مسلمان ایمان: اولین خصوصیت یک ورزشکار مسلمان، ایمان و تقوای اوست.
نیرومند بودن به تنهایی از نظر اسلام ارزشی ندارد.
ایمان: اولین خصوصیت یک ورزشکار مسلمان، ایمان و تقوای اوست.
آن چه معیار ارزش است، تقوا است.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: "انّ اکرمکم عندالله اتقیلکم؛ گرامی ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شماست." البته انسان پرهیزکار و با ایمان، هر چه قوی تر و نیرومندتر باشد، بهتر است، اما قوی بودن به تنهایی کافی نبوده و ملاک ارزش نخواهد بود؛ از این رو در حدیث نبوی می خوانیم: "المومن القوی خیر و احب من المومن ضّعیف؛ شخص با ایمان قوی و نیرومند، از شخص با ایمان ضعیف بهتر و دوست داشتنی تر است." در این حدیث، ابتدا کلمه "المومن" آورده شده و سپس کلمه "القوی" یا "الضّعیف"، و انسان با ایمان با یک انسان با ایمان دیگر مقایسه شده است، نه با یک انسان فاقد ایمان، زیرا انسان فاقد ایمان، ارزشی ندارد.
نکته جالب توجه، این که انسان با ایمان اگر نیرومند و سالم باشد، می توند منشا آثار خیر بیش تری باشد و حتی بهتر و بیش تر عبادت کند و یا جهاد نماید.
در این جا توجه شما را به قسمتی از رهنمودهای امام خمینی (ره) در این خصوص جلب می نمایم: "آن چه که پشتوانه ملت است، پشتوانه اسلام است.
آن مردهای با ایمان هستند، ورزش کاران با ایمان هستند، روحانی با ایمان و دانشگاهی با ایمان و ...
این ها می توانند پشتوانه یک ملت باشند و نگذارند دست های خائنانه کسانی که گاه می خواهند همه چیز ما را ببرند، قدرت مادّی ما، قدرت معنوی ما را از بین ببرند." ایشان در ضمن بیان وظیفه ورزش کاران فرمودند: ورزش کاران دو وظیفه دارند: یکی ورزش جسمانی برای قوه پیدا کردن و قدرت پیدا کردن ...
یکی هم پرورش روحانی، که اگر پرورش روحانی در انسان پیدا بشود، آن وقت قدرت جسمانی اش مضاعف می شود.
شما کوشش کنید که آن قدرت را هم که قدرت الهی است، قدرت هم به برکت اسلام و به برکت مولا امیرالمومنین علیه السلام در شما پیدا شود.
که یک مرد روحانی قوی و جسمانی قوی بشوید، که هم جانب روحتان قوی باشد و هم جانب جسمتان قوی باشد." 2- امین بودن: ورزش کار مسلمان باید امین باشد.
در مواردی از آیات قرآنی، "قوی بودن" با "امین بودن" قرین شده و گویا مکمّل یکدیگر دانسته شده اند.
یکی از آن موارد، داستان حضرت موسی علیه السلام و دختران حضرت شعیب علیه السلام است.
وقتی "صفورا"، دختر حضرت شعیب علیه السلام می خواهد حضرت موسی علیه السلام را برای استخدام شدن به پدر خود پیش نهاد کند، به دو ویژگی مثبت وی اشاره نموده و می گوید: "یا ابت استاجره انّ خیر من استاجرت القوی الامین؛ پدرجان!
موسی را استخدام نما، زیرا بهترین کسی که می توانی استخدام کنی، کسی است که قوی و امین باشد." به طور کلی اگر کسی قوی باشد، ولی امین نباشد، از کسی که ضعیف است، ولی او هم امین است، خطرناک تر خواهد بود.
مورد دیگر، داستان حضرت سلیمان و بلقیس است.
آن جا که حضرت سلیمان می خواهد به سرعت تخت بلقیس را از سرزمین سبا به کاخ خود بیاورد، می گوید: کدام یک از شما درباریان، تخت بلقیس را قبل از آن که تسلیم امر من شوند، نزد من خواهد آورد؟
عفریتی از جن می گوید: "انا اتیک به قبل ان تقوم من مقامک؛ من پیش از این که از جایت بلند شوی، آن را نزد خواهم آورد." و آن گاه اضافه می کند: "و انی علیه لقوی امین؛ و من بر این کار، قوی و امین هستم." و بدین ترتیب، خود را قوی و امین معرفی نموده و قوّت را در کنار امانت به کار می برد.
3- دانش و بینش: ورزشکار مسلمان باید دارای دانش و بینش وسیع باشد.
ورزش کار مسلمان، همچنان که از نظر جسمی، قوی و نیرومند است، از جهت علمی نیز باید توانا و نیرومند باشد.
