ICT(Information-Communication Technology تکنولوژی های جدید اطلاعاتی ارتباطی شامل تمامی فن آوری هایی است که گونه های مختلف ارتباطات را میان انسان ها با یکدیگر ، انسان ها با سیستم های الکترونیکی و سیستم های الکترونیکی با هم میسر می سازد به نظر می رسد که نگاه جهانیان به این پدیده بر طیفی از شیفتگی تا انزجار قرار می گیرد که در یک سوی آن ، جهت گیری کاملاً مثبت ، همراه با شیفتگی و انتظار دستیابی به دموکراسی جهانی و مدینه فاضله دیده می شود که تجسم همپوشی فرهنگی بخشی از انواع نگاه های کاملاً مثبت به آن است و در آن سوی (Cultural Overlar) و (Push Information) طیف جهت گیری منفی قرار دارد که با اصطلاح فشار اطلاعات منفعل شدن مخاطب و شکل گیری بزرگراههای مصرف شروه و به حوزه تلاش به منظور نجات جامعه بومی وارد و با توصیف وضعیت به صورت امپریالیسم فرهنگی و تهاجم فرهنگی از سرانجام بیملیتی وآمریکایی شدن سخن می گوید .
شاید بتوان مقدمه ورود کشورهای در حال توسعه به عصر ICT را آغاز دهه 1990 دانست که با پوشش گسترده آسیایی شروع به کار کرد .
تحقیقات نشان می دهد که STAR شبکه ماهوارهای برخی از حکومت ها درآسیا بدون شناخت دقیق وضعیت و آینده نگری ، هر کدام در جایی از آن طیف شیفتگی تا انزجار قرار گرفتند ، به گونهای که عکس العمل آنها در شش دسته جای گرفت .
دسته اول ، کشورهایی بودند که نه تنها استفاده از تلویزیون ماهوارهای را مجاز دانستند ، بلکه تسهیلاتی نیز برای دریافت برنامه ها به وسیله مردم فراهم کردند .
مانند سنگاپور و کویت ، گروه دوم کشورهایی که مانعی ایجاد نکردند ، اما با تعیین مالیات برای نصب آنتن ، به طور غیرمستقیم با عمومی شدن آن مقابله کردند .
مانند پاکستان .
گروه سوم کشورهایی که مجاز دانستند ولی اقدامات رقابتی را نیز آغاز کردند .
مانند هند ، اندونزی ، کره جنوبی و سریلانکا .
گروه چهارم کشورهایی که با پشتوانه امکانات قوی خود پیش از ممنوعیت ، در رقابت موفق شدند .
مانند ژاپن و گروه پنجم کشورهایی که همراه با ممنوعیت قانونی ، اقدامات رقابتی را نیز دنبال کردند .
مانند عربستان سعودی ، بحرین، قطر ، شارجه ، دبی و مالزی .
گروه ششم کشورهایی که سردرگم ، تصمیم قانونی نگرفته و هیچگونه اقدام رقابتی را نیز آغاز نکردند .
مانند ایران و برخی از کشورهای تازه استقلال یافته آسیای میانه (محسنیان راد ، 1373 ، صص47029).
البته ، در سال های بعد ، برخی از این کشورها جای خود را بر طیف فرضی ما تغییر دادند .
در نگاهی کوتاه به بخش مثبت طیف ، می توان به عنوان نمونه به نظرات کلیفورد گیرتز اشاره کرد که بسیار خوشبینانه ، سرانجام این عصر را همپوشی فرهنگی می داند .
او در (C.Geerts) تعریف فرهنگ می گوید ، فرهنگ در جوهره خود اطلاعاتی است که گروهی در آن شریک اند .
خصلت اطلاعات به عکس اشیاء آن است که دهنده ، آنچه را که داده می تواند برای خود نیز حفظ کند .
به این ترتیب فرهنگ ها با یکدیگر همپوشی یافته با هم تعامل پیدا می کنند و وابستگی متقابل میسازند .
آنچه اتفاق خواهد افتاد همان است که در فرهنگ مشترک میان یک زوج روی می دهد (1994McCreery , ) .
زیرا آنها می آموزند که چه انتظاری از یکدیگر داشته باشند برخی از کشورهای خوش بینی خود را در عمل اینگونه نشان داده که علیرغم اختلافات دیرینه با جامعه دیگر ، فضای حاصل از ICT را وسیله ای برای نزدیکی بیشتر با خصم دیرینه تلقی کرده اند .
نمونه اقدامات کره جنوبی در مقابل ژاپن از مصادیق بارز چنین مواردی است .
(2000Ryall, ) در کنار چنین خوشبینی هایی ، افرادی مثال پیرلازولی - نویسنده لیبراسیون - معتقد است که در ICT فقط منابع نظام سرمایه داری ، سودپرستی ، توسعه تبلیغات بازرگانی و افزایش مصرف نهفته است .
او می گوید عصر چند رسانه ای می خواهد کتاب را کنار گذارد .
او کتاب را از منظر چشم سوداگران با اینترنت مقایسه کرده و می نویسد: آنها از دید تجاری ، به هیچ وجه کتاب را ابزار رسانه ای مناسبی نمی دانند ، چون خودکفاست ، هزینه جانبی ندارد .
قابل مبادله و استفاده عده زیادی است .
خواننده کتاب می تواند خارج از دسترس تبلیغات و چرخه کسب و کار ، ساعت ها را با کتاب سپری کند .
کتاب استدلال خواهی و افزایش حس گرایش به نقد را در مخاطب تقویت می کند .
در حالی که اینترنت سال به سال با از رده خارج کردن کامپیوتر قبلی، مصرف کننده را نیازمند دستگاهی جدیدتر می کند .
روز به روز بر تعداد سی دی های انبار شده او افزوده می شود .
ضمن آنکه صنعت تلفن به خاطر کارکرد اینترنت ، هزینه بیشتری از او دریافت می کند .
البته لازولی تصدیق می کند که اینترنت علیرغم تمام این مخاطرات ، ابزاری فوق العاده برای ایجاد ارتباط است و در جای خود پیشرفتی قابل ملاحظه محسوب می شود و امکان گفت و گوی آزادانه را با تمام جهان فراهم می سازد .
او در مورد پست الکترونیکی می گوید ، در جامعه اطلاعاتی نیز مثل سایر جوامع انسانی ، دلنشین ترین دیدارها و برخوردها در بزرگراه ها صورت نمی گیرد ، بلکه به طور غیرمترقبه و در جاده های فرعی روی می دهد .
(21 ، 5 ، 1998 ، Lazuly) عده ای نگران نابرابری در سواد اطلاعاتی (Information Literacy) و سواد رقومی (Digital Literacy) در میان اعضای یک جامعه هستند (2000 ، Inoue).
برخی نیز موضوع را وسیع تر یده از نابرابری میان کشورها سخن گفته و می گویند همانگونه که میان امکانات محله های فقیرنشین با ثروتمند نشین تفاوت مشهود است ، چنین تفاوتی در مورد جامعه اطلاعاتی نیز در حال شکل گیری است .
(برلو ، 1997) در جامعه ICT ، تمامی اطلاعات خصوصی افراد ، به صورتی نظم یافته و ضمناً دور از دسترس صاحب اطلاعات نگهداری خواهد شد .
اگر اکنون تمامی سوابق امکانات تلفنی افراد حفظ می شود .
به تدریج زمانی خواهد رسید که دولت ها قادر خواهند بود اطلاعات عظیمی را درباره تک تک اعضای تشکیل دهنده ملت در اختیار داشته باشند .
ضمن آنکه هم اکنون نیز بخشی از این اطلاعات مانند آدرس آبونمان شدگان برای فروش ضبط و به صورت پکیج های آماده عرضه می شود .
(1993 ، Seshagiri) هر چه به درجات بالا تر جهت گیری منفی به ICT نزدیک می شویم ، جوامعی را میبینیم که در سابقه دستیابی به شرایط مذکور عقب تر هستند .
به عنوان مثال آن دسته از کارشناسان ارتباطات که از اصطلاح امپریالیسم فرهنگی استفاده می کنند ، کسانی هستند که به مقایسه توان ICT میان کشورهای اروپای مرکزی با آمریکا ، اروپای شرقی سابق با اروپای مرکزی و حتی کره با ژاپن می پردازند .
