحی سخت گیر تبدیل شد. در سال 1497م، ساوونارولا جمعیت «سوزاندن مظاهر فساد و تباهی» را به راه انداخت که بر این اساس فلورانسیها باید خود را از تجملات پلید نجات می دادند. تزئینات، لباس های پر زرق و برق، ورقهای بازی، میزهای قمارخانه ها و حتی آثار هنری درون شعله های آتش انداخته می شد.
ساوونارولا سوزانده می شود
پیروزی ساوونارولا علیرغم بزرگی و شتابی که با خود به همراه داشت، دوام چندانی نیاورد. در سال 1497 م پاپ الکساندر ششم (1503- 1431م) از اظهار نظر ساوونارولا مبنی بر رفتار «غیر اخلاقی» پاپ خشمگین گردید و او را تکفیر کرد (او را از کلیسا اخراج کرد)، حامیان ساووناوولا علیه او تغییر موضع داده در سال 1498م او را به دار آویختند و جسدش را در میدانی در فلورانس سوزاندند
بازگشت خانواده مدیچی
در سال 1512 م خانواده مدیچی دوباره کنترل فلورانس را در دست گرفتند. در سال 1527م جوایو دمدیچی (1534- 1478م) پاپ کلمنت هفتم می شود. روسای خانواده مدیچی به مدت 200 سال دوکهای بزرگ و فرمانروایان با نفوذ توسکانی، منطقه اطراف فلورانس بودند.
شوق آموختن
مطلوب «انسان عصر رنسانس» شخص درخشان و همه فن حریفی بود که در موضوعات فراوانی کارآزموده باشد. لئوناردوداوینچی و میکل آنژ مشهورترین آنان می باشند. دستاوردهایشان احترام آنان در جامعه را افزایش داد.
حقایق ثبت شده
نیکولو ماکیاولی (1527- 1469م) در دوره رنسانس فلورانس رشد کرد. بزرگترین کتابش، شهریار (1513م) پند نامه ای به سیاستمداران بود. او عقیده داشت که برای حفظ قدرت، یک شهریار باید بیرحم بوده و برای رسیدن به این مطلوب از ارتکاب هیچ عمل زشتی دریغ نورزد. نظریات ماکیاولی وی را مظهر سیاست بدبینانه ساخت، عده ای او را پدر علم سیاست می دانند.
مقدمه ای بر پیدایش سبکهای هنری
سال 323 ب. م که کنستانتین کبیر امپراتور روم تصمیمی را به اجرا گذاشت که نتایجش تا به امروز بر تاریخ جهان مشهود است و آن عبارت بود از انتقال دادن پایتخت امپراتوری روم به شهر یونانی بیزانس( یا بیزانتیوم) که از آن پس به نام قسطنطنیه معروف شد. پایتخت تازه مرکز ایمان نوین کشور روم یعنی دین مسیح گردید. اما هنوز مدت صد سال نگذشته بود که کشور پهناور روم به دو امپراتوری شرقی و غربی تقسیم شد. اما امپراتوری روم غربی به زودی عرصه تاخت و تاز و کشتار قبایل ژرمنی شد و هنوز قرن ششم تمام نشده بساط امپراتوری روم غربی چیده شد. اما روم شرقی یا امپراتوری بیزانس از این هجومها مصون ماند و صد سال بعد با هجوم اسلام نواحی آفریقایی و خاورمیانه ای امپراتوری بیزانس مورد حمله ی سپاهیان عرب قرار گرفت و در قرن یازدهم میلادی ترکان عثمانی قسمت بزرگی از خاک آسیای صغیر را ا شغال کردند. و در سال 1453 میلادی ترکان عثمانی شهر قسطنطنیه را گرفتند و امپراتوری روم شرقی سقوط کرد.
تجزیه ی امپراتوری روم پس از مدتی منجر به انشقاق دینی شد و در زمان کنستانتین اسقف رم پیشوای رسمی یا پاپ کلیسای مسیحی شناخته میشد. پس از چندی بر اثر بروز نفاق، عالم مسیحیت به دو کلیسای غربی یا کاتولیک و شرقی یا ارتدوکس تقسیم شد.این انشقاق دینی بحث تحول هنر مسیحی را باعث شد و در واقع اصطلاح" صدر مسیحیت" دلالت بر شیوه ای معین نمی مکند بلکه بیشتر بر کلیه آن آثاری اطلاق می شود که پیش از جدا شدن کلیسای ارتدوکس ساخته شده بود. ( یعنی تقریبا مدت5 قرن نخست از مبدا تاریخ مسیحی) اما هنر بیزانسی تنها دلالت بر هنر امپراتوری روم شرقی میکند
رنسانس
معنای تحت اللفظی کلمه رنسانس " نوزایی" است و به جنبش فردگرا و هنری اطلاق می شود که در سده ی چهاردهم میلای در ایتالیا آغاز شد و در سده ی شانزدهم در همان جا به اوج شکوفایی خود رسید. در هنرهای تجسمی این اصطلاح عموما برای توصیف " تقلید آگاهانه ی نقوش کلاسیک" یا بازگشت آگاهانه به معیارهای ارزشی کلاسیک به کار برده می شود. در اوائل سده پانزدهم میلای بازتاب هایی از ذوق رنسانس در مجسمه سازی مشهود شد. این دوران با ظهور هنرمندانی چون دوناتلو، مازاتچیو و برونلسکی شروع شد که در سال 1425 برخی از ابداعی ترین شاهکارهای خود را در زمینه مجسمه سازی خلق کردند.
اما رنسانس متعالی با کارهای لئوناردو دواینچی، میکل آنژ و رافائل بررسی می شود. خطوط خشن پیکر تراشی جای خود را به سرمشق های پخته و مطبوع داوینچی میدهد و تقارن دقیق جای خود را به تنوع موزون ترکیب بندی های هرمی شکل رافائل می دهد.
کم کم هنر رنسانس به کشورهای دیگر وارد شد.
باروک
درسال 1600 شهر رم با جلب کردن هنرمندانی از نواحی دیگر چشمه ی جوشان هنر باروک شد. بدین منظور که رم را " وسیله ای برای تجلیل شایسته از خدا و کلیسا" به صورت زیباترین شهر عالم مسیحیت در آورد. کیفیاتی چون : حرکات پرشور و سرزنده و بیان پر تکلف احساسات به هنر باروک اطلاق می شود. باروک سبکی است که بیشتر از همه تمامیل به ایجاد تعادل و انسجام دارد. برنینی بزرگترین معمار و پیکر تراش دوران باروک بود. وی مفهوم سنتی کلیسا را که عبارت بود از سطح دیواری واحد و پیوسته تغیر داد و مجسمه هایش را با نیرویی پویا و با فضای باز مقابلش ارتباط داد. مجسمه ی داود برنینی بر خلاف تمامی داوود ها تحرک یا عملش کلا به سوی حریف غایبش است. حالت این مجسمه با وضوح کامل به ما می فهماند که نگاه مجسمه به کدام سو است
) این مجسمه نیمی از جفت تصور شده و جالوت با اینکه وجود خارجی ندارد اما احساس می شود)و فضای بین داود و حریفش انباشته از نیرویی نامرئی است که چشم را آزاد و رها به دنبال خود می کشاند.