دانلود تحقیق آئین بودا و زندگى نامه او

Word 70 KB 8673 11
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بیوگرافى و شرح حال بودا؟

    نام اصلى او سیدرتا است ، مردى از خاندان کاشاتریا از شاهزادگان و اشراف هند که در منطقه بنارس به دنیا آمد.

    پدرش چون اثار حمل در همسر خود مشاهده کرد، برهمنان ایالت بنارس را فراخواند و از آینده کودک از آنان سئوال کرد.

    برهمنان مى گویند که این بوداى بیدار کننده جهان خواهد بود و راهبى بزرگ و پرشهرت خواهد شد.

    پدر از چنین پیشگوئى اى سخت نگران شد؛ چرا که فرزندى مى خواست تا قدرت و ثروت او را به ارث برد و حاکم بر سرنوشت رعایا باشد، نه اینکه راهب و تارک دنیا گردد.

    وقتى کودک متولد شد، براى او شرایط زندگى ویژه اى تدارک دید تا با پیشگوئى راهبان بستیزد و سرنوشت بودا را عوض ‍ کند.

    براى وصول به این مطلوب کلیه روابط او را محدود ساخت تا هیچگونه تماسى با راهبان و مرتاضان و تارکان دنیا نداشته باشد.

    این وضع تا 16 سالگى سیدرتا ادامه داشت .

    بودا از زندگى یکنواخت در کاخ خسته شد، لذا روزى از پیرمرد قصه گویش مى خواند تا او را به گردش ببرد.

    اولین برخورد سیدرتا در این گردش با پیرمردى قد خمیده با موهاى سفید و حالى پریشان است .

    و این چهره تازه و جدیدى است که سیدرتا در وراى دیوارهاى قصر مى دید.

    این کیست ؟

    قصه گویش مى گوید: این مرد مانند من و تو جوانى داشته و اکنون چنین پیر و فرتوت شده است .

    سیدرتاتوضیح بیشترى مى خواهد.

    قصه گو ادامه مى دهد: این مرحله اى است که همه باید به آن برسند، من نیز در آینده چنین پیر خواهم شد.

    سیدرتا مى گوید: این پیرى و کهولت در من هم پدیدار خواهد شد؟

    قصه گویش پاسخ مى دهد: آرى در شما نیز پدید خواهد آمد.

    مى گوید: حتما باید پیر شوم ؟

    قصه مى گوید: حتما پیر خواهى شد.

    بودا حالتش ‍ دگرگون مى شود و دستور مى دهد تا او را به کاخ بازگرداند.

    بودا دگرگون شده بود و در فکر فرو رفته بود، در اندیشه پیرى هیولاى وحشتناکى که در آینده در انتظار او است .

    این کابوس زندگى بودا را دچار بحران کرد.

    بودا چند روز بعد نیز به سیاحت رفت .

    این بار بودا مردى بیمار و از پا افتاده را دید که با مرگ دست و پنجه نرم مى کرد.

    از قصه گو پرسید: این کیست ؟

    قصه گو مى گوید: این مرد بیمار و ناتوان است .

    بودا مى پرسد: بیمارى چیست ؟

    جواب مى شنود که : بیمارى نوعى گرفتارى و تحول جسمى است که در آدمیان پدید مى آید و سلامتى را سلب مى کند.

    بودا مى پرسد: آیا ممکن است این بیمارى در من راه یابد؟

    قصه گو پاسخ مى دهد: آرى به سراغ تو نیز خواهد آمد.

    بودا مى پرسد: آیا من نیز چنین زار و نزار خواهم شد؟

    قصه گو مى گوید: آرى تو نیز چنین خواهى شد.

    سیدرتا مى گوید: مرا به خانه بازگردانید، امروز گردش مرا بس است .

    دوران خلوت و انزواى بودا آغاز شد.

    وى به پیرى بیمارى و عواقب آن مى اندیشید.

    بار دیگر بودا راهى سیاحت مى شود و این بار مرده اى را مى بیند و دوباره سئوالات او آغاز مى شود: این کیست و چیست ؟

    چرا مرده ؟

    آیا من نیز خواهم مرد؟

    از سرنوشت او مى پرسد، جواب مى شنود که در آن جهان دیگر کسى را ندارد، و کسى او را نمى شناسد، و...

    بودا برخود مى لرزد، مى ترسد و به کاخ باز مى گردد.

    دوران امساک بودا شروع مى شود، از همه کس و همه چیز جدا مى شود، سخت در اندیشه پیرى بیمارى و مرگ فرو رفته است .

    بار دیگر به سیاحت مى رود و این بار فرد فقیر ژنده پوشى را مى بیند که در عالم خلسه فرو رفته ، با سرى تراشیده و حالتى متغیر، همچون کوه استوار و محکمم که گوئى با تمام مظاهر مادى دنیا در حال جنگ است و در آستانه پیروزى بر دنیا و مافیها قرار دارد.

    سئوالات بودا آغاز مى شود: این کیست ؟

    چرا چنین کرده ؟

    با مردم قهر است ؟

    با زندگى چى ؟

    و جواب مى شنود که او مردى راهب است ، مرتاض است ، ریاضت مى کشد.

    و سئوالات بودا: مرتاض ؟

    ریاضت ؟

    آرى ریاضت یعنى مبارزه با غرایز و بریدن از جاذبه هاى مادى و دنیوى و پیوستن به دنیائى دیگر...

    سخنان قصه گوى بودا در او اثر عمیقى مى کند.

    تقاضا مى کند که وى را به نزد مرتاض ببرد تا از سخنان او درسى بیاموزد.

    در این دیدار، زندگى آرام و بى دغدغه راهب تاءثیر شگرفى بر بودا گذاشت و میسر زندگى او را به طور کلى دگرگون کرد و سرانجام از او شخصیت و آئینى ساخت که امروز در چند کشور بزرگ جهان پیروان فراوانى دارد.

    بودا در کاپیلاواستودر جنوب نپال درسال 560 یا 563 ق .م متولد شد.

    نام قبیله و خاندان او گوتما بود، لذا وى را ملقب به سکیا مونسى یعنى داناى قبیله ساکیا کردند.

    و چون بعدا به ارشاد وهدایت مردم جامعه خویش پرداخت ، او را بودا یعنى نور و درخشان گفته اند.

    این نام ولقب تا به امروز در میان جوامع بشرى به رسمیت شناخته شده و تعالیم او نیز به همین عنوان بودائیسم بودائى نامیده مى شود.

    پدر بودا یکى از پادشاهان یک ایالت هند بود.

    در قلمرو سلطنت او، افکار برهمنى و فلسفه هاى مختلف هندى حضور داشت .

    محور این آراء و افکار فلسفى همان گونه که در مباحث گذشته آمد، بر تزکیه و نجات انسان درتلقى هندى آن استوار بود.

    و آنگونه که گذشت ، پدر هراسان از سرنوشت فرزند چنا ن تدابیرى اندیشید و مراقبت هائى معمول داشت .

    اما دیدیم که بودا از کاخ مجلل پاى به بیرون نهاد و دگرگون شد.

    محققان تاریخ ادیان برآنند که دو حادثه مهم در کاخ زندگى بودا او را متحول نمود.

    این دو حادثه به لحاظ محتوى همان برخوردهاىخارج از کاخ را در بردارد.

    حادثه نخست بیمارى یک رقاصه است که توجه بودا را به خود جلب کرد، رقاصه اى که مبتلا به بیمارى سل بود و سرنوشت دردناک خود و خواهرش را که او نیز از بیمارى سل در گذشته بود، براى بودا باز گفته بود.

    حادثه دوم وصیت این رقاصه درحال مرگ به بودا است که از فقر و پیرى مادرش براى او گفته بود.

    پیش گوئى برهمنان درباره سیدرتا والدین او را نگران ساخته بود.

    طرح ازدواج بودا تلاشى براى رهائى از خلوت گزینى او است .

    اما بودا دیگر متعلق به این دنیا نیست و ازدواج نتوانست او را از تفکر و اندیشه باز دارد و خلاء وجودى او را پر کند.

    سیدرتا همچنان درخلوت خویش ، غرق در دناى دیگرى است .

    مشاهدات بودا (پیرى بیمارى فقر، مرگ ،ریاضت و...) سخت او را به خود مشغول کرده است .

    او از مرتاض آموخته بود که باید رنج را رها کرد و بى بى رنجى رسید؛ به بى رنگى ، به بى نیازى و...

    مرتاض به اینها رسیده بود و بودا در اندیشه شدن ، رسیدن و رهائى ازرنج .

    اینکه بودا فرزندى دارد.

    و در شب تصمیم و سرنوشت به اتاق همسر و فرزندش مى رود، مادر و فرزند خوابیده بودند، بودا آن دو را از خواب بیدار نمى کند و با آنان وداع مى کند.

    از تاریکى شب استفاده کرد و راهى جنگل شد .اندکى بعد اسبش را نیز رها مى کند تا یادگار اشرافیت را با خود نداشته باشد.

    در انبوه جنگل گم مى شود، مى رود و مى رود تا به پنج برهمن کهنسال مى رسد.

    به جمع آنان مى پیوندد.

    ریاضت بودا آغاز شد.

    او در این راه آنچنان کوشید که در آستانه نیروانا قرار گرفت .

    تا آنجا متعالى شد که بر همه پارسایان روزگار خویش پیشى جست .

    او دیگر سیدرتا کاشاتریا و...

    نیست، بوداست که تارک تمام لذات مادى و تجملات دنیوى است .

    بودا از شهرت رنج مى برد و بار دیگر از جامعه فاصله مى گیرد.

    در کنار درختى منزل مى کند و تصمیمى مى گیرد در زیر همین درخت بماند تا بمیرد.

    این درخت بو بود.

    بودهى از ریشه بیدار شدن و آگاه شدن ، روشن شدن ، اشراق وعرفان است .

    بودا سالها در کنار درخت بومى ماند تا پیروز مى شود،نجات مى یابد و به حقیقت مى رسد.

    آنگاه لباس بودائى بر تن مى کند.

    گویند نام اواز همین درخت بودهى گرفته شده است .

    در پاى همین درخت به نیرواناحقیقت مطلق رسید.

    از زیر همین درخت به زادگاهش برگشت ، ژنده پوش ، برهنه پا، درویش وار و در هیبت یک مرتاض.

    ابتدا مردم زادگاهش را دعوت مى کند، برخى از مردم دعوت او را پذیرفتند و برخى دیگر زندگى مادى را ترجیح دادند.

    بودا در سال 483 ق .م .

    در سن هشتاد سالگى درگذشت .

    آخرین کلام وى خطاب به راهبان این بود: هر چه مرکب است ، دستخوش تباهى و فنا است .

    پیروان اولیه بودا، نخستین معبد بودائى سانگهارا بنا کردند و دعوت خود را درشمال هند آغاز نمودند .

    افسانه هاى بودا؛ گویند روزى که بودا در زیر درخت بو به تفکر و خلسه فرو رفته بود، بازرگانى با قافله و کالاى تجارى خود از آنجا عبور مى کردد.

    بازرگان را نظر به بودا افتاد، او و همراهانش به دیدار وى شتافتند و صدقاتى در کنارش یا در کشکولش انداختند.

    این کشکول بعدها سمبل ریاضت کشان بودائى شد.

    بازرگان مزبور و یاران او در کنار بودا نشستند و به او غذا تعارف کردند.

    بودا به آرامى غذا خورد.

    دو بازرگان که تاپوسا و بهالى کا نام داشتند، در مقابل او زانو زده و گفتند: اى بوداى مقدس !

    ما به تو و آئین تو پناه مى آوریم و از تو مى خواهیم که ما را تا پایان عمر از پیروان خود بشمار آورى این دو بازرگان از نخستین پیروان بودا بشمار مى روند.

    بازرگانان از نزد بودا برخاسته به سوى آن پنج راهب رفتند، راهبان به آنان توجهى نکردند.

    وقتى بودا به نزدشان آمد، به استقبال او شتافتند.

    چون بودا جلوس کرد، راهبان به دورش حلقه زدند.

    راهبان پرسیدند: آیا سرانجام به مقصود خود دست یافتى و به درک حقیقت نائل شدى بودا گفت : آرى مرتاضان با تردید گفتند: اى گوتاما!

    چگونه به معرفت و نجات راه یافتى در صورتى که زهد و ریاضت را ترک گفتى و به زندگى مادى پرداختى (مقصود خوردن غذاى بازرگانان بود)!

    بودا گفت : جویندگان حقیقت هرگز در دام مادیان و لذائذ دنیا گرفتار نمى شوند.

    گوش فرا دهید!

    تا هنگامى که چرخ زمان بگردد و آدمى زندگى کند، عمل نیز وجود خواده داشت .

    و چون بذر نیکى کاشتى ، ثمر خوب درو مى شود، و چون اعمال بد باشد، جز بدى و رنج چه انتظارى مى توان داشت .

    پس ‍ باید تا مى توان ، نیکى کرد و از پلیدى و بدى دورى جست و از علائق و شهوات خود را دور نگاه داشت .

    چنین افرادى مرگ برایشان زندگى جاوید و پر از سعادت است که از این رهگذر به نیروانا نائل مى شوند، زیرا هر گاه خواهش و تمنائى وجود نداشت ، رنج و گرفتارى نیز نخواهد بود.

    برخورد منفى بودا با متون مقدس وداها، اعتبار و قداست آنها را در جامعه هند پائین آورد.

    بودا درباره متون ودائى مى گوید: مى گویند وداها کتب مقدسه ، معلم ربانى و سرمشق زندگى هستند، اما من مى گویم که چنین نیست ، وداها تا این اندازه که مردم براى آنها ارزش قائلند، داراى ارزش نیستند، وداها مقدس نیستند، زیرا راههاى بیهوده را به مردم مى آموزند، مانند دعا، نماز و قربانى کردن که مراسمى بیهوده و عارى از حقیقت اند.

    وداها مقدس نیستند؛ چون مردم را به پرتگاه اختلافات نژادى دعوت مى کنند، و این تعلیمى نادرست است .

    اما من مى گویم که آدمیان عموما مساوى و یکسان خلق شده اند و آنگاه به دو گروه تقسیم گردیده اند: 1 نیکان .

    2 پلیدان .

    شرافت مقیاس انان است ؛ افرادى که در زندگى نیکى کنند و راه صواب پیمایند، از گروه شریفان و نیکان هستند و انان که به زشتى دست آلایند، بدکاران و گمراهانند و...

    بودا مى گوید: من اعتقاد به خلقت طبقاتى ندارم ، زیرا جهان هستى نه آغازى دارد و نه پایانى خواهد داشت ...

    بنابراین وداها چه به مردم آموختنه اند و کدام روش را تعلیم داده اند؟

    اصول اساسى تعالیم بودا؛ محور آئین بودا بر حقیقت جوئى استوار است و طالبان حقیقت باید اصول اساسى چهارگانه اى را باور داشته و به آنها عمل نمایند.

    این اصول دذاراى فروعى است که فروع آن نیز متفرع بر فروعى دیگر است .

    اصل اول : دوکا؛ یعنى رنج ، زندگى رنج است از ولادت تا مرگ ، رنج کودکى ، رنج نوجوانى ، رنج جوانى ، رنج پیرى بیمارى فقر، اضطراب مرگ و...

    این رنجها را باید شناخت .

    اصل دوم : منشاء رنج ؛ آمال و آرزوها، هوسها و علائق فراوان آدمى منشاء رنج است .

    این منشاءها را نیز باید شناخت .

    اصل سوم : قطع رنج ، ستیز با خواسته ها و غرایز مادى هوسها و آنچه رنج آور است و این با ریاضت بودائى ممکن است .

    اصل چهارم : طریق قطع و دفن رنج است که باید جوینده حقیقت آن را بیاموزد.

    و این تعالیم بوداست .

    فروع حاصله از این اصول چهارگانه ، بر هشت است : 1- ایمان پاک ؛ در زندگى به راستى و درستى باید گام نهاد.

    2- اراده پاک ؛ با ایمان پاک اراده پاک حاصل تواند شد.

    3-گفتار پاک ؛ راست باید گفت و به حق باید گفت .

    4- کردار پاک ؛ کردار پاک از ایمان پاک مى باشد.

    5-کسب و کار پاک ؛ کسب پاک و مشروع با اخلاق و امانت دارى باید باشد.

    6- کوشش پاک ؛ پرهیز از وسوسه هاى ناپاک و بدى ها و...

    7- اندیشه پاک ؛ تصورات پاک و اندیشه پاک باید داشت .

    8- تمرکز کامل اندیشه ؛ باید تمرکز فکر و اندیشه داشت تا کارها درست آید.

    هر بودائى باید به اصول و فروع عمل کند تا آرامش خاطر یابد و از رنج رها شود و نجات یابد.

    اخلاقیات بودا؛ بودا ابتدا به پرهیز دعوت مى کند و نصیحت مى نماید.

    الف : نباید کردها: 1- موجودات زنده را نباید کشت .

    2- اموال دیگران را نباید تصاحب کرد.

    3- به ناموس دیگران نباید تجاوز کرد.

    4- دروغ نباید گفت .

    5- شراب سکر آور نباید نوشید.

    ب : باید کردها: 1- باید رنج فردى را ترک کرد.

    2- باید در رنج زندگان اندیشید.

    3- باید در رنج جامعه جهانى شریک بود.

    4- باید حسن نیت داشت.

    5- باید دلسوز دیگران بود .

    6-باید عفو و بخشش داشت .

    7-باید فداکار و خدمتگزار مردم بود.

    8- باید از حیله و فریب پرهیز کرد.

    9- باید از پرخورى و شکم پرورى دور کرد.

    10- باید از لهو و لعب دورى کرد.

    11- باید از زیور الات و عطریات پرهیز کرد.

    12- باید از خوابیدن در بستر نرم دورى کرد.

    13- باید از قبول سیم و زر و مال دنیا دست برداشت .

    ج : بوداو زن: به نظر مى رسد که در دیدگان بودا زن جزء آلودگى ها باشد، اما در منطق اخلاقى بودا محترم است .

    به همین دلیل که مرد را از زنا باز مى دارد و حرمت همسر مرد را واجب مى شمارد.

    از دیدگاه بودا بدرفتارى آلایش ‍ زن است و چشم تنگى آلایش بخشنده ، کردارهاى بد در این و آن جهان آلودگى اند.

    مراسم و علائم بودائى ؛ مراسم بودائى بر خلاف مراسم پیچیده ودائى ؛ بسیار سهل و ساده است .

    این مراسم به تعلیم خود بودا به یادگار مانده است : 1- تراشیدن سر و صورت که خود نوعى ریاضت و رنج در جهان مادى است .

    2- لباس زرد پوشیدن که مبین اضطراب درونى یک بودائى مذهب بشمار مى رود.

    3- آرامش و تامل درونى ، که هر بودائى در هر روز پس از فراغت از کارهاى روزانه ، چند ساعتى در خویش فرو رفته و خود را از جهان مادى بیرون کند .

    4- انداختن کشکول بر دوش یا دست ؛ بر هر بودائى لازم است که کشکول گدائى بر دوش یا در دست داشته باشد تا اگر روح نخوت و غرور در او طغیان کند، این عمل وى را تسلیم و آرام سازد.

    نیروانا؛ در سخنان بودا نیروانه بسیار بکار رفته است .

    نیروانه روح کلام و ایده آل بودا است .

    نیروانه چون ذات بی مرگى است : ارهت مى کوشد تا از آنچه جاوید نیست ، آزادى بیابد و به ذات بی مرگى برسد.

    نیروانه چون ذات بیمرگى ، جاوید و خواستنى است ؛ نیکبختى است .

    رهرو به بی مرگى رسیده ، به چنان یقینى آراسته است که استوارى آن چون استوارى زمین و پایدارى آن چون پایدارى آستانه در است .

    او چون دریاچه اى است که از گل و لاى آزاد است ؛ بى آلایش و پاک است .

    او در این حالت آرامش جاوید چهره اى درخشان دارد؛ از این جاویدى جائى است که در آن نه زمینى است ، نه آبى ، نه فروغى ، نه هوائى ، نه نامحدودى مکان ، نه محدودى دانستگى ، نه ادراک ، نه ایستادن ، نه رفتن ، نه ماندن ، نه مرگ ، بى پایدارى بى پیشرفت و بى پایگاه است ؛ این پایان رنج است .

    مسیر نیروانه ؛ بودا مى گوید: همه چیز جهان در آتش است و از آتش ‍ مى سوزد.

    چیزها از چه در آتش اند؟

    از آتش شهوت ، کینه و فریب .

    من مى گویم که از زاییده شدن ، مرگ ، پیرى ، اندوه و زارى ، رنج و غم و نومیدى است که چیزها در آتش اند.

    رهروى که راه هشتگانه عالى را پیموده و به فرونشاندن این سه آتش توفیق یافته ، سردى و آرامش آن را مى شناسد.

    رهرو اگر در سیر عوالم درونى خود به نیروانه برسد و زیست او همچنان برقرار باشد، نیروانه او ذات نیروانه با در کار بودن بنیادخوانده مى شود.

    مراد از بنیاد همان پنج بخش هستى ساز است و از آنجا که ندانستن و تشنگى (دو علت دوباره زائیده شدن ) به آنها مى چسبند، آن را بنیاد خوانده اند.

    رهرو کامل یا هرهت اگر در مسیر خود به نیروانه دست یابد، و این همزمان با مرگ او باشد، آن را ذات نیروانه با در کار بودن بنیاد مى خوانند که به پرى نیروانه هم معروف است .

    باید توجه داشت که این دو مقام نیروانه دو نیروانه جداگانه نیستند، بلکه به اعتبار آن که ارهت آنگاه که زیست او برقرار باشد، یا آن که در مرگ به نیروانه رسیده باشد، یکى از این دو نام به نیروانه او داده مى شود.

    نیروانه ، ذات بی مرگى است .

    سراسر راه هشتگانه عالى و به طور کلى همه ذمه راه میانه وسیله رسیدن به مقصود، یعنى نیروانه است که آغاز آن آزادى و اوج آن ذات بی مرگى است .

    در این باره که راه هشتگانه وسیله است نه مقصود، در بسیارى از گفتارهاى بودا سخن گفته شده است که یکى دو نمونه از آنها آورده مى شود: اى رهروان !

    هر چه فرو نشاندن شهوت ، فرو نشاندن کینه و فرو نشاندن فریب است ، ذات بی مرگ خوانده مى شود.

    این راه هشتگانه عالى خود راهى است که به بیمرگى مى انجامد....

    اى راه !

    آنجا که کالبدى هست ، ماره چیزهائى از طبیعت ، یا هر آنچه از میان رفتنى است ، او آنجاست ، پس ، اى راه !

    به کالبد چون ماره نگاه کن .

    آن را چون طبیعت ماره بدان ، آن را چون چیزى از میان رفتنى ، چون باد و آماس ، چون قلاب ، چون درد و چون سرچشمه درد بدان ، هر که آن را چنین بنگرد، آن را درست نگریسته است ....

    ولى ، اى سرور!

    درست نگریستن براى چه مقصودى است ؟

    درست نگریستن براى بیزارى است .

    بیزارى براى چه مقصودى ؟

    بیزارى براى آنکه بى شهوتى به وجود آید.

    ولى ، بى شهوتى براى چه مقصودى ؟

    - بى شهوتى ، براى آزاد شدن .

    ولى ، آزادى براى چه مقصودى ؟

    اى راده ، آزادى براى نیروانه .

    مقصود از نیروانه چیست ؟

    اى راده ، این پرسشى است که بسى دور مى رود.

    این پرسش از دایره پاسخ بیرون است .

    براى فروشدن در نیروانه ، براى به آن سو و نزد نیروانه رفتن ، براى اوج در نیروانه است که راه قدسى را زندگانى مى کنند.

    مقصود بودا از ناآگاه یعنى بی درد، بیکاره و تن آسا است .در آئین بودا آگاهى مقام برجسته اى دارد.

    آگاهى یعنى : توجه همراه با هوشیارى و کوشش و همت است و بنیاد هر گونه پیشرفتى در زندگى رهروى است ...آگاهى نیز بنیاد همه حالتهاى شایسته است و نیرومندترین این حالتها به شمار مى آید.

    آخرین سخن بودا به هنگام مرگ این بود که گفت : بیدار و هوشیار کوشش کنید.

    شهوت و کینه و فریب : سه آتش یا سه ریشه شهوت ؛ یعنى اندیشه نادرست ، ادراک ناپاکى ، کشتن ، دزدیدن ، کامجوئى ، دروغ گوئى ، بدگوئى ، درشتگوئى ، یاوه گوئى ، حرض ، بدخواهى ، و نظرهاى نادرست ، اینها چیزهائى هستند که یا از شهوت یا از کینه یا از فریب پیدا مى شوند.

    یعنى دشمنى و خشم ، فریب ؛ یعنى دانستن درغین ، اندیشه نابجا و نادانى است .

    ایه سه ، ریشه هاى کردارهاى ناشایسته اند.

    مراد از ریشه یا علت آن شرایطى است که بودنشان تعیین کننده ویژگى اخلاقى یک کردار ارادى است .

    بیمرگى ، راه بیمرگى ؛ راه ، حالت جنبه منفى نیروانه است که به طور مثبت برترین آزادى معنوى است .

    بی مرگى به ذات جاوید نیروانه اشاره مى کند.

    شریفان ؛ مراد از شریفان ، همان آریاهاست ، مراد از آریائى در متن هاى بودائى ، صفت نجیب ، عالى و شریف است نه صفت یک نژاد خاص .

    ارهت ؛ یعنى مرد تمام ، مرد ارزنده .

    و یکى از چهارتن شریف .

    و این چهار تن انسانهاى ایده آل فلسفه بودا مى باشند: 1- به رود رسیده یا سوته پننه .

    2- یک بار باز آمده یا سکد آگامى .

    3- بى بازگشت یا آناگامى .

    4- ارهت یا مرد تمام .

    آزادى از بند؛ یوگا به معناى یوغ و بند است و در اصطلاح به چهار آلودگى گفته مى شود که همان کام ، وجود، نظرهاى نادرست و نادانى است .

    یوگاکاهما یعنى آزادى از چهار آلودگى .

    نیروانه ؛ واژه نیروانه که پالى آن(نبانه است ، دو اشتقاق پذیرفته است ؛ یکى که آن را ساخته شده از دو جزء: 1 نیر یعنى نه و وا مى داند.

    وا یعنى : باد زدن ، وزیدن ، دمیدن ، نیسوا یعنى خاموش شدن چراغ ، آتش و مانند اینها، و نیروانه یعنى خاموش شده ، سرد شده ، فرو نشسته ، فرو نشانده .

    نظر دیگر این است که نیروانه از دو جزء: 1 نیر و وانه ساخته شده است .

    وانه یعنى شهوت ، تشنگى و طلب : از آنجا که روگرداندن (نى ) از وانه یعنى شهوت است ، آن را نیروانه مى خوانند.

    رهرو؛ در لغت به معناى گدا و درویش است .

    ولى در اصطلاح بودائى به کسى گفته مى شود که راه هشتگانه عالى را در انجمن رهروان مى پیماید.

    در زمان بودا، در هند، مرتاضان دوره گرد بسیار بوده اند که همه را به نام پارى باجاکا مى خوانده اند.

    نام اینان بارها در متن هاى کهن بودایى آورده شده است .

    و اغلب نیز به نام عمومى تر سمنه براهمنه نامیده شده اند.

    اینان گاهى گروه وار و در جرگه هاى گوناگون مى زیستند.

    در یوزگى مى کردند، زندگانى مرتاضانه در پیش مى گرفتند و بى خانمان بودند، ویژگى برجسته شان بینوائى ، بى جفت و بى فرزند بودن و ساده زیستن بود.

    هم اینان بودند که راه را براى انجمن رهروان بودائى باز کردند.

    رهرو زن ، بکونى ، و بکشونى خوانده مى شود.

    چهار حقیقت عالى ؛ بودا با پیمودن راه هشتگانه عالى به چهار حقیقت رسید؛ یعنى به حقیقت درباره رنج ، حقیقت درباره خاستگاه رنج ، حقیقت رهائى از رنج و حقیقت آن راه که به رهائى از رنج مى انجامد.

    این راه خود به تنهائى هدف نیست ، مقصد و مقصودى دارد که همانا نیروانه است و ذات جاویدى .

    نیروانه و مسیر آن را دانستیم .

    اینک آن چهار حقیقت را دریابیم تا در مسیر نیروانه به سر منزل مقصود برسیم : 1- حقیقت عالى رنج دوکاهام آریا ساکام ؛ بودا مى گوید: زائیده شدن رنج است ، پیرى رنج است ، بیمارى رنج است ، مرگ رنج است ، از عزیزان دور بودن رنج است ، با ناعزیزان محشور شدن رنج است ، به آرزو نرسیدن رنج است .

    سخن کوتاه ، همه پنج بخش دلبستگى رنج اند.

    2- خاستگاه رنج ؛ خاستگاه رنج تشنگى است .

    تاناهامیل و طلب یعنى تشنگى کام ، تشنگى هستى و تشنگى نیستى .

    و همین تشنگى است کهبه دوباره زائیده شدن راه مى برد و بسته به کامرانى است .

    3- رهائى از رنج ؛ رهائى از رنج همان رهائى از تشنگى است .

    یعنى رها کردن آن ، روگرداندن از آن ، آزادى و وارستن از آن است تا نشانى از آن به جا نماند، چون تشنگى از راه حس ها پیدا مى شود، پس رهائى از آن در خویشتن دارى و نگهدارى از درهاى حس است .

    4- راه رهائى از رنج ؛ این راه همان راستى و درستى در شناخت ، در اندیشه ،در گفتار، در کردار، در زیست ، در کوشش ، در آگاهى و در یک دلى ، یعنى سمادى است .

    یعنى راه هشتگانه عالى .

    راه هشتگانه عالى ؛ 1- شناخت درست ؛ یعنى شناختن چهار حقیقت عالى .

    2- اندیشه درست ؛ آزادى از هوس ، بدخواهى و بیزارى و آزادى از آزار و ستمگرى.

    3- گفتار درست ؛ خوددارى از دروغگوئى ، چرندبافى ، درشت گوئى و یاوه گوئى .

    4- کردار درست ؛ پرهیز از آزردن زندگان ، یعنى کشتن ، دزدى بى عفتى .

    5- زیست درست ؛ خوددارى از پیشه هائى که براى دیگران زیان آور باشد؛ چون اسلحه فروشى ، برده فروشى ، طالع بینى و...

    6-کوشش درست ؛ براى دور ماندن از بدى پیروز شدن بر هر گونه بدى و شکوفاندن و نگاهداشتن هر نیکى که در رهرو پیدا مى شود.

    7- آگاهى درست ؛ رهرو در این گام درباره تن ، احساسات ، دل و...آگاهى روشن دارد و آگاه زندگى مى کند.

    8- یکدلى درست ؛ یعنى با آگاهى درست رو کردن به نگرش و به هر پله نگرش دل سپردن .

    کتب مقدس ؛ کهن ترین کتب بودائى موجود به زبان پالى مرسوم به تى پتکه یا سه سبد یا کانون پالى مى باشد.

    سه سبد شامل : 1- ونیه پتکه یا سبد روشن 2- سوته پتکه یا سبد آئین 3- ابى ذمه پتکه یا سبد آئین برتر سوته پتکه از پنج مجموعه فراهم آمده است که به پنج نکایه معروف اند.

    یکى از این مجموعه ها کودکه نکایه یعنى مجموعه گفتارهاى کوتاه است که خود از پانزده کتاب ساخته شده است .

    یکى از این پانزده کتاب به ذمه پده یا ذمه پده معروف است .

    مجموعه هاى بودائى : 1- آنگوتارا نیکایا (نکایه.

    2- دیا نیکایا نکایه 3- میجمى ایمانیکیا نکایه 4- سامى یوتانکایه 5- سوتانى پاتا متن کهن بودائى 6- پیتاکا سبدهاى قانون تالیف 241 ق .م شامل : الف : حکایات ، ب : انضباط، ج : شریعت .

    7- یاتاگا 8- کنجور و تنجور.

    مرگ بودا؛ و انشعاب در آئین او همان گونه که آمد، سیدارته گتمه از خاندان سکیه در جنگل لومبن (نپال کنونى) متولد شد.

    تاریخ تولد او به درستى روشن نیست ، قرن ششم ق .م .

    قرن مورد توافق زمان بودا است .

    پدرش : سودودنه است .

    در سن هشتاد سالگى در گذشت .

    جان ناس ‍ مى گوید: وى احتمالا در سال 560 ق .م .

    در شمال هند در یکصد مایلى شمال شهر بنارس متولد گریده است .

    پدرش راجه یا سلطانى بوده است که بر قبیله ساکیا فرمانروائى مى کرده است .

    بارى چهل و پنج سال بر بودا گذشت .

    در طى این مدت وى دائما به وعظ و تعلیم و تربیت امور مشغول بود.

    سرانجام در هنگامى که عازم مسافرت به بلدى مجهول بود...، در هشتمین روز سفر خویش وقتش به سر رسید.

    پس از صرف مختصر طعامى هنگام ظهر در خانه زرگرى به نام چوندا، بسختى بیمار گردید و اندکى بر نیامد که جام مرگ رانوشیده ، در میان دو درخت صندل جان شیرین را تسلیم کرد.

    انشعاب در آئین بودا؛ در اواسط قرن سوم ق .م .

    آئین بودا با حمایت آسوکا پادشاه قدرتمد هند رواج یافت .

    گسترش این آئین در سراسر هند باعث شد تا جنگ و رنج و ستم و نابسامانیهاى اخلاقى اجتماعى کاهى یابد.

    دو قرن بعد از درگذشت آسوکا مذهب بودائى در هند کاملا فراگیر شد.

    از این دوران به بعد بود که از اعتبار و گستردگى دین بودا به تدریج کاسته شد.

    از قرن هفتم میلادى تا قرن دوازدهم میلادى دوران عزلت آئین بودا است .

    آنگاه این آئین از مرزهاى هند گذشت و پا به سیلان ، بیرمانى ، سیام ، کامبوج ، ترکستان ، تبت ، چین ، کره ، ژاپن و...

    گذاشت و در این کشورها رواج یافت .

    سرنوشت اولیه این آئین پس از مرگ بودا (دو قرن بعد) دستخوش ‍ حوادث شد و به هیجده شاخه یا فرقه یا رنگ تقسیم شد.

    از میان این هیجده فرقه ، دو فرقه بزرگ ، مشخص گردید: فرقه ناقل کوچک و فرقه ، ناقل بزرگ پدیدار شدند.

    ناقل کوچک یعنى طریقه اى که وسیله نجات فرد مى گردد و ناقل بزرگ وسیله اى است که مؤ من مى تواند دیگران رابا خود هماهنگ و همراه سازد.

    این دو فرقه بعدها ماهایانا و هیتایانا نام گرفتند و سپس فرقه سومى که لاما نام گرفت ، پدیدار شد.

    فرقه ماهایانا که سختگیرى هاى کمترى دارد، امروزه در چین، کره و ژاپن و آسیاى جنوبى رواج دارد.

    مذهب هیتایانا که فرقه سنت گراى بودائى است و مبتنى بر تعالیم عصر بودا است ، درسیلان وبیرمانى پیروانى فراوان دارد.

    نیروانا در تلقى این فرقه عبارت است از: زوال و نیستى و فناى مطلق .

    پیروان این فرقه معتقدند که نجات در هیچ است و بر این باورند که پارسایان در نیروانا دیگر نمى توانند به مقام بودائى دست یابند و دوباره به این جهان آیند و در نجات خلق بکشوند.

    اما فرقه ماهایانا، نیروانا را یک نوع بهشت پرآرامش مى داند.

    در اعتقاد عوام بودائیان نیروانا بهشت حقیقى تلقى شده است .

    و نیز مى گویند پارسایان که در نیروانا منزل کرده اند، مى توانند به مقام بودائى برسند و در راه نجات انسانها بکوشند.

    بوداى واقعى روزى ظاهر خواهد شد و بشریت از وجود او بهره مند خواهند شد.

    در این مذهب یک نوع دوزخ براى متوفى که اگر مجرم و گناهکار باشد، وجود دارد.

    اما مذهب لاماکه در تبت رواج دارد، معجونى از اندیشه ها و عقاید و آراء ادیان بدوى است .

    لاما به معناى برتر و عالى تر است .

    فرقه هاى : ویب هاشى کا، سوت ران تى کا ، جوکاچارا و مادهیامى کا نیز از شاخه هاى هیتایانا و ماهایانا مى باشند.

    در این شاخه نوعى واقع گرائى نهفته است .

    مثلا در شاخه ویب هاشى کا، واقع گرائى بدون واسطه در کار است .

    و در سوت ران تى کا واقع بینى غیر مستقیم اشراق گونه اى به چشم مى خورد.

    جوکاچارا روش سنتى بودائى در طریق ریاضت نفس و جسم را تبلیغ مى کند.

    این فرقه ها کدام بخشى از تعالیم بودا را حفظ کرده اند و مانند طبیعت هر مذهب دیگر در تفسیر و تبیین تعالیم و روش بودا با یکدیگر اختلاف دارند.

    اما دامنه و عمق این اختلاف به گونه اى نیست که آنها را در مقابل یکدیگر قرار دهد.

    هر چند که مذهب یا فرقه سنت گراى هیتایانا بیشترى به خرج مى دهد و سخت گیرى بسیارى دارد.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

ادیان تشکیلات مذهبى و حوزه‌هاى دینى هر یک از ادیان در برمه، اکثراً در همان مکان‌هاى عبادتی، زیارتی، معابد و مساجد دایر مى‌باشد، رهبران مذهبى در قسمتى از این مکان‌ها به رتق و فتق امور پیروان خود مى‌پردازند،و در موقع لزوم فعالیت‌هاى تبلیغى جهت ترویج ادیان خود را انجام مى‌دهند. البته به غیر از بودائیانى که خود داراى تشکیلات عظیم تعلیم و تربیت در گوشه و کنار این کشور مى‌باشند. ذیلاً ...

سالها پیش نه چندان دور ، بیش از دو دهه ، رهرو جوانى از سرزمین خاورمیانه جهت فراگیرى فنون رزمى به خاور دور اعزام مى شود . این رهرو در تایپه فنون رزمى را فرا مى گیرد که در آن سرزمین به نام KUNG-FU-KARATO معروف بود. رهرو پس از بازگشت به استادى چیره دست در زمینه هاى رزم ( علم تن ، روانشناسى ، پزشکى ، فلسفه گرائى ، روح روان ((چان))(ذن) علوم (( فیزیک )) ، ریاضیات ، (( شیمى )) جهان ...

مقدمه: راسر: جهان مرئی جز خزانه‌ای از صورت‌ها و علائم نیست که تخیل انسان به هر یک جایی و مکانی می بخشد و نوعی چراگاه است که در آن به چرا می رود و باید آن را هضم کند و تغییر دهد. کلیه استعدادهای انسان باید تحت کنترل تخیل باشند ، تخیلی که همچنان معطوف به همه آن‌هاست . "بودلر" فرآیند آغاز و دگرگونی هنرهای تجسمی به مانند تمامی جنبه‌های زندگانی آدمی به عنوان موجودی اجتماعی، به اشکال ...

هنر معابد هنر بودایی پیروان دین بودا، دینی که در دشت­های شمال هند در قرن ششم پیش از میلاد شکل گرفت، در قرن اول پس از میلاد از راه­های زمینی یا دریایی خود را به چین رساندند. گفته می­شود مبلغ مذهبی آیین بودا در چین که به نام An shigao شناخته می شود، در سال 148 پس از میلاد مسیح در پایخت Luoyang مستقر شد، تا به اجتماعات خارجی آن جا خدمت کند و هم چنین برای عوض نمودن دین دربار چین ...

مهر پرستی یا آیین مهر یا میترائیسم از دین‌ های باستانی ایرانیان بود که بر پایه ایزد ایرانی مهر و دیگر ایزدان ایرانی بنیاد شده بود. مهرپرستی در حدود بیش از 5000 سال پیش در میان ایرانیان ساکن دشت مغان به وجود آمده اما بنا به دلایل مذهبی پیدایش آنرا به زمان تولد عیسی پیامبر ترسایان نزدیک می کنند!این آیین از سده نخست میلادی درشاهنشاهی روم همه گیر شد کرد و بنا به روایتی دیگر مدت پیش ...

آمادگي هاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى 1- پاک بودن محيط 2- نقش معاشران و دوستان نقش معاشران در روايات اسلامى تاثير معاشرت در تحليلهاى منطقى 3- تاثير تربيت‏ خانوادگى و وراثت در اخلاق رابطه اخلاق و تربيت‏خانوادگى در احاد

مهر پرستی یا آیین مهر یا میترائیسم از دین‌ های باستانی ایرانیان بود که بر پایه ایزد ایرانی مهر و دیگر ایزدان ایرانی بنیاد شده بود. مهرپرستی در حدود بیش از 5000 سال پیش در میان ایرانیان ساکن دشت مغان به وجود آمده اما بنا به دلایل مذهبی پیدایش آنرا به زمان تولد عیسی پیامبر ترسایان نزدیک می کنند!این آیین از سده نخست میلادی درشاهنشاهی روم همه گیر شد کرد و بنا به روایتی دیگر مدت پیش ...

گوتاما بودا شاهزاده‌اي بود بنام سيدارتا گوتما از تيره شاکيا که پيرامون ???? سال پيش (سده پنجم پيش از زايش مسيح) در منطقه کاپيلاواستو در نپال امروزي ميزيست. بنابر داستان‌هاي بودايي سيدارتا (واژه سيدارتا بمعني کمالجو است) در باغ‌هاي لومبيني در نپال کن

مقدمه ما هنگامي که واژه روانشناسي را ميشنويم ناخودآگاه دانش روانشناسي آنگونه که در باخترزمين تکامل يافته و امروزه در دانشگاه هاي جهان آموخته ميشود به ذهنمان خطور ميکند. اين نتيجه غرب-محوري غربيان و نفوذ اينگونه نگرش به ماست. يع

در اديان هند مانند دين مصريان قديم آثار بسياري از افکار اديان ابتدائي نمايان است هيچ بخشي از دين افکار متافيزيک و عرفان و روحانيت را به اندازه هندوستان نگهداري و تکميل نکرده‌است. در اديان هند خدايان متعدد وجود دارد که بتدريح به سمت واحدپرستي تحول يا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول