دانلود مقاله اخلاق نمونه امام علی (ع)

Word 475 KB 8695 145
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۳۰,۰۰۰ تومان
قیمت: ۲۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • پیشگفتار: هدف از انجام این تحقیق برطرف کردن مشکلی از جامعه نیز می باشد چکیده: شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیاز و فضیلت است، و پروردگار عالم درآیات زیادى بندگانش را به انجام آنها،و سبقت گرفتن به یکدیگر دعوت مى‏فرماید مؤمنین پیشتاز از مهاجرین و انصار،و کسانى که از آنان به نیکى پیروى کردند،خداوند از آنان خشنود،و آنان نیز از او خشنودند،و باغهایى از بهشت‏براآنان فراهم گردیده،که نهرها از زیر درختانش جریان دارد،و این گروه براى همیشه در آن خواهند ماند،و این پیروزى بزرگى اسدر این آیات چنانچه ملاحظه مى‏فرمائید،پروردگار عالم از اشخاص پیشتاز در کارهاى خیر،و مخصوصا از مهاجرین و انصارى که جزو نخستین مؤمنین هستند به نیکى یاد نموده،و پاداش بهشت و«فوز عظیم‏»وعده مى‏دهد.

    نظر دانشمندان و مورخین اسلام که على نخستین مؤمن اس تمام دانشمندان و مورخان و سیره نویسان اتفاق نظر دارند که‏«على بن ابیطالب علیه السلام‏»اولین فردى است که رسالت پیامبر خدا را تایید کرده،و در حساسترین و خطرناکترین ایام جان خود را با رضاى الهى معامله نموده است،البته در این میان برخى مغرضین که تحمل فضایل آن حضرت را نداشته‏اند،گاهى برخلاف‏«اجماع حاصله‏»سنگ اندازى کرده‏اند،که کسى از شخصیت‏هاى اسلامى و تاریخى به آن توجه نکرده است.

    آیا على (ع) قبل از رسالت پیامبر خدا مؤمن نبود؟

    مطالبى که در مورد پیشتازى امیر المؤمنین على علیه السلام در تایید رسالت پیامبر خدا و ایمان آوردنش بحث کردیم،و شواهد زنده‏اى از کتابهاى اهل سنت نقل نمودیم،هرگز ایمان وى را منحصر به ایام بعد از رسالت رسول خدا نمى‏نماید،بلکه على علیه السلام از اول تولدش مؤمن بوده،و نور و فطرت و خمیره‏اش با رسول اکرم صلى الله علیه و آله یکسان مى‏باشد،و هیچ زمانى را نمى‏توان تصور کرد که على علیه السلام در آن دوران مؤمن نبوده است.

    مقدمه.................................................................................

    شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیازوفضیلت است، و مؤمنین پیشتاز از مهاجرین و انصار،و کسانى که از آنان به نیکى پیروى کردند،خداوند از آنان خشنود،و آنان نیز از او خشنودند،و باغهایى از بهشت‏براى آنان فراهم گردیده،که نهرها از زیر درختانش جریان دارد،و این گروه براى همیشه در آن خواهند ماند،و این پیروزى بزرگى است در این آیات چنانچه ملاحظه مى‏فرمائید،پروردگار عالم از اشخاص پیشتاز دکارهاى خیر،و مخصوصا از مهاجرین و انصارى که جزو نخستین مؤمنین هستند به نیکى یاد نموده،و پاداش بهشت و«فوز عظیم‏»وعده مى‏دهد.

    پروردگارعالم درآیات زیادى بندگانش را به انجام آنها،و سبقت گرفتن به یکدیگر دعوت مى‏فرماید.

    در میان تاریخ نویسان،در مورد این که حضرت على علیه السلام اولین مومن به خدا و پیا از مجموع آیات و تفسیرها و احادیث نبوى و علوى و نظرات دانشمندان بزرگ اهل سنت،چنین به دست مى‏آید که‏«امیر المؤمنین على علیه السلام‏»نخستین مؤمن به خدا و پیامبر در میان تمام مسلمانان است،و این یک موضوع مسلم تاریخى است که کوچکترین شبهه‏اى ندارد.

    این حدیث،آن هم در یک منبع معتبر اهل سنت‏یک دنیا معنى دارد،و مى‏رساند که على علیه السلام‏«عدل‏»پیامبر است،و درک و ایمان و معرفت وى مخصوص دوران رسالت نبوى نیست،بلکه قبل از این دوران هم با«عالم غیب‏»مربوط بوده است هر چند از نظر ظاهرى یک کودک چند ساله‏اى بیش نبود!!!

    على علیه السلام اساس عترت در هر صورت در این بخش ویژگى مهم عترت تبیین شد.اهتمام راه عترت آشکار گشت و على علیه السلام به عنوان محور و اساس عترت والاترین ویژگى‏اش همتاى قرآن بودن است.فضیلتى برتر از وحى بودن و ظرفیت تعلیم حقایق الهى را داشتن و مسجود برترین موجودات جهان‏«فرشتگان‏»قرار گرفتن تصور نمى‏شود.از همین نکته خطر انحراف از راه عترت و خطر دست رد زدن به سینه عترت آشکار مى‏شود که نابسامانى‏هاى امت اسلامى از این سمت‏سو سویه مى‏گیرد.عترت سیل خروشان معارف است:ینحدر عنى السیل‏«از من معارف الهى چون سیل خروشان سرازیر است.

    روش تحقیق: استفاده ازقرآن کریم _بااستفاده ازرایانه_مدت اجرای طرح حدود4ماه_مسایل و مشکل مسیرراه تحقیق محدودیت وقت بوده است ادبیات وسوابق موضوع: این موضوع از جایی که منبع آن قرآن است سابقه ای طولانی دارد على نخستین مؤمن به خدا و پیامبرش شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیاز و فضیلت است، و پروردگار عالم در آیات زیادى بندگانش را به انجام آنها،و سبقت گرفتن به یکدیگر دعوت مى‏فرماید.

    (1) تقدم در ایمان و تصدیق و یارى رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز یکى از امتیازات بزرگ براى مؤمنین شمرده شده،و پروردگار عالم و در کلام الله مجید از گروه پیشگامان به نیکى یاد کرده،و وعده بزرگ و پاداش مضاعف به آنان مى‏دهد!

    «و السابقون السابقون.اولئک المقربون‏» (2) پیشگامان پیشگامان،در پیشگاه خدا مقربند.

    این آیه افراد پیشتاز در کارهاى نیک،به ویژه ایمان و فداکارى را تمجید مى‏نماید.

    (3) و در آیه دیگرى در مورد«مهاجرین و انصار»که زودتر از دیگران آئین یکتا پرستى را پذیرفته،و به وظیفه خود عمل نموده‏اند...وعده رضاى خدا،و بهشت جاودانى مرحمت گردیده است: «و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضى الله عنهم و رضوا عنه،و اعد لهم جنات تجرى تحتها الانهار،خالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم‏» (4) مؤمنین پیشتاز از مهاجرین و انصار،و کسانى که از آنان به نیکى پیروى کردند،خداوند از آنان خشنود،و آنان نیز از او خشنودند،و باغهایى از بهشت‏براى آنان فراهم گردیده،که نهرها از زیر درختانش جریان دارد،و این گروه براى همیشه در آن خواهند ماند،و این پیروزى بزرگى است در این آیات چنانچه ملاحظه مى‏فرمائید،پروردگار عالم از اشخاص پیشتاز در کارهاى خیر،و مخصوصا از مهاجرین و انصارى که جزو نخستین مؤمنین هستند به نیکى یاد نموده،و پاداش بهشت و«فوز عظیم‏»وعده مى‏دهد.

    در ذیل این آیات در تفسیرهاى‏«شیعه و سنى‏»احادیثى در ارتباط با سبقت ایمان حضرت على علیه السلام مطالب جالب توجهى آمده است،از آن جمله در حدیثى‏«ابن عباس‏»از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند،که‏«جبرئیل امین‏»از سوى خدا آمده و در رابطه با آیه نخست فرمود: ذلک على و شیعته‏هم السابقون من الله بکرامتهم.

    (5) «آنان على و پیروان او هستند،که پیشتازان به سوى بهشت،و مقربان درگاه الهى مى‏باشند،به خاطر عظمتى که خداوند براى آنان قائل است.» علاوه بر این حدیث،صدها حدیث دیگر،و نقل‏هاى تاریخى از منابع معتبر اهل سنت‏به دست ما رسیده است که حاکى است امیر المؤمنین نخستین و پیشگام‏ترین افراد است در ایمان به خدا و رسول وى.

    مرحوم‏«علامه امینى‏»رضوان الله تعالى علیه در کتاب شریف‏«الغدیر»یکصد حدیث از کتاب‏هاى اهل‏«سنت‏»در این باره آورده،و یکایک،و همه آنها را نقل مى‏کند!!!

    (6) و خود امیر المؤمنین على علیه السلام در تمام مناظره‏ها و محاجه‏هایش با رقبا و غاصبان لایت‏به این موضوع تمسک نموده،و آن را یکى از فضایل و امتیازات خویش به حساب مى‏آورد،و مرتب در سخنرانى‏هایش به مردم عادى نیز آن را گوشزد مى‏فرمود.

    (7) پس ازاین جملات و شواهد زنده قرآنى و حدیثى نتیجه مى‏گیریم که پیشتازى در ایمان به خدا و پیامبر عزیز اسلام،خود یک امتیاز بزرگ،و موجب افتخار مى‏باشد،که على علیه السلام آن را از آن خود ساخته است.

    على (ع) خود را نخستین مؤمن مى‏داند در پیشگام بودن حضرت على علیه السلام در ایمان به خدا و رسولش،علاوه بر آیات و تفاسیرى که نقل کردیم،خود آن حضرت نیز در موارد زیادى به آن تمسک مى‏فرمود،و ما در اینجا نمونه‏هاى اندى ذکر مى‏کنیم: 1-قال على (ع) :«انا عبد الله و اخو رسوله،و انا الصدیق الاکبر،لا یقولها بعدى الا کذاب مفتر،و لقد صلیت قبل الناس سبع سنین.» (8) «على (ع) مى‏فرمایند:من بنده خدا و برادر پیامبرم،صدیق اکبر منم،این ادعا را کسى نمى‏کند مگر این که دروغگوى آشکار و بزرگ است،هان اى مردم!بدانید که من هفت‏سال قبل از دیگران نماز خواندم‏» 2-قال على (ع) :«و لقد کان یجاور فى کل سنه بحراء فاراه و لا یراه غیرى و لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله (ص) و خدیجه و انا ثالثهما،ارى نور الوحى و الرساله ،و اشم ریح النبویه ...» (9) «رسول خدا در هر سالى (یکماه) در غار«حراء»به عبادت مى‏پرداخت،جز من کسى او را نمى‏دید و فقط من در کنارش بودم،و در آن زمان اسلام به هیچ خانه‏اى نیامده بود مگر به خانه رسول خدا و خدیجه و من که در کنار آنان بودم،نور«وحى‏»و رسالت را مى‏دیدم،و بوى خوش نبوت را مى‏بوئیدم.» 3-قال على (ع) :«...فانا اول من آمن به،ام على نبیه؟فانا اول من صدقه...» (10) در جنگ‏«صفین‏»چون سپاه آن حضرت بعد از حیله‏«معاویه و عمروعاص‏»دست از جنگ برداشته و گروه منافقین به ساحت مقدس و با عظمت مولاى متقیان جسارت کردند،حضرت در جواب آنان فرمودند:«آیا به خدا دروغ مى‏گویم؟در حالى که من‏نخستین فردى هستم که به او ایمان آورده‏ام؟و یا به پیامبر دروغ مى‏گویم که باز نخستین شخصى هستم که رسالت وى را تصدیق کردم.» از این فرازهاى نمونه که از دهها مورد دیگر برگزیدیم،به صراحت‏به دست مى‏آید که آن حضرت (علاوه بر فضایل دیگرش که در جاى خود بحث مى‏گردد) در سبقت ایمان و تایید و تصدیق رسالت پیامبر خدا پیشتاز بوده،و بر تمام مؤمنین و اصحاب رسول گرامى اسلام پیشى گرفته است.

    رسول خدا پیشگامى على را تایید مى‏کند پیامبر گرامى اسلام طبق دستور صریح قرآن مجید مبین حق و باطل،و رافع اختلاف در میان مردم است،و خداوند متعال تاکید مى‏کند که مردم هنگام بروز اختلاف به آن حضرت مراجعه نموده و از طریق وى مشکل خویش را برطرف سازند.

    (11) اگر چه پیشتازى امیر المؤمنین در ایمان به خدا و پیامبر مورد اتفاق و اجماع مسلمین است،و دانشمندان اهل سنت‏به آن اعتراف کرده‏اند (12) ،و لیکن گاهى شیاطین مغرض و دشمنان لایت‏بحق على علیه السلام حرفهایى مى‏زنند که ایجاب مى‏کند از سخنان در بار پیامبر اسلام،آن هم از کتاب‏هاى معتبر برادران اهل سنت در این مورد به احادیثى تبرک جسته،و نمونه‏هایى را ذکر کنیم: 1-عن عمر بن خطاب،قال:قال رسول الله (ص) :«...انت اول الناس اسلاما و اول الناس ایمانا و انت منى بمنزله هارون من موسى‏» (13) «عمر بن خطاب‏»مى‏گوید:با جمعى به محضر پیامبر خدا شرفیاب شدیم،ناگاه آن حضرت ست‏خود را بر شانه على علیه السلام گذاشته و فرمود:«تو نخستین کسى هستى که با اسلام خود رسالت مرا تایید نموده و ایمان آوردى،نسبت تو به من همانند نسبت هارون پیامبر است‏به موسى!

    » 2-عن النبى (ص) :«اولکم واردا على الحوض اولکم اسلاما على بن ابیطالب‏» (14) رسول خدا فرمودند:نخستین کسى که در«حوض کوثر»بر من وارد مى‏گردد،آن‏شخص است که پیش از همه ایمان آورده است،و او«على بن ابیطالب‏»مى‏باشد.» 3-قال رسول الله (ص) :«لقد صلت الملائکه على و على على سبع سنین لم تصل على ثالث لنا» (15) همانا ملائکه خداوند هفت‏سال براى من و على درود و صلوات فرستاده‏اند که هنوز از شخص ثالثى خبرى نبود!!

    4-قال ایضا:«على اول من آمن بى،و اول من یصافحنى یوم القیامه ،و هو الصدیق الاکبر،و هو الفاروق یفرق بین الحق و الباطل.» (16) نبى اعظم در مورد عظمت على علیه السلام مى‏فرماید:على اولین کسى است که به من ایمان آورده،و نخستین کسى است که در روز قیامت‏با من مصافحه مى‏کند،و اوست که صدیق اکبر است، و بین حق و باطل تمیز مى‏دهد!!

    5-و در حدیث دیگرى مى‏فرمایند:على نخستین کسى است که با من نماز خواند.

    (17) 6-عن ابن عباس قال:سمعت عمر بن الخطاب یقول:کفوا عن ذکر على بن ابى طالب فقد رایت من رسول الله (ص) فیه خصالا لان تکون لى واحده منهن فى آل الخطاب احب الى مما طلعت علیه الشمس...قال رسول الله:انک مخاصم تخاصم انت اول المؤمنین ایمانا،و اعلمهم بایام الله،و اوفاهم بعهده و اقسمهم بالسویه،...

    (18) ابن عباس مى‏گوید«از خلیفه دوم‏»شنیدم که مى‏گفت:هر گز در مورد«على بن ابیطالب‏»بد نگوئید،زیرا از پیامبر خدا درباره وى صفاتى را شنیدم که هرگاه یکى از آنها در«آل خطاب‏»بود، براى من بهتر از همه آنها بود که آفتاب بر آنها مى‏تابد!!

    آنگاه قضیه مبسوطى را شرح مى‏دهد که با همفکران خود«ابو بکر و ابو عبیده‏»به محضر رسول خدا رسیدند،در حالى که آن حضرت به على علیه السلام تکیه نموده و از اوکمک مى‏گرفت، فرمودند:على!با تو مخاصمه و محاجه خواهند کرد،تو نخستین فردى هستى که به من ایمان آوردى،و تو به‏«ایام الله‏»و روزهاى خاص از همه داناترى!!و از جهت وفا و تعهد و عدالت نیز بر همه برترى دارى!!تو از همگان براى مردم مهربانترى...

    همه این احادیث‏ششگانه که از طریق اهل سنت و از منابع معتبر آنان ذکر گردید،حاکى است که امیر المؤمنین نه تنها نخستین فردى است که به خدا و پیامبرش ایمان آورده،و در راه رضاى خدا و رسولش فداکارى کرده است،بلکه داراى امتیازات خاص و منحصر به فردى است که‏«خلیفه دوم‏»براى دارا بودن به یکى از آنها سینه چاک مى‏کند،و داشتن یک صفت علوى را بهتر از تمام دنیا و ما فیها مى‏داند،آرى على در تمام صفات انسانى و اسلامى نظیر نداشته و ندارد...

    نظر دانشمندان و مورخین اسلام که على نخستین مؤمن است تمام دانشمندان و مورخان و سیره نویسان اتفاق نظر دارند که‏«على بن ابیطالب علیه السلام‏»اولین فردى است که رسالت پیامبر خدا را تایید کرده،و در حساسترین و خطرناکترین ایام جان خود را با رضاى الهى معامله نموده است،البته در این میان برخى مغرضین که تحمل فضایل آن حضرت را نداشته‏اند،گاهى بر خلاف‏«اجماع حاصله‏»سنگ اندازى کرده‏اند،که کسى از شخصیت‏هاى اسلامى و تاریخى به آن توجه نکرده است.

    «ابن ابى الحدید»امام‏«معتزله‏»که یکى از مورخین و محققین و دانشمندان بزرگ اهل سنت است، مى‏نویسد: «و اعلم ان شیوخنا المتکلمین لا یکادون یختلفون فى ان اول الناس اسلاما على بن ابیطالب علیه السلام‏» (19) بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه‏«معتزله‏»اختلافى نیست که على بن ابى طالب علیه السلام نخستین فردى است‏به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تایید کرده است.

    و سپس دو بیت اشعارى را که منتسب به امیر المؤمنین علیه السلام در این زمینه است نقل نموده و مى‏نویسد: محمد النبى اخى و صهرى و حمزه سید لشهداء عمى سبقتکم الى الاسلام طرا غلاما ما بلغت اوان حلمى رسول خدا برادر و پدر خانم من است و حمزه سید الشهداء عموى من مى‏باشد من بر تمام شما در ایمان به خدا و پیامبر پیشتازم در حالى که هنوز به سن بلوغ نرسیده بودم و بعد در یک تتبع و تحقیق تاریخى مى‏نویسد: «سلمان فارسى (محمدى صلى الله علیه و آله) ،ابو ذر غفارى،مقداد،خباب ارت،ابو سعید خدرى، زید بن اسلم‏»،و اکثر اهل حدیث و تحقیق و سیره معتقدند که نخستین مؤمن به خدا و پیامبر، على علیه السلام است،و او بر تمام صحابه و یاران پیامبر مقدم است!!

    (20) و یکى دیگر از بزرگان اهل سنت‏«حاکم نیشابورى‏»است،او در این زمینه مى‏نویسد: «لا اعلم خلافا بین اصحاب التواریخ ان علیا رضى الله عنه اولهم اسلاما...» (21) در میان تاریخ نویسان،در مورد این که حضرت على علیه السلام اولین مومن به خدا و پیامبر است،هیچگونه اختلاف نظر وجود ندارد.

    و بالاخره مرحوم‏«علامه امینى‏»رضوان اله علیه در این زمینه (الاجماع على ان علیا اول من اسلم) باب مخصوص را ذکر نموده،و در آن از دهها دانشمند اهل سنت و مورخان و محققان صاحب نظر مطالبى در اعتراف به این حقیقت مسلم تاریخى آورده است،که علاقه‏مندان تفصیل مى‏توانند به ان مراجعه فرمایند (22) .

    در پایان این قسمت‏با یک داستان مناسب این موضوع را پى مى‏گیریم: «عفیف کندى‏»یک بازرگان عطر و لباس بود،او براى خرید اجناس مربوطه وارد مکه شد،و به منزل‏«عباس بن عبد المطلب‏»مراجعه کرد،زیرا عباس نیز مردى ثروتمند و اهل تجارت بود،آنان زمانى در کنار کعبه نشسته بودند،و به سوى آن تماشا مى‏کردند،ناگاه رسول خدا با چهره‏اى زیبا و روشن وارد«مسجد الحرام‏»گردید،و به سوى آسمان نگاه‏کرد (براى بررسى وقت) ،و یواش یواش به کنار کعبه آمد،دیرى نپائید که امیر المؤمنین على علیه السلام در حالى که چهره مبارک او پر نور بود وارد مسجد شد،و در طرف راست پیامبر خدا قرار گرفت،و سپس‏«خدیجه‏»همسر با وفاى پیامبر عزیز اسلام وارد گشت،و در عقب آنان ایستاد...رسول اکرم با امیر المؤمنین و خدیجه علیهم السلام مشغول نماز شدند،و مردم بت پرست این صحنه را تماشا مى‏کردند،و رکوع و سجود و کیفیت نماز آنان را مورد توجه قرار مى‏دادند...«عفیف بن قیس کندى‏»به‏«عباس بن عبد المطلب‏»گفت:چه امر بزرگى است!عباس نیز جواب مشابه داد،و سپس خطاب به عفیف گفت: مى‏دانى که این جوان کیست؟

    کیست؟

    عفیف:نه،بگو ببینم او کیست؟

    عباس:او«محمد بن عبد الله‏»پسر برادرم است،آیا مى‏دانى آن جوان دیگر کیست؟

    عفیف:نه،او کیست؟

    عباس:او نیز پسر برادر دیگرم‏«على بن ابیطالب‏»است.آیا آن زن را مى‏شناسى؟

    عفیف:نه،او را چه مى‏شناسم؟

    عباس:او«خدیجه‏»دختر«خویلد»همسر«محمد»است،این پسر برادرم‏«محمد»فکر مى‏کند که خدایش آفریدگار زمین و آسمان است،و وى را به این دین و برنامه دستور داده،او خود را پیامبر خدا مى‏داند؟و کسى از ما او را تصدیق نکرده است،فقط همین جوان‏«على‏»پسر عمویش،و این زن‏«خدیجه‏»همسرش او را تایید و تصدیق کرده‏اند،سوگند به خدا در روى این زمین پهناور جز این سه نفر کسى پیرو این دین نمى‏باشد.

    (23) از مجموع آیات و تفسیرها و احادیث نبوى و علوى و نظرات دانشمندان بزرگ اهل سنت،چنین به دست مى‏آید که‏«امیر المؤمنین على علیه السلام‏»نخستین مؤمن به خدا و پیامبر در میان تمام مسلمانان است،و این یک موضوع مسلم تاریخى است که کوچکترین شبهه‏اى ندارد.

    مطالبى که در مورد پیشتازى امیر المؤمنین على علیه السلام در تایید رسالت پیامبر خدا و ایمان آوردنش بحث کردیم،و شواهد زنده‏اى از کتابهاى اهل سنت نقل نمودیم،هرگز ایمان وى را منحصر به ایام بعد از رسالت رسول خدا نمى‏نماید،بلکه على علیه السلام از اول تولدش مؤمن بوده،و نور و فطرت و خمیره‏اش با رسول اکرم صلى الله علیه و آله یکسان مى‏باشد،و هیچ زمانى را نمى‏توان تصور کرد که على علیه السلام در آن دوران مؤمن نبوده است،اینک توجه شما را به دلایل این موضوع حساس جلب مى‏نمایم: 1-کان على علیه السلام یرى مع رسول الله صلى الله علیه و آله قبل الرساله الضوء و یسمع الصوت و قال له صلى الله علیه و آله:لولا انى خاتم الانبیاء لکنت‏شریکا فى النبوه (24) «ابن ابى الحدید»که این حدیث پر معنى را از«امام صادق علیه السلام‏»نقل مى‏کند مى‏گوید: حضرت على علیه السلام قبل از آن که پیامبر اسلام به رسالت مبعوث شود،نور نبوت را در چهره او مى‏دید صداى‏«ملک‏»را مى‏شنید و پیامبر اسلام به على علیه السلام فرمود:اگر نبود این که من خاتم پیامبران هستم،تو هم در رسالت من شریک مى‏شدى!!!

    2-قال على (ع) :«ما کذبت و لا کذبت و لا ضللت و لا ضل بى‏» (25) «هرگز در عمرم دروغ نگفتم،و دروغ گفته نشدم،و هیچگاه گمراه نشدم و کسى به وسیله من گمراه نشده‏» على علیه السلام در این فراز بطور صریح مى‏فرمایند:هرگز در عمرم ساعتى را نمى‏توانید تصور کنید که من ایمان نداشته‏ام،بنابر این على علیه السلام پیوسته ایمان داشته است هر چند صغیر و بچه بوده باشد.»در این زمینه‏«ابن ابى الحدید»مى‏گوید:على در دوران کودکى در دست پیامبر بود،و به وسیله او تربیت گردید و لذا عقیده و ایمان قلبى او هرگز به شرک آلوده نگردید...

    (26) .

    پى‏نوشتها: 1) سوره بقره آیه 148 2) سوره واقعه 10 و 11 3) در تفسیر این آیه مطالب مفیدى آمده است 4) سوره توبه آیه 100 5) تفسیر مجمع البیان ج 9 ص 215،تفسیر المیزان ج 19 ص 134،تفسیر نمونه ج 19 ص 205، تفسیر نور الثقلین ج 5 ص 209 6) الغدیر ج 3 ص 219 به بعد 7) شرح ابن ابى الحدید ج 4 ص 122«ان امیر المؤمنین ع ما زال یدعى ذلک لنفسه و یجعله فى افضلیته...» 8) کنز العمال ج 13 ص 122 ش 36389،سنن ابن ماجه ج 1 ص 44 ش 120،ابن ابى الحدید ج 1 ص 30 الغدیر ج 3 ص 221 با نقل منابع معتبر دیگر از اهل سنت 9) نهج البلاغه فیض خ 234 ص 811 و 812 10) نهج البلاغه ف خ 70 ص 166،شرح ابن ابى الحدید ج 6 ص 127 11) سوره نساء آیه 59.

    12) پس از این بحث در آن زمینه نیز شواهد زنده‏اى آورده‏ایم.لطفا مراجعه فرمائید 13) کنز العمال ج 13 ص 124 ش 36395،بحار الانوار ج 40 ص 78 14) شرح ابن ابى الحدید ج 4 ص 117،الغدیر ج 3 ص 220 و چند حدیث دیگر 15) شرح ابى الحدید ج 7 ص 219 16) فرائد السمطین ج 1 ص 39 ش 3 17) فرائد السمطین ج 1 ص 245 ش 190 (ان اول من صلى معى على) 18) کنز العمال ج 13 ص 117-116 ش 36278 19) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 4 ص 122 20) ان علیا علیه السلام اول من اسلم،و فضل هؤلاء على غیره ج 4 ص 116 21) مستدرک على الصحیحین کتاب معرفت ص 22 به نقل الغدیر ج 3 ص 238 22) الغدیر ج 3 ص 238 به بعد 23) مسند 1 حمد حنبل ج 1 ص 209 و 210،کامل ابن اثیر ج 2 ص 57،تاریخ طبرى 2 ص 212 شرح ابن ابى الحدید ج 1 ص 29 ج 4 ص 119 و ج 13 ص 209 و 226،کنز العمال ج 13 ص 111 ش 36362،بحار الانوار ج 41 ص 151 24) شرح ابن ابى الحدید ج 13 ص 210 25 ) نهج البلاغه ح 176 ص 1172 26) ج 1 ص 4:«اسلم على یدیه صبیا قبل ان یمس قلبه عقیده سابقه او یخالط عقله شوب من شرک...» آفتاب ولایت ص 31 على اکبر بابازاده فصاحت و بلاغت على علیه السلام اما الفصاحه فهو (على علیه السلام) امام الفصحاء و سید البلغاء و عن کلامه قیل دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین.

    (ابن ابى الحدید) نطق آدمى از نظر علم منطق فصل ممیز انسان از حیوانات دیگر است که خداوند بحکمت‏بالغه خویش آنرا وسیله امتیاز او قرار داده است چنانکه فرماید:خلق الانسان علمه البیان (1) .

    گوهر نفس که حقیقت آدمى است‏با سخنورى تجلى کند و بقول سعدى: تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد و بهمین جهت‏خود امام فرماید:المرء مخبوء تحت لسانه.یعنى مرد در زیر زبانش نهفته است،و هر قدر شیوائى و رسائى سخن بیشتر باشد تاثیرش در شنونده بطور مطلوب خواهد بود.

    در دوران جاهلیت مقارن ظهور اسلام در عربستان فصحائى مانند امرء القیس و غیره که اشعار سحر انگیز میسرودند وجود داشتند ولى فصاحت کلام على علیه السلام همه فصحاى عرب را بتحیر و تعجب وا داشت و بالاتفاق در برابر کلام او درمانده شده و او را امیر سخن نامیدند.

    ابن ابى الحدید گوید او پیشواى فصحاء و استاد بلغاء است و در شان کلامش گفته‏اند از سخن خدا فروتر و از سخن مردمان فراتر است و تمام فصحاء فن خطابه و سخنورى را از سخنان و خطب او آموخته‏اند و اضافه میکند که براى اثبات درجه‏اعلاى فصاحت و بلاغت او همین نهج البلاغه که من بشرحش اقدام مینمایم کافى است که هیچ یک از فصحاى صحابه یک عشر آن حتى نصف عشر آنرا نمى‏توانند تدوین کنند (2) .

    باز در جاى دیگر درباره فصاحت و بلاغت کلام على علیه السلام گوید: عجبا کسى در مکه متولد شود و در همان شهر بزرگ گردد و بدون تماس و ملاقات با حکیم و دانشمند و ادیبى بقدرى در سخنورى مهارت داشته باشد که گوئى عالم الفاظ تسخیر شده اوست و هر چه را اراده کند بفصیح‏ترین وجهى بیان میکند.

    علامه فقید سید هبه الدین شهرستانى در کتاب (ما هو نهج البلاغه؟) که تحت عنوان نهج البلاغه چیست؟بفارسى ترجمه شده چنین مینویسد: شخصى از یک دانشمند مسیحى بنام (امین نخله) خواست که چند کلمه از سخنان على علیه السلام را برگزیند تا وى در کتابى گرد آورده و منتشر سازد دانشمند مزبور در پاسخ وى چنین نوشت: از من خواسته‏اى که صد کلمه از گفتار بلیغ‏ترین نژاد عرب (ابو الحسن) را انتخاب کنم تا تو آنرا در کتابى منتشر سازى،من اکنون دسترس بکتابهائى که چنین نظرى را تامین کند ندارم مگر کتابهائى چند که از جمله نهج البلاغه است.

    با مسرت تمام این کتاب با عظمت را ورق زدم بخدا نمیدانم چگونه از میان صدها کلمات على علیه السلام فقط صد کلمه را انتخاب کنم بلکه بالاتر بگویم نمیدانم چگونه کلمه‏اى را از کلمه دیگر جدا سازم این کار درست‏باین میماند که دانه یاقوتى را از کنار دانه دیگر بر دارم!سر انجام من این کار را کردم و در حالیکه دستم یاقوت‏هاى درخشنده را پس و پیش میکرد دیدگانم از تابش نور آنها خیره میگشت!

    باور کردنى نیست که بگویم بواسطه تحیر و سرگردانى با چه سختى کلمه‏اى را از این معدن لاغت‏بیرون آوردم بنا بر این نو این صد کلمه را از من بگیر و بیاد داشته باش که این صد کلمه پرتوهائى از نور بلاغت و غنچه‏هائى از شکوفه‏فصاحت است!آرى نعمتهائى که خداوند متعال از راه سخنان على علیه السلام بر ادبیات عرب و جامعه عرب ارزانى داشته خیلى بیش از این صد کلمه است (3) .

    همچنین شهرستانى در کتاب دیگر مینویسد:از سخنان مستر گرنیکوى انگلیسى استاد ادبیات عرب در دانشکده علیگره هندوستان که در محضر استادان سخن و ادبائى که در مجلس او حاضر بود و از اعجاز قرآن از او پرسیدند اینست که در پاسخ آنان گفت:قرآن را برادر کوچکى است که نهج البلاغه نام دارد آیا براى کسى امکان دارد که مانند این برادر کوچک را بیاورد تا ما را مجال بحث از برادر بزرگ (قرآن کریم) و امکان آوردن نظیر آن باشد (4) ؟

    على علیه السلام در گفتار خود پایبند قواعد فصاحت و بلاغت نبود بلکه سخن او خود بخود شیرین و گیرا است و قواعد فصاحت را باید از سخنان وى استخراج نمود نه اینکه سخن او را با قواعد صاحت‏سنجید.

    سخنان على علیه السلام با شور و حرارت مخصوص،حقیقت و واقعیت را بیان میکند اجزاء سخنان او همه متناسب و بهم پیوسته است و جمال صورت و کمال معنى بهم مرتبطند،استدلالات آن محکم و منطقش با نفوذ و مؤثر است.

    معاویه گفت راه فصاحت و بلاغت را در قریش کسى غیر از على نگشود و قانون سخن را غیر از او کسى تعلیم نکرد.ادباى نامى عرب اقرار کرده‏اند که آیین دادرسى و فرمان نویسى از خطبه‏هاى او بدست آمده است.

    لازمه بلاغت قوت فکر وجودت ذهن است که مرد سخنور بتواند فورا دقایق معانى را در مخزن حافظه خود حاضر کند،این قوت فکر و کثرت ذکاء در على علیه السلام بحد اعلا وجود داشت و وقتى متوجه بغرنج‏ترین مطلبى میشد تمام زوایاى تاریک آنرا از فروغ اندیشه خود روشن میساخت.

    کلام على علیه السلام بطورى است که ارتباط منطقى بین جمله‏هاى آن برقرار است هر مطلبى که بخاطر آنحضرت خطور میکرد فورا به بهترین وجهى در قالب کلمات‏شیوا بر زبانش جارى میشد و روى کاغذ نقش مى‏بست‏بدون اینکه در گفتن و بوجود آوردن آن بخود زحمتى بدهد.

    على علیه السلام در تعبیه کلام و فن سخنورى کار را باعجاز رسانید و همه را متعجب نمود،بنا بنقل ابن شهر آشوب عده‏اى از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله در مسجد نشسته و مشغول گفتگو در مورد مسائل علمى و ادبى بودند،در این ضمن گفته شد که حرف الف در اغلب کلمات داخل شده و کمتر کلامى گفته میشود که در آن حرف الف نباشد.على علیه السلام که در آنجا حاضر بود چون سخن آنها را شنید بپا خاست و فى البدیهه خطبه غرائى خواند که در حدود هفتصد کلمه بود بدون اینکه در کلمات آن حرف الفى وجود داشته باشد،همچنین خطبه دیگرى دارد که در کلمات آن حرف نقطه دارى وجود ندارد و چنین شروع میشود-الحمد لله الملک المحمود المالک الودود و مصور کل مولود....

    که براى پرهیز از اطاله کلام از نوشتن خطبه‏هاى مزبور خود دارى گردید.

    کسى از حضرتش پرسید امر واجب چیست و واجب‏تر از آن کدام است،و امر عجیب چیست و عجیب‏تر کدام است،و چه چیزى سخت و مشکل و چه چیزى سخت‏تر است،و چه نزدیک و چه نزدیکتر است؟

    على علیه السلام فورا پاسخ او را منظوما چنین فرمود: وجب على الناس ان یتوبوا لکن ترک الذنوب اوجب و الدهر فى صرفه عجیب و غفله الناس فیه اعجب و الصبر فى النائبات صعب لکن فوت الثواب اصعب و کل ما یرتجى قریب و الموت من کل ذاک اقرب (5) البته واضح و روشن است کسى که بداهه چنین پاسخى گوید و یا فورى و بیسابقه خطبه بى نقطه و یا خطبه هفتصد کلمه‏اى ایراد کند که یک حرف الف در کلمات آن نباشد چه نفوذى در فصاحت و بلاغت و چه تسلطى بر ادبیات عرب خواهد داشت.

    پى‏نوشتها: (1) سوره الرحمن آیه 3.

    (2) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد 1 ص 12.

    (3) نهج البلاغه چیست ص 28 (4) نهج البلاغه چیست ص 6.

    (5) بر مردم واجب است که(از گناهان) توبه کنند،ولى ترک گناه از آن واجب‏تر است.روزگار در گردش خود عجیب است،و غفلت و بى‏خبرى مردم در روزگار عجیب‏تر است.شکیبائى در برابر حوادث و ناملائمات مشکل است،ولى پاداش(صبر) را از دست دادن از آن مشکلتر است.و هر چه را که بدان امید میرود نزدیک است که برسد،ولى مرگ از همه آنها نزدیکتر است.(از دیوان منسوب بآنحضرت) .

    على کیست؟

    صفحه 264 فضل الله کمپانى دانستن قرآن و شان نزول آن عترت رسول الله صلى الله علیه و آله همانند قرآن منبع و کوثر معارف زلال حق و رهنمود انسان به مقصد نهایى مى‏باشد.این دو میراث نبوت مصون از هر کژ راهه‏اند.

    قرآن همان گونه که به مصونیت‏خود از تحریف اصرار دارد،و خود را حبل الله و عروه الوثقى مى‏نامد به تثبیت و بیان ویژگى‏هاى عترت نیز پافشارى دارد.

    رسول الله صلى الله علیه و آله نیز به همان مقدار که به قرآن اهتمام ورزید،اهمیت عترت را به امت اسلامى گوشزد نمود و در یک سخن این دو را همتراز یک دیگر به عنوان میراث نبوت معرفى نمود: انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى‏ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدى ابدا (1) .«من کتاب خدا و عترتم را دو میراث در نزد شما مى‏نهم اگر به این دو چنگ آویز شدید هرگز گمراه نخواهید شد».

    در این حدیث مبارک که الفاظ و واژه‏هاى آن هم به تواتر از رسول الله صلى الله علیه و آله رسیده است،مقام و منزلت عترت همتاى قرآن عنوان شده است و حضرت هشدار مى‏دهد که رهنمود به مقصد در پیروى از این دو است.این دو با هم رهنمون به حق هستند.اگر عترت بدون قرآن رهنمود نیست،قرآن بدون عترت هم خطرها در پى دارد.زیرا که عترت زبان مقصود قرآن مى‏باشد.اگر قرآن کتاب صامت است عترت قرآن ناطق است.کژ اندیشى و کج راهگى از قرآن و صراط مستقیم را تبیین مى‏کنند و سوء برداشت از مفاهیم قرآن را عترت مفسر است.البته عترت که سخن‏گوى قرآن است،معناى محاوره‏اى و مفهوم واژگانى قرآن را تبیین نمى‏کند زیرا عترت همانند کتاب فرهنگ و لغت نیست.عترت مفهوم و مقصود و مراد و باطن قرآن را مبین است.عترت لسان الاسلام و سخنگوى قرآن است نه لسان العرب.در فهمیدن مفهوم واژگانى قرآن به غیر قرآن نیازى نیست.در بدست آوردن مقصود قرآن به عترت نیاز است،که شرح این مطلب در کتاب‏«پژوهشى در علوم قرآن‏»به طور تفصیل آمده است.

    (2) عترت مبین مراد و مقصود قرآن است که پیمودن راه عترت در تبیین و بهره‏ورى از قرآن مصونیت از خطر تفسیر به راى و تحمیل پیش داورى‏ها به قرآن است.

    (3) قرآن و عترت،دو تعبیر از یک عنوان مى‏باشند،در واقع یک حقیقتند که به دو شکل تجلى یافته‏اند.قرآن و عترت هر دو وحیند که روز و شب با مردم سخن مى‏گویند.گرچه یکى صامت و ناطق و دیگرى ناطق معرفى شده‏اند!در واقع قرآن و عترت هر دو سخن الهى و هر دو وحى خدا مى‏باشند.به همین جهت همان گونه که سخن قرآن حجت و معتبر است‏سخن عترت،سیره عترت، حتى سکوت و تقریر عترت حجت و معتبر

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

.زمان بندي مراحل انجام تحقيق: از بعد ماه رمضان شروع کرده ام.اول به دنبال تهيه فيش رفتم و بعد کتاب پيدا کردم و بعد از ماه رمضان با مطالعه کتب تهيه شده کار خود را آغاز کزدم هدف نخست جمع آوري مطالبي در خصوص سيره سياسي حضرت بود که پس از چند ماه با توج

پيش گفتار از درخشش آغازين بارقه هاي نور ايمان بر وادي برهوت کفر و الحاد و ظهور شريعت متعالي محمدي (عليه السلام) در جزيره العرب، تا به امروز که خورشيد پرفروغ ديانت در پهنه ي اقاليم اسلامي پرتو افشاني مي کند، در گستره ي هزار و چهارصد ساله ي تاريخ

علی علیه السلام شخصیتی بزرگ و بی بدیل است که در طول تاریخ همواره مورد مدح و ستایش بزرگان قرار گرفته و حتی کسانی که به امامت علی (ع) باور ندارند نیز، او را در نوع خود یگانه و بی نظیر می دانند؛ مطلبی که پیش رو دارید نمونه ای است از گفتار اندیشمندان غیر مسلمان درباره حضرت علی (ع) ... : - " جبران خلیل جبران" که از علمای بزرگ مسیحیت، مرد هنر و صاحب ذوق بدیعی است لب به ستایش علی گشوده ...

نگارنده: دلیر عباسی نیمه ی اول ماه ربیع الاول 1428هجری قمری، مصادف است با نیمه ی اول اولین ماه ازسال 1386 هجری شمسی که دربردارنده ی دو رخداد مهم تاریخی؛ یعنی ولادت با سعادت پیامبر اکرم(ص) وهجرت آن بزرگوارهمراه با اصحاب گرانقدرش از مکه به مدینه می باشد. در رابطه با ولادت پیامبر اکرم (ص) شاهد برگزاری برنامه های متفاوت از سوی مسلمانان در اقصی نقاط جهان، از مراسمات گرفته تا سرودن ...

از نظر اسلام، تعلیم و تربیت کودک، گام به گام انجام مى گیرد و اگر چه معلم و مدرسه و امکانات دیگر به کمک خانواده ها مى شتابند، لیکن اولین گام را خانواده ها بر مى دارند و تا آخرین گام نیز به همراه کودکان و نوجوانان خواهند بود. خانواده، مأمن و مأوا و مهدِ کودکان است و تنها نهادى است که تا روزى که به مرحله استقلال مى رسند و به تشکیل خانواده جدید مى پردازند با آنهاست. بعد نیز این ...

تولد و کودکی امام حسن (ع ) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است . امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت . وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد. رسول اکرم (ص ) بلا فاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت . سپس برای او بار گوسفندی قربانی کرد، سرش را تراشید و ...

مقدمه دوست داریم زندگى‏هایمان، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد. حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هایمان نشات‏گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعالیم مکتب باشد. و این، یعنى «زندگى مکتبى‏». پایدارى و استحکام رابطه‏هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که‏برگرفته از «حقوق متقابل‏» افراد جامعه باشد. در اینکه «چگونه باید زیست‏» و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، ...

چکيده : خداوند در حق رسول مکرمش محمد بن عبد الله (ص ) مي فرمايد: "انک لعلي خلق عظيم . براستي که بر خلق عظيمي هستي " (سوره قلم آيه 4) بنده ناتواني چه مي تواند در حق پيامبري که سراپا فضيلت و رحمت و منبع خير و نيکي و بزرگواري است بگويد؟ آنچه مي

جامعه : کل دانش ‌آموزان اندازه‌گیری جامعه و نمونه دبیرستان شهید رجایی در شیفت صبح اندازه جامعه: 500 نفر نمونه:دانش‌آموزان دوم و سوم شیفت صبح : اندازه نمونه: 50 نفر ما در ارائه پروژه از روش پرسش نامه کتبی و مشاهده‌ی ثبت وقایع استفاده کردیم. مقدمه نوجوانان دلی پاک و روحی پرشور دارند آنان در حساس‌ترین و بحرانی‌ترین دوران زندگی خود به سر می‌برند و نیازمند هدایت و حمایت و همدلی‌اند ...

اصلاح در لغت عرب ضد افساد شمرده و اصلاح شی‌ء بعد از آن افساد آن را به اقامه و برپاداشتن آن معنا کرده‌اند. در فرهنگ‌نامه‌ سیاسی و اقتصادی و نیز در لغت‌نامه دهخدا، اصلاحات به مجموعه تغییرهایی گفته‌ می‌شود که در جهت بهبود اوضاع اجتماعی، در چارچوب نظام تثبیت شده انجام می‌گیرد. در قرآن کریم، واژه اصلاح و افساد و مشتقات این دو مکرر به کاررفته است. در اصطلاح قرآنی، اصطلاحات اجتماعی به ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول