در طول تاریخ، موج عقاید، تلاش ها، پاداش ها، رسوم، و ترس، انسان را به پیش رانده است. امروزه توجه به کیفیت به عنوان وسیله افزایش توان رقابت، بسیار مروم شده است.
مقامات دولتی همت خود را بر این گذاشته اند تا صنایع را به بهبود کیفیت محصولات و خدمات تشویق کنند. برای شرکت هایی که به استانداردهای بین المللی سیستم کیفیت دست یافته و موفقیت هایی در عملکرد کیفیت گرا به دست آورده اند، جوایزی تعیین شده و بسیاری از شرکت ها در هراس هستند که در صورت محروم شدن از چنین جوایزی، مشتریان خود را از دست دهند. در بسیاری از سازمان ها، کیفیت به روش سعی و خطا حاصل شده است. برخی برای دستیابی به آن با بهره گیری از طراحی، آینده نگری کرده و چندین نسل و دو جنگ جهانی را به سلامت پشت سر نهاند. «باید دید رمز کار در چه بوده است».
اغلب بنگاه های کسب و کار غربی از انگیزه سود (پول در آوردن بدون توجه به پی آمدهای آن) زاده شدند. پس از ویرانی جنگ دوم جهانی تقاضای زیادی برای کالاهای مصرفی و تجدید تسلیحات وجود داشت. کمیت مهم تر از کیفیت بود، زیرا تقاضا بر عرضه فزونی داشت. درست پس از این که ژاپن به کشورهای غربی اثبات کرد که پیش گرفتن بر انتظارات مشتری، افزایش مداوم سود را تضمین می کند. آنان توجه خود را به کیفیت معطوف کردند و «عرضه» کم کم بر «تقاضا» پیشی گرفت.
عقیده بر این است که راز معجزه اقتصادی ژاپن «کایزن» بوده است. کایزن به مععنی پی گیری بی وقفه و بی پایان بهبود کیفیت به صورت تدریجی و با حداکثر استفاده از منابع موجود است. صنعتگران غربی معتقدند که برای پیشرفت باید پول بیشتری خرج کنند و تجهیزات قدیمی، فن آوری قدیمی و ساختمان های قدیمی را نوسازی کنند. ژاپن برای این کار واژه دیگری دارد: کای روی. معنی آن ایجاد بهبود از طریق صرف پول است. در عین حال که غرب برای رفع مشکلات فقط پول خرج کردن را می شناسد، ژاپن بهبود را از طریق تغییرات تدریجی حاصل می کند. تنها زمانی که ظرفیت بهبود از این طریق تمام می شود، نوبت «کای روی» است. سرعت بهبود تدریجی، کند است و توجه مدیران غربی را جلب نمی کند. غربی ها بجای اینکه روی منابع کم بازده تلاش کنند، آنها را دور می ریزند و سیستم جدیدی را جایگزین می کنند، بی توجه به اینکه همراه با آن، مشکلات جدیدی پدید خواهد آمد. با کنار گذاشتن سیستم قدیمی، ممکن است اصل مسئله با جوانب آن کنار گذاشته شود.
تکلیف چنین دیدگاهی با سیستم های کیفیت و ISO TS 19949 چیست؟ سیستم های کیفیت، بایستی شرکت ها را قادر سازند که کنترل خود را حفظ کنند، ثبات پیش بینی پذیری و توان مندی پدید آوردند، اگر یکی از آن شرکت هایی هستید که همواره در حال تغییرید، سیستم های کیفیت شما را قادر می سازند این کار را در شرایط کنترل شده انجام دهید نه به روش سعی و خطا. سیستم های کیفیت شما را قادر می سازند کاری را که همیشه می کنید بهتر انجام دهید. گام نخست، در پدید آوردن یک سیستم کیفیت، روی کاغذ آوردن فرایند اصلی است. پس از آن، اقداماتی را شروع کنید که نخست شما را قادر به حصول نتایجی یک نواخت کند. سپس عملکرد خود را به تدریج بهبود بخشیده و در گام های بعدی، تغییرات و پیچیدگی را کاهش دهید. به این ترتیب، از طریق تغییر تدریجی، بهبود مستمر – در یک کلام «کایزن» - حاصل می شود. با این حال موفقیتی در به کارگیری ابزارهای صحیح به دست نیامده است. یک بازیکن گلف می تواند همان چوب گلف بازیکن حرفه ای را داشته باشد بدون این که بتواند مهارت او را نشان دهد، پس بازیکن حرفه ای چه دارد که به نظر می رسد برای آماتور دست یافتنی نیست؟ به عبارت ساده، کسب دانش است که شخص را قادر می سازد چیزهای درستی را برای انجام دادن انتخاب کند و مهارت های لازم را برای توانا ساختن او برای انجام درست کار در همان بار اول کسب کند. در هر حال اول نیازمند آن است که بر عوامل مؤثر بر موفقیتش یا دست کم، همانند بازیکن گلف، با استفاده از عوامل جبران کننده نیروهای خارج از اختیارش، بتواند برحسب نیاز به اقدام مناسب دست زند.
وارد شدن به مقوله کیفیت یک سرمایه گذاری بلند مدت بوده و معادل با بهبود عملکرد مالی نیست. بهبود کیفیت در کنترل خود شرکت است حال آن که بهبود عملکرد مالی غالباً به کم و کیف رقبا، نرخ بهره، و موانع تجاری بستگی دارد. طرح های مالی با سقوط ارزش سهام، جنگ یا تغییر حکومت یکباره ممکن است در هم ریزد، گمان بر این بوده که ISO/TS 16949 موجب بهبود مستمر، پیش گیری از بروز نقص، و کاهش تغییرات و ضایعات در زنجیره عرضه در درون صنعت خودروسازی می گردد.
ISO/TS 16949 فقط یک آغاز است و مکانیزمی را ارائه می کند که سبب بهبود نظام دار می شود، اما به خودی خود عملکرد را بهبود نمی بخشد. افراد با ایجاد رقابت، با داشتن چیزی برای حرکت به سوی آن، و نه با انجام کارهای معمولی روزانه، برانگیخته می شوند.
مردم دوستدار تغییرند، اما فقط به این شرط که بدانند سودمند است. ورزشکاران وقتی بهتر عمل می کنند که هدفی برای رسیدن یا رکوردی برای شکستن پیش روی شان باشد، ملت ها وقتی بهتر عمل می کنند که با دشمنی خطرناک، یا رؤیای کامیابی ملی چون خواست آمریکاییان برای فرستادن شخصی به کره ماه در دهه 1960 رو به رو باشند. انگیزه های دیگر نیز توجه ما را به کیفیت جلب کرده است و چالش هایی برای پیشرفت صنایع فراهم آورده اند. جایزه ملی کیفیت «مالکوم بالدریج» جایزه کیفیت بریتانیای کبیر، جایزه کیفیت اروپایی و جایزه دمینگ هدفی برای رسیدن و جایزه ای برای بردن در اختیار شرکت ها می گذارند. با این حال ISO/TS 16949 فقط گامی در راه رسیدن به این جوایز است. آن سوی ISO/TS 16949 دنیای بهبود قرار دارد. اخذ گواهی ISO/TS 16949 بایستی مانند شروع کردن یک زندگی جدید باشد. به مدد چنین سیستمی شرکت ها بایستی بتوانند دنیا را فتح کنند.
وقت ممیزان بسیار کم تر از آن است که ممیزی خوبی انجام دهند. بعضی ها به دنبال یافتن انطباق اند و عدم انطباق ها را نادیده می گیرند، بعضی دیگر فقط در پی یافتن عدم انطباق اند و خطاهای جزئی بی شماری را رو می کنند. آنها وقت ندارند که کار شما را واقعاً درک کنند و عوامل کلیدی را که کیفیت محصولات و خدمات شما بر آن متکی است. شناسایی کنند. استاندارد معمولاً توانایی شما را در عرضه محصول با خدمت منطبق، ارزیابی می کند. این بدان معنی نیست که اشتباه قدغن است، زیرا همه در معرض اشتباهند، بلکه به این معنی است که سیستمی وجود دارد که اگر از آن تبعیت شود، تضمین خواهد کرد که همه محصولات و خدمات، نیازمندی های مشتری را تأمین می کنند. بنابراین ممیزان تشخیص خواهند داد که عرضه کنندگان، سیستمی دارند که قادر به ارائه محصولات منطبق بوده و با اعمال تمهیداتی تضمین می کنند که قادر به عرضه محصول نامنطبق نیستند. خیلی ها می کوشند از وقوع مسایلی جلوگیری کنند که قبلاً هرگز رخ نداده اند: مسایلی که اگر هم حل شوند ارزش افزوده ای ایجاد نخواهند کرد، مسایلی که توانایی عرضه محصول نامنطبق را کاهش نمی دهند، مسایلی که در مقایسه با فلیکس بورو، شاتل فضایی، بوپال، تری مایل آیلند و فاجعه چرنوبیل در دهه هشتاد، پیش پا افتاده هستند. با این حال، نبایستی فراموش کرد که هر یک از این فاجعه ها نه از توانایی انسان در کنترل حوادث، بلکه از توانایی وی در تشخیص این که چه چیزی ممکن است اختلال ایجاد کند و پیش بینی اقداماتی برای جلوگیری از آن و سپس حصول اطمینان قطعی از تحقق آن، پدید آمدند. راز شرکت های موفق و آنچه ISO/TS 16949 می خواهد به آن دست یابد این است: پیشگیری کردن از مسایلی که ممکن است به رضایت مشتری در تمام مراحل از تولید محصول یا خدمت تا مرحله تعیین تکلیف یا عدم تداوم آن، خدشه وارد آورد.
از توجه به محصول یا خدمت غفلت نکنید. به یاد داشته باشید که محصولات و خدمتی که تأمین می کنید، مشتری را پدید می آورد نه سیستم کیفیت تان. سیستم کیفیت صرفاً ابزاری است که این وظیفه را مؤثرتر انجام دهید. توفیق خود را با اخذ گواهی ISO/TS 16949 نه، بلکه با ارزیابی میزان افزایش رضایت مشتری و ماندگاری آن، اندازه بگیرید.
فصل اول
مفاهیم پایه
کیفیت
در عرضه محصولات یا خدمات، سه عامل اساسی وجود دارد که قابلیت فروش آن ها را تعیین می کند. این سه عامل عبارتند از «قیمت، کیفیت و زمان تحویل». مشتریان می خواهند که محصولات و خدمات، با کیفیت معینی در زمان معینی تحویل شده یا موجود باشند و قیمت شان چنان باشد که نشان دهد ارزش پول خرج شده برای آنها را دارد. این ها نیازهای مشتریان می باشند. یک سازمان فقط به شرطی زنده می ماند که مشتریان راضی پدید آورد و آنان را حفظ کند و این در صورتی تحقق می یابد که سازمان، محصولات یا خدماتی را برای فروش عرضه کند که به نیازها و انتظارات مشتری پاسخ دهد. در حالی که قیمت تابع هزینه، حاشیه سود و نیروهای بازار، و تحویل تابع کارایی و اثربخشی سازمان است، کیفیت با میزان موفقیت یک محصول یا خدمت در برآوردن انتظارات مصرف کننده در ضمن مصرف (نه درست در هنگام فروش) تعیین می شود. قیمت و زمان تحویل هر دو ویژگی هایی زودگذر هستند، حال آن که اثر کیفیت مدت ها پس از فروکش کردن جاذبه یا دافعه قیمت و زمان تحویل باقی می ماند.
واژه کیفیت معانی زیادی دارد: درجه مرغوبیت، انطباق با نیازمندی ها، کلیه ویژگی های مقوله ای که توانایی تأمین نیازهای تصریح شده یا تلویحی را دارد، مناسب مصرف، عاری بودن از عیب و نقص یا آلودگی، و (عبارتی که دارد شهرت پیدا می کند) دل خوشی مشتری. (جهت اطلاعات بیشتر در مورد مفهوم کیفیت به پیوست شماره 1 مراجعه کنید) این ها فقط معدودی از معانی اند با این حال، معنایی که در متن ISO/TS 16949 به کار می رود، همان است که به کلیه ویژگی های برآورده کننده نیازها مربوط است. تعریف «مناسب مصرف» کوتاه تر است، زود به یاد می آید و می توان هنگام تصمیم گیری در مورد کیفیت به کارش برد. مشخصات غالباً تعریف ناقص چیزی است که مشتری نیاز دارد و از آنجا که بعضی نیازها را به دشواری می توان آشکارا بیان کرد، معنی اش آن نیست که محصول یا خدمت نامنطبق مناسب مصرف نیست. با این حال محصولی که با نیازمندی ها مطابقت دارد ممکن است کاملاً به درد نخور باشد. همه اینها بسته به آن است که انطباق با نیازمندی های چه کسی مورد نظر است. اگر شرکتی استانداردهایی را برای خود تعیین می کند که نیازهای مشتری را تأمین نمی کنند، پس این ادعا که محصولات با کیفیت تولید می کند، دروغ است. از سوی دیگر اگر استانداردها خیلی بیش از آنچه که مشتری نیاز دارد باشد، برچسب قیمت نیز خیلی بیش از آن خواهد بود که مشتری آمادگی پرداختنش را دارد – مثلاً برای یک تله موش با آب طلا شاید بازاری وجود نداشته باشد، مگر به عنوان شیئی تزئینی!