نشور آزادی نوع بشر کوروش بزرگ بی تردید جزء بزرگترین افتخارات آریاییها و سرزمین ایران می باشد چرا که روحیه خداجویی؛آزادگی و عدالت خواهی ایرانیان را در بیش از ۲۵۰۰سال پیش از زبان سردار بزرگ خویش به جهانیان اعلام می نماید .آن هم در زمانی که جنگ و خون ریزی وظلم واستثمار یکدیگردر میان اقوام وحشی و متمدن آنروز امری رایج و عادی بشمار می آمد و تمدن بشری هنوز مراحل تکامل خود را کامل طی نکرده بود و در اواخر عصر آهن بسر می برد و بیان گفتارهایی که بی تردید هنوز درهمین سرزمین ایران تازه و نو بشمار می آید و راه گشای بسیاری از مشکلات امروز ایران می باشد در۲۵قرن پیش جای شگفتی و تفکر بسیار دارد آیا می توان گفت نیاکان ما از دید فرهنگ وتمدن در آن زمان به جایگاهی رسیدن که امروز ما حسرت آنرا می خوریم و راه درازی را برای رسیدن به آن در پیش رو داریم؟احترام به عقاید دیگران ؛آزادی ادیان و حق انتخاب حکومت رادر جامعه امروز ایران می توان پیدا کرد؟ دادگاه های امروزمان که با رشوه و بی لیاقتی حکم بی دادگاه را پیدا کرده و کجاست کوروشی که داد مظلوم را از ظالم بگیرد.در۲۵۰۰سال پیش از زبان کوروش برده داری در شرایطی از میان جوامع ایرانی بر می افتد که حتی ۱۰۰۰سال بعد از آن در کتاب آخرین و کاملترین دین الهی شاهد قوانین متعددی راجع به آن هستیم!!!(من برای دین اسلام احترام بسیاری قائل هستم ولی هرگز این موضوع برایم روشن نشد) . دنیای استعمارگر امروز که با استثمار نوین خود ملل جهان سوم را به بی گاری می گیرد اگرکوروشی مقتدر را در برابر خود می دید دیگر شاهد فقر و گرسنگی در جهان بودیم. ابرقدرت امروز جهان مانند لات بی سرو پا و قمه کشی می ماند که هر کسی را که بخواهد در هر کجای دنیا مورد زور و ستم قرار می دهد و انتقام بی لیاقتی خود را ازخون دیگر ملل می گیرد .و هر کسی که با او نباشد و حتی در برابر خواسته هایش سکوت کند دشمن خود می شمارد غافل از اینکه هر قدرتی را پایانی است .منشور آزادی کوروش نشان کاملی است از شایستگی و لیاقت نژاد ایرانی.فراموش نکنیم ایران سزاوار آنست که سرفراز بماند.
متن سنگ نبشته کوروش بزرگ
اینک که به یاری مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سرگذاشته ام اعلام می کنم که تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من دین و آئین و رسوم ملتهائی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند.
من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد هرگز سلطنت خود را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملت آزاد است که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد.
من تا روزی که پادشاه ایران هستم نخواهم گذاشت کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد من حق وی را از ظالم خواهم گرفت وبه او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد.
من تا روزی که پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال تصرف نماید و من تا روزی که زنده هستم نخواهم گذاشت که شخصی دیگری را به بیگاری بگیرد و بدون پرداخت مزد وی را به کار وا دارد.
من امروز اعلام می کنم که هر کسی آزاد است که هر دینی را که میل دارد بپرستد و در هر نقطه کخ میل دارد سکونت کند مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غصب ننماید و هر شغل را که میل دارد پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است به مصرف برساند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند.
من اعلام می کنم که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده مجازات کرد و مجازات برادر گناهکار و بر عکس به کای ممنوع است و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر می شود فقط مقصر باید مجازات گردد نه دیگران.
من تا روزی که به یاری مزدا زنده هستم و سلطنت می کنم نخواهم گذاشت که مردان و زنان به عنوان غلام و کنیز بفروشند و حکام و زیر دستان من مکلف هستند که در حوزه حکومت و ماموریت خود مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد.
از مزدا خواهانم که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه بر عهده گرفته ام موفق گرداند.
چرا کوروش پایه گذار اولین اعلامیه حقوق بشر است؟
یکی از مهم ترین وقایع در تاریخ قدیم, فتح بابل توسط کوروش کبیر, پادشاه پارسی ست.
در 4 اکتبر سال 539 قبل از میلاد, ارتش ایران وارد شهر بابل شد که پایتخت دولت بابل بود (در عراق مرکزی). این یک لشکرکشی بدون خونریزی بود و هیچ اسیری گرفته نشد. بعداً در 9 نوامبر, کوروش پادشاه ایران از شهر بازدید کرد. تاریخ بابل چنین می گوید که کوروش با استقبال و تبریک مردم مواجه شد. مردم به علامت احترام و صلح ( (sulmuیک گذرگاه از شاخه های سبز مقابل او گستردند. کوروش از همه بابلی ها در صلح استقبال کرد و صلح را به شهر آنها آورد.
در این حادثه بزرگ, کوروش بیانیه ای صادر کرد که روی یک استوانه سفالی حکاکی شد و به عنوان استوانه کتیبه کوروش شناخته می شود. این استوانه در سال 1879 توسط هرمز رسام در بابل کشف شد و امروزه در موزه بریتانیا نگهداری می شود. بسیاری از مورخان آن را به عنوان اولین اعلامیه حقوق بشر ارزیابی می کنند.
شرح وقایع بابل, به اضافه اولین بخش کتیبه کوروش, نشان می دهد که گرفتاری های سیاسی مذهبی, مردم بابل را عصبانی کرده بود و به این دلیل آنها از لشکر نظامی کوروش دعوت کردند و این لشکرکشی هم نوری بر زندگی آنها تاباند. براساس اسناد و مدارک, شاه بابل, نبونید, جشن سال جدید را مسخره کرد و نبو (Nebo) (یکی از خدایان) به داخل شهر آورده نشد و بل ((Bell خدای دیگر در خلال جشن برده نشد.
همچنین, پرستش مردوک, شاه خدایان, به زشتی تغییر داده شد و نبونید ساکنان را با ستم غیرقابل باوری شکنجه و آزار داد و به نیروی کار زور می گفت. اماکن مقدس همه ساکنان بابل در خرابه ها بودند و ساکنان سومر و آکد مثل مرده متحرک شده بودند.
مردوک, شاه خدایان, یک حاکم نیکوکار را بررسی و جست و جو کرد, در نهایت کردارهای خوب کوروش و عقیده نیکویش به نظرش آمد و به او فرمان داد تا برعلیه شهر بابل پیشروی کند. ساکنان عصبانی آکد شورش کردند اما به وسیله نبونید قتل عام شدند. کسی که به محض بازگشتش به بابل دستگیر شد اما با احترام با او رفتار شد. موقعی که نبونید در سال بعد مرد, کوروش در عذاداری ملی که برای او اعلام شده بود, شرکت کرد. سپس خدایان آکد [با اجازه کوروش] به شهرهای مقدس شان برگردانده شدند. همه ساکنان سومر و آکد, شامل شاهزادگان و حاکمان, از کوروش به عنوان سروری که آنها را از حالت یک مرده متحرک بیرون آورده بود استقبال کردند. همه کسانی که زیان دیده بودند و مصیبت کشیده بودند نام او را بسیار با احترام می بردند.
اعلامیه کوروش
منم کوروش, شاه جهان, شاه بزرگ, شاه بابل, شاه سومر و آکد, شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه... .
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم, همه مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مردوک خدای بزرگ دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.