ارزیابی گناه از دیدگاه اندیشه و عمل
گناه و اندیشه
در قرآن آیاتی یافت می شود که اندیشه گناه را گناه می داند مانند: «ان الذین یحبون ان تشیع الفحاشه فی الذین امنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الاخره» [1]؛ کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت می باشد.
قابل توجه اینکه آیه نمی گوید: کسانی که رواج زشتیها دهند، بلکه می گوید: دوست دارند که چنین کاری را انجام دهند، همین دوست داشتن، گناه است که عذاب دردناکی است، پس اندیشه گناه هم، گناه می باشد.
امام صادق (ع) می فرمایند: «اینکه دوزخیان در دوزخ جاودانه اند، بدان جهت است که نیاتشان در دنیا این بوده، که اگر تا ابد در دنیا بمانند نافرمانی خدا را بکنند، و بهشتیان نیز در بهشت جاودانه اند، بدان جهت است که نیاتشان در دنیا این بوده که اگر تا ابد زنده بمانند، اطاعت خدا را بنمایند. هر دو دسته به خاطر نیت های خود در دوزخ و بهشت جاودانند.» [2]
حضرت مسیح به پیروان خود می فرمود: «موسی بن عمران به شما دستور داده که زنا نکنید و من به شما امر می کنم که، فکر زنا را نیز در خاطر نیاورید، تا چه رسد به عمل زنا، هر که فکر زنا کند، مانند کسی است که در عمارت زیبا و رنگ آمیزی شده، آتش بیفروزد که با این عمل دود آتش، رنگ خانه را تباه می کند، اگر چه خانه هم نسوزد.» [3] با این بیان روشن شد که، اندیشه گناه، گناه محسوب می شود. زیرا اندیشه به گناه بستر را برای به فعلیت درآمدن آن می گستراند.
گناه و عمل
آیات متعددی از قرآن تصریح دارد که، گناه فقط با عمل تحقق می یابد؛ از آن نمونه: «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره» [4] پس هر کس به اندازه سنگینی ذره ای کار خیر انجام داده، آن را می بیند و هر کس به اندازه ذره ای کار بد کرده، آن را می بیند.
این آیه انسان را به تفکری عمیق وا می دارد، و نشان می دهد که حسابرسی در قیامت فوق العاده دقیق و حساس است، که حتی کوچکترین اعمال انسانی را وزن می کنند، و به حساب می آورند.
«ابوسعید خدری نقل می کند که وقتی آیه فوق نازل شد، عرض کردم یا رسول الله: آیا من همه اعمالم را می بینم؟ فرمود: آری، گفتم: آن کارهای بزرگ را؟ فرمود: بله، گفتم: کارهای کوچک کوچک را؟ فرمود: بله، عرض کردم: ای وای بر من! مادرم به عزای من بنشیند . فرمود: بشارت باد تو را ای ابوسعید! چرا که اعمال نیک ده برابر حساب می شود تا هفت صد برابر و خدا برای هر کس بخواهد آن را هم دو چندان می کند. اما عمل گناه به اندازه یک گناه مجازات دارد، یا خداوند آنرا عفو می کند، بدان هیچ فردی به عملش نجات نمی یابد (جز اینکه کرم خدا شامل او گردد)، عرض کردم: حتی شما هم ای رسول خدا؟! فرمود: حتی من، مگر اینکه خداوند مرا مشمول رحمتش سازد.»[5]
با این بیان روشن شد، میزان محاسبه در قیامت، اعمال بندگان است و نیت گناه، گناه محسوب نمی شود، با توجه به مدارک قبل که اندیشه گناه را گناه معرفی می کرد، می توان نتیجه گرفت که ، اندیشه گناه نزدیک شدن به قرقگاه و مرزهای الهی است، با یک غفلت ممکن است انسان قدم در آن طرف منطقه ممنوعه بگذارد، و دچار هلاکت شود؛ لذا حضرت علی (ع) می فرماید: «کسی که در مورد گناهان زیاد فکر کند، گناهان او را به سوی خود می کشانند» [6] بنابراین اندیشه گناه، خلاف ادب نسبت به خداوند رحمن، و جرات نمودن بر نافرمانی اوست؛ لذا باید مواظب بود آیینه پاک دل انسان، بافکر گناه هم، آلوده نشود.
در پایان این بحث می توان نتیجه گرفت: گاهی اندیشه گناه به شکل تصورات ذهنی است و استقراری هم ندارد، این قسم یقیناً گناه نمی باشد. حضرت رسول (ع) در این مورد می فرمایند: «خداوند بر امت من چیزهائی را که در نیاتشان بگذرد، اگر به گفتار یا عمل منجر نشود، بخشیده است.» [7]
ولی گاهی اندیشه گناه به معنی عزم و تصمیم جدی بر گناه است، و دنبال آن رنگ احتیاط می زند. حرص و طمع به دنیا را تحت عنوان تامین زندگی معرفی می کند، اگر حادثه ناگواری پیش آید، عدم احتیاط در امور را به قضا و قدر نسبت می دهد، زیر پوشش اینکه شخص فاسق است، غیبت می کند ، و گناه کبیره غیبت را توجیه می کند، پوشاندن حق را با تقیه تفسیر می کند. خلاصه اینکه با تحریف مفاهیم، گناهان خود را تحت پوشش شرعی و درست، پنهان می کند. اکنون به چند نمونه از ابعاد مختلف توجیه اشاره می کنیم:
گناه و توجیه اعتقادی
انسان مومن باید معتقد به اصول دین اسلام، و کلیه معارف و قوانینی که خداوند توسط حضرت رسول (ص) برای هدایت بشر آورده، باشد و به این اعتقادات در عمل هم پایبند باشد. ولی گاهی بعضی افراد دست به توجیهاتی در مسائل اعتقادی، می زننند که برای ارتکاب گناه خود دلیل داشته باشند؛ به نمونه هائی از آن اشاره می کنیم: (تقدم اعتقادات شخصی بر اعتقادات اسلامی و شرعی)
خداوند متعال، هیچ انسانی را به کفر و شرکت وادار نکرده، و او را در پذیرش راه، آزاد قرار داده. خداوند در قرآن می فرماید: «ما راه را به انسان نشان دادیم، خواه شاکر و پذیرا باشد، یا کفران کننده و ناپذیرا». [8]
تردید انسان در بعضی کارها، و اینکه انسان می تواند اعمال نیک یا بد را به اختیار خود انتخاب کند، دلیل بر آزادی اوست، ولی این آزادی در تحت قاعده «جبر و اختیار» می باشد؛ نه جبر کامل درست است که بگوئیم: ما هیچ اراده ای نداریم، و نه اختیار کامل صحیح است که بگوئیم: همه چیز در اختیار ما می باشد، بلکه با قدرت و قوه ای که خدا به ما داده، می توانیم با اراده آزاد خود، عمل خوب یا، بد را انجام می دهیم. اگر در کارها مجبور بودیم، خلقت بهشت و دوزخ لغو و بی فائده بود. با این مقدمه می توان گفت: بسیاری از افرادی که کافر یا مشرک می شوند، عمل خود را این گونه توجیه می کنند: ما پدران خود را بر این راه یافتیم، چون پدران ما کافر یا مشرک بودند، ما هم همان گونه شدیم، گرگ زاده به جرم گرگ بودن مواخذه نمی شود، خواست خدا این بود، اگر خدا می خواست، ما را هم هدایت می کرد.
این افراد با چنین فریب، گناه خود را توجیه می کنند، در حالیکه خداوند هیچ انسانی را به عمل منحرف و کفر و شرک وادار نکرده و او در انتخاب آزاد است و مجبور نیست. با انتخاب خود می تواند اهل بهشت یا دوزخ گردد.
از دیگر توجیهات اعتقادی: بسیار دیده شده پسر و دختر به عنوان اینکه در آینده می خواهند ازدواج کنند، مدتها با هم رفت و آمد و آمیزش دارند و اینگونه توجیه می کنند که می خواهیم به اخلاق و رفتار یکدیگر آشنا شویم؛ در حالیکه این ارتباط به هیچ وجه با اعتقادات مذهبی ما سازگار نیست و شرع مقدس آنرا امضاء نکرده.
مورد دیگر اینکه: تحت پوشش جهیزیه و مهریه در ازدواج، جهیزیه ها و مهریه های سنگینی را به طرفین تحمیل می کنند و این موارد را جزء معتقدات مذهبی عنوان می کنند: لذا برای دوری از این توجیهات، قرآن و سنت را در همه موارد زندگی ملاک و میزان قرار دهیم.
2.گناه و توجیه روانی
افراد اجتماع برای تسکین و آرامش روح و روان خود، اعمالی را در طول زندگی بصورت عادت انجام می دهند و با آن اعمال خو گرفته اند و بسیاری از عملکردهای زشت خود را توجیه می کنند. بعنوان نمونه: جهل و عدم اهمیت به مسائل تربیتی در میان خانواده ها، پیامدهای ویران کننده ای دارد. اگر از بعضی افراد سئوال شود: چرا فرزندانت را به روش صحیح تربیت نمی کنی؟ می گوید: باید آنها را آزاد گذاشت، چون اعمال فشار موجب بروز عقده روانی می شود. با این توجیه ناپسند فرزندان خود را به انحراف و تباهی می کشاند.
نمونه دیگر: افراد زیادی در اجتماع، عادت ناپسند به سیگار، مصرف مواد مخدر، میگساری و … را اینگونه توجیه می کنند: اراده خود را از دست دادیم، یا برای تسکین و آرامش این اعمال را انجام می دهیم. در حالیکه تجربه نشان داده که افراد با تصمیم و اراده قوی قله های بزرگی را فتح کردند، و آرامش فقط با یاد خدا حاصل می شود.
نمونه دیگر: عدم پرداختن به اعمال صالحه و خدمت به همنوع اینگونه توجیه می شود: دیگران هم کار خوب انجام نمی دهند، هر که به فکر خویش است. با این توجیه شر و بدیها جای خوبیها را می گیرد. در جواب باید گفت: هر کس در گرو اعمال خویش است.
3.گناه و توجیه فرهنگی
فرهنگ غنی اسلامی فرهنگی است که با قوانین سعادت آفرین الهی آزین بسته شده است و قانونگذار خود کم و کیف وضعی قوانین را بیان فرموده، افراط و تفریط و تاثیرپذیری از هر فرهنگی مغایر با فرهنگ اصیل اسلامی مذموم و مردود و غیر قابل توجیه است.
مجموعه اموری مانند: عقائد، تاریخ، آداب و رسوم و … که به روح انسان شکل می دهد و انگیزه اصلی او را به سوی مسائل مختلف فراهم می سازد، فرهنگ هر جامعه و شناسنامه هویت یک جامعه است. بسیاری از امور فرهنگی که با موازین شرعی تطبیق نمی کند و ناپسند است بین افراد توجیه می شود. بعنوان نمونه:
تکبر به مال، اصل و نسب، منصب، قوم و قبیله و … انسان را به غرور وا می دارد و هرگز با افرادی که فاقد این صفات هستند رفت و آمد و همنشینی نمی کند. باید دانست که تکبر از صفات شیطان است، و اسلام با این پدیده شوم به مبارزه برخاسته، و تنها ملاک تقوی را حاکم و میزان قرار داده.
تحریف مفاهیم و برداشت های نادرست از دین نمونه دیگری از این موضوع است. اختلاط زن و مرد در مجالس یا جشنهای عروسی اینگونه توجیه می شود: که همه با هم برادر و خواهریم، یا پاکی دل ملاک است، رعایت حجاب برای زن ضرورتی ندارد، یا دلت پاک باشد، نماز هم نخواندی عیبی ندارد، یا برخی مرتکب گناهان می شوند به بهانه اینکه حکم خدا را نمی دانیم، از ما بیشتر از این نمی خواهند. در حالیکه باید شرع و عمل معصومین برای ما حجت باشد. حضرت زهرا (ع) باید الگوی زنان ما باشد. اهتمام شدید حضرت رسول (ص) به نماز که پاکترین قلبها را داشت، مدنظر همه باشد، و اهتمام شرع به تعلیم و تعلم برای ما حجت است.