دانلود مقاله آفات زبان

Word 114 KB 8492 54
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • رسول الله (ص): سباب المؤمن کالمشرف علی الهلکه.

    رسول الله (ص) فرمود: «آن کسی که به یک شخص مؤمن و باایمان فحش می دهد، خود را در پرتگاه هلاکت و بدبختی قرار داده است.»

    قال الصادق (ع): من فحش علی أخیه المسلم نزع الله منه برکه رزقه، و وکله إلی نفسه و أفسد علیه معیشته.

    از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «هر کس به برادر مسلمان خود فحش بدهد، خداوند برکت از روزی او برمی دارد، و او را به حال خودش رها می کند، و زندگیش را تباه می سازد.»

    قال رسول الله (ص): اربعه یؤذون أهل النار علی ما بهم من الذی وعد منهم. رجلاً یسیل فاه قیحاً، و هو من کان فی الدنیا فاحشاً.

    رسول اکرم (ص) فرمود: «چهار گروه هستند که دوزخیان از عذاب و شکنجه آنها در رنجند، یکی از آنها شخصی است که از دهانش چرک و خون و کثافت جاری می شود، و او کسی است که در دنیا فحاش و هرزه گو و بددهن بوده است.»

    قال ابوعبدالله (ع): اذا رأیتنم المرء لایستحی مما قال و لا مما قیل له، فاعلموا أنه لغیه أولشرک من شیطان.

    امام صادق (ع) می فرماید: «اگر کسی را دیدید که از گفتن و شنیدن کلمات زشت و رکیک شرم و حیا نمی کند و باکی ندارد از این که درباره دیگران چه بگوید و یا دیگران درباره او چه بگویند بدانید که یا زنازاده است، و یا شیطان در نطفه او شریک است.»

    (به تعبیر عامه مردم یا تخم زناست، یا تخم جن است، یا تخم نابسم الله است.)

    قال ابوعبدالله (ع): من سب ولی الله فقد سب الله.

    امام صادق (ع) فرمود: «هر کس به یکی از دوستان خدا ناسزا بگوید، محققاً به خدا ناسزا گفته است.»

    سلام یهودی ، «سام علیکم»

    عایشه همسر رسول اکرم (ص) ، در حضور پیامبر نشسته بود که مردی یهودی وارد شد. هنگام ورود به جای سلام علیکم گفت: «السام علیکم» یعنی «مرگ بر شما». طولی نکشید که یکی دیگر وارد شد، او هم به جای سلام گفت: «السام علیکم». معلوم بود که تصادف نیست، نقشه ای است که با زبان، پیامبر اکرم را آزار دهند. عایشه سخت خشمناک شد و فریاد برآورد که: «مرگ بر خود شما باد، ای برادران میمونها و خوکها.»

    رسول اکرم فرمود: «ای عایشه، ناسزا مگو، فحش و ناسزا اگر مجسم گردد بدترین و زشت ترین صورتها را دارد. نرمی، ملایمت و بردباری، روی هر چه گذاشته شود، آن را زیبا می کند و زینت می دهد، و از روی هر چیزی برداشته شود از قشنگی و زیبایی آن می کاهد، چرا عصبی و خشمگین شدی؟»

    عایشه گفت: «مگر نمی بینی یا رسول الله که اینها با کمال وقاحت و بی شرمی به جای سلام چه می گویند؟»

    حضرت فرمود: «چرا، من هم در جواب گفتم: «علیکم» یعنی: بر خود شما باد؛ و همین قدر کافی بود.»

    فحش و ناسزا ، شکننده روزه است

    روزی رسول اکرم (ص) شنید یکی از زنانش در حالی که روزه دار است، به کنیزش فحش و ناسزا می دهد.

    حضرت فوری مقداری غذا فراهم کرد و آورد نزد آن زن، و به او فرمود: «از این غذا بخور»!

    آن زن گفت: یا رسول الله! من روزه دار هستم.

    حضرت فرمود: «چگونه تو روزه دار هستی در حالی که به کنیزت ناسزا می گویی؟! پس بدان و آگاه باش که روزه گرفتن فقط امساک و پرهیز کردن از خوردنی ها و آشامیدنی ها نیست.»

    آب جوشان جنهم ، خوراک فحّاشان است

    پیامبر اکرم (ص) فرمود: چهار گروه در روز قیامت به عذاب و عقاب سختی گرفتار می شوند، به طوری که اهل دوزخ از شدت عذاب و شکنجه ایشان رنج می کشند.

