دانلود تحقیق اخلاق

Word 40 KB 8578 12
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین باری الخلائق اجمعین و الصلوه و السلام علی عبد الله و رسوله و حبیبه و صفیه و حافظ سره و مبلغ رسالاته سیدنا و نبینا ومولانا ابی القاسم محمد و اله الطیبین الطاهرین المعصومین اعوذ بالله من‏ الشیطان الرجیم : « خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین ».

    ( 1 ) قبلا عرض‏ کردیم که پاره ای از افعال انسانی " اخلاقی " نامیده می‏شود در مقابل‏ افعال عادی و طبیعی این سوال پیش می‏آید که اخلاق و معنی اخلاقی بودن یک‏ فعل چیست ؟

    چگونه است که یک کار انسان ، اخلاقی نامیده می‏شود ؟

    و عرض‏ کردیم که اگر چه ابتدا به نظر می‏رسد که این سوال ، سوال خیلی ساده ای‏ است و جواب آسانی دارد ، ولی وقتی که عمیقا وارد این مطلب می‏شویم‏ می‏بینیم جواب این سوال که راز اخلاقی بودن چیست ، به این سادگیها نیست‏ ، بلکه از مشکل ترین مسائل فکری و پیچیده ترین مسائل فلسفی بشر است و از چند هزار سال پیش تا امروز هنوز فلاسفه جهان توافق نظری روی آن پیدا نکرده اند ما به جای اینکه اول ملاکهای اخلاقی بودن را در مکتبهای اخلاقی‏ بیان بکنیم و مثلا بگوئیم افلاطون درباره ملاک اخلاقی بودن چه گفته است ، ارسطو چه گفته است ، اپیکور چه گفته است ، غزالی چه گفته است ، در دنیای جدید ، فلاسفه اروپا هر کدام چه گفته اند ، به جای اینها اول موارد ساده بسیار روشنش را ذکر می‏کنیم بعد به تفسیر می‏پردازیم ، زیرا قبل از آنکه موارد فعل اخلاقی روشن بشود ، تفسیر کردن چندان صواب نیست قبلا از موارد مسلم فعل اخلاقی ، مثالهایی از " ایثار " یعنی غیر را بر خود مقدم‏ داشتن ، زحمت خود و آسایش دیگران را طلبیدن ، در قالب تاریخچه هایی از خارج و داخل دنیای اسلام ، و مثالهایی هم از یک مورد دیگر اخلاقیات یعنی‏ همدردی با دردمندان ذکر کردیم اکنون باز می‏خواهیم به مثالهای دیگری در این مورد بپردازیم همه برای این است که می‏خواهیم موضوع کاملا روشن بشود و قبل از ذکر مثالها ، برای اینکه شما به اهمیت این موضوع پی ببرید لازم‏ است مطلبی را عرض کنم .

    ارزش کار اخلاقی کارهایی که ما به آنها می‏گوئیم کار اخلاقی ، می‏بینیم فرقشان با کار عادی‏ این است که قابل ستایش و آفرین و تحسین اند به عبارت دیگر بشر برای‏ این گونه کارها ارزش قائل است تفاوت کار اخلاقی با کارطبیعی در این است که کار اخلاقی در وجدان هر بشری دارای ارزش است یعنی‏ یک کار ارزشمند و گرانبها است و بشر برای خود این کار ، قیمت قائل‏ است آن قیمتی هم که برایش قائل است نه از نوع قیمت و ارزشی است که‏ برای کار یک کارگر قائل است که ارزش مادی به اصطلاح ایجاد می‏کند و استحقاق مبلغی پول یا کالا در مقابل کار خودش پیدا می‏کند ، بلکه یک نوع‏ ارزش ما فوق این ارزشهاست که با پول و کالای مادی قابل تقویم نیست آن‏ سربازی که جان خودش را فدای دیگران می‏کند ، کارش کار با ارزشی است ولی‏ ارزش آن از نوع ارزشهای مادی نیست که مثلا بگوئیم فلان عمله کارش ساعتی‏ بیست و پنج تومان ارزش دارد ، معمار هشتاد تومان ، مهندس صد و پنجاه‏ تومان ، آن دیگری پانصد تومان ، و خیلی بالا باشد ، مثلا می‏گویند فلان کس‏ آمد چاه نفت را خاموش کرد و برای هر ساعت کارش پنج هزار تومان ارزش‏ قائل بودند ، بالاخره قابل تقویم به ارزشهای مادی است .

    کارهای اخلاقی ، در ذهن و وجدان بشر دارای ارزش و قیمت است ، گرانبها است ولی نوع ارزشش با ارزشهای مادی مقیاس را هر اندازه بالا بگیرد متفاوت است آن یک ارزش دیگری است ، ارزشی است مافوق ارزشهای مادی‏ قضایایی که از علی علیه السلام نقل کردیم ، قابل این نیست که بگوئیم این‏ کار علی را حساب بکنید ببینید چند میلیون تومان یا چند میلیارد دلار قیمت دارد این با تومان و دلار قابل تقویم نیست البته ارزش و قیمت‏ دارد ولی نوع ارزشش اساسا با این ارزشها متفاوت است .

    بعد از آنکه ثابت شد که در میان کارهای انسان یک سلسله کارها هست‏ دارای ارزش و قیمت ، آن هم نوعی ارزش که با ارزشهای مادی متفاوت است ، قهرا این سوال پیش می‏آید که توجیه این ارزشها چگونه است‏ ؟

    یعنی با چه فلسفه ای ، با چه مکتبی می‏توانیم این ارزشها و قیمتها را برای کارهای اخلاقی بشر توجیه بکنیم ؟

    به عبارت دیگر کدام مکتب می‏تواند ارزش اخلاقی کار بشر را تفسیر و توجیه و تایید کند ؟

    آیا همه مکتبها قادرند این گونه کارها را توجیه کنند ؟

    خود مکتب قادر است ؟

    همه مکتبها قادر نیستند اکنون نمی‏خواهم این مطلب را بسط بدهم این را عرض کردم برای‏ اینکه از حالا ذهن شما آماده باشد برای این مطلب که ارزشهای اخلاقی را کدام مکتب از مکتبها می‏تواند توجیه کند ، و کدام مکتب قادر به توجیه‏ نیست ؟

    مکتبهایی که قادر به توجیه نیستند بعضی صراحت دارند ، به روی‏ خودشان می‏آورند ، خجالت هم نمی‏کشند ، انکار می‏کنند می‏گویند : " اصلا " اخلاق " حرف مفت است ، کار اخلاقی انجام دادن از ساده دلی است ، آدم‏ عاقل دنبال کار اخلاقی نمی‏رود ، دنبال خوشی و لذت می‏رود جز سود و لذت‏ هیچ چیز دیگری در عالم منطقی نیست " باز این خوب است ، بالاخره می‏گوید من مکتبی دارم که نتیجه اش همین است ولی پاره ای از مکتبها ، جهان بینی‏ شان ، فلسفه و اساس فکرشان همین نتیجه را می‏دهد یعنی به همین جا می‏رسد اما به روی خودشان نمی‏آورند بلکه بر عکس ، می‏گویند : ما هم به ارزشهای‏ اخلاقی قائل هستیم و برای انسانیت ارزش قائلیم ولی با کدام مکتب ؟

    !

    اینها با آن اساسی که تو چیدی جور در نمی‏آید به هر حال ما بعدا روی این‏ مطلب بحث می‏کنیم .

    حال می‏پردازیم به مثالهای دیگر برای اخلاقی بودن بعضی از کارها .

    عفو و گذشت این خودش یک مسئله ای است حدیث پیغمبر هم هست : « ثلاث من مکارم‏ الاخلاق : تصل من قطعک و تعطی من حرمک و تعفو عمن ظلمک » ( 1 ) یک کسی‏ درباره شما مرتکب خطا یا جنحه و یا جنایتی می‏شود البته در اینجا بخشی از عمل مربوط به شخص شماست ، و بخش دیگر مربوط به جامعه مثل اینکه قاتلی‏ می‏آید انسانی را می‏کشد ، که این عمل ، هم جنبه جنایتی دارد و هم جنبه‏ اجتماعی سخن در آنجا است که آن عمل به جامعه ارتباط ندارد و حقی در جامعه تولید نمی‏شود : یک کسی به شما تهمتی زده ، دروغی بسته ، از شما غیبتی کرده و از این نوع کارها ، یا از همان کارها ولی نه از جنبه‏ اجتماعیش بلکه از جنبه شخصی و فردی اش ، شما عفو و گذشت می‏کنید ، او تقاضای بخشش می‏کند ، شما هم می‏بخشید ، می‏گذرید این عمل نیز یک عمل‏ اخلاقی تلقی می‏شود ما فوق عمل عادی ، و یک نوع عمل قهرمانانه .

    حق شناسی و وفا دیگری به انسان ، احسان و نیکی کرده عکس العمل انسان در مقابل او دو جور می‏تواند باشد یکی اینکه بعد که فهمید دیگر به اصطلاح خرش از پل گذشته ، اصلا اعتنا نمی‏کند ، فراموش می‏کند و کاری به کار او ندارد ، و دیگر اینکه در مقابل او تا آخر عمر حق شناسی می‏کند ، نیکی او را فراموش نمی‏کند ، تشکر می‏کند و وفا به خرج می‏دهد ، بعد از بیست سال‏ هم اگر یک وقتی پیش بیاید که آن شخص احتیاجی داشته باشد ، فورا به حکم‏ « هل جزاء الاحسان الا الاحسان » ( 1 ) - که خود همین یک اصل اخلاقی فطری‏ است که قرآن ذکر کرده است - در مقام پاداش و احسان او بر می‏آید این‏ عمل یک عمل اخلاقی است .

    ترحم به حیوانات حتی حیواناتی که از یک نظر پلیدند ، آن پلیدی منافات ندارد با ترحم‏ به آنها مثلا سگ به دلیل میکروبی که در لعاب دهانش یا در همه بدنش‏ هست ، می‏گوئیم پلید است یعنی با او مانند شیئی که دارای یک میکروب‏ خطرناک هست رفتار می‏کنیم این منافات ندارد با اینکه در عین حال این‏ حیوان قابل ترحم باشد ، و هست انسان حیوان گرسنه یا تشنه ای می‏بیند یک‏ نفر ممکن است بی تفاوت باشد ، یک نفر دیگر او را تیمار می‏کند در حدیث‏ است که مردی در بیابان می‏گذشت ، سگی را دید که از شدت تشنگی زبانش را به خاکهای نمناک می‏مالد در آنجا چاه آبی بود خف خودش را ، یعنی کفش‏ خودش را به دستار یا شالی بست فرستاد داخل چاه و از آن آب کشید و بعد ظاهرا با دست خودش به این حیوان آب داد و او را سیراب کرد و از مرگ‏ نجات داد .

    وحی رسید به پیغمبر زمانش که خدا کار این انسان را شکر کرد ، یعنی قدر این کار را دانست ( یعنی این کار نزد خدا قدر دارد ) : « شکر الله له و ادخله الجنه » خدا قدر کار این‏ شخص را شناخت یعنی عملا شناخت ، به این معنی که به اوپاداش داد : او را به بهشت برد .

    همین {حدیث } است که سعدی در بوستان آورده : یکی در بیابان سگی تشنه یافت برون از رمق در حیاتش نیافت سعدی می‏گوید "کله دلو کرد" ولی حدیث می‏گوید کفش خودش را دلو کرد .

    کله دلو کرد آن پسندیده کیش چو حبل اندر آن بست دستار خویش (1) به خدمت میان بست و باز و گشاد سگ ناتوان را دمی آب داد خبر داد پیغمبر از حال مرد که داور گناهان او عفو کرد رمز مطلب در کجاست که این کار نزد خدا و خلق خدا ارزش دارد ؟

    سخن سری سقطی می‏گویند یکی از عرفا به نام " سری سقطی " می‏گفت : من سی سال است که‏ استغفار می‏کنم به خاطر یک " الحمد لله " که گفته ام ، به خاطر یک‏ شکری که خدا را کرده ام : انی استغفر الله منذ ثلاثین سنه لقولی الحمد لله‏ گفتند چطور ؟

    گفت من در بغداد دکاندار بودم ( این داستان را هم سعدی به‏ شعر در آورده است ) یکوقت خبر رسید که فلان بازار بغداد را حریقی پیدا شد و سوخت .

    دکان من هم در آن بازار بود .

    به سرعت رفتم ببینم دکان من سوخته یا نه ؟

    یک کسی به من گفت : آتش به دکان تو سرایت نکرده گفتم : الحمدلله بعد با خودم فکر کردم که آیا تنها تو در دنیا بودی ؟

    بالاخره آتش چهار تا دکان را سوخته دکان تو را نسوخته یعنی‏ دکان دیگری را سوخته " الحمدلله " معنایش این است که الحمدلله آتش‏ دکان مرا نسوخت ، دکان او را سوخت پس من راضی شدم به اینکه دکان او سوخته بشود و دکان من سوخته نشود بعد به خودم گفتم : اولاتهتم للمسلمین‏ سری !

    تو غصه مسلمین در دلت نیست ؟

    ( اشاره است به حدیث پیغمبر : « من اصبح لا یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم » (1) هر کس که صبح کند و همتش خدمت به مسلمانان نباشد ، او مسلمان نیست ) و من سی سال است که‏ دارم استغفار آن الحمدلله را می‏کنم .

    این چیست ؟

    می‏گویند یکی از عرفا به نام " سری سقطی " می‏گفت : من سی سال است که‏ استغفار می‏کنم به خاطر یک " الحمد لله " که گفته ام ، به خاطر یک‏ شکری که خدا را کرده ام : انی استغفر الله منذ ثلاثین سنه لقولی الحمد لله‏ گفتند چطور ؟

    دعای مکارم الاخلاق " صحیفه سجادیه " دعاهای بسیار معتبری است - هم از نظر سند و هم از نظر مضمون - از زین العابدین علی بن الحسین سلام الله علیه که علمای شیعه‏ از صدر اسلام به این کتاب توجه کرده اند ، و بعد از قرآن تنها مجموعه ای‏ است که از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری به صورت یک کتاب در دست بوده است نهج البلاغه هم کتاب است ولی نهج البلاغه ، خطب [ و نامه‏ ها و کلمات قصار ] علی علیه السلام است که در میان مردم متفرق بود ، سید رضی در قرن چهارم اینها را جمع کرد و به صورت یک کتاب در آورد .

    اصول‏ کافی در قرن چهارم به صورت یک کتاب جمع آوریشده ، و کتابهای دیگری قبل از اصول کافی بوده است کتابهایی مثل مصحف‏ فاطمه سلام الله علیها و کتاب علی ( ع ) که گاهی ائمه از آن اسم می‏بردند الان در دست ما نیست بنابر این بعد از قرآن ، قدیمترین کتاب شیعی که از اول به صورت کتاب به وجود آمده و الان در دست ما هست صحیفه سجادیه‏ است که جناب زید بن علی بن الحسین وقتی که در جنگ با امویان شهید می‏شد همین کتاب همراهش بود ، و آن را به کسی سپرد ، و از آن دو نسخه بوده ، که در ابتدای صحیفه این را نوشته اند صحیفه سجادیه دعاهای زیادی دارد حالا من نمی‏خواهم درباره ارزش حیفه صحبت بکنم که از بحث خودم دور بشوم یکی‏ از دعاهای صحیفه سجادیه دعائی است به نام دعای [ ( مکارم الاخلاق " یعنی‏ دعای اخلاق مکرمتی .

    قبلا این حدیث را خواندم که پیغمبر اکرم - به تعبیری که اهل تسنن‏ روایت کرده - اند فرمود : « بعثت لا تمم مکارم الاخلاق » ( 1 ) - و به‏ تعبیری که شیعه روایت کرده‏اند - فرمود : « علیکم بمکارم الاخلاق فان ربی‏ بعثنی بها » و گفتیم شاید هر دو تعبیر در دو نوبت از زبان پیغمبر اکرم‏ صادر شده باشد ، ولی مضمون به هر حال یکی است این دعا اسمش دعای مکارم‏ الاخلاق است ، شاید به این علت که یک جمله از آن این است : « وهب لی‏ معالی الاخلاق » ( 2 ) اگر ما در این شبها فرصت پیدا بکنیم لااقل در بعضی‏ از شبها قسمتهایی از این دعای شریف را برای شما بخوانیم [ بسیار مناسب‏ است ، زیرا برای ] معرفی مکتب اخلاقی اسلام یکی از بهترین نمونه ها دعای‏ مکارم الاخلاق است .

    و از جمله آرزوهایی که من سالهاست دارم این‏ است که یک وقتی توفیق پیدا بکنم این دعا را به فارسی ترجمه و مخصوصا شرح بکنم ، فلسفه ها و نکاتی را که در این دعای شریف هست تشریح کنم و در اختیار فارسی زبانان خودمان قرار بدهم این جزء آرزوهای من است‏ امیدوارم خدای متعال این توفیق را به من عنایت کند و خود وجود مقدس علی‏ بن الحسین سلام الله علیه از خدای متعال بخواهد که این توفیق برای من پیدا بشود حالا من قسمتی از این دعا را می‏خوانم برای همین نمونه ها هر کس که‏ این مضمونها را بشنود و انسانی را که آرزویش اینجور شدن است و البته او اینجور هست و دارد به همه یاد می‏دهد که انسان اسلام باید اینجور باشد در نظر بگیرد ، با خود می‏گوید چگونه است که این کارها اینقدر ارزش و قیمت‏ پیدا می‏کند ؟

    این دعا هر قسمتش با صلوات شروع می‏شود ، حضرت یک صلوات‏ بر پیغمبر و آل پیغمبر می‏فرستد ، بعد چند جمله دعا می‏کند ، دو مرتبه‏ صلوات می‏فرستد و حال قسمتی از این دعا : به خدای خود عرض می‏کند : « اللهم صل علی محمد و آله و سددنی لان اعارض‏ من غشنی بالنصح » پروردگارا درود بفرست بر پیامبر و آل پیامبر ، و به من‏ توفیق بده که با آن کسانی که با من دغلی می‏کنند ، به ظاهر دوستی می‏کنند ولی در باطن می‏خواهند به من بدی کنند معارضه کنم و اجزی من هجرنی بالبر «آن کسانی که مرا ترک و رها کرده اند ، دوستانی که دیگر به سراغ من‏ نمی‏آیند ، جزای آنها را کف دستشان بگذارم چگونه ؟

    در مقابل اینکه آنها مرا ترک کردند و ترک احسان کردند من نسبت به آنها برو احسان بکنم‏ » و اثیب من حرمنی بالبذل » پاداش بدهم آنکه مرا محروم کرده است ، به‏ اینکه به او ببخشم « و اکافی من قطعنی بالصله » و مکافات بدهم هر کس با من قطع رابطه می‏کند : ارحام و دوستانی که قطع صله رحم یا قطع صله مودت‏ می‏کنند ، [ به اینکه رابطه را برقرار کنم ] آنها می‏برند ، من پیوند کنم‏ مکافات من این باشد که آنها این رابطه را می‏برند من در مقابل وصل کنم ، آنها فصل می‏کنند ، من وصل کنم « و اخالف من اغتابنی الی حسن الذکر » مخالفت کنم با آن کسانی که از من غیبت می‏کنند ، پشت سر من از من‏ بدگویی می‏کنند ، و مخالفتم با غیبت کن های خودم این باشد که پشت سر آنها همیشه نیکی آنان را بگویم .

    « و ان اشکر الحسنه و اغضی عن السیه » نیکیهای مردم را سپاسگزار باشم و از بدیهای آنها چشم بپوشم این چه آرزویی‏ است برای انسان ؟

    حالا اعم از اینکه ما خودمان اهل این آرزوها باشیم یا نباشیم ، اهل این عملها باشیم یا نباشیم ، آیا اینها یک امور قابل‏ ستایش در حد اعلی هست یا نه ؟

    آیا این امور ارزش دارد یا ارزش ندارد ؟

    گرانبها است یا گرانبها نیست ؟

    ارزشش چه نوع ارزشی است ؟

    آیا انسانی که اینگونه است ، در نظر ما یک قهرمان هست یا نیست ؟

    قهرمان‏ است این قهرمانی یعنی چه ؟

    راز این قهرمانی در کجاست ؟

    این است معنی‏ سؤالی که هی طرح می‏کنیم تا بعد جوابش را بدهیم : راز اخلاقی بودن این‏ کارها ، این فکرها ، این نیتها ، این میلها ، این اراده ها در کجاست ؟

    سخن خواجه عبدالله انصاری تعبیری دارد خواجه عبدالله انصاری که حالا شاید از خودش تعریف کرده به‏ هر حال او مردم عارف وارسته ای بوده می‏گوید : " بدی را بدی کردن سگساری‏ است " یک کسی به آدم بدی می‏کند ، انسان در مقابل بدی او بدی می‏کند این‏ ، سگ رفتاری است چون اگر سگی سگ دیگری را گاز بگیرد او هم گازش می‏گیرد " و نیکی را نیکی کردن خر کاری است " یک کسی به آدم نیکی می‏کند ، انسان در مقابل نیکی او نیکی می‏کند این هم‏ کار مهمی نیست نمی‏دانم دیده اید یا ندیده اید ؟

    هر کس مثل من دهاتی‏ باشد دیده : یک الاغ وقتی که شانه یک الاغ دیگر را می‏خاراند ، او هم فورا شانه او را می‏خاراند اگر دید او شانه او را می‏خاراند که از این خاراندن‏ خوشش می‏آید ، فورا شانه رفیقش را می‏خاراند " بدی را نیکی کردن کار خواجه عبدالله انصاری است " حالا یک چهارمی هم دارد : " و نیکی را بدی‏ کردن کار ما مردم ایرانی است " .

    شعری است در دیوان منسوب به امیرالمؤمنین می‏فرماید : و ذی سفه یواجهنی بجهل و اکره ان اکون له مجیبا " سفیه " نه معنایش دیوانه است ، بلکه یعنی کسی که رشد فکری و هدف‏ داشته باشد ، کار او جنبه اجتماعی پیدا می‏کند و دیگر جای گذشت نیست‏ « واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما »(1) امیرالمؤمنین چنین سخنی می‏خواهد بفرماید .

    " و ذی سفه یواجهنی بجهل " بسا هست آدمهایی که رشد فکری ندارند ، با روی جهالت و نادانی خودشان با من روبرو می‏شوند ، از من بدگویی می‏کنند ، به من فحش می‏دهند " و اکره ان اکون له مجیبا " { و من کراهت دارم از اینکه پاسخ آنها را بدهم } .

    یزید سفاهه و ازید حلما کعود زاد فی الاحراق طیبا (2) خیلی اتفاق می‏افتدکه او بر سفاهت و جهالت وبدگویی خودش می‏افزاید ، من بر حلم خودم می‏افزایم مثل من مثل آن عودی است که در آتش می‏اندازند ، هر چه آتش بیشتر می‏سوزد ، بیشتر بوی خوشش ظاهر می‏شود غرض اینکه حلم‏ نیز یک ارزش اخلاقی است .

    این شعر در " مطول " است : و لقد امر علی اللئیم یسبنی فمضیت ثمه قلت لا یعنینی من بر بعضی اشخاص پست ناکس عبور می‏کنم ( مرور می‏کنم ) او فحش می‏دهد ، { با خود } می‏گویم مقصود او من نبودم .

    بازاری و مالک اشتر داستان مالک اشتر را همه شنیده اید : اوکه مردی قوی اندام و قوی هیکل‏ بود ازبازار کوفه می‏گذشت یک بچه بازاری آنجا نشسته بود او را نمی‏شناخت‏ نوشته اند یک بند قه ای که نمی‏دانم چه بوده ، مثلا آشغالی را برداشت‏ پرت کرد به سر و صورت مالک مالک اعتنایی نکرد و رد شد بعد ازاینکه رد شد ، شخصی به آن بازاری گفت : آیاشناختی این کسی که این جور به او اهانت کردی ، مسخره اش کردی که بود ؟

    گفت : که بود ؟

    گفت : مالک‏ اشتر امیر الجند و سپهسالار علی بن ابی طالب بدنش به لرزه افتاد گفت : قبل ازاینکه درباره من تصمیمی بگیرد بروم از او معذرت بخواهم تعقیبش‏ کرد ، دید رفت داخل مسجد و شروع کرد به نماز خواندن دو رکعت نماز خواند صبر کرد تا نمازش را سلام داد بعد سلام داد و افتاد به التماس که من همان‏ آدم بی ادب بی تربیتی هستم که به شما جسارت کردم ، نمی‏شناختم ، و از این حرفها مالک گفت : به خدا قسم اصلا من نمی‏خواستم به مسجد بیایم ، جای دیگر می‏رفتم به خدا قسم من به مسجد نیامدم جز برای اینکه دو رکعت نماز بخوانم و بعد درباره تو دعا بکنم که‏ خدا از گناه تو بگذرد و تو را هدایت کند این کار اسمش چیست ؟

    یک‏ ارزش اخلاقی بسیار عالی درباره ائمه اطهار ، ما از این جور قصه ها ، حکایات و داستانها الی ماشاء الله داریم .

    مرد شامی و امام حسین ( ع ) داستانی است که هم به امام حسن نسبت داده اند و هم به امام حسین ، و این روایتی که نقل می‏کنم درباره امام حسین علیه السلام است مردی به نام‏ " عصام بن المصطلق " اهل شام ، آمد در مسجد مدینه مردی را دید با هیبت‏ و جلال ( 1 ) .

    نظرش را جلب کرد گفت این کیست آنجا نشسته ؟

    معلوم‏ می‏شود شخصیتی است یک کسی گفت : حسین بن علی بن ابیطالب ( 2 ) .

    تاشنید حسین پسر علی ، گفت : قربه الی الله بروم چند تا فحش آبدار به اوبگویم آمد و روبروی حضرت ایستاد وبا کمال وقاحت ، تا می‏توانست حضرت امیر و خود حضرت را سب کرد و فحش داد که اسلام را شما خراب کردید ، شما مردمی هستید منافق ، و از این حرفها .

    امام نگاهی به‏ او کرد ، در چهره‏اش خواند که او یک مرد اغفال شده است همینکه حرفهایش‏ تمام شد فرمود : « ا من اهل الشام انت ؟

    » آیا تو اهل شامی ؟

    گفت بله‏ یک جمله بیشتر نگفت : « شنشنه اعرفها من اخزم » ( 1 ) مثل است : می‏دانم ، شامیها این جور هستند .

    بنابر این شما در شهر ما غریب هستی ، مهمان ما هستی ، بیا برویم منزل مهمان ما باش ، تو را پذیرایی می‏کنیم ، اگر آذوقه ات کم باشد آذوقه به تو می‏دهیم و خود این مرد می‏گوید یکمرتبه‏ حالتی به من دست داد ، دوست داشتم زمین شکافته بشود به زمین فرو بروم .

    یزید سفاهه و ازید حلما کعود زاد فی الاحراق طیبا

  • فهرست:

    فهرست مطالب :
    فعل طبیعی و فعل اخلاقی
    ارزش کار اخلاقی
    عفو و گذشت
    حق شناسی و وفا
    ترحم به حیوانات
    سخن سری سقطی
    دعای مکارم الاخلاق
    سخن خواجه عبدالله انصاری
    بازاری و مالک اشتر
    فعل طبیعی و فعل اخلاقی


    منبع:

    ندارد.

     

بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين باري الخلائق اجمعين و الصلوه و السلام علي عبد الله و رسوله و حبيبه و صفيه و حافظ سره و مبلغ رسالاته سيدنا و نبينا ومولانا ابي القاسم محمد و اله الطيبين الطاهرين المعصومين اعوذ بالله من‏ الشيطان

ایرانیان همچون دیگر ملتها دین اسلام را به این دلیل پذیرفتند که دینی آسمانی است و فرامین آن خدایی و پیام آن با پیام فطرت سازگار است. در این مکتب است که ارزشهایی نظیر شهادت و جهاد معنی می‏دهد و شهید قداست و عظمت‏خاصی می‏یابد و شهادت به کام مجاهد شیرین‏تر از عسل می‏گردد. و به کوشش‏کنندگان راه حق مژده هدایت داده می‏شود: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (بقره /132) و مظاهر این مکتب ...

: عوامل جسمی و ذاتی مبحث اول : ارث و بزهکاری امروزه مسأله بزهکاری اطفال و نوجوانان، از جمله مسائل بغرنج اجتماعی است که فکر اکثر دانشمندان را به خود مشغول داشته است. درباره علل افزایش بزهکاری در روزگار کنونی؛ عقاید مختلفی ابراز شده است. پاره ای از محققین ازدیاد جرم و جنایت را در جهان امروز از خصوصیات کنونی جوامع متمدن دانسته و معتقدند که به همان نسبت که بشر به سوی ترقی و تکامل ...

ارزش گذشت گذشت و ايثار دو واژه مقدس در ادبيات ماست . هميشه و هر زمان در طول تاريخ بشريت " از خود گذشتگي " جايگاهي بسي ژرف در ارزش هاي انساني داشته است و از جمله خصوصيات اخلاقي والا به شمار مي رفته است . ذشت و ايثار دو واژه مقدس در ادبيات م

حکم ربا در قرآن و سنت «یا ایها الذین آمنو اتقوا الله و ذروا ما بقی من الربا ان کنتم مومنین» (آیه 278 سوره بقره) * ای کسانی که ایمان آورده اید ، از مخالفت فرمان خداوند بپرهیزید . آنچه از ربا باقی مانده است ، رها کنید . « فان لم تفعلوا فاذنوا بحرب من الله و رسوله و ان تبتم فلکم رءوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون» (آیه 279 سوره بقره) * واگر چنین نکردید ، بدانید به جنگ با خدا و ...

رابطه تربیت و اخلاق در هم تنیدگی فرایند تربیت و اخلاق موجب شد که مرز مشخصی در گذشته میان این دو تصویر نشود و فرآیند تربیت با اخلاق همسان پنداشته شوند و اخلاقی بودن به مثابه تربیت یافتگی انگاشته شود چنان که غزالی چنین نگاشت: معنی تربیت این است که مربی، اخلاق بد را از آدمی بازستاند به دور اندازد و اخلاق نیکو جای آن بنهد. خواجه نصیرالدین طوسی نیز چنین نوشت: تدبیت صناعتی است که از ...

فلسفه: فلسفه و تعریف آن: به اختصار باید گفت که فلسفه فعالیتی است که فیلسوف انجام می دهد. پس اگر بتوانیم آن چه را که فلاسفه انجام می دهند بررسی و روشن سازیم، می توانیم تا حد زیادی پی به ماهیت فلسفه ببریم. بعضی از فلاسفه، فلسفه را به عنوان رشته یا شعبه ای از معارف و دانش های بشری فرض کرده اند اما دسته ای دیگر این جنبه را انکار کرده بر آنند که مسائلی که از دیرباز مورد بحث فیلسوفان ...

مقدمه: شرایط زندگی امروز از انسان به ویژه انسانی که لاف عقل بزند و داعیه هنر داشته باشد،‌می طلبد که در عرصه و شرایط تازه از دیدگاهی نو به قرائت گفتمان های نظری و تاب و تنش های فرهنگی بپردازد و همراه با شناخت و تحلیل و راه و رسم دیگران،‌راه حلی کارآ برای مسایل اجتماعی و فرهنگی خود بیابد. امروز،‌خواه وناخواه جهان به دورانی تازه گام نهاده و پدیده یی که چه نادرست پست مدرنیسم نام ...

نگاه اجمالی مکارم اخلاقی وجه امتیاز و شرافت انسان است. ارزش هر انسان بستگی به انصاف و آراستگی او به سجایا و اخلاق حسنه دارد. هدف و فلسفه بعثت پیامبران الهی نیز تکامل اخلاقی بشری بوده است. حاکمیت اخلاق کریمه در جوامع انسانی نیز نشانه تعالی و تمدن واقعی آن جامعه تلقی می‌شود. پیشرفتهای علمی بشری زمانی برای نوع بشر مفید و ثمربخش است که از پشتوانه اخلاقی برخوردار باشد. علم و تخصص ...

چکیده امروزه رسانه ها به عنوان یکی از ابزارهای اصلی انتقال و گسترش ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ، در رفتار جوانان و نوجوانان و تغییر رفتار اجتماعی آنان دارای نقش مهمی است . عصری که در آن قرار داریم، عصر ارتباطات و عصر سلطه پدیده رسانه بر زندگی انسان هاست. بی گمان برنامه های رادیویی و تلویزیونی موفق گشته اند افکار و عقاید انسان های بی شماری را دستخوش تغییر سازند. تمدن منحط غرب برای ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول