بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَىِ اللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سمِیعٌ عَلِیمٌ(1)
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصوَتَکُمْ فَوْقَ صوْتِ النَّبىِّ وَ لا تجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکمْ لِبَعْضٍ أَن تحْبَط أَعْمَلُکُمْ وَ أَنتُمْ لا تَشعُرُونَ(2)
إِنَّ الَّذِینَ یَغُضونَ أَصوَتَهُمْ عِندَ رَسولِ اللَّهِ أُولَئک الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَه ٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ(3)
إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَک مِن وَرَاءِ الحُْجُرَتِ أَکثرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ(4)
وَ لَوْ أَنهُمْ صبرُوا حَتى تخْرُجَ إِلَیهِمْ لَکانَ خَیراً لَّهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(5)
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِن جَاءَکمْ فَاسِقُ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمَا بجَهَلَه ٍ فَتُصبِحُوا عَلى مَا فَعَلْتُمْ نَدِمِینَ(6)
وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسولَ اللَّهِ لَوْ یُطِیعُکمْ فى کَثِیرٍ مِّنَ الاَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ حَبَّب إِلَیْکُمُ الایمَنَ وَ زَیَّنَهُ فى قُلُوبِکمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسوقَ وَ الْعِصیَانَ أُولَئک هُمُ الرَّشِدُونَ(7)
فَضلاً مِّنَ اللَّهِ وَ نِعْمَه ً وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ(8)
وَ إِن طائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا فَإِن بَغَت إِحْدَاهُمَا عَلى الاُخْرَى فَقَتِلُوا الَّتى تَبْغِى حَتى تَفِى ءَ إِلى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَت فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطوا إِنَّ اللَّهَ یحِب الْمُقْسِطِینَ(9)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَه ٌ فَأَصلِحُوا بَینَ أَخَوَیْکمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ(10)
مسائل و مطالبى که سوره مبارکه حجرات مشتمل بر آنست
این سوره مشتمل بر مسائلى از احکام دین است ، احکامى که با آن سعادت زندگى فردى انسان تکمیل مى شود، و نظام صالح و طیب در مجتمع او مستقر مى گردد. بعضى از آن مسائل ادب جمیلى است که باید بین بنده و خداى سبحان رعایت شود، و پاره اى آدابى است که بندگان خدا باید در مورد رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) رعایت کنند، که در پنج آیه اول سوره آمده . بعضى دیگر آن ، احکام مربوط به مسائلى است که مردم در برخورد با یکدیگر در مجتمع زندگى خود باید آن را رعایت کنند. قسمتى دیگر مربوط به برترى هایى است که بعضى افراد بر بعض دیگر دارند، و تفاضل و برترى افراد از اهم امورى است که جامعه مدنى انسان با آن منتظم مى شود، و انسان را به سوى زندگى توام با سعادت و عیش پاک و گوارا هدایت مى کند، و با آن بین دین حق و باطل فرق مى گذارد، و مى فهمد کدام دین حق است ، و کدام از سنن اجتماعى قومى است . و در آخر، سوره را با اشاره به حقیقت ایمان و اسلام ختم نموده ، بر بشریت منت مى گذارد که نور ایمان را به او افاضه فرموده است .
این سوره به شهادت مضامین آیاتش در مدینه نازل شده ، به استثناى آیه {یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى ...} که بعضى در باره مدنى بودن آن حرف دارند، که به زودى خواهد آمد.
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَىِ اللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سمِیعٌ عَلِیمٌ
کلمه {بین یدى } در باره هر چیز استعمال شود، به معناى جلوى آن چیز است ، و این استعمالى است شایع ، چیزى که هست یا مجازى است و یا استعاره اى . و اینکه این کلمه را هم به خدا نسبت داده و هم به رسول خدا، خود دلیل بر این است که منظور از آن ، جلو چیزیست مشترک بین خدا و رسول و آن مقام حکمرانى است ، که مختص است به خداى سبحان و - با اذنش - به رسول او همچنان که در جاى دیگر فرموده : سان الحکم الا لله ((، و نیز فرموده : ((و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن اللّه ((.
و نیز شاهد بر اینکه مراد از بین یدى حکم است ؛ این مى باشد که آیه شریفه را با جمله ((یا ایها الذین امنوا(( آغاز، و با جمله ((و اتقوا اللّه ان اللّه سمیع علیم (( ختم کرده ، که از ظاهر آن برمى آید مراد از ((بین یدى (( آن مقامى است که ارتباط به مؤ منین متقى دارد؛ به کسانى ارتباط دارد که هم به خدا و رسولش ایمان دارند، و هم از آن دو پروا. و آن مقام همان مقام حکم است که مؤ منین احکام اعتقادى و عملى خود را از آن مقام مى گیرند.
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 456
توضیح معناى جمله : ((لا تقدموا بین یدى الله و رسوله (( و بیان اینکه مفاد آن این است که هیچ حکمى را بر حکم خدا و رسول مقدم مدارید
با این تقریب روشن گردید که مراد از ((لا تقدموا(( هم این است که هیچ حکمى را بر حکم خدا و رسولش مقدم مدارید، حال یا مراد این است که قبل از گرفتن کلام و دستور خدا و رسول در باره حکم چیزى سخنى نگویید، و یا قبل از گرفتن دستور خدا عملى را انجام ندهید. لیکن از اینکه به دنبال کلام مى فرماید: ((ان اللّه سمیع علیم : خدا شنوا و داناست (( مثل اینکه برمى آید مراد تقدیم قول است ، نه تقدیم فعل و نه اعم از آن دو، که هم شامل قول شود و هم فعل ، و گر نه اگر مراد قول و فعل هر دو بود، مى فرمود: ((ان اللّه سمیع بصیر : خدا شنوا و بینا است (( هم سخن شما را مى شنود، و هم عمل شما را مى بیند، همچنانکه در بسیارى از موارد که پاى فعل در کار است کلمه ((بصیر(( را آورده ، مثلا مى فرماید: ((و اللّه بما تعملون بصیر((. پس حاصل معناى آیه این شد: اى کسانى که ایمان آورده اید، در جایى که خدا و رسول او حکمى دارند، شما حکم نکنید - یعنى حکمى نکنید مگر به حکم خدا و رسول او - و باید که همواره این خصیصه در شما باشد، که پیرو و گوش به فرمان خدا و رسول باشید.
و لیکن از آنجایى که هر فعل و ترک فعلى که آدمى دارد، بدون حکم نمى تواند باشد. و همچنین هر تصمیم و اراده اى که نسبت به فعل و یا ترک فعلى دارد آن اراده نیز خالى از حکم نیست ، در نتیجه مى توان گفت که مؤ من نه تنها در فعل و ترک فعلش باید گوش به فرمان خدا باشد، بلکه در اراده و تصمیمش هم باید پیرو حکم خدا باشد. و نهى در آیه شریفه ما را نهى مى کند از اینکه هم به سخنى اقدام کنیم که از خدا و رسول نشنیده ایم و هم به فعلى و یا ترک فعلى اقدام کنیم که حکمش را از خدا و رسول نشنیده ایم ، و هم نسبت به عملى اراده کنیم که حکم آن اراده را از خدا و رسولش نشنیده ایم . در نتیجه آیه شریفه نظیر و قریب المعنى با آیه ((بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون (( مى شود که در باره اوصاف ملائکه مى فرماید: از کلام خدا سبقت نمى گیرند، و همواره به امر او عمل مى کنند. و این اتباعى که در جمله ((لا تقدموا بین یدى اللّه و رسوله (( بدان دعوت مى کند، همان داخل شدن در ولایت خدا، و وقوف در موقف عبودیت ، و سیر در آن مسیر است ، به طورى که عبد در مرحله تشریع مشیت خود را تابع مشیت خدا کند، همانطور که در مرحله تکوین مشیتش تابع مشیت خدا است و خداى تعالى در آن باره فرموده : ((و ما تشاون الا ان یشاء اللّه ((، و نیز فرموده : ((و اللّه ولى المؤ منین ((، و نیز فرموده : ((و اللّه ولى المتقین ((.
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 457
این بود نظریه ما در تفسیر آیه مورد بحث ، و مفسرین وجوهى دیگر ذکر کرده اند که بعضى از آنها از نظر شما مى گذرد:
وجوه مختلف دیگرى که مفسرین در معناى جمله فوق گفته اند
1 ((تقدیم (( در این آیه به معناى ((تقدم (( است ، یعنى اگر کلمه ((تقدیم (( در جاهاى دیگر متعدى و به معناى جلو انداختن چیزیست ، در اینجا به معناى تقدم و جلو افتادن است ؛ و معناى آیه اینست که : از خدا و رسولش جلو نیفتید، و قبل از امر و نهى خدا و رسول امر و نهى نکنید، و قبل از دستور خدا و رسول هیچ کارى را فیصله ندهید.
و چه بسا گفته باشند که ((تقدیم (( در آیه به همان معناى معروف کلمه است ، لیکن در اینجا با صرفنظر از متعلقاتش استعمال شده ، مانند آیه ((یحیى و یمیت ((، که معنایش متعدى است ، ولى کارى ندارد به اینکه چه کسى را زنده و چه کسى را مى میراند، در نتیجه معنایش همان معناى تقدم مى شود، یعنى جلو قرار گرفتن چیزى از چیز دیگر. و چون لفظ آیه مطلق است تمامى انواع تقدم را مى گیرد: تقدم در سخن گفتن ، تقدم در عمل ، و حتى تقدم در راه رفتن ، و تقدم در نشستن ، و تقدم در عبادتهایى که وقت معین دارد، مثل نماز ظهر خواندن در قبل از ظهر، و تقدمهاى دیگر.
2 مراد از آیه شریفه این است که مؤ منین را نهى کند از سخن گفتن قبل از رسول خدا، یعنى وقتى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) در مجلس حاضر است و شخصى از آن جناب سؤ الى مى کند، قبل از آنکه آن جناب پاسخ بگوید، شما در پاسخ گفتن جلو نیفتید.
3 معناى آیه این است که : مادام که خدا و رسول دستورى به شما نداده اند، هیچ سخنى مگویید، و هیچ عملى انجام ندهید.
4 معناى آیه این است که : سخن خود را مقدم بر سخن رسول خدا مکنید، و عمل خود را مقدم بر عمل او نسازید، و به احدى اجازه ندهید جلوتر از او راه برود.
اشکالى که در سه وجه اخیر است این است که منظور از آیه را نهى از تقدم بر رسول خدا دانسته اند، و حال آنکه در آیه نهى فرموده از تقدم بر خدا و بر رسول خدا، و ظاهرا خواسته اند بگویند آوردن کلمه ((اللّه (( در آیه شریفه تنها جنبه تشریف دارد، مثل اینکه مى گویى : ((اعجبنى زید و کرمه - مرا به شگفت آورد زید و کرامت او(( پس آوردن نام خدا قبل از نام رسول خدا تنها براى این است که اشاره کند به اینکه سبقت جستن به رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) سبقت جستن بر خدا هم هست .
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 458
و شاید دقت در آنچه ما در تفسیر آیه گفتیم ، خواننده را باز بدارد از اینکه یکى از این وجوه را بپذیرد.
((و اتقوا اللّه ان اللّه سمیع علیم (( - در این جمله بندگان را امر به تقوى مى کند، و چون موقف بنده موقف پیروى و عبودیت است ، و انسان جز ظرف عبودیت ظرفى دیگر ندارد، لذا تقوى را مطلق آورد و نفرمود از چه چیز بپرهیزید.
و جمله ((ان اللّه سمیع علیم (( نهى از تقدم و امر به تقوى را تعلیل مى کند، مى فرماید از خدا بترسید، و این امر را اطاعت و آن نهى را امتثال کنید، و با زبان سر و با زبان سر بر خدا و رسولش تقدم مجویید، که خدا سخنان شما را مى شنود و از اعمال ظاهر و باطن شما خبر دارد.
مراد از اینکه فرمود: صداى خود را از صداى پیامبر بلندتر نکنید
یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصوَتَکُمْ فَوْقَ صوْتِ النَّبىِّ ...
منظور از اینکه مى فرماید: صداى خود را بلندتر از صداى رسول اللّه مکنید، این است که وقتى با آن جناب صحبت مى کنید، صدایتان بلندتر از صداى آن جناب نباشد، چون - به طورى که گفته اند - دو عیب در این عمل هست : یا منظور شخصى که صداى خود را بلند مى کند این است که توهینى به آن جناب کرده باشد، که این کفر است . و یا منظورى ندارد و تنها شخصى بى ادب است که رعایت مقام آن جناب را نمى کند، و این خلاف دستور است ، چون مسلمانان دستور دارند آن جناب را احترام و تعظیم کنند.
مى فرماید: ((و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض (( با آن جناب آن طور که با یکدیگر صحبت مى کنید داد و فریاد مکنید، چون رعایت احترام و تعظیم آن جناب اقتضاء دارد در هنگام تخاطب گوینده صدایش کوتاه تر از صداى آن حضرت باشد. پس به طور کلى ، با صداى بلند صحبت کردن فاقد معناى تعظیم است ، و با بزرگان به صداى بلند صحبت کردن . نظیر مردم عادى ، خالى از اسائه ادب و وقاحت نیست .
ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 459
توضیح راجع به جمله : ((ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون (( و وجوهى که درباره ظهور آن در اینکه بدون کفر هم عمل حبط مى شود گفته شده است
((ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون (( یعنى ((لئلا تحبط، او کراهه ان تحبط اعمالکم ((: به صداى بلند سخن مگویید تا اعمال شما حبط نشود. و این جمله متعلق به هر دو نهى است ، معنایش این است که : اگر گفتیم به روى آن جناب فریاد نزنید و اینکه گفتیم به صداى بلند صحبت نکنید، آن طور که در بین خود صحبت مى کنید براى این است که اعمالتان به این وسیله و ندانسته باطل نشود، چون این دو عمل باعث حبط و بطلان اعمال صالح است . و ما در جلد دوم این کتاب بحثى پیرامون مساءله حبط اعمال گذرانیدیم .
بعضى از مفسرین احتمال داده اند که جمله ((ان تحبط(( تعلیلى باشد براى عملى که از آن نهى شده ، یعنى فریاد زدن و بلند حرف زدن ، و معنا این باشد که : این عمل که به منظور حبط انجام مى دهید عملى است که نهى شده ، و فرق بین اینکه جمله مزبور تعلیل نهى باشد، یا تعلیل منهى عنه ، این است که در اولى فعل منهى عنه تعلیل شده و در دومى فعل تعلیل شده مورد نهى قرار گرفته . و خواننده محترم مى داند که دومى توجیهى تکلف آور است .
و ظاهر آیه شریفه این است که بلند کردن صداى خود از صداى رسول خدا، و بلند سخن گفتن در حضور آن جناب ، دو عمل گناه و موجب حبط عمل است ، پس استفاده مى شود که غیر از کفر گناهانى دیگر نیز هست که باعث حبط مى شود.
عده اى آیه را چنین توجیه کرده اند که : مراد از حبط، ثواب نداشتن خود عمل است ، نه اینکه این عمل مانند کفر، ثواب سایر اعمال را باطل مى کند. در مجمع البیان مى گوید: اصحاب ما گفته اند: معناى حبط عمل در جمله ((ان تحبط اعمالکم (( این است که همین سخن گفتن مسلمانان با رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) اگر با رعایت ادب و تعظیم آن جناب باشد مستحق ثواب مى باشند، و اگر همین سخن گفتن را طورى انجام دهند که رعایت احترام آن جناب نشود مستحق عقاب مى شوند، و آن ثواب هم از دستشان مى رود، پس همین عملشان حبط شده ، پس این آیه هیچ ربطى به اهل عذاب ندارد.
دلیل این گفتار ما این است که در آیه مورد بحث احباط به خود عمل معلق شده ، و بعضى از مفسرین آن را مربوط کرده اند به ثوابى که در برابر عمل مستحق مى شود، و این خلاف ظاهر است .