دانلود مقاله تاریخچه پوزیتیویسم

Word 91 KB 8342 42
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • گرایش های پوزیتیویسمی را در اولین اندیشه‌های بشری نیز می توان یافت.

    چه اینگونه گرایشها در مصر باستان و بابل و تمدنهای اولیه بشری وجود داشته و نتایج ناشی از چنین روش تفکری از حیث عملی مورد استفاده بشر متمدن بوده است.

    باری ارزش عملی دانشهای استقرایی در تمدن بشری ارزشی غیرقابل انکار است.

    اما قرنها بعد در یونان باستان است که رگه‌هایی از رویکرد به پوزیتیویسم به عنوان یک روش فکری برای تحلیل مسایل علمی و عملی به چشم می خورد و آن زمانی است که اپیکوروس [341- 271 ق.م] شناخت حسی به کمک خود استقرایی را به عنوان یگانه منبع شناخت، مبنای دستگاه فلسفی خود می‌گرداند و انبای بشر را به یک مکتب دانشی و ارزشی جدید رهنمون می‌شود.[1] ولی درخشش فلسفه و منطق ارسطویی خیره کننده‌تر از آنان بود که مجالی برای ظهور و بروز خود استقرایی آنگونه که اپیکور می‌خواست باقی گذارد حتی اندیشه افلاطون پیروان وی هم تا قرنها تحت‌الشعاع عقلانیت و انسجام دستگاه فلسفی ارسطو بود.

    فیلسوفان و مشارحان بعد از ارسطو که به نوعی وامدار اندیشه‌های او در عرصه حیات فکری بشر بودند نیز اعتنایی در خور به شناخت حسی در پرتو روش استقرایی ننمودند چه انان هم چون سلف خویش، ارسطو، مجربات و محسوسات را از منظر روش قیاسی به نظاره می نشستند.

    اما در سده‌های پایانی قرون وسطی که تاریخ آبستن یک سری حوادث و تحولات فکری بود تخطئه فلسفه ارسطویی و حمله به مبادی منطقی آن لقلقه لسان فیلسوفان و متفلسفان گشت.

    این قضیه و تحول فکری که در آرای اکامی و دیگران در آخرین قرنهای حکومت و استیلای فلسفه ارسطو حوزه اندیشه بشر غربی تجلی یافت با تحول اجتماعی سیاسی و دینی از قبیل نوزایی و اصلاح دینی همراه شد مقافله فکر و اندیشه بشر غربی را به سمت و سویی کشاند که خود استقرایی و پروکستانیزم را برنده اصلی این جدال فکری قرار داد.

    گرچه این مطلب که آیا این نتیجه تنها ناشی از اندیشه اندیشمندان بوده یا تحولات اجتماعی و سیاسی و انگیزه‌های مختلف بشری هم در این تحولات موثر بوده‌اند بحثی عظیم می‌طلبد لکن بی گمان نقش عناصری که در پی می‌آید دراین میان غیر قابل انکار است.

    تقدس بخشی ارباب کلیسا به فلسفه ارسطویی در طی قرون وسطی و ظهور پی در پی نقصهای این فلسفه به ویژه در حوزه طبیعیات که کلیسا را مجبور به عقب‌نشینی در زمینه تفسیرهای ارایه شده از کتاب مقدس می‌نمود منجر به گسترش شک و تردید در فضای اندیشه غرب شد و از سوی دیگر تلاش روزافزون برای تسخیر و بلکه تغییر طبیعت و بهره‌گیری علمی از آن که در آرای متفکرانی چون بیکن[2] هویداست تبیین داده‌های ناشی از شناختهای حسی را در پرتو روش استقرایی می‌طلبید راه برای گذر غرب از فلسفه ارسطویی و رسیدن به عصر روشنگری یعنی عصر سیانتیسم[3] هموار شد.

    واژه پوزیتیو برای اولین بار به مفهوم فلسفی آن توسط بیکن بکار رفته است ولی چند اصطلاح پوزیتیویسم[4] بسان یک مفهوم بعدها به وسیله اگوست کنت[5] فرانسوی مطرح شده است البته قبل از او سن سیمون[6] به سال 1830 همین اصطلاح را در مکتب خود بکار برده است.[7] این اصطلاح را به نامهای واژگانی نظیر مذهب تحققی، تحصلی، اثبات گرایی، اثبات گروی و تحصل گروی و نظایر آن ترجمه کرده‌اند اما چنانچه بعضی نیز اشارت کرده‌اند این واژه قابل ترجمه به زان فارسی نیست چون هنگامی که این کلمه اولین ار توسط کنت بکار رفت از کلمه POSITIF در زبان فرانسه گرفته شده بود که در ان زبان واجد شش معنی است: «واقعی، مفید، دقیق، یقینی، نسبی و ارگانیک» او مکتبش را به این نام نامید چون معتقد بود به این شش رکن پایبند است اگر لین کلمه به هر شش معنی مراد باشد مسلماً قابل ترجمه به فارسی نیست.

    چه لغتی در فارسی وجود دارد که همه این معانی را در لفظ واحد به صورت اشتراک لفظی برساند لذا در پارسی این لغت را یا باید به همان صورت اصلی بیان کرد و یا بصورت «پوزیتیوگرایی».(9)[8] ما نیز مبدأ بررسی مدعیات پوزیتیو گرایانه را بنا بر عللی که بعداً توضیح خواهیم داد اندیشه‌های کنت قرار می دهیم از این منظر دوران تطور پوزیتیویسم جدید را می‌توان به چهار دوره متمایز تقسیم کرد که در فصل جاری به این سیر تاریخی نظری خواهیم افکند و در فصول آتی به بررسی مدعیات فلاسفه پوزیتیویست خواهیم پرداخت.

    از سویی نیز می‌توان پوزیتیویسم را حالت افراطی تجربه‌گرایی[9] دانست و بر آن اساس فیلسوفانی چون کنت و پوزیتیویستهای معاصر را نئوپوزیتیویست نامید چنانچه بعضی اصطلاح کرده‌اند و از این دیدگاه باید بنیانگذاران ایت مکتب را بیکن، توماس هابز[10]، جان لاک[11]، جرج بارکلی[12] و دیوید هیوم[13] دانست چه اینکه عقاید آنان در تکوین مبانی شناخت شناسانه پوزیتیویستهای[14] نو بسیار موثر بوده است.

