خط براستی یکی از ارزشهای فرهنگی عظیم انسان به شمار می رود . ملتهای گوناگون که در اطراف پراکنده به دو گروه دارای خط و فاقد تقسیم می شوند: و این امر دلیلی بر ارزش خط است. خط و زبان اشکال متنوع خبر رسانی هستند به زبان می توان حرکات (حیوانات نیز از این نوع خبر رسانی استفاده می کنند و علائم (رنگها ، دود، صدای سوت، طبلهای جنگی ، کف زدن و غیره) را نیز افزود این گونه اشکال خبر رسانی یا نیازی به توضیح ندارند مثل رنگ سبز و قرمز در علائم راهنمایی در حالی که اکثر وسایل خبررسانی از آن جمله زبان خصوصیت لحظه ای دارند و به زمان و مکان محدود می شوند. در نتیجه محدودیت مکانی ، نزدیکی ناطق و شنونده ضرورت پیدا می کند و این محدودیت در جریان عمل از بین نمی رود لیکن واژه نوشته شده می تواند در محدودیت زمانی و مکانی فائق آید به همین سبب دارای بعد زمانی طولانی است خط را می توان نوعی وسیله خبر رسانی به حساب آورد. که به انسان کمک می کند تا بر محدودیت زمانی و مکانی غلبه یابد حتی اگر از اشارات شرطی یا نیازمند به توضیح تشکیل شده باشد. به دلیل عدم گسترش کاربرد صفحه گرامافون و نوار ظبط ما بررسی آنها نمی پردازیم هر گونه خبر رسانی شفاهی دارای دو بعد خارجی ( صوت ) و داخلی (مفهوم) است خبر رسانی کتبی نیز همین دو بعد را دارد با این تفاوت که ارتباط میان ابعاد آن پیچیده تر است. اکثر خطهای معاصر دارای بعد خارجی هستند و بعد داخلی در آنها منعکس نیست و تنها خواننده آن را درک می کند البته این امر تنها زمانی میسر می شود که هم نویسنده و هم خواننده برای درک خبر مجبور به آموختن آن زبان خواهد بود. بر عکس خطهای ما خطهای اولیه بیشتر بعد داخلی خبر را می رسانند و از بعد خارجی چشم پوشی می کنند یکی از وظایف عمده محققین خط بررسی چگونگی تبدیل تدریجی خط ادراکی بهخط صوتی است. بیشتر خطهایی که ما می شناسیم مثل لایتنی ، یونانی ، روسی ، هم چنین خطهای مختلف هندی و خط غیر کامل سامی چون عربی و عبری (غیر کامل بدان سبب که مصوتها در آنها به طور کامل منعکس نمی شوند) خطهای مبتنی بر اصول صوتی هستند. در حالی که در شرق آسیادر کنار خط صوتی خط زنده ای واژه های یا ادراکی چینی با زاران اشاره برای بیان مفاهیم ثابتی چون (کودک ) و (درخت ) و (نوشیدن ) با در نظر گرفتن تلفظ متفاوت آن در لهجه های گوناگون ( با کتابت ثابت) وجود دارد.
خط ژاپنی که جایگزین خط چینی شده نیمی واژه ای و نیمی هجایی است به این ترتیب که در ا« برخی اشارات مانند r, k, a , e , b صدایی را نمی رسانند بلکه با هجاهایی مثال vo , ki , ba منطبقند تا پیش از کشف قاره آمریکا خطهای ابتدایی تری در امریکا مرکزی مورد استفاده قرار می گرفت که آنها را حتی خط هم نمی توان نامید . اینها فقط تصاویر اشیا بودند که شکل خاص خبر رسانی به شمار می رفتند در اینجا اشارات منفرد نه دارای حرف بودند و نه هجار و نه واژه به شمار می آمدند بلکه تنها مفهومی را بیان می کردند که در مقابل آن جمله ای نیز می توان ساخت. در چنین مواردی پژوهشگران خط از اصطلاح خط اندیشه نکار و یا خط عبارتی استفاده می نمایند.
تاریخ خط باید کلیه خطوط ملتها ی گوناگون معاصر و قدیمی کره زمین را درمجموع واحدی گرد آوری کند ارتباط همه جانبه تاریخی و منطقی خط اندیشه نگار خط واژه ای خط هجایی و خط صوتی در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است درآغاز به بررسی تا حدی کامل امکانات و روند تحولات خط پرداخته ایم بسیار مایلم که توج خوانندگان را به فرق میان اختراعغ خط وارث بردن خط جلب کنم. د رمورد خط میخی نمی توان خط دیگری را نشان داد که به عنوان الگو مورد استفاده قرار گرفته باشد خط میخی نقینا بر اساس قوانین خاص خود رشد نموده است یعنی خطی است اختراعی اما خط لاتینی نه به طور مستقل بلکه به تقلید از خط یونانی در رم باستان ایجاد شده و در واقع خطی جایگزین شده یا اقتباسی است.
باید گفت خط الفایی تنها نوع خط نیست بلکه یکی از انواع گوناگون آن است ودرست نیست اگر ادعا کنیم که مخترف خط باستان قادر بوده است خط حرفی یعنی الفبا رااز هیچ به وجود بیاورد. در ک صداهای مجرد خصوصا صامتها که در ما سالهای نخست مدرسه می آموزیم برای انسانهای اولیه چندان هم ساده نبوده و به خودی خود تفهیم نمی شده است به همین سبب کمتر قابل قبول است که مخترع خطهای باستان بلافاصله توانسته باشد واژ های زبانش را به هجا تقسیم کرده و خط ثجایی را از هیچ به وجود آورد.
مراحل ما قبل تاریخ
خط اشیائی
استفاده از آن وسیله خبر رسانی که بتواند واژه ها علائم و اشارات را به فاصله های دور بفرستد حتی در نزد ملل فاقد خط نیز رایج بوده است. روسای جوامع اولیه مجبور بوده اند اطلاعاتی از ذخیره آذوقه، ابزار تعداد احشام و تعداد مردان ناتوان جمع آوری نمایند به خاطر سپردن همه این اطلاعت فراسوی توانایی بشر بود.
بعد ها در اثر ضرورت ارسال خبر به مسافتهای طولانیتر حجم و پیچیدگی خبر ها برای حافظه خبر دهنده مشکل تر شد. اخبار مهم مانند پیروزی نه تنها می بایست در واژه های اشعاری باعمر کوتاه منعکس شود بلکه به چیزهایی با عمر طولانیتر که یاد این پیروزیها را برای نسل های بعدی محافظت می نمود نیز احتیاج بود.
آن اصول پیش پا افتاده از را که ملل غیر متمدن برای این منظور به کار می بردند علم معاصر با اصطلاح نارسای خط اشیایی نامگذاری میکند بازمانده هایی از این اشکال ابتدایی خبر رسانی در شعور انسان متمدن معاصر نیز وجود دارد اگر چه دیگر آنها را بدان شکل درک نمی کند از آنجایی که آنها را برای شعور ما قابل لمس تر هستند در ستتر آن است که سخن را با آنها آغاز کنیم و نباید حدافاصل مشخصی میان علائم آنی و عناصر پایدارتر در نظام خبر رسانی قبل ازاختراع خط ترسیم کرد. مثلا ما تفاوتی میان علائم آنی راهنمایی که پی در پی عوض می شوند و علائم جاده ها که جهت برداشتهای طولانیتری در نظر گرفه شده اند قائل نمی شویم که آنها را به برخی از خطها نزدیک می کند . فروشنده ای که در بازار کالای خود را تبلیغ میکند در اکثر مواقع از زبان شفاهی استفاده می کند د رحالی که مغازه دار با نمایش کالا در ویترین مغازه منظورش این است که (من فلان جنس را در مغازه می فروشم) دراینجا مثلا ترسیم سیگار ، کله قند، نان ، کلید و غیره به کمک اشیاء د رمعرض نمایش می شتابد تابلوی مغازه نیز نشان می دهد که در آنجا سیگار ودخانیات بفروش می رسد یا جای دیگر قنادی و بقالی و غیره است.
وسایل آرایشگر دلالت بر آن دارد که اینجا آرایشگاه است . نام هتلهایی مانند (آهوی طلایی) و ( گوزن سبز) را می توان نه تنها با نوشته بلکه به کمک مجسمه یا نفقشی بر روی دیوار در ورودی هتل نشان داد.
در مناطق کشت انگور خوشه انگور نشانه انبار شراب است. لباس سیاه نشانه آن است که ( کسی فوت کرده ) حلقه یعنی ( من متاهل هستم) نشانه های نظامی بیانگر رتبه حامل آنها و پرچم با رنگی خاص یا رنگهای متفاوت د راکثر موارد به معنای اشتراک عقیده سیاسی خاصی است مجسمه ها حتی بدون این که چیزی د رموردشان گشفته شود اشخاص مشهور را درذهن ما تداعی می کند مثلانبرد ملت در لایپزیک از حوادث بسیار مهم گذشته سخن می گوید.
درباره خط اشیایی در دنیای معاصر به این مثالها بسنده می نماییم به اینها می توان زبان گلها و زبان تمبرهای پستی را نیز افزود در جاهایی که امکانات خبر رسانی خطی وجود ندارد خط اشیائی نقش مهمتری دارد ریختن تکه سنگ به یاد بود هم قبیله ایهای برجسته از عاداتی است که بسیاررایج بوده است. البته این عادت بیانگر یک خبرشفاهی مانند آواز است که به نسلهای بعدی د رمورد آن شخص برجسته اطلاعاتی می دهد . در افریقای شرقی بر روی سپر ماساها می توان در مورد موقعیت اجتماعی سربازان قضاوت کرد و درجای دیگر بر منقش روی بدن آنها رنگ و نوع پر کلاه سرخپوستان داکوتا حکایت از قهرمانیهای حاملین آن دارد. پوشیدن شنل قرمز در قبیله اوه واقع درتوگو نشانه عزای عمیق است و آنها دادن خبر بدبختی یا مرگ را ( بخصوص به رهبر قبیله ) چندان خوب نمی شمارند. فرمانده همین او ها هنگام یورش برگ و علف را به عنوان علامتی باری رد گیری جهت رسیدن به هدف برگذرگاه می پاشد . شکارچی که به دنبال رد شکار است جایکه رد از جاده به سمت جنگل می رود تکه ای برگ می گذارند تا به کسان دیگری که در پی همان رد هستند بفهماند که کس دیگری د رآنجا در حال شکار می باشد نمونه های بسیاری از این نوع در اطراف ما وجود دارد . بنا به نوشته هرودوت ( قرن چهارم) داریوش که به قهر وارد سرزمین اسکیفها (سکاها ) شده بودنامه ای ( اشیائی) متشکل از پرنده وموش وقورباغه و پنج تیز از آنها دریافت کر که کوبری مفهوم آن را اینگونه تعبیر کرده است.
(اگر شما چون پرنده در آسمان نمی پرند چون موش به زیر زمین نمی خزید و یا مانند قورباغه در آب نمی جهید پس فرار از این تیرها برای شما میسر نیست) در عصر ما نیز در سوماتراباتاکها بربام دشمن شخصی خود ( نام آتشین ) می آویزند و با نوشتن اتهام نامه یا تهدید و چند چاقو ودیگر آلتهای قتاله خود را معرفی می کند.
اسیری از قبیله یوروبا برای همسرش تکه ای ذغال چوب ، سنگ ، فلفل، و چند دانه بلال خشک شده که در پارچه ای پیچیده شده بود فرستاد و بدین وسیله به او پیغام داد که : (جسم چون سنگ سخت شده و سپس بمانند ذغال سیاه خواهد شد روحم چون آتنش (فلفل) می سوزد بدنم چون ذرت خشک شده است و لباسهایم پاره پاره شده اند.