متاسفانه اکثر ورزش کاران مسلمان، از این نکته غافل بوده و هنگامی که وارد گود ورزش می شوند، درس، بحث، مطالعه و تحقیق را کنار می گذارند.
نیرومندی بدنی و علمی برای یک انسان، بسان دو بال برای یک پرنده اند.
پرنده هنگامی می تواند اوج گیرد که دو بال نیرومند داشته باشد، و داشتن یک بال- هر چند قوی و نیرومند- برای او کافی نیست.
در قرآن حکیم، در این خصوص چنین می خوانیم: "وزاده بسطه فی العلم و الجسم؛ و او را [طالوت را] در دانش و قوت جسم فزونی بخشیده است." در باره حضرت داوود علیه السلام نیز که جوانی نیرومند و با ایمان بوده و به همین مناسبت توانسته بود بزرگ ترین رهبر کافران را به قتل رساند، می فرماید: "و قتل داوود جالوت و اتاه الله الملک و الحکمه و علّمه ممّا یشاء؛ و "داوود"، "جالوت" را کشت، و خداوند حکومت و دانش را به او بخشید، و از آن چه می خواست به او تعلیم داد." همچنین در باره او می فرماید: "وشددنا ملکه و اتیناه الحکمه ؛ ما پایه حکومت او را محکم ساختیم و به او دانش دادیم." چنان که ملاحظه می شود، داوود علیه السلام از ایمان و قدرت بدنی کافی برخوردار بوده است؛ بنابراین، لازم است که از نظر علم و دانش هم به اندازه کافی نیرومند شود، تا آمادگی رهبری را پیدا کند.
خداوند این علم و دانش را نیز خود به او تعلیم داده و ارزانی می دارد.
گویا از نظر قرآن، نوعی ارتباط بین کمال جسمانی و آمادگی، جهت کسب دانش، بینش، حکومت و قضاوت وجود دارد؛ از این رو درباره برخی از پیامبران بزرگ چنین می فرماید: "و لمّا بلغ اشدّه اتیناه حکما و علما؛ و هنگامی که [یوسف] به مرحله بلوغ و قوّت رسید، ما "حکم" و "علم" به او دادیم." "و لما بلغ اشدّه و استوی اتیناه حکما و علماً؛ هنگامی که [موسی] نیرومند و کامل شد، حکمت و دانش به او دادیم." همچنین در قرآن می خوانیم: وقتی حضرت سلیمان به درباریان خود می گوید: چهکسی تخت بلقیس را قبل از آن که تسلیم امر من شود، نزد من خواهد آورد؟
عفریتی از جن می گوید: "من پیش از این که از جانب بلند شوی، آن را نزد تو خواهم آورد"، ولی کسی که دارای قدرت فوق العاده ای است می گوید: "انا اتیک به قبل آن یرتدّ الیک طرفک؛ من پیش از آن که چشم بر هم زنی، آن را بدین جا خواهم آورد." و چنین نیز می کند.
خداوند در قرآن این شخص توانا را دارای دانش معرفی نموده و می فرماید: "قال الّذی عنده علم من الکتاب؛ و آن کسی که به علم و دانش کتاب [الهی] دانا بود گفت." در روایات اسلامی نیز به دانش پژوهی ورزش کار اهمیت داده شده است؛ به عنوان نمونه، می بینیم در حدیث نبوی نه تنها آموزش کتابت و سواد یکی از وظایف پدر نسبت به فرزند پسر، دانسته شده، بلکه بر آموزش دو ورزش شنا و تیراندازی، که این دو نیز از وظایف پدر می باشند مقدّم شده است: "حقّ الولد علی والده آن یعلمه الکتابه و السّباحه و الرّمایه و ان لا یرزقه الا طیّبا حق فرزند [پسر] برعهده پدرش این است که به او نوشتن و شنا کردن و تیراندازی نمودن را آموزش داده و جز از راه حلال، روزی او را تامین نکند." در کتاب گفتار وعّاظ، به نقل از کتاب معالم الزّلفی سیّدهاشم بحرینی (ره) آمده: "امام حسن و امام حسین علیه السلام در سنین کودکی نزد حضرت علی علیه السلام آمده، از وی خواستند بین آن ها در کشتی گرفتن قضاوت کند.
آن حضرت فرمود: به جای این کار بروید خط بنویسید." شاید آن حضرت خواسته با این برخورد، به فرزندان خود بفهماند که آن چه از زور بازو مهم تر است، علم و هنر باشد، نه این که بخواهد کشتی را نفی کند، زیرا می دانیم آن ها در حضور رسول خدا صلی الله علیه و اله با یکدیگر کشتی می گرفتند و آن حضرت نیز به تشویقشان می پرداخت.
