در طول سالهای اخیر شاهد مناسبات تازه ای در بنیان سازمانها و بنگاه های اقتصادی هستیم که تغییر و دگرگونی های نفس گیر یکی از ویژگی های اصلی آن است .
شرایط نوین جهانی محیطی را برای کسب و کارها پدیدار ساخته است که در آن عوامل اصلی چالش سازمانها را پدیده هایی مانند جهانی شدن ، فناوری و تحولات فزاینده تشکیل می دهد .
در چالش با این عوامل ساختار و مناسبات نوینی در حال شکل گیری است که از درهم کنش فناوریهای اطلاعات و ارتباطات و رویکردهای نوین مدیریتی تکوین یافته است .
این مناسبات با اصطلاح اقتصاد مبتنی بر دانش مورد اشاره قرار می گیرد و در آن محصولات در قالب داده ها ، اطلااعات و دانش با واحد بایت سنجیده می شود .
هدف این مقاله بررسی مسئله توسعه محصول جدید در ساختار اقتصادی مبتنی بر دانش است .
در طی این مقاله ابتدا به طرح مسئله محصول جدید پرداخته و بخشی از ادبیات موضوعی اقتصاد مبتنی بر دانش را بررسی می شود .
آنگاه چالش های فراراه تبیین مسئله موجود در ساختار نوین بررسی گردیده و توسعه داده می شود .
واژه های کلیدی : تولید محصول جدید ( NPD ) ، اقتصاد مبتنی بر دانش ( KBE ) ، فناوی اطلاعات و ارتباطات ( ICT ) مقدمه : یکی از بزرگترین چالش ها برای مدیران بازار صنعتی توسعه محصول جدید می باشد .
در شرایط رقابت تنگاتنگ و نفس گیر کسب و کارهای دنیای معاصر ، توسعه محصول جدید یک توانمندی و مزیت راهبردی بسیار موثر در میدان رقابت به شمار می رود .
بسیاری از سازمانها از این راه مزایایی کسب نموده اند که قدرت رقابتی آنها را در مقیاس نمایی بالابرده است ، تا جایی که پژوهش ها نشان می دهد اگر یک محصول تازه بتواند با هزینه بیشتری ، زودتر وارد بازار شود ، بسرعت هزینه اضافی خود را جبران نموده و کامیابی سازمان را در پی خواهد داشت .
در سالهای اولیه دهه 80 ، در میدان رقابت هندا و یاماها ، هندا توانست با ارائه 113 مدل محصول جدید ، در برابر 60 مدل یاماها ، به گردش مالی دو برابر دست یابد و در نتیجه با فاصله بسیار زیادی یاماها را پشت سربگذارد .
دنیای کسب و کار هر روز شاهد چنین رقابت های نفس گیری باشد .
آنچه روشن است این است که توسعه محصول جدید برای سازمانهای سرآمد یک استراتژی بسیار با اهمیت و ارجمندی است .
آنها بطور مستمر می کوشند تا قابلیت ها و توانمندیهای فرآیند توسعه محصول جدید خود را بهبود بخشید و به کمک آن با دستیابی سریعتر به محصولات تازه تر ، در میدان رقابت بر رقیبان خود پیروز گردند .
بنابراین توسعه محصول جدید بخش بسیار مهمی از هر کسب و کار را تشکیل می دهد .
پویایی و رشد آنها به کمک این فرآیند تحقق می یابد .
در حقیقت بقا و تداوم حیات سازمان در گرو عملکرد این بخش است .
بنابراین سازمانهای سرآمد برای ارتقاء آن هزینه های زیادی را متحمل شده و می شوند .
با توسعه فناوریها و با توسعه سطح رقابت سازمانها و افزونی عرضه بر تقاضا و سایر تحولات دنیای معاصر ، نیازها و انتظارات مشتریان متزلزل و دگرگون شونده می شود .
بنابراین فرآیند تولید محصول جدید را با چالش های تازه ای روبرو می سازد .
نگرش فرآیندی به توسعه محصول جدید می تواند دانش سازمان را از چشم اندازهای گوناگون نسبت به آن افزایش دهد و زوایای ناپیدای آن را آشکار سازد .
از آنجا که این مقاله قصد دارد فرآیند را در اقتصادهای مبتنی بر دانش بررسی نماید ، از ذکر جزئیات بیشتر پیرامون ورودیها ، خروجی ها ، منابع و کنترل های مورد نیاز فرآیند پرهیز می گردد .
لازم است خاطرنشان شود که در عرصه رقابت همیشه دو طرف برنده نیستند .
چه بسیارند سازمانهایی که با وجود بکارگیری منابع وافر سرمایه گذاریهای زیاد و حتی با بکارگیری تازه ترین فناوریها ، پروزمند میدان نبوده اند .
زیرا عوامل موثر دیگری نیز در فرآیند توسعه محصول جدید بایستی وارد شود .
یکی از این عوامل موثر دیگر ، منابع انسانی ، مدیران و کارکنان و روشهای عمل آنان است .
توسعه منابع انسانی برای سازمانهای سرآمد یک مزیت استراتژیک است .
گفته می شود که دنیای رقابت می تواند از هرچیزی ، از هر مزیتی کپی برداری نماید .
اما منابع انسانی تنها مزیتی است که قابل کپی برداری نیست .
این یک مزیت انحصاری اسـت .
پیش از آنکه به توسعه محصول جـدید در اقتصـاد مبتنی بـر دانش پرداخته شود ، بدنیسـت وضعیت سنتی آن بررسی شود .
در روش سنتی ، توسعه محصول جدید در بخش تحقیق و توسعه انجام می شد .
در حقیقت ابتدا این گروه فناوری تازه یا کاربر تازه ای از فناوریهای پیشین را بدست می آورد .
روی آن کار می گرد و پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به یک محصول جدید را در صورت امکان ، به آن تزریق می گرد و آنگاه در فرآْند طراحی و تکوین محصول آن را به یک محصول تازه تبدیل می نمود .
بامطرح شدن سیستم های مدیریت کیفیت وتضمین کیفیت و بحث مشتری مداری ، بخش های دیگری و حتی سراسر زنجیره تامین در فرآیند توسعه محصول جدید دخیل شدند .
بتدریج با کاربرد روشهای جدید ، سرعت کار افزایش یافت .
خودرویی که در دهه 70 ، 20 سال صرف مطالعات توصعه محصول جدید آن می شد ( مثل T-Black ) اکنون در ظرف 5 ساعت درخط تولید قرار می گیرد .
روش سنتی بسیار وقت گیر و پر هزینه بود و نمیتوانست نیازمندیهای دنیای معاصر را تامین نماید .
اما در اقتصاد مبتنی بر دانش همه چیز به کمک فرآیند آمده تا با سرعت بالا و هزینه پائین ، به اهداف خود دست یابد .
اقتصاد مبتنی بر دانش : اقتصاد مبتنی بر دانش چیست ؟
این عبارت یا عبارتهای معادل آن مانند اقتصاد مبتنی بر فناوری اطلاعات ( IT ) ، اقتصاد دیجیتالی ، اقتصاد مبتنی بر وب و ...
چه مصدق بیرونی می تواند داشته باشد ؟
الگوهای جدید کار و ارزش چیست ؟
بنیان اقتصاد مبتنی بر دانش را 4 چیز تشکیل می دهد : 1- شبکه به مفهوم بستر جریان اطلاعات ، یعنی آنچه مؤلفه های اقتصادی را بهم پیوند می زند .
2- فناوری اطلاعات ، روشها و افزارهایی که داده ها را با حاشیه اطمینان مناسب، جابجا می کند .
3- ابزارهای برنامه های اینترنتی 4- فرایند تولید دانش گفته می شود اقتصاد مبتنی بر دانش از ادغام سه بخش تشکیل یافته است : الف ) بخش مخابرات و ارتباطات از راه دور ب ) تامین کنندگان اینترنت ج ) تامین کنندگان دانش به عبارت دیگر ، بنیان اقتصاد مبتنی بر دانش ، فناوری اطلاعات و ارتباطات ( ICT ) می باشد .
همه مناسبات و بسترهای مورد نیاز برای فعالیت های اقتصادی به نوعی با ICT ارتباط پیدا می کند .
مناسبات اساسی اقتصاد مبتنی بر دانش عبارتند از : محصول : دانش منابع تولید : اطلاعات ابزار و بستر تولید : فناوری اطلاعات و ارتباطات ( سیستم عصبی دیجیتالی ) چالش اساسی : مشتری گرایی بازار : شبکه مجازی ( وب ) مشتری : تولید کننده نقش اطلاعات در اقتصاد : با هر بینشی که به اقتصاد مبتنی بر دانش نگریسته شود ، دگرگونی مفهوم آن در برابر مفاهیم سنتی کسب و کار آشکارا دیده می شود .
در این الگو ، اطلاعات ابزار تولید و ابزار کسب و کار می باشد .
به تعبیر بیل گیتس ، اطلاعات در آغاز سده 21 با سرعت اندیشه حرکت می کند .
این ویژگی سرعت جابجائی اطلاعات ، مهمترین ویژگی محصولات در دهه 2000 می باشد .
پیروزی در کسب و کار ، به سهولت جریان اطلاعات و مناسب بودن بسترهای جریان آن بستگی دارد .
سازمانی که بخواهد در کلاس جهانی به کسب و کار بپردازد بایستی با این سرعت اطلاعات را بدست آورد ، آنها را پردازش نماید و در فرآیندهای تولید ارزش بکار ببرد .