    این چهار گروه از آب جوشان جهنم می نوشند و از سختی این شکنجه و عذاب و هلاک شدن، فریادشان به واویلا بلند است.

    یکی از آن چهار گروه، شخصی است که از دهانش چرک و خون و کثافت بیرون می ریزد.

    اهل دوزخ سؤال می کنند: «این بدبخت دور از رحمت خدا که این چنین چرک و خون و کثافت از دهانش بیرون می ریزد، جرم و گناهش چیست؟» در جواب می گویند: «این بیچاره، جرم و گناهش این است که به هر سخن زشتی گوش فرا داده، از بیان کلمات زشت و دادن فحش و ناسزا لذت می برد، همانگونه که آمیزش جنسی (و خوردن و آشامیدن غذاهای لذیذ) برای او لذت داشت.»

    دعوای سماعه با شتربان خود

    «سماعه» یکی از یاران امام صادق (ع) بود. روزی با یکی از ساربانان خود نزاع کرد و به او ناسزا گفت. خبر دعوای سماعه با کارگرش به امام صادق (ع) رسید، هنگامی که سماعه خدمت حضرت وارد شد، امام صادق (ع) بدون مقدمه به او فرمود:

    ای سماعه! این چه دعوا و جنجالی بود که میان تو و شتربانت به وجود آمد؟ بپرهیز از این که با کسی بددهنی کرده، به او فحش و ناسزا بدهی و سر او داد بزنی، و یا لعن و نفرین کنی.

    سماعه می گوید، من عرض کردم: به خدا قسم، به این خاطر با او دعوا کردم که وی در حق من ستم کرده بود.

    حضرت فرمود: اگر او به تو ستم کرده است، تو با ناسزاگویی و بدزبانی بیشتر به او بدی کردی، و این رفتار ناشایسته، روش ما نیست، و چنین دستوری به شیعیان خود نمی دهیم، پس از خداوند طلب آمرزش و مغفرت نما و دیگر چنین کار زشتی را تکرار نکن!

    من در پاسخ توصیه و سفارش حضرت گفتم: استغفار می کنم و از خداوند طلب آمرزش می نمایم و دیگر هرگز مرتکب چنین عمل زشتی نخواهم شد.

    صائب تبریزی رحمه الله گفت:

    پاک کن از سخن پوچ دهان را صائب                   لقمه کام صدف، دُر ثمین می باید

    با فحّاشان رفاقت نکنید

    عمروبن نعمان جعفی می گوید: امام صادق (ع) دوست و رفیقی داشت که همیشه همراه حضرت بود و از او جدا نمی شد، روزی به اتفاق از بازار کفاشها عبور می کردند، و به دنبالشان غلام آن مرد که از اهل سند (یکی از ایالتهای هند) بود می آمد، در بین راه ناگاه آن مرد به پشت سر نگاه کرد، غلام را ندید، بعد از چند قدم دیگر، دو مرتبه سر را به عقب برگرداند، باز هم غلام را ندید، سومین بار به پشت سر نگاه کرد و او را صدا زد، اما از غلام که سرگرم تماشای اطراف شده و از ارباب خود دور افتاده بود خبری نبود، برای مرتبه چهارم که سر خود را به عقب برگرداند، غلام را دید، با خشم و غضب به او گفت: «ای زنازاده ! کجا بودی؟»

    امام صادق (ع) تا این جمله را شنید، با ناراحتی و تعجب دست خود را بلند کرد و محکم بر پیشانی زد و به دوست خود گفت: « سبحان الله! آیا دشنام می دهی؟ و به مادرش نسبت کار ناروا داده، او را به زنا متهم می کنی؟ من گمان می کردم تو مردی باتقوا و پرهیزکار و عفیف و خویشتن داری، اما اکنون می بینم در تو ورع و تقوایی وجود ندارد (و به راحتی دشنام می دهی و تهمت می زنی.) »

    آن مرد گفت: ای پسر رسول خدا، مادر این غلام، سندی و مشرک است، و مسلمان نیست، و من بی جهت تهمت ناروا نزده ام. حضرت فرمود: مادرش مشرک بوده که بوده، مگر نمی دانی که هر قوم و ملتی در امر ازدواج سنت و قانونی دارند که طبق همان سنت و قانون ازدواج کرده، به وسیله آن از زنا جلوگیری می کنند. پس عملشان زنا نیست و فرزندانشان زنازاده محسوب نمی شوند (و کسی هم حق ندارد به آنان نسبت ناروا بدهد) ، حال از من دور شو (زیرا که دوستان ما هرگز این چنین بدزبان و هرزه گو نیستند.)