4- سبقت در کار خیر: به طور معمول پیشی گرفتن و برنده شدن در مسابقات و رقابت های ورزشی، برای ورزش کاران از اهمیت خاصی برخوردار است، که البته اشکالی هم ندارد، ولی ورزشکار مسلمان باید به مسابقه در امور خیریّه و برنده شدن در آن، بیش از برنده شده در مسابقات ورزشی اهمیت بدهد.
خداوند متعال در قرآن، در باره ایمان آورندگان می فرماید: "اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون؛ آن ها در سعادت و خیرات تعجیل می کنند، و اینان هستند که به کارهای نیکو سبقت می جویند." همچنین در توصیف پیامیرانی همچون ابراهیم، لوط، اسحق، یعقوب، نوح، داود، سلیمان، ایّوب، اسماعیل، ادریس، ذوالکفل، یونس و زکریّا می فرماید: "انّهم کانوا یسارعون فی الخیرات؛ آن ها در کارهای خیر تعجیل می کردند." 5- حمایت از مظلوم: ورزش کار نباید به منظور زور گویی به دیگران و دست یافتن به آن چه حق او نیست ورزش کند، بلکه باید از زورگویی پرهیز نموده و دارای روحیه دفاع از مظلوم در برابر ظالم باشد.
حضرت علی علیه السلام در وصیّت خویش به دو فرزند بزرگوارش، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام می فرماید: "کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عونا؛ هماره دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید." همان گونه که شاعر می گوید: شکرانه بازوی توانا بگرفتن دست ناتوان است ورزش کار باید شکرانه بازوی توانای خویش را، دفاع از مظلوم قرار داده و خود را از صف ظالمان و ستم پیشگان کنار بکشد.
حضرت موسی علیه السلام که جوانی نیرومند بود، می تواند در این زمینه، الگوی مناسبی برای ورزش کاران آزاده و مسلمان باشد.
او وقتی می بیند یکی از غبطیان، که از ماموران دربار فرعون بود، شخص با ایمانی از بنی اسرائیل را به باد کتک گرفته و او نیز قادر به دفاع از خویشتن نبوده، از وی یاری می طلبد، به یاری مظلوم می شتابد و با مشتی که برسینه ظالم می کوبد، وی را از پای در می آورد، ولی اکنون با کشتن او خود را به فتنه فرعونیان گرفتار کرده بود، به درگاه خدا استغفار نمود: "قال ربّ انّی ظلمت نفسی فاغفرلی فغفر له انّه هو الغفور الرّحیم؛ [موسی] گفت: خدایا من برخویش ستم روا داشتم، از من درگذر؛ خدا هم از او در گذشت، که او بسیار آمرزنده و مهربان است." وقتی خدا از او در گذشت و نجاتش داد، موسی عرض کرد: پررودگارا!
به شکرانه این نعمت که به من عطا فرمودی،"من هم هرگز یاور گناه کاران نخواهیم بود": "قال ربّ بما انعمت علی فلن اکون ظهیر للمجرمین؛ [موسی باز] گفت: پروردگارا!
به شکرانه این نعمت (نیرو) که به من عطا فرمودی، من هرگز یاور بدکاران نخواهم بود." وی هنگامی که از چنگ فرعونیان گریخت و در نزدیکی شهر مدین برسر چاهی رسید و دید که چوپانان گردن کلفت بر سرچاه ریخته و به دو دختر جوان و محجوب نوبت نمی دهند تا گوسفندان خود را سیراب سازند، باز هم ستم را تحمّل ننموده و به یاری دختران ستمدیده می شتابد؛ چوپانان را کنار زده و با وجود خستگی فراوان ناشی از هشت شبانه روز راه پیمایی و گرسنگی مفرط، به تنهایی و بدون هیچ چشم داشتی، برای همه گوسفندان آن ها از چاه آب می کشد.
امام سجاد علیه السلام نیز در دعای بیستم صحیفه سجادیه، چنین معروض می دارد: "خداوندا!
به روان محمد و آل محمد رحمت فرست، و دست مرا در مبارزه با ظلم و اجحاف، توانا گردان، و به زبان من در برابر دشمن قدرت گفتار بخش، و بر قوم بدخواه پیروزم گردان!
مقدّر فرمای که حلیه مردم حلیه گر را در هم بشکنم و دست ظالم را ازتعدّی و تجاوز کوتاه کنم و ...
تهدید دشمنان را به هیچ انگارم و ...
پروردگارا!