در روند تحولات خط ، خط اشیائی مشخصات ویژه ای دارد اشیاء خود بخود و بلاواسطه چون البسه کهنه رسانا نیستند و چون نمادهایی خارجی تغییر می یابند خشکی بدن سنگ و دانه ذرت آینده تاریک تکه ذغال و غیره مانند پیامهای دیگر خصوصیات متشابهی دارند. مثلا در همان قبیله یورباتلفظ efa(شش) با واژه efa بمعنای ( احساس همدردی کردن ) متشابه است . هرگاه مرد جوانی طنابی با شش گوش ماهی برای دختری بفرستد بهوی می فهماند که من نسبت به تو احساس همدردی می کنم تلفظ واژه ejo(هشت) با واژه ejo بمعنای (موافقم) تشابه دارد. دختر در جواب هشت گوش ماهی می فرستد ک به پسر می فهماند که موافقم اینها نمونه هایی از خطهای اولیه هستند که به نوعی رمز صوتی شباهت دارند این علامت واجی کردن خط است که ما مکر را د رنظامها ی تصویر نگاری بدان بر خورد خواهیم کرد. هنگامی که مفاهیم با تصاویر نخوانند اشیائی را تصویر می کنند که نام آن شئی شبیه تلفظ مفهوم مورد نظر باشد.
از مثالهای ارائه شده روشن می شود که نمی توان میان جسم تصویر قابل انعطاف آن و نقاشی آن جسم عملافرقی قائل شد و آنها را می توان جایگزین یکدیگر کرد.
نمی توان حد فاصل معینی میان شیئی و تصویر آن تعیین کرد این مساله در مورد کمربند صدفی برخی از سرخپوستان امریکای شمالی صدق می کند کمر بند صدفی که از گوش ماهی ساخته می شود عبارت از صفحاتی است که با بند محکم شده اند و رنگ هر کدام از این صفحه ها معنی خاصی دارد در اینجا رنگ سفید به معنای خوشبختی صلح و سعادت است و رنگ سیاه علامت خطر یادشمنی و رنگ سرخ مفهوم جنگ را می رساند.
اینگونه بندهای صرفی قرار دادی وسیله ارسال پیام از قبیله ای به قبیله دیگر بوده است کمربند سیاهی که تبر جنگی سرخ رنگی روی آن کشیده شده بود به معنای اعلام جنگ به حساب می آمد و به پیوستن دو دست تیره رنگ در زمینه رنگ سفید به معنای عقد صلح بود . خبر رسانیهای پیچیده تری در استرالیا بافرستادن چوبهای قاهد انجام میگرفته است. این چوبهای مدور یا تخته های گرد را که به روی آن نشانهایی با درجات پیچیدگی گوناگون حک می شد به قاصد می داد تا هنگام ارائه خبر معنی دقیق پیام را به او یادآوری کند. پیامی که نشان داده شده لزوم تجمع د ریک محل را بیان می کند و کنده کاریهای روی چوب علامتهای مختلف برای رسیدن به محل گردهمایی است.
یکی از اشکال خط اشیائی لوح چوبی است می دانیم که لوحه های چوبی در آلمان زمانی که خواندن و نوشتن وجودنداشت مورد استفاده بود درآن زمان از لوحه های چوبی جت ضبط میزان قرض و غیره استفاده به عمل می آمد . لوحه بعد از علامتگذاری از طول بریده می شد و نیمی از آن را قرض دهنده و نیم دیگر را قرض گیرنده در اختیار می گرفت . هر دو تکه کاملا به هم شبیه بود و شباهت برای اطمینان از مبلغ ضبط شده روی چوب ضرورت داشت طوایف غیر متمدن بسیار با مفاصد ( کم و بیش ) مشابه از این خط به روی لوحه چوبی استفاده کرده اند و انسانها با کندن اشارات عددی به روی چوبخطهای حقیقی را به وجود می آوردند از تخته های چوبی مناسب با شرایط استفاه های دیگر نیز به عمل می آمد.
خط گره دار هم در محاسبات به کاربرده می شد. این خط هیچ گاه در (چین) مورد استفاده قرار نگرفت و به خط دولت اینکاها ( بروی فعلی) شهرت دارد. در پژوهشهای نخستین درباره خط گره درا اینکاها محققان مرتکب اشتباهات بسیار شده اند اگر نوشته های چودی (سیاح و مورخ سوئدی) راباور کنیم بند گره دار نه تنها قوانین و آرشیو را در خود ضبط میکرد بلکه حاوی اشعار نیز بود.
تحولات بعدی خط
خط اشیائی و خط تصویری در مفهوم خاص این کلمه ، خط به شمار نمی روند بلکه اینها تحولات ما قبل خط هستد که به کمک آنها تنها می توان مفهوم کلی خبر را رساند ولی نمی توان صوت آن را ادا کرد. در مورد خاص خط تنها زمانی می شود سخن گفت که خبر به یاری کلمه بیان شود ولی مهم نیست که این خط چگونه باشد واژه های هجایی یا خط صوتی. متاسفانه برای بررسی تحولات آتی رشد خطوط داده های تجربی کافی برای مشاهده در دست نیست و به همین سبب ما تنها از طریق فرضیه این راه را طی می کنیم وخواه و ناخواه جهت حصول به هدف در روند فراگیری دانش پیشنیان به بحث و تبادل نظر استناد خواهیم جست. برای اشخاص آماتور با معلومات سطحی همه چیز ساده می نماید و چنین به نظرمی آید که مثلا از خط اندیشه نگار یا عبارت نگار خط واژه ای و پس از آن به ترتیب خط هجایی و یا تا حدی واحدهای صوتی و نهایتا پس از آن تقسیمات صوتی پیش آمده یعنی خط الفایی ساخته شده است. تقسیم اصوات به صداهای مستقل در مراحل اولیه تقریبا غیر ممکن بود به همین جهت پیش از آنکه نظام تحولات تاریخی خط مورد بررسی قرار گیرد توصیه می شود که هر مرحله رشد به طور مستقل ارزیابی و بررسی بشود. درخط واژه ای هر واژه متتقلا با اشاره تصویری خاصی نمایش داده می شود . این خط د رمقایسه با خط اندیشه نگار قدمی مهم به جلو به حساب می آید زیرا خط واژه ای مفهوم کلی خبر را نمی رساند بلکه خبر بیان شده را به یاری واژه ها تثبیت می کند از این واقعیت که مراحل نخستین خط تصویر فکر را القاء می کردو صوت مورد نظر نبود می توان به این نتیجه رسید که عناصر فلکتیو یعنی جزء پسین قابل صرف تغییر پذیر ممکن است در خط منعکس نشود.
این گونه مشکلات درخط واژه ای خالص نیز ظاهر می شود که می توان تصویر آن چیزی را که ذهن بطور انتزاعی فرا میگیرد بسیار ساده تجسم کرد. مثلا اشیاء جاندار (مرد، زن، سرباز ، اسب ، پرنده، خرمگس ، ماهی ) یا اجسام ( غنچه، چشم، خورشید، گاوآهن،) و یا اعمالی که با مشاهده تداعی می شوند معنی مفاهیمی مانند زدن ، خوردن، پرواز کردن، و گریستن را میتوان به کمک تصاویر انسانی که غذا می خورد یا زده می شود پرنده ای که پرواز می کند و چشمان گریان نشان داد .برای این کار گاهه جهت سادگی به جای گل جزئی از آن را ترسیم می کردند . البته در صورتی که جزء برای کل قابل تعمیم می بود. سر گاو به جای گاو کشیده می شد و تصویر آلت مادینه بجای زن و الی آخر.
سخن گفتن را با تصویر انسان که دستش را به دهان برده است یا با تصویر دهانی که گویا چیزی از آن خارج می شود نشان می دادند در چنین حالیت جزء به جای کل عمل می کند.