    پس بی مناسبت نخواهد بود که در این مجال به بررسی آرای هیوم و بارکلی به عنوان دو تن از این فیلسوفان بپردازیم.

    هیوم یگانه شالوده استوار برای علم بشر را تجربه[15] و مشاهده[16] می‌داند[17] و معتقد است که برای مطالعه در مسایل شناخت شناسانه و تحقیق در منشاء تصورات فلسفی باید از روش متداول در علوم حسی[18] SCIENCE بهره برد و از خیالبافی‌های متداول در متافیزیک دوری جست او تحقیقات متافیزیسین‌ها را درباره حقیقت جسم و روح که از مسایل مهم فلسفه کلاسیک است مورد انتقاد قرار می‌دهد و مدعیات آنان در این باره را فرضیاتی بیش نمی‌داند و تجربه و مشاهده را بنیادی محکم برای معرفه‌النفس فلسفی می‌داند[19].

    او در جای دیگر چنین می‌گوید: «آن هنگام که قانع از این مبادی [مبادی فیزیکی] کتابخانه‌ها را بازرسی می‌کنیم چه ویرانی باید به بار آوریم؟

    اگر کتابی مثلاً در باب «الهیات» یا «مابعدالطبیعه مدرسی» را به دست گیریم باید بپرسیم استدلالی مجرد، مربوط به کمیت و عدد دارد؟

    نه.

    آیا استدلالی آزمایشی مربوط به امور واقع وجود دارد؟

    پس آنها را به شعله‌های آتش بسپرید زیرا جز سفسطه[20] و توهم چیزی در بر نتواند داشت[21].

    هیوم برای اثبات بی معنایی مدعیان فلاسفه متافیزیک با ارایه یک تحلیل شناخت شناسانه[22] به تبیین ادراکات بشری می‌پردازد.

    مراد وی از ادراکات مجموع محتویات ذهن بشر اعم از تصور و تصدیق می‌باشد لکن مباحث او عمدتاً حول محور تصورات دور می‌زند.

    وی ادراکات را به دو دسته 1) انطباعات و تاثرات و 2) تصورات و افکار تقسیم می‌کند.

    مقصود وی از انطباعات همان است که در لسان قدمای فلاسفه ما «صور جزییه حسیه» خوانده می‌شد یعنی ادراکات که هنگام اتصال مستقیم به جهان خارج به وسیله حواس به دست می‌آید .

    آثار انطباعات قبلی بعد از قطع ارتباط حسی مستقیم از عالم خارج «تصورات و ایده‌ها»[23] را شکل می‌دهند که قدمای فلاسفه ما آن را «مخیلات» می‌خواندند.

    هیوم احضار انطباعات را به دو طریق ممکن می‌داند: 1) قوه حافظه 2) قوه مخیّله.از منظر وی فرق میان قوه حافظه و مخیّله در این است که حافظه بر خلاف مخیّله توان دخل و تصرف در انطباعات را ندارد.

    لکن او شأن ذاکریت را مشترک میان حافظه و مخیّله می‌داند البته از منظر وی مخیّله شئون دیگری نیز دارد چون ترکیب مفصل و تفضیل مرکب که آنها در شکل دادن به تصورات بشر اهمیت بسیار دارند.

    او در پی اثبات این مدعاست که هر ادراکی یا انطباع است یا سبوق به انطباع.

    او هر کدام از انطباعات و تصورات را به بسیط و مرکب تقسیم کرده است و در توضیح کیفیت ایجاد تصورات بسیط و مرکب کوشش و دقت فراوانی کرده است تا نشان دهد تمام تصورات یا انطباعاند و یا سبوق به انطباع و در ادراک دیگری جز این دو نوع در خزینه ادراکات بشر نمی‌باشد هیوم برای اثبات بی معنایی مدعیان فلاسفه متافیزیک با ارایه یک تحلیل شناخت شناسانه به تبیین ادراکات بشری می‌پردازد.

    آثار انطباعات قبلی بعد از قطع ارتباط حسی مستقیم از عالم خارج «تصورات و ایده‌ها» را شکل می‌دهند که قدمای فلاسفه ما آن را «مخیلات» می‌خواندند.

    او هر کدام از انطباعات و تصورات را به بسیط و مرکب تقسیم کرده است و در توضیح کیفیت ایجاد تصورات بسیط و مرکب کوشش و دقت فراوانی کرده است تا نشان دهد تمام تصورات یا انطباعاند و یا سبوق به انطباع و در ادراک دیگری جز این دو نوع در خزینه ادراکات بشر نمی‌باشد.

    لذا در نظر هیوم معنی‌دار بودن هر کلمه جز این نیست که مدلول آن کلمه انطباع یا سبوق به انطباع باشد.

    ...............

    ..................

    آراء و نظریات پوزیتیویستها را تدوین کرد و به آنها نظام خاصی بخشیده و حتی اصطلاح پوزیتیویسم را در معنای دقیق و فلسفی کنونی آن به کار برد او دو اثر تحت عناوین «دوره فلسفی تحققی» و «دوره سیاست تحققی» را به رشته تحریر در آورد و در آنها به تبیین اندیشه‌های خود پرداخت.

    او واضع دو اصطلاح مهم دیگر یعنی «جامعه‌شناسی» و «انسانگرایی» نیز هست.

    مورخان در گزارشهای خود وی را به لحاظ مزاجی و روحیه‌ی شخصی، انسانی خشک‌اندیش توصیف کرده‌اند که نگاه خشک علمی بر همه چیز داشته و با هرگونه عرفان، شعر، فلسفه، مابعدالطبیعه، هنر و ادبیات مخالف بوده است و اعتقاد داشته است که اینگونه امور حدت ذهن بشر را زایل می‌کند و دقت آنرا از بین می‌برد و ذهن را به بیراهه می کشاند او می‌کوشد انسانی را به صورت یک ماشین محاسبه دقیق درآورد که جزء اموری که منطقاً از گزاره‌ها نتیجه می‌شود تن ندهد.

    او معتقد است هر لغتی باید دقیقاً معنی شود و از این معنی تا آخر عدول شود و از سوی دیگر باید تمام پیش‌فرض‌های یک استدلال نشان داده شود تا در باب خود پیش‌فرض‌ها هم .......شود.

