فرهنگ از مقولات سهل و ممتنع است که هم می توان برخورد سطحی و صوری با آن کرد و هم می توان به ذات معنایی و لایه های تو در تو، پیچیده و ظریف آن نظر افکند. هم می توان به مثابه یک ناظر صرف، از بیرون به آن نگریست و درباره آن به داوری نشست و هم می توان به عنوان یک ناظر بازیگر بهاعماق و لایه های درونی آن دست یافت. اگر فرهنگ را " معرفت مشترک" تعریف کنیم و لایه های آن را از عمیق ترین تا سطحی ترین لایه به ترتیب جهان بینی، ارزش، هنجار، نماد ، تکنولوژی مادی (مهارت به کارگیری و ساخت اشیاء ) و تکنولوژی اجتماعی (مدیریت و سازماندهی اجتماعی) بدانیم، به طور قطع ، فهم و درک عمیق لایه های گوناگون فرهنگ، روش شناسی متناظر و متناسب با خود را می طلبد و این امر مستلزم شناخت پارادایم های شناخت شناسی، مفروضات هستی شنانختی آنها و اطلاع از توانمندی تکنیک های هر کدام از این روش شناسی هاست.
با هر پارادایم و تکنیکی نمی توان به لایه های زیرین فرهنگ، به ویژه در سطوح جهان بینی و ارزش ها دست یافت مقاله فرهنگ شناسی، ضمن مرور بر تعاریف مختلف فرهنگ (عمومی) و ارائه تعریف پیشنهادی به بحث در مورد نحله های گوناگون شناخت شناسی و ملزومات هستی شناختی و تناسب آنها برای مطالعه فرهنگ می پردازد.
بدون تردید توجه به فرهنگ و هویت فرهنگی و تاریخی به عنوان عمیق ترین لایه نظام اجتماعی در تحولات و دگرگونی های اجتماعی و سیاستگذاری ها و رفتارهای اجتماعی لازمه پویایی و بقاء یک نظام اجتماعی است. تاریخ یکصد ساله ایران گواهی است روش بر اهمیت فرهنگ و هویت دینی و تأثیر آن بر میزان موفقیت سیاست های اقتصادی، فرهنگی و حتی برنامه های سیاسی هر زمان بیگانه با فرهنگ و هویت ایم مرز وبوم بوده ایم ، حاصلی جز ناکامی و شکست نداشته ایم. همان گونه که اشاره شد دست یابی به حاق و ذات بنیادین فرهنگ نیز کاری سهل الوصول نبوده و نیازمند روش شناسی مناسب و تحقیقات بنیادین و گسترده است.
مقاله تاملی بر نقش نهادهای مردمی در همبستگی اجتماعی، ضمن ریشه یابی یکی از مؤلفه های فرهنگ، یعنی هنجارها و نهادهای اجتماعی و مرور بر کارکردها و تنوع آنها به نقش تعیین کننده آنها در ایجاد همبستگی اجتماعی و تحکیم هویت اجتماعی در سطوح مختلف می پردازد. تعامل و تعاطی فرهنگ . جامعه و ارتباطات فرافرهنگی و فراجامعه ای یکی دیگر از محورهای این مقاله است که ناظر به تغییر و تحول نهادهای اجتماعی و معنادار بودن این تغییر و تحول برای گروه ها و اقشار مختلف است.
این مقاله ضمن پرداختن به تعریف خرده فرهنگها و عوامل پیدایی و تنوع آنها، عامل انسانی دست یابی به وفاق اجتماعی و پایدار را در توجه به حق اجتماعیو مشارکت توسط سیاستگذاران و دولتمردان می داند. این مقاله با توجه به فرآیند تمایز یافتگی در جامعه ، شکل گیری خرده فرهنگ ها را امری اجتناب ناپذیر می داند و رویش و تقویت آنها به ویژه در بعد انجمنی و مدنی با عنایت به فرآیند انسجام و وحدت نمادین در جامعه را توصیه می کند.
مقدمه :
واقع آن است که فرهنگ عمومی یکی از پر رمز و رازترین مفاهیم است و اگربتوان مفهوم سهل و ممتنع را برای پدیده ای انسانی به کار گرفت ، عمده ترین مصداق آن فرهنگ عمومی یا در کل، فرهنگ است که هم می شود برخورد روزمره ای و ساده با آن کرد و هم می توان حق مطلب را در خصوص آن ادا کرد و سعی کرد با توجه به لایه های تو در تو، پنهانی و عمیق فرهنگ، به کنه و اعماق آن پی برد . دست یابی به اعماق فرهنگ نیز با کارهای تحقیقاتی روزمره، امکانپذیر نیست. با پر کردن چند پرسشنامه و پرسش چند سئوال از مردم که در واقع وجه سطحی و رویینی از رفتار آنها را می سنجد، به هیچ وجه نمی توان به لایه های عمیق فرهنگ عمومی پی برد و اگر می خواهیم برنامه ریزی فرهنگی درخدمت اهداف متعالی جامعه داشته باشیم، بدون شناخت این لایه ها، امکان پذیر نیست.
سال هاست که درسیاست های فرهنگی کشور به ندرت شاهد نگاه کیفی و عمیق به فرهنگ هستیم و همواره نگاه غالب، نگاه کمی به فرهنگ بوده است. در هشت سال گذشته تحت عنوان توسعه فرهنگی و فرهنگ توسعه سعی کرده اند تا از بالا و از بیرون به فرهنگ نگاه کنند و برخلاف دهه اول انقلاب، آن را عقب مانده و ضد توسعه جلوه دهند. حال آنکه فرهنگ از درون باید مطالعه شود. باید در نگاه مردم، در تعبیر و تفسیر مردم، در فهم مردم و در نحوه استدلال مردم شریک بود و این امکان ندارد جز با ممارست های طولانی تاریخی و انتخاب روش های مطالعه مناسب .[1]
مفهوم تهاجم فرهنگی[2]:
تهاجم فرهنگی عبارت است از تلاش برنامه ریزی شده و سازمان یافته تمام یا بخشی از یک یا چند گروه اجتماعی- فرهنگی یا ملت یا جامعه یا تمدن و یا دولت. برای تحصیل مبانی و اصول اجتماعی، باورها، ارزش ها، اخلاقیات و رفتارهای مورد نظر خویش بر سایر گروهها و جوامع و ارائه اطلاعات انبوه به ملت ها و تغییر در نظام و ارزش هایشان به طوری که تصمیم گیری ها در کشور مورد تهاجم ، منجر به تامین سیاسی و اقتصادی و ... کشورهایی بشود که از این حربه استفاده می کنند.
هدف از تهاجم فرهنگی، کنترل فرایند تصمیم گیری و شیوه اطلاع رسانی و تغییر در نظام ارزش هاست که منجر به استیلای سیاسی و اقتصادی آنها می شود . بدین ترتیب که «مهاجم فرهنگی» سعی می کند با استفاده از برتری اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فن آوری به مبانی اندیشه و رفتار یک ملت هجوم آورده و با تهدید، تضعیف، تحریف و احیاناً نفی و طرد آنها، زمینه حاکمیت اندیشه، ارزش ها، و رفتارهای مطلوب خویش را فراهم آورد. اساسا کالاهای فرهنگی این گروه، دو دسته است که یکی مصرف داخلی دارد و دیگری کالاهای صادراتی است که پوچ گرایی و فساد را رواج می دهد و در واقع در اثر تهاجم این نوع اخیر از کالاها در کشورهای مقصد، فرهنگ مهاجم در این کشورها راه می یابد برای مثال می توان به ویژگی اخلاق کار اشاره نمود که هیچ گاه به کشورهای مورد تهاجم منتقل نشده است. این ترویج از طریق زور نیست بلکه با بهره گیری از قوانین بازتابهای شرطی است که انسان بر طبق آن به محرک های خارجی پاسخ می دهد.
بنابراین، تهاجم فرهنگی به مفهوم نفی هویت فرهنگی و ملی کشور مورد هجوم ، برای برقرار کردن سلطۀ فکری و فرهنگی از طریق تغییر باورها، رفتارها، روش ها و آداب و رسوم زندگی فردی و اجتماعی آن ملت، منطبق با الگوریتم های فرهنگ مهاجم خواهد بود.
خرده فرهنگ ها[3]
در درون هر فرهنگ الگوهای متنوعی قابل مشاهده است که جامعه و شناختی به آنها «خرده فرهنگ» می گوید. خرده فرهنگ، فرهنگ بخشی از جامعه است که در عین اینکه با فرهنگ کل جامعه پیوند دارد، دارای ویژگی های منحصر به خود نیز می باشد. تنوع خرده فرهنگ ها که گاه توام با تعارض با یکدیگر نیز هست می تواند زمینه ساز تهاجم فرهنگی باشد. اگر تمدن و مدنیت پذیری را مجموعه ای از اندوخته های معنوی و مادی جامعه بدانیم خرده فرهنگ ها بخشی از مدنیت و تمدن جامعه را شامل می شوند که اسباب گسست فرهنگی را فراهم می آورند .
ویژگی های تهاجم فرهنگی در جامعه دارای دو بعد سخت افزاری یا ساختاری (اسباب تهاجم فرهنگی) و بعد کارکردی (شامل زمینه های بروز تهاجم فرهنگی) است. بعد کارکردی دارای دو بخش است که بخش دوم آن نیز به شرح زیر دارای تقسیماتی است:
1- خانواده
2- جامعه
1-2- کودکان (دختران ، پسران)
2-2- نوجوانان (دختران ، پسران)
3-2 – جوانان (دختران، پسران)
4-2- جامعه زنان (مادران)
5-2- جامعه مردان (پدران)
هر یک از این زیر گروهها دارای خرده فرهنگ هایی هستند که عموما در تعارض با یکدیگر عمل می کنند. حوزه تأثیر پذیری تهاجم فرهنگی از طریق خرده فرهنگ ها را می توان در عدم دستیابی به عزم و وحدت ملی بازشناخت.
تهاجم و تبادل فرهنگی
فرهنگ در وجه پویایی و خلاقیت، کارکردهای متفاوتی دارد. تبادل و تعامل فرهنگی از جمله این کارکردهاست. آنچه ما تهاجم فرهنگی می خوانیم، وجهی خاص از کارکردویژه یک فرهنگ در برابر فرهنگ دیگر است، وجهی که در آن فرهنگ مهاجم با تلاش برای تسلط بر فرهنگ مورد تهاجم، فرایند دو سویه تعامل را به کشمکش مخرب بدل می کند. کارکرد این فرایند به لحاظ تبیین یکی از ویژگی های مهم فرهنگ ها، یعنی تبادل و تعامل بهتر شایان درک خواهد بود.[4]
- تبادل فرهنگی، آموختن و فراگرفتن انتخابی پاره ای از اندیشه ها و رفتارها از فرهنگ های دیگر به وسیله عموم از افراد یک جامعه است.
- در تبادل فرهنگی ، هدف بارور کردن و کامل نمودن فرهنگ ملی است، ولی هدف تهاجم فرهنگی، تسلط بر فرهنگ دیگر و خود باخته و دنباله رو نمودن آن و احیانا از بین بردن فرهنگ دیگر است.
-تبادل فرهنگی، با آگاهی و اراده است، ولی تهاجم فرهنگی با تحمیل خود آگاهانه یا ناخودآگاهانه انجام می شود.
- در تبادل فرهنگی، فرهنگ ها گیرندۀ عناصر مطلوب فرهنگی یگدیگرند، اما در تهاجم فرهنگی، فرهنگ مهاجم، هنجارها، باورها و ارزش های خود را که در فرهنگ مورد تهاجم نامطلوبند بر فرهنگ مورد تهاجم تحمیل می کند.
- تبادل فرهنگی، با اتکا به نقاط قوت فرهنگ ها انجام می شود، اما تهاجم فرهنگی با اتکا به نقاط ضعف مورد تهاجم و نقاط قوت فرهنگی مهاجم به وقوع می پیوندد.
در زمینه شناسایی مرز میان تبادل فرهنگی و تهاجم فرهنگی، چگونگی انتخاب و تعیین، اصول زیر، نقش محوری دارد:
1- اصل گزینش
این سئوال از دیر باز فرا روی اندیشمندان غیر غربی بوده است که در برابر فرهنگ های بیگانه چه موضعی باید اتخاذ کرد؟ گروهی که شیفتۀ فرهنگ جدید اروپایی بوده اند، حتی بعضاً با نیت خدمت به مردم و کشور خویش، تسلیم بی چون و چرا و استحاله کامل در فرهنگ غربی را توصیه کرده اند و گروه دیگر، خزیدن به کنج انزوا و محبوس نمودن خود در حصار جزمیت را توصیه نموده اند. اما راه صحیح آن است که آنچه مفید و مثبت است را به فرهنگ خودی جذب کرد و در عین حال از آفات و ناهنجاری های فرهنگ های دیگر پرهیز نمود. تشخیص خوبها و بدها نیز ، باید بر اساس معیارهای ارزشی فرهنگ خودی سنجیده شود. البته آنچه در فرهنگ خودی قابل ذکر است اینکه در فرهنگ خودی نیز می تواند ارزش های منحطی وجود داشته باشد. رژیم قبل نیز از طریق برخی اقدامات ظاهری و مضحک سعی داشت نشان دهد که حافظ فرهنگ خودی است.
2- اصل تحصیل و جذب
گزینش ویژگی های مثبت فرهنگ های دیگر، به تنهایی نمی تواند نقشی موثر در بالندگی و رشد فرهنگ ایفاد کند. از طرف دیگر، اتکای صرف به گزینش مزبور، فرهنگ را آسیب پذیر خواهد ساخت. پس از گزینش یک جزء فرهنگ دیگر باید آن جزء تجزیه و تحلیل و سپس سنخیت آن با فرهنگ خودی سنجیده شود تا بتوانند در مجموعه فرهنگ خودی ثبوت و قرار یابد.
3- اصل تولید فرهنگی
سومین اصل در نظریه تعامل فرهنگی، تولید فرهنگی است. یعنی فرهنگی بالنده است که علاوه بر پاسخگویی به سئوالات موجود سئوال ساز نیز می باشد. در این مقام ، فرهنگ از حالت «واکنشی» صرف خارج و به جایگاه «کنشی» صعود می کند.
با توجه به سه اصل فوق در تعامل فرهنگی، در می یابیم که تعامل گزینش حذف یا تسلیم در برابر فرهنگ بیگانه نیست بلکه فرایندی است که در آن فرهنگ خودی با توجه به غنای درونی خویش و با در نظر داشتن نیازهای خود، جزئی از فرهنگ بیگانه را گزینش و تحلیل کند و آن را در قالب یک باز تولید فرهنگی همگون و هم سنخ با ماهیت خود به کار گیرد. اما اگر هر یک از این سه اصل و یا جملگی از جریان تعامل خارج شوند و قدرت فرهنگی فرهنگ بیگانه در این داد و ستد ، اعمال و حاکم شود، پدیده ای شکل می گیرد که آن را «تهاجم فرهنگی» می نامیم.
فرهنگ مهاجم، فرصت گزینش ، شناخت و تجزیه و تحلیل مواد تشکیل دهندۀ خود (ارزش ها، مبانی ، معیارها و ...) را به فرهنگ مورد تهاجم نمی دهد، بلکه با برخورداری از قدرت تهاجمی خود، ارزش ها و معیارهایی را بر آن تحمیل می کند که گاه حتی در حیطه سرزمین خودش نیز فاقد مطلوبیت و مشروعیت است.
تعامل فرهنگی ، عاملی در جهت رشد شکوفایی و غنی شدن فرهنگ هاست . ولی هجوم فرهنگی ، ارزش ها و معیارهای مذهبی و ملی فرهنگ مورد هجوم را از ساخت آن زدوده و یا تضعیف می کند و فرهنگی با ارزش های مغایر و متضاد با گذشته جانشین می سازد .
هدف هجوم فرهنگی، کمرنگ کردن و در صورت امکان، هدم ونابودی باورها و ارزش های فرهنگی و جانشینی ارزش های مورد نظر خویش است . در حالی که تعامل فرهنگی غنای فرهنگ های متعامل را افزایش میدهد و با آشنا نمودن فرهنگ ها با یکدیگر ، افق های دید آنها را وسعت می بخشد و آنها را رساتر می سازد. تهاجم فرهنگی با انگیزه ایجاد دگرگونی های مطلوب در بخش های اساسی فرهنگ مورد تهاجم و شناختها، باورها، ارزش ها، گرایشها،رفتارها و کردارها) صورت می گیرد.
بنابراین وقتی که فرهنگی از وجه تعامل با فرهنگ های دیگر خارج شود و از راههای اعمال قدرت، چون غالبیت سیاسی یا اقتصادی و در نهایت با قدرت فرهنگی سعی در تحمیل ارزش های خود به فرهنگ دیگر نماید کارکرد فرهنگ غالب را«تهاجم فرهنگی» نامند. هدف تهاجم ، ترویج بخشی منحط و غیرکارآمد از فرهنگ است. اگر مصداق یک تهاجم استیلای فرهنگی برتر بر فرهنگی منحط باشد پسندیده است مانند انچه درصدر اسلام مسلمین انجام دادند .