از این معیارها«فروش کل» شرکت است. به این معنی که هر چه میزان فروش یک شرکت بیشتر باشد حاکی از حجم و اندازه آن شرکت است، و برعکس هر چند میزان فروش یک شرکت کمتر باشد، حجم و اندازه آن شرکت کوچکتر است. یعنی بین میزان فروش شرکت و اندازه آن یک ارتباط مستقیم و مثبت وجود دارد.
معیار دیگر«مجموع دارائی ها» به ارزش دفتری است. این معیار نیز همانند معیار قبلی با اندازه شرکت رابطه مستقیم دارد. به این معنی که هر چقدر دارائی های شرکت بیشتر باشد حاکی از اندازه بزرگتر شرکت است، و برعکس هر چه حجم دارائی های شرکت کمتر باشد، حجم و اندازه شرکت کوچکتر است.
معیار و شاخص دیگر برای مشخص نمودن اندازه شرکت«میانگین فروش کل» یا«میانگین مجموع دارائی ها»ی شرکت طی چند سال مورد بررسی است. این معیار نسبت به دو معیار قبلی قوی تر به نظر می رسد، چرا که به وضعیت فروش کل یا مجموع دارائی های شرکت طی چند سال توجه می کند.
اما با توجه به معیارهای مذکور که جهت سنجش اندازه و حجم شرکت های مورد بررسی استفاده می شوند، اکنون سوال این است که چگونه اندازه شرکت بر ساختار مالی یا نسبت بدهی آن تاثیر می گذارد. تاثیرگذاری اندازه شرکت بر ساختار مالی آن بدین شکل است که هر چه اندازه شرکت بزرگتر و گسترده تر باشد، اعتبار شرکت بیشتر خواهد بود، و به تبع آن شرکت دسترسی بیشتر و بهتری به بازارهای سرمایه برای اخذ وام و وجود مورد نیاز خواهد داشت. به عبارت دیگر هر چه اندازه شرکت بزرگتر باشد آن شرکت نزد بازارهای سرمایه، وام دهندگان، و سرمای گذاران از اعتبار بیشتری برخوردار خواهد بود، و شرکت قادر خواهد بود به میزان بیشتری از اعتبار و وام های مورد نیاز استفاده نماید. و برعکس هر چه اندازه شرکت کوچکتر باشد، از نقطه نظر افراد سرمایه گذار و موسسات مالی، اعتبار کمتری خواهد داشت، لذا در مقایسه با شرکت های بزرگتر، دسترسی کمتری به بازارهای سرمایه و وجوه مورد نیاز خواهد داشت. در نتیجه بین اندازه شرکت و ساختار مالی(نسبت بدهی) انتظار می رود یک رابطه مستقیم و مثبت وجود داشته باشد. (Ferri&Jones,1979)
3- ریسک
بطور کلی در ارتباط با شرکت ها، یک سرمایه گذار یا سهامدار با دو نوع ریسک مواجه است:
ریسک های مربوط به شرکت
ریسک های مربوط به شرایط اقتصادی
ریسک های مربوط به شرکت به سه دسته تقسیم می شوند:
ریسک تجاری
ریسک مالی
ریسک ورشکستگی
و ریسک های ناشی از شرایط اقتصادی نیز به سه دسته کلی تقسیم می شوند:
1- ریسک تورم(خطر کاهش قدرت خرید پول)
2- ریسک نوسان نرخ بهره
3- ریسک نوسان قیمت سهام(خطر بازار)
با توجه به تقسیم بندی فوق از ریسک، در این قسمت از بحث ابتدا به تعریف و مفهوم ریسک اشاره می نمائیم، سپس به تشریح انواع آن که مجموعا شش نوع ریسک(خطر) است خواهیم پرداخت.
تعریف ریسک
بطور کلی«عدم اطمینان یا قطعیت در مورد دریافت عایدات آتی را ریسک گویند». به عبارت دیگر، هر گاه ما احتمالاتی را به دریافت های آتی مربوط به سرمایه گذاری خاصی نسبت دادیم، سرمایه گذاری مزبور با خطر همراه است. عوامل بسیاری را می توان نام برد که در عدم اطمینان عایدات آتی تاثیر دارند: چرخه های تجاری، اوضاع سیاسی، تورم و بسیاری از عوامل دیگر.(مرکز آموزش بانکداری، جهان خانی، 1371)
ریسک های ناشی از شرکت
1- ریسک تجاری
به این نوع ریسک، ریسک فعالیت نیز می گویند، و عبارت است از نوسان در عایدات شرکت، این نوسان تابعی است از عوامل زیر:
نوسان تقاضا: با ثابت بودن سایر عوامل نوسان بیشتر در تقاضا برای کالاهای ساخته شده توسط یک شرکت، برابر خواهد بود با ریسک تجاری بیشتر برای آن شرکت. یعنی تغییر و نوسان در میزان تقاضا برای کالاهای یک شرکت موجب نوسان در عایدات شرکت می شود، و نهایتا موجب ریسک تجاری بیشتر خواهد شد.
نوسان قیمت کالا: شرکتی که درجه تغییرات و نوسان در قیمت کالاهایش بالا باشد در مقایسه با شرکت دیگری که درجه تغییرات و نوسان در قیمت کالاهایش کمتر است، از درجه ریسک تجاری بالاتری برخوردار خواهد بود. به بیان دیگر هر چه میزان تغییرات در قیمت کالاها و خدمات یک شرکت بیشتر باشد، ریسک تجاری آن شرکت بیشتر خواهد بود. و برعکس هر چه نوسان در قیمت کالاها و خدمات شرکت کمتر باشد، ریسک تجاری شرکت کمتر خواهد بود.
نوسان هزینه تولید: می تواند ناشی از تغییراتی باشد که در هزینه عوامل تولید ایجاد می شود. مثلا بالا بردن نرخ دستمزد از سوی وزارت کار، و یا تغییرات مواد اولیه مورد نیاز.
تکنولوژی و فرآیند تولید(درصد هزینه های ثابت در کل هزینه ها): شرکت برحسب اینکه چه نوع تکنولوژی و چه نوع فرآیندی را در زمان اجرای پروژه هایش انتخاب کرده است، هزینه های ثابت متفاوتی خواهد داشت. مثلا اگر شرکتی استفاده بیشتری از رباطها و ماشین های الکترونیکی بکند هزینه ثابت بیشتری خواهد داشت و هر چه هزینه ثابت بیشتر باشد، ریسک بیشتر است. اگر شرکتی عمده ترین هزینه هایش متغیر باشد، کمتر متضرر خواهد شد. یعنی در موقع کاهش فروش به راحتی می تواند هزینه های ثابت خود را پوشش دهد(برخلاف حالت عکس آن). بر همین اساس و به علت بالا بودن هزینه های ثابت، شرکت غربی روی بازاریابی و بالا نگه داشتن فروش تاکید و سرمایه گذاری می نمایند. هزینه های ثابت یک عامل اساسی در ریسک تجاری است، زیرا موجب افزایش درجه اهرم عملیاتی می شوند.
دسترسی به مواد اولیه: شرکت هایی هستند که مواد اولیه در کنار کارخانه آنها وجود دارد، از قبیل کارخانجات سیمان. و برعکس بعضی کارخانجات عمده اولیه شان از خارج تامین می شود، از قبیل شرکت های بهداشتی(مانند شرکت های دستمال کاغذی) که چون امکان دسترسی به مواد اولیه برای آنها کمتر و محدودتر است لذا از ریسک بالایی برخوردارند.
نحوه اندازه گیری ریسک تجاری بدین شکل است که با داشتن اطلاعات تاریخی کافی می توان از طریق محاسبه انحراف معیار فروش یا سود عملیاتی سال های قبل، ریسک تجاری را اندازه گیری نمود.(مرکز آموزش بانکداری، جهان خانی، 1371)
2- ریسک مالی
ریسکی است که از هزینه های ثابت مالی نتیجه می شود. یعنی ریسکی که حاصل استفاده از وام و منابع مالی خارجی است،(اهرم مالی بالاتر) به خطر مالی معروف است. منابع تامین مالی هزینه های ثابت دارند و موجب افزایش درجه اهرم مالی شرکت شده، و باعث نوسان در سود خالص شرکت می شوند. شرکت هائی که دارای بدهی و هزینه ثابت بهره هستند، در صورت افزایش X% در سود عملیاتی، سود خالص آنها فقط D.X% افزایش می یابد. در اینجا D نشان دهنده درجه اهرم مالی است. بنابراین با نوسان سود خالص شرکت، عایدی سهامدار نوسان بیشتری خواهد داشت. و در نهایت احتمال ریسک شرکت افزایش می یابد. بنابراین ریسک مالی تابعی است از «نسبت بدهی و حجم هزینه های ثابت مالی».(مرکز آموزش بانکداری جهان خانی، 1371)
3- ریسک ورشکستگی
ریسک ورشکستگی ناتوانی شرکت در پرداخت به موقع تعهدات و بدهی هایش را بیان می کند. این ریسک به نقدینگی شرکت مرتبط است.«ریسک ورشکستگی تابعی است از ریسک تجاری و ریسک مالی»، یعنی ترکیبی از این دو می تواند شرکت را ورشکست نماید. به عبارت دیگر با بررسی میزان نوسان پذیری سود عملیاتی و حجم هزینه های ثابت مالی می توان نتیجه و انحلال فعالیت شرکت می شود. و طلبکاران حداقل با یک تاخیر زمانی(اگر موفق به دریافت طلب خود شوند) طلب خود را دریافت خواهند کرد، و وام دهنده حتی اگر تمام پول خود را نیز دریافت نماید، متضرر می شود. زیرا قادر به استفاده از پول خود در این مدت نبوده است. بنابراین می توان گفت ما دو نوع ورشکستگی داریم:
ورشکستگی ناشی از افزایش بدهی نسبت به دارائی ها. یعنی شرکت زیان می کند، در نتیجه بدهی شرکت بیش از دارائی هایش می شود، و از روش ویژه منفی می شود. که این شرکت قانونا باید ورشکست شود و هر طلبکاری به استناد آن می تواند اقدام قانونی به عمل آورد. شرکتی که بدهی ندارد ورشکست نمی شود. پس هر چه بدهی شرکت بیشتر باشد، ریسک ورشکستگی بیشتر است.
ورشکستگی در موقع عدم توان پرداخت به موقع تعهدات. در این حالت شرکت بدهی دارد و یا چک هایی را در دست مردم دارد، اما به دلیل مشکل نقدینگی(نداشتن توان مالی) دچار ورشکستگی می شود. این نوع ورشکستگی از ضعف مدیریت مالی و عدم توانایی در برناکه ریزی نقدینگی شرکت بوجود
می آید.
بطور کلی در این گونه موارد شرکت باید طوری عمل نماید تا ریسک کلی که برای صاحبان سهام ایجاد می شود(شامل ریسک تجاری به اضافه ریسک مالی) بی جهت بالا نباشد(ریسک ورشکستگی تابعی است از ریسک تجاری و ریسک مالی). این دلالت بر این دارد که اگر به شرکت درجه ریسک تجاری بالائی تحمیل گردیده است، لذا می بایست ریسک مالی خود را در سطح پایین نگه دارد. و برعکس اگر شرکت از ریسک تجاری پائینی برخوردار است، در این حالت می تواند درجه ریسک مالی بالائی را تحمل نماید. از طریق تعادل بین ریسک تجاری و ریسک مالی، شرکت قادر خواهد بود ریسک ورشکستگی خود را کنترل نماید.(Chandra , 1990)
ریسک های ناشی از شرایط اقتصادی
1- ریسک تورم(خطر کاهش قدرت خرید پول)
سرمایه گذار به امید عایدات آتی سرمایه گذاری می کند. اگر در فاصله سرمایه گذاری و بازیافت آن تورم وجود داشته باشد، این تورم باعث می شود عایدات آتی از قدرت خرید کمتری برخوردار شوند. بنابراین خطر ناشی از کاهش ارزش سرمایه به دلیل تورم را خطر تورم می گویند. نرخ بازده از این منظرگاه به دو گروه تقسیم می شود:
نرخ بازده اسمی
نرخ بازده واقعی