مسلمان ایمان: اولین خصوصیت یک ورزشکار مسلمان، ایمان و تقوای اوست. نیرومند بودن به تنهایی از نظر اسلام ارزشی ندارد.
ایمان: اولین خصوصیت یک ورزشکار مسلمان، ایمان و تقوای اوست. نیرومند بودن به تنهایی از نظر اسلام ارزشی ندارد.
آن چه معیار ارزش است، تقوا است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:
"انّ اکرمکم عندالله اتقیلکم؛
گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست."
البته انسان پرهیزکار و با ایمان، هر چه قوی تر و نیرومندتر باشد، بهتر است، اما قوی بودن به تنهایی کافی نبوده و ملاک ارزش نخواهد بود؛ از این رو در حدیث نبوی می خوانیم:
"المومن القوی خیر و احب من المومن ضّعیف؛
شخص با ایمان قوی و نیرومند، از شخص با ایمان ضعیف بهتر و دوست داشتنی تر است."
در این حدیث، ابتدا کلمه "المومن" آورده شده و سپس کلمه "القوی" یا "الضّعیف"، و انسان با ایمان با یک انسان با ایمان دیگر مقایسه شده است، نه با یک انسان فاقد ایمان، زیرا انسان فاقد ایمان، ارزشی ندارد.
نکته جالب توجه، این که انسان با ایمان اگر نیرومند و سالم باشد، می توند منشا آثار خیر بیش تری باشد و حتی بهتر و بیش تر عبادت کند و یا جهاد نماید. در این جا توجه شما را به قسمتی از رهنمودهای امام خمینی (ره) در این خصوص جلب می نمایم:
"آن چه که پشتوانه ملت است، پشتوانه اسلام است. آن مردهای با ایمان هستند، ورزش کاران با ایمان هستند، روحانی با ایمان و دانشگاهی با ایمان و ... این ها می توانند پشتوانه یک ملت باشند و نگذارند دست های خائنانه کسانی که گاه می خواهند همه چیز ما را ببرند، قدرت مادّی ما، قدرت معنوی ما را از بین ببرند."
ایشان در ضمن بیان وظیفه ورزش کاران فرمودند:
ورزش کاران دو وظیفه دارند: یکی ورزش جسمانی برای قوه پیدا کردن و قدرت پیدا کردن ... یکی هم پرورش روحانی، که اگر پرورش روحانی در انسان پیدا بشود، آن وقت قدرت جسمانی اش مضاعف می شود. شما کوشش کنید که آن قدرت را هم که قدرت الهی است، قدرت هم به برکت اسلام و به برکت مولا امیرالمومنین
علیه السلام در شما پیدا شود. که یک مرد روحانی قوی و جسمانی قوی بشوید، که هم جانب روحتان قوی باشد و هم جانب جسمتان قوی باشد."
2- امین بودن: ورزش کار مسلمان باید امین باشد. در مواردی از آیات قرآنی، "قوی بودن" با "امین بودن" قرین شده و گویا مکمّل یکدیگر دانسته شده اند.
یکی از آن موارد، داستان حضرت موسی علیه السلام و دختران حضرت شعیب علیه السلام است.
وقتی "صفورا"، دختر حضرت شعیب علیه السلام می خواهد حضرت موسی علیه السلام را برای استخدام شدن به پدر خود پیش نهاد کند، به دو ویژگی مثبت وی اشاره نموده و می گوید:
"یا ابت استاجره انّ خیر من استاجرت القوی الامین؛
پدرجان! موسی را استخدام نما، زیرا بهترین کسی که می توانی استخدام کنی، کسی است که قوی و امین باشد."
به طور کلی اگر کسی قوی باشد، ولی امین نباشد، از کسی که ضعیف است، ولی او هم امین است، خطرناک تر خواهد بود.
مورد دیگر، داستان حضرت سلیمان و بلقیس است. آن جا که حضرت سلیمان می خواهد به سرعت تخت بلقیس را از سرزمین سبا به کاخ خود بیاورد، می گوید: کدام یک از شما درباریان، تخت بلقیس را قبل از آن که تسلیم امر من شوند، نزد من خواهد آورد؟ عفریتی از جن می گوید:
"انا اتیک به قبل ان تقوم من مقامک؛
من پیش از این که از جایت بلند شوی، آن را نزد خواهم آورد."
و آن گاه اضافه می کند:
"و انی علیه لقوی امین؛
و من بر این کار، قوی و امین هستم."
و بدین ترتیب، خود را قوی و امین معرفی نموده و قوّت را در کنار امانت به کار می برد.
3- دانش و بینش: ورزشکار مسلمان باید دارای دانش و بینش وسیع باشد. ورزش کار مسلمان، همچنان که از نظر جسمی، قوی و نیرومند است، از جهت علمی نیز باید توانا و نیرومند باشد. متاسفانه اکثر ورزش کاران مسلمان، از این نکته غافل
بوده و هنگامی که وارد گود ورزش می شوند، درس، بحث، مطالعه و تحقیق را کنار می گذارند. نیرومندی بدنی و علمی برای یک انسان، بسان دو بال برای یک پرنده اند. پرنده هنگامی می تواند اوج گیرد که دو بال نیرومند داشته باشد، و داشتن یک بال- هر چند قوی و نیرومند- برای او کافی نیست. در قرآن حکیم، در این خصوص چنین می خوانیم:
"وزاده بسطه فی العلم و الجسم؛
و او را [طالوت را] در دانش و قوت جسم فزونی بخشیده است."
در باره حضرت داوود علیه السلام نیز که جوانی نیرومند و با ایمان بوده و به همین مناسبت توانسته بود بزرگ ترین رهبر کافران را به قتل رساند، می فرماید:
"و قتل داوود جالوت و اتاه الله الملک و الحکمه و علّمه ممّا یشاء؛
و "داوود"، "جالوت" را کشت، و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید، و از آن چه می خواست به او تعلیم داد."
همچنین در باره او می فرماید:
"وشددنا ملکه و اتیناه الحکمه ؛
ما پایه حکومت او را محکم ساختیم و به او دانش دادیم."
چنان که ملاحظه می شود، داوود علیه السلام از ایمان و قدرت بدنی کافی برخوردار بوده است؛ بنابراین، لازم است که از نظر علم و دانش هم به اندازه کافی نیرومند شود، تا آمادگی رهبری را پیدا کند. خداوند این علم و دانش را نیز خود به او تعلیم داده و ارزانی می دارد.
گویا از نظر قرآن، نوعی ارتباط بین کمال جسمانی و آمادگی، جهت کسب دانش، بینش، حکومت و قضاوت وجود دارد؛ از این رو درباره برخی از پیامبران بزرگ چنین می فرماید:
"و لمّا بلغ اشدّه اتیناه حکما و علما؛
و هنگامی که [یوسف] به مرحله بلوغ و قوّت رسید، ما "حکم" و "علم" به او دادیم."
"و لما بلغ اشدّه و استوی اتیناه حکما و علماً؛
هنگامی که [موسی] نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم."
همچنین در قرآن می خوانیم: وقتی حضرت سلیمان به درباریان خود می گوید: چهکسی تخت بلقیس را قبل از آن که تسلیم امر من شود، نزد من خواهد آورد؟ عفریتی از جن می گوید: "من پیش از این که از جانب بلند شوی، آن را نزد تو خواهم آورد"، ولی کسی که دارای قدرت فوق العاده ای است می گوید:
"انا اتیک به قبل آن یرتدّ الیک طرفک؛
من پیش از آن که چشم بر هم زنی، آن را بدین جا خواهم آورد."
و چنین نیز می کند. خداوند در قرآن این شخص توانا را دارای دانش معرفی نموده و می فرماید:
"قال الّذی عنده علم من الکتاب؛
و آن کسی که به علم و دانش کتاب [الهی] دانا بود گفت."
در روایات اسلامی نیز به دانش پژوهی ورزش کار اهمیت داده شده است؛ به عنوان نمونه، می بینیم در حدیث نبوی نه تنها آموزش کتابت و سواد یکی از وظایف پدر نسبت به فرزند پسر، دانسته شده، بلکه بر آموزش دو ورزش شنا و تیراندازی، که
این دو نیز از وظایف پدر می باشند مقدّم شده است:
"حقّ الولد علی والده آن یعلمه الکتابه و السّباحه و الرّمایه و ان لا یرزقه الا طیّبا
حق فرزند [پسر] برعهده پدرش این است که به او نوشتن و شنا کردن و تیراندازی نمودن را آموزش داده و جز از راه حلال، روزی او را تامین نکند."
در کتاب گفتار وعّاظ، به نقل از کتاب معالم الزّلفی سیّدهاشم بحرینی (ره) آمده:
"امام حسن و امام حسین علیه السلام در سنین کودکی نزد حضرت علی علیه السلام آمده، از وی خواستند بین آن ها در کشتی گرفتن قضاوت کند. آن حضرت فرمود: به جای این کار بروید خط بنویسید."
شاید آن حضرت خواسته با این برخورد، به فرزندان خود بفهماند که آن چه از زور بازو مهم تر است، علم و هنر باشد، نه این که بخواهد کشتی را نفی کند، زیرا می دانیم آن ها در حضور رسول خدا صلی الله علیه و اله با یکدیگر کشتی می گرفتند و آن حضرت نیز به تشویقشان می پرداخت.
