نفیسه فقیهى مقدس
«ذکر الهى» چون نسیم فرحبخش، حیات معنوى را به انسان هدیه مى کند; قلب خسته و افسرده انسان با «یاد خدا» طراوت مى یابد و در کشاکش مشکلات و انبوه گرفتاریها به یاد معشوق است که اطمینان و آرامش را براى جانها به ارمغان مى آورد.
انسانى که در هر لحظه به یاد خداوند و فقر و احتیاج خویش به ذات اقدس الهى و عقاب و ثواب باشد، در درون خویش راهى براى رشد و نمو رذائل اخلاقى و ارتکاب معاصى نخواهد گذاشت و همواره در صدد رشد و تعالى خویش مى باشد.
بنابراین «ذکر و یاد خدا» از مهم ترین عوامل رسیدن به قرب الهى است که انسان را از جهان ماده به عالم معنا و معنویت مى رساند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا * وَسَبِّحُوهُ بُکْرَه ً وَأَصِیلًا» (احزاب / 41 – 42)
اى کسانى که ایمان آورده اید، خدا را بسیار یاد کنید و او را در صبحگاه و شامگاه تسبیح کنید.
مفهوم ذکر
«ذکر» در لغت به معناى «یاد کردن» است، خواه با زبان باشد یا با قلب یا هردو، خواه بعد از نسیان باشد یا در ادامه ذکر. و نیز «ذکر» به معناى «حفظ شىء» است و خلاف نسیان مى باشد.
به بیان دیگر، «ذکر» عبارتست از اینکه آدمى نیروى ادراک خود را متوجه یاد شده کند، یا به اینکه نام او را ببرد و یا صفات او را به زبان جارى کند و مصداق مهمتر اینکه در قلب به یاد او باشد.
طبق این معنا ذکر معناى عامى دارد که هر چیزى را شامل مى شود، امّا آنچه خداوند در قرآن کریم به آن امر فرموده، «ذکر خداوند» و «یادآورى نعمتهاى الهى» مى باشد که در سایه آن انسان غبار غفلت و دورى را از قلب خود بزداید و برجان و روح خسته خویش، با باران یاد الهى گلهاى طاعت و بندگى را برویاند.
مراتب ذکر
ذکر مقامى بسیار بلند دارد و داراى مراتب و درجاتى است; اولین مرتبه آن، «ذکر لفظى و زبانى» است و مراد از «ذکر لفظى» حرف لقلقه زبان نمى باشد چرا که اگر توجه به معناى الفاظ نباشد هیچ ارزشى ندارد و شاهد این مدعا اینکه گاه انسان افرادى را مى بیند که در عین اینکه با زبان مشغول «ذکر خداوند» هستند، با عمل خویش مرتکب گناه و معصیتى مى شوند! و حال آنکه ذکر حقیقى، انسان را از گناه باز مى دارد.
مرتبه دوم; ذکر قلبى است یعنى توجه به خداوند از دل انسان بجوشد و به زبان جارى شود، هر چند حتماً لازم نیست به زبان جارى شود.
مرتبه سوم; یاد کردن خدا در تمامى احوال است و اینکه انسان حتى یک لحظه هم از یاد خدا غافل نباشد و در تمامى اوقات خدا را حاضر و ناظر بر اعمال خویش بداند.
با دقت در آیات و روایات بدست مى آید که اساس ذکر توجه درونى است و اینکه انسان با تمام قلب و جان خویش به ذات پاک خدا توجه کند، پیمان توجهى که انسان را از گناه باز مى دارد و به اطاعت فرمان او دعوت مى کند به همین دلیل در احادیث متعددى از پیشوایان اسلام نقل شده که منظور از ذکر خدا یادآورى عملى است.
بدیهى است که انسان از همان ابتدا نمى تواند به مرحله والاى ذکر و یاد کردن خدا در تمامى احوال نایل شود بلکه با تمرین و ممارست در گفتن «الفاظ» و دقت در معانى ذکرها، کم کم «پیوسته به یاد خدا بودن» براى او حاصل مى شود و چنین نیست که «ذکر لفظى» ارزش و اعتبارى نداشته باشد، بلکه آن هم به نوبه خود مورد تأکید قرار گرفته است و منشأ آثار فراوانى مى باشد.
آثار ذکر
«یاد خداوند» آثار و برکات فراوانى دارد که در آیات و روایات به آن اشاره شده است و ما در این جا به برخى از آن ها مى پردازیم:
1. مورد یاد خدا قرار گرفتن
«واذکرونى اذکرکم واشکروا لى ولا تکفرون» مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و کفران نورزید.
ذکر خدا معناى وسیع و مصادیق فراوانى دارد. انسانى که در تمامى لحظات زندگى به یاد ذات پاکى است که سرچشمه تمام خوبیها و نیکها مى باشد و به این وسیله روح و جان خود را پاک و روشن مى سازد، خداوند نیز در تمامى مراحل زندگى و در اوج مشکلات و سختى ها او را تنها نمى گذارد.
2. همنشینى با خدا
کسى که همواره به یاد خدا باشد، خداوند همنشین و جلیس او خواهد بود چنانکه در حدیث قدسى به حضرت موسى(ع) فرمود: اى موسى; من همنشین کسى هستم که مرا یاد کند، موسى سؤال کرد: روزى که هیچ پناهى نیست جز پناه تو چه کسى در پناه تو خواهد بود. فرمود: آنها که مرا یاد مى کنند و من نیز آنان را یارى مى کنم، و با هم دوستى مى کنند در راه من، پس دوست دارم آنها را، اینان کسانى هستند که وقتى بخواهم به اهل زمین بدى رسانم، آنها را یاد کرده و به خاطر آنان بدى را دفع مى کنم.
. محبت خداوند
انسانى که پیوسته به یاد خداست، حب الهى در قلبش جاى مى گیرد. چنانچه در زندگى روزه مره نیز چنین است که اگر انسان در تمامى ساعات و در تمامى افکار خود شخص خاصى را در خاطر داشته باشد، کم کم محبت او در قلبش حاکم مى شود.
در روایت نیز آمده است.
«من اکْثَر ذکر الله احبْه» هر کس زیاد خدا را یاد کند، محبت خداوند در قلبش حاکم مى شود.
4. فلاح و رستگارى
از نظر قرآن کریم ذکر خدا زمینه رستگارى انسان را فراهم مى سازد: «واذکر والله کثیراً لعلکم تفلحون» خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.
5. افزایش برکت و حضور ملائکه
از روایات استفاده مى شود خانه اى که ذکر خدا در آن بسیار شود، برکتش بسیار مى شود و ملائکه در آن خانه حاضر و شیطانها دور مى گردند، و آن خانه براى اهل آسمانها آنچنان درخشنده است که ستارگان براى اهل زمین، و خانه اى که در آن قرآن خوانده نشود و ذکر خدا در آن نشود، برکتش کم است، ملائکه از آن خانه گریزان.
6. آرامش
آرامش و اطمینان گمشده ى انسان امروزى است که در آرزوى به دست آوردن آن مى باشد قرآن کریم راه رسیدن به آرامش را به بشر معرفى مى نماید:
«الا بذکر الله تطمئن القلوب» همانا با یاد خدا دلها آرام مى گیرد. 7. دورى از شیطان آنان که به یاد خدا هستند از وسوسه هاى شیطان متأثر نمى شوند و یاد خدا سلاحى است که از آنها در برابر شیطان محافظت مى نماید.
«ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»
پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد خدا و پاداش و کیفر او مى افتند; و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بیند و) ناگهان بینا مى شوند.
8. غذاى روح
حضرت على(ع) مى فرماید:«مداومت بر ذکر الهى غذاى روح و کلید رستگارى است».
با توجه به اهمیّت «ذکر الهى» و نقش سازنده آن در پیشرفت معنوى انسانهاى مؤمن، خداوند مؤمنان را از توجه به امورى که انسان را از یاد خدا باز مى دارد بر حذر مى دارد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمْ الْخَاسِرُونَ»
اى کسانى که ایمان آورده اید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد و هرکس چنین کند از زیانکاران است.
بدیهى است توجه به مال و زندگى دنیوى در صورتى نهى شده است که انسان را از یادخدا باز دارد و به عبارت دیگر; هدف انسان در زندگى توجه به آنها باشد ولى در صورتى که انسان مراقب نفس خویش باشد و از اینها به عنوان وسیله براى رسیدن به سعادت ابدى استفاده کند، نه تنها مذموم نیست بلکه سفارش هم شده است.
پس اموال و اولاد تا آنجا که از آنها در راه خدا و براى نیل به حیات طیبه کمک گرفته شود، از مواهب الهى هستند و مطلوب مى باشد اما اگر علاقه افراطى به آنها سدى در میان انسان و خدا ایجاد کند، بزرگترین بلا محسوب مى شود. و خسرانى بزرگ است که در آیه شریفه به همین معنا اشاره شده است.
تعبیر به «خاسرون» به خاطر این است که حب دنیا چنان انسان را سرگرم مى کند که سرمایه هاى وجودى خویش را در راه لذت ناپایدار و اوهام و پندارها صرف مى کند و با دست خالى از دنیا مى رود در حالى که با داشتن سرمایه هاى بزرگ براى زندگى جاودانه اش کارى نکرده است.
در حالات عالم بزرگ شیخ عبدالله شوشترى از معاصرین مرحوم علامه مجلسى نوشته اند: او فرزندى داشت که بسیار مورد علاقه او بود، این فرزند سخت بیمار شد، پدرش مرحوم شیخ عبدالله، هنگامى که براى اداى نماز جمعه به مسجد آمد پریشان بود، هنگامى که طبق دستور اسلامى، سوره منافقین را در رکعت دوم تلاوت کرد و به این آیه رسید، چندین بار آیه را تکرار کرد! پس از فراغت از نماز، بعضى یاران علت این تکرار را سؤال کردند; فرمود:
هنگامى که به این آیه رسیدم به یاد فرزندم افتادم، و با تکرار آن به مبارزه با نفس خود برخاستم، آنچنان مبارزه کردم که فرض کردم فرزندم مرده، و جنازه اش در برابر من است و من از خدا غافل نیستم، آنگاه بود که دیگر تکرار نکردم!.
آثار دورى از یاد خداوند
همانگونه که «ذکر الهى» منشأ آثار و برکات فراوانى است، دورى از یاد خداوند نیز پیامدهایى را به دنبال دارد که به برخى از آن ها اشاره مى شود:
1. خود فراموشى
«وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ...»
مانند کسانى که خدا را فراموش کردند نباشید که خدا نیز آنان را به خودفراموشى دچار ساخت.
و در آیات دیگرى نیز به این مسأله «خود فراموشى» اشاره شده است.
«نسیان» مصدر فعل «نسوا» است، به معناى زایل شدن صورت معلوم از صفحه خاطرات، البته بعد از آنکه در صفحه خاطر نقش بسته بود، این معناى اصلى «نسیان» است ولى در استعمال آن توسعه داده اند و در مطلق روگردانى از چیزیکه قبلاً مورد توجه بوده نیز استعمال مى شود.
در حقیقت فراموشى خداوند، ترک شکر «ذکر الهى و ترک طاعت در بندگى را نیز به همراه دارد»، زیرا از یکسو فراموشى پروردگار سبب مى شود که انسان در لذات مادى و شهوات حیوانى فرو رود و هدف آفرینش خود را به فراموشى بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم براى فرداى قیامت غافل بماند.
از سوى دیگر فراموشى خدا، همراه با فراموش کردن صفات پاک اوست که هستى مطلق و علم بى پایان و غناى بى انتهاى از اوست و هر چه غیر اوست وابسته و نیازمند به ذات پاکش مى باشد و همین امر سبب مى شود که انسان خود را مستقل و غنى و بى نیاز شمرد و بر نفس خود اعتماد کند، با اینکه باید به پروردگارش اعتماد نموده و از او ترسان و به او امیدوار باشد.
و اینها همه عامل اصلى فسق و فجور و بلکه این خود فراموشى بدین مصداق و خروج از طاعت خداست ولذا مى گوید «اولئک هم الفاسقون»
2. همراهى شیطان
«وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَانِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»
و هر کس از یاد خدا رویگردان شود شیطانى براى او مى گماریم تا همنشین او شود.
3. سختى در زندگى
«وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَه ً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَه ِ أَعْمَى»
و هرکس ازیاد من رویگردان شود، زندگى (سخت) و تنگ خواهد داشت و روز قیامت او را کور وارد محشر مى کنم.