مقرر بفرمای که دست های من در خیر و صلاح مردم به کار افتد، و همچنان دست کارگر مرا از منت گذاری و دل آزاری ایمن دار، و زبان مرا از خودستایی و تفاخر خاموش فرمای!" داشتی، برای همه گوسفندان آن ها از چاه آب می کشد.
مقرر بفرمای که دست های من در خیر و صلاح مردم به کار افتد، و همچنان دست کارگر مرا از منت گذاری و دل آزاری ایمن دار، و زبان مرا از خودستایی و تفاخر خاموش فرمای!" 6- گذشت و بخشش: ورزش کار مسلمان باید دارای روحیه گذشت و بخشش باشد.
وقتی در اوج قدرت و توانایی بوده و برخصم برتری و پیروزی یافته، بر او سخت نگیرد و در صدد انتقام جویی و صدمه زدن به حریف برنیاید.
او باید عفو و گذشت را شکرانه پیروزی خویش قرار دهد.
حضرت علی علیه السلام در این مورد می فرماید: "اذا قدرت علی عدوّک فاجعل العفوعنه شکراً للقدره علیه؛ هر گاه بر دشمنت دست یافتی، پس بخشش و گذشت از او را شکر و سپاس (نعمت) توانایی براو قرار ده." "و ابظم الغیظ و تجاوز عند المقدره، و احلم عند الغضب، و اصفح مع الدّوله تکن لک العاقبه؛ و خشم را فرو بنشان، و هنگام توانایی [از کیفر] بگذر، و هنگام تندخویی بردبار باش، و با وجود تسلط داشتن [از انتقام] دوری کن، تا برایت پاداش نیکو باشد." 7- پرهیز از غرور: ورزش کار هر چند نیرومند باشد، نباید به قدرت، توان و مقاماتی که دارد مغرور شود.
او باید بداند همه نیروها و توان ها، از آن خداوند قادر متعال است.
از این جهت است که نماز، به هنگام به پاخاستن می گوییم: "بحول الله و قوّته اقوم واقعد؛ با توان و نیروی الله به پامی خیزم و می نشینم." سرور شهیدان شاهد، حضرت امام حسین بن علی علیه السلام نیز وقتی که به لشکر انبوهی از دشمن حمله می برد و در میان بارانی از تیر، یک تنه آنان را وادار به گریز نموده و تعداد قابل توجهی از آنان را از دم تیغ خویش می گذراند، با صدای بلند و رسا می فرمود: "لاحول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم؛ هیچ توان و نیرویی، جز از ناحیه الله که بلند مرتبه و والا مقام است، وجود ندارد." خداوند متعال نیز، همین مطلب را در قرآن مجید تذکر داده و می فرماید: "انّ القوه لله جمیعاً؛ همه نیروها [بدون استثنا] از آن خداوند است." پس دلیلی وجود ندارد که افراد نیرومند و ورزشکار به قوّت و توان خود مغرور شده، خدا را از یاد برده، و از آن در راه های غیر صحیح و غیر انسانی استفاده نمایند.
حضرت سلیمان که دارای قدرت و حکومتی فوق العاده بود و وقتی اراده نموده بود که تخت بلقیس را از کاخش در سرزمین سبابه کاخ خود آورد، یکی از درباریانش در کم تر از یک چشم به هم زدن، این کار را برایش انجام داده بود، به این قدرت و عظمت فوق العاده ای که در اختیار داشت، مغرور نشده و می گوید: "هذا من فضل ربّی لیبلونی ءاشکرام اکفر؛ این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا می آورم یا کفران [نعمت] می کنم." بنابر این باید قدرت را از جانب خدا و وسیله ای برای آزمایش دانسته و به آن مغرور نشد.
عاقبت غرور، شکست و سقوط است، شخص مغرور، حریف را دست کم گرفته، احتیاط را از دست داده و در نتیجه شکست می خورد.
حضرت علی علیه السلام همین امر را آفت شجاعت دانسته و می فرماید: "آفه الشّجاعه اضاعه الحزم؛ آفت شجاعت، از بین بردن تدبیر و هوشیاری است." "آفه الشّجاعه استضعاف الخصم؛ آفت شجاعت، دشمن را ضعیف شمردن است." اخلاق در ورزش این روزها چشم های چند صد میلیون نفر از مردم دنیا با فرهنگ ها،نژادها ومذاهب گوناگون پیگیر ماراتنی تاریخی به نام فوتبال است.هر چند که تیم ملی ما در همان مرحله اول از دور مسابقات حذف شد اما این موضوع مسئله ای نیست که ما را از پیگیری سایر بازی ها بر حذر بدارد.شاید توجه به جنبه ورزشی فوتبال و ابعاد هیجانی آن بخشی ازدلایل این مدعا باشد اما جنبه های برجسته فرهنگی و اخلاقی رویارویی تیم ها لذت بخش تر به نظر می رسد.این همان استراتژی فیفا برای برقراری صلح بین ملت ها است.غرض از این مقدمه کوتاه روایت یک گزارش خبری بود.یکی از شبکه های ورزشی فرانسه چند روز پیش گزارشی از کمپ تیم ملی برزیل پخش می کرد.این گزارش به مصاحبه ای شخصی با برخی بازیکنان برزیلی مربوط بود.گزارشگر این شبکه با چند تن از بازیکنان مطرح برزیل نظیر زی روبرتو،کافو،رونالدو و...صحبت می کرد و هر کدام از این چهره ها از چگونگی فعالیت های ورزشی خود می گفتند.توجه من در حین این برنامه متوجه زی روبرتو بود.من این بازیکن را نمی شناسم و فقط می دانم در برزیل بازی می کند.نکته ای که وی در صحبت هایش به آن اشاره می کرد نیایش وی با خداوند بود.آرامش این بازیکن در کلامش گزارشگر برنامه را به تعجب وا داشت.وی با لبخندی آرام میگفت"....قبل از هر بازی شخصی پیش ماست(در کنار تیم)که او برای ما دعا می کند تا ما پیروز میدان باشیم.او فرد بزرگی است و ما همه او را دوست داریم و او پدر ماست.(ظاهرا یک کشیش بوده که همیشه در اردوی برزیل حضور دارد و به اعضای تیم روحیه می دهد)من نمی توانم مانند پدر به خداوند نزدیک باشم ومانند او به عبادت بپردازم اما از اویاد گرفته ام که همواره خدا را به یاد داشته باشم.همیشه قبل از بازی ها از خدا می خواهم که ما را در زمین مسابقه محافظت کند و ما پیروز میدان باشیم"واقعا این مطالب برایم جالب بود و اینکه چه خوب است بازیکنان تیم ما هم از این مرام های اخلاقی داشته باشند و یا حداقل از ایمان این بازیکن برزیلی به خدا الگو بگیرند.این هم یکی از جنبه های زیبایی بود که می توان نمونه های دیگر آن را در سایر حوزه ها دنبال کرد.
«اخلاق» در فوتبال و باورهای عمیق ما فوتبال ورزشی است جهانگیر و صد البته پیچیده که اگر با معیارهای استاندارد و فرمول های حرفه ای منطبق نباشد، نمی تواند به سمت و سوی اعتلا گام بردارد.
در این رشته عامه پسند، فقط اتکا به مسائل فنی نمی تواند برگ برنده باشد و لذا موارد فرهنگی و تربیتی و آموزه های حرفه ای نیز می بایست سرلوحه کار قرار گیرد.
● گستاخی فوتبال ورزشی است جهانگیر و صد البته پیچیده که اگر با معیارهای استاندارد و فرمول های حرفه ای منطبق نباشد، نمی تواند به سمت و سوی اعتلا گام بردارد.
در این راستا عنایت ویژه به اصول باشگاهداری، آن هم معیارهای استاندارد، می تواند در هر عرصه ای موقعیت های یک تیم را تضمین کند.
تردیدی نیست که وضعیت فوتبال ما روز به روز پیچیده تر می شود و در این اوضاع و احوال فقدان توجه لازم مسائل اخلاقی و فرهنگی از جانب مدیران و عدم قاطعیت برابر گستاخی ها، این فضا را تنش زاتر کرده است.
کار به جایی رسیده که برخی از بازیکنان حتی برای مدیران و کادر فنی شاخ و شانه می کشند و اداره امور باشگاه را ملتهب می کنند.
در کدام یک از لیگ های معتبر اروپا سراغ دارید که بازیکنی در مواقع نیمکت نشینی، تفکرات کادر فنی را به سخره بگیرد و اوضاع تیم را به هم بریزد؟!
اگر باور داریم که اخلاق مداری و فرهنگ محوری ریشه در اعتقادات و باورهای عمیق ما ایرانی ها دارد، پس چرا باشگاه های فوتبال نسبت به این مسائل کم توجهی می کنند.
پائولو مالدینی اسطوره و فوتبالیست ممتاز ایتالیا و باشگاه میلان، نیمکت نشینی را در تیم محبوبش افتخار می داند الساندرو دل پیه رو مهاجم تابناک یوونتوس هم همچنین، اما در فوتبال ما بی تفاوتی مدیران کار را به جایی رسانده که برخی از بازیکنان کم جنبه و کم کار همه چیز را زیر سؤال می برند و حاضر نیستند به اندیشه های معلمان خود احترام بگذارند.
به اعتقاد شما آیا در صورت تداوم این اهمال کاری ها سنگ روی سنگ بند خواهد شد؟
● بهانه گیری نام علی دایی با فوتبال ما عجین است و کمتر کسی است که حتی در کوره دهات ها نام این اسطوره و این افتخارآفرین را نشنیده باشد.
او سال ها در فوتبال حرفه ای (بوندس لیگا) زندگی کرد و از مربیان بادانش نیز درس های بزرگی آموخت.
افتخارات دایی در سال های اخیر فراموش نشدنی است و نباید از عرق جبین ریختن های او در عرصه رقابت های معتبر بین المللی و تلاش بی بدیل برای سربلندی تیم ملی فوتبال کشورمان به سادگی گذر کرد.
مربی جوان سایپا فصل گذشته در نخستین تجربه خود توانست این باشگاه متمول را به مقام سترگ قهرمانی در لیگ برتر رهنمون کند و برگ زرین دیگری را به ویترین افتخارات خود بیفزاید.
اما او در لیگ هفتم کارنامه ای ضعیف از خود به یادگار گذاشته.
وی به دنبال هر ناکامی تمامی کاسه و کوزه ها را بر سر داوران می شکند.
در این سطور اصلا بنا نداریم از عملکرد داوران در لیگ برتر حمایت کنیم، اما قطعا دایی بهتر از من و شما می داند که اشتباه در داوری جزیی از فوتبال است.
دایی خواسته - ناخواسته با این واکنش های تند، تیم اش را دچار بحران می کند، در حالی که او باید این نکته را ملکه ذهنش کند که سایپا در مقام مقایسه با فصل گذشته افت محسوسی داشته است.
عملکرد ضعیف سایپا و آمار نگران کننده این تیم در لیگ هفتم، مدافع کسب قهرمانی را در مکان شانزدهم قرار داده و اسباب عصبانیت مدیران این باشگاه را فراهم آورده است.
به هر حال امیدواریم که مربی جوان سایپا به جای آنکه داوران را مورد شماتت قرار دهد (البته عملکرد داوران را نامتعادل می دانیم)، کم کاری های تیم اش را بپذیرد و تدابیر اصولی تری را برای رهایی از این برزخ بیندیشد.
● وسواس مسابقات فوتبال لیگ دسته اول با گرمای خاصی در دو گروه ادامه دارد که عزم جزم تیم ها باعث شده تا هیچ باشگاهی در حاشیه امنیت نباشد.
حرارت بالای لیگ یک، تنور این رقابت ها را به میزان قابل توجهی داغ نگه داشته و بازیها با حساسیت ویژه ای به پیش می رود.
حضور جدی تیم های نام آشنا و سرمایه گذاری مناسب، رقابت های فصل جاری را حساس تر و دیدنی تر از سال های گذشته کرده است.
فولاد خوزستان، استیل آذین، هما، داماش و سرخپوشان تهران، شموشک نوشهر، شهرداری بندرعباس و تراکتورسازی تبریز از جمله تیم های نام آوری هستند که نگاه بسیاری را به خود معطوف کرده اند.
اما متأسفانه مقامات فدراسیون فوتبال به این پیکارها عنایت بایسته را ندارند و گویا بیشتر هم و غم خود را صرف لیگ برتر کرده اند.
زمین های ناهموار و داوری های نامتعادل کیفیت لیگ یک را پایین آورده و صدای اعتراض مدیران، مربیان و بازیکنان را به آسمان رسانده است.
وضعیت برخی از زمین ها آنچنان نامساعد است که تیم ها مجبور می شوند که زیر توپ بزنند و به فوتبال »علی اصغری« روی بیاورند.
از این کاستی بزرگ که بگذریم، باید به کیفیت داوری ها اشاره کنیم که روز به روز نازل تر می شود.
اتکای افراط گونه به داوران جوان و کم تجربه در بازیهای اخیر به وضوح به چشم آمد که جا دارد کمیته داوران در این زمینه فکری عاجل و منطقی پیشه کنند.
ایرادی به جوانگرایی در عرصه داوری نیست اما نباید به این بهانه شیرازه تیم ها بر هم زده شود و با قضاوت های ضعیف تلاش و زحمات برخی از باشگاه ها به باد برود.
همانطور که پیش تر تأکید کردیم، اشتباه در داوری جزیی لاینفک در فوتبال به شمار می آید اما به کمیته داوران پیشنهاد می کنیم نسبت به قضاوت های لیگ یک بیش از پیش وسواس به خرج دهد تا خدای ناکرده حرف و حدیثی در اوج این بازیها بر زبان ها جاری نشود.
اخلاق، ورزش و توسعه روزگار ما ورزش چه در ابعاد تمرینی و قهرمانی و چه در حوزه طرفداران و تماشاچیان آنچنان در زندگی جوامع جای باز کرده است که حتی رویدادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی جهان را هم تحت تأثیر قرار می دهد و به همین دلایل است که ورزشکاران و قهرمانان تبدیل به الگو می شوند.
توسعه پایدار با انسان سالم، محیط زیست سالم و جامعه سالم تحقق می یابد و بی تردید انسان سالم در این ترکیب سه گانه نقش محوری دارد.
اکنون پرسش این است که انسان سالم کیست؟
انسان سالم در سه بعد جسم، روح و روان و ذهن تجلی می یابد و با وجود جسم سالم است که اندیشه و روان مجال تعالی می یابند.
روزگار ما ورزش چه در ابعاد تمرینی و قهرمانی و چه در حوزه طرفداران و تماشاچیان آنچنان در زندگی جوامع جای باز کرده است که حتی رویدادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی جهان را هم تحت تأثیر قرار می دهد و به همین دلایل است که ورزشکاران و قهرمانان تبدیل به الگو می شوند.
اسماعیل همدانلو، معاون توسعه منابع سازمان تربیت بدنی در این خصوص می گوید: حضور یک بازیکن فوتبال در جمع جوانان و تجمع بی حد، خود گواه این مدعا است.
اگر ورزش در مدرسه و دانشگاه جایگاه محوری خود را بیابد در توسعه رفتاری و جسمی باید منتظر تغییرات شگرف در کل جامعه بود.
اما با روند موجود در جامعه امروز ما، ورزش پهلوانی و قهرمانی به تدریج ارزش مادی پیدا کرده و ارزش های شخصیتی و غیرتی کم رنگ شده و به تدریج ورزش به عنوان یک کسب و کار مبدل و از جایگاه حقیقی خود فاصله گرفته است.
همدانلو می گوید: اگر مفهوم ورزش با عنوان اقدامی مفرح، شادی بخش و سلامت ساز در قاعده هرم جمعیتی گسترش یابد منش و شخصیت انسان سالم به تدریج از قاعده به رأس هرم حرکت خواهد کرد و چنانچه حرکت ورزشی جامعه با مفهوم اقتصادی شکل بگیرد و توسعه یابد و برنده شدن حریف به هر صورت و به هر طریق ممکن، پدیده هایی همچون دوپینگ و سایر رفتارهای غیراخلاقی در محیط های ورزشی، از مسیر تعالی سازی ورزش بسیار فاصله خواهیم گرفت.
بنابر این برای ساخت و پردازش ورزش با مفهوم تندرستی و شادی بخشی باید اخلاق را در فضاهای ورزشی به صورت جدی مطرح و ارتقا بخشید.
علم اخلاق برگرفته از زندگی انسان ها است و با تکمیل آن می شود چگونگی زندگی کردن و چگونگی عمل کردن را به انسانها آموزاند.
در حقیقت اخلاق به قدری نقش محوری در توسعه جوامع انسانی دارد که هدف رسالت آخرین رسول خدا، تکمیل و تعالی اخلاق عنوان شده است.
●اهمیت اخلاق در ورزش حال باید دید با این همه اهمیت اخلاق در ورزش و نقش محوری آن در توسعه پایدار چه عواملی اخلاق را می سازد و یا آن را تحت تأثیر قرار می دهد.
همدانلو در این باره می گوید: اخلاق تابعی از چگونگی توزیع ثروت، توزیع قدرت و توزیع فرصت در یک جامعه است.
با نگاهی دیگر ترکیب هر سه عنصر فوق عدالت اجتماعی را در یک جامعه تبیین می کند، با این فرض وقتی ثروت و قدرت و فرصت انحصاری باشد و شکاف در جامعه بین اقلیت و اکثریت پدیدار می شود عدالت اجتماعی شکسته می شود و اخلاق را تحت تأ ثیر تخریبی خود قرار می دهد و رفتارهای غیراخلاقی نمایان می شود.
در این صورت رفتارهای غیراخلاقی مختص محیط های ورزش نخواهد بود بلکه در عرصه زندگی اجتماعی گسترش خواهد یافت.
رفتار غیراخلاقی و نامأنوس در رانندگی(۲۷۰۰۰ کشته در سال)، رفتار غیراخلاقی و نامأنوس در زندگی روزمره اجتماعی(تعداد کثیری پرونده انواع تخلفات در محاکم)، رفتار نامأنوس و غیراخلاقی در زندگی مشترک اجتماعی(افزایش طلاق و زندگی های اجباری بدتر از طلاق)، رفتارهای غیراخلاقی در دستگاه های دولتی (رشوه و فسادهای مالی گوناگون) و بالاخره اعتیاد و خماری و خمودی و بیکاری و بی عاری دست به دست هم داده و جامعه ای ناآرام و ناسالم می سازند که هم اخلاق و هم ورزش از کارایی می افتد و به بیان دیگر ظاهر و باطن آنها از هم فاصله می گیرد و در مصاف بین برنده شدن و رعایت اصول و موازین اخلاقی، برنده شدن بر رعایت اخلاق چیره می شود و رعایت اصول و قواعد رفتاری شکست می خورد.