    عمروبن نعمان می گوید: بعد از آن، دیگر کسی ندید که امام صادق (ع) با او راه برود، تا سرانجام مرگ بین آنها جدایی کامل انداخت.

    فحّاش بددهن ، مثل سگ و شیطان است

    عیاض بن حمّاد گفت: به پیامبر اکرم (ص) عرض کردم: ای رسول خدا ! مردی از خویشاوندانم که مقام و منزلتش پایین تر از من است به من فحش و ناسزا می دهد، اگر من بخواهم برای انتقام در پاسخ به او دشنام بدهم، آیا اشکالی دارد؟

    حضرت در جواب من فرمود:

    المتسابان شیطانان یتعاویان و یتهاوتران.

    «دو نفر که به یکدیگر فحش و ناسزا می دهند، مانند دو شیطانند که با یکدیگر در افتاده، مجادله و دعوا نموده، (و مثل سگ) به هم پارس می کنند و همدیگر را در هم می کوبند، و پرده شرم و حیا را می درند.»

    در جمله ای دیگر به همین مضمون پیامبر اکرم می فرماید:

    المتسابان شیطانان یتعاویان و یتهارجان.

    «دشنام دهندگان به یکدیگر، دو شیطانند که همچون سگان بر هم بانگ می زنند و به هم می پرند.»

    در روایت دیگر حضرت می فرماید:

    المتسابان شیطانان یتهاذیان و یتکاذبان.

    «دو کس که به یکدیگر دشنام و ناسزا می گویند، دو شیطانی هستند که هذیان و دروغ می گویند.»

    ابراهیم بن میسره گفت چنین گفته اند که:

    «فحاش هرزه گوی دشنام جوی، در روز قیامت به صورت سگی محشور می شود یا این که در شکم سگی محبوس و زندانی می گردد.»

    امام صادق (ع) فرمود: من علامات شرک الشیطان الذی لایشک فیه ان یکون فحاشاً، لایبالی ما قال و لا ما قیل فیه.

    «از نشانه های شرکت شیطان در نطفه و وجود انسان که شک و تردیدی در آن نیست، این است که انسان از آنچه که از دهانش خارج می شود و می گوید، و از آنچه از زبان مردم خارج می شود و به او می گویند باکی نداشته، فحاش، هرزه گو و دشنام جو باشد.»

    هرزه گویی مانع استجابت دعاست

    در زمان بنی اسرائیل مردی بود که فرزندی نداشت. سه سال پیوسته دعا می کرد تا خداوند به او پسری عنایت کند، اما دعایش مستجاب نمی شد. هنگامی که دید خداوند حاجت او را برآورده نمی سازد، مأیوس و ناامید به درگاه خداوند عرض کرد:

    «پروردگارا، (سه سال است که تو را می خوانم و جوابم را نمی دهی) آیا من از تو دورم و سخن مرا نمی شنوی، یا به من نزدیکی و پاسخم را نمی دهی؟»

    در عالم خواب و رؤیا کسی به نزدش آمد و در پاسخ او گفت:

    «تو سه سال تمام است که خدا را با زبانی زشت و هرزه، و دلی سرکش و ناپرهیزکار، و نیتی نادرست و ناپاک می خوانی و دعا می کنی، (اما دعا و طلب حاجت از درگاه خداوند به این صورت برای تو نتیجه ای ندارد) ولی اگر می خواهی دعایت مستجاب شده، حاجتت برآورده شود، باید از هرزه گویی دست برداشته، دلت باتقوی و پرهیزکار شده، نیتت پاک و خالص گردد.»

    امام صادق (ع) فرمود: «آن مرد به آنچه که به او در عالم خواب دستور داده شده بود عمل نمود، سپس به درگاه خداوند دعا کرد و حاجت طلبید، خداوند دعای او را مستجاب کرده، پسری به او عنایت فرمود.»

    رسول اکرم (ص) فرمود:

    من عرف الله و عظمه منع فاه من الکلام.

    «کسی که خدا را بشناسد و او را عظیم و بزرگ بدارد، دهانش را از سخن زشت و گفتار بیهوده نگه می دارد.»

    حکیم و دانشمندی می گفت: لسان یذکر به الله لاینبغی ان یذکر به الرفث.

    «زبانی که با آن ذکر خدا گویند، سزاوار نیست که با آن فحش و دشنام دهند.»

    مخلوق خدا را دشنام ندهید حتی اگر حیوان باشد

    یک روز مرد عرب بیابان نشینی به حضور مبارک پیامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد:

    ای رسول خدا، به من سفارشی فرموده، مرا نصیحت و راهنمایی کنید.

    حضرت در پاسخ درخواست او فرمود:

    1 اولاً، تقوای الهی را در زندگی خود پیشه کن، (و خودت را همیشه در برابر خداوند ببین و به حساب خودت برس، که حسابرسی خدایِ همیشه حاضر و ناظر، و قادر و توانا در روز رستاخیز، بسیار دقیق است.)

    2 ثانیاً، اگر کسی به وسیله عیبی که در تو هست تو را سرزنش و ملامت نمود، تو برای مقابله با او، اگر عیبی در او بود، به وسیله آن عیب او را سرزنش مکن، تا به سبب این برخورد اخلاقی صبر و بردباری تو در مقابل سرزنش و عیب گویی او، أجر و پاداشی نیکو برای تو باقی بماند، و از طرف دیگر، گناه و کیفر سخن و عمل زشت او گریبانگیر خودش باشد.

    به مشرکان و کافران فحش ندهید

    در جنگ بدر، بعد از پیروزی لشگر اسلام بر سپاه کفر که به فرماندهی ابوجهل، و «عُتبه» پدر هند جگرخوار، و برادرش «شیبه» و پسرش «ولید» دایی «معاویه بن ابی سفیان» و «امیه بن خلف» بود، بعضی از مسلمین به مشرکانی که در این جنگ کشته شده بودند، دشنام می دادند.

    پیغمبر اکرم (ص) وقتی شنید، مانع از این کار شد، ایشان را نهی کرد و فرمود: «به این جماعت دشنام ندهید، زیرا نه تنها دشنام دادن شما به ایشان ضرر و زیانی نمی رساند بلکه در عوض باعث رنجش و ناراحتی بازماندگان ایشان خواهد شد.»

    سپس حضرت فرمود: آگاه باشید و بدانید، پلیدی و هرزگی زبان، بدگوهری است.

    یعنی در هر حال و هر شرایطی، دشنام دادن و فحّاشی کار زشت و عمل ناپسندی است، چه به حق باشد، چه نباشد.

    کلام خوش در برابر کلام زشت

    روزی عیسی بن مریم (ع) با حواریون خود از جایی عبور می کرد، در میان راه عده ای از یهودیان ایستاده بودند، وقتی که حضرت عیسی از کنار ایشان می گذشت، یهودیان شروع کردند به هرزه گویی، و به آن حضرت فحش دادن و ناسزا گفتن.

    عیسی (ع) در مقابل با ایشان به نرمی و آرامی، و با کلام خوش سخن گفت و آنها را از این عمل زشت نهی نمود.

    یکی از حواریون سؤال کرد که یا روح الله، چرا در برابر آن کلمات زشت و رکیک، به نرمی و با کلام خوش سخن گفتید و مقابله به مثل نکردید؟

    حضرت فرمود: هر کس هر سرمایه ای از خوبی و بدی در ضمیر و وجود خود داشته باشد همان را مصرف می کند و به کار می بندد، این جهودان چون سرمایه وجودشان بد بود، به زشتی و بدی سخن گفتند، ولی چون در ضمیر و وجود من نیکی است، از آن چیزی جز خوبی و نیکی تراوش نمی کند.

    آواز کلاغ و بانگ کبوتر

    «فیثاغورث» حکیم و فیلسوف یونانی، یکی از دانشمندان بزرگ علم نجوم، هیأت و ریاضی، یک روز در میان راه با شخصی برخورد نمود، آن شخص با دیدن فیثاغورث شروع کرد به او فحش دادن و ناسزا گفتن.

    فیثاغورث بدون آنکه از خود عکس العملی نشان دهد، از او دور شد.

    عده ای ناظر این ماجرا بودند، وقتی این صحنه را دیدند به فیثاغورث گفتند: «ای حکیم، چرا از رفتار و سخنان زشت او خشمگین نشده، پاسخ او را ندادی؟»

    فیثاغورث گفت: «زیرا من از کلاغ، بانگ کبوتر، و از دُرنا آواز قُمری توقع ندارم !»

    با ابلهان مجادله نکنید

    روزی «جالینوس حکیم» ابلهی را دید که گریبان مرد دانشمندی را گرفته و به او فحش و ناسزا می دهد.

    جالینوس وقتی این صحنه را دید گفت: «اگر این مرد دانشمند و حکیم، فردی عاقل و دانا بد، کار او با این مرد ابله و نادان به اینجا نمی کشید.»

    امام کاظم (ع) می فرماید: ماتساب اثنان الا انحط الأعلی الی مرتبه الأسفل.

    «وقتی دو تن به هم دشنام می دهند، آن کسی که مقام و شخصیتش والاتر است، به پستی می افتد.»

    پهلوان حقیقی

    یک روز پیغمبر اکرم (ص) از محلی عبور می کردند، در میان راه به جمعیتی برخورد نمودند که در بین آنها مرد پرقدرت و نیرومندی در حال زورآزمایی بود، و سنگ بزرگی را (که مردم آن را سنگ زورمندان و وزنه قهرمانان می نامیدند) از روی زمین بلند می کرد. تماشاگران با مشاهده زورآزمایی ورزشکار، او را تحسین و تشویق می کردند.

    پیغمبر اکرم (ص) پرسید: این اجتماع مردم برای چیست؟

     

    عده ای وزنه برداری آن قهرمان را به عرض رسانده، گفتند: شخصی در اینجا زورآزمایی
    می کند.

    حضرت فرمود: به شما بگویم مرد قوی و قهرمان کیست؟ قهرمان و پهلوان کسی است که اگر شخصی به او دشنام بگوید، وی تحمل نموده، بر نفس سرکش و انتقام جوی خود غلبه کرده، و بر شیطان نفس و ابلیس دشنام گو پیروز گردد.

    پاسخ خواجه نصیر الدین طوسی به نامه دشنام دهنده

    در احوال خواجه نصیرالدین طوسی نقل شده است که: یک روز شخصی به خدمت خواجه آمد و نوشته ای از دیگری تقدیم وی کرد که در آن نوشته، به خواجه بسیار ناسزا گفته و دشنام داده شده بود، و از آن جمله نویسنده نامه، خواجه را «کلب بن کلب» «سگ، پسر سگ» خوانده بود.

    خواجه در برابر ناسزاهای وی، با زبان ملاطفت آمیزی، این گونه پاسخ داد: این که او مرا سگ خوانده است درست نیست، زیرا که سگ از جمله چهارپایان، و عوعو کننده و پوستش پوشیده از پشم است و ناخن های دراز دارد، و این خصوصیات در من نیست، زیرا قد و قامت من راست است و تنم بی پشم، و ناخنم پهن می باشد و ناطق و گوینده و خندانم، و صفات و خصوصیاتی که من دارم غیر از صفات و خصوصیات سگ است، و آنچه در من است، مخالف است با آنچه صاحب نامه درباره من گفته است.

    و به این گونه، با زبان نرم، پاسخ نامه او را داد، بی آنکه کلمه زشت و درشتی بر زبان رانَد، یا فرستاده او را برنجاند.

    با بداندیش هم نکویی کن                                         دهن سگ به لقمه دوخته به

    محدث قمی پس از نقل این داستان می فرماید: خواجه نصیرالدین طوسی در این امر اقتداء نموده به سیره امام باقر (ع) با آن مرد مسیحی، که این ماجرا در داستان بعد اشاره شده است.

    پاسخ امام باقر (ع) به مرد مسیحی

    امام پنجم، محمد بن علی بن الحسین (ع) لقبش «باقر» است. باقر یعنی شکافنده، به آن حضرت «باقرالعلوم» می گفتند، یعنی شکافنده علوم و دانش ها.

    روزی مردی مسیحی به صورت توهین و تمسخر، کلمه باقر را به کلمه «بقر» یعنی گاو تغییر داده تعبیر کرد و به آن حضرت گفت:

    «انت بقر» یعنی تو گاوی.

    امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال آرامش و سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم، من باقرم.»

    مرد مسیحی دوباره به طعنه و مسخره گفت: «تو پسر زنی هستی که آشپز بود.» حضرت فرمود: «شغلش این بود، و این کار عار و ننگی محسوب نمی شود.»

    باز آن مرد گفت: مادرت سیاه چهره و بی شرم و بدزبان بود.

    امام باقر (ع) فرمود: «اگر این نسبت هایی که به مادرم می دهی راست است، خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است، خداوند از گناه و معصیت تو بگذرد و تو را ببخشد که این چنین به دروغ تهمت می زنی.» مشاهده این همه حلم و بردباری، از مردی که قادر بود همه گونه، موجبات اذیت و آزار یک مرد نصرانی خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که تحول و انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند، لذا وقتی آن مرد مسیحی این گونه برخورد را از امام باقر (ع) مشاهده کرد، هدایت یافته، مسلمان شد.

    امام سجاد (ع) و مرد فحّاش

    امام سجاد، علی بن الحسین (ع) یک روز در خانه اش برای مهمانان خود سخن می گفت، در همین هنگام شخصی از راه رسید و شروع به بدگویی از امام نمود و امام را به کارهای زشت و دروغگویی متهم کرد و صفات ناشایست بسیاری را به ایشان نسبت داد.

    امام در جواب سخنان آن مرد هیچ نگفت و ساکت و خاموش ماند. مرد پس از این که سخنان خود را تمام کرد، برخسات و به منزل خود رفت، پس از این که آن مرد از مجلس خارج شد، امام به یاران و اطرافیانش فرمود: «از شما می خواهم با من بیائید تا جواب آن مرد را بازگو کنم.»

    حاضرین در مجلس پذیرفتند.

     

    امام سجاد (ع) کفش خود را به پا کرد و پیاده با دیگران به راه افتاد تا به در خانه آن مرد رسیدند، امام خود در خانه را کوبید و مرد فحاش را صدا کرد. مرد وقتی که صدای امام را شنید، با ناراحتی زیاد و حالتی پریشان (به خیال اینکه امام برای گرفتن انتقام آمده)
    بیرون آمد.

    امام زین العابدین (ع) با مهربانی به او گفت:

    «ای برادر، چیزهایی را که درباره من گفتی، اگر واقعاً در من وجود دارد و آن چنان هستم که تو گفتی، از خداوند آمرزش می طلبم و توبه می کنم، ولی اگر بدی ها و عیب هایی را که درباره من گفتی، در وجود من نیست، و ناحق و باطل است و ناروا گفته ای، خداوند تو را ببخشاید و از گناهت در گذرد.»

    مرد فحاش که چنین انتظاری نداشت، وقتی این سخنان امام را شنید از کار خود بسیار شرمنده گشت و پیشانی امام را بوسید و گفت:

    «سخنانی که گفتم همه لایق خود من است، و اصلاً در شأن شما نیست، بلکه خود من به آن صفات زشتی که درباره شما گفتم سزاوارترم، به خدا قسم دیگر کاری که برخلاف میل شما و ناپسند باشد انجام نخواهم داد.»

    حضرت فرمود: «من هم از آنچه گفتی، گذشت کردم و تو را بخشیدم.»

    یکی را زشت خوئی داد دشنام                                     تحمل کرد و گفت ای نیک فرجام

    بتر زانم که خواهی گفتن آنی                                                که دانم عیب من چون من ندانی

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

قولوا للناس حسناً. «با مردم به خوبی و با زبان خوش سخن بگویید.» یصعد الکلم الطیب. «کلمه نیکو و سخن پاک (به سوی خدا) بالا می رود.» و لا تنابزوا بالالقاب. «و به اسم و القاب زشت و ناپسند، همدیگر را صدا نزنید.» و لاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبواالله عدواً بغیر علم. «شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را می خوانند (و می پرستند) دشنام مدهید، تا مبادا آنها هم از روی دشمنی و جهالت به ...

صادق هدايت شايد کمتر کتابي در دنيا مانند مجموعهي ترانههاي خيام تحسين شده، مردود و منفور بوده، تحريف شده، بهتان خورده، محکوم گرديده، حلاجي شده، شهرت عمومي و دنياگير پيدا کرده و بالاخره ناشناس مانده. اگر همهي کتابهايي که راجع به خيام و رباعياتش نوشته

زبان در قرآن چکیده: از آنجایی که بنده به تازگی در مقطع کارشناسی ارشد در رشته "زبان شناسی" فارغ التحصیل شده و اصلی ترین بحث در این رشته "زبان و ساختار آن" می باشد، بر آن شدم تا در قرآن کمی دقیق تر شده و موارد استعمال کلمه "زبان" در قرآن و نحوه استفاده از آن را بیابم. در قرآن کلمه زبان در معانی گوناگونی بکار رفته است که به آن اشاره خواهم نمود. در قسمتی از این نوشتار به گناهان ...

