چکیده :
شماره تلفن اورژانس و پلیس در آمریکا911 است. و در فنلاند 112، طبق آماری که گرفته شده بیشتر مردم فنلاند وقتی خطری برایشان پیش می آید با شماره 911 تماس می گیرند. چرا؟
این تأثیر غیر قابل انکار سینما و شبکه های ماهواره ای آمریکایی است. دوایت آیزنهاور که بعد ها به مقام ریاست جمهوری آمریکا رسید در سال 1940 گفته است «این افکار عمومی است که در جنگ پیروز می شود.»
رسانه ها درشکل دادن به تصورات مردم و هدایت افکارعمومی نقش تعیین کننده ای دارند. از اینرو قدرتهای سلطه جو برای تحقق اهداف امپریالیستی خود، به کارکرد مؤثر رسانه ها در جنگ و طرحریزی جنگ رسانه ای یا جنگ نرم توجهی جدی دارند.
رسانه ها می توانند حقایق را وارونه نمایش دهند، کتمان کنند، تحریف یا سانسور نمایند و یا با انعکاس برخی اخبار واقعی و غیر واقعی به تهییج و تحریک افکار عمومی بپردازند.
امروزه روشهای بسیار پیچیده ای در جنگ روانی، بوسیله رسانه ها بکارگرفته می شود و رسانه ها بعنوان جنگجویان جنگ سرد فرهنگی محسوب می شوند. سیطره و حاکمیت بلامنازع امپریالیسم رسانه ای امکان فوق العاده ای را برای تحقق آمال و امیال کانونهای قدرت فراهم ساخته است. شناخت امکانات، شیوه ها، روشها و فضای رسانه ای حاکم بر جهان، برای سیاستگذاران فرهنگی و دفاعی کشور، امری ضروری بنظر می رسد. نوشته حاضر نگاهی است کوتاه به بخشی از مسائل پیرامون جنگ رسانه ای، با تأکید بر لزوم تأملات گسترده تر در این خصوص.
مقدمه
در سپیده دم 3 فوریه 1943، یک میلیون آلمانی از رادیوی رژیم نازی آلمان این خبر را شنیدند، «زیر پرچم صلیب شکسته، برافراشته بر فراز ویرانه های شهر استالینگراد، آخرین نبرد صورت گرفت. امرای ارتش، افسران، درجه داران و سربازان شانه به شانه ایستادند و تا آخرین نفس جنگیدند. آنان بی هدف قربانی نشدند، آنان جان باختند تا آلمان زنده بماند». این گزارش یک دروغ آشکار بود؛ واقعیت این بود که ارتش ششم آلمان نازی، تاب مقاومت در برابر قدرت برتر لشکریان شوروی را نیاورد و تسلیم شد. این رویداد هیتلر راخشمگین ساخت و به فرمان او، این حقیقت کتمان شد. (ضِیایی پرور، ص161)
بنابه تعبیر هیرام جانسون( Hiram Johnson)، سناتور آمریکایی«هنگامی که جنگ آغاز می شود، حقیقت اولین قربانی است» (ضِیایی پرور، ص13 ) جنگ و اراده برای دست یازیدن به قدرت بیشتر، همواره با چالشهایی همچون مواجه با افکار عمومی، روحیات سربازان خودی و دشمن، فریب و گمراه ساختن افکار و اذهان مردم و دشمنان و بهره جویی از فنون جنگ روانی مواجه بوده است.
«احتمالاً هر جنگ حداقل در دو زمینه رخ می دهد: میدان نبرد و اذهان عمومی مردم»(ضیایی پرور، ص14)در هر دو جبهه فرماندهانی که قادر به بهره گیری از ابزار کنترل و مدیریت انگاره های ذهنی باشند، می توانند دشمن را بفریبند و نیروهای خودی را در جبهه دفاع از اهداف خود سازماندهی نمایند.
استفاده از عوامل مؤثر بر افکار عمومی اگر چه از دیر باز ملازمت قطعی با جنگها و لشکرکشی ها داشته و مدافعان نیز از آن بهره جسته اند، اماامروزه گستره وسیع منازعات روانی، این عرصه را تبدیل به یک میدان و جبهه ای از جنگ ساخته و فراتر از بهره گیری از ابزار رسانه ای، جنگ و منازعه ای تمام عیار را در عرصه رسانه ها به راه انداخته است.
جنگ نرم نوع جدیدی از جنگهاست که در حوزه رسانه ها اتفاق می افتد.
تعریف جنگ رسانه ای (Media War) « استفاده از رسانه ها برای تضعیف کشور هدف و بهره گیری از توان و ظرفیت رسانه ها(اعم از مطبوعات، خبرگزاریها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات) به منظور دفاع از منافع ملی است.»جنگ رسانه ای یکی از برجسته ترین جنبه های«جنگ نرم» Soft Ware و«جنگ های جدید بین المللی» است.»(ضیایی پرور، ص11)
جنگ و رسانه ها یا جنگ در رسانه ها، هر کدام که موضوع بررسی مقاله حاضر تلقی شود، ارتباطی مستقیم با موضوع افکار عمومی و انگاره های ذهنی گروه هدف دارد. جنگ رسانه ای یا جنگ رسانه ها، موضوعات وعناوین مختلفی راشامل می شود که در این مجال به طرح چند موضوع مهم بسنده می کنیم.
جنگ، رسانه ها و افکار عمومی
هنگامی که ژاک نکر(Jacques Necker)وزیر امور مالی لویی شانزدهم برای اولین با اصطلاح افکار عمومی را بکار برد تصور نمی رفت که افکار عمومی تا بدین حد در شکل گیری، تداوم و توفیقات جنگ مؤثر و مورد توجه باشد. وقتی سیمور هرش(Seymour Hersh) در سال 1968، گزارشی از یک قتل عام غیر نظامیان ویتنامی را انتشار داد، افکار عمومی بسرعت در برابر جنگ جبهه گرفتند. (w. w. wdwelle. de/Persian)
در سال 1972 تصاویر تکان دهنده، و معروف یک دختر برهنه و گریان ویتنامی که از بمب های ناپالم جان سالم به در برده بود، انتشار یافت و یک سال بعد سرانجام تمام نیروهای آمریکایی از ویتنام عقب نشینی کردند.
شرکت هیل و نولتون( Hill & Nolton) که در حوزه تبلیغات رسانه ای فعالیت می کند، با سفارش حاکمان برکنار شده کویتی، در جریان تهاجم عراق به کویت (جنگ خلیج فارس1991) دختر14ساله سفیرکویت درآمریکا را به گونه ای تعلیم داد تا با گریه و زاری در برابر نمایندگان کنگره آمریکا، مشاهدات عینی خود را از جنایات سربازان عراقی به هنگام کشتار نوزادان تازه متولد شده در بیمارستان های کویت، به خاطر تاراج دستگاههای آنکوباتور را بازگو نماید. این اظهارات زمینه را برای آمادگی افکار عمومی برای دخالت آمریکا در کویت فراهم ساخت، حال آنکه این دختر در زمان تجاوز عراق اصلاً در کویت نبوده است.
با گذشت 2 سال از حوادث یازده سپتامبر، دو سوم مردم آمریکا هنوز بر این باورند که صدام حسین در این حوادث نقش داشته است. این در حالی است که هیچ مدرک و شاهدی بر این ادعا، از سوی رهبران واشنگتن ارائه نشده است. باید بپرسیم که رسانه ها تا چه حد در القاء این باور غلط در ذهن مردم آمریکا مقصر بوده اند؟
شواهد بسیاری وجود دارد که مؤید تأثیرات غیر قابل انکار رسانه ها در مدیریت و شکل دهی افکار عمومی است. دقیقاً به همین دلیل است که مارشال مک لوهان می گوید: «جنگ هایی که در آینده رخ خواهند داد به وسیله تسلیحات جنگی و در میدان های نبرد نخواهند بود، بلکه این جنگ ها به دلیل تصوراتی رخ خواهد داد که رسانه های جمعی به مردم القاء می کنند.
رسانه ها در تولید، کنترل و مهار بحرانها نقش کلیدی ایفا میکنند. اغلب جنگهایی که آمریکا در چند دهه اخیر وارد شده در پی بحرانهای دیپلماتیکی بوده که منشأ رسانه ای داشته وغالبا حقیقت آن نیز باثبات نرسیده ویا خلاف آن بعدها مورد اعتراف واقع شده است.
رسانه ها به شیوه های گوناگون می کوشند فضای ذهنی گروههای هدف را در جهت اهداف وخواسته های حاکمان شکل دهند. هدف ومخاطب اینگونه برنامه ریزیها الزاما مردم کشورهای بیگانه یا نیروهای دشمن نیست ومردم کشور خودی نیز بعنوان هدف این فعالیتها قرار داده می شوند.
رضایت، همراهی، ودفاع از سیاستهای حاکمان و سیاستگذاران جنگ نرم، نتایج مطلوب چنین طرحریزی هایی است. امروزه رسانه ها علاوه بر نقشی که در مقاطع مختلف با تأثیرگذاری سریع دراستحصال شرائط مطلوب واقناع جمعی ایفأ می کنند با برنامه های بلند مدت و استراتژی های کلان کارکردی نوین با عنوان « تولید رضایت» برای خود ایجاد کرده اند.
در این روش بجای آنکه توان رسانه ها برای اقناع افکار عمومی صرف شود. در طولانی مدت، داده های ذهنی مخاطبین را بگونه ای مدیریت می نمایند که رفتار سیاستمداران در بحرانها دقیقامطلوب نظر آنان باشد. این روش گر چه زمان بیشتری را می طلبد ولی نتایج بهتر و پایدارتری را در بر دارد.
یکی ازشیوه های معمول برای حصول چنین نتایجی استفاده از روشها وابزار تبلیغی است. مفهوم تبلیغات از ریشه لاتین propagane گرفته شده واز نظر لغوی به معنای«پخش کردن»، «منتشر ساختن» وچیزی را شناساندن است. در تبلیغات سعی بر این است که یک عقیده ویک کردار به طور منظم وجهت دار قبولانده شود. در این روش از ضرورت جلب بیشترین حد افکار عمومی به نفع خود وکاربرد وسایل فنی در اقناع جمعی از طریق محاسبات عقلانی وبا استفاده از دستاوردهای علمی، دانش اجتماعی وروانی به منزله دو پدیده مهم که به تبلیغات اهمیت ویژه بخشیده اند، یاد می شود.
موارد مهم مشهود در امر تبلیغی عبارتند از:
1- ابزار: سخن، چاپ، تصویر، نمایش ونمادها
2- ابزارفنی: مطبوعات، رادیو، تلویزیون، آگهی، اینترنت، و سایروسایل ارتباط جمعی
3- ابزار انسانی: بیانات رهبران، سخنوران، سیاستمداران، هواداران، تظاهرات وراهپیمائیها
4- محتوا ومضامین: ایدئولوژی، شعارها، ارائه اطلاعات با مقاصد خاص، اخبار نادرست، دروغ و دستیازی به اسطوره ها ونمادها
5- اهداف مورد نظر: اطاعت کور کورانه، انقیاد در برابر هر گونه خود کامگی، ضد تبلیغ، الحاق بی قید وشرط، میهن دوستی ووفاداری به حکومت و... (ضِیایی پرور، ص39)
تغییر هنجار ها یکی دیگر از شیوه هایی است که ابزار رسانه ای را بمنظور تأمین اهداف مورد نظر به کار می گیرد.
در برخی مواقع کشور های سلطه جو برای حاکمیت در جوامع هدف، بجای تحمیل ارزشهای مطلوب خود می کوشند از طریق رسانه ها و اقدامات فرهنگی، نظام هنجاری گروه هدف را بسمت مطلوب خود تغییر دهند. ایجاد تغییر در این حوزه زمینه را برای تغییر ارزشها و هنجارها در جوامع هدف مطابق با نظام مطلوب جریان سلطه فراهم می سازد.
تغییر در علائق جوانان، مدلهای پوشش و آرایش، ادبیات و منابع مطالعاتی، نحوه صرف اوقات فراقت، رواج مکتبهای خاص هنری، تغییر در موسیقی رایج، گسست و بیگانگی با سنتهای فرهنگی و فرهنگ سنتی در بین نسل جوان و از هم پاشیدگی نظام اجتماعی از آثار تغییر در نظام ارزشی جوامع محسوب می شود.
هویت ملی، دینی و اجتماعی ملتها از جمله کانون هایی است که مورد هدف فعالیت های رسانه ای قرار می گیرد. استقرار نظم نوین جهانی در گرو همسان سازی و پذیرش هویت جهانی است. تمامی مؤلفه های هویت ملی در چنین رویکردی مورد حمله واقع می شوند. تاریخ، زبان، فرهنگ، سنن و علائق قومی و مذهبی ملتها کم رنگ می شود و بجای آن فرهنگی جهانی حاکمیت می یابد.
منش ملی و آرمان اجتماعی ملتها ی هدف از بین میرود و رفتار و کنش جهانی و یکسان جایگزین آن می گردد. آثار چنین تحولاتی را به عینه درکشور خودمان و کشورهای همجوار و منطقه شاهد هستیم. موسیقی عربی، هندی، ترکی و سایر ملل و اقوام در حال تحول و یکرنگی است.