با گسترش عدالت اجتماعی، اخلاق جایگاه خود را برای اعتلاء سازی انسان پیدا می کند و انسان متعالی خود را نیازمند ورزش برای تندرستی و تفریح و شادابی خواهد دید و آدم های تندرست و ورزشکار در محیط های ورزشی رفتارهای غیراخلاقی را از خود بروز نخواهند داد.
وی می گوید: به امید آن که ورزشکاران ما با الهام از پیام انسان ساز رسول خدا با اخلاقی زیبنده این کشور در میادین ورزشی ظاهر شوند و الگویی برای سایر ورزشکاران قرار گیرند و اگر احتمالاً برنده مسابقه نبودند حداقل جام اخلاق را از آن خود سازند.
●جایگاه ورزش در توسعه برای بررسی جایگاه ورزش در روند توسعه جوامع انسانی نیازمند بررسی مفهوم توسعه هستیم تا سپس نقش و جایگاه ورزش را در روند توسعه ای کشور بررسی کنیم.
برای این منظور ابتدا باید به این پرسش که توسعه چیست؟
پاسخ داد.
همدانلو در این باره می گوید: توسعه را ارتقا مستمر یک جامعه یا نظام اجتماعی به سوی یک زندگی سالم و انسانی تر تعریف کرده اند.
به عبارت دیگر توسعه عبارت است از فرآیندی که در آن رفاه اجتماعی در کل به طور مداوم و پیوسته افزایش یابد و برای اندازه گیری توسعه یافتگی یک جامعه در یک دوره مشخص سه سؤال مطرح است: ۱ - فقر چه تغییری کرده است؟
۲ - بیکاری چه تغییری کرده است؟
۳ - نابرابری چه تغییری کرده است؟
پاسخ های گرفته شده از جامعه میزان توسعه را مثبت یا منفی نشان می دهد، به بیانی دیگر متغیرهای ارزشی توسعه را در ادبیات توسعه چنین تعریف کرده اند: ۱ - معیشت یعنی قدرت تأمین نیازهای اساسی انسان.
۲ - اعتماد به نفس داشتن، احساس شخصیت کردن، آلت دست قرار نگرفتن، عزت نفس داشتن و سالم بودن ۳ - آزادی از قید بندگی و بردگی، به دیگر سخن قدرت و توان تشخیص و انتخاب داشتن.
در تعریفی دیگر توسعه را فرآیندی می دانند که شرافتمندانه و آزاد زیستن را برای عموم مردم یک جامعه فراهم می سازد و در تعریفی دیگر گفته شده که توسعه، جامعه را از محوریت فرمان و امر، خارج و به محوریت عقل و علم درمی آورد.
حال که اندکی با تعاریف توسعه آشنا شدیم باید نظری هم به توسعه نیافتگی داشته باشیم؟
توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی مفاهیمی مجرد و انتزاعی نیستند بلکه بیانگر چگونگی شکل گیری فرایند اقتصادی و اجتماعی جوامع بشری در مقاطع مختلف تاریخی بوده و دو روی یک سکه هستند.
همانند زشت و زیبا و گرم و سرد که چگونگی یک موضوع واحد را بیان می کنند.
امروزه بیش از ۷۰ درصد جمعیت جهان در وضعیت توسعه نیافتگی به سر می برند و بیش از دو سوم جمعیت جهان از فقر و فلاکت و عقب ماندگی رنج می برند.
آمارهای بین المللی نشان می دهد که بیش از چهل درصد جمعیت جهان در شرایط فقر مطلق به سر می برند و متأسفانه امروز حقیقتی به واقعیت پیوسته که فقیرتر شدن فقرا به یک قاعده کلی تبدیل شده است!
کارشناسان عوامل زیادی برای توسعه نیافتگی و یا کمتر توسعه یافتگی جوامع مطرح می کنند، از جمله این که دکتر شایگان گفته: عدم وجود اراده ای قدرتمند، علمی، منسجم و متمرکز در یک جامعه باعث توسعه نیافتگی است.
پیتر دراکر گفته: کشوری توسعه نیافته ندیدم مگر به مدیریت های ناکارآمد گرفتار شده باشد.
کوزنتس گفته: توسعه یافتگی با داشتن نیروی انسانی سالم، فرهیخته، با ظرفیت و خلاق میسر است.