تفسیر سوره بقره (آیه 1 تا 5)
سوره ُ البَقَره
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الم
الم : از حروف مقطعه قرآن است .
***
تفسیر: یکی از منظور از حروفهای مقطعه این است که اعجاز قرآن از همین حرفهایی است که در اختیار همگان می باشد همانند تنوع شگفت انگیز موجودات در عالم هستی که از عناصر محدود و معدود بوجود آمده اند. مطلبی که این موضوع را ثابت می کند اینست که در 24 مورد از سوره هایی که با حروف مقطعه آغاز شده بلافاصله سخن از قرآن و عظمت آن به میان می آید.
***
ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ
ذلِکَ: آن (اسم اشاره ی دور برای تعظیم و تکریم به کار رفته است)
الْکِتابُ: کتاب ( قرآن)
لا: نه نیست
رَیْبَ: شک و تردید
فِیهِ: در آن
هُدىً: راهنما- هدایت کننده (مایه ی هدایت)
لِلْمُتَّقِینَ: برای پرهیزکاران اهل تقوا
(اهل تقوا کسانی هستند که دستورات خدا را اطاعت می کنند و بر انجام واجبات و ترک محرمات مراقبت و مداومت دارند)
***
تفسیر: چرا راهنمای متقین است ؟ چون دو دسته جاهل داریم یکی آنکه از خسارت و سقوط ترسان است لذا طالب ارشاد و حقیقت و هدایت می باشد اینان همان متقین هستند و دیگری جاهلی لجوج است و هیچ واهمه ای از خطرات قطعی و جانگداز ندارد لذا به دنبال هدایت نیز نخواهد بود به عبارت دیگر نور هدایت فقط برای بیداران و روندگان مفید است و نه خفتگان و ایستاده ها. به عبارت دقیقتر متقین دارای دو هدایتند، یک هدایت اولی که به خاطر آن متقی شدند و یک هدایت دومی که خدا به خاطر تقوایشان به ایشان کرامت می فرماید که در آیات بعدی به آن اشاره می شود. چون هدایت دومی متقین بوسیله قرآن صورت می گیرد ، معلوم می شود هدایت اولی و قبل از قرآن بوده و علت آن سلامت فطرت بوده است اما اینکه چرا بعضی فطرتشان سالم است و بعضی ناسالم و یا علت تامه اش خود انسان است؟؟؟
در پاسخ می گوییم هیچ یک از اینها علت تامه نیست ولی همه ی آنها بمقدار اقتضاء اثر دارد. همانطور که متقین دارای دو هدایتند، آیات بعدی توضیح می دهد که کفار و منافقین نیز دارای دو ضلالت و کوری هستند، یکی ضلالت و کوری اول، که باعث اوصاف خبیثه ی آنان از کفر و نفاق و غیره شد، دوم ضلالت و کوری ای که ضلالت و کوری اولشان را بیشتر کرد، اولی را بخود آنان نسبت داد و دومی را بخودش ، که بعنوان مجازات دچار ضلالت و کوری بیشترشان کرد .
***
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاه َ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ
الَّذِینَ: کسانی که- (متقین)
یُؤْمِنُونَ: ایمان می آورند ( باور می کنند)
بِالْغَیْبِ: به (عالم) غیب (عالم غیر محسوسات)
غیب به معنای پنهان است، چیزهایی که با حواس ظاهری قابل درک نیستند و مقصود از غیب ، خداوند ، فرشتگان ، حضرت مهدی(ع) و قیامت است)
یُقِیمُونَ: اقامه می کنند- برپا می دارند
الصَّلاه َ: نماز
مِمَّا: از آنچه
رَزَقْناهُمْ: روزی داده ایم به آنها
یُنْفِقُونَ: انفاق می کنند (همیشه در راه خدا بخشش می کنند)
***
تفسیر: متقین چه مشخصاتی دارند؟؟؟ چون فطرت سالمی دارند ، باین حقیقت اعتراف دارند که موجودی محتاج هستند و احتیاجشان به چیزی است که خارج از ذات خودشان است یعنی شخصی که سلامت فطرت داشته باشد خواه ناخواه ایمان به موجودی دارد که هستی خودش و هستی همه ی عالم ، مستند به آن موجود است. پس متقین به غیب ایمان دارند و افق دید و جهان بینی آنها محدود به ماده محسوسات نیست. رسالت قرآن نیز در این راستاست یعنی می خواهد دید انسان را از قشر تنگ و نازک عالم شهادت و محسوسات خارج ساخته و او را متوجه ی عالم پر عظمت غیب سازد. ملائک ، لوح محفوظ ، عرش و کرسی ، بهشت و جهنم و حتی روح و روان انسانها بخشی از عالم غیب هستند که متقین به آن ایمان دارند. تأکید قرآن برای باز کردن افق دید انسان به خاطر اینست که احساسات و رفتار افراد تابع جهان بینی و ایمان آنهاست. شخص سلیم الفطره بعد از آنکه به چنین موجود غیبی ایمان آورد و معتقد شد که او حتی دقیقه ای از حوائج موجودات غافل نمی ماند آنوقت باور می کند که او لحظه ای نیز از هدایت بندگانش غافل نمی ماند و راه نجات را به آنان نشان می دهد. به این ترتیب سر از مسئله توحید و نبوت و معاد در می آورد و در نتیجه خود را ملزم می داند که در برابر آن مبدأ یکتا خضوع کند چون خالق و رب او و رب همه عالم است و نیز خود را ملزم می داند که در جستجوی هدایت او بر آید و وقتی به هدایت او رسید ، آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و فضیلت همه را در راه احیاء آن هدایت و نشر آن دین ، بکار می بندد و این همان نماز و انفاق است اما نه نماز و زکات قرآن ، چون گفتار ما درباره ی شخص سلیم الفطره ای است که می پذیرد. به عبارت دیگر انسان به حسب فطرت سالم خود در می یابد که مهمترین کار بنده دو چیز است یکی توجه به خدا و دیگری توجه به مردم و انفاق کردن در راه خدا
***
وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَه ِ هُمْ یُوقِنُونَ
***
یُؤْمِنُونَ: ایمان می آورند - ( تصدیق می کنند)
بِما: به آنچه
أُنْزِلَ: نازل شده
إِلَیْکَ: به تو
مِنْ قَبْلِکَ: قبل از تو - پیش از تو
بِالْآخِرَه ِ: به عالم آخرت
هُمْ: آنها
یُوقِنُونَ: یقین دارند (صد در صد باور می کنند)
***
تفسیر: خصیصه ی دیگر متقین یا انسانهای سلیم الفطره اینست که به هدایت الهی و وجوب آن باور دارند لذا هم به کلام رسول (ص) ایمان می آورند و هم بدون هیچ تعصبی به آنچه خدا قبلا بر پیامبرانش نازل کرده ایمان دارند زیرا رحمت و هدایت خدا دائمی دانسته و آنرا منحصر به هیچ عصر و نسلی نمی کنند. بلاخره اینکه به آخرت یقین داشته و معتقد به جاودانگی هستند یعنی آفرینش انسان را بیهوده نمی دانند لذا در هر اقدامی محکمه ی عدل خدا را از نظر دور نمی دارند. اما چرا بجای ایمان به آخرت فرمود یقین به آخرت؟؟؟ زیرا گاه می شود انسان به چیزی ایمان دارد ولی از لوازم آن غافل است اما وقتی به آن یقین پیدا کرد دیگر نسبت به آن و لوازمش هیچ غفلتی نمی کند. خلاصه اینکه این پنج صفتی که خدای تعالی آنها را زمینه ی هدایت قرآنی خود قرار داده ، صفاتی است که فطرت سالم در آدمی ایجاد می کند و در آیات مورد بحث به دارندگان چنین فطرتی وعده می دهد که بزودی بوسیله ی قرآنش ایشان را هدایت می کند ، البته هدایتی زائد بر هدایت دومی دست نمی دهد. دلیل بر اینکه هدایت دومی از ناحیه خدای سبحان و فرع هدایت اولی است، آیات بسیاری است از جمله " خدا کسانی که ایمان آوردند ، به قول ثابت در حیات دنیا در آخرت پا بر جا می کند و خلاصه آنچنانشان را آنچنانتر می سازد)
پس معلوم می شود بقول معروف چشمه باید از خودش آب داشته باشد تا با لایروبی زیادترش کرد
***
أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
أُولئِکَ: آنان - ( پرهیزکاران )
عَلى: بر
هُدىً: هدایتی - ( هدایت الهی)
مِنْ رَبِّهِمْ: از( جانب ) پروردگارشان