این اصطلاح نیز پیشینه ای دیرینه دارد و می توان آن را در گزارش مک براید و بسیاری گزارش های دیگر مانند جریان بین المللی برنامه های تلویزیونی - یک خیابان یک طرفه (1985، Varis) دید .
اکنون نیز همانگونه که آلن ولز می گوید ، هرگاه بحث امپریالیسم فرهنگی مطرح می شود ، موضوع رسانه ها ، جریان اطلاعات و برنامههای تلویزیونی بیگانه به میان کشیده می شود .
(14P ، 1996Wells , ) به عنوان مثال در تحقیقی که در سال 1998 در مورد برنامه تلویزیونی کشورهای رومانی ، لیتوانی ، اسانیا و پرو انجام شد ، دیده شد که مدل بومی تلویزیون های لیتوانی و رومانی که مربوط به قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و حاوی اهداف آموزشی بود تبدیل به مدلی مشابه تولیدات تلویزیون های تجاری پرآگهی اروپای مرکزی شد .
محققات تحقیق مذکور می نویسند که تلویزیون کشورهای اروپای شرقی اکنون تبدیل به کارگزاران سبک های تلویزیون اروپایی شده و در نتیجه به توسعه ارزش و فرهنگ غربی در این کشورها پرداخته اند .
آنها گزارش می دهند که در هر چهار کشور ، تولیدات تلویزیون داخلی بر اساس الگوها و سبک تولیدات تلویزیون آمریکا شکل می گیرد و تأکید می کنند که بسیاری از تولیدات تلویزیون اسپانیا نه بازتاب ارزش های اسپانیایی و نه مربوط به پندارهای هویت ملی آن کشور ، بلکه نمونه ای از محصولات آمریکایی شده است .
آنها نتیجه گرفته اند که امپریالیسم فرهنگی و در رأس آن ایالات متحده آمریکا سبب شده که فرهنگ آمریکایی به صورت نفوذ فرهنگی (Cultural Influence) از طریق تولیدات تلویزیونی در جهان گسترش یابد و با گسترش اینترنت و تلویزیون های ماهواره ای ، فاصله ها از گذشته تنگ تر شده و شرایطی مهیا شده که بهتر است به جای جهانی شدن ، آن را آمریکایی شدن (Americanization) و یا حتی بی ملیت شدن (Denationalized) بنامیم .
آنها دلیل می آورند که تکثر مورد نیاز جهانی شدن ، به طرف تمرکز رسانه ای (Concenturated Media) می رود .
ضمن آن که الگوهای کلیشهای (Stereotype) نیز برای تولیدات داخلی تلویزیون های جهان در حال توسعه است ( 2000 ، American Invasion).
البته اگرچه موضوع امپریالیسم فرهنگی بیشتر متوجه ایالات متحده آمریکاست اما کشورهای دیگری نیز هستند که تولیدات تلویزیونی خود را به صدها کشور دیگر صادره می کنند .
مانند برزیل که صادر کننده به 128 کشور جهان است .
(103P، 1996 ،Abercrombie)و یا مصر که صادر کننده عمده برنامه های تلویزیونی به تمامی کشورهای عربی است ، ضمن آنکه تحقیقات نشان داده که اکثر کشورهای آفریقایی وارد کننده برنامه های تلویزیونی کشورهایی هستند که روزگاری مستعمره آنها بودهاند (محسنیان راد ، 1376 ، ص 1124) منفی ترین جهت گیری به ICT با اصطلاح تهاجم فرهنگی مطرح می شود .
اصطلاحی که می توان آن را از سیاستمداران و مصلحان اجتماعی ایران ، مصری و حتی فرانسوی نیز شنید و اکثراً از سوی جوامعی به کار می رود که در گذشته سلطه خارجی ، آسیب های جدی بر ثروت های مادی و معنوی آنها وارد کرده است و از نظر نظام ارزشی نیز تفاوت های عمیق با غرب دارند .
یکی از محققان مصری در توصیف تهاجم فرهنگی از اصطلاح ابداعی دیگری به نام تهاجم روشنفکری (Intellectual Invasion) استفاده کرده که به نظر می رسد مشابه همان اصطلاح قدیمی است که یکی از جامعه شناسان ایران به نام جلال آل احمد (1969-1921) آن را به صورت غرب زدگی مطرح کرد.
(جلال آل احمد ، 1921 ، غرب زدگی ، ص89) صالح المقاوری در بررسی تاریخی خود تهاجم روشنفکری را به سه مرحله تقسیم کرده است : مرحله اول را دروان فیلسوفان باستانی یونان می داند که تلاش می کردند تمامی فرهنگ ها را به پذیرش مفاهیم و طبقه بندی های آنان وادار کنند .
مرحله بعدی مربوط به قرون وسطی بود که از طریق جنگ های صلیبی تلاش می شد که از توسعه اسلام در اروپا ممانعت به عمل آید .
سومین مرحله را مربوط به عصر حاضر دانسته و آن را تهاجم روشنفکری می نامد که ترکیبی است از همان امپریالیسم فرهنگی به علاوه تهاجم روشنفکران داخلی به منظور کنترل وضعیت فرهنگی آنها ، المقاوری هدف این تهاجم را در کشورهای اسلامی کوشش بر تغییر اصول اسلامی ، ایجاد تردید در تاریخ اسلام ، بی ثبات کردن شخصیت ملت های مسلمان و پدید آوردن مفاهیم جدید به جای قوانین اسلامی ، یورش به رهبران مذهبی و بی اعتبار کردن آنها ، نفوذ به نهادهای آموزشی به ویژه رسانه ها و توسعه تئوری های فلسفی همچون اگزیستانسیالیسم و سکولاریسم می داند .
(2000El-Maghawrye , ) ضمن آنکه نگران نفوذ میسیونرهای ذهبی در جامعه مصر نیز هست .
در یک جمع بندی از آنچه روی طرف مورد بحث قرار گرفته می توان گفت که در مورد آینده ICT سه سوال فرضیه گونه پیش روی ماست : 1- آیا آینده این تحولات به تعامل - به مفهوم تبادل فرهنگی - منتهی خواهد شد؟
و یا، 2- پروسه و فرایندی همچون هرنابرابری ناشی از جبر و اختیار دیگری در جریان است که در طول تاریخ ، ملت ها ، با مشابه آن مواجه بوده و به دلیل دسترسی های متفاوت به سخت افزار و نرم افزار ، از دستاوردهای نابرابر برخوردار شده اند ؟
و یا اینکه ، 3- سرانجام روابط از قبل طراحی شده یک سویه ای خواهد بود که به صورت یک پروژه نه پروسه جنگ نابرابری را به وجود آورده که کلید واژه آن تهاجم فرهنگی است؟
من تردید دارم که فرضیه اول به وقوع بپیوندد و از جمله کسانی هستم که بر اساس شواهد ،آینده نگری های خوشبینانه مربوط به جهان چندرسانهای را نوعی توهم می دانم .
در این مورد لازولی می نویسد : همان توهمی که در آغاز اختراع تلویزیون ایجاد شد و همه معتقد بودند که این نوآوری شگفت انگیز ، دستیابی آزادانه همگان را به فرهنگ و هنر فراهم می سازد اکنون بر اینترنت حاکم شده و بشر یک بار دیگر دچار ساده لوحی شده است .
(21 ، 5 ، 1998 ، Lazuly) این ساده لوحی در عصر رادیو نیز روی داد ، چنانکه چارلز رد مورخ آمریکایی در ششمین سال آغاز به کار رادیو نوشت : رادیو ، جهان وطنی را به همراه خواهد آورد .
گویی روی بال های باد باشی و جهان را درنوردی (کری ، 1376 ، ص254) قبل از آن نیز ساموئل مورس ، به هنگام اختراع تلگراف ، در 1835 نوشت ، عصب های تلگراف به سرعت تفکر ، دانش و همه آنچه را که در این سرزمین رخ می دهد منتقل می سازد .
(کری ، 1376 ، ص292) .
من طرفدار فرضیه دوم هستم .
یعنی معتقدم که پروسه و فرایندی همچون نابرابر ناشی از جبر و اختیار دیگری در جریان است که در طول تاریخ ، ملت ها با مشابه آن مواجه بوده و به دلیل دسترسی های متفاوت به سخت افزار و نرم افزار ، از دستاوردهای نابرابر برخوردار شده اند ، بشر این دوران را مکرر تجربه کرده است .
روزگاری بود که کشتی های بازرگانی و نظامی پرتقال و اسپانیا ، دریاهای جهان را در اختیار دشتند و در همان مقاطع فرهنگ هایی همچون اینکاها با یک نابرابری سهمگین سختافزاری و نرم افزاری مواجع بودند .
در مورد رسانه ها نیز این نابرابری سابقه ای دیرینه دارد .
مثلاً هنگامی که اروپا از محصول اختراع گوتنبرگ سود می برد ، بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیایی حتی از این پدیده بی اطلاع بودند .
(ایرانیان 204 سال پس از اروپایی ها به چاپ دست یافتند ) اما باید دانست وقتی طرفدار فرضیه دوم باشیم و بخواهیم تحولات ICT را نه به صورت یک پروژه عظیم شمال علیه جنوب به صورت یک پروسه تاریخی نگاه کنیم ، ماهیت آن تغییر نمی کند، بلکه رفتار ماست که باید تغییر کند .
ICT این امکان را فراهم کرده که برخی از جوامع توسعه یافته به مراتب بیش از گذشته ، فرصت عرضه ارزش های خود را در جوامع دیگر به دست آورند .
در حالی که این داوری نیز از سوی برخی وجود دارد که مجموعه ارزش های تشکیل دهنده مدل لیبرالی غرب ، کسب سود و منفعت به هر شکل ، اما تحت لوای آزادی است و از آنجا که سکس و خشونت سبب فروش بهتر تبلیغات می شوند و مخاطبان را به رسانهها معتاد می سازند ، محتوای رسانه ها بیشتر میل بر حول این موضوعات خواهند داشت (27P.
، 2000 ، Bagdikian) .
علت عدم پذیرش فرضیه سوم ، سوای شواهد اثباتی فرضیه دوم ، تفاوت های اساسی پدیده حاضر با شرایط تهاجم فرهنگی است .
هنگامی که به واژه تهاجم فرهنگی - که بیشتر در متون و منابع غیر علوم ارتباطات دیده می شود - می اندیشیم ناچار و حتی ناخودآگاه آن را در قالب تهاجم نظامی نگاه کرده و ساخت و کارکردی مشابه و مفهومی مشترک با تهاجم نظامی را برای آن جستجو خواهیم کرد .
در این میان به نظر می رسد که میان تهاجم فرهنگی با تهاجم نظامی دو مشابهت ظاهری وجود دارد : 1-مشابهت در شلیک گلوله به دورترین فاصله و ارسال پیام نیز به دورترین فاصله می دانیم که جنگ جهانی اول را آغاز دوران جنگ های نوین می دانند که اساس آن بر رزم دور به جای رزم نزدیک نهاده شده بود و در واقع مجموعه ای از فنآوریهای نوین به صورت اقدامات لجستیکی همراه با انواع استراتژی ها و تاکتیکهای نظامی ، تسلط آن را بر فاصله ممکن ساخت .
(امینی ، 1374 ، ص 73) از آن سو در حوزه ارتباطات نیز انسان توانسته به توانایی بی نظیر دستیابی به فواصل بسیار دور برای ارسال همزمان صوت ، متن و تصویر متحرک دست یابد .
در واقع در عصر حاضر هر دو توانستهاند بر فاصله غلبه کنند .
2-دستیابی مشترک در شیوه های عبور از موانع در حوزه نظامی ، روزگاری بود که استفاده از خندق ، سیم خاردار و انواع موانع دیگر، بازدارنده تهاجم نظامی می شد در حالی که سالهاست موانع مذکور کارکرد خود را از دست داده و موشکهای بالستیکی از قاره ها عبور می کنند .
در حوزه ارتباطات نیز دیوار آهنی عصر مائو آخرین نمونه قرن بیستمی عامل بازدارنده محسوب می شد که اکنون دستیابی به ICT خصلت عبور از تمامی مرزها و دیوارهای آهنی را به دست آورده است .
این خصلت طبعاً مغایر با محدوده تعریف شده اقتدار چنین حکومتهایی است .
ضمن آن که نگرانی آنها ، مشابه همان تجسم ورود موشک های بالستیکی از قاره های دیگر است .
سوای این مشابهت ها ، به نظر من پنج تفاوت اساسی وجود دارد که اهمیت و نقش آنها به مراتب بیش از مشابهت هاست : 1- تفاوت در تعداد عناصر تهاجم عبارت است از تاخت و تاز نیروهای مسلح یک کشور ، در مناطق مرزی کشور دیگر به قصد جنگ افروزی (فرهنگ علوم سیاسی ، 1374 ، ص 170) و جنگ ، عملی قهری است که منظور از آن مجبور کردن خصم به اجرای اراده ماست .
(فرهنگ علوم سیاسی ، 1374 ، 362) در تهاجم حداقل دو نیرو وجود دارد : 1-نیروهای بیگانه یا مهاجم 2-نیروهای خودی یا مدافع در حالی که در تهاجم فرهنگی به جای دو عنصر ، سه عنصر وجود دارد: 1-نیروی مهاجم که همان منبع پیام وابسته به منابع قدرت است .
1-نیروی مهاجم که همان منبع پیام وابسته به منابع قدرت است .
2-رهبرانی از جامعه مورد تهاجم که به درک وقوع تهاجم می رسند .
3-توده های گیرنده که عملاً گزینش گر پیام هستند .
در جنگ ، هر دو نیرو در تلاش بیشترین آسب به طرف مقابل و کمترین آسیب به خود است .
(امینی، 1374 ، ص 240) در حالی که در تهاجم فرهنگی ، تعبیر عنصر دوم آن است که تلاش عنصر اول در تأثیرگذاری بر عنصر سوم ، عملاً اعمال بیشترین آسیب بر عنصر دوم ، به منظور حفظ منافع عنصر اول است .
2-تفاوت در نقش ها مهمترین تفاوت ، مربوط به نقشهای عناصر تشکیل دهنده تهاجم فرهنگی با تهاجم نظامی است .
در تهاجم نظامی هنگامی که مهاجم شلیک می کند ، مدافع در پذیرش گلوله به خود تمایلی ندارد و قطعاً در تلاش نفی فیزیکی و معنوی آن است، اما در تهاجم فرهنگی ، عنصر سوم یا همان توده های مردم که به تعبیر عنصر اول نشانگاه اصلی این تهاجم هستند ، می تواند در پذیرش یا عدم پذیرش این گلوله ها اراده نماید و حتی در نفوذ این گلوله ها بر تن خود استیاق نشان دهد .
در تهاجم نظامی ، گلوله ، گلوله است در حالی که در تهاجم فرهنگی ، حتی میزان باور مردم به منشاء شلیک ، یعنی وسایل ارتباط جمعی بیگانه و خودی می تواند در تعبیر گلوله مؤثر باشد .
آنچنانکه در دوران انقلاب اسلامی ، توده های مردم صدای رادیوهای بیگانه را خودی تر از صدای رادیوی رژیم شاه می دانستند .
در واقع در تهاجم نظامی طرفین متفق القول هستند ، گلوله هایی که شلیک می شود مخرب است اما درتهاجم فرهنگی الزاماً چنین اتفاق نظری میان عناصر سه گانه وجود ندارد به گونه ای که ممکن است مهاجم ، همان گلوله هایی را که به سوی عنصر سوم وابسته به مدافع شلیک می کند ، به خود نیز شلیک کند .
می دانیم که در گذشته این باور وجود داشت که عنصر سوم ، یعنی مخاطبان وسایل ارتباط جمعی ، در مقابل این وسایل ، نقشی انفعالی دارند .
اما می دانیم که مخاطبان رسانه های ، می توانند گزینش پیام کنند ، جذب پیام شوند و یا حتی به آن پشت کنند .
آنگونه که در ماه های آخر حکومت رژیم شاه در این مردم رو به دیوار نوشته ها و پشت به تلویزیون شاه می ایستادند .
(محسنیان راد ، 1369 ، ص 2721) در واقع اکثر تحقیقات چند دهه اخیر درباره مقوله برجسته سازی (Agenda Setting) و تمامی کتاب های شیوه های اقناع ، اثبات کننده رفتار غیرانفعالی مخاطبان در مقابل رسانههاست .
3-تبدیل میدان جنگ به بازار پیام شکل گیری ارتباطات چندرسانه ای و در واقع توسط تکنولوژی های اطلاعاتی - ارتباطی ، پهنه گزینش عنصر سوم را بسیار وسیع تر کرده است و شکل های تازه ای از دریافت شلیک را فراهم ساخته که دور از چشم عنصر اول و عنصر دوم ، از طریق ارتباطات میان انسانی ، انسانی و رقومی و میان رقومی امکان پذیر شده است .
به عبارت دیگر ، توسعه ICT عصری را به وجود آورده که می توان شکل گیری بازار جهانی پیام نامید .
در این بازار خریداران پیام حسب نیاز ، سلیقه و ذائقه خود ، از میان انبوهی از کالا - اکثراً بسیار ارزان تر از گذشته و در خیلی از موارد رایگان - هر لحظه یکی را گزینش می کنند .
نکته قابل توجه آن است که این Message Market با Media Market نظریه پردازان مارکسیست رسانه ها در قالب نظریه های اقتصادی - سیاسی رسانه ها عنوان شده است متفاوت است .
آن نظریه ها بیشتر به ریشه های اقتصادی تولید وعرصه پیام توجه دارند ودر واقع موضوع را از دیدگاه زیر بنا نگاه کرده و معتقدند که در نظام سرمایه داری ، رسانه ها از یکسو در تلاش برای حفظ وتثبیت موقعیت صاحبان رسانه ها هستند و از سوی دیگر در تلاش نهادن گروه های فاقد سرمایه برای ورود به بازار رسانه ها می باشند( 1987 ، MCQuail ) و این همان است که به عنوان امپریالیسم فرهنگی مطرح شده وبه آن اشاره شد .
4- تفاوت میان درجه دشواری برای اشغال تهاجم نظامی می تواند به اشغال (Occupation) منتهی شود .
ادبیات علوم سیاسی اشغال را به عنوان یکی ا ز پیامد های تهاجم ، به صورت استقرار سلطه تعریف می کند وتوضیح می دهد که استقرار سلطه به مفهوم انتقال حاکمیت نیست .
به طوری که در شرایط اشغال ، حاکمیت امور انتظامی وحتی قضایی می تواند کماکان بدون تغییر باقی بماند .
( فرهنگ علوم سیاسی ، 1374 ، ص 233 ( در تهاجم نظامی هر اندازه تفاوت نیروهای طرفین بیشتر باشد ، وقوع اشغال بیشتر خواهد بود .
در حالی که در تهاجم فرهنگی موازنه قدرت الزاماً مانع تداوم تهاجم نخواهد شد ، زیرا سرنوشت تهاجم را نقش هایی که عنصر سوم ایفا خواهد کرد تعیین می نماید .
5- تفاوت درجه توانایی به کار گیری گلوله ها در تهاجم نظامی مهم نیست که گلوله ها ساخت کدام یک از طرفین جنگ باشد به طوری که از غنایم جنگی می توان علیه طرف مقابل استفاده کرد در حالی که در تهاجم گلوله های مهاجم قابل استفاده برای تهاجم مشابه از سوی مدافع رو به مهاجم نیست .
در نتیجه نابرابری در میان تولید کنندگان پیام در بازار پیام به مراتب عمیق تر از مصرف کنندگان تسلیحات نظامی است .
وجود پنج تفاوت مهم میان تهاجم نظامی واصطلاح تهاجم فرهنگی سبب می شود که توصیه به جایگزین کردن واژه ای مناسب تر را مطرح کنم که بار مسئولیت مخاطب را بیشتر نشان دهد .در این مورد شاید بتوان از واژه «تداخل (Interfere)فرهنگ » که در فولکوریک ایران برای نشان دادن ناهمسازی دو مادهغذایی متفاوت به کار می رود استفاده کرد .
فرهنگ دهخدا که بزرگترین ومعتبرترین فرهنگ لغت فارسی است، با مراجعه به فرهنگ های قرون گذشته (غیاث اللغات ، آنندراج و ناظم الاطباء) آن را چنین تعریف می کند : تداخل به اصطلاح اطباء در غذای منهضم ،غیر منهضم را آمیختن .( دهخدا، ت .
صص 492- 3 ) وقتی به فردی گفته می شود تغذیه از دو ماده غذایی ، ایجاد تداخل می کند ، توجه ، معطوف به اثر گذاری منفی تغذیه مشترک از آن مواد می شود .
نه توجه بر خصلت منفی آن ها ودر واقع اراده مخاطب غیر منفعل اصل قرار می گیرد وهمین خصلت سبب می شود که این مقاله با اقتباس از تداخل فرهنگی (Cultural Interefere ) تداخل غذایی (Food Interfere) را به عنوان یک اصطلاح جدید ارتباطی که متناسب با شرایط معاصر شکل گیری بازار جهانی پیام است پیشنهاد کند .
پذیرش این اصطلاح هشت توصیه را به شرح زیر به دنبال دارد : 1ـ حکومت های کشورهای در حال توسعه ، در توصیف کارکرد رسانه ها ، به جای باور به نظریه های مردودشده تزریقی وگلوله جادویی ـ چه در مورد رسانه های بیگانه وچه داخلی ـ ودر واقع به جای باور به این اصل که انسان ها در مقابل رسانه ها ، موجوداتی مطیع ومنفعل هستند ، اصل گزینشگر بودن انسان واصل فراگرد بودن ارتباطات او را پذیرفته وبا به کارگیری تحلیل های سیستمی ، پدیده ICT را در سپهر حیات انسان معاصر ، به عنوان مجموعه ای از عناصر متعامل نگاه کرده وکوشش کنند که برای بقای همراه با دستیابی به اهداف ملی ، به فشارهای ناشی از تغییرات محیط ، عکسالعمل های سیستمی بروز دهند .
2- حکومت های در حال توسعه در شناخت بازار جهانی پیام وراز ورمز مکانیزم های آن شیوه های خردکرایانه وغیر احساسی را دنبال کرده واز همین مسیر ، در یافتن تدابیر اجرایی برای رقابت در این بازار ، تأمین نیازهای مصرف کنندگان داخلی را مبنا قرار دهند .
3- حکومت های کشورهای در حال توسعه در جایگزینی شیوه های برقراری ارتباط افقی به جای ارتباط عمودی از سوی رسانه های داخلی به ویژه رسانه های در اختیار ومدیریت خود تلاش کنند .
4- در تأمین نیاز مخاطبان ، به جای استفاده از مواضع اقتدار گرایانه در قالب رفتارهای به ظاهر مصلحانه ، از شیوه های علمی نیاز سنجی ارتباطی جامعه استفاده کنند .
5- از آن جا که اعمال نظارت های سنتی بر رسانه های خارج رو به داخل امکان پذیر نیست ، به منظور امکان افزایش توان رسانه های داخلی با امواج بیرونی شیوه های مراقبتی را جایگزین شیوه های سنتی نظارت کنند .
6- در وضع قوانین رسانه ای ، خصلت های جدید رسانه ها و واقعیات ارتباطی جهان معاصر را در نظر گیرند .
7- برای مخاطبان رسانه ها ی داخلی این امکان فراهم شود که به شناخت فرهنگ وارزش های بومی خود دست یابند .
8- کوشش شود که مخاطبان داخلی در مورد ساخت وکارکرد بازار جهانی پیام وعناصر شکل دهنده تداخل های فرهنگی آگاه شوند .
در واقع به جای طرح این سؤال قدیمی که رسانه ها به ما چه می کنند ، این سؤال مطرح شود که ما به عنوان انسان گزینشگر باید با رسانه ها چگونه رفتار کنیم ؟
وچگونه از آثار سؤ تداخل فرهنگی اجتناب کنیم ؟
فهرست منابع امینی ، محمد تقی تاکتیک جنگ نوین 1374 بولو، ژاک فرهنگ ودموکراسی در جامعه اطلاعات جهانی 1997 ترجمه وتلخیص محمد رضائی تهران : مؤسسه فرهنگ ،هنر وارتباطات دهخدا ، علی اکبر لغت نامه دهخدا 1340 تهران : دانشگاه تهران ـ سازمان اغت نامه دهخدا فرهنگ علوم سیاسی فرهنگ علوم سیاسی : فارسی ـ انگلیسی وانگیسی ـ فارسی تهران : مرکز اطلاعات ومدارک علمی ایران کری ، جیمز دبلیو ارتباطات وفرهنگ .
جستارهایی درباره رسانه ها وجامعه 1376 ترجمه مریم داداشی تهران : نشر نقطه