    ولی وی بنابر مسایلی از رویکرد قدیمی خود عدول کرد و در اواخر عمر به حالت جنون یا شبه جنون دچار شد و مسایل جدیدی را مطرح کرد که از نظر مورخان فلسفه هم مورد توجه نمی باشد.

    با ظهور متفکرانی چون ارنست ماخ مرحله دوم نئوپوزیتیویسم فلسفی آغاز شد.

    او کوشش فراوان نمود تا اندیشه‌های کنت را هرچه بیشتر با مبانی پوزیتیویستی متلائم گرداند و در این راه تا آنجا پیش رفت که حتی مفاهیم نظری فیزیک چون جاذبه زمین، نیروی مغناطیسی و ...

    را نفی کرد از این .......

    در تاریخ فلسفه به «اصالت تجربه و نقد» تعبیر می‌کنند که به دلیلی نفی مفاهیم نظری علوم تجربی مکتبی قابل اتکاء برای فیلسوفان علم نبود لذا اذهان تکاپوگر در پی یافتن مبنایی جدید برآمدند.

    علم و فلسفه تجربی در حالی وارد قرن بیستم شد که بشر سرمست از یافته‌های علم به آینده‌ای بس خیره ‌کننده‌تر چشم دوخته بود غافل از اینکه حوادث سیاسی و فکری آینده، سرنوشت دیگری برای علم و فلسفه تجربی رقم خواهد زد در این مرحله فیلسوفان پوزیتیویست مرحله سوم که بی شک گام بر دوش غولان نهاده بودند اینان غره از پیشرفتهای علمی در پی ارایه تبیین و توجیهی از علم بودند که یکسره طومار متافیزیک را درهم پیچیده باید پوزیتیویسم منطقی را آخرین مرحله تفلسف خوشبینانه و شاید ساده‌اندیشان درباره علم و خرد استقرایی دانست.

    پوزیتیویستهای منطقی خود را دنبال گران یک سنت تجربه گرایانه قرن نوزدهمی می‌شمردند که اوجش در آموزه‌های ضد متافیزیکی و علم گرایانه ماخ بود هدف اینان ارایه روایتی از علم بود که اولاً حق اهمیت کانونی ریاضیات، منطق و فیزیک نظری را ادا کند و ثانیاً از آموزه کلی ماخ که علم را اساساً توصیف تجربی می‌دانست عدول نکند پوزیتیویسم منطقی نام فلسفه‌ای است که اعضای «حلقه وین» بدان اعتقاد داشتند.

    در سال 1907 «فیلیپ فرانک» فیزیک‌دان و فیلسوف همراه با «هانس هان» ریاضیدان «داتونویرات» اقتصاددان هسته نخستین این گروه را تشکیل دادند به تدریجاز 1924 به بعد گروهی از دانشمندان و فیلسوفان و دانشجویان پیرامون فردی آلمانی به اسم «موریتس شلیک» استاد کرسی فلسفه دانشهای استقرایی در شهر وین گرد آمدند و در نتیجه حلقه وین کار خود را به طور رسمی آغاز کرد.

    دیگر اعضای حلقه وین عبارت بودند از رودلف کارناپ، فریدریش والسمان اوگارتسیلزل بلدفون یوهوس فیلیکس کافمن هربرت فایگل ویکتور کرافت کارل میلر و کورت گودل سه تن از فیلسوفان هم مقیم آلمان نبودند ولی با مکاتبه با حلقه مرتبط بودند.

    کارل همپل فیلسوف آمریکایی آلمانی‌الاصل، هانس رایشنباخ فیلسوف آمریکایی اتریشی‌الاصل و آلفرد آیر فیلسوف معاصر انگلیسی، پوبر و ویتگشتاین گرچه از اعضای حلقه نبودند ولی مباحث منظمی با اعضای حلقه داشتند که بعد از فروپاشی حلقه به احیای ان پرداختند و هر دو نیز بعدها با مدعیات حلقه وین به مخالفت پرداختند.

    البته رساله فلسفی ـ منطقی ویتگنشتاین تاثیر ژرفی بر تأملات علمی فلسفی حلقه وین نهاد.

    در سال 1929 با انتشار بیانیه‌ای تحت عنوان «جهان بینی علمی حلقه وین» نامگذاری حلقه به جهانیان اعلام شد.

    این ..........

    سابقه تعالیم حلقه وین را تا آرا و اثار پوزیتیویسم‌هایی چون هیوم و ماخ و روش شناسایی چون هلمهلتز ‌، بوانکاره، دوئم ‌، وانشتین ‌و منطقیانی از لایب نیتز گرفته تا راسل و اخلاقیانی معتقد به اصالت فایده از راپیکوروس گرفته تا میل و جامعه شناسانی چون فوئرباخ ، مارکس، هربرت اسپنسر و کارل منگر باز می‌برد.

    آنچه جایش خالی بود نمایندگانی از «سنت آلمان» بود و از این جهت تا حدودی به کاتب ظلم شده بود.

    حلقه برای شناساندن نظرات و استنباطهای خویش به فعالیتهای گسترده‌ای از قبیل راه‌اندازی کنگره‌ها و نشر مجلات تخصصی اقدام کرد که تاثیرات ژرفی در تمام حوزه‌های فلسفی آن روزگار نهاد.

    درسال 1930 حلقه وین به دلیل مسائلی از قبیل کوچ برخی از اعضا مثل کارناپ و واسیانی و نویرات و مرگ هان و ترور شلیک از هم گسسته شد و به تدریج نهضت پوزیتیویسم منطقی نیز پراکنده شد و در جریان اصالت تجربه منطقی که جهانگیر شده بود تحلیل رفت.

    با فروپاشی حلقه وین و بروز بحرانهای فکری که مدعیات پوزیتیویستهای منطقی را عمیقاً به چالش طلبیده بود اندک اندک متفکران و اندیشمندان کوشیدند که در پی تحلیلهای دیگری نسبت به ارزش یافته‌های استقرایی باشند و لذا انشعاباتی با در صفوف پوزیتیویست‌ها به وقوع پیوست و دانش‌های استقرایی که روزی این که یگانه ابزار شناخت حس است کل متافیزیک را به چالش طلبیده بودند خود در میدان تئوری‌های فلسفه علم به مبارزه طلبیده شدند.

    در این زمان بود که بریحمن با انتشار کتاب «منطق فیزیک جدید» در پی تبیین ارزش شناخت‌های حاصل از استقراء یعنی علوم تجربی، تحلیلی مبتنی بر ابزارنگاری ارائه کرد که کم و بیش ریشه در اندیشه‌های .........

    بار کلی داشت.

    به این ترتیب در دهه‌ی 50 قرن گذشته پوزیتیویسم گام در مسیر جدیدی نهاد که شاید به نوعی بتوان آن را آخرین منزلگاه اندیشه بشری در حوزه تجربه گروی دانست.

    فلسفه غربی که پس از گانت تحلیلهای متافیزیکی را کناری نهاده و به تبیین‌های شناخت‌شناسانه رو اورده بود در این منزل از شناخت‌شناسی به زبان‌شناسی تغییر مسیر داد.

    فلاسفه این دوره در لسان مورخان فلسفه به فلاسفه تحلیل زبانی مشهورند، که این فلسفه تا به حال در درون خود دو گرایش را توأماً پرورانده است: 1- انشقاق منطق رمزی 2- انشقاق زبان عادی انچه که گذشت اجمالی از تاریخ اندیشه‌های پوزیتیوگرایانه بود و ما در بخش آتی به بررسی فلاسفه هر دوره خواهیم پرداخت.

    مدعای پوزیتیویسم الف- مرحله اول: اگوست کنت کنت باید احیاگر اندیشه های پوزیتیویستی در دوران جدید دانست چه اینکه حتی طرح کلمه «پوزیتیویسم» هم به صورت فلسفی اول بار توسط اگوست کنت صورت گرفت او معتقد بود که علم واقعی که مفید، دقیق، یقینی، نسبی و ارگانیک است پای‌بند می‌باشد او برای نمایاندن لزوم جهت‌گیری پوزیتیویستی در عرصه علم و اندیشه یک بحث تاریخی در باب علوم و معارف بشری مطرح می‌کند و آن را به سه مرحله تقسیم می‌ کند: مرحله الهیاتی، کلامی یا ربانی: در این مرحله بشر برای توجیه و تبیین امور فقط به اراده خدا یا خدایان توسل می جوید و همه چیز را معلول اراده خدایان می‌داند او این مرحله را به نوبه‌ی خود به چهارمرحله فرعی تقسیم کرده است: الف- جاندارانگاری در این مرحله انسان همانگونه که خود را ذی‌روح و زنده می‌داند دیگر موجودات را هم دارای روح و زنده می‌داند و دو عامل و اراده را در همه موجودات قبول می‌کند که بنا بر نظرات روانشناسان هنوز هم این مرحله از سطح ناخودآگاه روان بشر بیرون نرفته است.

    ب- در مرحله دوم جاندارانگاری آهسته‌آهسته جای خود را به مرحله‌ی «رب‌النوع و رب‍ه‌النوع» می‌دهد در این دوره برای تک تک موجودات به تنهایی روح قایل نیست بلکه برای هر نوعی از موجودات یک رب‌النوع قایل است این مرحله در هر منطقه و حوزه شهری به صورتی ظاهر می‌شود تا اینکه کم کم از تعداد ارباب انواع کاسته می‌شود.

    ج- با کاسته شدن از تعداد ارباب انواع به مرحله «شرک» یا «چندگانه پرستی» می‌رسیم در این مرحله بر اقتدار رب‌النوع‌های باقیمانده افزوده می‌شود.

    د- کم کم رب‌النوع های باقیمانده هم از بین نی‌روند و تنها یک خدا باقی می‌ماند در این مرحله بشر یک موجود دارای علم و اراده بی‌نهایت را که سیطره بر تمام عالم دارد و جهان معلول اوست تصور می کند این مرحله همان مرحله توحید است.

    کنت معتقد است در تمام این مراحل 4 گانه در اینکه بشر همه چیز را به اراده خدا نسبت می‌دهد مشترک است.

    مرحله دوم از مراحل سه‌گانه تاریخ علوم و معارف بشری مرحله مابعدالطبیعی یا فلسفی می‌باشد در این مرحله، بشر برای توجیه و تبیین پدیده‌ها به جای استناد دادن آنها به اراده خدا خدایان آنها را از راه علت و معلول، جوهر و عرض، ماهیت و وجود، ذاتی وعرضی و به طور کلی مفاهیم فلسفی توجیه می‌کند.

    کنت شیوه بحث فلسفی را توجیه فلسفی را توجیه و بازی با الفاظ می‌داند و بدین روش به شدت بدبین است در این مرحله از منظر کنت تصورات و مفاهیم عقلی به جای بتها نشسته‌اند این مرحله با مرحله قبلی تفاوت ندارد و فقط صورتش معقولتر است در این مرحله نیز بشر به دنبال حقایق باطنی و نهانی است که به درستی آنها نمی‌توان پی برد.

    مرحله سوم از مراحل کنت، مرحله علمی می‌باشد در این مرحله تخیل و تعقل هر دو تابع مشاهده و تجربه می‌شوند و هر وقت از علت رخداد پدیده‌ای سوال می‌شود به جای انتساب به اراده الهی یا توجیه فلسفی جوابی داده می‌شود که دارای شش خصلت واقعی، سودمند، یقینی، دقیق، نسبی و ارگانیک باشد.

    مراد این نیست که علم فقط بر جزییات تعلق می‌گیرد در اینجا مناسبات بین امور جزیی به صورت قواعد کلی در می‌آید در هر یک از این مراحل سه گانه نوعی از فلسفه ساخته می‌شود: فلسفه دینی و ربانی، فلسفه مابعدالطبیعی و فلسفه علمی ـ تحققی.

    کنت ......

    تاریخ تمدن به ما می‌نماید که دوره فلسفه ربانی و فلسفه مابعدالطبیعی پیموده شده و امروز دیگر اذهان به چنین فلسفه‌هایی قانع نمی‌باشند.

    مقصود از واقعی بودن علم اینکه قبل از توجیه پدیده‌ای باید وجود و واقعیت آن مورد بررسی قرار گیرد و مقصود از سودمندی اینکه جواب هر سؤال باید برای امری از امور بشر سودمند باشد نه اینکه صرفاً در ارضای حس کنجکاوی باشد که اگر چنین باشد سؤالات عالم بی‌نهایت است پس باید در میان سؤالات دست به انتخاب بزنیم و سودمندترین آنه را برگزینیم.

    از نظر کنت سودمندی سه جهت دارد 1- تأمین اهداف اقتصادی 2-تأمین اهداف انسانی 3- تأمین امنیت اجتماعی.

    مقصود از اهداف اقتصادی همان اهداف مادی و مقصود از اهداف انسانی همان عدالت ، آزادی و برابری است.

    مقصود از یقینی بودن اینکه در علم ظن هیچ جایگاهی ندارد و مراد از یقین یعنی یقین به وجود و تحقق خارجی پدیده و باور به آن داشتن دلیل کافی بر آن .

    به نظر کنت قدما وقتی ادعای یقینی بودن را داشتند معمولاً داشتن دلیل کافی بر آن را رعایت نمی‌کردند.

    زیرا یقینی یا گزاره‌ای است که حاصل بی‌واسطه دریافتهای حسی است یا گزاره‌هایی که به صورت استنتاج نباشد از یک گزاره یقینی حاصل شده باشد.

    وصف چهارمی که کنت برای علم قایل است وصف دقت می‌باشد.

    مقصود از دقت همان قابلیت اندازه‌گیری کمی است.

    از این منظر علومی علوم دقیقه هستند که قابل ضابطه‌بندی ریاضی باشند کنت علوم را از جهت دقت به شش قسم تقسیم می‌کند: 1- ریاضیات که شامل حساب و هندسه می‌باشد.

    2- هیأت و نجوم 3-فیزیک که اعم از فیزیک ریاضی، مکانیک و دینامیک می باشد.

    4- شیمی 5 زیست‌شناسی 6- روان‌شناسی و جامعه‌شناسی.

    کنت علمی را تکامل یافته تر می‌داند که بیشتر قابل تبیین ریاضی می‌باشد وصف دیگری که کنت برای علم ذکر کرده وصف ارگانیک بودن می‌باشد مقصود از ارگانیک بودن توجه و التزام به لوازم و توابع پیش‌فرض‌های هر گزاره‌ای در پاسخ به سؤالات است به گونه‌ای که موجب ناسازگاری در تصدیقات نشود از نظر کنت مثلاً فلسفه ..........از وصف ارگانیک بودن عاری است چون آنها در مواردی برای حص و تجربه اهمیت وافری قائل بودند ولی این مبادی را در هیئت و نجوم دخالت نمی دادند .

    بطور کلی ارگانیک بودن دو معنی دارد: 1- گزاره ها ناقض هم‌دیگر نباشند 2- اینکه کل نظام علمی با یک روش بدست آمده باشند.

    وصف اساسی دیگری که کنت برای علوم ذکر کرده وصف نسبیت می‌باشد او معتقد است وصول به حقیقت تدریجی است و هیچ گاه نمی‌شود ادعا کرد که به حقیقت رسیده‌ای از منظر او در روش پوزیتیویستی تقرب به حقیقت ممکن است ولی وصول به حقیقت هر گز ممکن نمی باشد.

    از دیدگاه وی وصول یک مفهوم متواطی است ولی تقرب یک مفهوم.

    مشکک می‌باشد.

    کنت معتقد است کل معرفت بشری یک سیر استکمالی دارد و این سیر در جهت تقرب به حقیقت است ولی هیچگاه به حقیقت مطلق نمی‌رسد.

    و او بعدها در مورد ریاضیات ادعای معلوم مطلق بودن را می‌کند.

    او هرچند به یقینی بودن قایل است ولی هیچ تلازمی میان یقینی بودن و تطابق با واقع نمی‌بیند.

    از دیدگاه او یقین به قضیه‌ای مطلق ایت که در میان همگنانش به حقیقت نزدیکتر باشد.

    او معتقد است که برخلاف عقیده سوفیست‌ها که اعتقاد داشتند حتی تقرب به حقیقت هم ممکن نمی‌باشد تقرب به حقیقت قابل شناخت می‌باشد بدون اینکه وصول به حقیقت ممکن باشد به این نظر اشکالاتی وارد شده که بعدها توسط کوپر بصورت بهتری توجیه شد لکن نظر کوپرهم در جای خود قابل نقد می‌باشد.

    این تحلیل کنت بیش از آنکه مبتنی بر یک سری تحلیلها و تبیین‌های شناخت‌شناسانه باشد بر یک تبیین معرفت شناسانه استوار است یعنی کنت با یک تحلیل دقیق فلسفی برتری و ارزش معارف حاصل از حواس را بر معارف عقلی ـ به معنی سنتی ـ یا معارف حاصل از دل نشان دهد بلکه با نگرش تاریخی بر سیر معرفت و اندیشه در پی ارایه راهکاری برای ادامه سیر علوم می‌باشد.

    او با این تحلیل تاریخی می‌خواهد به این نتیجه برسد که فلسفه ربانی وفلسفه مابعدالطبیعی هیچکدام صفات مورد نظر وی برای علمرا نداشته‌اند و تنها تجربه حسی می‌تواند واجد این صفات باشد.

    ب: مرحله دوم؛ ارنست ماخ ظهور ارنست ماخ نقطه عطفی در تاریخ تفکرات پوزیتیوگرایانه می‌باشد این فیزیکدان و ریاضیدان اتریشی اندیشه‌های کنت را به نقد کشید او دیدگاه‌های کنت را از دو منظر مورد انتقاد قرار داد.

    از نظر او کنت کاملاً به مبنای تجربی خود پایبند نمانده است چون علیرغم تاکیدات وی بر اینکه تنها باید به امور مشهود پرداخته شود خود او به امور غیر مشهود و متصور بوده است.

    ماخ می گفت ما باید به تمام لوازم این گزاره مبنایی که فقط باید به امور مشهود پرداخته شود تن دهم از نظر دیدگاه ماخ تمسک و توسل به مفاهیم نظری در علوم نوعی انحراف از مبنای پوزیتیوگرایانه می‌باشد لذا وی به نفی مفاهیمی از قبیل اتم، جاذبه زمین و نیروی مغناطیسی و ...

    دست یازید.

    او وظیفه علم را توصیف تجربه می‌دانست چیزی که بعدها توسط پوزیتیویست‌ها منطقی به عنوان غایت علم مطرح شد به عقیده ماخ یک دانشمند علم تجربی هنگامی که کشش اجسام را به سوی زمین مشاهده می‌کند نباید برای تبیین این پدیده از مفهوم جاذبه زمین استمداد جوید بلکه او باید تنها به عنوان یک عام تجربی اکتفا کند.

    انتقاد دیگر کنت این بود که کنت در تبیین ارزش شناخت تجربی دچار غلو شده است چه او تمامی چیزها را به وسیله تجربه قابل شناخت می‌دانست از نظر ماخ ما دو دسته موجودات داریم:1-موجودات قابل شناخت بوسیله روش تجربی 2- موجودات غیر قابل شناخت بوسیله روش تجربی.

    از نظر ماخ موجودات غیرقابل شناخت بوسیله تجربه به هیچ روش دیگر هم قابل ناخت نمی‌باشند.

    ماخ می‌گفت بسیاری از امور نوع می‌باشند.

    از این مرحله از نئو پوزیتیویسم به "اصالت تجربه و نقد" تعبیر می‌کنند.

    دیدگاه وجود شناسنامه ماخ بعدها مورد قبول مارکسیست‌ها از جمله لنین واقع شد.

    همزمان با ماخ آرنیوس شیمیدان مشهور هم اعتقاداتی شبیه وی داشته است عقاید نئوپوزیتیویست‌های مرحله دوم به دلیل نفی مفاهیم نظری و عدم امکانات توجیه بسیاری از پدیده‌ای تجربی با شکست مواجه شد چون پوزیتیویست‌هادریافته بودند که بدون مفاهیم نظری امکان ترقی علوم وجود ندارد.

    ج- مرحله سوم: پوزیتیویسم منطقی بعد از ماخ آخرین حلقه فلسفی پوزیتیویستی ـ که حاوی آخرین تحلیلهای علم‌گرایانه برای رد متافیزیک در رساندن علم به مرحله‌ای بود که بدون اتکای به مفاهیم نظری بتواند حرکت کندـ گام به عرصه وجود نهاد که شاخه‌های آن تا زمان ما نیز از متداولترین اندیشه‌های فلسفی می‌باشد.

    تورینس شیلک سلسله .............

    حلقه وین و واضع این اصطلاح بود.

    او برای بیان .........

    که گویای دیدگاههای حلقه باشد دو اصطلاح به کار برده است1) تجربه‌گرایی منطقی(Logical Empiricicm) 2) تجربه‌گرایی سازگار (Consistent Empiricicm) مقصود وی از اصطلاح سازگار میان اعتقاد اصحاب حلقه مبنی بر شمول تجربه گرایی به همه موارد بوده است.

    اصطلاحات دیگری هم درباره این مکتب به کار رفته است.

    اصالت تجربه علمی، پوزیتیویسم منطقی نوین، نئوپوزیتیویسم، یا نوتحصیل‌گروی و آروین گروی از این نوع است.

    شلیک معتقد است قبل از اصحاب حلقه وین تجربه گرایان زیادی در عالم غرب مانند هابز و هیوم وجود داشته‌اند ولی تجربه گروی آنها یک پارچه و هماهنگ نبوده است چه آنها در بخش‌های ناآگاهانه تجربه گروی را زیر پا گذاشته و به عقل‌گروی مایل شده‌اند.

    مثلاً‌ قبول مفاهیم‌ نظری با تجربه‌گرایی سازگاری ندارد البته این اولین بار نبود که تجربه‌گرایان به ..........

    و عدم هماهنگی مبادی معرفتی خود پی برده‌ بودند چون قبل از اینان بارکلی و ماخ مدعی چنین نقصانی و عدم هماهنگی بودند.) به نظر شلیک نظر درباره اخلاق و زیبایی شناسی شایسته یک تجربه گرایی است در حالیکه بقیه تجربه‌گرایان در این زمینه‌ها سخن رانده‌اند بعد از قتل شلیک اصحاب حلقه معمولاً اصطلاح پوزیتیویسم منطقی را به جای تجربه‌گروی منطقی بکار می‌بردند.

    اینان معتقد بودند که اصحاب حلقه دین اولین تجربه‌گرایان ناشرمسار هستند.

    آنها برای اینکه به جمیع لوازم دیدگاه خود ملتزم بمانند گفتند برای رد یا قبول هر ادعایی باید از ارزش تجربی بهره گرفت و این به معنای نفی روش عقلی بعنوان روش پیشین در مقابل روش تجربی بعنوان روش پسینی بود.

    لیک بعدها دریافتند که دسته‌ای از گزاره‌ها به روش تجربی قابل نفی و اثبات نمی‌باشد لذا برای حل این مشکل به تز معنی‌دار گزاره‌ها توسل جستند و چنین گزاره‌هایی را اساساً بی‌معنی خواندند.

    ایده‌ای که بعدها منشاء جرح و تعدیل های بسیاری از سوی اصحاب اندیشه قرار گرفت این ایده همانگونه که بحث شد ریشه در آرای هیوم و ماخ داشت.

    مسئله معنی‌داری گزاره‌ها در فرهنگ سنتی دو شرط برای معنی‌داری گزاره‌ها ذکر شده‌ بود: 1-معنی‌دار بودن مفرد است 2- عدم عدول از ساختار نحوی زمان ولی پوزیتیویستهای منطقی گفتند دو شرط مذکور گرچه لازم هستند ولی کافی نمی‌باشند و در صدد برآمدند که شروط دیگری را نیز به این دو شرط منضم کنند.

    از این رو مسئله ذیل این بحث مطرح شد: الف) چگونه چیزهایی معنی‌دار هستند؟

    آنها معتقدند علاوه بر جملات و کلمات امور دیگری هستند که ممکن است .......

    به معنی‌داری بشوند یعنی شأنیت اتصاف به معنی‌داری را دارا هستند و به اصطلاح منطقی معنی‌داری و بی‌معنایی از نوع ..........

    و عدم می‌باشد.

    آنها تا نه امر از این امور را برشمرده‌اند مانند حرکات چهره و دست و ...

    ب) انواع معنی: بعضی پوزیتیویستهای منطقی قایل به انواع معنی شدند.

    بدین توضیح که ممکن است لفظی چند نوع معنی داشته باشد و این به معنای بحث سنتی مشترک لفظی در منطق یا اصول فقه نیست.

    زیرا مقصود از مشترک این است که یک لفظ دو معنی ....

    داشته باشد ولی در بحث انواع معنی توجه به نوعی بطون معنوی کلام می‌باشد در میان انواع معنی ما با نوع معنی بیشتر اشنا هستیم 1- معنای لفظی 2- معنای عاطفی ..........

    نیزمعنی لفظی‌اش معلوم است ولی معنای عاطفی آن خنثی می‌باشد لکن «بانو» هر دو قسم معنی را دارا می‌باشد.

    غیر از این دو قسم معنی، انواع متعدد دیگری هم در این محال مطرح کرده‌اند از جمله چیزی تحت عنوان معنای بافتی یا سیاقی که شبیه انصرزاف لفظ در یک بافت خاص به یک معنی خاص در فرهنگ ما است مثلاً‌ کارمند باغ‌وحش در میان دوستان همکارش هنگام استعمال لفظ شیر علی‌رغم اینکه مشترک لفظی است ون از حیوان ..........

    را می‌فهمد ولی مأمور کارخانه شیر پاستوریزه از همین کلمه معنی شیر خوردنی را دریافت می‌کند.

    (یعنی عند عدم القرینه) معنا در جمله: پوزیتیویستهای منطقی معتقداند جمله‌ای معنی دارد که قابل تحقیق تجربی باشد ولی آنها با طرح ملاک «قابلیت تحقیق تجربی» دچار یک دور فلسفی شدند و لذا در اینکه اساساً خود تحقیق تجربی چیست اختلاف پیدا کردند و نظریه «اثبات تجربی» و «ابطال تجربی» مطرح شد.

    اثبات تجربی یعنی اینکه بگوییم ما فقط گزاره‌هایی را دارای معنی می‌دانیم که با رجوع به عالم طبیعت قدرت اثبات آنها را داشته باشیم و ابطال تجربی اینکه ما گزاره‌ایی را دارای معنی می‌دانیم که رجوع به عالم طبیعت بطلان آنها را آشکار نکرده باشد یعنی هر گزاره‌ای ابطال‌ناپذیر باشد، اساساً تحقیق‌پذیر نمی‌باشد.

    از نظر پوزیتیویستهای منطقی اولاً میان معنی‌داری هر گزاره و معنی‌داری نقیض آن تلازمی وجود ندارد.

    ثانیاً گزاره‌های معنی‌دار لزوماً مطابق واقع نمی‌باشند.

    یعنی گزاره‌های معنی دار در صورت اثبات یا عدم ابطال مطابق با واقعند والا کاذبند.

    پوزیتیویستهای منطقی مدعی بودند که پیش از پرداخت به صدق یا کذب یک گزاره یا قضیه باید معلوم کنیم آیا آن گزاره یا قضیه معنی‌دار است یا خیر؟

    پس از معنی‌دار بودن یک سخن می‌توان به مرحله بعد یعنی صدق یا کذب آن پرداخت.

    این نحوه بحث همان شیوه‌ای است که هیوم در شناخت‌شناسی خود برای ابطال فلسفه بکار برده شده است که قبلاً مورد تحقیق و بررسی قرار گرفت.

    از نظر اینان سخن بی‌معنی (تهی، پوچ) نه صادق است و نه کاذب.

    صدق و کذب فرع بر معنی‌داری است.

    بعنوان مثال جمله یکشنبه [بعنوان فاعل نه قید] در رختخواب خوابید و خندید یک جمله بی‌معنی است اگرچه از نظر دستوری صحیح می‌باشد.

    فلاسفه‌ای چون هگل و هایدگر سخنانی می‌گفتند که مخاطبان هر چه کند و کاو می‌کردند معانی آنرا در نمی‌یافتند.

    مثلاً هایدگر می‌گفت: «هیچ می‌هیچد» این فیلسوفان مدعی بودند که نقض و ضعف در ادراک مخاطبان است.

    اعضای حلقه وین گفتند شاید این سخنان یکسری سخنان پوچ و بی‌معنی است ممکن است اشکال از اینگونه سخنان باشد لذا در صدد برآمدند معیاری برای معنی‌داری ارائه دهند.

    آنها معتقد بودند که این معیار باید ویژگی‌هایی داشته باشد که عبارت است از: عینی بودن (در مقابل کشف و شهود) قابل آزمون بودن،‌ عمومی بودن (برای عموم قابل سنجش و بررسی باشد) فیصله‌بخش بودن ( نه اینکه مانند مکاشفه خودش محل جدال باشد که آیا معتبر است یا نه)‌ تنها معیاری که این خصوصیات را دارد از نظر اینان تجربه است لذا اگر گزاره‌ای دارای محتوایی بود که آن محتوا با روش تجربی قابل آزمون بود معنا دار است.

    منظور از آزمون هم این است که بتوان محتوای آن را اثبات یا ابطال یا تأیید کرد.

    چنانچه قبلاًً هم مطرح شد اصل «تحقیق‌پذیری» یا «تحقیق‌پذیری تجربی» بدین منظور وضع شد.

    این اصل مهمترین آموزه پوزیتیویسم است.

    بر اساس این اصل شرط لازم برای معنای .

    داشتن هر جمله یا گزاره این است که آن جمله یا گزاره یا باید «تحلیلی» باشد و یا از نظر تجربی تحقیق‌پذیر.

    گزاره‌های تحلیلی گزاره‌هایی هستند که اگر مفهوم آنها را بشکافیم صادق یا ناکاذب بودن آنها معلوم می‌شود.

    اگر مفهوم مفرد ات به کار رفته در این گزاره‌ها را به درستی بفهمیم به صدق یا کذب آنها پی می‌بریم این گزاره‌ها بر پایه منطق قابل تحقیق هستند گزاره‌های تحلیلی شامل منطق ناب و ریاضیات می‌شود.

    دسته دوم از گزاره‌ها گزاره‌های ترکیبی هستند این گزاره‌ها ناظر به امور واقع هستند.

    در مورد این دسته از گزاره‌ها تنها آنهایی که معنادار هستند که بتوان آنها را به روش تجربی مورد آزمون قرار داد.

    «ایر» در کتاب «منطق، زبان و حقیقت» می‌گوید: «به اعتقاد ما یک جمله تنها در صورتی برای یک شخص خاص معنای واقعی دارد که آن شخص بداند قضیه ادعا شده در آن جمله را چگونه مورد تحقیق قرار دهد.

    یعنی بداند چه مشاهداتی و تحت چه شرایطی باعث می‌شوند که ما آن قضیه را به عنوان یک قضیه صادق بپذیریم یا به عنوان قضیه کاذب کنار بگذاریم.

    «وایزین» واضع اصل تحقیق‌پذیری اظهار می‌کند که وقتی هیچ وسیله و ابزاری برای تعیین اینکه قضایا در چه صورت درستند وجود نداشته باشد حکم مزبور معنی ندارد، زیرا معنی احکام عین روش رسیدگی به درستی یا نادرستی آنهاست.»

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

1)مقدمه پوزیتیویسم چیست؟ «پوزیتیویسم به مثابه یک رهیافت علمی در علوم اجتماعی معتقد است که امور می‌بایستی به مثابه واقعیات محض مطالعه شوند و رابطه بین واقعیات مزبور می‌تواند به وضع قوانین علمی منجر شود. برای پوزیتیویست‌ ها، چنین قوانینی شانی مشحون از حقیقت دارند و واقعیات اجتماعی به همان شیوه واقعیات طبیعی‌ می‌بایستی مورد مطالعه واقع شوند».]1 [ هر چند ارائه چنین تعریفی از سوی ...

به نام خدا قرن بيستم و جلوه هايي از هنر نو گرا: گفتگو در قرني که خود در آن زندگي کرده ايم شايد به مراتب دشوارتر از بررسي مشخصات هر دوره ي تاريخي باشد. اما در اصل قرن بيستم قرني بحراني و دنباله دار است که در آن انسان، خود را از قالب پيشين ب

مقدمه: میراث فکری و نظری گروهی از روشنفکران برجسته آلمانی که می‌کوشیدند، یک‌گونه فلسفی انقلابی از مارکسیسم غربی را که با عنوان نظریه انتقادی(Critical Theory) شناخته می‌شد، پدید آورده و بسط دهند، را مکتب فرانکفورت می‌گویند. به دنبال عدم تحقق پیشگویی‌های "مارکس"، مبنی بر وقوع انقلاب کارگری علیه نظام تولید سرمایه‌داری و شکل‌گیری سوسیالیسم و در پی ناکامی جنبش‌ های مارکیستی در اروپا ...

تاریخچه جامعه شناسی وعلم سیاست درایران مطالعه جامعه شناسی سیاسی ایران به لحاظ ماخذ شناسی، از سه نوع منبع استفاده می­کند؛ اولین نوع این منابع مآخذ سنتی، شامل کتیبه­ها، زمین شناسی­ها، باستان شناسی­ها می­باشد. شریعت نامه­ها( که به بررسی خلقیات و هویت ایرانیان می­پردازند) و سیاست نامه­ها( شامل تذکره نامه­ها و پندنانه­ها) ، نوع دوم منابع مطالعه جامعه شناسی هستند. نوع سوم منابع مطالعه ...

مقدمه هدف از گرد آوری این مطالب ادامه برخی نظریه های عمده در جامعه شناسی دور کم است. جامعه شناسی قبل از هر چند در تبیین پدیده های اجتماعی نیاز به نظریه دارد و آن طور که تاریخ پیدایش نظریه های جامعه شناسی نشان میدهد نظریات متعدد حاصل تلاش های فراوان متفکران برای شناخت هر چه بیشتر مسائل اجتماعی بوده است. این مقاله شامل سه بخش عمده است، بخش اول درباره زندگینامه دور کم،‌در بخش دوم ...

معنای هنر و تعریف آن با روش‌های گوناگون و از نظر نظام‌های فکری و جهان‌بینی‌های مختلف مورد پژوهش و بررسی واقع شده و مطالب زیادی در این زمینه موجود است. فلاسفه، زیبائی شناسان، مورخین، باستان شناسان، مردم شناسان و بالاخره ناقدین هنر نیز به نوبه خود هر یک از منظر خاص خود موضوع را بررسی کرده و سعی کرده‌اند راه به جائی ببرند. اما تاکنون یک تعریف واحد و مقبول همگان ارائه نشده است. بلکه ...

پارمنیدس ، به ویژه قسمت دوم آن ، شگفت ترین سرنوشت را در میان محاورات افلاطون داشته است . هیچ کس منکر نیست که این محاوره آهنگ الهی دارد عمیقا دیندارانه است و اشارات عرفانی در ان دیده می شود همچنین شگفت نیست که ببینیم از فایدون ، فایدروس یا تیمایوس در این رابطه اسم می برند . اما اینکه استدلال های ضد و نقیض پارمنیدس درباره ی واحد – که دست کم صورتی مغالطه آمیز دارد و از مباحثات قرن ...

-1: چیستی هنر نمایش آغاز نمایش در هر سرزمینی را باید در آداب، رسوم و مناسک مذهبی همان قوم و در فعالیت‌های انسانی برای تنازع بقا جستجو کرد. انسان بدوی برای تسلط‌یافتن بر محیط زندگانی و برای شناخت و کنترل نیروهای سرکش طبیعت شروع به خلق شخصیتهای جادویی با کمک لباس، گریم و ماسک می‌کند. چه این انسان می‌پنداشت که با خلق این شخصیت‌ها و اجرای مراسم سحر و جادو می‌تواند بر جادوگران و ...

پارمنیدس ، به ویژه قسمت دوم آن ، شگفت ترین سرنوشت را در میان محاورات افلاطون داشته است . هیچ کس منکر نیست که این محاوره آهنگ الهی دارد عمیقا دیندارانه است و اشارات عرفانی در ان دیده می شود همچنین شگفت نیست که ببینیم از فایدون ، فایدروس یا تیمایوس در این رابطه اسم می برند . اما اینکه استدلال های ضد و نقیض پارمنیدس درباره ی واحد – که دست کم صورتی مغالطه آمیز دارد و از مباحثات قرن ...

پوزيتيويسم چيست؟ «پوزيتيويسم به مثابه يک رهيافت علمي در علوم اجتماعي معتقد است که امور مي‌بايستي به مثابه واقعيات محض مطالعه شوند و رابطه بين واقعيات مزبور مي‌تواند به وضع قوانين علمي منجر شود. براي پوزيتيويست‌ها، چنين قوانيني شاني مشحون از حقيقت د

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول