-1-مقدمه
انسان درزندگی به دنبال معنایی می گرددکه به خاطرآن زندگی می کندوبارشدعقلانی فرددردوره نوجوانی توجه اوبه ارزشهاواعتقادات ، مفاهم حقیقت ، زیبایی ومرگ ونیستی که درکل معنای زندگی است جلب می شود. نوجوان تمام روابط وباورهایی راکه دردوران کودکی بدون چون وچراپذیرفته است موردپرسش وتردیدقرارمی دهدوسعی می کندباتوجه به شخصیت شکل پذیرواستقلال جوی خودنظامی ازارزشها بدست آورد.
بسیاری ازنوجوانان همان طورکه (( آدلوم )) بیان می کند، وقتی برای اولین باربه دنیای اطراف خودمی نگرندوسعی می کنندتاشخصیت خودراارزیابی نماینداحساس می کنند که درباره جهان ومعنای وجودانسان وحتی خودشان نیازمندپاسخ هستند( احمدی ، 1377 )
بنابراین دوران نوجوانی به سبب تغییرات شدیدجسمانی وروانی وازطرف دیگرانتظاراتی که خانواده وجامعه ازنوجوان داردوسایرعواملی که درروندرشدوتکامل نوجوان تاثیرمی گذاردبرحساسیت این دوره می افزاید.
براین اساس مسئله پذیرش نوجوان ، حمایت ، راهنمایی ومساعدت به نوجوان درکسب هویتی مستقل وارزشمندازاهمیت فراوانی برخورداراست . نوجوان دراین دوره نیازمنددریافت رهنمودهای اساسی جهت دستیابی به یک زندگی هوقمنداست . انسانهابه حفظ یکتایی وحدت ومرکزیت خودتوجه دارنداما علاقمند به بیرون آمدن ازخودوارتباط باموجودات دیگروطبیعت هستند. انسانها برای کشف وجودخودعلاقمند ومایلندهویت شخصی خودراپیداکنندیاخلق کنندوآغازاین علاقمندی به دوران نوجوانی برمی گردد.
طبق نظریه اریکسون ، دراین دوران است که فردنسبت به شخصیت خودآگاهی پیدامی کند ویک من [1] که وحدت بزرگتری ازگذشته داردودرارتباط بایک گروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ ومذهب است دراوشکل می گیرد.
دراین راستا ، عزت نفس یاارزش گذاشتن به ویژگیهای خودکه یکی ازموضوعات مهم وقابل بحث درباره رشدخودمحسوب می شودمی تواندبه شکل گیری یکی دیگرازجنبه های مهم رشدخودکه همان شکل گیری وتکوین هویت فردی است بیانجامد( براهنی ، 1378 )
ورودبه نوجوانی رااغلب تولددوباره می نامندچراکه فردباپشت سرگذاشتن دنیای کودکی خودوجست وجوی فرمنهاوباورهای جدیدبه دنبال تغییرانتظارات خودوهماهنگی باانتظارات والدین واجتماع برمی آیندوسرانجام به سوال « من کیستم ؟» درزندگی خودپاسخ می دهند.( اکبرزاده ، 1375 )
احساس عزت نفس درنوجوان ازنگرش والدین ومعلمین وهمسالانشان نسبت به آنهانشات می گیرد. عزت نفس نتیجه ارزشیابی خودانگاره است .بیشترنوجوانان به طورفراینده ای یک خودایده ال راکه درمقایسه دایمی باخودواقعی انسان است درخویشتن رشدمی دهند. نتیجه این ارزشیابی ، احساس خوب بودن یاخوب نبودن است.
همزمان بافاصله گرفتن ازبزرگسالان ومبارزه برای استقلال دراوایل نوجوانی خودآگاهی وانتقادازخوددرنوجوان زیادمی شود. خیال پردازی وآزمایشهای واقعی ورقابت پیشگی اواسط نوجوانی بتدریج به رشدعزت نفس منجرمی شود.
تجاربی که نوجوان درجریان ایفای نقشهابه دست می آورندورفتارهای مناسب وموردپذیرش وتقویت دیگران ، موجبات تلفیق وهماهنگی عناصرتشکیل دهنده « خود » رادراواخردوره نوجوانی فراهم می آورد.( لطف آبادی، 1378 )
درنهایت نوجوان می کوشدباتلفیق این ارزش هاوارزیابی هابه تصویریک پارچه ای ازخوددست می یابد. درصورتی هم که نظرهاوارزشهای والدین وهمسالان متفاوت ازهم باشنداحتمال پیدایش تعارض درنوجوان افزایش می یابدودچارحالت « سردرگمی هویت[2]» می شود. واین زمانی است که درنوجوان بحران هویت حل نشده باشدوفردمفهوم یک پارچه ای ازخودیاسلسله معیارهای ارزیابی ارزشمندی خویش درزمینه های عمده زندگی نداشته باشد.( براهنی ، 1378 )
همان طورکه گفته شد، تثبیت هویت درسنین جوانی رخ می دهد. دراین دوره معمولااستقلال کامل ازوالدین وتصمیم گیری شخصی برای قبول مسیولیت زندگی حاصل می شود. توانایی جوانان برای درنظرگرفتن تمام جوانب مسایل ویافتن دانش نسبتاوسیع درباره هنجارهای اخلاقی واجتماعی وآگاهی ازضرورت یکپارچه بودن شخصیت بزرگسالی ، زمینه های لازم رابرای آنان فراهم آورده ،تابه تثبیت هویت وانجام خودبرسند.
دراین دوره هویت شخصی آنان به صورت باورهای عملی وارزشهاوطرح وبرنامه مشخص زندگی جلوه گرمی شود( لطف آبادی ، 1378 )
به طورکلی ، هویت نه تنهادارای بعدشخصی وفردی است بلکه دارای بعداجتماعی وجمعی نیزمی باشد.( هور، 1991 ، به نقل ازرایس ، 2001 )
هویت شامل اجزابسیاری ازجمله جنسی ، اجتماعی ، فیزیکی ، روانی ، اخلاقی ، ایدیولوژیک وشغلی وحرفه ای است که مجموعه این اجزاخودراتشکیل می دهد.
( مارسیاوهمکاران ، 1983 )
بطورخلاصه می توان اظهارداشت که درفصل اول پژوهش ، ابتدادرموردچگونگی رشدشخصیت ونقش مهم آن درتبین وتشریح اختلالات روان شناختی مطالبی بیان شد. چراکه ازدیربازموردتوجه روان شناسان بوده است وسهم قابل توجهی درتعیین مسیربهنجاررشددارد- علاوه برآن دومولفه دیگرکه درطول تاریخچه روان شناسی بحثهاونظریات فراوانی رابه خوداختصاص داده است « هویت »و « عزت نفس » می باشدکه درتمامی اختلالات روانی دارای نقش تعیین کننده ای هستند. همچنین این دومسئله بیشترخودرادردوره نوجوانی وجوانی نشان می دهدونقش کلیدی دراین دوران ایفامی کند. آنچه که درواقع ، پژوهش حاضربایدجوابگوباشد، میزان همبستگی وچگونگی ارتباط هریک ازپایگاههای هویت باعزت نفس می باشد.
همان طورکه درفصل های گذشته راجع به آن بحث شدمادراین پژوهش ازنظریات روان شناسان بسیاری سودجستیم .
مارسیا درمطالعاتش به این نتیجه رسیدکه افرادپایگاههای تعلیق دارای منابع درونی اطمینان وامنیت وعزت نفس پایدارهستندوافرادپایگاه ممانعت وپراکندگی فاقدچنین منابعی هستند. ( مارسیا به نقل ازکروگر،1979 )
درمطالعه ای دیگر، کرامر، متذکرشدکه افرادپایگاههای هویت ممانعت ودستیابی هردوازعزت نفس بالایی برخوردارنددرصورتی که افرادپایگاههای تعلیق وپراکندگی که فاقدتعهدهستندازعزت نفس پایینی برخوردارند( کرامر، 1997 )
گلاسردوسینی درموردروابط متقابل عزت نفس وهویت می نویسند: « چگونگی برداشتهاونظریات دیگران نسبت به مادرروشن کردن هویت مانقش عمده ای برعهده دارد. ارزشیابی های ماازخودمان درارتباط باشرایط زندگی ، اوضاع اجتماعی واقتصادی نیزمبین هویت ماست وهمچنین تصورات مادرباره وضع جسمانی وشیوه لباس پوشیدن ، نوع هویت مارادرمقایسه بادیگران نشان می دهد»( گلاسروکرسینی ، 1975 ، 1973 )
فصل دوم که شامل عناوینی ازجمله موضع گیری های نظری درخصوص هویت وعزت نفس که خودشامل بخشهایی ازقبیل تعریف هویت وعزت نفس می باشد که دراین بخش به تعریف مفهوم هویت وعزت نفس پرداخته شده است وسپس به بحث شکل گیری هویت پرداخته می شودطبق نظریه اریکسون درموردرشدروانی اجتماعی انسان ، پنجمین مرحله از رشد روانی – اجتماعی « شکل گیری هویت » درمقابل پراکندگی می باشد.اودراین مورد تاکیدداردکه مراحل رشد هریک بطور مجزادردرون خودپایان نمی یابدبلکه بهم پیوسته ووابسته است . عوامل مختلفی برشکل گیری هویت تاثیرمی گذاردازجمله :عوامل شناختی ، والدین ، مدرسه وعوامل اجتماعی – فرهنگی ، تربیت تولدوفاصله سنی فرزندان دررفتارخودنوجوان وخیال پردازی هاو…
دربخش بعدی نیزبه نظریه های مربوط به هویت ازجمله نظریات بلوز – کگان – لووینگر – اریکون – گلاسر پرداخته می شود وهمچنین دربخش بعدی به نظریه های مربوط به عزت نفس ازجمله نظریات مردم – اریکسون – بندورا – کلی – مزلو وراجرز
ودردوبخش پایانی به مباحثی ازجمله یافته های پژوهش درخصوص موضوع ونتیجه گیری نیزپرداخته شده است .
فصل سوم روش پژوهش رامعرفی می کند. این روش به صورت همبستگی می باشدودرنمونه گیری نیزازروش نمونه گیری خوشه ای استفاده کرده ایم . جامعه موردمطالعه ما، دانش آموزان دخترمقطع پیش دانشگاهی وسوم دبیرستان منطقه یک مشهدمی باشندکه ازمیان این تعدادما160 نفررابه عنوان حجم نمونه دراختیارگرفتیم . دوآزمون اجراشده –آزمون گسترش یافته عینی پایگاه هویت من ودیگری آزمون عزت نفس کوپراسمیت – اجرای ازمون گروهی بودوداخل کلاس وحدود20 الی 25 دقیقه وقت لازم بودتاازمونی به هردوازمون پاسخ دهد.برای تحلیل داده هاازضریب همبستگی پیرسون استفاده کردیم وبرای بررسی تفاوت میان گین هانیزازازمون استفاده نمودیم .
فصل چهارم نیزشامل دوبخش می باشدکه مربوط بررسی جهت شناختی وپس بررسی توصیفی وارتباطی سوالات پژوهش است دربررسی جهت شناختی عنوان شدکه تعدادآزمودنی ها160 نفربودندوهمگی مونث وازاین میان 151 نفرمجردو9 نفرمتاهل بودندودربخش بررسی توصیفی وارتباطی سوالات پژوهش به رابطه عزت نفس باهریک ازپایگاههای هویت پرداخته شده است .
وفصل پنجم به بحث ونتیجه گیری ومقایسه تحقیق فوق باسایرتحقیقات انجام شده ودراین زمینه نیزاختصاص داده شده است .
1 – 2 – موضوع تحقیق
دریک جامعه ابتدایی که در آن الگوهای همانندسازی ونقشهای اجتماعی محدودندهویت یابی تاحدودی اسان ترصورت می گیرد امادر جامعه پیچیده ،هویت یابی برای بسیاری ازنوجوانان کاری دشواروطولانی است . درچنین جوامعی برای اینکه نوجوان بداند« چگونه رفتارکندوچه کاری رادرزندگی دنبال کند» بایدمجموعه کاملاًنامحدودی ازرفتارهارادرنظربگیرد.درنتیجه دررشدهویت یابی نوجوان ، تفاوتهای بسیاری مشاهد ه می شود( براهنی ، 1378 )