«یک سیستم مجموعه منظمی از عناصر بهم وابسته است که برای رسیدن به اهدافی مشترک با هم در تعادلند.»
رفتای یک سیستم متأثر از وابستگی متقابل عناصر تشکیل دهنده آن می باشد، بنابراین سیستمها رفتارگرا بوده و هدف ما از بررسی مفاهیم سیستمها، درک یا پیش بینی رفتار سیستم تحت مطالعه است.
اجزای سیستم
اجزای سیستم عواملی است که موجودیت آن را تشکیل می دهد و در رسیدن به اهداف سیستم، آن را یاری می کند. این اجزا عبارتند از:
درون داده ها، برون داده ها، پردازش (تبدیل کنندگی)
کنترل و بازخور
محدوده و محیط سیستم
درون داده ها، برون داده ها و پردازش
درون داده های سیستم شامل عواملی است که به صورتهای مختلف مانند مواد خام، انرژی، داده های خام، و نیروی انسانی وارد سیستم می شود.
پردازش فرایند تبدیل درون داده هاست، مانند تولید و انجام محاسبات.
برون داده ها حاصل و نتایج فرایند تبدیل است، مانند محصول تمام شده، خدمات انسانی، اطلاعات مدیریت و نظایر آن که باید به مقصد نهایی آن منتقل شود.
کنترل و بازخور
مفهوم سیستم با اضافه شدن دو جزء «بازخور» و «کنترل» کامل می شود. چنین سیستمی را غالباً سیستم سایبرنتیکی می نامند.
چنانچه اطلاعات نشان دهد که نتایج عملکرد همسو و مطابق با استانداردهاست، در این صورت بازخور، مثبت نامیده می شود. برعکس، چنانچه اطلاعات بازخور حاکی از تفاوتها و انحرافاتی نسبت به استانداردها باشد، در این صورت بازخور منفی است. بازخور و کنترل به قدری به هم وابسته است که معمولاً بازخور، به عنوان بخشی از مفهوم کنترل تلقی می شود.
کنترلِ بازخور مثبت، ادامه فعالیتهای مؤسسه را به همان صورتی که انجام می شود ابقاء نموده یا تقویت می کند. به عنوان مثال شما در پروژه ای، روشهای ساخت یافته را برای تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم به کار می برید. پس از ارزیابی پروژه، پی می برید که نتایج مورد انتظار از لحاظ کیفیت، مدت زمان پروژه و … را بدست آورده اید، بنابر این سعی می کنید که در پروژه های دیگر نیز، به جای روش سنتی از این روش استفاده کنید.
کنترل بازخور منفی، یعنی نگهداشت عملیات مؤسسه در محدوده مشخص و پذیرفته شده عملکرد (استاندارد).
مدار کنترل با بازخور منفی، خود سیستمی را تشکیل می دهد که از عناصر زیر تشکیل شده است:
معیارها و استانداردهای مورد انتظار برای عملیات.
خصوصیات یا شرایطی که باید کنترل شود (برون داده سیستم).
یک واحد حس کننده که خصوصیات یا شرایط فوق را دریافت و سنجش کند. این گیرنده می تواند انسان یا ماشین باشد.
یک واحد کنترل کننده که نتایج دریافتی را با استانداردها (عملکردهای از پیش تعیین شده یا قابل قبول) مقایسه کند. (سنجشگر)
یک واحد اقدام کننده که اقدامات تصحیحی برای برطرف کردن انحرافها و تفاوتها (نسبت به استانداردها) به درون داده سیستم ارسال کند (شکل 4-1).
محیط و محدوده سیستم
یک سیستم در خلاء زندگی نمی کند، بلکه در محیطی که سایر سیستمها وجود دارد فعالیت می کند. محیط سیستم عامل خارج از آن است که بر رفتار سیستم اثر می گذارد، و در واقع غالباً تعیین می کند که سیستم چگونه باید انجام وظیفه کند. مثلاً محیط یک سیستم تجاری شامل رقبا، خریداران، فروشندگان، دولت، سهامداران … ، و غیره است که با توجه به این عوامل، سیستم باید به فعالیتهای خود ادامه دهد.
انواع سیستم ها
سیستمها بر حسب مورد، به روشهای مختلفی طبقه بندی شده است. که از آن جمله می توان سیستمهای باز و بسته را نام برد.
سیستم بسته، همان طور که از نام آن پیداست سیستمی است که با محیطش هیچگونه ارتباطی به صورت مبادله انرژی و اطلاعات نداشته باشد. انواع سیستمهای فیزیکی و شیمیایی از این دسته اند. خصوصیت این گونه سیستمها این است که تمایل فزاینده ای برای رسیدن به وضعیت تعادل ایستا (سکون)، و انتروپی (بی نظمی) دارند. انتروپی مبحثی در ترمودینامیک است که تشریح کننده موقعیت سیستمهای بسته است.
سیستم باز، سیستمی است که به طور مستمر درون داده هایی از محیط دریافت می کند و پس از تبدیل به صورتی دیگر، آن را به محیط باز می گرداند. سیستمهای بیولوژیکی و اجتماعی از این گونه است.
کل گرایی
کلیت و یکپارچگی سیستم، نشان دهنده آن است که عناصر تشکیل دهنده آن چگونه در هم گره خورده است، گرچه هر یک از بخشهای سیستم، وظایف منحصر به فردی را انجام می دهند، اما همه با هم کار می کنند. در این صورت برای مطالعه یک سیستم باید کلیت آن را مورد مطالعه قرار داد. مطالعه مجرد هر یک از عناصر تشکیل دهنده سیستم به تنهایی مفهومی ندارد، و فقط زمانی دارای معنا و مفهوم خواهد بود که در ارتباط با کل مورد بررسی قرار گیرد.
نظم
نظم حکایت از سازمان و ساختار دارد. اجزای یک سیستم به گونه ای مرتبط سازماندهی شده است که بتواند براساس یک برنامه از پیش تعیین شده (اعم از طبیعی یا تعیین شده توسط بشر)، با هم کار کنند. مثلاً هر یک از اعضای بدن انسان (مثل دست یا سر) نقش خاصی را بر عهده دارد و همه آنها طوری با هم نظم یافته است که در مجموع، سیستم بدن انسان را به حرکت در می آورد. سازمانها و مؤسسه ها که سیستمهایی متشکل از انسان و ماشین هستند نیز، طبق ساختار و سازمان مشخصی شکل می گیرند. این ساختار که معمولاً در نمودار سازمانی یک مؤسسه متجلی می شود، به صورت سلسله مراتبی از ارتباطات و مسئولیتها نشان داده می شود و از مدیر عامل و هیئت مدیره در سطوح بالا، شروع می شود و به تعداد زیادی از کارکنان عملیاتی و خدماتی در سطوح پایین ختم می شود.
وابستگی اجزای سیستم
هر سیستم برای انجام وظیفه (رسیدن به اهداف) باید از سایر سیستمها، درون داده هایی دریافت کند تا طبق هدف، آن را به برون داده هایی تبدیل کند. این برون داده ها به نوبه خود، درون داده سیستم دیگری می شود. مثلاً در یک واحد تولیدی، سیستم خرید از سیستم تولید درخواستهایی برای خرید مواد دریافت می کند (درون داده) که براساس آن، سفارش خرید (برون داده) تهیه، و برای فروشندگان ارسال می کند.
تعامل
مفهوم تعامل به ارتباط متقابل اجزای یک سیستم با هم، اشاره می کند (شکل 8-1). مثلاً در یک مؤسسه سیستم حقوق و دستمزد با سیستم پرسنلی، تبلیغات با فروش، و خرید با تولید در تعامل است.
هدف
سیستمها دارای هدف (اهداف) و مقصودی هستند که برای رسیدن به آن در تلاشند. هدف از سیستم حسابهای دریافتنی، جمع آوری مطالبات و رسیدگی به وضعیت حسابهای آن در یک مؤسسه است، و هدف سیستم هواپیمایی، حمل مسافر و بار به مقصد است.
سیستم ممکن است خود دارای هدف (اهداف) باشد، مثل انسان یا اینکه هدف (اهداف) در آن تعبیه شده باشد، مثل یک ماشین که به منظور انجام کار خاصی طراحی شده است.
سلسله مراتب سیستمها
در درون محدوده سیستم، خود سیستم قرار دارد. سیستم ممکن است از یک عنصر، یا چندین عنصر تشکیل شده باشد. هر گاه هر یک از این عناصر، به نوبه خود سیستم دیگری باشد، یک زیرسیستم نامیده می شود. هر یک از زیرسیستمها نیز ممکن است به زیرسیستمهای دیگری تفکیک و تقسیم شود.
مکانیزم سازش
سیستمها باید دو مکانیزم غالباً متضاد را در خود داشته باشند. از یک طرف برای ابقای تعادل خود، باید مکانیزمی داشته باشند که بین محیط و وضعیت زیرسیستمهای آن، حالت موازنه ای برقرار کند. به این معنا که از تغییر سریع زیرسیستمها در برابر تغییرات محیطی، به طوری که وضعیت کل سیستم را به خطر اندازد، جلوگیری کند.
از طرف دیگر، چون سیستم در محیطی زندگی می کند که به طور مرتب در حال تغییر است، لذا باید مکانیزمی داشته باشد که تغییرات مذکور را شناسایی کرده و خود را با آن تطبیق دهد تا در رابطه با محیط، به تعادلی پویا دست یابد. چنین تعادلی معمولاً با یادگیری از طریق بازخور اطلاعاتی، پاره افزایی، و با تخصصی تر شدن واحدها و رشد زیرسیستمهای درونی مؤسسه ها و سازمانها، حاصل می شود.