4- سبقت در کار خیر: به طور معمول پیشی گرفتن و برنده شدن در مسابقات و رقابت های ورزشی، برای ورزش کاران از اهمیت خاصی برخوردار است، که البته اشکالی هم ندارد، ولی ورزشکار مسلمان باید به مسابقه در امور خیریّه و برنده
شدن در آن، بیش از برنده شده در مسابقات ورزشی اهمیت بدهد. خداوند متعال در قرآن، در باره ایمان آورندگان می فرماید:
"اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون؛
آن ها در سعادت و خیرات تعجیل می کنند، و اینان هستند که به کارهای نیکو سبقت می جویند."
همچنین در توصیف پیامیرانی همچون ابراهیم، لوط، اسحق، یعقوب، نوح، داود، سلیمان، ایّوب، اسماعیل، ادریس، ذوالکفل، یونس و زکریّا می فرماید:
"انّهم کانوا یسارعون فی الخیرات؛
آن ها در کارهای خیر تعجیل می کردند."
5- حمایت از مظلوم: ورزش کار نباید به منظور زور گویی به دیگران و دست یافتن به آن چه حق او نیست ورزش کند، بلکه باید از زورگویی پرهیز نموده و دارای روحیه دفاع از مظلوم در برابر ظالم باشد. حضرت علی علیه السلام در وصیّت خویش به دو فرزند بزرگوارش، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام می فرماید:
"کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عونا؛
هماره دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید."
همان گونه که شاعر می گوید:
شکرانه بازوی توانا بگرفتن دست ناتوان است
ورزش کار باید شکرانه بازوی توانای خویش را، دفاع از مظلوم قرار داده و خود را از صف ظالمان و ستم پیشگان کنار بکشد. حضرت موسی علیه السلام که جوانی نیرومند بود، می تواند در این زمینه، الگوی مناسبی برای ورزش کاران آزاده و مسلمان باشد. او وقتی می بیند یکی از غبطیان، که از ماموران دربار فرعون بود، شخص با ایمانی از بنی اسرائیل را به باد کتک گرفته و او نیز قادر به دفاع از خویشتن نبوده، از وی یاری می طلبد، به یاری مظلوم می شتابد و با مشتی که برسینه ظالم می کوبد، وی را از پای در می آورد، ولی اکنون با کشتن او خود را به فتنه فرعونیان گرفتار کرده بود، به درگاه خدا استغفار نمود:
"قال ربّ انّی ظلمت نفسی فاغفرلی فغفر له انّه هو الغفور الرّحیم؛
[موسی] گفت: خدایا من برخویش ستم روا داشتم، از من درگذر؛ خدا هم از او در گذشت، که او بسیار آمرزنده و مهربان است."
وقتی خدا از او در گذشت و نجاتش داد، موسی عرض کرد: پررودگارا! به شکرانه این نعمت که به من عطا فرمودی،"من هم هرگز یاور گناه کاران نخواهیم بود":
"قال ربّ بما انعمت علی فلن اکون ظهیر للمجرمین؛
[موسی باز] گفت: پروردگارا! به شکرانه این نعمت (نیرو) که به من عطا فرمودی، من هرگز یاور بدکاران نخواهم بود."
وی هنگامی که از چنگ فرعونیان گریخت و در نزدیکی شهر مدین برسر چاهی رسید و دید که چوپانان گردن کلفت بر سرچاه ریخته و به دو دختر جوان و محجوب نوبت نمی دهند تا گوسفندان خود را سیراب سازند، باز هم ستم را تحمّل ننموده و به یاری دختران ستمدیده می شتابد؛ چوپانان را کنار زده و با وجود خستگی فراوان ناشی از هشت شبانه روز راه پیمایی و گرسنگی مفرط، به تنهایی و بدون هیچ چشم
داشتی، برای همه گوسفندان آن ها از چاه آب می کشد.
امام سجاد علیه السلام نیز در دعای بیستم صحیفه سجادیه، چنین معروض می دارد:
"خداوندا! به روان محمد و آل محمد رحمت فرست، و دست مرا در مبارزه با ظلم و اجحاف، توانا گردان، و به زبان من در برابر دشمن قدرت گفتار بخش، و بر قوم بدخواه پیروزم گردان! مقدّر فرمای که حلیه مردم حلیه گر را در هم بشکنم و دست ظالم را ازتعدّی و تجاوز کوتاه کنم و ... تهدید دشمنان را به هیچ انگارم و ...
پروردگارا! مقرر بفرمای که دست های من در خیر و صلاح مردم به کار افتد، و همچنان دست کارگر مرا از منت گذاری و دل آزاری ایمن دار، و زبان مرا از خودستایی و تفاخر خاموش فرمای!"