دانلود مقاله و تفسیر آیات 1 تا 34 سوره لقمان

Word 87 KB 8672 53
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • آیه و ترجمه 1 تا 5 بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم (1) تِلْک ءَایَت الْکِتَبِ الحَْکِیمِ(2) هُدًى وَ رَحْمَه ً لِّلْمُحْسِنِینَ(3) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوه َ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوه َ وَ هُم بِالاَخِرَه ِ هُمْ یُوقِنُونَ(4) أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5) ترجمه : بنام خداوند بخشنده بخشایشگر 1 - الم 2 - این آیات کتاب حکیم است (آیاتى پر محتوا و استوار).

    3 - مایه هدایت و رحمت براى نیکوکاران است .

    4 - همانها که نماز را بر پا مى دارند، زکات را ادا مى کنند، و به آخرت یقین دارند.

    5 - آنها بر طریق هدایت پروردگارشان هستند، و آنهایند رستگاران تفسیر: نیکوکاران کیانند؟

    این سوره ، با ذکر عظمت و اهمیت قرآن آغاز مى شود، و بیان حروف مقطعه در ابتداى آن نیز اشاره لطیفى به همین حقیقت است ، که این آیات که از حروف ساده الفبا ترکیب یافته ، چنان محتوائى بزرگ و عالى دارد که سرنوشت انسانها را به کلى دگرگون مى سازد (الم ).

    لذا بعد از ذکر ((حروف مقطعه )) مى گوید: ((این آیات کتاب حکیم است )) (تلک آیات الکتاب الحکیم ).

    ((تلک )) در لسان عرب براى اشاره به دور است ، و کرارا گفته ایم که این تعبیر مخصوصا کنایه از عظمت و اهمیت این آیات است گوئى در اوج آسمانها و در نقطه دور دستى قرار گرفته !

    توصیف ((کتاب )) به ((حکیم )) یا به خاطر استحکام محتواى آن است ، چرا که هرگز باطل به آن راه نمى یابد، و هر گونه خرافه را از خود دور مى سازد جز حق نمى گوید، و جز به راه حق دعوت نمى کند، درست در مقابل ((لهو الحدیث )) (سخنان بیهوده ) که در آیات بعد مى آید قرار دارد.

    و یا به معنى آن است که این قرآن همچون دانشمند حکیمى است که در عین خاموشى با هزار زبان سخن مى گوید، تعلیم مى دهد، اندرز مى گوید، تشویق مى کند، انذار مى نماید، داستانهاى عبرت انگیز بیان مى کند، و خلاصه به تمام معنى داراى حکمت است ، و این سرآغاز، تناسب مستقیمى دارد با سخنان لقمان حکیم که در این سوره از آن بحث به میان آمده .

    البته هیچ مانعى ندارد که هر دو معنى ((حکمت )) در آیه فوق منظور باشد.

    آیه بعد هدف نهائى نزول قرآن را با این عبارت بازگو مى کند: ((این کتاب حکیم مایه هدایت و رحمت براى نیکوکاران است )) (هدى و رحمه للمحسنین ).

    ((هدایت )) در حقیقت مقدمه اى است براى ((رحمت پروردگار))، چرا که انسان نخست در پرتو نور قرآن حقیقت را پیدا مى کند و به آن معتقد مى شود، و در عمل خود آن را به کار مى بندد، و به دنبال آن مشمول رحمت واسعه و نعمتهاى بى پایان پروردگار مى گردد.

    قابل توجه اینکه در اینجا قرآن ، مایه هدایت و رحمت ((محسنین )) شمرده شده ، و در آغاز سوره نمل ، مایه هدایت و بشارت ((مؤ منین )) (هدى و بشرى للمؤ منین ).

    و در آغاز سوره بقره ، مایه هدایت ((متقین )) (هدى للمتقین ).

    این تفاوت تعبیر ممکن است به خاطر آن باشد که بدون تقوا و پرهیزگارى روح تسلیم و پذیرش حقائق در انسان زنده نمى شود، و طبعا هدایتى در کار نخواهد بود.

    و از این مرحله پذیرش حق که بگذریم ، مرحله ایمان فرا مى رسد که علاوه بر هدایت ، بشارت به نعمتهاى الهى نیز وجود خواهد داشت .

    و اگر از مرحله تقوى و ایمان فراتر رویم و به مرحله عمل صالح برسیم رحمت خدا نیز در آنجا افزوده مى شود.

    بنابراین سه آیه فوق ، سه مرحله پى در پى از مراحل تکامل بندگان خدا را بازگو مى کند: مرحله پذیرش حق ، مرحله ایمان و مرحله عمل ، و قرآن در این سه مرحله به ترتیب مایه هدایت و بشارت و رحمت است (دقت کنید).

    آیه بعد محسنین را با سه وصف ، توصیف کرده ، مى گوید: ((آنها کسانى هستند که نماز را بر پا مى دارند، زکات را ادا مى کنند، و به آخرت یقین دارند)) (الذین یقیمون الصلوه و یؤ تون الزکاه و بالاخره هم یوقنون ) پیوند آنها با خالق از طریق نماز، و با خلق خدا از طریق زکات ، قطعى است و یقین آنها به دادگاه قیامت انگیزه نیرومندى است براى پرهیز از گناه و براى انجام وظائف .

    و در آخرین آیه مورد بحث عاقبت و سرانجام کار ((محسنین )) را چنین بیان مى کند: ((آنها بر طریق هدایت پروردگارشان هستند، و آنها رستگارانند)) (اولئک على هدى من ربهم و اولئک هم المفلحون ).

    جمله ((اولئک على هدى من ربهم ))، از یکسو نشان مى دهد که هدایت آنها از طرف پروردگارشان تضمین شده است ، و از سوى دیگر تعبیر ((على ))، دلیل بر این است که گوئى هدایت براى آنها یک مرکب راهوار است ، و آنها بر این مرکب سوار و مسلطند.

    و از اینجا تفاوت این ((هدایت )) با هدایتى که در آغاز سوره آمده روشن مى شود، چرا که هدایت نخستین همان آمادگى پذیرش حق است ، و این هدایت برنامه وصول به مقصد مى باشد.

    ضمنا جمله اولئک هم المفلحون که طبق ادبیات عرب ، دلیل بر حصر است ، نشان مى دهد که تنها راه رستگارى ، همین راه است ، راه نیکوکاران ، راه آنها که با خدا و خلق خدا در ارتباطند، و راه آنها که به مبدء و معاد ایمان کامل دارند.

    آیه و ترجمه 6 تا 9 وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشترِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سبِیلِ اللَّهِ بِغَیرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولَئک لهَُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ(6) وَ إِذَا تُتْلى عَلَیْهِ ءَایَتُنَا وَلى مُستَکبراً کَأَن لَّمْ یَسمَعْهَا کَأَنَّ فى أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ(7) إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ لهَُمْ جَنَّت النَّعِیمِ(8) خَلِدِینَ فِیهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکیمُ(9) ترجمه : 6 - بعضى از مردم سخنان باطل و بیهوده خریدارى مى کنند تا مردم را از روى جهل و نادانى گمراه سازند، و آیات الهى را به استهزا و سخریه گیرند، براى آنها عذاب خوار کننده است .

    7 - هنگامى که آیات ما بر او خوانده مى شود مستکبرانه روى بر مى گرداند، گوئى آن را نشنیده ، گوئى اصلا گوشهایش سنگین است !

    او را به عذاب دردناک بشارت ده .

    8 - (ولى ) کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند باغهاى پر نعمت بهشت از آن آنهاست .

    9 - جاودانه در آن خواهند ماند، این وعده مسلم الهى است ، و اوست عزیز و حکیم (شکست ناپذیر و دانا).

    تفسیر : غنا یکى از دامهاى بزرگ شیاطین !

    در این آیات ، سخن از گروهى است که درست در مقابل گروه ((محسنین )) و ((مؤ منین )) قرار دارند که در آیات گذشته مطرح بودند.

    در اینجا سخن از جمعیتى است که سرمایه هاى خود را براى بیهودگى و گمراه ساختن مردم به کار مى گیرد، و بدبختى دنیا و آخرت را براى خود مى خرد!

    نخست مى فرماید: ((بعضى از مردم ، سخنان باطل و بیهوده را خریدارى مى کنند تا خلق خدا را از روى جهل و نادانى ، از راه خدا گمراه سازند)) (و من الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ).

    ((و آیات خدا را به استهزاء و سخریه گیرند)) (و یتخذها هزوا).

    و در پایان آیه اضافه مى کند: ((عذاب خوار کننده از آن این گروه است )) (اولئک لهم عذاب مهین ).

    خریدارى کردن سخنان باطل و بیهوده یا به این گونه است که به راستى افسانه هاى خرافى و باطل را با دادن پول به دست آورند، آنچنان که در داستان ((نضر بن حارث )) خواندیم .

    و یا از این طریق است که براى ترتیب دادن مجالس لهو و باطل و خوانندگى کنیزان خواننده خریدارى کنند، چنانکه در حدیث پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ضمن شان نزول بیان شد.

    و یا صرف کردن مال به هر صورت و به هر طریقى که به وسیله آن به این هدف نامشروع یعنى سخنان باطل و بیهوده برسند.

    عجب اینکه این کوردلان مطالب باطل و بیهوده را به گرانترین قیمت خریدارى مى کردند، اما آیات الهى و حکمت را که پروردگار، رایگان در اختیارشان گذارده نادیده مى گرفتند.

    این احتمال نیز وجود دارد که خریدارى (اشتراء) در اینجا معنى کنائى داشته باشد و منظور از آن هر گونه تلاش و کوشش براى رسیدن به این منظور است .

    و اما ((لهو الحدیث ))، مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که هر گونه سخنان یا آهنگهاى سرگرم کننده و غفلت زا را که انسان را به بیهودگى یا گمراهى مى کشاند در بر مى گیرد، خواه از قبیل ((غنا)) و الحان و آهنگهاى شهوت انگیز و هوس آلود باشد، و خواه سخنانى که نه از طریق آهنگ ، بلکه از طریق محتوى انسان را به بیهودگى و فساد، سوق مى دهد.

    و یا از هر دو طریق ، چنانکه در تصنیفها و اشعار عاشقانه خوانندگان معمولى است که هم محتوایش گمراه کننده است و هم آهنگش !

    و یا مانند داستانهاى خرافى و اساطیر که سبب انحراف مردم از ((صراط مستقیم )) الهى مى گردد.

    و یا سخنان سخریه آمیزى که به منظور محو حق و تضعیف پایه هاى ایمان مطرح مى شود، همانند چیزى که از ابوجهل و یارانش نقل مى کنند که رو به قریش مى کرد و مى گفت : ((مى خواهید شما را از ((زقوم )) که ((محمد)) ما را به آن تهدید مى کند اطعام کنم ؟!

    سپس مى فرستاد و ((کره و خرما)) حاضر مى کردند و مى گفت : این همان ((زقوم )) است !

    ...

    و به این ترتیب آیات الهى را بباد استهزاء مى گرفت .

    به هر حال ((لهو الحدیث )) معناى گسترده اى دارد که همه اینها و مانند آن را فرا مى گیرد، و اگر در روایات اسلامى و سخنان مفسرین روى یکى از اینها انگشت گذارده شده است هرگز دلیل بر انحصار و محدودیت مفهوم آیه نیست .

    در احادیثى که از طرق اهلبیت (علیهم السلام ) به ما رسیده تعبیرهائى دیده مى شود که بیانگر همین وسعت مفهوم این کلمه است : از جمله در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : الغناء مجلس لا ینظر الله الى اهله ، و هو مما قال الله عز و جل ((و من الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله )): ((مجلس غنا و خوانندگى لهو و باطل ، مجلسى است که خدا به اهل آن نمى نگرد، (و آنها را مشمول لطفش قرار نمى دهد) و این مصداق همان چیزى است که خداوند عزوجل فرموده ((بعضى از مردم هستند که سخنان بیهوده خریدارى مى کنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند)).

    تعبیر به ((لهو الحدیث )) بجاى ((الحدیث اللهو)) گویا اشاره به این است که هدف اصلى آنها همان لهو و بیهودگى است ، و سخن ، وسیله اى براى رسیدن به آن است .

    جمله ((لیضل عن سبیل الله )) نیز مفهوم وسیعى دارد که هم گمراه کردن اعتقادى را شامل مى شود آنچنان که در داستان نضر بن حارث و ابو جهل خواندیم و هم منحرف ساختن اخلاقى آنچنان که در احادیث غنا آمده است .

    تعبیر ((بغیر علم )) اشاره به این است که این گروه گمراه و منحرف حتى به مذهب باطل خود نیز ایمان ندارند، بلکه صرفا از جهل و تقلیدهاى کورکورانه پیروى مى کنند، آنها جاهلانى هستند که دیگران را نیز به جهل و نادانى خود گرفتار مى سازند.

    این در صورتى است که تعبیر ((بغیر علم )) را توصیف براى گمراه کنندگان بدانیم ، اما بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که توصیفى براى ((گمراه شوندگان )) باشد، یعنى مردم جاهل و بیخبر را ناآگاهانه به وادى انحراف و باطل مى کشانند.

    این بیخبران گاه از این هم فراتر مى روند، یعنى تنها به جنبه هاى سرگرمى و غافل کننده این مسائل قانع نمى شوند، بلکه سخنان لهو و بیهوده خود را وسیله اى براى استهزاء و سخریه آیات الهى قرار مى دهند، و این همان است که در آخر آیه فوق به آن اشاره کرده ، مى فرماید: و یتخذها هزوا.

    اما توصیف عذاب به ((مهین )) (خوار کننده و اهانت بار) به خاطر آن است که جریمه باید همانند جرم باشد، آنها نسبت به آیات الهى توهین کردند، خداوند اما توصیف عذاب به ((مهین )) (خوار کننده و اهانت بار) به خاطر آن است که جریمه باید همانند جرم باشد، آنها نسبت به آیات الهى توهین کردند، خداوند هم براى آنها مجازاتى تعیین کرده که علاوه بر دردناک بودن توهین آور نیز مى باشد.

    آیه بعد به عکس العمل این گروه در برابر آیات الهى اشاره کرده ، و در واقع آن را با عکس العملشان در برابر لهو الحدیث مقایسه مى کند و مى گوید: ((هنگامى که آیات ما بر او خوانده مى شود مستکبرانه روى بر مى گرداند، گوئى آیات ما را نشنیده ، گوئى اصلا گوشهایش سنگین است )) و اصلا هیچ سخنى را نمى شنود (و اذا تتلى علیه آیاتنا ولى مستکبرا کان لم یسمعها کان فى اذنیه وقرا).

    و در پایان ، کیفر دردناک چنین کسى را اینگونه بازگو مى کند: ((او را به عذاب دردناک بشارت ده ))!

    (فبشره بعذاب الیم ).

    تعبیر به ولى مستکبرا اشاره به این است که رویگرداندن او تنها به خاطر مزاحمت با منافع دنیوى و هوسهایش نیست ، بلکه از اینهم فراتر مى رود و انگیزه استکبار و تکبر در برابر خدا و آیات خدا که بزرگترین گناه است در عمل او نیز وجود دارد.

    جالب اینکه نخست مى گوید: ((آنچنان بى اعتنائى به آیات الهى مى کند که گوئى اصلا آن را نشنیده و کاملا بى اعتنا از کنار آن مى گذرد)) سپس اضافه مى کند: ((نه تنها این آیات را نمیشنود، گوئى اصلا کر است و هیچ سخنى را نمى شنود))!

    جزاى چنین افراد نیز متناسب اعمالشان است همانگونه که عملشان براى اهل حق دردآور بود، خداوند مجازاتشان را نیز دردناک قرار داده ، و به عذاب الیمشان گرفتار مى سازد!

    توجه به این نکته نیز لازم است که تعبیر به ((بشر)) (بشارت ده ) در مورد عذاب دردناک الهى متناسب با کار مستکبرانى است که آیات الهى را به باد سخریه مى گرفتند و بوجهل صفتانى که ((زقوم جهنم )) را با کره و خرما تفسیر مى کردند!

    در آیات بعد به شرح حال مؤ منان راستین باز مى گردد که در آغاز این مقایسه از آنان شروع شد، در پایان نیز به آنان ختم گردد، مى فرماید: ((کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، باغهاى پر نعمت بهشت از آن آنها است )) (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات النعیم ).

    آرى این گروه بر عکس مستکبران بى ایمان ، و گمراه کنندگان کوردل که نه آثار خدا را در جهان مى بینند و نه سخنان فرستادگان خدا را به گوش جان مى شنوند، به حکم عقل و خرد بیدار و چشم بینا و گوش شنوا که خدا نصیبشان کرده هم به آیات الهى ایمان مى آورند و هم در اعمال صالح خود آن را به کار مى گیرند و چه جالب است که آنها ((عذاب الیم )) داشتند و اینها ((جنات نعیم )) دارند.

    مهمتر اینکه این باغهاى پر نعمت بهشتى ، براى آنها جاودانه است ((همیشه در آن خواهند ماند)) (خالدین فیها).

    ((این وعده مسلم الهى است ، وعده اى تخلف ناپذیر)) (وعد الله حقا).

    و خداوند نه وعده دروغین مى دهد، و نه از وفاى به وعده هاى خود عاجز است ، چرا که ((او عزیز و قدرتمند، و حکیم و آگاه است )) (و هو العزیز الحکیم ).

    این نکته قابل دقت است که در مورد مستکبران ، ((عذاب )) به صورت مفرد ذکر شده و در مورد مؤ منان صالح العمل ، ((جنات )) به صورت جمع ، چرا که رحمت خدا همواره بر غضبش پیشى گرفته .

    تاکید بر خلود و وعده حق الهى نیز تاءکیدى بر همین فزونى ((رحمت )) بر ((غضب )) است .

    ((نعیم )) که از ماده ((نعمت )) است ، معنى گسترده اى دارد که همه انواع نعمتهاى مادى و معنوى را شامل مى شود، حتى نعمتهائى که براى ما محبوسان زندان تن در این دنیا قابل درک نیست ((راغب )) در ((مفردات )) مى گوید: ((نعیم )) به معنى ((نعمت بسیار)) است (النعیم النعمه الکثیره ).حرام است )).

    آنچه را که قرطبى به صورت استثناء بیان کرده از قبیل خواندن ((حدى )) (آواز مخصوص ) براى شتران یا اشعار مخصوصى که مسلمانان با آهنگ به هنگام حفر خندق مى خواندند به احتمال قوى اصلا جزء غنا نبوده و نیست ، و شبیه اشعارى است که گروهى با آهنگ مخصوص در راهپیمائیها یا مجالس جشن و عزادارى مذهبى مى خوانند.

    در منابع اسلامى دلائل زیادى بر تحریم غنا در دست است که از جمله آیه فوق و من الناس من یشترى لهو الحدیث ...

    و بعضى دیگر از آیات قرآن مى باشد که حداقل طبق روایاتى که در تفسیر این آیات وارد شده بر غنا تطبیق گردیده ، و یا غنا از مصادیق آن شمرده شده است .

    در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که در تفسیر آیه و اجتنبوا قول الزور (حج - 30) فرمود: قول الزور الغنا: ((سخن باطل همان غنا است )).

    و نیز همان امام (علیه السلام ) در تفسیر آیه و الذین لا یشهدون الزور (فرقان 72) فرمود: ((منظور از آن غنا است )).

    و در تفسیر همین آیه مورد بحث ، روایات متعددى از امام باقر (علیه السلام ) و امام صادق (علیه السلام ) و امام على بن موسى الرضا (علیهم السلام ) نقل شده است که یکى از مصداقهاى ((لهو الحدیث )) را که موجب ((عذاب مهین )) است غنا معرفى کرده اند.

    علاوه بر این روایات فراوان دیگرى - منهاى تفسیر آیات - در منابع اسلامى دیده مى شود که تحریم غنا را بطور مؤ کد بیان مى کند.

    در حدیثى که از ((جابر بن عبدالله )) از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده مى خوانیم : کان ابلیس اول من تغنى : ((شیطان اولین کسى بود که غنا خواند)).

    و در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) چنین آمده است : بیت الغناء لا - تؤ من فیه الفجیعه ، و لا تجاب فیه الدعوه ، و لا یدخله الملک : ((خانه اى که در آن غنا باشد، ایمن از مرگ و مصیبت دردناک نیست ، و دعا در آن به اجابت نمى رسد، و فرشتگان وارد آن نمى شوند)).

    و در حدیث دیگرى از همان امام (علیه السلام ) مى خوانیم : الغناء یورث النفاق ، و یعقب الفقر: ((غنا، روح نفق را پرورش مى دهد و فقر و بدبختى مى آفریند)).

    در حدیث دیگر که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده از جمله کسانى را که ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است زن خواننده و کسى است که اجرتى به او مى دهد و کسى که آن پول را مصرف مى نماید!

    (المغنیه ملعونه ، و من اداها ملعون ، و آکل کسبها ملعون ).

    در منابع معروف اهل سنت نیز روایات متعددى در این زمینه نقل شده است .

    از جمله روایتى است که در ((در المنثور)) از جمع کثیرى از محدثین از ابى امامه از پیغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کرده است که فرمود: لا یحل تعلیم المغنیات و لا بیعهن و اثمانهن حرام : ((تعلیم زنان خواننده حلال نیست ، و همچنین خرید و فروش این کنیزان ، و چیزى که در مقابل آن گرفته مى شود نیز حرام است )).

    نظیر همین معنى را نویسنده التاج از ترمذى و امام احمد نقل کرده است (التاج جلد 5 صفحه 287).

    ((ابن مسعود)) از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل مى کند که فرمود: الغناء ینبت النفاق فى القلب کما ینبت الماء البقل : ((غنا روح نفاق را در قلب پرورش مى دهد همانگونه که آب گیاهان را))!.

    روى هم رفته روایاتى که در این زمینه نقل شده است بقدرى زیاد است که به حد تواتر مى رسد، و به همین دلیل اکثر علماى اسلام فتوى به حرمت داده اند علاوه بر علماى شیعه که تقریبا در این سخن اتفاق نظر دارند، تحریم آن از ابو - حنیفه نیز نقل شده است ، و هنگامى که از احمد پیشواى معروف اهل سنت درباره غنا سؤ ال کردند در پاسخ گفت : ینبت النفاق : ((روح نفاق را در آدمى مى رویاند))!.

    و مالک ، پیشواى دیگر اهل سنت در پاسخ این سؤ ال گفت : یفعله الفساق : ((مردم فاسق به دنبال آن مى روند))!

    و ((شافعى )) تصریح کرده است که شهادت اصحاب غنا قبول نیست ، و این خود دلیل بر فسق آنها است .

    از اصحاب شافعى نیز نقل شده که فتواى شافعى را تحریم مى دانند، بر خلاف آنچه بعضى پنداشته اند.

    2 - غناء چیست ؟

    در حرمت غناء چندان مشکلى وجود ندارد، مشکل تشخیص موضوع غناء است .

    آیا هر صوت خوش و زیبائى غنا است ؟

    مسلماء چنین نیست ، زیرا در روایات اسلامى آمده و سیره مسلمین نیز حکایت مى کند که قرآن و اذان و مانند آن را با صداى خوش و زیبا بخوانید.

    آیا غنا هر صدائى است که در آن ((ترجیع )) (رفت و آمد صدا در حنجره و به اصطلاح غلت دادن ) باشد؟

    آن نیز ثابت نیست .

    آنچه از مجموع کلمات فقهاء و سخنان اهل سنت در این زمینه مى توان استفاده کرد این است که غناء، آهنگهاى طرب انگیز و لهو و باطل است .

    و به عبارت روشنتر: غناء آهنگهائى است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد مى باشد.

    و باز به تعبیر دیگر: غناء به صوتى گفته مى شود که قواى شهوانى را در انسان تحریک مى نماید، و انسان در آن حال احساس مى کند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسى نیز باشد کاملا مناسب است !.

    این نکته نیز قابل توجه است که گاه یک ((آهنگ )) هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتواى آن ، به این ترتیب که اشعار عشقى و فسادانگیز را با آهنگهاى مطرب بخوانند، و گاه تنها آهنگ ، غنا است ، به این ترتیب که اشعار پر محتوى یا آیات قرآن و دعاء و مناجات را به آهنگى بخوانند که مناسب مجالس عیاشان و فاسدان است ، و در هر دو صورت حرام مى باشد (دقت کنید).

    ذکر این نکته نیز لازم است که گاه براى غنا دو رقم معنى ذکر مى شود ((معنى عام )) و ((معنى خاص ))، معنى خاص همان است که در بالا گفتیم یعنى آهنگهاى تحریک شهوات و متناسب مجالس فسق و فجور.

    ولى معنى عام هر گونه صوت زیبا است ، و لذا آنها که غنا را به معنى عام تفسیر کرده اند بر آن دو قسم قائل شده اند ((غناى حلال )) و ((غناى حرام )).

    منظور از غناى حرام همان است که در بالا گفته شد و منظور از غناى حلال صداى زیبا و خوشى است که مفسده انگیز نباشد، و متناسب با مجالس ‍فسق و فجور نگردد.

    بنابراین در اصل تحریم غنا تقریبا اختلافى نیست ، اختلاف در نحوه تفسیرآن است .

    البته ((غنا)) مصادیق مشکوکى نیز دارد (مانند همه مفاهیم دیگر) که انسان به راستى نمى داند فلان صوت مناسب مجالس فسق و فجور است یا نه ؟

    و در این صورت به حکم اصل برائت محکوم به حلیت است (البته بعد از آگاهى کافى از مفهوم عرفى غنا طبق تعریف فوق ).

    و از اینجا روشن مى شود صداها و آهنگهاى حماسى که متناسب میدانهاى نبرد و یا ورزش و یا مانند آن است دلیلى بر تحریم آن نیست .

    البته در زمینه غنا بحثهاى دیگرى نیز وجود دارد از قبیل پاره اى از استثناها که بعضى براى آن قائل شده اند، و جمعى آن را انکار کرده اند، و مسائل دیگر که باید در کتب فقهى از آن سخن گفت .

    آخرین سخنى که در اینجا ذکر آن را لازم مى دانیم این است که آنچه در بالا گفتیم مربوط به خوانندگى است و اما استفاده از آلات موسیقى و حرمت آن بحث دیگرى دارد که از موضوع این سخن خارج است .

    3 - فلسفه تحریم غنا دقت در مفهوم ((غنا)) با شرائطى که در شرح موضوع آن گفتیم ، فلسفه تحریم آن را به خوبى روشن مى سازد.

    در یک بررسى کوتاه به مفاسد زیر برخورد مى کنیم : الف : تشویق به فساد اخلاق - تجربه نشان داده است - و تجربه بهترین شاهد و گواه است - که بسیارى افراد تحت تاثیر آهنگهاى غناء، راه تقوى و پرهیزکارى را رها کرده ، و به شهوات و فساد روى مى آورند.

    مجلس غنا معمولا مرکز انواع مفاسد است و آنچه به این مفاسد دامن مى زند همان غناء است .

    در بعضى از گزارشهائى که در جرائد خارجى آمده مى خوانیم که در مجلسى که گروهى از دختران و پسران بودند، و آهنگ خاصى از غناء در آنجا اجرا شد آنچنان هیجانى به دختران و پسران دست داد که به یکدیگر حمله ور شدند و فجایع زیادى بار آوردند که قلم از ذکر آن شرم دارد.

    در تفسیر ((روح المعانى ))، سخنى از یکى از سران ((بنى امیه )) نقل مى کند که به آنها مى گفت : از غنا بپرهیزید که حیا را کم مى کند، شهوت را مى افزاید شخصیت را در هم مى شکند، جانشین شراب مى شود، و همان کارى را مى کند که مستى انجام مى دهد.

    و این نشان مى دهد که حتى آنها نیز به مفاسد آن پى برده بودند.

    و اگر مى بینیم در روایات اسلامى کرارا آمده است که غنا روح نفاق را در قلب پرورش مى دهد اشاره به همین حقیقت است ، روح نفاق همان روح آلودگى به فساد و کناره گیرى از تقوا و پرهیزکارى است .

    و نیز اگر در روایات آمده است که فرشتگان در خانه اى که غنا در آن است وارد نمى شوند به خاطر همین آلودگى به فساد است ، چرا که فرشتگان پاکند و طالب پاکیند، و از این محیطهاى آلوده بیزارند.

    ب - غافل شدن از یاد خدا - تعبیر به ((لهو)) که در تفسیر ((غنا)) در بعضى از روایات اسلامى آمده است ، اشاره به همین حقیقت است که غناء انسان را آنچنان مست شهوات مى کند که از یاد خدا غافل مى سازد.

    در آیات فوق خواندیم که ((لهو الحدیث ))، یکى از عوامل ((ضلالت )) از ((سبیل الله )) است ، و موجب ((عذاب الیم )).

    در حدیثى از على (علیه السلام ) مى خوانیم : کل ما الهى عن ذکر الله فهو من المیسر: ((هر چیزى که انسان را از یاد خدا غافل کند (و در شهوات فرو ببرد) آن در حکم قمار است .)) ج - آثار زیانبار بر اعصاب - غنا و موسیقى در حقیقت ، یکى از عوامل مهم تخدیر اعصاب است ، و به تعبیر دیگر مواد مخدر گاهى از طریق دهان و نوشیدن وارد بدن مى شوند، (مانند شراب ).

    و گاه از طریق بوئیدن و حس شامه (مانند هروئین ).

    و گاه از طریق تزریق (مانند مرفین ).

    و گاه از طریق حس سامعه است (مانند غنا).

    به همین دلیل گاهى غنا و آهنگهاى مخصوصى ، چنان افراد را در نشئه فرو مى برد، که حالتى شبیه به مستى به آنها دست مى دهد، البته گاه به این مرحله نمى رسد اما در عین حال تخدیر خفیف ایجاد مى کند.

    و به همین دلیل بسیارى از مفاسد مواد مخدر در غنا وجود دارد، خواه تخدیر آن خفیف باشد یا شدید.

    ((توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقیدانان نشان مى دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتیهاى روحى گردیده اند، تا آنجا که رفته رفته اعصاب خود را از دست داده ، و عده اى مبتلا به بیماریهاى روانى شده ، و گروهى مشاعر خود را از کف داده ، و به دیار جنون رهسپار شده اند، دستهاى فلج و ناتوان گردیده بعضى هنگام نواختن موسیقى درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانى شده اند)).

    در بعضى از کتبى که در زمینه آثار زیانبار موسیقى بر اعصاب آدمى نوشته شده است حالات جمعى از موسیقى دانان و خوانندگان معروف آمده است که به هنگام اجراى برنامه گرفتار سکته و مرگ ناگهانى شده ، و در همان مجلس جان خود را از دست داده اند.

    کوتاه سخن اینکه آثار زیانبخش غنا و موسیقى بر اعصاب تا سر حد تولید جنون ، و بر قلب و فشار خون ، و تحریکات نامطلوب دیگر به حدى است که نیاز به بحث زیادى ندارد.

    از آمارهائى که از مرگ و میرها در عصر ما تهیه شده چنین استفاده مى شود که مرگهاى ناگهانى نسبت به گذشته افزایش زیادى یافته است ، عوامل این افزایش را امور مختلفى ذکر کرده اند از جمله افزایش غنا و موسیقى در سطح جهان .

    د - غنا یکى از ابزار کار استعمار استعمارگران جهان همیشه از بیدارى مردم ، مخصوصا نسل جوان ، وحشت داشته اند، به همین دلیل بخشى از برنامه هاى گسترده آنها براى ادامه استعمار، فرو بردن جامعه ها در غفلت و بى خبرى و ناآگاهى و گسترش انواع سرگرمیهاى نا سالم است .

    امروز مواد مخدر تنها جنبه تجارتى ندارد، بلکه یک ابزار مهم سیاسى ، یعنى سیاستهاى استعمارى است ، ایجاد مراکز فحشاء، کلوپه اى قمار و همچنین سرگرمیهاى ناسالم دیگر، و از جمله توسعه غنا و موسیقى ، یکى از مهمترین ابزارى است که آنها براى تخدیر افکار مردم بر آن اصرار دارند، و به همین دلیل قسمت عمده وقت رادیوهاى جهان را موسیقى تشکیل مى دهد و از برنامه هاى عمده وسائل ارتباط جمعى همین موضوع است .

    آیه و ترجمه 10 و 11 خَلَقَ السمَوَتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنهَا وَ أَلْقَى فى الاَرْضِ رَوَسىَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَ بَث فِیهَا مِن کلِّ دَابَّهٍ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ(10) هَذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونى مَا ذَا خَلَقَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ بَلِ الظلِمُونَ فى ضلَلٍ مُّبِینٍ(11) ترجمه : 10 - آسمانها را بدون ستونى که قابل رؤ یت باشد آفرید، و در زمین کوههائى افکند تا شما را به لرزه در نیاورد، و از هر گونه جنبنده روى آن منتشر ساخت ، و از آسمان آبى نازل کردیم ، و به وسیله آن در روى زمین انواع گوناگونى از جفتهاى گیاهان پر ارزش رویاندیم .

    11 - این آفرینش خداست ، اما به من نشان دهید معبودانى که غیر او هستند چه چیز را آفریده اند؟

    ولى ظالمان در گمراهى آشکارند.

    تفسیر: این آفرینش خدا است ، دیگران چه آفریده اند؟

    به دنبال بحثى که پیرامون قرآن ، و ایمان به آن در آیات گذشته بود در دو آیه مورد بحث از دلائل توحید که یکى دیگر از اساسى ترین اصول اعتقادى است سخن مى گوید.

    در آیه نخست به پنج قسمت از آفرینش پروردگار که پیوند ناگسستنى هم دارند (آفرینش آسمان ، و معلق بودن کرات در فضا و نیز آفرینش کوهها براى حفظ ثبات زمین ، و سپس آفرینش جنبندگان ، و بعد از آن آب و گیاهان که وسیله تغذیه آنها است ) اشاره مى کند.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

آیات 1 - 15، سوره لقمان ِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم (1) تِلْک ءَایَت الْکِتَبِ الحَْکِیمِ(2) هُدًى وَ رَحْمَه ً لِّلْمُحْسِنِینَ(3) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوه َ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوه َ وَ هُم بِالاَخِرَه ِ هُمْ یُوقِنُونَ(4) أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5) وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشترِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سبِیلِ ...

آیات 1 - 11، سوره لقمان ِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الم (1) تِلْک ءَایَت الْکِتَبِ الحَْکِیمِ(2) هُدًى وَ رَحْمَه ً لِّلْمُحْسِنِینَ(3) الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصلَوه َ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوه َ وَ هُم بِالاَخِرَه ِ هُمْ یُوقِنُونَ(4) أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5) وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشترِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سبِیلِ ...

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر الم (1) اين آيات کتاب حکيم است (کتابى پرمحتوا و استوار)! (2) مايه هدايت و رحمت براى نيکوکاران است. (3) همانان که نماز را برپا مى‏دارند، و زکات را مى‏پردازند و آنها به آخرت يقين دارند. (4) آنان بر طريق هدايت از پروردگارش

تمامى آيات اين سوره جز چهار آيه آخر در مکه نازل شده و227 آيه است . محتواى سوره :. مى دانيم در سوره هاى مکى که در آغاز دعوت اسلام نازل گرديد بيشتر روى اصول اعتقادى , توحيد,,معاد و عودت پيامبران خدا و اهميت قرآن تکيه مى شد, وتقريبا تمام بحثهاى سوره ش

آیه 5 : أُولَئک عَلى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُولَئک هُمُ الْمُفْلِحُونَ(5) ترجمه : آنان را خداوند هدایت کرده ، و آنهارستگارانند. تفسیر: ایمان به رستاخیز آخرین صفتى است که در این سلسله از صفات براى پرهیزگاران بیان شده است آنها به آخرت قطعا ایمان دارند (وبالاخره هم یوقنون ). آنها یقین دارند که انسان ، مهمل و عبث و بى هدف آفریده نشده ، آفرینش براى او خط سیرى تعیین کرده است که با ...

بخش اول اجمالی از سوره شعرا : - نام این سوره از چند آیه آخر آن که پیرامون شعرای بی هدف سخن می گوید گرفته شده است. - این سوره 227 آیه دارد، تمام این آیات ( به جز چهار آیه آخر آن ) در مکه نازل شده است. لحن این آیات مانند دیگر سوره های مکی بیشتر روی اصول اعتقادی، توحید، معاد و دعوت پیامبران خدا و اهمیت قرآن تاکید شده است. در حدیثی از پیامبر اسلام (ص) در اهمیت تلاوت این سوره چنین می ...

نام خالق هستی بخش و پروردگار امام حسین(ع) موضوع مورد بحث پیرامون آیه( انا لله وانا الیه راجعون) است که آیه 156 سوره بقرهاست. در تمام قرآن آیه ای مشابه با این آیه تکرار نشده و با این سیمای ظاهری هم دیده نشده است و تنها در این سوره با چنین سیمایی ظاهر شده است . اما آیات دیگری با این معنا ومفهوم د رقرآن آمده است مثل آیه 185 سره آل عمران ( کل نفس ذائقه الموت)که در تفاسیر از آن به ...

سوره قارعه مقدمه اين سوره در مکه نازل شده و داراى 11 آيه است محتوى و فضيلت سوره قارعه اين سوره به طور کلى از معاد و مقدمات آن سخن مى گويد، با تعبيراتى کوبنده و بيانى تکان دهنده ، و انذار و هشدارى صريح و روشن ، و سرانجام انسانها را به دو گروه تقسيم م

سوره مبارکه قمر از سور مکیه و کوتاه قرآن است که مجموعا پنجاه و پنج آیه است ولى پنجاه و پنج آیه کوتاه،یعنى آیاتى که در حدود نیم سطر است،گاهى کمتر و گاهى بیشتر،و اگر هم بیشتر است‏خیلى کم بیشتر است.مقدمتا مطلبى را عرض کنم و شاید به آن توجه کرده باشید و آن اینکه بعضى از سوره‏هاى قرآن از نظر آهنگ مختلف است.به کوتاهى و بلندى سوره هم چندان مربوط نیست و حتى به کوتاهى آیه هم خیلى ارتباط ...

آیه : وَ مِنهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبىَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیرٍ لَّکمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ رَحْمَه ٌ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا مِنکمْ وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسولَ اللَّهِ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(61) ترجمه : از آنها کسانى هستند که پیامبر را آزار مى دهند، و مى گویند او خوشباور و گوشى است !، بگو خوشباور بودن او به نفع شماست (ولى ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول