دانلود مقاله تشویق و تنبیه

Word 49 KB 8448 26
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تشویق هرچند از مقوله‏هایى چون «تشویق‏» و «تنبیه‏»، در مباحث تربیتى‏گفتگو مى‏شود، ولى از آنجا که «رفتار تشویق‏آمیز»، یکى از شیوه‏هاى نیک‏در معاشرت و برخورد با دیگران است، مورد بحث قرار مى‏گیرد.

    انسان و نیاز به «تشویق‏» اغلب یا همه افراد، به لحاظ برخوردارى از غریزه «حب نفس‏»،دوست دارند که مورد توجه و عنایت قرار بگیرند.

    توجه به این نیاز، درحدى که به افراط کشیده نشود و آثار سوء نداشته باشد، عاملى درجهت تغییر رفتار یا ایجاد «انگیزه عمل‏» در انسانهاست.

    وقتى کسى را مورد تشویق قرار مى‏دهیم و به خاطر داشتن صفتى‏یا انجام کارى مى‏ستاییم، در واقع حس «خود دوستى‏» او را ارضاءکرده‏ایم.

    این هم، جاذبه و محبت مى‏آفریند، هم، نیت و انگیزه پدیدمى‏آورد یا تقویت مى‏کند.

    همچنان که از لفظ تشویق نیز برمى‏آید، به معناى «بر سر شوق‏آوردن‏»و «راغب ‏ساختن‏» در ماهیت تشویق نهفته است.

    این کار، نیازمند شناخت‏ما از روحیات و خصلتهاى روانى اشخاص به معناى عام، و ازویژگیهاى روحى فرد مورد تشویق به طور خاص است.

    در تشویق،باید از لفظ، شیوه و برخوردى استفاده کرد که در درون شخص، شوق ونیت و علاقه ایجاد کند و این محرک درونى، او را به تلاش بیرونى وادارکند، نه اینکه صرفا یک «تحریک بیرونى‏» باشد.

    بعضى خصلت «تشویق دیگران‏» را ندارند و به دلیل خودخواهى،غرور، حسد یا هر عامل دیگر، هرگز زبان به ستایش و تمجید ازخوبیهاى دیگران نمى‏گشایند و گفتن یک کلمه تشویق‏آمیز، برایشان‏بسیار سنگین است، هرچند خودشان پیوسته دوستدار آنند که موردتشویق دیگران قرار بگیرند.

    برخى هم به گونه‏اى تربیت‏شده‏اند که براحتى زبان به تعریف ازدیگران و خوبیهایشان مى‏گشایند و نه تنها تشویق خوبان برایشان‏سنگین نیست، بلکه از این کار، لذت هم مى‏برند.

    و ...

    چقدر تفاوت‏میان این دو گونه افراد است!

    داشتن زبان و لحن تشویق‏آمیز، موهبتى خدایى است.

    نشان کمال‏روحى و همت‏بلند و علاقه به بالندگى و رشد انسانهاست.

    تشویق، درنیکان و نیکوکاران، زمینه بیشتر براى «عمل صالح‏» پدید مى‏آورد ونسبت‏به بدان و بدیها، اثر غیر مستقیم بازدارندگى دارد.

    اگر درجامعه‏اى میان نیک و بد فرقى گذاشته نشود و به شایستگان فرزانه وفداکار و فرومایگان تبهکار به یک چشم نگاه کنند، این عامل سقوط‏اخلاقى و ارزشى جامعه است; صالحان مایوس و دلسرد مى‏شوند وفاسدان جرات و گستاخى مى‏یابند.

    این مضمون کلام حضرت على(ع)است که در عهدنامه‏اى که به مالک‏اشتر نخعى نوشت، او را به این‏ارزشگذارى و بهادادن به نیکان صالح فرمان داد: «لا یکونن المحسن و المسیئ عندک بمنزله سواء، فان فى ذلک تزهیدا لاهل‏الاحسان فى الاحسان و تدریب لاهل الاسائه ‏»;.

    اى مالک ...

    هرگز «نیکوکار» و «بدکار» نزد تو یکسان و در یک‏جایگاه نباشند، چرا که در این کار، بى‏رغبتى نیکوکاران در امرنیکوکارى است، و ورزیدگى و شوق بدکاران براى بدى است.

    تفاوت‏گذاشتن میان نیک و بد در نوع برخورد و احترام و توجه، نه‏تنها با «عدالت‏» منافاتى ندارد، بلکه سوق‏دادن جامعه به سوى‏صلاحیتهاست و ارج‏نهادن به نیکها و نیکان است.

    این تفاوت رفتاربه‏خاطر تفاوت عمل دیگران، هم در محیط خانه و میان فرزندان قابل‏عمل است، هم در محیط درسى و میان دانش‏آموزان و دانشجویان.

    هم‏نسبت‏به کارمندان، سربازان، خدمتگزاران و اقشار مختلف دیگر.

    تناسب تشویق و عمل هم در بحث تنبیه و توبیخ، هم در مقوله ستایش و تشویق، بایدتناسب میان «عمل‏» و «میزان تشویق‏» مراعات شود، تا اثر مطلوب راببخشد.

    بدون این تناسب، یا افراط مى‏شود یا تفریط، و هر دو زیانباراست.

    البته هر یک از این زیاده‏روى یا کوتاهى در تشویق و ستایش هم‏ریشه‏ها و عللى دارد.

    على(ع) مى‏فرماید: «الثناء باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عى او حسد»..

    ستایش بیش از حد استحقاق و شایستگى، تملق و چاپلوسى‏است.

    و کم گذاشتن و کوتاهى از حد استحقاق، ناتوانى یا حسادت‏است.

    این سخن، ضمن تاکید بر همان «تناسب‏»، دو جنبه افراط و تفریطرا در این مساله یادآور مى‏شود و به ریشه آن هم اشاره دارد.

    زیاده‏روى‏در مدح، یا از جهالت و نشناختن قدر و ارزش کارها و اشیاء سرچشمه‏مى‏گیرد، یا نشانه روحیه چاپلوسى و نوکرصفتى و حقارت نفس و روح‏است.

    حضرت امیر(ع) در سخنى دیگر مى‏فرماید: «اکبر الحمق الاغراق فى المدح و الذم‏»;.

    بزرگترین نادانى، زیاده‏روى در ستایش یا بدگویى است.

    هرچند سخن از تشویق است، ولى مدح و ستایش نیز، یکى ازجلوه‏هاى تشویق و روشهاى رغبت‏آفرینى در افراد به شمار مى‏آید.

    از آنجا که تشویق، براى انگیزش به کار نیک است، اگر کمتر از«ارزش کار» و «فضیلت صفات‏» باشد، موجب کم‏اهمیت جلوه یافتن آن‏کار و صفت مى‏گردد.

    مثلا اگر یک دانش‏آموز، پس از یک سال تلاش‏پیگیر در امر تحصیل و داشتن معدل «بیست‏»، فقط با یک «بارک‏الله‏» و«احسنت‏» تشویق شود، روحیه خود را از دست مى‏دهد، یا اگر در برابرفداکارى عظیم و ایثار چشمگیر یک انسان وارسته، تنها به ستایش‏مختصرى اکتفا شود، حق او ادا نشده است.

    برعکس، اگر در برابر کارنیک کوچکى عظیمترین تشویقها به عمل آید، مثلا در یک جلسه و دریک مسابقه حضورى براى کسى که یک پرسش عادى را فى‏المجلس‏جواب داده، یک «سفر حج‏» جایزه بدهند، این نیز بدآموزى دارد، هم‏ارزش آن جایزه لوث مى‏شود، هم براى آنان که با تلاش بیشتر،شایستگیهاى والاترى را از نظر علمى و عملى دارند ولى مورد تشویق‏قرار نمى‏گیرند، دلسرد و مایوس مى‏کند.

    روشهاى تشویق اینکه هر کس را چگونه مى‏توان بر سر شوق آورد و از کار شایسته‏او تجلیل و تقدیر کرد، در شرایط مختلف و نسبت‏به افراد مختلف‏متفاوت است.

    یکى را با لفظ محبت‏آمیز و کلمات تحسین‏کننده‏مى‏توان تشویق کرد، یکى را با تحویل‏گرفتن و برخورد احترام‏آمیز،یکى را با پول و جایزه، یکى را با مطرح ساختن و نام‏آوردن.

    یکى باکتاب و هدیه‏هاى فرهنگى تشویق مى‏شود، یکى با لوازم مصرفى وخانگى، یکى هم با خوراک و اطعام.

    در همین زمینه هم مراعات تناسب‏میان «نوع تشویق‏» با «فرد مورد تشویق‏»، مهم است.

    به این خاطر، آنان که به‏مناسبتهاى مختلف به افراد، هدیه و جایزه مى‏دهند، یا مى‏خواهند افرادشایسته را مورد تشویق و تقدیر قرار دهند، به این ریزه‏کاریها بایدتوجه کنند.

    گاهى یک «لوح تقدیر» و متن زیبا و آراسته و قاب‏شده، که قیمت‏مادى چندانى هم ندارد، براى کسى بسیار نفیس و ارزشمند وشوق‏انگیزتر از آن است که مثلا صدهزار تومان پول نقد به او داده شود.البته گاهى هم برعکس است، چون لوح تقدیر براى کسى نان و آب‏نمى‏شود ولى «وجه نقد» را مى‏تواند در پرداخت قرض و قسط یا تامین‏نیازهاى زندگى به کار بندد.

    حتى اگر تشویقهاى مادى و لوازم مصرفى باشد، باز این نکته که به‏چه کسى، چه چیزى هدیه شود، مهم است.

    طرف به تناسب شغل، سن،شرایط زندگى و ویژگیهاى شخصى، گاهى از یک پتو، یا ضبطصوت،دوره ترتیل قرآن، آلبوم عکس، لباس و کفش ورزشى، سفر عمره وسوریه، اردوى تفریحى، کتاب، مدال و ...

    خوشش مى‏آید و برایش‏ارزش دارد.

    در مورد کتاب هم، حتى نوع کتاب به تناسب مخاطب موردتشویق باید گزینش شود.

    به بعضى باید قرآن و صحیفه سجادیه داد، به‏بعضى رساله احکام، به بعضى اخلاق و تربیت، به بعضى کتاب طباخى‏و آشپزى، به بعضى کتابهاى علمى و فنى، به بعضى فرهنگ لغت، به‏بعضى دوره‏اى تفسیر، به بعضى کتاب قصه و رمان، به بعضى دیوان‏شعر، به بعضى مجموعه‏اى نفیس از نقاشى یا خط و ...

    مى‏بینیم که هرکس از نوعى کتاب که مورد علاقه یا نیاز او است، بیشتر لذت مى‏برد وآن هدیه، بیشتر براى او نقش تشویقى دارد.

    حضرت على(ع) در نهج‏البلاغه نسبت‏به نوع رفتار با فرماندهان‏نظامى و سران سپاه و ارتش، به مالک‏اشتر توصیه مى‏کند که آنان را براساس میزان مواسات و خدمت و تلاش، مورد احترام و تقدیر قرار بده‏و براى آنکه در امر مبارزه با دشمن و جهاد، «یکدل‏» باشند، زندگى آنان‏را تامین کن و خواسته‏هایشان را برآور.

    آنگاه مى‏فرماید: «و واصل فى حسن الثناء علیهم و تعدید ما ابلى ذوو البلاء منهم، فان کثره ‏الذکر لحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرض الناکل‏»;.

    پیوسته ستایش نیک نسبت‏به آنان داشته باش و رنجها و بلاها وآزمونهاى آنان را برشمار، چرا که یاد کردن بسیار از کارهاى نیک آنان،شجاع را به شور و جنبش وا مى‏دارد و سست و بى‏حال را هم به حرکت‏مى‏کشاند.

    امام امت(ره) از این شیوه تشویقى چه در آغاز پیروزى انقلاب وچه در طول سالهاى دفاع مقدس استفاده مى‏کرد.

    در آغاز انقلاب که‏عده‏اى طرح «انحلال ارتش‏» را مطرح مى‏کردند، امام از فداکاریها وهمدلیهاى آنان با ملت‏ستایش کرد و آنان را به صحنه انقلاب کشید، ودر سالهاى حماسه نیز، زبان و بیان و قلم تشویق‏آمیز حضرت‏امام(قدس سره) نسبت‏به رزمندگان و ارتش و سپاه، نقش عمده درحماسه‏آفرینى و خطشکنى و شهادت‏طلبى و پیروزیهاى ماندگار وپرافتخار داشت.

    پس نوع تشویق و تقدیر از نظامیان، کارمندان، محصلان، کارگران،کوچکها، بزرگها، خانمهاى خانه‏دار، پزشکان و پرستاران و ...

    باید فرق‏کند و متناسب با خود آنان باشد و نشان‏دهنده ارج‏گذارى به کار خاص‏آنان باشد.

    «تشویق به نحوى باید باشد که تشویق‏شونده، احساس کند دیگران به‏ارزش کار او پى برده‏اند و از کارى که او کرده، خوشحال و سپاسگزارند.».

    البته نباید تشویق، ایجاد «غرور» کند.

    ظرفیت افراد را هم نسبت‏به‏تشویق باید سنجید.

    گاهى بچه‏ها به خاطر تشویق، لوس و بى‏ادب وپرتوقع مى‏شوند.

    گاهى بزرگترها به خاطر نداشتن ظرفیت لازم براى‏تقدیر، خود را مى‏بازند و متکبر و بى‏اعتنا مى‏شوند یا از رشد و پویایى‏مى‏مانند.

    به این عوارض منفى هم، باید توجه داشت.

    به فرموده‏حضرت امیر(ع): «کم من مغرور بحسن القول فیه‏»; چه بسا کسانى که‏با سخن نیک دیگران در باره آنان، مغرور مى‏شوند.

    شرایط تشویق در یک کار تشویقى، باید نکاتى مورد توجه قرار گیرد که به‏«اثربخشى‏» تشویق، کمک مى‏کند و بدون آنها، یا از اثر مى‏افتد، یا اثرمنفى به بار مى‏آورد.

    برخى از این نکات، از این قرار است: 1- تشویق، همراه با درک و تشخیص و کشف استعدادهاى رشدطرف مقابل باشد.

    2- ارزش عمل نیک و خصلت‏شایسته، شناخته شود و به فردمورد تشویق هم شناسانده شود.

    3- تشویق، «رشوه‏» به حساب نیاید و «حق و حساب‏»، تلقى نشود.

    4- به اندازه و بجا باشد و از حد معمول و متناسب و متعارف،تجاوز نکند، تا خاصیت‏خود را از دست ندهد.

    5- همراه و توام با عمل فرد باشد، چون فاصله زیاد بین تشویق وکار نیک، آن را از ارزش و اثر مى‏اندازد و نقش شوق‏آورى آن از بین‏مى‏رود.

    در حدیث است که: مزد کارگر را، پیش از آنکه عرقش خشک‏شود بپردازید.

    6- تشویق، همراه با توجیه و تبیین باشد و فرد بداند که چرا و به‏خاطر چه کارى مورد تشویق قرار گرفته است.

    این مساله در توبیخ وتنبیه هم هست.

    همچنان که مجازات، بدون آنکه طرف بداند چرا تنبیه‏مى‏شود، عامل بازدارنده نیست، تشویق بدون توجیه و تبیین هم اثرانگیزه‏آفرینى و تحریکى به کار خیر ندارد.

    7- تشویق، با عمل خوب، تناسب داشته باشد، نه مبالغه‏آمیز، نه‏کمتر از حد مطلوب.

    تشویق، مثل مصرف دارو براى بهبود یک بیمارى‏است.

    مصرف بیش از حد یا کمتر از مقدار توصیه‏شده، اثر درمانى‏ندارد، بلکه گاهى هم زیانبار است.

    گاهى مى‏توان با تشویق انسانهاى شایسته، راهى براى جلوگیرى‏از فساد فاسدان یافت.

    این تاثیر غیر مستقیم تشویق است.

    پیامبران‏الهى، هم «مبشر» بودند، هم «منذر».

    ولى گاهى کار بشارت و تشویق،کارسازتر از تهدید و تنبیه و توبیخ است.

    حضرت على(ع) مى‏فرماید: با پاداش‏دادن و تشویق نیکوکار،شخص بدکار و فاسد را از بدى و فساد باز دارید: «ازجر المسیئ بثواب‏المحسن.».

    «تشویق نسل جوان، در زرورق پیچیدن و باد زدن و هندوانه زیر بغل آن دادن‏نیست.

    تشویق واقعى عبارت است از درک و کشف استعدادهاى فرزندان و ایجادفرصت و محیط مساعد براى تجلى و شکوفایى آن ...

    محیط تشویق‏آمیز، عبارت‏است از پیوند دادن آموزش و پرورش به زندگى اجتماعى، آگاه ساختن نسل جوان‏از مسؤولیتهاى خویش و دادن فرصت مناسب براى ایفاى این مسؤولیتها.».

    به امید آنکه با بهره‏گیرى از تشویق (بیش از توبیخ و سرزنش)،زمینه‏هاى مناسبترى براى رشد فضایل اخلاقى در جامعه و خانواده ودر رفتار و اخلاق افراد پدید آوریم.

    چگونه مى‏توان کودکى را که بر اثر فقر دزدى مى‏کند هدایت کرد؟کودک دورغ‏گو را چگونه؟

    مهم‏ترین روش‏ها در تربیت کودک تشویق وتنبیه و آگاهى بخشى به اوست البته هر کدام باید در جاى خود و به اندازه لازم مورد استفاده قرار گیرد علاوه بر این مراقبت‏هاى محیطى و کنترل اطرافیان نیز مى‏تواند موءثر باشد.

    تنبیه وقتى سخن از«تنبیه‏» به میان مى‏آید، در اکثر ذهن‏ها، «انضباط‏» متبلور مى‏شود و در نتیجه‏برخى تنبیه را با انضباط و اطاعت کورکورانه مترادف مى‏دانند.

    بعضى افراد معتقدندکه انضباط در سایه اطاعت کورکورانه به دست مى‏آید و منضبط کسى است که بدون اظهارنظرى، دستور مافوق خود را اجرا نماید.

    کسانى که این گونه فکر مى‏کنند، چند فرض‏را قبول کرده‏اند که: 1- مافوق هیچ وقت اشتباه نمى‏کند و دستورهاى او همیشه با صلاح و صواب همراه است.

    بنابراین، زیردستان بدون چون و چرا باید از وى اطاعت کنند; 2- افرادى که تحت‏سرپرستى یک نفر قرار دارند، معمولا از لحاظ فهم و درک ضعیفند، روى این اصل، صلاح‏و صرفه ایشان در این است که دستورهاى سرپرست را بدون این که درباره آنها بحث‏کنند، به اجرا درآورند; 3- اطاعت کورکورانه، پیشرفت و نتیجه کار را بهتر مى‏سازدو امور را تحت نظم و قاعده معین درمى‏آورد.

    متاسفانه این فرض‏ها را بسیارى از والدین و مربیان پذیرفته‏اند و فکر مى‏کنندکه اگر کودک از آنها اطاعت محض کند، خوشبخت‏خواهد شد و بنابراین، زمانى که کودک‏از دستور آنان سرپیچى مى‏کند، او را تنبیه مى‏کنند تا طبق نظر آنها رفتار کند.

    این گروه معتقدند: ترس از تنبیه، کودک را به اجراى وظایف معین وامى‏دارد ومانع از این مى‏شود که او به انجام کارى که مخالف مقررات است، مبادرت ورزد.

    تنبیه اثر فورى دارد و کودک را از ادامه تخلف باز مى‏دارد.

    چنین والدین و مربیانى غافلند که اطاعت و انضباطى که از راه تنبیه حاصل شود،موجب اضمحلال و نابودى حس ابتکار کودک مى‏گردد.

    نیروى کنجکاوى دیگر رشد نمى‏یابد.

    این گونه کودکان چون به سن بلوغ و رشد رسند یا از هیچ مقامى اطاعت نمى‏کنند وراه عصیان در پیش مى‏گیرند، و یا آن که مطیع همه مى‏شوند و براى فرمانبردارى و توسرى خوردن آمادگى پیدا مى‏کنند.

    کودکى که از ترس والدین و مربیان خود دست از کارناصواب مى‏کشد، در بزرگسالى نیز بدون این که خود متوجه باشد، فقط موقعى دست ازکار ناصواب برخواهد داشت که از تنبیه بالاترى بترسد و یا او را واقعا تنبیه کنند.

    در صورتى که اصل واقعى تربیت اقتضا مى‏کند که آدمى عمل خلاف را نه از ترس تنبیه،بلکه به صرف خلاف بودن آن مرتکب نشود و تنها براى این که وجدانش از ارتکاب به‏گناه مبرا باشد، از انجام آن سر باز زند.

    بسیارى از والدین و مربیانى که تنبیه را تجویز مى‏کنند، معمولا افراد خودخواهى‏هستند و به سبب عدم اجراى فرمان آنها و برخوردن به حیثیتشان به تنبیه کودکان‏خود اقدام مى‏کنند و به این ترتیب خشم خود را فرو مى‏نشانند.

    یکى دیگر از اثرهاى منفى تنبیه این است که کودکان از روش تنبیهى والدین خودتقلید مى‏کنند.

    کودکى که سیلى خورده یا به پشت او زده‏اند، به هنگامى که مى‏کوشدتا در مورد دیگران اعمال قدرت کند، مى‏آموزد که پرخاشگرى خود را به همین نحوابراز کند.

    در یک بررسى از تضادهاى بین کودک و بزرگسال به کودکان پیش دبستانى‏نوار ویدیویى نشان دادند و از آنان سوال شد که اگر به جاى والدین مى‏بودند، چه‏احساسى مى‏داشتند؟

    روش‏هایى که پیشنهاد کردند، شبیه به همان روش‏هایى بود که والدین خودشان درهمان موقعیت‏به کار مى‏بردند.

    وقتى که والدین فرزندان خود را تنبیه مى‏کنند در واقع به آنان مى‏آموزند که درآینده چگونه والدینى باشند.

    بعضى محققان معتقدند که به همین طریق بدرفتارى باکودک از نسلى به نسل دیگر منتقل مى‏شود.

    بسیارى از والدین که فرزندان خود را کتک‏مى‏زنند.

    خودشان در کودکى اذیت و آزار دیده‏اند.

    هم چنین تنبیه باعث مى‏شود که‏کودک از کسى که تنبیه مى‏کند، بپرهیزد.

    و بسیار مشاهده مى‏شود که کودک هیچ علاقه‏اى‏به والدین و محیط خانه ندارد و همیشه از محیط خانه گریزان است.

    این گریز ازخانه باعث مى‏شود با افرادى که تربیت درستى ندارند، بیشتر نشست و برخاست کند وبه بزهکارى و انحراف سوق پیدا نماید.

    تنبیه موقعیت اجتماعى فرد را متزلزل مى‏کند; روى همین، کودک براى حفظ موقعیت‏اجتماعى خویشتن، از اقدام به کارى که سبب اجراى تنبیه درباره وى شود، خوددارى‏مى‏نماید.

    با این که تنبیه اثر فورى دارد و ممکن است کودک را از ادامه تخلف بازدارد، با این حال، اثر تنبیه کم است و ارزش تربیتى ندارد.

    تنبیه خود به خود فردرا متوجه زشتى و عیب کار خویشتن نمى‏سازد.

    شخصیت او را مضمحل مى‏کند و غالبازیان‏هاى فراوانى در بر دارد; مثلا تنبیه بدنى ممکن است‏سبب نقص اعضاى بدن شود وتنبیه روانى نیز آثار سویى در شخصیت فرد باقى مى‏گذارد.

    اثر تنبیه موقتى است;یعنى در وقت معین، شخص را از انجام کارى باز مى‏دارد، ولى همان طور که گفته شد،فرد را متوجه نتایج وخیم کار نمى‏کند و به محض این که ترس از تنبیه از میان رفت،دوباره به انجام آن مبادرت مى‏ورزد.

    اسکینر، روان‏شناس معروف بعد از تحقیقات فراوانى که در زمینه تشویق و تنبیه‏انجام داد، چنین نتیجه گیرى کرد که: تنبیه در دراز مدت بى‏تاثیر است.

    چنین به نظر مى‏رسد که تنبیه صرفا رفتار اورا پس مى‏زند و زمانى که دیگر تهدید تنبیه وجود نداشته باشد، نرخ پاسخ به میزان‏اولش باز مى‏گردد.

    بنابراین، گرچه تنبیه اغلب خیلى موثر به نظر مى‏رسد، در واقع‏تنها اثرى ناپایدار بر جاى مى‏گذارد.

    دلایل دیگر اسکینر علیه تنبیه به قرار زیرند: 1- تنبیه آثار جانبى هیجانى نامطلوب به بار مى‏آورد.

    ارگانیسمى که تنبیه‏مى‏شود، مى‏ترسد و این ترس به محرک‏هاى مختلفى که هنگام تنبیه شدن او حضور دارند،تعمیم مى‏یابد.

    2- تنبیه به ارگانیسم نشان مى‏دهد که چه کار نکند، نه این که چه کار بکند.

    درقیاس با تقویت، تنبیه عملا هیچ گونه اطلاعاتى در اختیار ارگانیسم نمى‏گذارد.

    تقویت نشان مى‏دهد که رفتارى که در موقعیت انجام گرفته، موثر بوده است.

    بنابراین، به یادگیرى بیش‏ترى نیاز نیست.

    تنبیه غالبا این آگاهى را به ارگانیسم مى‏دهد که پاسخ تنبیه شده در ایجادتقویت موثر نیست و او به یادگیرى بیش‏ترى نیاز دارد تا به پاسخى که کارساز است،منجر شود.

    3- تنبیه صدمه زدن به دیگران را توجیه مى‏کند.

    این البته در پرورش کودکان‏بیشتر صادق است.

    وقتى که کودکان تنبیه مى‏شوند، تنها چیزى که مى‏آموزند، این است‏که در بعضى موقعیت‏ها صدمه زدن به دیگران جایز است.

    4- کودک با قرار گرفتن در موقعیتى که بتواند در آن رفتار قبلا تنبیه شده خودرا انجام دهد، بدون این که براى آن تنبیه شود، ممکن است وادار به انجام آن‏رفتار شود.

    بنابراین، در غیاب عوامل تنبیه کننده، ممکن است کودکان فحش بدهند، شیشه بشکنند، با بزرگ‏ترها بى‏ادبانه رفتار کنند، به بچه‏هاى کوچک‏تر آزار برسانندو...

    .

    این کودکان آموخته‏اند که در حضور عوامل تنبیه‏کننده این رفتارها را واپس‏بزنند، اما دلایلى نمى‏بینند که در غیاب عوامل تنبیه کننده این رفتارها را انجام‏ندهند.

    5- تنبیه، در شخص تنبیه شده نسبت‏به عامل تنبیه کننده و دیگران پرخاشگرى‏ایجاد مى‏کند، و این پرخاشگرى ممکن است موجب مشکلات دیگرى بشود; براى نمونه،موسسات کیفرى جامعه که تنبیه را وسیله اصلى کنترل به کار مى‏برند، مملو از افرادبسیار پرخاشگر هستند و مادام که تنبیه یا تهدید تنبیه براى کنترل رفتار آنان به‏کار مى‏رود، هم چنان پرخاشگر باقى خواهند ماند.

    6- تنبیه، اغلب یک پاسخ نامطلوب را جانشین پاسخ نامطلوب دیگرى مى‏سازد.

    براى نمونه کودکى که به سبب ریخت و پاش چیزها تنبیه مى‏شود، یک بچه گریه کن ازآب در مى‏آید.

    بى‏تردید، تنبیه شدید، بلافاصله میل به انجام عمل تنبیه شده را کاهش‏مى‏دهد.

    شکى نیست که این نتیجه مسبب استفاده فراوان از تنبیه است.

    ما به طورغریزى به کسى که رفتارش ما را مى‏آزارد، حمله مى‏کنیم، شاید نه به صورت فیزیکى،بلکه با انتقاد، عدم تایید، سرزنش یا تمسخر، صرف نظر از این که تمایل به انجام‏چنین عملى جنبه ارثى دارد یا نه، مسلما نتیجه کار تقویت کننده است و همین امررایج‏بودن آن را تبیین مى‏کند.

    اما در دراز مدت تنبیه، عملا رفتار تنبیه شده را از خزانه رفتار حذف نمى‏کند وتوفیق موقتى آن در ازاى بهاى گزاف کاهش دادن کارآمدى کلى و خوشوقتى گروه تمام‏مى‏شود.

    این روان شناس محقق، تقویت کننده‏ها را جانشین تنبیه مى‏کند.

    تقویت کننده‏ها به‏وجود یا عدم هر محرکى که موجب افزایش وقوع پاسخ گردد، گفته مى‏شود.

    تقویت‏کننده‏ها دو نوع هستند.

    مثبت و منفى.

    در تقویت مثبت وجود محرک موجب افزایش تکرار پاسخ مى‏شود.

    اما در تقویت منفى عدم حضور یا فقدان محرک موجب تقویت مى‏گردد.

    وقتى که والدین‏فرزندشان را به دلیل این که به کودکى کوچک‏تر از خودش کمک کرده، تشویق مى‏کنند،یا به دلیل هر نمره 20 که در مدرسه گرفته به او مقدارى پول مى‏دهند و یا وقتى که‏اجازه مى‏دهند به دلیل این که کارى را به انجام رسانیده شب کمى دیرتر از معمول‏بخوابد، در واقع تقویت مثبت‏به کار برده‏اند.

    تقویت کننده‏ها ممکن است اجتماعى(تشویق محبت) یا غیر اجتماعى(چیزهاى ملموس، امتیازات خاص) باشند.

    تاثیرات‏تقویت‏هاى اجتماعى; مانند تشویق تا حدودى بستگى به رابطه کودک با بزرگسال دارد.

    معمولا تشویق از طرف والدینى که رابطه گرم و پذیرایى با کودک دارند، موثرتر ازتشویق از طرف والدینى است که سرد و بى‏اعتنا هستند.

    البته گاهى تشویق از طرف‏والدینى که سرد و بى‏اعتنا هستند، ممکن است‏براى کودک اهمیت‏خاصى داشته باشد،چون به ندرت پیش مى‏آید.

    تاثیر تقویت‏کننده‏ها در عین حال بستگى دارد به این که‏کودک در مورد آن تقویت کننده‏ها چه نگرشى دارد و آنها را چگونه تعبیر و تفسیرمى‏کند.

    معمولا والدین به طور غیر عمدى رفتار کودک خود را تقویت مى‏کنند.

    یک مورد معمول‏تقویت غیر عمدى این است که به کودکان به هنگامى که رفتار نادرستى از آنان‏سرمى‏زند، بى‏توجه باشد.

    با این بى‏توجهى، پاداشى را که کودک شما مى‏توانست‏به‏احتمال زیاد از آن برخوردار شود، از او دریغ مى‏شود.

    به طور حتم کودکان در کانون‏توجه والدین نشو و نما مى‏کنند و محروم ساختن آنها حتى براى زمانى کوتاه مى‏توانداثر فورى بر جاى گذارد.

    شیوه نادیده انگارى، به ویژه وقتى موثر است که کودک شماقصد داشته باشد شما را تحریک کرده یا به کلى غافلگیر کند.

    اگر ماهرانه بکوشید به سر و صدا یا حرف‏هاى زیادى و بى‏سابقه او ترتیب اثرندهید، حتما جلو حرکات او را مى‏گیرید.

    وقتى که از عمل خود برگشت، حتما از وى به پاس این تغییر رفتار تعریف کنید.

    وقتى به کودک خود بى‏محلى مى‏کنید، ثابت راى باشید.

    اگر دانه‏اى شکلات خواست واحساس کردید در این وقت نباید بخورد، تنها یک بار به او بگویید «حالا وقت‏شیرینى نیست‏» بعد چشم از او بردارید، به طورى که اصلا نگاهتان به نگاه اوبرخورد نکند و برخلاف تقاضاى او ساکت‏بمانید.

    منظور از این عمل آن است که حتى حاضر نیستید به هیچ وجه به او رو نشان دهید.

    اگر به رویش لبخند بزنید، به طور ضمنى به این معنى است که علنا وادارش خواهیدکرد تا پافشارى کند و این پافشارى مطمئنا حاکى از آن است که دل شما را به دست‏خواهد آورد.

    کودک شما ممکن است اکنون همه تلاش خود را براى جلب توجه شما به کار گیرد، ازجمله در اتاق بدود، روى تخت‏بیفتد، یا روى فرش غلت‏بزند.

    برخى از کودکان وقتى‏مورد بى‏توجهى قرار مى‏گیرند، سرسختانه در پى آنند تا با پدر خود تماس جسمانى‏پیدا کنند.

    کودک شما ممکن است از سر و شانه‏یتان بالا رود، به لباستان بیاویزد،یا به پایتان بپیچد.

    این جاست که شاید دلتان نرم شود، به ویژه وقتى که او را باچهره‏اى ناراحت‏ببینید.

    اما، اعمال او را به کل نادیده بگیرید.

    وقتى از حقه‏بازى‏دست‏برداشت، آن وقت‏به او توجه نشان دهید.

    اگر به فعالیت مورد قبولى مشغول شد واز درخواست‏خود براى شکلات دست‏برداشت، او را تشویق کنید.

    والدینى که تسلیم گریه‏ها یا خواسته‏هاى غیر منطقى کودک خود شوند، نه تنهارفتار خلاف کودک را از بین نخواهند برد، بلکه همان رفتارى که قصد از میان‏بردنشان را داشتند، تقویت مى‏کنند.

    بنابراین، ما مى‏توانیم به جاى تنبیه از تقویت‏کننده‏هاى مثبت و منفى استفاده‏کنیم و کودکمان را به رفتار درست وادار نماییم، هرچند این روش در آغاز وقت‏گیربه نظر مى‏رسد، ولى زمانى که شما چندین بار در مقابل رفتار ناخوشایند آنهامقاومت کنید، آنان یاد خواهند گرفت که رفتارهایى که شما به آن بى‏توجه هستید،سریع ترک کنند.

    حتى نتیجه آزمایش‏هاى گوناگون نیز نشان داده‏اند که از راه تنبیه‏همیشه گرایش به پاسخ دادن کاهش نمى‏یابد.

    از آزمایش‏هاى نورندایک، دیگر روان‏شناس‏معروف و یکى از بنیان گذاران روان‏شناسى تجربى، یادگیرى، تربیتى و هوشى، در موردانسان چنین نتیجه گرفته‏اند که پاداش، رفتار قبلى را تقویت مى‏کند (اگر رفتارمثبت‏بوده باشد)، اما تنبیه آن را تضعیف نمى‏کند (اگر رفتار منفى باشد).

    از طریق‏پاداش ممکن است رفتار به صورت ثابت و پایدار باقى بماند، اما خلاف آن همواره صدق‏نمى‏کند; یعنى به وسیله تنبیه نمى‏توان موجود را وادار به ترک رفتار کرد.

    تقویت در ایجاد رفتار مطلوب موثر است، اما تنبیه سرانجام ممکن است.

    هم براى‏تنبیه شونده و هم براى تنبیه کننده، عواقب شوم و زیان آورى به بار آورد.

    نتایج‏تنبیه قابل پیش‏بینى و اعتبار نیستند.

    در خاموشى (زمانى که کودک کار مثبتى انجام‏نمى‏دهد و والدین کاملا بى‏توجه مى‏شوند) رفتار از راه تقویت نشدن محرک، از بین‏مى‏رود، اما تنبیه، به جز موارد خاص وسیله‏اى مناسب براى تحرک عادت نیست.

    البته بعضى روان‏شناسان با تشویق و تقویت، تنبیه را نیز در مواردى محدود جایزمى‏دانند، اینها عقیده دارند که آدمى به علت تمایل غرائزش در هر سن و سال ازارتکاب به گناه نمى‏تواند مبرا باشد و کودکان که باید چون نهالى تازه براى زندگى‏آینده تربیت‏شوند، احتیاج به دقت فراوان دارند.

    این دقت نه تنها به راهنمایى‏هاى‏لازم و کمک‏هاى فکرى و عملى مفید اطلاق مى‏شود، بلکه جلوگیرى از انجام اعمال زشت وخلاف نیز باید در سرلوحه برنامه‏هاى تربیتى آنان قرار گیرد و براى این منظورراهنمایى‏ها و مراقبت‏هاى لازم از اصول اولیه تربیت کودکان به شمار مى‏رود و پس ازآن توبیخ و سرزنش و احیانا تنبیه نیز براى آنان لازم است و به خصوص باید در نظرگرفت که مربى براى هدایت کامل فرزندانش به راه‏هاى حقیقى زندگى، باید همیشه‏چهره‏اى راضى و متبسم و مهربان نسبت‏به آنان داشته باشد، ولى چماق نیز در دست وبالاى سرش به نظر کودک برسد.

    یعنى در حقیقت‏براى تربیت صحیح فرزند، و وادارداشتن او به راه زندگى.

    علاوه بر کلیه روابط اولیه پدر و مادر و فرزند و خانواده‏و تشویق و هدایت و راهنمایى‏هاى لازم، چماق تنبیه همیشه باید در دست مربى بوده‏باشد، ولى هیچ وقت آن را پایین نیاورد، چه در حقیقت‏با پایین آوردن آن، نه تنهاقبح عمل از بین مى‏رود و کودک دیگر از آن ترسى نخواهد داشت، بلکه شخصیت کودک نیزلکه‏دار خواهد شد، و پس از آن ارتکاب به گناه جدید و احیانا تنبیه و کتک خوردن‏مجدد ابا و ترس نخواهد داشت.

    در هر حال تنبیه لازم است درست‏به میزان گناه اعمال‏شود و کمتر یا زیادتر آن از هر نوع و به هر شکل باشد، نه تنها زیان دارد، بلکه‏کودک را به تدریج انتقامجو و آزار رسان یا مهمل و سهل‏انگار بار مى‏آورد.

    اندازه‏تنبیه قدرى است که کودک را وادار به موافقت کند.

    در موقعیت‏هاى طبیعى، کودکان‏وقتى با تنبیه شدیدى رو به رو مى‏شوند، بیشتر احتمال دارد که اطاعت کنند، ولى‏تنبیه شدید در عین حال رفتار مطلوب دیگر را سرکوب مى‏کند و هم چنین تنبیه بسیارشدید کودکان را مى‏ترساند و خشم آنان را بر مى‏انگیزد، از این رو، کودکان کم‏تراحتمال دارد که قاعده‏اى را که به آنان تحمیل شده بپذیرند و درونى کنند.

    اما عدم‏تنبیه و اغماض کلى گناهان کودک، او را مهمل و لاابالى بار مى‏آورد و به اومى‏فهماند که در زندگى اصولا تنبیهى در کار نیست و بهتر است‏بر خر مراد سوار شودو تا آن جا که مى‏تواند بتازد.

    و این خود یک نوع خودخواهى و بى‏بند و بارى بى‏معنى‏است که بعدها به زیان زندگى شخصى او و اجتماع تمام مى‏شود.

    البته منظور ازتنبیه، تنبیه بدنى نیست، بلکه سایر روش‏هاى تنبیهى مانند: محروم کردن از چیزى،قهر، عدم توجه حس و مانند اینها، زیرا تنبیه بدنى هیچ وقت نتیجه مثبت نداشته وبرعکس عوارض جانبى شدیدى نیز بر جاى گذاشته است.

    حضرت امام على(ع) مى‏فرمایند: پند پذیرى انسان عاقل به وسیله ادب و تربیت است، این چهارپایان و حیوانات هستندکه با زدن تربیت مى‏شوند.

    اما امام على(ع) نیز تنبیه غیر بدنى را در مواقعى لازم دانسته و جواب مردى که‏از فرزند خود به حضرت شکایت مى‏کرد، فرمود: فرزندت را نزن و براى ادب کردنش ازاو قهر کن، ولى مواظب باش قهرت طول نکشد و هر چه زودتر آشتى کن.

    ابن خلدون، دانشمند اسلامى نیز خشونت‏بى‏مورد را مردود دانسته و مى‏گوید: اگرآموزگار با شاگرد خود خشونت ورزد، دانش‏آموز نیز به خشونت‏خو مى‏گیرد، نشاط وشادى روح او از بین مى‏رود، به کسالت و انزوا روى مى‏آورد و به دروغ و باطل پناه‏مى‏برد، چرا که بیم آن دارد که اگر جز این رفتار کند، دیگران بر او غلبه کنند واو را مقهور خود سازند.

    این چنین است که دانش‏آموز با فریب و نیرنگ آشنا مى‏شود وکارهاى خود را بر این روش نادرست پى‏ریزى مى‏کند.

    بنابراین سزاوار است که آموزگاران در تعلیم و تربیت‏شاگردان خود و پدران ومادران در تربیت فرزندان خود خشونت و سخت‏گیرى نا به جا نداشته باشند، بلکه باآن به نرمى رفتار نمایند.

    تشویق و تنبیه از نظر پیامبر اکرم (ص ) : پیامبر (ص) از تشویق وتنبیه یارانشان غافل نبودند و تشویق های رسول گرامی در طول نبرد خود انگیزه مقاومت را در افراد بوجود می آورد در هنگامی که قهرمانی مشرکی را به قتل می رساند پیامبر اورا به شیوه های مختلف تشویق می کرد در هنگامی که طلحه بن ابی طلحه به دست علی (ع) کشته شد پیامبر (ص) باصدای بلند تکبیر فرستاد.و برای تشویق یارانش به آنها کنیه هائی می داد تا آنانرا خوشحال کند .هنگامی که رشید فارسی ابن عویم را کشت پیامبر به او فرمودند آفرین یا اباعبدالله .

    در صورتی که رشید فرزندی نداشت تنبیه را نیز زمانی که لازم بود انجام می داد .

    هنگامی که از کشته شدن مجذور بن زیاد بدست حارث بن سوید اطلاع یافت بدون توجه به خدمات حارث ’ دستور قصاص اوراداد چرا که این قتل رنگ وبوی جاهلیت داشت .

    مهمترین تشویقی که برای یارانش در نظر گرفت شرکت در غزوه حمراء الاسد بود .

    چرا پیامبر (ص ) باوجود این که تمام نیروهایش زخمی بودند از آنها خواست فقط کسانی که با او دراحد جنگیدند اورا برای حمراء الاسد یاری کنند .

    هدف او از این بسیح نیروهای زخمی چه بود .

    اگر مقصود جنگ بود که باید نیروهای تازه نفس را جایگزین زخمیها کند و اگر فقط ترساندن قریش بود بازهم باید نیروهای بیشتر ی را می برد کمااینکه با روشن کردن 500آتش در پانصد نقطه همین کاررا نیز کرد علامه جعفر سبحانی در تحلیل این مسئله نوشته است که بردن یاران وزخمیها به غزوه حمراء الاسد برای تنبیه افرادش از نافرمانی درجنگ بود اما گمان بیشتری می رود که تشویق کسانی باشد که به جنگ آمده بودند وتنبیه افرادی که از جنگ سرباز زده اند چرا که توجه پیامبر (ص) به یارانش برایشان بهترین تشویق بود .

    ودلیل این مدعا جابر بن عبدالله انصاری است که در جنگ احد شرکت نکرده بود و دلیل محکمی نیز برای این کار داشت و پیامبر عذر اورا موجه دانست واجازه شرکت در غزوه حمراء الاسد را به اوداد منابع : http://www.irib.ir/amouzesh/j/p_r_t/ravanshenasi3/page31.htm

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    http://www.irib.ir/amouzesh/j/p_r_t/ravanshenasi3/page31.htm

تشویق هرچند از مقوله‏هایى چون «تشویق‏» و «تنبیه‏»، در مباحث تربیت ى‏گفتگو مى‏شود، ولى از آنجا که «رفتار تشویق‏آمیز»، یکى از شیوه‏هاى نیک‏در معاشرت و برخورد با دیگران است، مورد بحث قرار مى‏گیرد. انسان و نیاز به «تشویق‏» اغلب یا همه افراد، به لحاظ برخوردارى از غریزه «حب نفس‏»،دوست دارند که مورد توجه و عنایت قرار بگیرند. توجه به این نیاز، درحدى که به افراط کشیده نشود و آثار سوء ...

مقدمه : شاید برای عده ای تصور اینکه بتوان در مدرسه ای از تشویق استفاده کرد کمی دشواراست اما واقعیت این است که می توان در سنگر مدارس شاهد حضور با شکوه معلمان وشاگردانی بود که با سرمایه از محبت وچهره های متبسم ومصصم در تلاش هستند که در کارهای خود موفق بوده اند. پس باید رنگ مدرسه ای یادآور زیبائیها ونیکوئیها باشد. چرا که هم انسانها بالاخص نوجوانان محبت پذیر می باشند. ولذا نیاز به ...

مقدمه : به نام خدایی که گل را آفرید و از گل انسان را آفرید و از انسان یک بنده ی مؤمن آفرید به نام خدایی که آفریدگار همه چیز در این جهان نامتناهی است . به نام خدا چرا نهاد خانواده قداست دارد ؟ برای پاسخ به این سئوال باید به نقش آن در رشد و کمال انسان توجه کرد . آدمی برای این آفریده شد که مسیر ‹‹ شدن ›› را به تدریج بپیمایید در وجود خود را با سجایای اخلاقی بیاراید و به مقام خلیفه ...

اصل تشويق و تنبيه در مديريت علوي مکانيزم ساختاري که هر سازماني براي برانگيختن يا قدرداني از کارکنانش ايجاد مي‌نمايد ، سيستم پاداش (Reward System ) ناميده مي‌شود . در اين سيستم که در اکثر سازمانهاي بزرگ امروزي وجود دارد ، عملکرد هر فرد مشخص گردي

مقدمه و تاريخچه عقب ماندگي ذهني يا باصطلاحخ ديگر نارسايي رشد قواي ذهني موضوع تازه و جديدي نيست بلکه در هرد دوره و زمان افرادي در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعاليت هاي ذهني در حد طبيعي نبوده اند. بخصوص از روزي که بشر زندگي اجتماعي را شروع ک

مقدمه: دریافت تربیت حقی است برای فرزندان، و طبعا جهت ما تکلیفی سنگین بهمراه دارد. آنها نیاز دارند که ساخته شوند و بعمل آیند، فردی مفید بحال خود و جامعه و پیرو مکتب اندیشیده‌ای باشند و بدیهی است که وصول بچنین مقصدی بدون یاری پدر مادر امکان‌پذیر نیست و آنها برآورده شدن این خواسته و رفع این نیاز را از پدر و مادر خود طلبکارند. بعنوان اینکه ما پدر یا مادریم تربیت فرزندان مهمترین ...

چکیده : دهها زوج به بن بست رسیده و گاه همراه با کودکانی که بی تردید قربانی توقعات بیش از حد ندانم کاریها ، خودخواهیها ، فریبها ، لغزشها ، بی ارادگی ها ، باری به هر جهت بودنها ، دروغ ها ، و بالاخره ناسازگاریهای والدین خود شده اند در راهروهای دادگاه حضور می یابند تا در محضر دادگاه به پیوندی که روزگاری با عشق و علاقه ای شدید (و گاه بی آن ) بر آن صحه گذاشته اند خط بطلان بکشند . در ...

چکیده : دهها زوج به بن بست رسیده و گاه همراه با کودکانی که بی تردید قربانی توقعات بیش از حد ندانم کاریها ، خودخواهیها ، فریبها ، لغزشها ، بی ارادگی ها ، باری به هر جهت بودنها ، دروغ ها ، و بالاخره ناسازگاریهای والدین خود شده اند در راهروهای دادگاه حضور می یابند تا در محضر دادگاه به پیوندی که روزگاری با عشق و علاقه ای شدید (و گاه بی آن ) بر آن صحه گذاشته اند خط بطلان بکشند . در ...

رهکارهای تسهیل در ظهور خلاقیت و نوآوری -یورش فکری -سنتز کردن گروه های کاری ( سینکتیکس SYNECTICS ) -سوالات ایده برانگیز -راه کار دلفی -گروه اسمی نامنظم -ایینه مورینو -ارتباط اجباری -تجزیه و تحلیل مورفولوژیک -گروه تخیلی -الگو برداری از طبیعت -تفکر موازی تغییرات بنیادی در سالهای اخیر در سطح مدیریت در جهان 1-ذهنیت و نگرش بشر در خصوص پدیده مدیریت و رهبریت در سازمانها تغییر یافته. ...

مقدمه و تاریخچه عقب ماندگی ذهنی یا باصطلاحخ دیگر نارسایی رشد قوای ذهنی موضوع تازه و جدیدی نیست بلکه در هرد دوره و زمان افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیت های ذهنی در حد طبیعی نبوده اند. بخصوص از روزی که بشر زندگی اجتماعی را شروع کرده موضوع کسانی که به عللی قادر نبودند خود را با اجتماع هماهنگ سازند مطرح بوده است. اجتماع برای مصلحت، تعصب یا سالم سازی بعضی از این ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول