مطابقت دین با علم و عقل یکی از ۱۲ تعلیم اجتماعی دیانت بهائی است.
بهائیان اعتقاد دارند که دین و علم و عقل هماهنگ بوده و با یکدیگر تطابق دارند. از نظر بهائیان علم موهبت الهی است. از انجا که علم کاشف حقایق اشیاء است بهائیان علم را بزرگترین منقبت جهان میدانند.
عبدالبهاء میگوید: «...دین با علم توأم است زیرا دین و علم هر دو حقیقت است اگر دین مخالف حقیقت باشد وهم است و هر مسئلهٔ دینی که مخالف علم صحیح و عقل کامل باشد شایان اعتماد نه. پس تقالید و رسوماتی که منافی علم و ترقّی است باید زائل نمود...»
عبدالبهاء دین را مروّج علم میداند و اظهار میدارد که هرگاه یک دین الهی ظهور کرده، علوم و فنون نیز توسط پیروان آن دین و حتی مردمان دیگر، پیشرفت زیادی حاصل نمودهاست.
عبدالبهاء ، همچنین جهل و تقلید را موجب گمراهی و عامل اختلافات میان اقوام مختلف میداند و علم را سبب عزت و رفع بسیاری از مشکلات بشر معرفی مینماید . به علاوه مقام علما و فلاسفهٔ روشنفکر را عظیم میشمارد.
انواع علم
عبدالبهاء میگوید:
علم بر دو قسم است: علوم مادیه و علوم الهیه. علوم مادیه کشف اسرار طبیعت کند، علوم الهیه کشف اسرار حقیقت نماید. عالم انسانی باید تحصیل هر دو علم کند ؛ اکتفای به یک علم ننماید، زیرا هیچ پرندهای بجناح واحد پرواز نکند. باید به دو بال پرواز نماید. ... مقصود از علم لاهوتی (الهی) کشف اسرار الهی است، ادراک حقایق معنوی است.
تطابق علم و دین
دین بهائی تأکید مینماید که علم و دین تفکیک ناپذیرند ؛ اگر حقیقت یکی باشد، محال است که علم مطلبی را صحیح تلقی نماید ولی دین آن را حقیقت به حساب آورد. عبدالبهاء علم و عقل را میزان سنجش تلقی میکند و بیان میدارد که انسان باید دین را با عقل بسنجد و بفهمد.
ضعف عقل
طبق اعتقادات بهائی عقل انسان با تمام توانائیهای انکارناپذیرش، نمیتواند کاملاً درست تصمیم بگیرد و اگر نتواند مطلبی را که دین میگوید ادراک نماید، قصور از دین نیست بلکه از عقل است. و تنها عقل کامل، عقل کلّی الهی است که ماوراء طبیعت است و محیط بر جمیع اشیاء است. این عقل فقط مخصوص مظاهر مقدسهاست.
علم و دین
شاید اعتقاد آنها باعث شگفتی کسانی شوند که گمان میکنند علم و دین دو راه سازشناپذیرند. زندگی معنوی فضانوردان و هزاران دانشمند دیگر، سرّی را فاش میکند که در آن دین، کشفیات علمی را تقویت و حمایت میکند.
برنامه فضایی در تاریخ خود، فضانوردانی را دیده است که با بیباکی و بیپروایی اعتقادشان را با خود به فضا بردهاند و حتی زمانی که آمریکاییها با مسائلی دست و پنجه نرم میکردند که علم و دین را از هم جدا میکرد – همانند مسائلی در باب آفرینش و تکامل - سازمانهای بسیاری به وجود آمدند که میخواستند پیشه و مهارتشان در علم را با اعتقادشان به خداوند درآمیزند.
فرانسیس کالینز، سرپرست مؤسسه ملی تحقیقات ژن انسانی در مصاحبهاش با Beliefnet، وبسایت مختص موضوعات معنوی میگوید: «من دریافتهام که باورهای مذهبیام، درک و لذتام را از علم پربارتر کرده است. وقتی چیزی را در ارتباط با ژنهای انسانی کشف میکنم، یک حس شگفتی توأم با ترس درباره رموز زندگی به من دست میدهد. به خودم میگویم، فقط خداوند این چیزها را از قبل میدانسته. این احساسی شدیداً تکاندهنده و زیباست که به من کمک میکند خدا را ستایش کنم. افزون بر این علم را برای من ارضاکننده و ارزشمندتر میکند.»
در سال 1958 نخستین هفت فضانورد ناسا در یک کنفرانس خبری شرکت کردند. در آنجا جان گلن گفته بود: «من در این پروژه شرکت کردم، چون احتمالاً این پروژه نزدیکترین چیز به بهشت است و من میخواستم از آن نهایت استفاده را بکنم.»
در سال 1962، گلن نخستین آمریکاییای بود که دور مدار زمین گشت. در سال 1998، در سن هفتاد و هفت سالگی باز به فضا برگشت و گفت: «این برای من غیرممکن است که به چنین مخلوقی بنگرم در حالی که به خدا ایمان نداشته باشم.»
خدمه «آپولوی 8» اولین شبی را که گرد ماه چرخیدند، جشن گرفتند و در جشنشان «سفر تکوین Genesis» - اولین کتاب مقدسی که خلقت را تشریح میکند - خواندند. اولین وعده غذایی بر روی ماه هم عشای ربانی بود که، باز آلدرین (Buzz Aldrin)با خود برده بود. مذهب (دین) در آخرین مأموریت کلمبیا هم در سفینه حاضر بود.
مخلوقی زیبا
هازبند، مهندسی که اولین پرواز فضایی خود را در سال 1999 انجام داد در مصاحبه با شبکه فرسنو بی (Fresno Bee) گفته بود: «من یک مسیحی معتقد و سرسخت هستم. از این پنجره به بیرون نگاه میکنم، به این مخلوق زیبایی که خداوند آفریده است.»
تنها عده اندکی از دانشمندان، فضانورد میشوند، اما بسیاری از آنان کارشان را با همان واژههای حیرتآوری توصیف میکنند که فضانوردان به کار میبرند.
کیتی فرگوسن نویسنده کتابهای علمی و نویسنده کتابی درباره یوهانس کپلر [پروتستان لوتری آلمانی قرن 17 که قوانین حرکت سیارهای را کشف کرد. این قوانین به نام او نامگذاری شدهاند] میگوید: «مطالعه واقعی علم و طبیعت، محقق را به سوی حسی از سرگشتگی و کوچکی انسان در برابر ذهنی بسیار بزرگتر سوق میدهد. بسیاری از این محققان خواهند گفت که کمتر میتوان مثالی چنین باشکوه از نبوغ خداوند در خلقت بیاوریم. مثالی شکوهمندتر از تکامل.»
برخی دانشمندان تئوری «نیت هوشمند» و یا سایر توضیحات علمیای را که قائل به یک خالق هستند میپذیرند. سایرین ایمان و علم را با اصرار بر این نکته تطبیق میدهند که به گفته کالینز «خداوندگاری خالق، این روند را طرحریزی میکند»، روند تکامل در حرکت را.
کالینز در گفتوگویی با Beliefnet گفته بود: «این یک گمان پذیرفته شده است که مردمان معتقد، حتماً خل شدهاند یا به کلهشان زده است.» هنگامی که دانشمندان به زنان و مردان اهل ایمان مشکوک هستند، اهل ایمان هم گاهی به اهل علم دشمنی میورزند.
دان مونرو، مدیر اجرایی [سازمان] ارتباط علمی آمریکا که 2400 عضو دارد نیمه دهه 1960 را به یاد میآورد، زمانی که دانشجوی کارشناسی رشته فیزیولوژی سلولی بود و کشیشاش به او گفته بود که او نمیتواند بفهمد چگونه یک مسیحی میتواند یک زیستشناس بشود. مونرو میگوید: «این حرف کشیش نفسم را بند آورد. همسرم درست پشت من ایستاده بود و او هم به نفستنگی افتاد. به منزل رفتم و دربارهاش فکر کردم و هنوز هم که بیش از 30 سال میگذرد، به آن فکر میکنم.»
مرکز علوم طبیعی و ادیان در برکلی کالیفرنیا هم با پرسشهای هستیشناختی دست و پنجه نرم میکند و از سال 1995 تشکلی را در واشنگتن با نام «گفتوگو درباره علم، اخلاق و دین» ترتیب داده است. این گروه بزرگترین انجمن علمی عمومی جهان است و مجله علم (Science) را منتشر میکند.