اتحاد ملی انسجام اسلامی
انسان ها به اقتضای زندگی اجتماعی همواره در پی اتحاد و همبستگی با هم نوعان خود بوده اند که این اتحاد و همبستگی و پیوند خود بر دو نوع قابل تقسیم و دسته بندی می باشد.
نوع اول : اتحاد و پیوندی تصنعی و غیر واقعی است. به این صورت که دولت ها و حکومت ها و اقوام و حتی اشخاص بر اساس مصلحت اندیشی و جلب منافع، در مقطعی از زمان با یکدیگر پیوند تفاهم بسته و متحد می شوند. لکن این اتحاد مشروط به حفظ منافع طرفین است لذا با نقض آن شرط، لاجرم این پیوند نیز می گسلد.
نوع دوم : اتحاد حقیقی و پیوندی قلبی است که ابتدا درون و باطن انسان ها را تحت تاثیر قرار داده، پس از آن در برون و اعمال و افعال ایشان بروز و ظهور می یابد.
این اتحاد حقیقی از محتوا و طرز تفکری خاص تبعیت نموده و دیدگاه های ویژه ای را نیز ارائه می کند از جمله اینکه:
الف- حقّ، تنها محور اتحاد حقیقی در عالم می باشد.
ب – حقّ، ماهیتا در بین تابعین خود ایجاد اتفاق، اتحاد و همبستگی نموده و باطل، ذاتا تفرقه افکن و وحدت شکن می باشد.
پ – خداوند، مردم را به تبعیت از حقّ دعوت نموده و پیامبران و رهبران الهی خود را به عنوان پرچم دار حقّ و برپا دارنده آن به میان مردم روانه نموده تا تفرقه و نفاق را برطرف ساخته و ایشان را حول محور حقّ متحد نماید.
ت – انبیاء و پیام آوران الهی، ذره ای اختلاف نظر با یکدیگر نداشته و خود الگوی کامل و نمونه عینی اتحاد می باشند.
د – در مقابل حزب خداوند که با تبعیت و دعوت به حقّ، ایجاد اتحاد می نماید، جبهه شیطان قرار دارد که با ترویج باطل، میان مردم تفرقه می افکند.
ج – پیامبر اسلام(ص)، ائمه معصومین(ع) و بویژه در این برهه از زمان حضرت مهدی(عج) وارث رسالت و احیاگر مکتب انبیاء بوده و پرچم اتحاد را بر دوش دارند.
آری همان بزرگواری که درباره اش فرموده اند:
«خداوند بوسیله او امتها را به اتفاق آورده و پراکنگی ها را برطرف می نماید»(۱)
و خداوند کریم وظیفه سنگین استیلای حق و ظهور دین خویش را به عهده اش سپرده تا سرانجام روزی با نصرت الهی، ریشه های تفرقه یعنی شرک، کفر و نفاق را ذایل نموده و در دولت کریمه خود، جهان هستی را حول کلمه توحید یکپارچه و متحد و یکدست سازد.
قرآن کریم به عنوان آخرین و کامل ترین کتاب آسمانی، سه گروه از مردم را مورد خطاب قرار داده و به اتحاد فرا می خواند:
اولین خطاب خداوند دعوت جامع و فراگیر تمامی انسان ها، در همه زمان ها به پیروی از حقّ می باشد:
«یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون»(۲)
(ای مردم پروردگارتان را پرستش کنید، همورا که شما و پیشینیانتان را آفرید. باشد که تقوا پیشه کنید.)
در دومین خطاب، اهل کتاب من جمله مسیحیان و یهودیان مورد ندا و دعوت الهی قرار می گیرند:
«قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا»(۳)
(ای اهل کتاب بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروی کنیم و آن اینکه جز خدای یکتا را نپرستیم)
در سومین خطاب دامنه دعوت به مراتب محدودتر گشته و تنها گروهی خاص را شامل می گردد:
«واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا»(۴)
(همگی به ریسمان محکم خداوند چنگ زده و پراکنده نشوید)
در همه این خطاب ها اعم از اینکه نوع انسان مخاطب باشد یا گروهی خاص، خداوند بندگان خود را به سوی حقّ می خواند و به راه تبعیت از حقّ فرمان می دهد.
اکنون که به این نقطه از بحث رسیدیم، پاسخ به چند سوال ضروری به نظر می رسد:
اول اینکه: حقّ که محور اتحاد حقیقی می باشد، خود چیست و چه تعریفی دارد؟
دوم اینکه: چه کسانی صلاحیت تشریح و تبیین حقّ را دارا می باشند؟
قرآن کریم کلام خداوند است و تفسیر و توضیح آن بر عهده کسانی خواهد بود که خداوند علم آنرا بدیشان آموخته و نیز تعلیم بندگان را بر گردنشان نهاده باشد.
خداوند تبارک و تعالی خود در قرآن چنین می فرماید:
«و ما یعلم تأویله الاّ الله و الراسخون فی العلم»(۵)
از امام صادق(ع) روایت است که فرمودند:
ما «راسخون فی العلم» هستیم و ما تاویل قرآن را می دانیم.(۶)
همچنین در روایت دیگری امام صادق(ع) فرمودند:
«الراسخون فی العلم» امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) و ائمه بعد از او هستند.(۷)
و در جای دیگر امام صادق(ع) فرمودند:
«الراسخون فی العلم» آل محمد(ص) هستند.(۸)
پس ترجمان و آموزگاران کلام خداوند، پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت(ع) بوده و صلاحیت تبیین حقّ را تنها آنها دارند و انسان ها موظفند برای فهم و فراگیری حقایق کتاب خدا به سراغ این خاندان رفته و از آنها بپرسند و به دستورشان عمل نمایند.
پس ما نیز برای یافتن حقیقت و باطن حقّ به محضر ائمه معصومین(ع) رجوع نموده و زانوی ادب می زنیم و از آنان می آموزیم.
پیش از این گفتیم که خداوند در آیه ۱۰۳ سوره آل عمران چنین می فرماید:
«واعتصموا بحل الله جمیعا و لا تفرقوا و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا حفره من النار فانقذکم منها کذلک یبیّن الله لکم آیاته لعلّکم تهتدون»
در کتاب شریف تفسیر جامع ج۱ به نقل از خصائص سید رضی چنین آمده است:
امام باقر(ع) فرموده اند:
«پیامبر(ص) در آخرین روزهای حیات خویش در حال بیماری، عمویش عباس و امیرالمومنین(ع) را صدا زده و به آنها تکیه نموده و به مسجد تشریف بردند و نماز را با مردم نشسته بجا آورده سپس بر فراز منبر قرار گرفتند. تمام اهل مدینه اعم از مهاجر و انصار حاضر بودند. بعضی گریه می کردند و عده ای ساکت بودند. پیامبر(ص) ساعتی خطبه می خواند و ساعتی استراحت می نمود و از جمله فرمایشات حضرت این بود که :
ای کسانی که در این روز و این ساعت از جن و انس و مهاجر و انصار در اینجا حاضرید، حاضرین به غائبین برسانید. من پس از خود در میان شما دو ثقل بزرگ برجای می گذارم. اول آن قرآن خداوند که کتاب هدایت و بیان احکام واجب الهی که حجت بالغه خدا و من است. دوم نشانه بزرگ و علم اکبر و مطهر و مظهر دین و نور و راهنمایی و چراغ هدایت و حبل الله اعظم، علی بن ابی طالب که رشته محکم خداست. تمام شما باید به دامان علی که رشته اتصال میان شما و خداست چنگ زده و از اطراف آن متفرق نشوید. که علی از پرتگاه آتش جهنم شما را نجات داده و آیات خداوند را برای شما بیان کند تا هدایت یافته و رستگار شوید. ای مردم هرکس امروز و بعد از این روز علی را دوست بدارد بر عهد خدا وفا نموده و هر کس امروز و بعد از این روز او را دشمن بدارد روز قیامت کور و کر به محشر می آید. و نزد پروردگار حجتی ندارد.»(۹)
باز در همین کتاب از مناقب نقل نموده که :
«ابن عباس می گوید روزی در حضور پیامبر(ص) بودم، شخصی اعرابی وارد شد و به آن حضرت عرض کرد: حبل الله چیست که ما به آن متمسک شده و به آن چنگ بزنیم؟
پیامبر اکرم(ص) دست علی(ع) را گرفت و فرمود به دامان این علی چنگ زنید که رشته محکم خداست.
اعرابی به دور امیرالمومنین(ع) می گردید و فریاد می زد: خدایا شاهد باش من چنگ زدم به ریسمان محکم.
پیغمبر اکرم(ص) فرمود هرکس می خواهد مردی از بهشت را مشاهده کند به این اعرابی نظر نماید.»
در تفسیر شریف نورالثقلین از امام باقر (ع) نقل شده که فرمودند:
آل محمد(ص) آن «حبل»ی هستند که خداوند به اعتصام آن فرمان داده و فرموده :«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا»(۱۰)
در همین کتاب از امام باقر(ع) ذیل کلمه «ولا تفرقوا» نقل شده که فرموده اند:
«خداوند تبارک و تعالی می دانست که مردم به زودی بعد از نبی خود دچار تفرقه می گردند و با هم اختلاف می کنند، پس آنها را از تفرقه نهی فرمود همانگونه که امتهای پیشین را نهی فرموده بود، پس ایشان را امر نمود که بر ولایت آل محمد(ص) اجتماع نمایند.» (۱۱)
و باز در همین کتاب از کمال الدین و تمام النعمه نقل شده که علی(ع) از پیامبر(ص) پرسیدند: آیا هدایت از ماست یا از غیر ما؟
فرمودند: بلکه از ماست هدایت به سوی خداوند تا روز قیامت. بوسیله ما خدا آنها را از ضلالت شرک نجات بخشید. بوسیله ما خدا آنها را از گمراهی فتنه در امان نگاه داشت. بوسیله ما آنها را بعد از ضلالت فتنه برادر گردانید. کما اینکه بوسیله ما آنها را بعد از ضلالت شرک ایشان را با یکدیگر برادر ساخت و به ما، خاتمه می بخشد.(۱۲)
بار دیگر به کلام اصلی خویش باز می گردیم. خداوند مردم را به وحدت و اتحاد و پرهیز ار تفرقه امر فرمود و برای این پیوند، چنگ زدن و تمسک به حبل الله را بر مردم واجب نمود. و دیدیم که حبل الله یا همان ائمه معصومین(ع) آن محور حقّی هستند که خداوند به عنوان محور اتحاد معرفی نموده است.
که این معرفی با تعابیر متعددی، در قرآن کریم تکرار گردیده است و بررسی آنان می تواند آموزنده باشد.
"اتحاد ملی و انسجام اسلامی"، راهکارمقابله با توطئه دشمنان انقلاب اسلامی
تاریخ اسلام از زمان پیامبر گرامی تا امروز، کلمه " وحدت و اتحاد" را بارها شنیده است و در همه ادوار تاریخ، همه مصلحین اسلامی ضرورت حفظ وحدت و اتحاد را به پیروان خود توصیه کردهاند.
پس از انقلاب اسلامی نیز معمار کبیر انقلاب بر وحدت کلمه تاکید فراوان داشتند و بارها ملت را به وحدت و اتحاد فراخواندند و آن را رمز بقا و پیروزی ملت در مقابل دشمنان برشمردند.
تکرار تاکید بنیانگذارجمهوری اسلامی از زبان شیوا و آرام بخش مقام معظم رهبری و نامگذاری سال ۸۶به عنوان سال " اتحاد ملی و انسجام اسلامی" نشان از اهمیت سخن معمار کبیر انقلاب اسلامی در برهه کنونی کشور دارد.
رهبر معظم انقلاب در حالی سال ۸۶را سال " اتحاد ملی و انسجام اسلامی " نامگذاری کردند که دشمنان انقلاب، آشکارا شمشیر عناد با انقلاب اسلامی را از نیام بیرون کشیده و با طرح ادعایی جدایی ملت از مسوولان سعی در ایجاد شکاف میان ملت - حکومت دارند تا بهاین وسیله به اهداف شوم خود در انحراف انقلاب اسلامی از آرمانهای به حق بنیانگذار جمهوری اسلامی دست یابند.
سال ۸۶در حالی مزین به نام "اتحاد ملی و انسجام اسلامی" شد که سال پیش از آن به سال "پیامبر اعظم (ص)" معروف شد ، پیامبری که او نیز به اتحاد و انسجام اسلامی اعتقاد فراوان داشت و آن را رمز بقای امت خود میدانست.
در حقیقت سال گذشته سالی بود کههمه ملت تلاش داشتند سیرهو اخلاق پیامبر گرامی اسلام (ص) را سرلوحه فعالیتهای خود قرار دهند ، سیرهای که سنگ بنای آن "اتحاد و همدلی اسلامی" بود.
اما آنچه سبب شد سال ۸۶نام نماد صریحتری از اخلاق نبوی را به خود اختصاص دهد، نقش دشمنان انقلاب اسلامی در مواجهه با انقلاب اسلامی است.