اگر کالای این دوران دانش است و مواد اولیه آن ، داده ها و اطلاعات می باشد و اگر این ها با سرعت خطور اندیشه در ذهن می توانند جابجا شوند ، دیگر مشخصه ها و ویژگی های مرتبط با محصول هم بایستی با این سرعت تناسب و بستگی داشته باشد .
برای مثال ، طول عمر محصول ( دانش ) ، به عنوان یک ویژگی مهم محصول ، بایستی در مقیاس سرعت خطور اندیشه در ذهن سنجیده شود .
مفهوم این عبارت این است که اگر دانش ( محصول ) تولید شده نتواند بسرعت بکار گرفته شود ، بیات می شود ، دیگران در عرصه رقابت آن را بکار می گیرند و سازمان ما در این پیکار نیازمند دانش نوتری می شود ، دانش پیشین به ضایعات تبدیل می شود .
اگر در گذشته دوره عمر محصول ( در اینجا دانش ) قرنها به درازا می کشید ، اگر برای دوران پارینه چندین ده قرن و دوران کشاورزی چندین قرن و دوران صنعتی چند قرن دوره عمر تصور می شود .
مقیاس ارزیابی دوران جدید ، نه قرن که دهه خواهد بود .
در همین مقیاس هم انتظارات مشتریان بشدت دگرگون شده است .
در قرن 19 و 20 مشتری در پی محصول بود تا نیازمندی خود را به نحوی ارضا نماید .
بنابراین سلیقه او مورد توجه نبود .
سلیقه ها و انتظارات مشتریان در این دوران قابل مقایسه با آن شرایط نیست .
بنابراین همه چیز در عصر اطلاعات بایستی با مقیاس خاص خود سنجیده شود .
توسعه محصول جدید ، نحوه فراورش و مدیریت محصول جدید و همه ویژگی های متناظر با آن نیز .
ویژگی های سازمان نوین : بیل گیتس در کتاب سرعت اندیشه تلویحا“ به موضوع یکپارچگی مقیاس ها اشاره دارد .
وی خاطر نشان می سازد که در دهه 2000 آنچنان که اطلاعات جمع آوری و مدیریت می شود ، آنچنان که یک محصول جدید فراورش و به بازار عرضه می شود می تواند پیروزی یا ناکامی سازمان عرضه کننده را بدنبال داشته باشد .
یعنی ورود به بازار و خروج از صحنه رقابت همزمان خواهد بود .
وی یادآور می شود که دهه 2000 دهه شتاب و سرعت تغییر خواهد بود .
کلید موفقیت در این دهه سرعت اندیشه است .
روان بودن جریان اطلاعات برجسته ترین ویژگی سازمانها ، در اقتصاد مبتنی بر دانش است .
روان بودن اطلاعات در سازمان ، مانند جریان خون در رگ ها ، راه حل های فردی و گروهی فراوانی را برای فرآیند توسعه محصول جدید با خود به همراه می آورد .
ابزارهای دیجیتالی راه آسان دستیابی ، پخش و بکارگیری منابع مورد نیاز فرآیند را بسیار هموار کرده است .
کار اطلاعاتی در اقتصاد مبتنی بر دانش ، برای توسعه محصول جدید ، کار فیزیکی به نوع تازه کار ، کار اطلاعاتی تحویل می گردد .
کار اطلاعاتی (Information Work) به روش پردازش اطلاعات در مغز انسان یا رایانه اطلاق می گردد .
بخش اعظم کارها ( بیش از 80 % ) در اقتصاد مبتنی بر دانش ، کار اطلاعاتی است .
حتی در مقیاس کشوری بیشتر حجم کاری کشورهای پیشرفته کار فکری ( اطلاعاتی ) است .
بکارگیری ابزارهای دیجیتالی شرکت را قادر می سازد کار اطلاعاتی را با کارایی ، عمق و خلاقیت بیشتر انجام دهد .
به تعبیری ، تفاوت فراورده های ملموس ( کالا و محصول صنعتی ) و فراورده های داده ای ( اطلاعات ) مانند حرکت اتمها در حالتی که محصولی مانند خودرو یا رایانه تولید می شود و پیت ها در حالتی که کاری مانند تجزیه و تحلیل داده ها انجام می شود می باشد .
بنابراین در اقتصاد مبتنی بر دانش ، سازمانها در پی تبدیل کارهای نیرو بر به کارهای دانش بر هستند .
کارهای دانش بر یعنی افزودن اندیشه انسانی به داده ها برای حل مسائل رودرروی سازمان و از جمله توسعه محصول جدید .
همانطور که بیشتر اشاره شد در دهه 1970 سرعت توسعه محصول جدید مثلا” یک خودرو ، از پیدایش اندیشه ، طراحی ، ساخت تا روانه شدن به بازار فروش حدود 25 سال طول می کشید ، در 1990 این زمان به حدود 5 سال ، در 1998 به یک سال رسید .
امروزه توسعه محصول جدید به روز و حتی به ساعت بیان می شود.
در حالی که کیفیت محصول نیز بصورت نمایی ارتقا یافته است .
در دهه 70 سازمانها در سطح 2 و 3 سیگما فعالیت می کردند و در دهه 2000 فعالیت در سطح زیر 5 سیگما ، کسب و کار را به نابودی و ورشکستگی خواهد کشاند .
بنابراین توسعه محصول جدید علاوه بر سرعت ، کیفیت را نیز به شدت تحت تاثیر قرارداده است .
فرهنگ شتاب در همه عرصه های کسب و کارهای جدید در اقتصاد مبتنی بر دانش تسری پیدا کرده است .
در این بستر ، هرگونه دگرگونی با خود فرصتی برای توسعه محصول جدید به همراه دارد .
اگر سازمانها از نقاط قوت خود برای بکارگیری فرصت ها استفاده نکنند ، در دام جنبه های منفی آن گرفتار خواهند شد .
سازمانهای سرآمد با برخورد فعال و ارائه محصول جدید تهدیدهای این فرهنگ را به فرصت تبدیل می کنند .
دردنیای اطلاعات بازار دیگر یک مفهوم فیزیکی ندارد .
بازار دارای مفهوم دیجیتالی خواهد بود .
این بازار از ویژگی های خاص خود برخوردار می باشد .
تولید در این بازار با روشهای مرسوم سنتی متفاوت است .
ویژگی های مهم بازار دیجیتالی عبارتند از : ورود و خروجی آتی ، یعنی به سرعت برق می توان موفق بود یا ناکام شد .
هاشیه سود صفر ، تولید در بازار دیجیتالی فرآیندهای خاص را می طلبد ضایعات صفر رقابت تنگاتنگ در بازار دیجیتالی به همه کسب و کارها هشدار داده می شود که اگر تاکنون در صنعت خود بی رقیب بوده اند ممکن است بزودی مورد هجوم بازیگران بازرگانی مجازی قرار گیرند در چنین فضایی ، هیچ شرکتی نمی تواند موقعیت خود را در بازار ایمن ببیند .
ورود و خروج در این بازار آنی و بدون هیچ مقدمه ای است .
در یک لحظه می آید اگر موفق شد می ماند واگر نه خارج می شود .
او به توانایی او در رقابت یعنی توانایی مدیریت و توسعه محصول جدید بستگی دارد .
مدیرتی در فضای نوین با مدیریت سنتی متفاوت است .
این تفاوت به تفاوت در ذات محصولات دو فضا است .
در آنجا روی منابع و روشها فرآیند مدیریت اعمال می گردد .
یعنی برنامه ریزی ، سازماندهی هماهنگی و آیین منابع و روشها برای تولید کالا ، در اینجا دانش و دانایی مدیریت می گردد .
مدیریت دانش یعنی گردآوری ، سازماندهی اطلاعات ، پخش و رساندن اطلاعات به کار برانی که به آن نیاز دارند و این یعنی جریان روان اطلاعات در شریان حیاتی سازمان و بهبود مداوم آن از راه تجزیه و تحلیل دادهها و همکاری با دیگران .
مدیریت دانش یعنی جریان روان اطلاعات برای توسعه محصول جدید و تامین بهتر نیازمندیهای مشتریان بنابراین مدیریت دانش یک ابزار است برای تامین نیازهای مشتریان که همانا توسعه محصول تازه سازمان خواهد بود .
با مدیریت دانش ، هوشمندی و بهره هوشی سازمان ارتقا می یابد .
آن دسته از شرکتها که از سرمایه های هوشی خوب بهره برداری کنند می توانند به هنگام و به درستی نیازهای مشتریان را تشخیص داده و آن را در محصول جدید محقق سازند و خود را به عنوان پیشتازان و رهبران بازار آینده مطرح سازند .
سیستم ها و زیر سیستم هایی در دسترس مدیران قرار گرفته ، با کارایی هر چه بیشتر ، قدرت پاسخگویی به هنگام سازمانهای مبتنی بردانش را به دگرگونی های محیطی، چالش های رقبا ونیازهای مشتریان را تقویت نماید .
این سیستم ها جریان فراوری شده داده ها را به موقع به افراد مناسب در سازمان می رساند .
منابع : بیل گیتس “ کسب و کاربر بر بال اندیشه “ ترجمه دکتر عبدالرضا رضایی نژاد 2- Senge,p.(1999) “ Integrated org.learning & KM “ Leverage point vol.34 3- پیتر سنگه “ پنجمین فرمان “ ترجمه