"ناتورالیسم" مکتبی است که نه تنها گرایش زیادی به طبیعت و نیرو و آئین آن نشان میدهد ، بلکه بی پرده گردن به"جبر علمی" و "روشهای تجربی" می نهد.
این مکتب زمانی در پهنه هنر و اندیشه اروپا چشم به دنیا میگشاید که دانشهای تجربی و زیست شناسی به سر حد کمال رسیده و سده "داروین" آغاز گردیده است و این جنبش نیز بی اختیار زیر نفوذ همین دانشها و دانشمندان شکل میگیرد.
ناتورالیسم فلسفی ناتورالیسم در مفهوم فلسفی به آن رشته از روش های فلسفی گفته می شود که معتقد به قدرت محض طبیعت است و نیروی برتر از طبیعت نمی بیند.
این مکتب معارض با ضرورت اصلِ توجه به هدف ، جهان شناسی و مباحثات اخلاقی بوده و اعتقاد دارد که جهان احتیاج به ، سبب و موجبی فوق طبیعی و حکومت آن ندارد بلکه قائم به وجود خود ، شارح و عامل به ذات بوده و اصل توجه به هدف وجود نداشته و جبری بی هدف و غایت وجود دارد و همه پدیده ها مانند حیات انسانی چه جسمی ، چه نفسانی ، چه اخلاقی و چه معنوی همه از امور طبیعی و قابل نسبت دادن به رویدادهای طبیعی میباشند.
و همچنین ارزش های اخلاقی و فعالیت های بشر را می توان بر حسب اصول طبیعت پنداشت بدون اینکه امور به اجازه و تصویب مابعدالطبیعی متوسل باشد و خیر و سعادت بشر بدون اینکه به یک تقدیر مافوق طبیعی احتیاج داشته باشد قابل حصول میباشد .
ناتورالیسم ادبی ناتورالیسم از نظر ادبی بیشتر به تقلید دقیق و موبه موی طبیعت اطلاق می شود، این نوع "ناتورالیسم" دنباله "رئالیسم" شمرده می شود.به عبارت دیگر به مکتبی اطلاق می شود که "امیل زولا" و طرفدارانش پایه و اساس آن را گذاشتند.
در این نوع ادبیات و هنر کوشیده اند روش تجربی و جبر علمی را در ادبیات رواج دهند و به ادبیات و هنر جنبه علمی بدهند.
این مکتب نزدیک به ده سال حاکم بر ادبیات اروپا بود (1880-1890) اما به زودی از صورت یک مکتب مستقل ادبی بیرون شد.
در هر حال نمی توان منکر نفوذ آن در ادبیات فعلی آمریکا و اروپا شد، چه عده ای از نویسندگان آمریکایی و اروپایی از آثار پیشوایان این مکتب ملهم شده اند.
از گفته پیشوایان این مکتب به روشنی فهمیده میشود که این دسته از نویسندگان هیچگونه ارزشی برای خیال و احساس و اندیشه نویسنده یا هنرمند قایل نیستند و انسان را موجودی بی اختیار در برابر طبیعت و جبرعلمی میدانند.
این نویسندگان در پژوهشهای افسانه مانند خود به "زیست شناسی" بیش از "جامعه شناسی" اهمیت میدهند از این رو افسانه شناسی را با آزمایشهای طبیعی و تجربی یکسان می شمارند.
چنانچه "امیل زولا" میگوید : « افسانه ناتورآلیستی آزمایشی واقعی است که داستان نویس با بهره برداری از تجربه های خود روی افراد بشر انجام میدهد.» ناتورالیسم ۱- ناتورالیسم به عنوان یک مکتب ادبی چهارچوب بسیار تنگتری دارد و به مکتبی اطلاق میگردد که امیل زولا emile zola نویسنده فرانسوی (1840- 1902) و یارانش در فرانسه بنا نهادند و قریب ده سال (1880 – 1890) بر ادبیات اروپا حاکم بود.
۲- شعار آنها آزادی است .
آزادی در همهی قلمروها ، بهخصوص در قلمرو مذهبی .
اغلب آنها اشخاص آزاد فکری هستند و همه اخلاق سنتی را رد میکنند .
تحول ، بیداری ، زاد و ولد ، زبان باز کردن بچه و بارداری و … اینها کلماتی است که در نوشته های همهِ آنها دیده میشود.
۳- این مکتب در عین حال هم انکار است و هم بازسازی .
برای ساختن دنیای آینده روی پایههای محکم .
باید نظامی پیدا کرد که نه نظام محافظه کاری باشد ( که بر تصورات ارتجاعی استوار است ) و نه نظام انقلابیون ( که بر تصورات منفی تکیه دارد ).
۴- زولا ناتورالیسم را ناشی از عقاید دیدرو diderot – مدیر دائرهالمعارف معروف فرانسه – میداند ( علمگرایی ) و معتقد است که دیدرو روش تجربی علوم را به ادبیات وارد کرده است … با دیدرو ، پدر پوزیتییست های امروزی ما روش مشاهده و تجربهی تطبیقی در ادبیات زاده میشود.
۵- « کسی که از روی تجربه کار میکند ، بازپرس طبیعت است … رمان عبارت از گزارشنامهی تجارب و آزمایشهاست » و معتقد بود نویسنده باید تخیل را به کلی کنار بگذارد « سابقا میگفتند فلان نویسنده دارای تخیلی قوی است .
من میخواهم از این پس بگویید : دارای حس واقعبینی خوبی است .
چنین تعریفی در مورد نویسنده بزرگتر و درستتر خواهد بود .
موهبت دیدن خیلی کمتر از موهبت آفریدن ،در اشخاص مختلف وجه مشترک دارد ».
۶- بدینسان ناتورالیست به صورت قیامی علیه پیشداوریها و قراردادهای اخلاقی و مذهبی پا به میدان میگذارد و سانسوری که جامعه بر بخشی از مظاهر طبیعت و زندگی اعمال کرده است را در هم میشکند .
از چیزهایی سخن میگوید و مناظری را تشریح میکند که تا آن روز در آثار ادبی راه پیدا نکرده بود و همین مشخصه ، پایبندان عرف و عادت و قراردادهای اخلاقی را به خشم آورد و بر ضد خود تحریک کرد .
۷- ناتورالیست ها چیز های ننگآلود ، مضحک ، شرمآور و حقیر شدن عشق بر اثر سودجویی را بر کرسی اتهام مینشانند و برای نخستین بار عشق به صورت خواست جسمانی و جنسیت به عنوان یک تجربهی مشروع در آثارشان مطرح میشود .
در این آثار ماجرای اغلب داستانها به صورتی جریان مییابد که گویی هیچچیز دیگری به جز پلیدی ، پریشانی ، بی عدالتی و ننگ وجود ندارد .
۸- تصمیم به برملا کردن همهی واقعیت به آنجا میکشد که فقط ابتذال روزمره تحلیل شود .
تصمیم به دیدن هر آنچه در انسان هست منجر به این میشود که همهی انسانها را به صورت موجوداتی ببینیم که به قول هدایت : همهی آنها یک دهن بودند که یک مشت روده به دنبال آن آویخته و منتهی به آلت تناسلیشان میشد … ۹- توجه فراوان به اینکه تسلیم خرافات نشویم ، حالت افراطیاش عبارت از این است که هر گونه ایمان و اعتقادی را خرافات بشماریم .
آزادی تنها برای اینکه یک احساس خود به خودی درونی است انکار میشود .
۱۰- با اینکه اکثر منتقدان در آثار زولا تمایل شدیدی به بیپردگی و غیر اخلاقی بودن کشف میکردند ، خود او روی اخلاقی بودن کارهایش تاکید داشت .
۱۱- برای اولین بار ، ناتورالیست زبان محاوره را نخست در رمان و بعد در تئاتر وارد ادبیات میکند .
نویسندگان ناتورالیست می کوشند در نقل مکالمهی هر کسی ، همان جملات و تعبیراتی را بهکار ببرند که خود او ، به کار میبرد و این یکی از مهمترین جنبههای واقعگرایی آنهاست .
۱۲- در پایان لازم است به این نکته اشارهای داشته باشیم که اشتباه زولا و اعتماد شدید او به علوم تجربی در واقع اشتباه قرن او بود .
قرن نوزدهم از این بابت قرنی عجیب بود .
مردم آن زمان ماشین بخار و چراغ گاز را آخرین کشف بشر میشمردند .
۱۳- رمان باید پستیها و دوروییهای مزورانهی زندگی اجتماعی را که بر اساس معایب و خودخواهیها بنا شده است نشان دهد .
اهمیت و زیبایی رمان بسته به این است که بیشتر به زشتی و بیارزشی دنیا وفادار بماند.
کلاسیسم مکتب کلاسیسیسم در واقع نوعی احیای شیوه هنری یونان و روم به شمار می رود که هر چند در ایتالیا متولد شد اما در فرانسه رشد کرد و به ثمر نشست.
اصول این مکتب عبارت است از تقلید از طبیعت، تبعیت و تقلید از قدما، اهمیت دادن به عقل، خوشایندی و وضوح و زیبایی کلام از مهمترین شاعرات و نویسندگان که بدین مکتب رو آوردند می توان به "مولیر"، "لافونتن"، "راسین" و از همه مهمتر و معروفتر "بوالو" اشاره کرد.
بوالو بزرگترین مدافع مکتب کلاسیک و معروف ترین نقاد این مکتب است.
وی در سال 1674 در منظومه "فن شعر" خود اصول مکتب کلاسیسیسم را بیان کرد.
به اعتقاد او شعر باید تابع طبیعت و عقل باشد و از هر امری که آن را از این اصول منحرف کند باید اجتناب کرد.
او می گوید: "جز حقیقت هیچ چیز زیبا نیست" و این حقیقت از نظر او چیزی جز طبیعت نیست، طبیعتی که کلی و عمومی باشد و در عین حال هنرمند آن را به حکم ذوق و منطق انتخاب و تقلید کرده باشد.
هنرمند جز به آنچه کلی و طبیعی است دل نمی بندد.
هدف شاعر آن نیست که چیزی تعلیم یا اثبات کند، بلکه باید شادی و خوشی را در دلها برانگیزد.
به اعتقاد او آنچه می تواند لذت و شادی را در ذهن مردم به وجود آورید چیزی جز طبیعت نیست و برای جستجوی آنچه طبیعی و حقیقی است ملاکی نداریم جز عقل و منطق که همان ذوق سلیم است.
اما برای آن که بتوانیم این ذوق سلیم را تربیت و تقویت کنیم هیچ چیز سودمندتر از مطالعه ی آثار قدما نیست زیرا قدما بهتر از ما توانسته اند طبیعت را ادراک و توصیف نمایند.
در انگلستان با آن که کسانی مانند "فرانسس بیکن" از یک طرف و "ویلیام شکسپیر" از سوی دیگر اصول کلاسیک را از دست و پای خویش می گسلند و به راحتی خود را به بند گفته ها و اعتقادات قدما در نمی آورند و بی سبب از آنها پیروی نمی کنند و بنای فهم و ادراک خود را در میدان های عمومی یونان و روم بنیاد نمی گذارند، اما نقادانی مانند "جان درایدن" و "الکساندر پوپ" و " ساموئل جانسون" سعی می کنند نوعی نقد کلاسیک را در شعر و ادب انگلیس وارد سازند.
"الکساندر پوپ" مانند "بوالو" تأکید می کند که در شعر، اصل کلی پیروی از طبیعت و عقل است و طبیعت عقل را امری واحد می داند.
به عقیده ی وی قدما زودتر و بهتر از ما این قانون را دریافته اند و از این جهت توجه به آثار قدما در نظر وی فواید بسیار دارد.
پان کلاسیسم های رفتاری ، پوششی پان کلاسیسم های رفتاری اغلب در حال مقایسه رفتارها هستند ، مثلا طرز نشستن ، دست دادن ، راه رفتن و ...
یکبار با یکی از آشنایان سوار اتوبوس شهری شده بودیم ، به ایستگاه مقصد که رسیدیم، قبل از اینکه اتوبوس بایستد ، خواستم از جای خود بلند شدم ، که دستی مرا به جای خودم نشاند ، بشین !!
چقدر بی کلاسی ، صبر کن هر وقت اتوبوس توقف کرد ، از جات بلند شو ...
پان کلاسیسم های پوششی این دسته نیز در حال مقایسه لباس و پوشش خود با سایرین هستند، اگر در اطرافمان کمی دقیق شویم ، خواهیم دید که این قبیل ، چگونه فخر می فروشند و به خودنمایی می پردازند.
راستی می دونی این لباس که پوشیدم چند می ارزه ؟
فکر نکنم اگه تو پول چند ماه حقوقتو رو هم بزاری بتونی اینو بخری ، این لباسی که پوشیدم برام از فرانسه فرستادن.
برای بعضی از آنها حتی فرم لباس و نحوه پوشاندن آن اصلا مهم نیست ، آنچه مهم است مد بودن ، کم بودن و گران بودن آن لباس است .
در پارادایم این قبیل ، هر چه لباس گران تر باشد و از جاهای به قول خودشان باکلاس تر خریده شده باشد ، بهتر است ، و کلاس بیشتری دارد.
مولیر