نگاهی به کلاه پارسیان
شناسایی کلاههای گوناگون اقوام مختلف تاریخی و باستانی، مبحثی است بسیار شیرین و جالب زیرا در طی مطالعه آن، نکات سودمندی مطرح و روشن میگردد که از دیده تاریخ پوشاک و تاریخ تمدن یک ملت بسیار مهم و ارزنده است و اعتقادات، تشکیلات، ابتکارات و پیشرفتهای آنان را در راه زندگانی نشان می دهد بدین منظور ما در این شماره بخشی از تاریخ پوشاک پارسیان را که همه از روی مدارک محکم تاریخی و باستانی تهیه شده است منعکس می کنیم و امیدواریم بتوانیم در آینده نیز از اینگونه مباحث علمی و فنی که از تاریخ تمدن و باستان شناسی ایران دارای اهمیت بسیار می باشد، بررسی کنیم.
تاریخ استعمال کلاه و هرچه بدان ماند، به منظور پوشاندن و نگاهداری سر و صورت از سوز سرما و گرما و حوادث طبیعی دیگر، به روزگاران بسیار کهن باز می گردد، و حتی مدارکی موجود است که نشان میدهد، مردمان وحشی غارنشین نیز کلاههایی از پشم و پوست جانوران ساخته، بسر می نهادهاند.
اقوام باستانی، گذشته از اینکه از کلاه برای پوشاک استفاده میکردند، از آن برای آرایش سر و صورت و نمایش خصوصیات قومی و نژادی و مذهبی و صنفی نیز سود میجستند، و از همان زمانها، این بخش از پوشاک آدمی، نسبت به دیگر بخشها، دارای ارج مخصوص و فراوانی بود و به آن با دیده دیگری مینگریستند، چنانکه هنوز هم آثار این توجه در میان بسیاری از اقوام جهان بازمانده، و کلاه در نزد آنان احترام مخصوصی دارد.
از زمانهای بسیار قدیم، نوه مخصوصی از کلاه فرمانروایان و پادشاهان که «تاج» نامیده میشود، رمز و نشانهیی از قدرت و مقام و افتخارات پوشیده آن بود و در ایران نیز از همان زمان باستان، تاج شاهان دارای معنای خاصی بود بدینسان که شکل افسر شاهنشاهان نماینده کره آسمان و خورشید، تابش و درخشش گوهر های گوناگون آن نشانهیی از آتش یعنی سرچشمه زندگانی جاودانی بشر بود.
جلوه و جمال تاج و چگونگی آن بیشتر با مقام دینی سلطنت ارتباط داشت و هر یک از بخشها و اشکال و نقوش آن با عقاید مذهبی آن زمان بستگی داشت و به همین علت است که اغلب در ایران آن را بصورت کنونی کره آسمانی ساخته و علائمی از ماه و خورشید و ستارگان و یا رموز مذهبی بر آن نصب می کردند. تاج کنگره دار شاهنشاهان هخامنشی نیز چنان که خواهیم دید بصورت برج و باروی شهر یا کاخ و معبد ساخته می شد و رمز و علامت قدت و حکومت و شهریاری بود. موضوع بستگی تاج به امر سلطنت چنان است که رفته رفته خود شکل تاج و افسر، رمزی از برای مقام سلطنت و پادشاهی گردید، برای نمایش این معنی بکار میرود.
تاج ها را معمولاً فرمانروایان و شاهنشاهان بسر مینهادند وی از نیم تاجها و دیهیمها و پیشانی بندها، شاهزادگان و بزرگان و نجبا استفاده می کردند و اصولاً تاج درمیان اقوام مختلف جهان بر دو گونه بوده است یکی «تاج بسته» که دارای کلگی و طاق است و آرایشهایی از زر و زیور بر روی قبه و لبه و دیواره آن انجام میگیرد و سنگها و نگینهای گرانبهای رنگین بر آن افزوده میشود و دیگری «تاج باز » که بدون کلگی و روباز است و گاهی تنها دو بست متقاطع از بالا ، دیواره آن را بهم میپیوندد و آن همان است که ما در این گفتار نیم تاج و دیهیم نامیدهایم .
در دربار هخامنشیان نیز مانند تیرههای باستانی دیگر ، ارجدارترین بخش پوشاک شاهنشاهان تاج آنان بود و همیشه یکی از بزرگان معتبر پارسی برای پاسداری و نگهبانی آن گمارده میشد و چنانچه از مطالب تاریخی مربوط به آن زمان بر میآید، استعمال منغیر حق تاج مانند پوشیده جامه مخصوص شاهنشاهان، یک گناه نابخشودنی بشمار میرفت و هر کس مبادرت به این کار میکرد، بیگمان سر و گردن خود را حواله تیغ دژخیم میساخت.
کوتاه سخن آنکه، در شاهنشاهی هخامنشی گذشته از کلاههای گوناگونی که مردم و نژادها و تیرههای مختلف شاهنشاهی بسر میگذاشتند، خود پارسیان نیز در زمان و مکان و منصبهای مختلف از کلاههای گوناگون استفاده میکردند و طبقات گوناگون مردم پارس از شاهنشاهان گرفته تا بزرگان و کارگزاران و لشکریان و توده مردم همه از این رهگذر، جدائیهایی با هم داشتند که اینک شرح مفصل هر کدام در این گفتار خواهد آمد:
تاج شاهنشاهان هخامنشی
شاهنشاهان هخامنشی در مواقع مخصوص از جمله هنگام نشستن بر اورنگ شاهنشاهی و بار دادن بزرگان و فرستادگان کشورهای دیگر و برخی مراسم ملی و مذهبی کلاه زرین بلند و کنگرهداری بر سر مینهادند که برخی از تاریخ نویسان یونانی از زبان پارسیان آنگاه «کوداریس»(kydaris) یا «سیداریس» (Cidaris) نامیده اند لیک هرودت و پلوتارخ آن را «تیاره» (Tiara) نوشتهاند.
از قرائن و آثاری که در نقوش تخت جمشید باز مانده است چنین پیداست که این تاج از ورقههای زر ساخته میشده است.
تاج هخامنشی نسبت به کلاه های دیگر بلندتر بوده و لبه بالایی آن مانند ساختمانها و پرستشگاههای آن زمان از 22تا 24 کنگره داشته است. این تاج بیگمان داری آرایشها و زیورهایی بوده و چنان که هزیکیوس در نوشتههای خود آورده با صفحههایی از زر و گوهر و نگین های رنگین آراسته بوده است، ولی متأسفانه تاکنون، مدرک باستانی برای اثبات این موضوع بدست نیامده است.
در نقوش تخت جمشید در جاییکه شاهنشاهان را با تاج زرین نمایش دادهاند در دو سوی نقش تاج، در سنگ، برای نصب روکش زرین، اندکی گودی بوجود آوردهاند، گاهی نیز در متن برجسته تاج، روزنههایی کندهاند تا روکش زرین را با میخهایی که در پشت آن بوده بر روی سنگ نصب نمایند.
تاج هخامنشی نسبت به کلاه های دیگر بلندتر بوده و لبه بالایی آن مانند ساختمانها و پرستشگاههای آن زمان از 22تا 24 کنگره داشته است.
این تاج بیگمان داری آرایشها و زیورهایی بوده و چنان که هزیکیوس در نوشتههای خود آورده با صفحههایی از زر و گوهر و نگین های رنگین آراسته بوده است، ولی متأسفانه تاکنون، مدرک باستانی برای اثبات این موضوع بدست نیامده است.
تاج زرین شاهنشاهان هخامنشی که با نقوشی بر مبنای تزئینات دوره هخامنشی، آرایش یافته است.
در نقوش تخت جمشید در جاییکه شاهنشاهان را با تاج زرین نمایش دادهاند در دو سوی نقش تاج، در سنگ، برای نصب روکش زرین، اندکی گودی بوجود آوردهاند، گاهی نیز در متن برجسته تاج، روزنههایی کندهاند تا روکش زرین را با میخهایی که در پشت آن بوده بر روی سنگ نصب نمایند.
بنا بنوشته تاریخ نویسان، این تاج مخصوص شاهنشاهان بوده و دیگران حق به سر نهادن آن را نداشتهاند و خود شاهنشاهان نیز تنها در مواقع معین و مخصوصی از آن استفاده میکردهاند، هم چنین مواردی در نقوش تخت جمشید موجود است که نشان میدهد ولیعهدها نیز از این گونه تاجها شاید با اندکی اختلاف استفاده میکردهاند. مثلاً در چند مورد در تخت جمشید دیده میشود که خشایارشا ولیعهد داریوش که هنگام نشستن شاهنشاه بر اورنگ شاهی در پشت سر یا در پهلوی راست میایستاد است، تاجی به مانند تاج شاهنشاه بر سر دارد.
گذشته از گواهی نقوش تخت جمشید بر بودن چنین تاجی در دوره هخامنشیان، برای اثبات این موضوع خوشبختانه مدرک دیگری نیز از همان زمان وجود دارد که اینک در موزه ایران باستان محفوظ است و آن تندیسه (مجسمه) سر یک شاهنشاه جوان هخامنشی است که از سنگ لاجورد تراشیده شده و تاج کنگرهداری بر سر دارد و چنانکه برخی نوشتهاند شاید تندیس جوانی خشایارشاست.
نقش برجسته داریوش بزرگ در تخت جمشید که جای نصب تاج زرین در دو طرف کلاه او نمایان است.
خصوصیات تاج از بلندی و شماره کنگرهها در این تندیسه کاملاً هویداست ولی آرایشهای دیگری بر روی آن دیده نمیشود و میتوان گمان برد که در این تندیسه تاج دارای روکش زرینی بوده و آرایشها بر روی آن انجام گرفته بوده است.
تاج شاهنشاهان هخامنشی دارای ارج ویژهیی بوده، در دربار از بزرگان کشور برای نگاهداری و پاسداری آن نگهبان ویژهیی برگزیده میشده است و منصب«کلاهداری» شاهنشاهان یکی از منصبهای بزرگ بشمار میرفته است، چنانکه هرودوت در کتاب خود«کلاهداری» را یک منصب بالایی نام برده می نویسد:
«پر کزاسب» شغل کلاهداری شاه را، که در ایران افتخار کمی نیست، داشت.
کلاه راسته
نوع دیگری از کلاه شاهنشاهان هخامنشی، کلاهی بوده بلند و ساده که گردی لبه پائینی بزرگتر بوده، از اینرو طاق آن در دورادور کلاه، اندکی از دیوارهاش بیرون میزده است. این کلاه از نمد ساخته میشده و بنا به اشاره هزیکیوس (Hesychius) با مواد صمغی و معطر آغشته شده، با زر و گوهر آرایش مییافته است.
اینگونه کلاه را تاریخ نویسان یونانی با ترجمه تحت اللفظ «کلاه راسته» یا «تیار راسته» نامیدهاند و شکل و بلندی آن تقریباً مانند تاج زرین هخامنشی بوده، با این تفاوت که این یکی در بالا کنگرهیی نداشته است.
ز این کلاه نیز در مواقع رسمی استفاده میشده و جنبه تشریفاتی داشته است، چنانکه در سنگ نگارههای درگاهیهای تالار صد ستون نشان دادهاند، شاهنشاه در حالیکه بر تخت پادشاهی نشسته و برای احترام مگس پرانی بر بالای سرش گرفته شده است، از همین کلاه راسته بر سر دارد و چون در این نقش و مانندههای آن، اثری از گودی و یا جای کوبیدن میخ دیده نمیشود، از اینرو گمان نصب روکش زرین نیز نمیرود.