مقدمه : وابستگی انسان به فضا ، ریشه های عمیقی دارد .
این دلبستگی از نیاز به درک روابط اجتماعی انسان ، جهت کسب مفهوم و فرمانروایی بر دنیای حوادث و رویدادها سرچشمه می گیرد .
بشر بین خود و اشیاء رابطه ایجاد می کند .
بدین معنی که وی خود را به طریق فیزیولوژی با اشیاء وفق داده و ایجاد سازگاری می کند .
چون حرکات بشر در فضا انجام می شود ، لذا فضا بیان کننده وجه ویژه ای از ایجاد ارتباط میان انسان ها و میان انسان ها و محیط نبوده بلکه صورتی است جامع از هرگونه ایجاد ارتباط و دربرگیرنده آن .
بنابراین می توان بر این نکته تاکید کرد که فضا فقط یک جنبه از ایجاد ارتباط کلی است .
در عهد باستان دو نوع تعریف ، مبتنی بر دو گرایش فکری برای فضا یافت می شود : تعریف افلاطون که فضا را همانند یک هستی ثابت و از بین نرفتنی می بیند که هر چه به وجود آید در داخل این فضا جای دارد .
تعریف ارسطویی که فضا را به عنوان Topos یا مکان بیان می کند و آن را جزئی از فضای کلی تر می داند که محدوده آن با محدوده حجمی که آن را در خود جای داده است ، تطابق دارد .
تعریف افلاطون موفقیت بیشتری از تعریف ارسطو در طول تاریخ پیدا کرد و در دوره رنسانس با تعریف نیوتن تکمیل شد و به مفهوم فضای سه بعدی و مطلق و متشکل از زمان و کالبدهایی که آن را پر می کنند درآمد .
دکارت بر خصوصیات متافیزیکی فضا تاکید دارد ، ولی در عین حال با تاکید بر فیزیک خالص و مکانیکی اصل سیستم مختصات راستگوشه را برای قابل شناسایی کردن وسعت ها به کار برد .
بعد از رنسانس به تدریج مفاهیم فضا از موجودیت واقعی آن جدا و بیشتر به جنبههای متافیزیکی آن توجه شد ، ولی در زمینه های علمی ، فضا مفهوم مکانی بیشتری را پیدا کرد .
در طراحی معماران کوشش معماران همواره برای خلق فضاهای مطلوب و سودمند جهت استفاده انسان بوده ، که برای نیل به این هدف اطلاع از نحوه برخورد و رفتار او در درون این فضاها بسیار اهمیت دارد .
مبلمان ، نور ، رنگ ، عملکرد ، حریم ، احساس ، نحوه استفاده و بطور کلی همه ابعاد کمی و کیفی و رفتار انسان در درون هر فضا «سناریو» ی این فضا را تعیین می کند .
در این مقاله ، سعی شده است به این پرسش پاسخ داده شود که تعریف فضا چیست؟
فضا در معماری چه مفهومی دارد؟
انواع فضا کدام است ؟
و در نهایت پاسخ به پرسش نهایی : فضای معماری چه نوع فضایی باید باشد و خصوصیات آن چیست ؟
1-فضا چیست؟
«ذرات فضا چیزی را باز می نمایاند که فضا می خواهد باشد.» لوئی کان نزدیکترین تعریف برای فضا ، به نظر می رسد چنین است که فضا را خلائی در نظر بگیریم که می تواند شی را در خود جای دهد و یا از چیزی آکنده شود .
فضا در واقع چیزی نیست که تعریف دقیق داشته باشد ، اما قابل اندازه گیری است .
ارسطو اولین متفکر اروپایی باستان ، فضا را قابل قیاس با ظرف می داند که جایی خالی است و برای وجود داشتن باید پیرامون آن محصور باشد ، یعنی ارسطو برای فضا نهایتی در نظر می گیرد .
بر عکس این تعبیر را جیوردانو برونو (Giordano Bruno) در قرن شانزدهم ارائه میدهد .
(با استناد به نظریه کپرنیک) .
به عقیده او فضا از طریق جداره ها درک میشود و مجموعه ای از روابط میان اشیاء است و نیازی نیست که از همه سمت محصور باشد و یا به تعبیری همواره نهایتی داشته باشد .
محیط و خصوصاً معماری در مجموعه ای از سیستم های فضایی کم و بیش پیچیده است که بر یکدیگر تاثیر میگذارند .
هر چه ساختار فضایی این ارتباطات ساده تر باشند درک آن به عنوان یک کلیت ساده تر است و به عکس ، پیچیدگی در نظم آن باعث می شود تا نگاه ما بیشتر به دنبال ساختار و ریز نقش آن باشد .
بشر از همان ابتدا نیازمند فضایی است که او را در مقابل تاثیرات محیط حفظ کند .
بنابراین این فضا چون نقطه شروع انسان برای شناخت محیط است دارای ارزش خاصی می باشد .
این فضا مرکزی است که بر مبنای آن تمامی ارتباطات فضایی شکل یافته و سنجیده می شوند از یک سو ساخت و پرداخت این فضا وابسته با امکانات فنی انسان است و از سویی دیگر گویای حالات و روحیات سازنده آن می باشد .
لویی کان این نکته را چنین بیان می کند : «ذرات فضا نه تنها روح زنده است بلکه فضا نمودی است از نیاز بشر نسبت به وجود.» این نوع مشخص از وجود داشتن و هم از این طریق ، روح حاکم بر ساختار و پردازش فضا در طول زمان همیشه متغیر بوده و تابعی از فرهنگ می باشد .
در فرهنگ اروپا ، در طول تاریخ آن سه نوع نگرش کاملاً متفاوت نسبت به فضا قابل بررسی است .
نخستین آن همزمان با دوران شکوفائی تمدن و فرهنگ بین النهرین ، مصر و یونان می باشد .
معماری این دوره به صورت مجسمه بوده که می بایست درخشش آن در تمامی فضای بی پایان جلوه گر باشد و ارتباطی با کهکشان برقرار سازد .
نقش فضاهای داخلی در این دوره نقشی ثانویه بوده و به آن چندان توجهی نمی شده است .
(عناصر تشکیل دهنده فضا به مراتب مهمتر از خود فضا بودند.) به عکس معماری یونان که نوعی «مجسمه سازی» بود در معماری رومی تبدیل به «فضاسازی» گردید .
برای اولین بار در این معماری ، برای کاربری های گوناگون ، فضاهای متفاوت در نظر گرفته شد .
فضای داخلی پرداخته تر و فعال تر گردید و از این طریق نقش اول را در معماری بر عهده گرفت .
شروع دوران سوم را می توان آغاز قرن حاضر است .
فضا در این دوره دیگر محفظهای محصور و بسته نیست ، بلکه به یک حوزه یا پهنه تبدیل می شود .
به این ترتیب است که رابطه بین فضای داخل و فضای خارج نیز متحول می گردد .
2-انواع فضا 2-1-فضای ریاضی و ادراکی فضا (Space) را می توان به سه دسته تقسیم کرد : 1-فضای جغرافیایی ، 2-فضای زندگی ، 3-فضای معماری .
فضای جغرافیایی ، فضایی است ذهنی ، چرا که مستقیماً قابل ادراک نمی باشد .
در ذهن این فضا با مجموعه ای از اطلاعات مشخص شده که با استفاده از وسایل کمکی (نقشه یا مدل) توانایی شناخت آن را پیدا می کنیم .
فضای زندگی ، فضایی است نیمه ذهنی ، زیرا بعضی از صفات آن برای ما مستقیماً قابل ادراک است و بسیاری دیگر را از راه اطلاعات می شناسیم و یا اینکه اصلاً نمیشناسیم .
فضای معماری ، فضایی عینی به صورت قابل ادراک است که مستقیماً احساس میشود .
امروزه ساختمانها از روی نقشه ساخته می شوند ، یعنی معمار ایده اش را روی نقشه به صورت دوبعدی کشیده ، کارگران آن را به شکل 3 بعدی و قابل تجربه می سازند ، نقشه یا فضای ریاضی با فضای واقعی تفاوت بنیادی دارد .
رابطه بین این دو را بولنف (Bollnovv) چنین تعریف می کند : «اگر از تمام ارتباطات زنده فضای قابل ادراک صرفنظر کنیم و زندگی را در آن به حد یک تصویر قابل فهم ، تنزیل درجه دهیم ، باقیمانده فضای ریاضی است .
در فضای ریاضی ، همه نقاط از یک درجه از اهمیت برخوردارند و هر جهتی را میتوان محور تلقی کرد .
اما در فضای ادراکی ، همیشه یک مرکز (محل ایستادن ناظر) و یک محور تابع محل ناظر وجود دارد .
بدینسان فضای ادراکی تابع شخص ناظر است، بنابراین توسط افراد مختلف ، متفاوت حس می شود .
علاوه بر این حتی برای یک ناظر ثابت نیز بر حسب وضع فیزیکی او در تغییر است .
یکی دیگر از عوامل تمایز فضای ریاضی و ادراکی فاصله است .
فاصلاً حسی لزوماً با فاصله مکانی برابر نیست ، مثلاً در نقشه فاصله بین دو اتاق از دو خانه همسایه تنها با یک دیوار جدا شده است ، اما از لحاظ حسی این فاصله بیشتر است .
عوامل اجتماعی ، روانی نیز دخیل می باشند .
«اگر از تمام ارتباطات زنده فضای قابل ادراک صرفنظر کنیم و زندگی را در آن به حد یک تصویر قابل فهم ، تنزیل درجه دهیم ، باقیمانده فضای ریاضی است .
2-2-فضای روز و فضای شب : در تجربه فضا بولنف اختلافی بین فضای روز و فضای شب قایل است : «فضای روز برای ادراک مقدم تر است ، تصور ما از فضا از فضای روز حاصل شده است و برای درک فضای شب لازم است.» فضای شب فاقد عمق و جهت است و انرژی نامعین بر انسان می گذارد .
فضای روز پر از نور و فضای شب غرق در تاریکی است و بین این دو نیز حدی از تاریکی و روشنی قرار دارد مانند نور غروب .
2-3-فضای عمومی و فضای خصوصی : در فضای ریاضی ، بین فضای عمومی و خصوصی تفاوت است ، در حالیکه در فضای احساسی این تمایز کاملاً مشهود است .
انسان به عنوان موجودیت اجتماعی به برقراری ارتباط با همنوعان نیازمند است ،از سوی دیگر برای آرامش و تفکر و رفع خستگی نیز محتاج محوطه فردی است .
انسان مدام بین فضای خصوصی و عمومی درگذر است .
خانه به عنوان محیط خصوصی ، مرجع اصلی حرکت و نقطه بازگشت او می باشد .
سکونت به معنی وقت خود را در یک محل گذراندن نیست ، بلکه به معنی خود را در خانه خویش «احساس کردن» است .
به فضای خصوصی ، تنها عده خاصی اجازه ورود دارند .
از طرفی برای انسانها نیز مانند حیوانات حد و مرزهای نامرئی وجود دارد که به تنظیم قواعد همزیستی کمک می کند .
ادوارد هال(Hall) هاله های فیزیکی پیرامون هر فرد را چهار دسته کرده است : هاله کاملاً خصوصی - هاله شخصی - هاله اجتماعی و هاله عمومی 2-4-فضا مابین : فضا را می توان سیستمی از روابط میان اشیاء در نظر گرفت .فضای مابین تنها یک فضای تهی نیست بلکه برای شناخت اشیاء ضروری است .
مثلاً اگر دو ساختمان کاملاً نزدیک هم باشند ممکن است یکی جزء دیگری در نظر گرفته شود و اگر فاصله بین این دو زیاد باشد، دیگر رابطه ای بین آنها وجود ندارد .
بنابراین این فضای مابین است که وسیله ایجاد ارتباط میان ساختمانها است .
نوع فضای مابین تابع سه عامل است : اندازه ، تناسب و فرم هر کدام از اجزاء .
عوامل اجتماعی ، روانی نیز تاثیر مهمی دارد .
مثلاً یک مکان خاص ممکن است برای یکی کنج برای دیگری احساس تنگی و فشار را ایجاد کند .
فرم تناسب اندازه 2-5-تهی (خلاء) فضای مابین کجا تمام می شود ؟
تهی کجا آغاز می شود ؟
نوع فضای مابین تابع اندازه ، تناسب و فرم عناصر محدود کننده آن است .
اگر این سه عامل بر روی فضای مابین دو چیز اثر نگذارند ، فضای موجود را تهی می نامیم .
زمانی از تهی کامل صحبت می کنیم که اصلاً هیچ چیز قابل تشخیص نباشد .
تهی به معنی یکنواختی محض یا فقدان هر نوع تحریک ادراکی تنها بر روی دریا و یا در تاریکی مطلق نیست ، بلکه در بین ساختمان های مسکونی یکنواخت نیز احساس می شود ، به شرط اینکه موقعیت ساختمانها نسبت به یکدیگر به گونه ای باشد که باعث تشدید یکنواختی شده و نماها طوری طراحی شده باشند که در عمل محرکی مؤثر بر ادراک ایجاد نکنند .
در این صورت است که احساس انسان آکنده ازیکنواختی میشود وخود را تنها و منزوی می پندارد یا به عبارت دیگر «تهی» را درک می کند.
عناصر فضا : هر کاری که انسان انجام می دهد دارای یک جنبه فضایی نیز هست ؛ به هر عبارتی هر عملی که انجام می شود احتیاج به فضا دارد .
فضای داخلی معماری ، فضایی است ساخته شده به دست بشر و در وحله اول وظیفه پناه دادن به انسان در مقابل عوامل طبیعی را دارد .
لویی کان می نویسد : «فضا ، فضانیست مگر اینکه به روشنی قابل تشخیص باشد که چگونه به وجود آمده است.» اولین عنصر ، کف است که بنا به دلایل عملی معمولاً افقی است و امکانات تغییر در آن نسبتاً محدود هستند : ایجاد اختلاف سطح ، تغییر بافت و یا تغییر جنس .
سقف یا بام دومین عنصر افقی محدود کننده فضا می باشد .
فرم پوشش سقف می تواند تاثیری کاملاً تعیین کننده در شخصیت کلی فضا داشته باشد .
دیوارها عناصر عمومی محدود کننده فضا هستند .
با صرفنظر کردن از دیوارها فقط ستونها به عنوان عناصر عمودی باقی می مانند .
فضا از طریق عناصر تعریف کننده آن شناخته می شود .
چارلز مور(Charles More) می گوید : «وقتی از یک کف و سقف و چهار دیوار ، یک اطاق ساخته می شود ،در کنار این شش عنصر ، یک عنصر هفتمی هم وجود دارد که فضا است و این عنصر اثری بیش از عناصر فیزیکی دارد که فضا توسط آنان ساخته شده است .
اما کیفیت این فضا در وحله اول تابع عناصر متشکله آن و ارتباط این عناصر با هم است و این عوامل خود تحت تاثیر مشخصه های ذیل هستند : الف-ابعاد عناصر ب)موقعیت عناصر نسبت به یکدیگر ج)نوع عناصر : جنسی ، سطحی ، بافت و رنگ د) بازشو ها یا گشایش ها در عناصر فضای معماری چه نوع فضایی باید باشد ؟
تاکنون نظریه های متعددی درباره فضا ارائه شده است .
مسلم است که فضای معماری زیر مجموعه مبحث بزرگتری تحت عنوان فضا است .
کریستین نوربرگ شولتز در کتاب هستی ، فضا ، معماری به غیر از فضای معماری از 5 نوع فضای دیگر سخن می گوید : 1-فضای عملی یا فضای پدیده های طبیعی و بیولوژیکی ؛ 2-فضای ادراک و جهت یابی آنی انسان در محیط ؛ 3-فضای هستی مربوط به تصویر و سیمای تثبیت شده جهان در ذهن انسان ؛ 4-فضای شناخت جهان فیزیکی که مربوط به ادراک علمی می شود ؛ 5-فضای تجریدی روابط منطقی .
فضای معماری نوع خاصی از فضا است که با پنج فضای فوق به گونه ای مرتبط است .
در این تقسیم بندی مشاهده می شود که از 1 به 5 ، مسایل از عینی به ذهنی میل می کنند، به گونه ای که فضای پنجم کاملاً ذهنی است .
معماری به لحاظ خصلتی که دارد ، بر عکس از جهان تجرید آغاز می کند و یه عینیت می انجامد .
اولین ایده های معماری می توانند از مسائلی کاملاً تجریدی ماند مبانی پروژه ، الگوهای هندسی یا دیاگرام های تحلیلی کاربریها متولد شوند .
در نهایت ، فضای ساخته شده محیطی مصنوع و فیزیکی است که در آن ، علاوه بر پرورش ذهن ، فعالیت های طبیعی و بیولوژیکی انسان نیز صورت می گیرند .
بنابراین ، در مراحل مختلف تحقیق یک اثر ، فضای معماری به گونه ای با تمامی موارد ذکر شده در بالا سر و کار دارد .
انسان در فضای معماری زندگی می کند ، به فضا فکر می کند و فضا را خلق می کند .
رابطه انسان با فضای معماری پیچیده تر از فضای هنری نقاشی و مجسمه سازی است ، زیرا انسان این فضا را از درون نیز تجربه می کند .
این رابطهای است روزمره که بخش مهمی از زندگی انسان را مشروط می سازند .
بنابراین فضا در معماری ، هدفی نهایی به شمار می آید .
برونو روی ، منتقد ایتالیایی ، می گوید : «معماری هنر ساختن فضا است .» ویگدنون در کتاب مشهور خود ، فضا ، زمان ، معماری ، از فضا به عنوان بحث اصلی و مرکزی معماری سخن می گوید .
در هر حال ، فضای محیط طبیعی یا فضای فیزیکی جهان ، اگرچه در دوره های مختلف همیشه به گونه ای سمبلیک یا ساختاری ، بر فضای معماری تاثیر گذاشته است تا به امروز ، همواره با فضای معماری تضادی آشکار داشته است .
شناسایی فضای ساخت دست بشر در بستر طبیعت همواره بسیار آسان بوده است .
طبیعت و معماری هر دو دارای نظم هستند ،لیکن نظم این دو به لحاظ ساختاری کاملاً متفاوت است .
انسان در خلق فضا از الگوهای کلی ذهنی بهره می جوید .
همانگونه که انسان برای شناخت جهان فیزیکی ، جهان ساده تر قواعد علمی را پدید آورده است ، فضای معماری نیز مربوط به جهان عملی ولی دارای نظمی ساده تر است .
آنچه امروزه نظم یا بی نظمی می نامیم ، در حقیقت به درجه های مختلف پیچیدگی یا نظم های متفاوت مربوط می شود .
در هر حال ، عموم معماران «فضا» را اصلی ترین یا یکی از اصلی ترین عناصر معماری می شناسند .
فضای معماری به بیانی توصیف مادی «مکان» یا ظرفی است که در آن بخشی از فعالیت های مربوط به زندگی بشر صورت می پذیرد .
بنابراین ، فضای معماری با زندگی رابطه ای ناگسستنی دارد .
انسان هنگامیکه از رحم مادر جدا می شود در فضایی جدید قرار می گیرد که همان فضای معماری است .
فرم و عملکرد رحم دقیقاً پاسخگوی تمامی نیازهای انسان در اولین مرحله زندگی اوست .
معماری نیز حتی المقدور باید اینگونه باشد .
فضا از بزرگترین دغدغه های معماری است .
معماری یک «متن» است .
متنی با کلام ویژه .
اما معمار پیش از اینکه متنی را با عناصر معماری ، ماده و حجم بنویسد ، آن فضا را در کلمه می سازد و می اندیشد .
چراکه اندیشه بیرون کلمه نیست .
ساختن مکان بالاتر از ساختن فضا است و معماری همانا شناختن مکان به عنوان شالوده فضا است .
هایدگر معتقد است که : «فضاها هستی گوهرین خود را از مکانها می گیرند ، نه از فضا» بنابراین برای ساختن فضا ، می باید در صدد مهیا ساختن «مکان» بود .
از این رو است که معماری در کشاکش با محل و محیط آشکار می گردد .
معماری ، با برپاداشتن یک معماری در یک محل ، بر آن است تا زندگی و روحی تازه به زمین ببخشد و این «بخشیدن معنای تازه» همانا خلق مکان است که فضا را در خود دارد .
معماری در تلاش احیای «مکان مقدس» است .
مکان مقدس ، مکانی متجانس نیست ، مکانی است سویه مند و جهت دار .
مکانی که به وسیله گردهم آوردن های مقدس ویژه گشته .
مکانی مقدس ، به واسطه یک اتفاق ازلی ، در زمان ازلی استعلا یافته .
نقطه ای است ثابت و برجسته که خود را از پیرامون خود بر می کشد .
این مکان ، مقابل مکانی نامقدس قرار می گیرد که مکانی است همگن، یکنواخت و بی مرکز ، مکانی است که فاقد سویه مندی است .
از آنجا که انسان جهان را به واسطه کالبد خود می فهمد ، و کالبد فیزیکی انسان دارای چپ و راست ، بالا و پایین و عقب و جلو است ، پس انسجام فضا نیز به تبع آن سویه مند و ناهمگون است .
رایانه در حال فرا گرفتن سراسر جهان است و قابلیت های آن ، تفاوت های میان فرهنگ ها و شیوه های زندگی را زدوده است .
شهرها و کشورها هر چه بیشتر شبیه به هم می گردند و ارزش های سنتی رنگ می بازد .
این نسل به فضاها به صورت مکانی می اندیشد که در آن انسان با ماشین ها سخن می گوید ، جایی که زندگی و حساسیت انسانی از بین رفته است .
همه چیز در حال استاندارد شدن است و یکساننگری در تار و پودها تنیده است .
معماران به کارهایی می پردازند که به وسیله رایانه ها و فقط بر پایه الگوهای منطقی رایانه فهم و طراحی شده اند .
در این جا است که فضای معماری بی روح و بی جان خواهد شد .
اما باید در مقابل این افراد جنگید و باید به دنبال فضاهایی بر مبنای تفاوت بود .
معمار باید به تفاوت ها امکان دهد تا به تجربه درآیند .
باید در پی خلق مکان هایی بود که حس کالبد را تقویت کند تا انسان بتواند به واسطه کالبد خود ، حسی واقعی و عینی از فضا داشته باشد .
«اگر کالید از چنین فرصتی محروم باشد ، هیچ تجربه دیگری ممکن نخواهد بود و اگر ارتباطات فیزیکی از بین برود ، در واقع حس زنده بودن از بین خواهد رفت .
باید جریان زندگی روزانه را ارج نهاد و دنبال فضایی بود که در آن زندگی روزانه انسان ها امکان گسترش یابد .
بنابراین فضاهایی را که اینگونه برتر از زندگی اند «فضای زندگی» نام دارند .
فضای زندگی ، هم نیازهای زندگی روزانه را پاسخ میگوید و هم رابطه میان انسان و چیزها مدام در خود باز می سازد .
پس ماده و مصالح اهمیت می یابند ، چرا که یک سوی رابطه انسان و چیزها ماده است .
عنصر مهمی که می توان در ساختار فضا از آن بهره گرفت ، نور است .
«نور ، سرچشمه تمام هستی است .
نور ، در حالیکه به سطح چیزها بر می خورد ، به آن ها شکل می دهد وبا انباشتن سایه در پشت چیزها ، به آن ها عمق می بخشد .
چیزها در طول لبه نور و تاریکی انسجام می یابند و در حالیکه رابطه های بینامتنی را آشکار میسازند ، شکل ویژه خود را به دست می آورند و کاملاً به همدیگر پیوند میخورند.» اما امروزه معماری مدرن ، جهانی کاملاً شفاف بنا نهاده است ، جهانی با نور یکسان و این نور یکسان ، فضا را می کشد و تا حد تاریکی مطلق فرو می کاهد .
حضور نور طبیعی نسبت بی واسطه ای با «مکان» و «زمان» می سازد .
از یکسو با حضور خود مکان را غنا می دهد و از دیگر سو ، با تغییرات خود زمان را می نمایاند .
اما وجود نور ، از تاریکی است .
«نور به تنهایی روشنایی نمی بخشد ، باید تاریکی باشد ، تا نور، «نور» شود و با جلال و قدرت بدرخشد .
تاریکی ، که تلالو نور را بر می افروزد و قدرت نور را آشکار می کند ، ذاتاً بخشی از نور است» .
نور واسطه فهم ما از مکان، زمان ، طبیعت و زندگی است .
بی تردید تجربه معماری متکی به تجربه فضایی است که جز از ترکیب و ارتباط عناصر مکانی بدست نمی آید .
به این ترتیب معنای مکانی فضا حذف ناشدنی است ، در این مورد انیشتین می گوید : «فضا به لحاظ فیزیولوژیکی مفهوم ساده تری از مکان را بیان می کند.» آنچه که در شعر ، ادبیات و یا موسیقی یا ...
تحت عنوان «فضا» یا معماری اسم برده می شود ، بدلیل فقدان ساختمانی عینی و ملموس جز شبیه سازی معنای فضا و معماری نمی تواند باشد که البته کاربرد و فایده خود را دارد .
اما در معماری نیز نباید تنها «ساختمان» و معنای محدود و متعارف آن را مدنظر قرار داد، در معماری شرط تحقق فضا مقدم بر تحقق بنا است .
توجه به فضا معماری را سیال و جاری می کند و توجه به ساختمان ، آن را تکه و منفرد می سازد .
فهرست منابع : - حجت ، مهدی : «فضا» ، مجله رواق شماره 1 ، پائیز 77 .
- پور دیهیمی ، شهرام ، «عوامل مؤثر در ادراک فرم و فضا» ، مجله معماری و فرهنگ، شماره 1 ، تابستان 78 .
- شیرازی ، محمدرضا : «آندو فضا را چگونه می نویسد؟» ، مجله معماری و فرهنگ ، سال سوم ، شماره 9 ، تابستان 1380 .
- افشار نادری ، کامران : «فضای معماری و فضای زندگی» ، مجله معماری شماره 2 ، پائیز 77 .
- افشار نادری ، کامران : «از فرم تا فضا» ، مجله معمار ، شماره 54 ، تابستان 78 .
- ملکی ، غلامرضا :«آزمونی نظری برای بسط مفهوم معماری.» مجله معماری و شهرسازی ، سال 76 ، شماره 38 و 39 .
- یورگ ، گروتر :«زیبائی شناختی در معماری» ، ترجمه دکتر جهانشاه پاکزاد ، مهندس عبدالرضا همایون ، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی ، 1357 .
فضا در معماری دانشجو : عادله صادقی نیمسال اول 83-1382 دانشگاه هنر دانشکده معماری و شهرسازی نام درس : مبانی نظری معماری نام استاد : خانم دکتر ایمانی دانشجو : عادله صادقی نیمسال اول 83-1382 فهرست مطالب عنوان صفحه مقدمه ..................................................................................................
1 1-فضا چیست ؟
.....................................................................................
3 2-انواع فضا : .........................................................................................
6 2-1-فضای ریاضی و فضای ادراکی ...........................................................
6 2-2-فضای روز و فضای شب ...................................................................
7 2-3-فضای عمومی و فضای خصوصی .......................................................
8 2-4-فضای مابین ....................................................................................
9 2-5-فضای تهی .....................................................................................
9 3-عناصر فضا .......................................................................................
11 4-فضای معماری چه نوع فضای باید باشد؟
................................................
13 فهرست منابع ........................................................................................
20