کوچه هایی تنگ و باریک اما مملو از جمعیت، کودک، نوجوان، جوان، سالخورده، از پاافتاده، انبوه بچه های قدو نیم قد، تصویر زنگ تفریح مدرسه را به ذهن متبادر می کند. اما نه» این همه بچه در میان این گردوخاک بخشی از زندگی حاشیه نشینی است. به ساختمان ها نگاه می کنم، هر کدام ترکیبی متفاوت و اندازه ای دلخواه دارند. یکی چند متر از حریم کوچه را اشغال کرده، دیگری چند متر عقب نشینی کرده، آنهم با در و پنجره هایی کاملا غیراستاندارد و ناهمگون، حتی یک خانه وجود ندارد که اصول معماری در ساخت و ساز آن رعایت شده باشد، بعضی ها بخشی از اتاق پذیرایی یا آشپزخانه را به مغازه ای کوچک تبدیل کرده و بدون رعایت هرگونه ترکیب و معیار مغازه های معمول، انواع و اقسام اجناس مختلف خوراکی و میوه های جورواجور را در آن قرار داده و می فروشند.
سرگذرها و کوچه ها هم مملو از جوانانی است که به دلیل بیکاری و نبود امکانات رفاهی و تفریحی، به پرسه زدن مشغولند و با تیپ ها و قیافه های عجیب و غریب و اغلب با پک زدن به سیگار وقت می گذرانند. می توان در چهره آنها رؤیاهایی دست نیافتنی را نظاره کرد که گویی هیچگاه به واقعیت نمی پیوندد. آنها با گذران عمری بی حاصل و بی نتیجه در کوچه و محله هایی که در برزخ شهرنشینی و روستانشینی قرار گرفته اند، آینده ای مبهم را برای خود ترسیم می کنند.
حاشیه نشینی قدمتی نزدیک به یک قرن دارد و نماد فقر و محرومیتی است که از شکاف عمیق طبقاتی، بیکاری دائم و فقر معیشتی حکایت می کند و می توان آنرا بسترساز ناهنجاری های مختلف در کلان شهرها به حساب آورد، چرا که فقر فرهنگی، اقتصادی، کمبود خدمات و امکانات رفاهی و محروم ماندن از حداقل امکانات یک شهروند عادی در آن مناطق تبلوری عینی دارد.
حاشیه نشین کیست!؟
در مناطق توسعه نیافته و محروم کشور که مردم از مشکلات معیشتی و بیکاری در میان جوانان رنج می برند، اغلب تنها گزینه پیش رو را مهاجرت به طرف کلان شهرها می یابند اما چون سکونت در داخل شهرهای بزرگ، هزینه های زیادی دارد، ناچار به حاشیه ها رانده می شوند. و معضلی بنام حاشیه نشینی را به وجود می آورند.
در حاشیه کلان شهری مثل تهران بخش ها و شهرک هایی هستند که با دارا بودن جمعیت زیاد هر ساله پذیرای مهاجران متعددی از نقاط مختلف کشور هستند، و به دلیل عدم نظارت، به مراکزی مشکل ساز مبدل شده اند که از نظر وضعیت بهداشتی، تفریحی، رفاهی، امنیتی و سایر امکانات موجود در حالت مساعدی نیستند و چون کنترل و نظارت دقیق و کافی از جانب مسئولان مربوطه بر این مناطق اعمال نمی شود، ساخت وسازهای بی رویه و فاقد اصول و معیارهای شهری و مهندسی نیز در آن مناطق رو به گسترش است و جالب تر اینکه برخی از این مناطق از سوی وزارت کشور نه به عنوان شهر رسمیت دارند و نه عنوان روستا را دارند. از آنجا که از سوی مراکز امنیتی، نظارت دقیق و کافی بر این مناطق حاکم نیست، خلافکاران و بزهکارانی که در سطح شهر به انواع جرم ها و جنایت ها دست می زنند، در این چنین مکان هایی می توانند مکان امنی داشته باشند که مجریان قانون در آنجا نظارت کمتری دارند.
اما همه ساکنان حاشیه ها، چنین افرادی نیستند. در حاشیه شهرهای بزرگ افراد و خانواده های زیادی هستند که از اصالت های خانوادگی برخوردار بوده و پایبند اصول ارزشی و اسلامی هستند، اما به هر دلیل به حاشیه شهر کشیده شده اند. اینان ناچار همصحبت و همسایه افرادی می شوند که اغلب آنها فاقد فرهنگ آداب و رسوم شهرنشینی هستند.
دست اندرکاران و صاحب نظران فرهنگی، اجتماعی و امنیتی در کلان شهری مثل تهران در ارائه برنامه ها ناگزیر از توجه به تاثیرات حاشیه ای آن هستند، حاشیه هایی که طبق آمارهای موجود، بالای یک میلیون نفر جمعیت دارد و این کثرت جمعیت مشکلات و ناهنجاری های مختلفی را فراهم می کند که اگر صفحات حوادث روزنامه های کثیرالانتشار کشورمان را ورق بزنید، می بینید اکثر مشکلات اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی از حاشیه شهرها نشأت یافته است.
«مصطفی حقیقی»، کارشناس فرهنگی در این رابطه می گوید: «سکونت و زندگی در مناطقی که به صورت مجموعه ای غیراستاندارد و غیراصولی در حاشیه شهرهای بزرگ احداث شده و با مشکلات خاص خود مواجه است، اکثر ساکنان این مناطق با فرهنگ ها و آداب و رسوم بومی و خرده فرهنگ ها زندگی می کنند و اکثر آنها نه تنها شهرنشین نبوده، بلکه دارای انگاره های قومی و عشیره ای و روستایی بوده و این تضادهای فرهنگی در رفتارهای اجتماعی و حضور آنها در درون شهرها کاملا نمایان است.» نظرات جامعه شناسی در این رابطه، شهرهای جدید را سم مهلک برای کلان شهرها می دانند و برخی از صاحبنظران معتقدند علاوه بر مشکلات زیرساختی، معضلات بزرگی که منشأ اصلی ناهنجاری ها و قانون شکنی هاست، در آن مناطق جان می گیرد، چرا که در تحقیقات آسیب شناسی شهری، درصد بالایی از ناهنجاری ها در مناطق حاشیه ای اتفاق می افتد و این مسایل ناشی از بی هویت بودن مناطق اطراف شهرها است.
«محمد رضایی» کارشناس ارشد جامعه شناسی هنگامی که نظرش را تلفنی در این رابطه جویا می شوم، می گوید: «براساس آمارهای موجود در ارتکاب جرایم و ایجاد ناامنی های اجتماعی در شهرهایی مثل تهران این نتیجه حاصل می گردد که بزهکاران متواری و سارقان و قاتلان تحت تعقیب در شهرستان ها و روستاهای مختلف کشورمان به مناطق حاشیه ای پناه می برند و همین موارد بستر مستقیم و غیرمستقیم ارتکاب جرایم دیگر در درون شهرها را دامن می زند و بعضا مراجع قانونی و امنیتی هم دسترسی و نظارت کاملی بر آنها ندارند. با توجه به این اوضاع و احوال، کلان شهری مثل تهران با تمام مشکلات موجود، اکنون دست به گریبان معضلی به نام حاشیه نشینی است.»
این کارشناس ارشد جامعه شناسی در ادامه سخنان خود با اشاره به بافت های فرسوده در حاشیه شهرها می گوید: وقتی صحبت از حاشیه نشینی به میان می آید، افکار به سراغ مناطق دور از شهر می رود، درحالی که حاشیه نشینی، حتی در دل شهرها هم هست. در منطقه پانزده که در جنوب شرقی ترین نقطه تهران قرار دارد، هشتاد درصد از بافت شهری کهنه و فرسوده است و سکونت در آنها عملا به حاشیه شهر مبدل گردیده و این مناطق حتی در برابر یک زلزله 4ریشتری هم مقاوم نیستند، چرا که رعایت نکردن اصول اولیه شهرسازی بارزترین مشخصه حاشیه شهرها محسوب می شود آنهم با کوچه های باریک و ترکیب کاملا غیرمهندسی. ساختار شهری در این منطقه آنقدر ضعیف است که حتی ارائه خدمات شهری را هم با مشکل مواجه می کند، چون خدمت رسانی به هر منطقه ای مستلزم یک سری زمینه ها و امکانات است و بستگی به شرایط و نوع شهرسازی مناطق دارد. هنگامی که در جنوب شهر تهران، کوچه پس کوچه هایی با عرض بسیار کم وجود دارد و در این مناطق با ساختار ضعیف و کاملا غیراستاندارد شهری مواجه هستیم، قطعا روند ارائه خدمات در بافت های فرسوده کند می شود.
وی با اشاره به مشکلات حاشیه نشینان می گوید: «یکی از دلایل عمده حل نشدن معضلات شهری و از جمله مشکل حاشیه نشینان عدم وجود مدیریت واحد شهری است. یعنی باید نهادی قانونی وجود داشته باشد که کلیه امور شهر بر دوش او گذاشته شود. اگر همه امور شهری، تحت ساماندهی، برنامه ریزی و استراتژی یک مدیریت واحد قرار بگیرند، حل مشکلات اساسی مردم تسریع می شود. مثلا در مورد بافت های فرسوده، شهرداری، سازمان نوسازی و وزارت مسکن هرکدام به صورت مستقل عمل می کنند و برنامه های خود را پیش می برند که باید گفت این باعث می شود که امکانات کشور تحت عنوان بودجه های متفرق از بین برود و نتوانیم از امکانات موجود به خوبی بهره برداری کنیم.»