لزوم پرداختن به موضوع زنان (مقدمه)
بىشک، یکى از شاخصه هاى نظام هاى اجتماعى و فرهنگىِ پیشرفته و به اصطلاح امروز، مدرنیته و توسعه یافته، نگاه آن اجتماع و طرز تلقى او به موضوع زن است، گویى این موضوع مىتواند به تنهایى خط کشى باشد براى اندازه گیرى و سنجش مقدار توسعه یافتگى و یا عقب ماندگى؛ به این منظور در اغلب جوامع و فرهنگها، این موضوع به طور جدّى و غیر قابل مسامحه، مورد توجّه صاحب نظران و اندیشمندان قرار گرفته است. نزاع پرجنجال میان نگرش سنتى و رویکرد مدرنیته و تقسیم جوامع و فرهنگها به یکى از آن دو، و غلبه سنّت در بعضى جوامع و هیمنه مدرنیته در بعضى دیگر، چیزى نیست که بتوان از آن غفلت نمود.
به چند جهت مىتوان گفت امروز پرداختن به این موضوع براى ما الزامى است:
جامعه اسلامى، خواسته یا ناخواسته، در معرض بیشترین روبرویىها و تعاملات فرهنگى قرار گرفته؛ از یک سو، روشنفکران به نیت افزایش سرعت توسعه فرهنگى و سیاسى و استفاده از نیرو و توانایىهاى بانوان، به حضور بیش از پیش آنان و بر گسترش حجم مطالبات سیاسى و فرهنگى زنان مسلمان دامن مىزنند و از سوى دیگر، استکبار جهانى به منظور ایجاد رخنه و راه نفوذ، در صدد ساخت معبر و تونل مناسب و امن در بافت اجتماعى زنان مسلمان و کشاندن آنها به کنشهاى غربى و اروپایى، و در نهایت، تضعیف بنیان اعتقادى و زیر ساختهاى مذهبى هستند؛ که برآیند این دو نیرو خواستگاهى جدى براى توجّه به این مسأله شده است و از آنجا که توسعه و تجدّد بدون حضور و نقش زن امکانپذیر نیست، و با عنایت به این که جامعه اسلامى به سوى توسعه و تجدد در حرکت است، ناچار به این مقولات به عنوان پیش درآمد باید بپردازد.
اسلام دینى جهانى و جاودان است و عهده دار پاسخگویى به نیازهاى انسان در تمام زمانهاست، جمع بین یک دین ثابت و یک اجتماع متغیر ساده نیست، قطعاً از پیچیده گىهایى برخوردار است که در گفتار عالمان دینى به آشکار مورد تأکید واقع شده است، پویایى و تجدد آنچنان متین و ملایم در آغوش ثبات و دوام اسلام آرمیده، که گویى هیچگونه میان آنها معارضه وجود ندارد، و این نکته ما را دعوت مىکند به این که با توجّه به تغییر بسیارى از ساختارها و نهادهاى اجتماعى و ظهور ساختهاى نو و تازه، بار دیگر به مسائل اسلامى بپردازیم و نگاهى متناسب و درخور و در عین حال، هماهنگ با مقتضیات زمان داشته باشیم، استاد مطهرى رحمه الله انگیزه اولیه خود را در پرداختن به نظام حقوق زن در اسلام چنین بیان مىکند :
مقتضیات عصر ما ایجاب مىکند که بسیارى از مسائل مجدداً مورد ارزشیابى قرار گیرد و به ارزشیابیهاى گذشته بسنده نشود. نظام حقوق و تکالیف خانوادگى، از جمله این سلسله مسائل است.» متأسفانه همین نکته اى که شهید مطهرى رحمه الله به نیکى از آن یاد مىکند، مورد غفلت بسیارى از دانش آموختگان قرار گرفته و چون گذشته، بر این باورند که اسلام را باید به سبک قدیم، حتى با همان اصطلاحات و با همان فرهنگ واژه گانى عرضه نمود و کوچکترین نوآورى در این زمینه بدعت محسوب مىشود. با هزاران تأسف و اندوه مىبایست اعتراف کنیم که در جمع عالمان و فرزانگان بر سر موضوع زن و تبیین شخصیّت و حقوق آن و تشریح جایگاه دینى آن اختلاف فاحش و افتراق غیر قابل جمع وجود دارد. در یک نگاه، بى هیچ مسامحه اى زن باید خانه نشین و به دور از مسائل اجتماعى و بىسواد و تولید کننده فعال فرزند باشد؛ تا آن جا که یا باید بچه در شکم داشته باشد یا در بغل؛ تا بتواند عبادت خدا را بىوقفه انجام دهد و اصلاً خداوند عبادت زن را چنین قرار داده است که زن یا بچه در شکم داشته باشد یا در بغل و اگر بخواهد از امر کناره گیرى کند، محروم از عبادت مىشود. در یک نگاه دیگر، بى حضور زن در میدان فعالیّتهاى اجتماعى، چرخه کار جامعه بىرمق است، و زن است که نشاط و طراوت اجتماع را تأمین و تغذیه میکند. امام خمینى رحمه الله در اینباره مىفرماید:«
زن باید شجاع باشد. زن باید در مقدّرات اساسى مملکت دخالت بکند، زن آدم ساز است. «زن، مربى جامعه است. از دامن زن انسانها پیدا مىشود. مرحله اول مرد و زن صحیح از دامن است. مربى انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت خودش انسان درست مىکند و با تربیت صحیح خودش کشور آباد مىکند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند مىشود. زن مبدأ همه سعادتها باید باشد. «زن نقش بزرگى در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش دهنده ى زنان و مردان ارجمند است. خانمها حق دارند در سیاست دخالت بکنند، تکلیفشان این است.»
اسلام احیاگر حقوق زنان
زمانى که پرده جهل و ظلمت بر سراسر جزیره العرب کشیده شده بود، دختران زنده به گور مىشدند؛ اگر هم زنده مىماندند بهره کشى از آنان آزاد بود و به بدترین وجه زندگى را سپرى مىکردند. نادر زنان آن روزگار مىتوانستند خود را از قید و بند جهالت و ظلم رهانیده و مشارکت اجتماعى و اقتصادى و ... را در اجتماع به نمایش بگذارند. افراد معدودى در اجتماع به عنوان یک زن که مظهر عطوفت و مهربانى است و به عنوان موجود داراى اندیشه، آرمان خواه و داراى عملکرد برتر بروز مىکردند. آنان به دلیل برجستگى اندیشه، انگشت شمار بودند؛ مانند خدیجه در حیطه امور اقتصادى، خنساء در حیطه ادبیات و شعر؛و دختر اوس بن حارثه در زمینه مسایل اجتماعى. فضل الهى بر آن قرار گرفت که در اجتماعى که کوچکترین توجّهى به زنان ندارد دینى ظهور کند که ارزش زنان را چون مردان قرار داده و تنها، معیار تقوا را اصل بداند.
بعد از ظهور اسلام، زنان مىتوانستند آزادانه به پیامبر صلىالله علیه وآله رجوع کرده، مسائل خود را با ایشان در میان بگذارند، با ایشان بیعت کنند و حتى به ایشان اعتراض کنند.
در روایات آمده است که یکى از همسران پیامبر صلىالله علیه وآله ام سلمه از ایشان پرسید: در قرآن از هجرت و فداکارى مردان بسیار بحث شده، ولى در مورد زنان سخنى از هجرت نشنیده ام. در آن هنگام، آیه 195 سوره آل عمران نازل گردید:
«فَاستَجابَ لَهُم رَبهمُ اَنیّ لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنثی بُعضُکُم مِن بعضٍ فَالذینَ هاجَروُا وَ اُخرِجوُا من دیارِهِم و اُوذُوا فى سُبیلى و قاتَلوا و قُتِلوا لَاُکَفِرَنَّ عَنهم سَیئاتِهم و لَاُدخِلَنهُم جَناتٍ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ ثَواباً مِنْ عِندِاللهِ و اللهُ عِندُه حُسْنُ الثواب»
خداوند، درخواست صاحبان اندیشه را پذیرفت و فرمود: من عمل هیچ عمل کننده اى از شما را، خواه زن باشد یا مرد، ضایع نمىکنم. شما، همگى همنوع هستید و از جنس یکدیگرید. آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه هاى خود بیرون شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، سوگند یاد مىکنم که گناهانشان را مىبخشم و آنها را در بهشتهایى که زیر درختان آن نهرها جارى است وارد مىکنم. این پاداشى است از طرف خداوند و بهترین پاداشها نزد خداوند است.
در بعضى روایات نیز آمده است که آیه فوق درباره فواطم یعنى فاطمه زهرا علیهاالسلام و فاطمه دختر زبیر، و ام ایمن و چند تن از مستضعفین نازل شده که پس از هجرت رسول خدا صلىالله علیه وآله به مدینه آنها هم از مکّه هجرت کردند و خود را به پیامبر اکرم صلىالله علیه وآله در مدینه رسانیدهاند.
پایه و منزلت زنان تا بدان حد رفیع گشت که براى رفع تهمت از یک زنِ پاک، آیاتى نازل مىشد. آیات معروف به افک در سوره نور، در همین رابطه نازل شده و در شأن نزول آنها آمده است: یکى از همسران پیامبر صلىالله علیه وآله هنگام بازگشت مسلمین از یک غزوه همراه کاروان بوده است. در یکى از منازل براى قضاى حاجت داخل جنگلى شد و در آنجا طوق روبند) او بر زمین افتاد. او مدتى به دنبال آن مىگشت و چون دیر بازگشت کاروان حرکت کرده بود. او توسط صفوان، که به دنبال قافله براى جمع آورى از راه ماندگان حرکت مىکرد، با تأخیر وارد مدینه شد و این عمل بهانه هایى را به دست منافقان داد و آیات 1112 سوره نور نازل شد که ترجمه آن به شرح زیر است:
"همانا کسانى که آن دروغ بزرگ اتهام کار زشت به یکى از همسران پیامبر صلىالله علیه وآله را ساخته و آورده اند گروهى همدست از شمایند. شما آن را براى خود شرم پندارید، بلکه براى شما خیر است. هر مردى از آنان را (که آن دروغ را بستند) کیفر آن چیزى است که کسب کرده ( گناهى که مرتکب شده) و آن کس از آنان که سهم بزرگتر آن دروغ را پذیرفت عذابى بزرگ دارد. چرا آن گاه که آن را شنیدید مردان و زنان موءمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند این دروغى روشن و هویداست."
همچنین در تاریخ آمده است دو زن در بیعت عقبه، به نمایندگى از مردم مدینه با پیامبر اکرم صلىالله علیه وآله بیعت کردند. همچنین در پیمان حدیبیه، آن هنگام که پیامبر اکرم صلىالله علیه وآله فرمان داد لباس احرام را از تن به درآورده و بدون انجام اعمال حج قربانى نحر کنند، برخى قصد فتنه گرى داشتند. آن حضرت فرمان تجدید بیعت داد و چون زنان نمىتوانستند با دست بیعت کنند، قرار بر این شد که طشتى آب فراهم کرده و حضرت رسول اکرم صلىالله علیه وآله دستان خویش را در آن فرو بردند و بیرون آوردند و به زنان امر کردند: "هر کس مایل است با من بیعت کند دستش را در این آب فرو برد.
"زنى که با تمام آرزوها زنده به گور مىشد تا بدانجا راه یافت که چون یک مرد بیعت مىکرد و در اجتماع خود مشارکت داشت نه به صورت ظاهرى؛ بلکه عملاً در برنامه هاى اجتماع شرکت مىکرد و البته در کنار آن همواره تأکید بر بزرگترین رسالت زنان، "پرورش فرزند و همسردارى،" مىشده است؛ تا بدانجا که نگهدارى خانه و فرزندان در نبود همسر، همپایه جهادى بود که همسرانشان درآن شرکت مىکردند.
همواره به دلیل وجود رگه هاى عصبیت جاهلى در وجود مردان روزگار، اسلام بر حق زنان تأکید مىکرد به نحوى که پیامبر اسلام صلىالله علیه وآله در سخنان مختلف این حق را یادآور مىشده اند و به مردان تذکر مىدادند که زنان امانتى در دست آنها و ریحانه اى از گلستان هستى هستند.
ارزش کار زن و مرد به تقوا است و ارزشگذار به کارها پروردگار عالم است که زن و مرد را خلق کرده است و از نیات حقیقى آنها مطلع است.
برابری زن در آفرینش
بررسى آیاتى از قرآن کریم که خلقت زن و مرد را طرح مىفرماید، نشان مىدهد که این زمینه در وجوهى که به انسانیت آنان برمىگردد وحدت نظر دارد. منشأ خلقت، نفس واحدى است که سرمایه هاى متنوعى در آن تعبیه گردیده است.خداوند مىفرماید:
«والله جعلَ لَکُم مِنْ انفُُسکم اَزوَاجاً و جَعَل لکُم مِن ازواجِکًم بنینَ و حفده ً وَ رزقَکًم مِنَ الطیبات»
خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و براى شما از همسرانتان فرزندان و نوادگانى پدید آورد و چیزهاى پاکیزه روزیتان کرد. قرآن کریم، وقتى مسئله زن و مرد را مطرح میکند مىگوید این دو را از چهره ذکورت و انوثت نشناسید، بلکه از چهره انسانیت بشناسید و حقیقت انسان را روح او تشکیل مىدهد نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تأمین مىکند نه جسم او و نه مجموع جسم و روح. قرآن کریم، حقیقت هر انسانى را روح او، و بدن را ابزار روح مىداند.
قرآن مىفرماید: «"فاذا سوّیِتِه ُو نفخت فیه من روحى»؛ پس وقتى آن را درست کردم از روح خود در آن دمیدم".
روح از آن جهت که موجود مجرد است اندامى ندارد تا مذکر یا موءنث باشد. بنابراین، ماحصل کلام در این بخش این است که در عالم خلقت از جهت انسانیت هیچگونه تفاوتى بین زن و مرد نمىباشد و آنچه که عامل تعیین کننده در انسانیت انسان است، همان روح است که روح نه مذکر دارد و نه موءنث.
زن در آفرینش، در بعد روحى و جسمى، از همان گوهرى آفریده شده است که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت، یکسان و یگانه اند و تمایز و فرقى در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست.
تسویه و تعدیل در خلقت
آیات قرآن، صراحتاً بر این مسئله دلالت دارد که نظام هستى یکى نظام احسن است که در آن هیچگونه نقصان و کجى مشاهده نمىشود:
"لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم"انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم و در سوره انفطار، آیه 6 7، به بحث تسویه در خلقت انسان اشاره مىکند و مىفرماید: «"یُا ایها الانسانُ ما غَرَّکَ بِربّکَ الکریم الّذى خَلَقکَ فَسُوّاکَ فَعَدلک"»اى انسان چه چیز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟ همان کس که تو را آفرید و اندام تو را درست کرد (آنگاه) تو را سامان بخشید. «فتبارک الله احسن الخالقین» آفرین بر خدایى که بهترین خلق کننده هاست.