مکتب لهستان حاصل ذوق و دیدگاههای متنوع جمعی از نقاشان و طراحان گرافیک و به اعتقاد منتقدان دهه 50 تا 70 دوران طلایی پوسترهای لهستانی بود. اگرچه این آثار هنری تبلیغی محسوب می شد، اما به هیچ یک از آثار ارائه شده در غرب شباهت نداشت جهان بینی غیرمتعارف و منحصر به فرد این آثار از میان سبک های غربی نظیر آرنوو، سوررئالیسم و پاپ آرت تکامل یافت. طراحان لهستانی با بی قیدی نسبت به قوانین ...

دهه انفجار آسیب های اجتماعی دخترانی که اقدام به ترک منزل ( فرار از منزل) کرده اند؛ افزایش آسیب های اجتماعی. نمود خود را در پدیده ترک منزل و خانواده در دختران و زنان نشان می دهد. آمار این دختران رو به افزونی است. ضرورت درک و توجه به مشکلات این قشر از افراد در معرض آسیب موجب شد که سازمان بهزیستی در سال 78 اقدام به تاسیس مراکز مداخله در بحران های اجتماعی به منظور حمایت از دختران و ...

بخش اول مشکل پنجم سربازی این مشکل و مانع، شامل دختران که اصلاً نمی‌شود. البته شامل عده‌ای از پسرها نمی‌شود کسانی که در دانشسرای تربیت معلم هستند و نیز کسانی که بعد از دروس متوسطه، ‌درس را ادامه می دهند و لازم نیست به سربازی بروند، بلکه پس از اتمام دروس، در قالب تعهدهایی که همراه با انجام شغلشان است- خدمت سربازی را انجام می دهند و هیچ وقفه ای در زندگی شان بوجود نمی‌آید. البته ...

طنز در نثر: به نظر من کمدي، چه در شعر و چه در نثر و چه در هنر نمايش، به سه دسته اصلي تقسيم مي‌شود : طنز، هزل و هجو. هر يک از اين سه، زيرمجموعه‌هايي دارد : - زيرمجموعه‌هاي طنز عبارتند از: لطيفه، ظريفه، مطايبه، بذله، شوخي، تعريض و تجاهل العارف سقراط

آغا محمد خان قاجار. زاده: ۲۷ محرم ۱۱۵۵ هجری قمری برابر با ۲۷ خرداد ماه ۱۱۲۱ خورشیدی و ۱۷ ژوئن ۱۷۴۲ میلادی در دشت اشرفی در میانه راه ساری به گرگان؛ تاجگذاری: ۱۵ ربیع الثانی ۱۱۹۵ هجری قمری برابر با ۱ فروردین ماه ۱۱۶۱ خورشیدی و ۲۱ مارس ۱۷۸۲ میلادی در ساری؛ مرگ: ۲۱ ذی الحجه ۱۲۱۱ هجری قمری برابر ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۱۷۷ خورشیدی و ۱۷ می‌۱۷۹۸ میلادی در شوشی؛ آغامحمد خان فرزند محمد حسن خان ...

قانون‌ مطبوعات‌ ج‌ .ا.ا نشريات‌ و مطبوعات‌ در بيان‌ مطالب‌ آزادند، مگر آن‌که‌ مخل‌ به‌ مباني‌ اسلام‌ يا حقوق‌ عمومي‌ باشند. تفصيل‌ آن‌ را قانون‌ معين‌ مي‌کند . (اصل‌ 24 قانون‌ اساسي‌) ماده‌ 2 رسالتي‌ که‌ مطبوعات‌ در نظام‌ جمهوري‌ اسلامي‌

خلافت امویان و عباسیان پس از شهادت حضرت علی(‌ع )‌ در رمضان سال 40 هجری و خلافت کوتاه مدت حضرت امام حسن (‌ع‌)‌ و صلح او با معاویه، خلافت بر معاویه بن ابی سفیان که از خاندن بنی امیه بود مسلم گردید. معاویه از سالهای پیش ، یعنی تقریبا از همان اوایل فتح شام و فلسطین از سوی عمر و بعد از سوی عثمان، والی دمشق بود. وی،‌ پایه های حکومت خود را در شام استوار ساخته بود. به همین سبب، توانست ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول