تعریف ماده ١ دیه مالی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو به مجنی علیه یا به ولی یا اولیاء دم او داده میشود.
موارد دیه ماده ٢ دیه در موارد زیر ثابت میشود: الف قتل یا جرح یا نقص عضو که بطور خطاء محض واقع میشود و آن در صورتی است که جانی نه قصد جنایت نسبت به مجنی علیه را داشته باشد و نه قصد فعل واقعه شده بر او را.
مانند آنکه تیری را به قصد شکاری رها کند و به شخصی برخورد نماید.
ب قتل یا جرح یا نقص عضو که بطور خطاء شبیه عمد واقع میشود و آن در صورتی است که جانی قصد فعلی را که نوعأ سبب جنایت نمیشود داشته باشد و قصد جنایت را نسبت به مجنی علیه نداشته باشد مانند آنکه کسی را به قصد تادیب بنحوی که نوعأ سبب جنایت نمیشود بزند و اتفاقأ موجب جنایت گردد یا طبیبی مباشر تا بیماری را بطور متعارف معالجه کند و اتفاقأ سبب جنایت بر او شود.
ج دیه در موارد قصاص که در محل خود ذکر شده است.
تبصره ١ جنایتهای عمدی دیوانه و نا بالغ بمنزله خطای محض است.
تبصره ٢ در صورتیکه در دادگاه ثابت شود جنایتهای عمدی که به اعتقاد قصاص یا به اعتقاد مهدورالدم بودن طرف انجام شود و بعدأ معلوم گردد که مجنی علیه مورد قصاص و یا مهدورالدم نبوده است بمنزله خطاء شبیه عمد است.
مقدار دیه قتل نفس ماده ٣ دیه قتل مرد مسلمان یکی از امور ششگانه ذیل است که جانی در انتخاب هر یک از آنها مخیر میباشد و تلقین آنها جایز نیست.
١ یکصد شتر سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد.
٢ دویست گاو سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد.
٣ یکهزار گوسفند سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشد.
٤ دویست دست لباس سالم از حله های یمن.
٥ یکهزار دینار مسکوک سالم و غیر مغشوش که هر دینار یک مثقال شرعی طلا به وزن ١٨ نخود است.
٦ ده هزار درهم مسکوک سالم و غیر مغشوش که هر درهم به وزن ٦/١٢ نخود نقره میباشد.
تبصره پرداخت قیمت هر یک از امور ششگانه در صورت تراضی طرفین کافیست و اگر تلفیق بعنوان پرداخت قیمت یکی از امور ششگانه باشد کافی است.
ماده ٤ دیه قتل عمد در مواردی که قصاص ممکن نباشد و یا ولی مقتول به دیه راضی شود یکی از امور ششگانه فوق خواهد بود لکن فقط در خصوص شتر لازم است که سن آنها از پنج سال گذشته و داخل در سال ششم شده باشد.
مهلت پرداخت دیه ماده ٥ دیه قتل خواه عمدی خواه غیر عمدی اگر چه در خصوص حرم مکه معظمه یا در یکی از چهار ماه حرام (رجب ذیقعده ذیحجه محرم) واقع شود یکی از شش چیز گذشته است به اضافه یک ثلث (یک سوم) هر نوعی که انتخاب کرده است و سایر امکنه و ازمنه دارای این حکم نیستند هر چند متبرک باشند.
ماده ٦ دیه قتل زن مسلمان خواه عمدی خواه غیر عمدی نصف دیه مرد مسلمان است.
ماده ٧ دیه زن و مرد در جراحت ها یکسان است تا اینکه مقدار دیه به ثلث (یک سوم) دیه کامل برسد آنگاه دیه جراحت زن نصف دیه جراحت مرد خواهد بود.
ماده ٨ مهلت پرداخت دیه در موارد مختلف بترتیب زیر است: الف دیه قتل عمد باید در ظرف یکسال پرداخت شود و تأخیر از آن بدون تراضی طرفین جایز نیست.
ب دیه قتل شبیه عمد در ظرف دو سال پرداخت میشود.
ج دیه قتل خطاء محض در ظرف سه سال پرداخت میشود.
تبصره دیه قتل جنین و نیز دیه نقض عضو یا جرح بترتیب فوق پرداخت میشود.
مسئول پرداخت دیه ماده ٩ مسئول پراخت دیه در قتل عمد و شبه عمد خود قاتل است و مسئول پرداخت آن در قتل خطاء محض عاقله قاتل است که باید راسأ بپردازد و حق مراجعه به قاتل را ندارد.
ماده ١٠ اگر قاتل در شبیه عمد حتی با مهلت طولانی قادر به پرداخت دیه نباشد کسان او به ترتیب الاقرب و فالاقرب باید بپردازند و اگر آنها نباشند یا نداشته باشند از بین المال داده میشود.
(عاقله) مسئول پراخت دیه جنایت های خطائی ماده ١١ دیه قتل خطاء محض و همچنین دیه جراحت (موضحه) و دیه جراحت های عمیق تر از آن بعهده عاقله میباشد و دیه جراحت های کمتر از آن بعهده خود جانی است.
تبصره جنایت عمد و شبه عمد نابالغ و دیوانه بمنزله خطاء محض و برعهده عاقله میباشد.
ماده ١٢ عاقله عبارتست از بستگان نزدیک ابوینی یا ابی مانند پدرو جد پدری و برادر و پسر و عمو و پسران عمو.
ماده ١٣ زن جزء عاقله محسوب نمیشود و عهده دار دیه خطائی نخواهد بود و همچنین نابالغ و دیوانه.
ماده ١٤ عاقله اگر فقیر باشد عهده دار دیه نمیباشد.
ماده ١٥ هرگاه قتل خطائی با گواهی شهود عادل ثابت شود عاقله عهده دار دیه خواهد بود ولی اگر با اقرار جانی ثابت شود خود جانی ضامن است.
ماده ١٦ هرگاه اصل قتل با شهادت شهود عادل ثابت شود و قاتل مدعی گردد که خطاء انجام شده و عاقله منکر خطائی بودن آن باشد در صورتیکه عاقله سوگند یاد کند قول عاقله مقدم بر قول جانی میباشد.
ماده ١٧ جنایتهای خطائی که شخص بر خودش وارد آورده بعهده خود اوست و همچنین اتلاف های مالی که بطور خطاء محض انجام شود بعهده شخص تلف کننده است و عاقله عهده دار هیچگونه خسارتهای مالی در مورد اتلاف خطائی و مانند آن نیست و فقط در خصوص قتل و جرح خطائی محض عهده دار میباشند.
ماده ١٨ دیه خطاء محض بر عاقله به ترتیب طبقات ارث توزیع میشود.
ماده ١٩ هرگاه جانی دارای عاقله نباشد یا عاقله او نتواند دیه را در مدت سه سال بپردازد دیه از بیت المال پرداخت میشود.
ماده ٢٠ دیه عمد و شبه عمد بر جانی است لکن اگر فرار کند ازمال او گرفته میشود و اگر مال نداشته باشد از بستگان نزدیک او با رعایت الاقرب فالاقرب گرفته میشود و اگر بستگانی نداشت یا تمکن نداشتند دیه از بین المال داده میشود.
موجبات ضمان ماده ٢١ جنایت اعم از آنکه بمباشرت انجام شود یا به تسبیت یا به اجتماع مباشر و سبب موجب ضمان خواهد بود.
ماده ٢٢ مباشرت آنست که جنایت مستقیمأ توسط خود جانی واقع شده باشد.
ماده ٢٣ تسبیت در جنایت آنست که انسان سبب تلف شدن یا جنایت علیه دیگری را فراهم کنید و خود مستقیمأ مرتکب جنایت نشود مانند آنکه چاهی بکند و کسی در آن بیفتد و آسیب ببیند.
ماده ٢٤ در صورت اجتماع مباشر و سبب در جنایت مباشر ضامن است مگراینکه سبب اقوی از مباشر باشد.
ماده ٢٥ هرگاه طبیبی گرچه حاذق و متخصص باشد در معالجه هائی که شخصأ انجام میدهد یا دستور آن را صادر میکند هرچند با اذن مریض یا ولی او باشد باعث تلف جان یا نقص عضو یا خسارت مالی شود ضامن است مگر آنکه قبل از شروع به درمان از مریض یا ولی او برائت حاصل نماید.
ماده ٢٦ هرگاه ختنه کننده در اثر بریدن بیش از مقدار لازم موجب جنایت یا خسارت شود ضامن است گرچه ماهر بوده باشد.
ماده ٢٧ هرگاه بیطار و دامپزشک گرچه متخصص باشد در معالجه حیوانی هر چند با اذن صاحب او باشد موجب خسارت شود ضامن است مگر اینکه قبل از درمان از صاحب حیوان برائت حاصل نماید.
ماده ٢٨ هرگاه طبیب یا بیطار و مانند آن قبل از شروع به درمان از مریض یا ولی او یا از صاحب حیوان برائت حاصل نماید، عهده دار خسارت پدید آمده نخواهد بود.
ماده ٢٩ هرگاه کسی در حال خواب بر اثر حرکت و غلطیدن موجب تلف یا نقص عضو دیگری شود جنایت او بمنزله خطاء محض بوده و عاقله او عهده دار خواهد بود.
ماده ٢٩ـ هرگاه کسی در حال خواب بر اثر حرکت و غلطیدن موجب تلف یا نقص عضو دیگری شود جنایت او بمنزله خطاء محض بوده و عاقله او عهده دار خواهد بود.
ماده ٣٠ـ هرگاه کسی که چیزی را به همراه خود یا بوسیله نقلیه و مانند آن حمل کند و بشخص دیگری برخورد نموده موجب جنایت گردد در صورت عمد یا شبه عمد ضامن میباشد و در صورت خطاء محض، عاقله او عهده دار میباشد.
ماده ٣١ـ هرگاه کسی به روی شخصی سلاح بکشد یا سگی را به سوی او برانگیزد یا هر کار دیگری که موجب هراس او گردد انجام دهد مانند فریاد کشیدن یا انفجار صوتی که باعث وحشت میشود و بر اثر این ارعاب آن شخص بمیرد اگر این عمل نوعأ کشنده باشد یا با قصد قتل انجام شود گرچه نوعأ کشنده نباشد قتل عمد محسوب شده و موجب قصاص است و اگر این عمل نه نوعأ کشنده و نه با قصد قتل انجام بگیرد قتل شبه عمد محسوب شده و دیه آن بر عهده قاتل است.
ماده ٣٢ـ هرگاه کسی دیگری را بترساند و موجب فرار او گردد و آن شخص در حال فرار خود را از جای بلندی پرت کند و یا به درون چاهی بیفتد وبمیرد در صورتیکه آن ترساندن موجب زوال اراده و اختیار و مانع تصممیم گیری او گردد ترساننده ضامن است.
ماده ٣٣ـ هرگاه کسی خود را از جای بلندی پرت کند و بر روی شخصی بیفتد و سبب جنایت گردد در صورتی که قصد انجام جنایت را نداشته باشد و کاری را که با قصد انجام داده نوعأ سبب جنایت نباشد عهده داردیه خواهد بودو اگر خواست بجائی که کسی در آنجا نبود پرت شود و اتفاقأ بجائی افتاد که شخصی در آنجا بود عاقله او عهده دار خواهد بود ولی اگر در اثر لغزش یا علل قهری دیگر و بی اختیار به جائی پرت شود و موجب جنایت گردد نه خودش ضامن است نه عاقله اش.
ماده ٣٤ـ هرگاه کسی به دیگری صدمه وارد کند و یا کسی را پرت کند و او بمیرد یا مجروح گردد در صورتیکه نه قصد جنایت داشته باشد و نه کاری را که قصد نموده است نوعأ سبب جنایت باشد عهده دار دیه آن خواهد بود.
ماده ٣٥ـ هرگاه کسی دیگری را روی شخص ثالث پرت کند و آن شخص ثالث بمیرد یا مجروح گردد در صورتیکه نه قصد جنایت داشته باشد و نه کاری را که قصد کرده است نوعأ سبب جنایت باشد ضامن دیه میباشد.
ماده ٣٦ـ هرگاه کسی در ملک خود یا مکان مباح دیگر یا راه وسیع عمومی توقف کرده باشد و دیگری به او برخورد نماید و مصدوم گردد آن شخص متوقف عهده دارد هیچگونه خسارت نخواهد بود.
ماده ٣٧ـ هرگاه کسی در جائی متوقف باشد که توقف در آنجا جائز نیست مانند راه تنگ و دیگری اشتباهأ و بدون قصد به او برخورد کند و بمیرد شخص متوقف ضامن دیه خواهد بود.
و همچنین اگر موجب لغزش رهگذر و آسیب آنها شود ضامن خسارت میباشد مگر آنکه عابر با وسعت راه عمدأ قصد برخورد داشته باشد که در این صورت نه تنها خسارت او هدر است بلکه عهده دار خسارت شخص متوقف نیز خواهد بود.
دیه اعضاء ماده ٧٥ـ هر جنایتی که بر عضو کسی وارد شود و شرعأ مقدار خاصی بعنوان دیه برای آن تعیین نشده باشد جانی باید ارش بپردازد.
ماده ٧٦ـ هرگاه کسی موی سر یا صورت مردی را طوری از بین ببرد که دیگر نروید عهده داد دیه کامل خواهد بود و اگر دوباره بروید نسبت به موی سر ضامن ارش است و نسبت به ریش ثلث دیه کامل را عهده دارد خواهد بود.
ماده ٧٧ـ هر گاه کسی موی سر زنی را طوری از بین ببرد که دیگر نروید ضامن دیه کامل زن میباشد و اگر دوباره بروید عهده دار مهرالمثل خواهد بود و در این فرقی میان کوچک و بزرگ نیست.
تبصره ـ اگر مهرالمثل بیش از دیه کامل باشد فقط به مقدار دیه کامل پرداخت میشود.
?ماده ٧٨ـ هر گاه مقدار از موهای از بین رفته دوباره بروید و مقدار دیگر نروید نسبت مقداری که نمی روید با تمام سر ملاحظه میشود و دیه به همان نسبت دریافت میگردد.
ماده ٧٩ـ تشخیص روئیدن محدود مو و نروئیدن آن با خبره است و اگر طبق نظر خبره دیه یا ارش پرداخت شد و بعد از آن دوباره روئید باید مقدار زائد بر ارش به جانی مسترد شود.
ماده ٨٠ـ دیه موهای مجموع دو ابرو در صورتیکه هرگز نروید پانصد دینار است و دیه هر کدام دویست و پنجاه دینار و دیه هر مقدار از یک ابرو بهمان نسبت خواهد بود و اگر دوباره روئیده شود درهمه موارد ارش است و اگر مقداری از آن دوباره روئیده شود و مقدار دیگر هرگز نروید نسبت به آن مقدار که مجددأ روئیده شود ارش است و نسبت به آن مقدار که روئیده نمیشود دیه با احتساب مقدار مساحت تعیین میشود.
ماده ٨١ـ از بین بردن مژه و موهای پلک چشم موجب ارش است خواه دوباره بروید خواه نروید و خواه تمام آن باشد و خواه بعض آن.
ماده ٨٢ـ از بین بردن سایر موهای بدن غیر از آنجه بیان شد فقط موجب ارش است نه دیه.
ماده ٨٣ـ از بین بردن مو در صورتی موجب دیه یا ارش میشود که به تنهائی باشد نه با از بین بردن عضو یا کندن پوست و مانند آن که در این موارد فقط دیه عضو قطع شده یا مانند آن پرداخت میگردد.
دیه چشم ماده ٨٤ـ از بین بردن دو چشم سالم موجب دیه کامل است و دیه هر کدام از آنها نصف دیه کامل خواهد بود.
تبصره ـ تمام چشم هائی که بینائی دارند در حکم فوق یکسانند گرچه از لحاظ شعف و بیماری و شبکور و لوچ بودن با یکدیگر فرق داشته باشند.
ماده ٨٥ـ چشمی که در سیاهی آن لکه سفیدی باشد اگر مانع دیدن نباشد دیه آن کامل است و اگر مانع مقداری از دیدن باشد بطوریکه تشخیص ممکن باشد بهمان نسبت از دیه کاهش مییابد و اگر بطور کلی مانع دیدن باشد در آن ارش است نه دیه.
ماده ٨٦ـ دیه چشم کسی که دارای یک چشم سالم و بینا باشد و چشم دیگرش نابینای مادرزاد بوده و یا در اثر بیماری یا علل غیر جنائی از دست رفته باشد دیه کامل است و اگر چشم دیگرش را در اثر قصاص یا جنایتی از دست داده باشد دیه آن نصف دیه است.
ماده ٨٧ـ کسی که دارای یک چشم بینا و یک چشم نابینا بوده است دیه چشم نابینای او ثلث دیه کامل است خواه چشم او خلقتأ نابینا بوده است یا در اثر جنایت نابینا شده باشد.
ماده ٨٨ـ دیه مجموع چهار پلک دو چشم دیه کامل خواهد بود و دیه پلکهای بالا ثلث دیه کامل و دیه پلکهای پائین نصف دیه کامل است.
دیه بینی ماده ٨٩ـ از بین بردن تمام بینی دفعتأ یا نرمه آن که پاین قصب و استخوان بینی است موجب دیه کامل است و از بین بردن مقداری از نرمه بینی موجب همان نسبت دیه میباشد.
ماده ٩٠ـ از بین بردن مقداری از استخوان بینی بعد از بریدن نرمه آن موجب دیه کامل و ارش میباشد.
ماده ٩١ـ فاسد نمودن و شکستن و سوزاندن بینی در صورتیکه اصلاح نشود موجب دیه کامل است و اگر بدون عیب جبران شود موجب یکصد دینار میباشد.
ماده ٩٢ـ فلج کردن بینی موجب دو ثلث دیه کامل است و از بین بردن بینی فلج موجب ثلث دیه کامل میباشد.
ماده ٩٣ـ از بین بردن هر یک از سوراخهای بینی موجب ثلث دیه کامل است و سوراخ کردن بینی بطوریکه هر دو سوراخ و پرده فاصل میان آن پاره شود یا آنکه آن را سوراخ نماید در صورتیکه باعث از بین رفتن آن نشود موجب ثلث دیه کامل است و اگر جبران و اصلاح شود موجب خمس دیه میباشد.
دیه گوش ماده ٩٤ـ از بین بردن مجموع دو گوش دیه کامل دارد و از بین بردن هر کدام نصف دیه کامل و از بین بردن مقداری از آن موجب دیه همان مقدار با رعایت نسبت به تمام گوش خواهد بود.
ماده ٩٥ـ از بین بردن نرمه گوش ثلث دیه آن گوش را دارد و از بین بردن قسمتی از آن موجب دیه به همان نسبت خواهد بود.
ماده ٩٦ـ پاره کردن گوش ثلث دیه دارد.
ماده ٩٧ـ فلج کردن گوش دو ثلث دیه و بریدن گوش فلج ثلث دیه را دارد.
تبصره ١ـ گوش سالم و شنوا و گوش کر در حکم فوق یکسانند.
تبصره ٢ـ هر گاه آسیب رساندن به گوش به حس شنوائی سرایت کند و به آن آسیب رساند یا موجب سرایت به استخوان و شکستن آن شد برای هر کدام دیه جداگانه ای خواهد بود.
دیه لب ماده ٩٨ـ از بین بردن مجموع دو لب دیه کامل دارد و از بین بردن هر کدام از لبها نصف دیه کامل و از بین بردن هر مقداری از لب موجب دیه همان مقدار با رعایت نسبت به تمام لبها خواهد بود.
ماده ٩٩ـ جنایتی که لبها را جمع کند و در اثر آن دندان ها را نپوشاند موجب مقداری است که حاکم آنرا تعیین مینماید.
ماده ١٠٠ـ جنایتی که موجب سست شدن لب ها بشود بطوری که با خنده و مانند آن از دندانها کنار نرود موجب دو ثلث دیه کامل میباشد.
ماده ١٠١ـ از بین بردن لب های فلج و بی حس ثلث دیه دارد.
ماده ١٠٢ـ شکافتن هر دولب بطوری که دندانها نمایان شوند موجب ثلث دیه کامل است و در صورت اسلاح و خوب شدن خمس دیه کامل و شکافتن یک لب بطوری که دندانها نمایان شوند موجب ثلث دیه لب و در صورت خوب شدن خمس دیه لب خواهد بود.
دیه زبان ماده ١٠٣ـ از بین بردن تمام زبان سالم یا لال کردن انسان سالم با ضربه مغزی و مانند آن دیه کامل دارد و بریدن تمام زبان لال ثلث دیه کامل خواهد بود.
ماده ١٠٤ـ از بین بردن مقداری از زبان لال موجب دیه همان مقدار با رعایت نسبت به تمام زبان خواهد بود ولی دیه قسمتی از زبان سالم به نسبت از دست دادن قدرت ادای حروف خواهد بود.
ماده ١٠٥ـ تعیین مقدار دیه جنایتی که بزبان وارد شده و موجب از بین رفتن حروف نشود لکن باعث عیب گردد با تعیین حاکم خواهد بود.
ماده ١٠٦ـ هرگاه مقداری از زبان کسی قطع کند که باعث از بین رفتن قدرت ادای مقداری از حروف باشد و دیگری مقدار دیگر را که باعث از بین رفتن مقداری از باقی حروف گردد دیه به نسبت از بین رفتن قدرت ادای حروف میباشد.
ماده ١٠٧ـ بریدن زبان کودک قبل از سرحد سخن گفتن موجب دیه کامل است.
ماده ١٠٨ـ بریدن زبان کودکی که به حد سخن گفتن رسیده ولی سخن نمیگوید ثلث دیه دارد و اگر بعدأ معلوم شود که زبان او سالم و قدرت تکلم داشته دیه کامل محسوب و بقیه از جانی گرفته میشود.
ماده ١٠٩ـ هر گاه جنایتی موجب لال شدن گردد و دیه کامل از جانی گرفته شود و دوباره زبان به حال اول برگردد و سالم شود دیه مسترد خواهد شد.
دیه دندان ماده ١١٠ـ از بین بردن تمام دندانهای بیست و هشتگانه دیه کامل دارد و بترتیب زیر توزیع میشود: ١ـ هر یک از دندانهای جلو که عبارتند از پیشین و چهارتائی و نیش و از هر کدام دو عدد در بالا و دو عدد در پائین میروید و جمعا دوازده تا خواهد بود ـ پنجاه دینار و دیه مجموع آنها ششصد دینار میشود.
٢ـ هر یک از دندانهای عقب که در چهار سمت پایانی از بالا و پائین در هر کدام یک ضاحک و سه ضرس قرار دارد و جمعأ شانزده تا خواهد بود بیست و پنج دینار و دیه مجموع آنها چهار صد دینار میشود.
ماده ١١١ـ دندانها اضافی به هر نام که باشد وبه هر طرز که روئیده شود دیه ای ندارد و اگر در کندن آنها نقضی حاصل شود مقدار جریمه آن با تعیین حاکم معلوم میشود اگر هیچگونه نقصی حاصل نشود جریمه مالی نخواهد داشت ولی در صورت تعدی بعنوان تعزیر بنظر حاکم به ده تا پنجاه ضربه شلاق محکوم میشود.
ماده ١١٢ـ هر گاه دندانها از بیست و هشت تا کمتر باشد بهمان نسبت از دیه کامل کاهش می یابد خواه خلقتأ کمتر باشد یا در اثر عارضه ای کم شده باشد.
ماده ١١٣ـ فرقی میان دندانهائی که دارای رنگهای گوناگون میباشند نیست و اگر دندانی در اثر جنایت سیاه شود و نیافتد دیه آن دوثلث دیه همان دندان است که سالم باشد و دیه دندانی که قبلأ سیاه شده ثلث همان دندان سالم است.
ماده ١١٤ـ شکاف (اشقاق) دندان که بدون کندن و از بین بردن آن باشد با تعیین حاکم جریمه مالی او معلوم میشود.
ماده ١١٥ـ شکستن آن مقدار از دندان که نمایان است با بقاء ریشه دیه کامل آن دندان را دارد و اگر بعد از شکستن مقدار مزبور کسی بقیه را از ریشه بکند جریمه آن با نظر حاکم تعیین میشود خواه کسی که بقیه را از ریشه کنده همان کسی باشد که مقدار نمایان دندان را شکسته یا دیگری.
ماده ١١٦ـ کندن دندان شیری کودک که دیگر بجای آن دندان نروید دیه کامل آنرا دارد و اگر بجای آن دندان بروید دیه بر دندان شیری که کنده شده یک شتر میباشد.
ماده ١١٧ـ دندانی که کنده شود دیه کامل دارد گرچه همان را در محلش قرار دهند دوباره مانند سابق شود.
ماده ١١٨ـ هرگاه دندان دیگری بجای دندان اصلی کنده شده قرار گیرد و مانند دندان اصلی شود کندن آن دیه کامل دارد.
دیه گردن ماده ١١٩ـ شکستن گردن به طوری که گردن کج شود دیه کامل دارد.
ماده ١٢٠ـ جنایتی که موجب کج شدن گردن شود و همچنین جنایتی که مانع فرو بردن غذا گردد جریمه آن با نظر حاکم تعیین میشود.
ماده ١٢١ـ هرگاه جنایتی که موجب کج شده گردن و همچنین مانع فروبردن غذا شده اثر آن زائل گردد دیه ندارد فقط باید ارش پرداخت شود گرچه بعد از بر طرف شدن اثر آن با دشواری بتواند گردن را مستقیم نگه بدارد یا غذا را فرو ببرد.
دیه فک ماده ١٢٢ـ از بین بردن مجموع دو فک دیه کامل دارد و دیه هر کدام آنها پانصد دینار میباشد و از بین بردن مقداری از هر یک موجب دیه مساحت همان مقدار است و دیه از بین بردن فک با مقداری از فک دیگر نصف دیه با احتساب دیه مساحت فک دیگر خواهد بود.
ماده ١٢٣ـ دیه فک مستقل از دیه دندان میباشد و اگر فک با دندان از بین برود دیه هر یک جداگانه محسوب میگردد.
ماده ١٢٤ـ جنایتی که موجب نقص فک شود یا باعث دشواری و نقص جویدن گردد جریمه آن با نظر حاکم تعیین میشود.
دیه دست ماده ١٢٥ـ از بین بردن مجموع دو دست تا مفصل و مچ دیه کامل دارد و دیه هر کدام از دست ها نصف دیه کامل است خواه مجنی علیه دارای یک دست باشد و دست دیگر را خلقتأ یا در اثر سانحه ای فاقد باشد و خواه دارای دو دوست بوده باشد.
ماده ١٢٦ـ دیه قطع انگشتان هر دست تنها یا تا مچ پانصد دینار است.
ماده ١٢٧ـ جریمه بریدن کف دست که خلقتأ بدون انگشت بوده و یا در اثر سانحه ای بدون انگشت شده است با نظر حاکم تعیین میشود.
ماده ١٢٨ـ دیه قطع دست تا آرنج پانصد دینار است خواه دارای کف باشد و خواه نباشد و همچنین دیه قطع دست تا شانه پانصد دینار است خواه آرنج داشته باشد خواه نداشته باشد.
ماده ١٢٩ـ دیه دستی که دارای انگشت است اگر بیش از مفصل و مچ قطع شود یا بالاتر از آرنج قطع گردد پانصد دینار است باضافه آنچه که حاکم با در نظر گرفتن مساحت زائد تعیین میکند.
ماده ١٣٠ـ کسیکه از مچ یا آرنج یا شانه اش دو دست داشته باشد دیه دست اصلی پانصد دینار است و جریمه دست زائد با نظر حاکم تعیین میگردد و اگر یکنفر هر دو را قطع کند باید دیه اصل و جریمه زائد را بپردازد خواه با هم یا جداگانه قطع کند.
تشخیص دست اصلی و زائد بنظر خبره خواهد بود.
ماده ١٣١ـ دیه ده انگشت دو دست و همچنین دیه ده انگشت دو پا دیه کامل خواهد بود، دیه هر انگشت عشر دیه کامل است.
ماده ١٣٢ـ دیه هر انگشت به عدد بندهای آن انگشت تقسیم میشود و بریدن هر بندی از انگشت های غیر شست ثلث دیه انگشت سالم و در شست نصف دیه شست سالم است.
ماده ١٣٣ـ دیه انگشت زائد ثلث دیه انگشت اصلی است و دیه بندهای زائد ثلث دیه بند اصلی است.
ماده ١٣٤ـ دیه فلج کردن هر انگشت دو ثلث دیه انگشت سالم است و دیه قطع انگشت فلج ثلث دیه انگشت سالم است.
دیه ناخن ماده ١٣٥ـ کندن ناخن بطوریکه دیگر نروید و یا فاسد و سیاه بروید ده دینار و اگر سالم و سفید بروید پنج دینار است.
دیه ستون فقرات ماده ١٣٦ـ شکستن ستون فقرات دیه کامل دارد خواه اصلأ درمان نشود و یا بعد از علاج بصورت کمان و خمیدگی در آید یا آنکه بدون عصا نتواند راه برود یا توانائی جنسی او از بین برود یا مبتلا به سلس و ریزش ادرار گردد و نیز دیه جنایتی که باعث خمیدگی پشت شود یا آنکه قدرت نشستن یا راه رفتن را سلب نماید دیه کامل خواهد بود.
ماده ١٣٧ـ هر گاه بعد از شکستن یا جنایت وارد نمودن بر ستون فقرات معالجه موثر شود و اثری از جنایت نماند جانی باید یکصد دینار بپردازد.
ماده ١٣٨ـ هرگاه شکستن پشت باعث فلج شدن هر دوپا شود.
برای شکستن دیه کامل و برای فلج دو پا دو ثلث دیه کامل منظور میگردد.
دیه نخاع ماده ١٣٩ـ قطع تمام نخاع دیه کامل دارد و قطع بعضی از آن به نسبت مساحت خواهد بود.
ماده ١٤٠ـ هر گاه قطع نخاع موجب عیب عضو دیگر شود اگر آن عضو دارای دیه معین باشد بر دیه کامل قطع نخاع افزوده میگردد و اگر آن عضو دارای دیه معین نباشد جریمه ای که با نظر حاکم تعیین میشود بر دیه کامل قطع نخاع افزوده خواهد شد.
دیه بیضه ماده ١٤١ـ قطع مجموع دو بیضه دفعتأ دیه کامل و قطع بیضه چپ دو ثلث دیه و قطع بیضه راست ثلث دیه دارد.
تبصره ـ فرقی در حکم مذکور بین جوان و پیر و کودک و بزرگ و عنین و سالم و مانند آن نیست.
ماده ١٤٢ـ دیه ایجاد فتق دو بیضه چهار صد دینار است و اگر ایجاد فتق موجب زوال قدرت راه رفتن شود دیه آن هشتصد دینار خواهد بود.
دیه پا ماده ١٤٣ـ قطع مجموع دو پا که حد آن از مفصل ساق است ـ دیه کامل دارد و دیه هر کدام از پاها نصف آن میباشد.
ماده ١٤٤ـ دیه مجموع ده انگشت پا دیه کامل است و دیه هر کدام از انگشتها عشر دیه کامل میباشد و دیه هر انگشت بر سه بند توزیع میشود مگر دیه شست که بر دو بند تقسیم میگردد.
دیه دنده ماده ١٤٥ـ دیه هر یک از دنده هائی که در پهلوی چپ واقع شده و محیط به قلب میباشد بیست و پنج دینار و دیه سایر دنده ها ده دینار است.
دیه استخوان زیر گردن ماده ١٤٦ـ شکستن مجموع دو استخوان ترقوه دیه کامل دارد و به شکستن هر کدام از آنها که در مان نشود با عیب درمان شود نصف دیه کامل است و اگر بخوبی درمان شود چهل دینار میباشد.
دیه نشیمن گاه ماده ١٤٧ـ شکستن نشیمن گاه که موجب شود مجنی علیه قادر به ضبط مدفوع نباشد دیه کامل دارد و اگر قادر به ضبط مدفوع باشد و قادر به ضبط باد نباشد جریمه ای با نظر حاکم تعیین میشود.
ماده ١٤٨ـ ضربه ای که به حد فاصل بیضه ها و دبر واقع شود و موجب عدم ضبط ادرار و مدفوع گردد دیه کامل دارد و همچنین اگر ضربه به محل دیگری وارد آید که در اثر آن ضبط ادرار و مدفوع در احتیار مجنی علیه نباشد.
ماده ١٤٩ـ اگر در اثر فشاری که بوسیله پا یا چیز دیگر بر شکم مجنی علیه وارد آید و باعث خروج بول یا غائط شود باید ثلث دیه کامل پرداخت شود.
ماده ١٥٠ـ از بین بردن بکارت دختر با انگشت که باعث شود او نتواند ادرار را ضبط کند علاوه بر دیه کامل زن، مهر المثل نیز دارد.
دیه استخوانها ماده ١٥١ـ دیه شکستن استخوان هر عضوی که برابر آن عضو دیه معینی است خمس آن میباشد و اگر معالجه شود و بدون عیب گردد دیه آن چهار پنجم دیه شکستن آن است، دیه کوبیدن آن ثلث دیه آن عضو و در صورت درمان بدون عیب چهار پنجم دیه کوبیدن عضو میباشد.
ماده ١٥٢ـ در جدا کردن استخوان از عضو بطوریکه آن عضو بی فائده گردد دو ثلث دیه همان عضو است و اگر بدون عیب درمان شود، دیه آن چهار پنجم دیه اصل جدا کردن میباشد.
دیه عقل ماده ١٥٣ـ هر جنایتی که موجب زوال عقل گردد دیه کامل دارد و اگر موجب نقصان آن شود ارش دارد.
ماده ١٥٤ـ از بینبردن عقل یا کم کردن آن موجب قصاص نخواهد شد.
ماده ١٥٥ـ هر گاه در اثر جنایتی مانند ضربه مغزی و شکستن سر یا بریدن دست، عقل زائل شود برای هر کدام دیه جداگانه خواهد بود و تداخل نمیشود.
ماده ١٥٦ـ هر گاه در اثر جنایتی عقل زائل شود و دیه کامل از جانی دریافت شود و دوباره عقل برگردد دیه مسترد میشود و جریمه آن با نظر حاکم تعیین خواهد شد.
ماده ١٥٧ـ مرجع تشخیص زوال عقل یا نقصان آن خبره معتمد میباشند و اگر در اثر اختلاف رأی خبرگان زوال یا نقصان عقل ثابت نشود قول جانی با سوگند مقدم بر قول مجنی علیه است.
دیه حس شنوائی ماده ١٥٨ـ از بین بردن حس شنوائی مجموع دو گوش دیه کامل و از بین بردن حس شنوائی یک گوش نصف دیه کامل دارد خواه شنوائی یکی از آن دوقوی تر از دیگر باشد یا نباشد.
ماده ١٥٩ـ هر گاه کسی فاقد حس شنوائی یکی از گوش ها باشد کر کردن گوش سالم او نصف دیه دارد.
ماده ١٦٠ـ هر گاه معلوم باشد که حس شنوائی بر نمیگردد یا خبره گواهی دهد که بر نمیگردد دیه مستقر میشود و اگر خبره امید به برگشت آن را داشته و یا سپری شدن مدت انتظاری حس شنوادئی بر نگردد دیه استقرار پیدا میکند و اگر شنوائی قبل از دریافت دیه برگردد ارش ثابت میشود و اگر بعد از دریافت آن برگردد دیه مسترد نمیشود و اگر مجنی علیه قبل از دریافت دیه بمیرد دیه ثابت خواهد بود.
ماده ١٦١ـ هر گاه با بریدن هر دو گوش شنوائی از بین برود دو دیه کامل لازم است و هر گاه با بریدن یک گوش حس شنوائی بطور کلی از بین برود یک دیه کامل و نصف دیه لازم میشود و اگر با جنایت دیگری حسن شنوائی ازبین برود هم دیه جنایت لازم است و هم دیه شنوائی.
ماده ١٦٢ـ هر گاه خبره گواهی دهد که شنوائی از بین نرفته ولی در مجرای آن نقصی رخ داده که مانع شنوائی است همان دیه شنوائی ثابت است.
ماده ١٦٣ـ هر گاه کودک که در اثر کر شدن لال بشود علاوه بر دیه شنوائی با نظر حاکم به پرداخت جریمه ای برای لال شدن محکوم میشود.
ماده ١٦٤ـ در صورت اختلاف بین جانی و مجنی علیه در صورتی که با نظر خبرگان معتمد یا آزمایش موضوع روشن نشود، مجنی علیه با قسامه دیه را دریافت خواهد کرد.