میرزا کوچک جنگلی (۱۲۵۷ - ۱۱ آذر ۱۳۰۰ هجری شمسی), مبارز انقلاب مشروطه و سردار جنبش جنگل و از اولین رهبران جمهوری شوروی گیلان (همچنین معروف به: جمهوری سوسیالیستی گیلان و جمهوری سرخ جنگل) بود.
در دل این جمهوری بود که حزب کمونیست ایران به رهبری حیدر عمو اوغلو تاسیس شد.
تولد و خصوصیات شخصی یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ بسال ۱۲۵۷ ه.ش.
در شهرستان رشت محله استادسرا در خانواده ای متوسط چشم به جهان گشود.
سنین اوّل عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید.
چندی هم در مدرسه محمودیه تهران به همین منظور اقامت گزید.
با این سطح تعلیم میتوانست یک امام جماعت یا یک مجتهد از کار درآید، امّا حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغیر داد و او را به راهی دیگر کشاند.
میرزا دارای دو خواهر و دو برادر، یکی بزرگتر از خود بنام محمّدعلی و دیگری کوچکتر بنام رحیم، بود، که هر دو نفر بعد از میرزا وفات یافته اند.
بنا به روایات او مردی خوش هیکل، قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمائی متبسم و بازوانی ورزیده بود.
طرفداران او می گویند از نظر اجتماعی مردی با ادب، متواضع، خوش برخورد، مومن به اصول اخلاقی، آدمی صریح اللحجه و طرفدار عدل و آزادی، حامی مظلومان و اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری می کرد.
میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید.
نقش در انقلاب مشروطه میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون پیوست و در فتح قزوین شرکت نمود.
او بانی جنبش جنگل بود که بتاریخ ۱۲۹۳ ه.ش.
شروع به مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش خارجی داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیر دست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، زد.
تعداد زیادی از انقلابیون جنگل هم در درگیریهای مسلحانه با لشکران انگلیس، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار کشته شدند.
جنگلی ها هدف خود را "اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی" اعلام می کردند.
در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ هجری شمسی قوای جنگل با انتشار بیانیهای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری را اعلام نمودند و یکروز بعد کمیته انقلاب هیئت دولت جمهوری را معرفی کرده، که میرزا عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت.
امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویکهای روس اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که نهایت جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ میرزا به عنوان اعتراض از رشت به فومن رفت و قبل از حرکت دو نفر نماینده با نامه مفصلی برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: "در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست پروگرام بلشویکها را قبول کند".
بتاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند.
همه طرفداران میرزا را هرکه و هرجا بود دستگیر و بازداشت کردند.
آنها دولت جدیدی اعلام که احسان اله خان سرکمیسر و کمیسر خارجه و سید جعفر جوادزاده (پیشه وری معروف) کمیسر داخله شد.اختلافات، بگیر و ببندها بالا گرفت و قوای جنگل تضعیف گردید.
بفرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی (قزاق ها) به سرکردگی سردارسپه (رضا میرپنج پیشین و پهلوی آینده) برای سرکوبی قوای سرخ وارد رشت گردید که چندین برخورد جنگی بین دو قوای بوجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقب نشینی میکردند.
در نهایت با مذاکرات پشت پرده قوای سرخ خاک رشت و انزلی را ترک نمودند.
لازم به ذکر است در این جنگها میرزا با قوای خود در فومن بود که بی طرف مانده و در فکر تجدید قوا بود.
قزاقها که بسرکردگی سردارسپه سعی به مذاکره با میرزا، قانع نمودن او که به مرکز بیاید و نیایت استقلال طلبان خود را از مرکز شروع نماید.
بنا به دلایل عدیدی مذاکرات به شکست انجامید.
یکی از این دلایل این بود که تعدادی از جنگلیها بمانند دکتر حشمت و یارانش قبلاً گول قول و فعلهای سردارسپه را خورده بودند تسلیم و به دار آویخته شده بودند.
در نهایت قوای قزاق از فرصت استفاده و طی شبیخونهای فراوانی، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی نمودند و بعضی از سران تسلیم یا کشته شدند.
میرزا باتّفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت میکرد، به کوهای خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر ضربات خرد کننده سرما و برف بتاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.
کرم نام کرد (مکاری) که از خلخال عازم گیلان بود این دو موجود را در میان برفها دید و شناخت.
بسیار ناراحت شد از اینکه تنها است و یاوری که بتواند به وظائف انسانی عمل نماید، ندارد.
بااینحال سعی نمود با دادن ماساژ و خوراندن سنجد آنان به حال آورد ولی بی نتیجه و بی حاصل بسرعت بسوی آبادی و خانقاه شتافت و از مردم کمک خواست.
اهالی که مرید میرزا بودند بسرعت به محل رسیدند و تن یخ زده هردو را به قریه آوردند ولی مرغ روحشان پرواز نموده بود.
خبر فوت میرزا که دوستان را متأثر و دشمنان را شاد نمود، بسرعت همه جا پیچید و از جمله بگوش محمّدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید.
نامبرده با عدّهای تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد مانع کرد.
سپس بمنظور انتقامجوئی و کینه دیرینه که با جنگلیها داشت دستور داد یکی از طالشهای همراه وی سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند.
اسکستانی مزدور او سر از تن این مبارز وطن، استقلال و آزادی جدا و تحویل خان داد.
نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش امیر مقتدر بماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.
در کاوشی که از جیبهای میرزا نمودند تنها یک سکه نقره یک ریالی یافتند و بعد فاتحانه سر این سردار رشید را در مجاورت سربازخانه رشت، آنجا که معروف به انبار نفت نوبل است، مدّتها در معرض تماشا مردم قرار داده.
سپس خالو قربان معروف که از یاران سابق میرزا بود و خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا را به تهران و تسلیم سردارسپه نمود.
سر میرزا به دستور سردارسپه در گورستان حسن آباد دفن کردند.
بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد.
در شهریور ۱۳۲۰ و فرار رضاشاه (سردارسپه و میرپنج سابق) آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد میرزا (تن بی سر) را با تشریفات شایسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند.
در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند و هر سال ۱۱ آذر مراسمی ساده در مزار او در سلیمان داراب رشت برگزار میشود.
نهضت جنگل و کودتای ۱۲۹۹ یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران وقوع کودتای سوم اسفند 1299 است که دولت انگلستان به دلایلی چند از قبیل عدم تصویب قرارداد 1919 توسط مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان نقش اصلی را در کودتا ایفا میکرد.
دولت انگلستان از این راه سعی بر اجرای مفاد قرارداد توسط عناصر دست نشانده خود در ایران داشت و بدین منظور ابتدا سیدضیاءالدین طباطبائی را که روزنامهنگار بود به عنوان مهره اصلی برگزید و مقدمات کودتا را با مشورت و مذاکره با وی فراهم نمود و سپس رضا میرپنج را به عنوان فرمانده قزاقها و فرد نظامی کودتا انتخاب نمود.
سرانجام در سحرگاه سوم اسفند 1299 قزاقها به فرماندهی رضاخان میرپنج وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را براساس تبانیهای قبلی تصرف کردند.
سپس کودتاچیان تصمیمات بعدی خود را مثل انتشار اعلامیههایی با مضمون اعلام حکومت نظامی، دستگیری افراد موردنظر، لغو ظاهری قرارداد 1919 و....
به منصه ظهور رساندند.
در مسیر پر پیچ و خم تحولات ایران از نهضت مشروطیت تا کودتای 1299، نهضت جنگل از جمله پدیدههایی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
انگیزهها و اهداف نهضت، ترکیب رهبران نهضت و رفتارشناسی آنان، فرایند تحولات نهضت، سرنوشت و سرانجام آن، هر کدام مسائل مهمی هستند که مطالعه و آسیبشناسی آنها میتواند تجربههای ارزشمندی را در اختیار قرار دهد.
در این مقال تنها به تأثیر یا عدم تأثیر نهضت جنگل در وقوع کودتای 1299 اشاره میشود.
در جنگ روانی که انگلیسیها به منظور بسترسازی برای وقوع کودتا در ایران به راه انداخته بودند، بزرگنمایی خطر بلشویسم و به تبع آن خطر نهضت جنگل، نقش مهمی داشت.
انگلیسیها به خوبی میدانستند و اذعان داشتند که « خلق و خوی ایرانی مستعد ویروس بلشویسم نیست»، اما آنچنان بر خطر بلشویسم تأکید میکردند که بسیاری از ایرانیان باورشان شده بود.
گفته میشود هنگامی که نیروهای قزاق به رهبری رضاخان و سیدضیاءالدین طباطبایی، سحرگاه سوم اسفند 1299 وارد تهران شدند، در جریان بگیر و ببندهای آنها، برخی از بازداشتشدگان قبل از کودتا که در زندان به سر میبردند، هنگامی که توانستند از زندان فرار کرده و به خیابان بیایند، چنین پنداشتند که اشغالکنندگان تهران، حتماً همان بلشویکهایی هستند که مدتها خبر ورود قریبالوقوع آنها به تهران بر سر زبانها افتاده بود!
از این رو، برای اینکه از شرّ اشغالگران رها شوند، برای خوشایند آنها فریاد « زنده باد بلشویسم» سر میدادند!
به هر حال کودتای 1299 به وقوع پیوست، اما این پرسش مهم باقی میماند که آیا واقعاً نهضت جنگل و به ویژه شاخه بلشویکی آن میتوانست تهران را تصرف کند؟
برای پاسخ به این پرسش دو نکته را باید مورد توجه قرار داد.
یکی سیاست روسیه شوروی در قبال ایران، و دیگری، میزان توانایی و امکانات نهضت جنگل.
درباره سیاست روسیه شوروی نباید از دیده به دور داشت که اگرچه در میان برخی از سیاستمداران و نظامیان آن دولت، تمایل به سلطه بر ایران و ایجاد یک دولت دستنشانده در ایران وجود داشت، اما اسناد و منابع تاریخی موجود روشن میسازند که در آن برهه، دیدگاه رسمی و رویکرد مسلط در سیاستگزاریهای شوروی بر عدم مداخله در امور ایران استوار بود.
حضور نیروهای شوروی در نواحی شمالی ایران نیز معلول ترس آنها از دسیسههای انگلیسیها بوده و بیشتر جنبه دفاعی داشت.
اما درباره میزان توانایی نهضت جنگل باید به سیر تحولات آن توجه داشت.
به نظر میرسد آن نهضت سه مرحله مهم را پشت سر گذاشت.
مرحله اول از آغاز نهضت در هنگامه جنگ جهانی اول تا تأسیس جمهوری، مرحله دوم دوره جمهوری، مرحله سوم دوره پس از شکست جمهوری.
در هر کدام از مراحل سه گانه یادشده، نهضت موقعیت ویژهای داشت.
در مرحله اول، قدرت نهضت در استانهای گیلان و مازندران به گونهای بود که دانسترویل، فرمانده نظامیان انگلیس، در زمستان 1296ش برای عبور نیروهای خود از قزوین به شمال کشور، ناگزیر بود که با میرزا کوچکخان جنگلی قرارداد منعقد کرده و امتیازاتی به او بدهد.
مرحله دوم نهضت با تأسیس حکومت جمهوری با شرکت بلشویکها در خرداد 1299 آغاز میشود و در اوایل مرداد همان سال با کودتای بلشویکها بر ضد میرزا کوچکخان جنگلی عملاً این مرحله به پایان میرسد.
تأسیس حکومت جمهوری اگرچه به ظاهر اوج اقتدار نهضت را نشان میداد، اما به واقع، آغاز مرگ نهضت نیز بود، زیرا با حذف میرزا کوچکخان جنگلی از نهضت و سلطه انحصاری بلشویکها بر آن، نهضت پایگاه مردمی و مشروعیت خود را که پیش از این نیز به علت عملکردهای هنجارشکنانه برخی از رهبران نهضت آسیب دیده بود، به تمام از دست داد.
بدین ترتیب، مرحله سوم نهضت از مرداد ماه 1299 در چنین فضایی شروع شد.
زمام امور به دست افرادی همچون احسانالله خان و خالو قربان افتاد و آنها در اطلاعیهای برنامه خود را چنین اعلام کردند: 1.
تشکیلات ارتش سرخ ایران مطابق ارتش روسیه و حمله به تهران 2.
لغو اختیارات مالکین وامحای اصول ملوکالطوایفی 3.
رفع احتیاجات اصلی کارگران شهر و دهات.
در چنین شرایطی که میرزا کوچکخان جنگلی ناگزیر رشت را ترک کرده و به جنگل پناه برده بود، بلشویکها یکه تاز میدان شده بودند.
رفتار آنان با مردم به اندازهای نامناسب بود که تودههای مردم هر لحظه آرزو میکردند که قوای دولت مرکزی به یاری آنان بشتابند و در این راه حاضر به هرگونه کمک و همکاری با قوای قزاق بودند.
در چنین شرایطی نیروهای دولت مرکزی که تا چندی پیش از این از پیشرفت در مازندران و گیلان ناامید شده بودند، حمله به بلشویکها را آغاز کردند و مردم نیز به آنان کمک میکردند.
بلشویکها فرار را بر قرار ترجیح دادند.
مسیو یقیکیان در روزنامه « ایران کنونی» در این باره نوشت: « صبح زود من از منزل بیرون آمدم اولین اشخاصی را که دیدم بلومکین و دکتر بلینکی بودند که اتومبیل خود را پر از کالا و اجناس کرده و از رشت به طرف انزلی پیش میرفتند و طوری عجله داشتند که حتی جواب سلام مرا هم ندادند.» همین وضعیت تا پایان سال 1299 و پس از آن نیز تا پایان رسمی عمر نهضت یعنی نیمه دوم سال 1300 ادامه داشت.
با وجود چنین وضعیتی میتوان گفت که نهضت جنگل در نیمه دوم سال 1299 قادر به تهدید تهران نبوده است.
در تاریخچه مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران، قیام میرزا کوچک خان جنگلی از جمله نهضتهایی است که با اندیشه اسلامی و ضداستعماری شکل گرفت، امّا با نیرنگ و خیانت کمونیستها به انحراف، تجزیه و نفاق داخلی دچار گشت ونهایتاً همسویی اعلام نشده روسهای بلشویک با رژیم استبدادی قاجار وسپس نظامیگری سرکوبگرانه رضاخان آن را به شکست کشاند.
میرزا کوچک خان که بود؟
میرزا یونس معروف به «میرزا کوچک» در 1298 هـ در رشت متولد شد.
در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی قدم به مدارس مذهبی گذاشت و مدارج علمی را طی کرد.
در 1326 هـ در گیلان به صفوف آزادیخواهان پیوست و برای مقابله با محمدعلی شاه روانه تهران شد.
در ماجرای اولتیماتوم روسیه که منجر به تعطیلی مجلس شد (17اردیبهشت 1290) میرزا در شمار مخالفان پذیرش اولتیماتوم بود و مدتی نیز بازداشت شد.
در جریان جنگ جهانی اول و در هنگامی که دستهای از نمایندگان و رجال سیاسی به خاطر وضع بحرانی کشور و حضور نیروهای بیگانه دست به مهاجرت زدند، کوچک خان با گرویدن به اندیشه «اتحاد اسلام» درصدد برآمد تا با راه انداختن تشکیلات نظامی به مبارزه علیه استبداد رضاخانی و سرسپردگیها، پیمانهای ننگین و تحمیلی بیگانگان و مداخلات آنان در امور داخلی کشور بپردازد.
میرزا درتهران اندیشه خود را با رجال دین و سیاست در میان نهاد وبه نظرخواهی از آنان پرداخت.
گروهی به ضرورت مبارزه مسالمتآمیز تأکید میکردند ومبارزه مسلحانه را نادرست میخواندند و گروهی دیگر نظر میرزا کوچک خان راتأیید میکردند.
سرانجام پس از یک سلسله بحث و گفتگو قرار شد تا در گوشهای از ایران کانونی ثابت، برای مبارزه ایجاد شود.
میرزا کوچک خان پس از این توافق عازم گیلان شد وشروع به تهیه مقدمات قیام کرد.
اما چون روسها قبلاً او را از منطقه تبعید کرده بودند، مجبور بود مخفیانه به فعالیت بپردازد.
بااین حال میرزا در اندک مدتی توانست همفکرانی در کنار خود جمع کند وقیام را علنی سازد.
او درسالهای قبل از به قدرت رسیدن رضاخان، موفق شد هستههای تشکیل نهضت مسلحانه را پیریزی کند.
نیروهای اشغالگر روس که در سالهای قبل ازانقلاب اکتبر، در سرکوبی این نهضت توفیق چندانی نیافتند، باوقوع انقلاب اکتبر از مناطق شمالی ایران بیرون رفتند و انگلیسیها یکهتاز میدان شده و تقریباً تمامی ایران را زیر سلطه خود درآوردند.
آنان میرزا حسن خان وثوق الدوله را به ریاست دولت ایران گماشتند.
دولت انگلیس با انعقاد قرارداد معروف 1919 با وثوق الدوله، ایران را تحت الحمایه خود درآورد وکلیه امور مالی، گمرکی و نظامی کشور رابه دست گرفت.
انگلیسیها از طریق وثوق الدوله تلاش کردند قیام جنگل را با مذاکره و بدون خشونت حل و فصل کنند، اما این تلاشها سودی نبخشید.
اعلام جمهوری میرزا کوچک خان در رشت روز 16 خرداد 1299 میرزا کوچک خان جنگلی در ادامه مبارزات خود در راه اعاده استقلال و حاکمیت ملی ایران، در شهر رشت حکومت جمهوری اعلام کرد.
این اعلام درپی یک رشته تماسها و گفتگوها با مقامات روسیه و کسب اطمینان از این که نیروهای مداخلهگر آنان در شمال ایران در کار حکومت انقلابی میرزا، کارشکنی نخواهند کرد، صورت گرفت.
درست سه هفته پیش از این اعلام، در سپیده دم روز 28 اردیبهشت 1299 نیروهای ارتش سرخ به بهانه «سرکوبی ضد انقلاب که در شمال ایران کمین کرده بود» به بندرانزلی یورش برده و این شهر را اشغال کرد.
مقصود روسیه از «ضدانقلاب» افراد مسلحی بودند که با حمایت انگلیسیها علیه بلشویسم نوظهور در شوروی میجنگیدند و از اراضی شمال ایران نیز به عنوان یکی ازپایگاههای خود استفاده میکردند.
جنگلیها که مبارزات مسلحانه با رژیم استبدادی و سرسپرده قاجار را آغاز کرده و جنگلهای شمال را مقر خود قرار داده بودند، در آغاز پیروزی انقلاب روسیه روابط حسنهای با بلشویکها برقرار کرده بودند نهضت جنگل انقلاب روسیه را تأیید میکرد و رهبران جدید روسیه نیز میرزا را به عنوان یک انقلابی ضداستعمار میدانستند و او راستایش میکردند.
اما چندی نگذشت که روسها سیاست دوستانه خود را تغییر دادند و قدم به قدم به خاطر حفظ منافع خود در ایران از حمایت نهضت جنگل دست کشیدند و سرانجام به آن خیانت کردند.
روز 28 اردیبهشت، نیروهای ارتش سرخ به نام سرکوبی ضدانقلابی که در شمال ایران کمین کرده بود، وارد انزلی شدند.
نهضت میرزا کوچکخان که حضور نیروهای کشوری دیگر را در خاک ایران مخالف با اصول سیاست خود و به زیان استقلال وتمامیت ارضی کشورمیدانست، به مخالفت برخاست.
در آن زمان هم روسها و هم میرزاکوچک خان در شرایطی بودند که رویارویی با یکدیگر را به صلاح خود نمیدیدند.
هریک با اقدامات نظامی، اهداف خاص خود را دنبال میکردند و دیدگاه متعرضانه به یکدیگر نداشتند؛ در نتیجه تماسهای بعدی میرزا کوچک خان با نیروهای نظامی و سیاسی روسیه، میان طرفین توافقهایی حاصل شد.
مهمترین مواد این توافق چنین است: «الف ـ اصول کمونیسم در ایران از حیث مصادره اموال و الغاء مالکیت و تبلیغات به اجراگذارده شود.
ب ـ حکومت جمهوری انقلابی توسط میرزابرقرار شود.
ج ـ پس از ورود میرزا به تهران و تأسیس مجلس مبعوثان، هرنوع حکومتی که نمایندگان ملت بپذیرند، بدون مخالفت روسیه ایجاد شود.
د ـ مقدرات انقلاب به دست این حکومت سپرده شود و شورویها درایران مداخله ننمایند.
هـ ـ هیچ قشونی بدون اجازه وتصویب حکومت انقلابی ایران زائد بر قوای موجود (2هزار نفر) از شوروی به ایران وارد نشوند.
و ـ مخارج این قشون به عهده ایران است.
ز ـ هر مقدار مهمات و اسلحه که از شوروی خواسته شود در مقابل پرداخت قیمت، تسلیم نمایند.
ح ـ کالاهای بازرگانان ایرانی که در باکو ضبط شده تحویل حکومت ایران شود.
ط ـ کلیه مؤسسات تجاری روسیه در ایران به حکومت جمهوری واگذار شود.
» اجمال این توافقنامه عدم دخالت روسها در امور داخلی ایران، در عین حفظ حداقل دو هزار نظامی آنان در شمال ایران بود؛ حضوری که خود به منزله دخالت در امورداخلی ایران بود.
میرزا کوچک خان جنگلی با استناد به همین توافقنامه بود که سه هفته پس از مداخله نظامی آنان در انزلی، موجودیت حکومت خود رادر رشت اعلام کرد.
سران نهضت جنگل پس از اعلام حکومت، ضمن انتشار اعلامیهای با عنوان «فریاد ملت مظلوم ایران از حلقوم فدائیان جنگل»، به مفاسد دستگاه حاکمه ایران وجنایات انگلیسیها اشاره کردند و در پایان نظریات خود را به شرح زیر اعلام داشتند: 1ـ جمعیت انقلاب سرخ ایران اصول سلطنت راملغی کرده جمهوری را رسماً اعلام مینماید.
2ـ حکومت موقت جمهوری حفاظت از جان ومال عموم اهالی را برعهده میگیرد.
3ـ هر نوع معاهده و قراردادی که به ضرر ایران با هر دولتی منعقد شده است، لغو وباطل میشناسد.
4ـ حکومت موقت جمهوری همه اقوام بشر را یکی دانسته، تساوی حقوق را در باره آنان قائل است و حفظ شعائر اسلامی را فریضه میداند.
مسکو و نهضت جنگل سران نهضت در شهر رشت سرگرم تحکیم مبانی جمهوری بودند که به تدریج اختلافاتی در میانشان پدید آمد و همین امر نهضت را به انحطاط و نابودی کشاند.
پس از ورود ارتش سرخ به ایران، چند نفر از اعضای «حزب کمونیست عدالت باکو» از روسیه وارد گیلان شدند.
این افراد در رشت حزبی به نام عدالت تشکیل دادند و رفته رفته ضمن برگزاری متینگها و سخنرانیها، عملاً مواد توافق شده میان سران نهضت جنگل و روسها را زیر پا گذاشتند و تبلیغاتی نیز علیه میرزا کوچک خان آغاز کردند.
میرزا دو نفر ازاعضای نهضت را به قفقاز فرستاد تابا نریمانف، صدر شورای جمهوری قفقاز، ملاقات کنند و او را وادارند تا اعضای حزب را از ادامه کارشکنیها و اقدامات نفاق افکنانه باز دارد؛ اما نریمانف اقدامی جدی به عمل نیاورد.
میرزا که اوضاع را چنین دید، روز 18 تیر 1299 معترضانه رشت را ترک گفت و اعلام کرد تا زمانی که حزب عدالت از کارهای خلاف و حمله به اسلام و تبلیغ کمونیسم دست برندارد به رشت باز نخواهد گشت.
روسها که هدفشان از تأسیس حزب، اشاعه کمونیسم و رخنه به تشکل اسلامی میرزا کوچک خان جنگلی و از بین بردن آن بود، شدیداً فعالیت میکردند.
سیاست خارجی شوروی که قبلاً پیش از این داعیه حمایت از انقلاب جهانی را داشت، حداقل پس از هشتمین کنگره حزب کمونیست اتحاد شوروی، تغییر کرد.
استالین در این کنگره دو اصل اساسی را مبنای سیاست خارجی شوروی قلمداد کرد.
وی گفت: «سیاست خارجی ما واضح وروشن است.
هدف آن صلح و توسعه دایره روابط تجاری با تمام کشورهاست.» اعلام چنین روشی در سیاست خارجی، چیزی جز اعلام عدم حمایت از نهضتهای رهایی بخش نمیتوانست باشد.
در پی خروج قهرآمیز میرزا کوچک خان از رشت، اعضای حزب عدالت که بعضی از آنها همچون احسان الله خان و خالوقربان قبلاً از دوستان نزدیک میرزا بودند و اکنون با گرویدن به سوسیالیسم، میرزا را مرتجع میدانستند، درصدد اجرای کودتایی برآمدند که طرح آن پیشتر ریخته شده بود.
نقشه این بود که میرزا یا باید کشته شود و یا دستگیر گردد و از رهبری انقلاب کنار رود.
کوچکخان که تا حدی از هدف اعضای حزب و نقشه آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت.
در این گیر و دار، بسیاری از جنگلیها دستگیر و یاکشته شدند و سلاح و مهمات و اموال آنان به غارت رفت.
پس ازاین کودتا، اعضای حزب به کمک نیروهای بلشویک سعی کردند تا باتعقیب جنگلیها طرفداران میرزا را نابود کنند.
اما باوجود درگیریهایی که در جنگل میان دو طرف ایجادشد، آنان از شکست دادن میرزا و یارانش ناتوان شدند.
مدتی بعد، مخالفان میرزا مجدداً از در دوستی وارد شدند و با حسن نیتی که میرزا داشت و نمیخواست اختلافات داخلی باعث نابودی نهضت شود، پیشنهاد اتحاد باآنان را پذیرفت و طرفین موقتاً وحدت یافتند.
پس از این توافق، کمیته انقلابی جدیدی تشکیل شد.
از آنجا که در این کمیته احسان الله خان دارای هیچ سمتی نبود، جاهطلبی، وی را واداشت تا در رأس نیروهای تحت فرمان خود عازم فتح تهران شود.
وی در رأس سه هزار سرباز روسی و ایرانی به سوی تهران حرکت کرد، اما در محل «پل زغال» از نیروهای قزاق که تحت فرماندهی ساعد الدوله بودند، شکست خورد.
البته یکی از دلایل این شکست تغییر سیاست شوروی نسبت به جنگلیها بود.
به هنگام عزیمت نیروهای احسان الله خان، «روتشتین» سفیر شوروی در ایران افرادی را محرمانه نزد فرماندهان روسی قوای احسان الله خان فرستاد و به آنان دستور داد که به فوریت خود را از جنگ کنار بکشند.
به این ترتیب سفیر روسیه حتی به کسی که ادعای همفکری عقیدتی با او داشت و قبلاً کوشیده بود تا میرزا را قربانی اندیشههای خود کند، پشت کرد.
با این حال بعدها در جریان حمله نیروهای دولتی به جنگل، احسان الله خان فرار کرد و با کشتی به شوروی گریخت.
خالوقربان نیز که به هنگام قیام میرزا به او پیوست و تحت رهبری میرزا خدمات قابل توجهی به نهضت کرد، پس از تأسیس حزب عدالت در گیلان فریب سوسیالیستهای حزب را خورد و آلت دست سیاست ضدانقلابی شوروی شد و در کودتای رشت با نیروهای تحت فرمان خود در مقابل میرزا قرار گرفت.
پس از توافقی که میان دولت ایران و سفیر روسیه انجام گرفت، روسها از حمایت جنگل دست کشیدند و آنان را قربانی منافع خود کردند.
«روتشتین» اولین سفیر شوروی در ایران که شش هفته قبل از اعلام استقلال میرزا کوچک خان در رشت وارد تهران شده بود، برای ایجاد روابط دوستانه میان ایران و روسیه مأموریت داشت؛ بنابر این با وجود وعدههای اولیه به نهضت جنگل، به یکباره خط مشی انقلابی روسها تبدیل به سازش با دولت ایران شد.
«روتشتین» ضمن نوشتن نامهای به میرزا، او را به ترک مبارزه علیه دولت ایران دعوت کرد.
او در نامه خود، آشکارا اقدامات انقلابی میرزا را «مضر» خواند1.
نهضت جنگل زمانی که سفیر شوروی نامه را به میرزا نوشت، در بحرانیترین شرایط خود قرار داشت.
میرزا در شرایط نامطلوبی که هنگام موضعگیری اخیر روسیه داشت و با توجه به اختلافات داخلی نیروهایش، عملاً چارهای جز تایید ظاهری نامه «روتشتین» نداشت.
تبانی روس، انگلیس، رضاخان و کمونیستهای داخلی علیه نهضت جنگل در آستانه کودتای رضاخان، شرایط سیاسی ایران شدیداً علیه میرزا کوچک خان جنگلی بود.
روسها او را تنها گذارده بودند و صرفاً به منافع خود در ایران میاندیشیدند.
آنان به ویژه تلاش داشتند تا روابط صمیمانهای را با سردار سپه که با قدرت اسلحه و سرکوب نارضائیها توانسته بود ثبات نیم بندی را در کشور به وجود آورد، برقرار کنند.
آنان مصلحت خود را در آزاد گذاردن دست رضاخان برای سرکوب نهضت جنگل که به ویژه اعتقادی هم به هویت اسلامی آن نداشتند، میدانستند.
حتی حضور رضاخان در اتومبیل کنسول شوروی در رشت، زمانی که برای سرکوب جنگل به آن شهر رفته بود، نشان از همپیمانی روسها با سردار سپه در این تصمیم داشت.
2 علاوه بر این، رضاخان در آن زمان، در کمیتهای «ایرانی ـ انگلیسی» به نام «کمیته زرگنده» به اتفاق سید ضیاءالدین طباطبایی در حال تدارک کودتای سوم اسفند خود بود.
به همین دلیل، اقدام رضاخان به نوعی اجرای مصوبه کمیته مذکور نیز بود.
کمیته زرگنده در حقیت 2 کار کرد اساسی داشت.
یکی سرکوب نهضت جنگل و دیگر استقرار دیکتاتوری رضاخان3.
پروژه سرکوب نهضت اسلامی میرزا کوچک خان جنگلی، محصول اراده مشترک شوروی، کمونیستهای داخلی، دولت انگلستان و استبداد رضاخانی بود.
در چنین شرایطی، سران نهضت جنگل چند راه بیشتر نداشتند یا باید تسلیم میشدند و اسلحه را زمین میگذاشتند، یا به روسیه پناه میبردند و یا این که ننگ تسلیم و پناه بردن به بیگانه و اجنبی را نمیپذیرفتند و تا آخرین قطره خون به مبارزه ادامه میدادند.
چنان که گفتیم، احسان الله خان ترجیح داد تا به اربابان خود که به او خیانت نیز کرده بودند، بپیوندد.
خالوقربان نیز با قید تضمین از طرف سردار سپه، با همه افراد خود تسلیم قوای دولتی شد و جان خود را نجات داد.
در این میان فقط میرزا کوچک خان بود که نه حاضر به ترک ایران شد و نه ننگ تسلیم به قوای دولتی را پذیرفت و سرانجام نیز به مبارزه ادامه داد تا در 11 آذر 1300 به شهادت رسید.
پی نوشت: 1ـ سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ ص 70 .
2ـ خاطرات ایرج اسکندری؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ ص 448 .
3ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ ارتشبد فردوست؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ جلد دوم؛ ص 77.
کودتای داخلی در جمهوری گیلان قتل حیدرخان اولین دبیراول حزب کمونیست ایران حیدرعمواغلی در بیستم دسامبر1880 در شهر رضائیه بدنیا آمد.
پدرش پزشک داروساز بود و در تهران تحصیلات خود را تمام کرده بود.
او به آن دلیل که مردم رضائیه و روستاهای آذربایجان یا برای درمان و یافتن راه حلی برای دشواری های روزمره خود به وی مراجعه می کردند و او نیز از هیچ کمکی دریغ نمی کرد، در میان مردم محبوبیت فراوان یافته بود و به همین دلیل زیر فشار خوانین محلی بود.
پس از مدتی، به همراه خانواده خویش ناچار به جلای وطن شد و در ارمنستان اقامت گزید.
حیدرخان همراه خانواده خود مقیم ارمنستان شد و در 8 سالگی به مدرسه رفت و دوران تحصیل ابتدائی را بعنوان شاگرد برجسته به پایان رساند.
سپس در دانشکده فنی تقلیس که تنها دانشکده فنی در تمام قفقاز بود تحصیلات خود را به پایان رساند و مهندس برق شد.
در همین سالها علاوه بر آشنائی با انقلابیون مشهور قفقاز به کشورهای اروپائی نیز سفر کرد.
او علاوه بر زبان روسی و ارمنی و گرجی، با زبان های فرانسه، آلمانی و ایتالیائی نیز آشنائی داشت.
او زمانی راهی باکو پایتخت آذربایجان شد که مهندس برق بود و در همین زمان، یعنی در سال 1903 با یک تاجر ایرانی بنام محمدباقر میلانی آشنا شد.
این تاجر می خواست در مشهد کارخانه برق احداث کند.
حیدرخان همراه او راهی خراسان شد.
او در خراسان شاهد زندگی رقت بار مردم ایران و فشار و اختناق ماموران دولتی و روحانیون بزرگ و ثروتمند شد.
در سال 1904 از مشهد به تهران رفت و در ادارات و موسسات مختلف مشغول کار شد.
فقری که در خراسان دیده بود، در تهران نیز حاکم بود.
او که در طول بحث های مکرر با انقلابیون بزرگ قفقار دریافته بود بدون تشکل و سازماندهی هیچ راه چاره ای برای درمان این فقر و بویژه فلاکتی که کارگران با آن درگیر بودند یافت نمی شود، سازمان "سوسیال دمکرات" را در تهران تاسیس کرد.
از انقلاب 1905 در روسیه که تا 1911 به درازا انجامید بسیار آموخت و بعدها در خیزهای انقلابی ایران از آن استفاده کرد.
از ابتدای انقلاب اکتبر1917 در ایران و بویژه در گیلان جنبش آزادیبخش تحت تاثیر این انقلاب قرار گرفت و گسترش یافت.
جنبش جنگلی ها در گیلان به رهبری کوچک خان نیز زیر تاثیر همین گرایش، ماهیت آشکار ضد امپریالیستی به خود گرفت و آنها که از جنگل به شهرآمده بودند شعار مبارزه علیه انگلیس ها و دفاع از استقلال ایران را می دادند.
جنگلی ها را خرده مالکان، بازرگانان، اقشاری از دهقانان و روشنفکران ناسیونالیست تشکیل میدادند.
نفوذ میرزا کوچک خان بخصوص هنگامی افزایش یافت که در سال 1918 از عبور ژنرال انگلیسی "دسنترول" از رشت به انزلی و قفقاز جلوگیری کرد.
مردم و بویژه تهیدستان گیلان انتظار داشتند که میرزا کوچک خان نیازمندی های آنها را تامین کند، وی او و اطرافیانش از اقدامات عمیق انقلابی به نفع مردم ترس داشتند و به همین دلیل بتدریج نارضائی مردم از کوچک خان روز به روز افزایش یافت.
پس از چندی قوای نیمه پارتیزانی کوچک خان از ارتش انگلیس شکست خورد و او در پی سازش با انگلیس ها و دولت مرکزی برآمد.
ارتش مرکزی رشت را اشغال کرد و تیمورتاش (وزیر دربار و پرقدرت بعدی در سلطنت رضاشاه) فرماندار نظامی رشت شد.
تعقیب و ترور انقلابیون آغاز شد و میرزا کوچک خان با دسته های مسلح خود به جنگل گریخت.
انقلاب گیلان که ادامه خیزهای نجات دهنده انقلاب مشروطه در ایران بود، دراین مرحله فروکش کرد.