فصل اول
مقدمه
یکی از عوامل مهم تحول و نوسازی جامعه آموزش و پرورش میباشد بسیاری از صاحب نظران امور تربیتی با این سؤال مواجه هستند که چگونه میتوان روندهای فرسوده آموزشی را تغییر داده نطام آموزش و پرورش را بهبود بخشید. نظام تربیتی در تغییر رفتار و هدایت نسل جوان همواره با آینده سروکار دارد بطوریکه هر چه دورانهای آینده در نظر برنامه نویسان و مربیان آموزش و پرورش روشنتر باشد فعلایتهای تربیتی و با کیفیت بهتر انجام گرفته و نتیجه مطلوبتری بدست میدهد به همین جهت در جهان کنونی هیچ کشوری نیست که در زمینه آموزش و پرورش به مطالعه نیازمندیها و ارزشهای انسانی در آینده نپردازد وکورکورانه یا بر اساس نیازها و ارزشهای رایج زمان به تنظیم برنامههای آموزشی دست بزند.
بطورکلی روشهای جدید تعلیم و تربیت مطالعه واقعیتها را در اطراف موضوعانی که برای شاگردان جالب است سازمان میدهد هدف این روشها تربیت به مهمترین وجه ممکن است این نوع تربیت تنها متضمن آنچه که تدریس میشود نیست بلکه شامل چگونگی توجه به علاقه و جلب علاقه دانشآموزان به درس خواندن نیز میباشد. مقصود این نیست که مهمترین و با استعدادترین شاگردان از آموزش استفاده کنند بلکه برنامه باید با توجه به آمادگیهای فردفرد شاگردان تنظیم گردد تا همه بتوانند و از آن بهره بگیرند. برنامه آموش باید بنجوی تنظیم گردد که در عین حال که شاگردان را از آموزش برخورد در نماید علاقه به یادگیری را نیز در آنان تقویت کند.
بسیاری از مربیان تعلیم و تربیت استدلال میکنند که اگر دانشآموزان براساس علاقه خود آموزش ببینند و رشته تحصیلی را با توجه به علاقه خود انتخاب کنند موفقیت بیشتری کسب میکنند و به این ترتیب از اتلاف وقت و نیروی آنان جلوگیری خواهد شد. به این منظور شناسایی علائق دانشآموزان امری ضروری است شناخت علائق یکی از جنبههای مهم برای درک موقعیتهای یادگیری شاگردان است و یکی از موقعیتهای یادگیری پیشرفت تحصیلی است.
دانش مربوط به علائق شاگرد برای مربی اهمیت زیاد دارد چون از طرفی شاگرد را بهتر میشناسد و سطح دانش او را براساس این شناسایی بالاتر میبرد واز طرف دیگر او را با رشتههای تحصیلی مشاغل و حرفههای مختلف آشنا میکند به این ترتیب مربی هم به جنبه فردی – احساسی و هم جنبه تحصیلی – حرفهای شاگرد توجه میکند از سوی دیگر رشد سریع تکنولوژی و پیشرفتهای علمی و فنی قرون اخیر. تحولات ژرفی را در زمینههای اجتماعی و اقتصادی پدید آورده است. در مملکت ما نیز این تحولات و تغییرات در تمام شئون زندگی اثر گذاشته و امکانات تازهای را سبب گشته است.
روی همین اصل افراد به انتخاب بجا و سنجیده شغل آیندهشان براساس علائق و استعدادهای خود توجه بیشتری مبذول میدارند تا علاوه بر تأمین آیندهای بهتر و بهرهمندی هر چه بیشتر از امکانات یاد شده بتوانند اوقات کار خود را به صورتی مطبوع و دلپذیر درآورند.
در عصر تکنولوژی و صنعت آموزش و پرورش باتربیت نیروی کارآمد میتواند پیروزیهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را نصیب ملت نماید.
رشد سریع تکنولوژی آموزش و پرورش را نیازمند گسترش کمی و کیفی مینماید و برنامههای قالبی و محدود دیگر قادر به همگامی با سرعت مضاعف تکنولوژی نخواهد بود. در زندگی و تمدن مبتنی بر کشاورزی و دامداری سرنوشت شغلی هر فرد معلوم بود و معمولاً شغل پدر را فرزندان به ارث میبرند در چنین شرایطی نه سنجش علافه مطرح بود و نه در نظرگرفتن استعداد و نه راهنمایی شغلی، ولی در عصر حاضرمسأله به این سادگی نیست فرصتهای شغلی فراوان و گوناگون و وجود حالت تردیدزا و سرگردانی جهت انتخاب شغل و کوشش برای بکار گماردن بهترین فرد برای هر شغل لزوم توجه به علائق و خصوصیات و استعدادهای افراد برای انتخاب یک شغل متناسب بیشتر از هر زمانی جلوهگری میکند.
بیان مسأله:
امروزه آموزش و پرورش هر کشوری سعی در پرورش و بارآوردن افرادی دارد که بتواند با سیستم جامعه و همچنین با توجه به علاقه و رغبت خود کار مورد علاقهشان را پیدا کرده و بعنوان فرد مطلوب در جامعه فعالیت نمایند. این امر در جهان در حدود سال 1914 . م شروع شده است. از طرف دیگر آموزش و پرورش ناشنوایان حدود چهارصد سال و در ایران حدود هفتاد سال سابقه دارد. اما هنوز آموزش و پروش نتوانسته پاسخگوی بسیاری از سؤالات گروه علیالخصوص در زمینه راهنمایی شغلی و حرفهای هنوز سئوالات زیادی بدون پاسخ ماندهاند
توجه به رغبتهای کودکان از زمان تحول درآموزش و پرورش ایجاد گشته و با جایگزینی آموزش و پرورش فعال این توجهات روزبه روز بیشتر میشود.
قابل ذکر است که براساس تعریف ارائه شده در فرهنگ عمید رغبت عبارتست از: خواستن، میل داشتن، دوست داشتن، علاقه، میل، اراده و آرزو. همچنین در فرهنگ لغت وبستر رغبت عبارتست از: تحریکی احساساتی که با توجه به علاقه نسبت به چیزی توأم باشد رغبت زمانی ایجاد میشود که انسان چیزی را دوست بدارد و آن شئی را مورد توجه قرار دهد و مشاهده کند یا درباره آن چیز بیاندیشد و سرانجام از آن لذت ببرد بعبارت دیگر میتوان گفت که رغبتها همان ترجیح و دوست داشتنیهای انسان است در لحظه معینی از زمان.
با توجه به اینکه در این تحقیق انواع ناشنوا ها بطور جداگانه مورد بررسی قرار نگرفتهاند بنابراین بادی گفت که: ناشنوا فردی است که بنابر عللی و با درجات مختلفی از جس شنوایی خود محروم شده و هم اکنون در مدارس مخصوص ناشنوایان تحصیل میکند.
در کشور ما این مسأله یعنی توحه به رغبتهای کودکان و جایگزینی آموزشی و پرورشی فعال. هنوز در مدارس عادی کمتر بچشم میخورد و در جامعه محدود ناشنوایان نیز این امر هنوز مورد توجه قرارگرفته است. به جهت روشن نمودن یکی از این سئوالات دست به تحقیق زده میشود و طی آن یک آزمون( پرسشنامه شغلی) بین کودکان ناشنوا و افراد عادی اجرا میگردد.
در این تحقیق میخواهیم روشن کنیم که آیا:
» بین رغبتهای شغلی دانشآموزان عادی و دانش آموزان ناشنوا تفاوتی وجود دارد؟«
فرضیه تحقیق:
رغبتهای شغلی دانشآموزان ناشنوا با رغبتهای دانشآموزان شنوا متفاوت نیست.( عدم تفاوت).
هدف تحقیق:
هدف تحقیق اولاً: انجام کاری عملی است تا بتواند یافتهای بر یافتههای دیگر بیافزاید.
ثانیاً: میتواند کاربردی برای والدین و مربیان و دستاندرکاران نظام آموزش و پرورش این کودکان داشته باشد. تحقیق حاضر میتواند مربیان و مسئولین امر را از اهمیت و تأثیر ناشنوایی بررغبتهای شغلی این کودکان آگاه ساخته و روشهای مناسب جهت راهنمایی و ارائه راهحلهای مناسب را به دست دهد. نکته قابل توحه در تحقیق حاضر یافتن نظام آموزشی و تعلیمی مناسب بمنظور فراهم آوردن زمینههای مساعد در جهت برگزیدن شغلی منانسبشان است.
فایده و اهمیت تحقیق:
این تحقیق از آن جهت دارای اهمیت است که با در نظرگرفتن تفاوتهای فردی و تمایلات و گرایشات مختلفی که در هر فرد وجود دارد و اینکه این گرایشان در اثر عوامل مختلف وراثت و محیط و نقایص عضوی و فرهنگ و شیوههای تربیتی خاص موجود در خانوادهها که ممکن است متفاوت باشد تمایلات و گرایشات مختلف در انتخاب شغل نیز در انواع مختلف انسانها متفاوت است.
این مسأله بخصوص در مورد دو جنس زن و مرد یا دو گروه انسان عادی و ناهنجار بطور قابل ملاحظهای مشهود است. علم به این مسأله و آگاهی از این تفاوتها. افراد، بخصوص جوانان جامعه ما را در دسترس پیدا کردن به شغل مناسب و خودکفایی یاری میدهد مربیان آموزشی و همچنین اولیاء نوجوانان با آگاهی به این مسائل میتوانند نوجوانان خود را از این مشکل بزرگ یعنی انتخاب شغل مناسبتر رهایی بخشد. چون وجود نقایص عضوی میتواند سدراهی برای رسیدن به بعضی از مشاغل از قبیل مشاغلی که با چشم در ارتباط است در افراد نابینا و یا مشاغلی که در ارتباط با کلام یا شنوایی میباشد در افراد ناشنوا باشد. پس با علم و آگاهی به این مسائل و مشکلات و اینکه هر فرد با توجه به امکانات و ویژگیهای شخصیتی و روانی که دارد بهتر است چه شغلی را انتخاب نماید من این موضوع را انتخاب کردم تا شاید بتوانم با تحقیق کوچک خود حداقل کاری را در قبال جامعه و افراد جامعه خود انجام داده باشم.
ضرورت اجرای تحقیق:
همانطوریکه قبلاً ذکر گردید راهنمایی حرفهای در جهان هم اکنون سابقه هفتاد وئ هفت ساله دارد با نگاهی به این سابقه میبینیم که در کشور ما هنور راهنمایی حرفهای نتواسنته است حتی یک دهه درخشانی داشته باشد. با توجه به اینکه هدف اصلی این تحقیق در جهت راهنمایی حرفهای دانشآموزان ناشنوا صورت گرفته بنابراین لزوم فعالیت هر چه بیشتر آموزش و پرورش و تغییر سیستم آموزشی یا تقویت آموزش موجود در اینجا ضرورت پیدا میکند.
بحث را کمی تخصصیتر کنیم. آموزش و پرورش ناشنوایان با شروع راهنمایی حرفهای در جهان، در ایران شروع شده است اگر ما آموزش و پرورش استثنایی را چنین تعریف کنیم که:
آموزش و پرورش استثناتیی بخ جنبههایی از تعلیم و تربیت گفته میشود که جنبههای استثنایی و فوقالعاده در آن رعایت شده باشد(روانشناسی استثنایی، دکتر غلامعلی افروز- صفحه 18).
با توجه به تعریف فوق ما در ادعای خود مبنی بر سابقه آموزش و پرورش ناشنوایان کمی تردید به خود راه میدهیم. در وایع مسأله توجه به رغبتهای افراد هنوز در مدادس عادی شکل نگرفته است. راهنمایی آموزشگاهی د رحدود بیستو پنج سال پیش در ایران شروع شد و به عنوان مقطعی بین مقطع ابتدایی و متوسطه مطرح گردید. با توجه به اینکه در کشورهای پیشرفته علیالخصوص کشور فرانسه این مقطع ضمن ارائه راهنمایی آموزشگاهی، راهنمایی حرفهای را نیز در مدارس انجام میداد. این کشورها پیشرفت شایانی پیدا کردند. اما در کشور ما متأسفانه این مقطع بعنوان یک الگوی ساخته شده و بدون تحول باقی مانده و تنها نامی به عنوان دوره راهنمایی برجا گذاشت. نظام آموزشی تغییر یافت و پرسشنامههای زیادی نیز در شروع این برنامه پر شدند. اما پس از گذشت چند سال این مقطع نتوانست تحولی را در آموزش بوجود آورد.
راهنمایی حرفهای که بدنبال راهنمایی آنموزشگاهی مطرح میگردد تنها بعنوان شعارهایی بیان شدند، اما هیچوقت جامه عمل نپوشید اگر ما بخواهیم کودک یا بهتر بگوئیم دانشآموز پیشرفت داشته نماید باید انگیزهها، علائق و میزان هوشبر او را در نظر بگیریم توجه به تفاوتهای فردی در واقع همین نکته را میرساند. درست است که حتی دردنیا دو نفر انسان را نمیتوان یافت که از تمامی جهات( ذهنی – عاطفی و جسمانی) شبیه باشند اما در کودکان استثنایی اوضاع فرق متفاوت است. در واقع تفاوتها در اینجا برخی کاملاً نمایان و بعضی دیگر در ژرفای زیاد بوده و نیازمند تحقیقات بیشتر میباشد.
در جامعه ما ایران ناشنوایانی که به دانشگاه راه مییابند اندک هستند و حتی بسیاری از آنها د نیمههای تحصیل، مدرسه را وداع گفته و به کارهایی روی میآورند که بتوانند درآمد مختصری داشته باشند. شاید اوضاع فعلی کشور ما این مسأله را ایجاب نماید اما با نگاهی به قبل از اوضاع فعلی میتوان فهمید که فعالیتهای ناشنوایان مربوط به اوضاع نبوده و از دیرباز چنین بوده است.
این حقیر با تجارب بسیار اندک خود در آموزش این قشر بر آن شدم که قدمی در راه شناخت هر چه بیشتر این کودکان بردارم شاید بدینوسیله شروعی بر زندگی بیفروغ آنان حاصل گردد.
» عوارض مشکل مورد تحقیق«
همانطویکه میدانیم همه انسانها برای آنکه در ابعاد جسمی و ذهنی ، روانی، اجتماعی و خلاقی بطور درست و متعادل رشد کنند در زمینههای گوناگون و در همه زمانها به راهنمایی نیاز دارند. راهنمایی عبارت است از» مجموعه فعالیتهای مستمر و منظمی که از جانب شخصی آگاه انجام گیرد و بدان وسیله خود و عوامل محیط را میشناسد و میتواند در زمینههای گوناگون تصمیمات درست و نطقی اتخاذ کند و توانایی بالقوهاش را شکوفا سازد« .
از طریق راهنمایی به فرد کمک میشود تا با شناخت توانائیها، رغبتها و استعدادها و محدودیتهای خویش و آگاهی از نیازها و امکانات جامعه تصمیم درست و مناسبی در زمینههای گوناگونی ایجاد کند و همچنین از نیازهای شغل جامعه و چگونگی ارتباط رغبتها و استعدادهای خود با مشاغل گوناگون آگاه شوند و در نهایت شغل مناسبی را انتخاب نماید.
رغبت عبارت از» میل و آرزو و خواستن کسی یا چیزی است.« رغبت انگیزه مهمی برای تلاش و حرکت و هرچه فرد بالغتر میگردد رغبتهایش توسعه و واقعیت بیشتری مییابند. حال اگر چنانچه فرد به رغبتهایش واقف گردد انتخاب شغلش مناسبتر خواهد بود برای انتخاب شغل مناسب باید به خود فرد کمک شود تا رغبت خود را بشناسد بداند که چه مشاغلی را دوست دارد. و از چه مشاغلی خوشش نمیآید از این طریق است که میتواند به شغل مور دنظرش دست یابد و در آن موفقیت کسب کند. در غیر اینصورت نه تنها منوفقیتی حاصل نمیگردد بلکه شخص سرخورده و ناامید گشته و بدون هدف و انگیزه عمل میکند شخص با انتخاب شغلی که لازمه آن استفاده از قوای خویش و احتیاج به حداقل توانائیهای اوست احتمال موفقیت خود را افزایش میدهد شناخت رغبتها و استعدادهای خویش و انتخاب شغل به طرق زیرکانهای نظام ارزشها، آرمانها، حدنصابها، و سلوک روزانه فرد را تغییر میدهد و در تعیین نوع شخصیتی که وی خواهد شد، مدد میکند. کار در تعیین وض اجتماعی و اقتصادی خانواده بطورکلی مؤثر است و همچنین کار در سلامتی روانی و بدنی فرد تأثیر میگذارد. با این توضیحات روشن میگردد که توجه به رغبت و علاقه فرد در انتخاب شغل چقدر مهم بوده و باعث موفقیت یا عدم موفقیت وی در زندگی میشود.
تعریف اصطلاحات و متغیرهای تحقیق:
بررسی: عبارت است از پرسوجو وپژوهش و جستجو برای اطلاع یافت از مطلبی که یا از آن اطلاع نداریم یا اطلاع کمی داریم.
رغبت: 1) براساس تعریف ارائه شده در فرهنگ عمید رغبت عبارت است از: خواستن، میل داشتن. دوست داشتن، میل، اراده و آرزو.2) همچنین در فرهنگ لغت و بستر رغبت عبارت است از تحریکی احساساتی است که با توجه به علاقه زیاد نسبت به چیزی توأم باشد. رغبت زمانی ایجاد میشود ک انسان چیزی را دوست بدارد آن شئی را مورد توجه قرار داده و مشاهده کند یا درباره آن بیاندیشد و سرانجام از آن لذت ببرد.بعبارت دیگر میتوان گفت که رغبتها همان ترجیح و دوست داشتنیهای انسان است در لحظه معینی از زمان3) همچنین رغبت عبارت است از احساساتی سرشتی و خویش خوانانهای که ما را وا میدارد تا به جستجوی چیزهایی برآئیم که برایمان جالب، فایدهمند و مطبوع هستند.4) در روانشناسی رغبت بمعنای مطابقت بین پارهای از اشیاء و تمایلات خاص فرد راغب نسبت به این اشیاء است به همین دلیل اشیاء توجه او را بخود جلب میکنند و به فعالیت او جهت میدهند.کاربرد رغبتها یعنی تمایلات توسط کلاپارد بمنزله قاعده اساسی هر آموزش و پرورش متناسب قلمداد شده است. رغبت ظاهراً طبق نفوذ موفنیک همخوانیهای افکار را زیر سلطه خود میگیرد ویلیام جیمز در این زمینه به قانون رغبت همخوانیها اشاره میکند.5) در رودانشناسی کودک رغبت بمنزله نیاز ذهنی است که فعالیتی را که خاص ارضای آن است در کودک برمیانگیزد و به هیچ وجه کودک را از میدان عمل خود نمیراند.
رغبتها برحسب( سن به دیویی و فریر) تغییر مییابند. رغبتها بر اثر توالی خود تسریع تحول ذهنی را(به نظر ژانه) تنظیم میکنند. رغبت را باید از کنجکاوی که زودگذر و مربوط به یک شئی است و توسط یک تحریک برونی تعیین شده متمایز دانست چه رغبت دوامپذیر و تابع فعالیت درونی فرد است.
دختران دوره متوسطه:
تمامی دخترانی که پس از اتمام دوره راهنمایی تحصیلی براساس نظام آموزش و پروش جمهوری اسلامی ایران به دوره بالاتر که دبیرستان( دوره متوسطه) نامیده میشود قدم میگذارند.
عادی( شنوا): منظوراز فرد عادی به فردی اطلاق میشود که از نظر جسمی و حواس ظاهری عادی بوده و دارای هیچ نقصی نباشد و از نظربهره هوشی نیز در حد متعادل یا هنجار باشد.
ناشنوا:ناشنوا فردی است متفاوت و معلول که فقط بعلت نقص شنوایی زبان محیط خود را بدرستی نیاموخته و کلامش آسیب دیده است. ناشنوایی نقص فردی است و تعاریف گوناونی بر آن رفته است و اکثر تعریف به رابطه بین شنوایی و تکلم تکیه دارند و عوارض ناشنوایی پیش از نقص مورد توجه بوده است. ناشنوا به کسی گفته میشود که در هنگام تولد و قبل از فراگیری زبان مادری دچار اختلال شنوایی شده باشد میزان شنوایی او به حدی باشد که نتواند زبان مادری را مانند افراد شنوا از محیط خود بیاموزد.
از دیدگاه شنوایی سنجها: ناشنوا فردی است که کمبود شنوایی بالاتر از 40 دسیبل در دستگاه شنوایی وی وجود داشته باشد و این کمبود در سالمترین گوش او باشد.
از دیدگاه متخصین گوش و حلق و بینی ناشنوا کسی است که نواقص موجود در دستگاه شنوایی وی اعم از گوش خارجی، میانی، گوش داخلی، مرکز شنوایی در مغز وی قادر به دریافت و فهم سخن دیگران و صداهای طبیعی محیط نکند.
از نظر جامعه شناسان ناشنوا به فردی اطلاق میشود که مبتلا به کسری( انتقالی، ادراکی، امیخته، روانی) است و ارتباط کلامی وی با دیگر افراد جامعه دچار آسیب گردیده است.
از دیدگاه متخصصین تعلیم و تربیت ناشنوا به کسی گفته میشود که بخاطر نقص در اندام شنوایی حتی با استفاده از وسایل مکانیکی نتواند از آموزش و پرورش عادی استفاده کند و نیاز به آموزش ویژه دارد.
ناشنوایی شدید: به افرادی که بین 71 تا 90 دسیبل کمبود شنوایی دچار باشند گفته میشود که قادر به شنیدن صدا از طریق دستگاههای تقویتکننده بسیار قوی مثل گوشیهای گروهی هستند.
ناشنوای عمیق: به ناشنوایی حاد و کر مطلق نیز مصطلح است که کمبود شنوایی حدود 90 دسیبل به بالا را شامل میشود مبتلایان به اینگونه کمبود شنوایی حتی با دستگاههای تقویتکننده صوت هم قادر به شنیدن نیستند در دنیای سکوت بسر میبرند. تنها راه رساندن صدا به این نوع افراد از طریق قوه بساوایی( حس لامسه) با شیوه ایجاد ارتعاش میباشد.
نیمه شنوا: کسی است که صداهای طبیعی. محیطی و کلامی برای او بدون استفاده از سمعک دشوار است و به کمبود شنوایی بین 41 تا 55 دسیبل مبتلا باشند. اکثریت این افراد از آموزش وپرورش عادی نمیتوانند استفاده کنند و نیاز به آموزش خاص نیمه شنوایان دارند.
توضیح: در این تحقیق که بصورت عامل از کلمه ناشنوا استفاده میشود منظور همه گروههای مربوط یعنی نیمهشنوا، ناشنوا، ناشنوای شدید، و ناشنوایی عمیق را دربر میگیرد وگروه خاصی مورد نظر نمیباشد.
فصل دوم
تاریخ تعلیم و تربیت کرولالها در جهان و ایران:
کوشش در راه خدمت به گروهی از ابناء بشر که فاقد یکی از مهمترین حواس انسانی میباشن همواره مورد نظر دانشمندان، پزشکان،معلمین، و علمای اقتصاد و بالاخره مردان راه خدا بوده است.
تنها با مطالعه تاریخ است که زحمات گذشتگان در راه تعلیم و تربیت افراد کرولال بیشتر روشن میگردد. گامهای اولیه در این راه از زمانهای بسیار قدیم برداشته شده و در نوشته بعضی از نویسندگان یونان قدیم دیده میشود که کوششهای اولیه در این راه به قرن پنجم قبل از میلاد میرسد.
بقراط حکیم را عقیده براین بود که روانی گفت حتی در طفل کر به طرز کنترل زبان او بستگی دارد. در قرن چهارم قبل از میلاد ارسطو و افلاطون معتقد بودند که شخص کر هرگز سخن گفتن نمیآموزد زیرا زبانش بسته است و کوشش در این راه را امری بینتیجه میدانستند. چنانچه سقراط گوید: ( اگر ما زبان نداشته باشیم و یا صدایی از دهانمان خارج نشود بهتر است کوششی برای سخن گفتن با دیگران نکنیم و برای شناساندن مقصود از اشارات دستگاه استفاده نمائیم چنانچه اشخاص کرولال این شیوه را بکار میبرند).
در قرون اولیه این فکر رواج داشت که آنکه کر متولد میشود طبعاً لال هم میباشد و این غیر ممکن است که بیاموزد و سخن بگوید چنانچه گارلن براین عقیده بود و در این باره مینویسد: این حس شنوایی و اعضای تکلم یک بستگی فیزیکی وجود دارد به همین دلیل کسانی که کر متولد میشوند و لال نیز میباشند.)
در قروتن وسطی عقیده مردم بر این بود که سخن گفتن امری غیر اکتسابی و غریزی است ومعتقد بودند که میتوان آن را از راه تقلید آموخت.
اولین مدرک تاریخی که از تعلیم کودکان کر در دست است مربوط به سال 691 میلادی است چند سال بعد نیز در ایتالیا شخصی بنام پیتروکاسترو اقدام به تعلیم کودکان کرو لالی نمود.
کاردنوا پزشک معروف قرن 16 میلادی اقدام به پیداکردن الفبای مخصوصی برای تعلیم و تربیت کرولالها نمود. او متد اشاره با تکلم به شاگردان خود عرضه داشت.
جانکافسکی یکی ار بنیانگذاران مکتب جدیدی در زمینه تعلیم و تربیت کرولالها بشمار میرود او در متد جدیدی که عرضه داشت تأکید نمود که قبل از تدریس و یاددادن نام شیئی باید خود آن را به کودک کرولال نشان داد. روش وی که همان متد سمعی و بصری امروز میباشد سالها بنام روش جدید مورد استفاده قرار داشت و امروزه نیز با تغییراتی از روشهای مهم تربیتی بشمار میرود.
یکی دیگر از کسانی که در این زمینه قدمهایی برداشته جانلاک است. وی از جمله کسانی است که عقیده داشت تربیت و پرورش حواس کودک از بدویترین و لازمترین نکات در تعلیم و تربیت کرولالهاست.