سوره مائده
مدنى - 120 آیه
مقدمه
محتویات این سوره این سوره از سوره هاى مدنى است و 120 آیه دارد و گفته اند پس از سوره فتح نازل شده است ، و طبق روایتى تمام این سوره در حجه الوداع و بین مکه و مدینه نازل شده است .
این سوره محتوى یک سلسله از معارف و عقائد اسلامى و یک سلسله از احکام و وظائف دینى است .
در قسمت اول به مساله ولایت و رهبرى بعد از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و مساله تثلیث مسیحیان و قسمتهائى از مسائل مربوط بقیامت و رستاخیز و بازخواست از انبیاء در مورد امتهایشان اشاره شده است .
و در قسمت دوم ، مساله وفاى به پیمانها، عدالت اجتماعى ، شهادت به عدل و تحریم قتل نفس (و به تناسب آن داستان فرزندان آدم و قتل هابیل بوسیله قابیل ) و همچنین توضیح قسمتهائى از غذاهاى حلال و حرام و قسمتى از احکام وضو و تیمم آمده است .
و نامگذارى آن به سوره مائده بخاطر این است که داستان نزول مائده براى یاران مسیح - در آیه 114 - این سوره ذکر شده است .
آیه : 1
آیه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّت لَکُم بهِیمَه ُ الاَنْعَمِ إِلا مَا یُتْلى عَلَیْکُمْ غَیرَ محِلى الصیْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ یحْکُمُ مَا یُرِیدُ(1)
ترجمه :
به نام خداوند بخشنده مهربان
1 - اى کسانى که ایمان آورده اید به پیمانها و قراردادها وفا کنید، چهار پایان (و جنین چهار پایان ) براى شما حلال شده است مگر آنچه بر شما خوانده میشود (به جز آنها که استثناء خواهد شد) و صید را به هنگام احرام حلال نشمرید خداوند هر چه بخواهد (و صلاح ببیند) حکم میکند.
تفسیر :
لزوم وفا به عهد و پیمان
بطورى که از روایات اسلامى و سخنان مفسران بزرگ استفاده مى شود، این سوره آخرین سوره (و یا از آخرین سوره هائى ) است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده است ، در تفسیر عیاشى از امام باقر (علیه السلام ) نقل شده که حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام ) فرمود: سوره مائده دو ماه یا سه ماه پیش از رحلت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل گردید.
و اینکه در بعضى از روایات وارد شده که این سوره ناسخ است و منسوخ نیست ، نیز اشاره بهمین موضوع است .
این سخن با مطلبى که در جلد دوم همین تفسیر در ذیل آیه 281 سوره بقره گفته ایم که طبق روایات آیه مزبور آخرین آیه اى است که بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نازل شده منافات ندارد، زیرا اینجا سخن از سوره است و در آنجا سخن درباره یک آیه بود!
در این سوره - بخاطر همین موقعیت خاص - تاکید روى یک سلسله مفاهیم اسلامى و آخرین برنامه هاى دینى و مساله رهبرى امت و جانشینى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شده است و شاید بهمین جهت است که با مساله لزوم وفا به عهد و پیمان ، شروع شده ، و در نخستین جمله مى فرماید: اى افراد با ایمان به عهد و پیمان خود وفا کنید.
(یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود).
تا به این وسیله افراد با ایمان را ملزم به پیمانهائى که در گذشته با خدا بسته اند و یا در این سوره به آن اشاره شده است بنماید، درست همانند این است که شخص مسافر در آخرین لحظات وداع به نزدیکان و پیروان خود تاکید مى کند توصیه ها و سفارشهاى او را فراموش نکنند و به قول و قراردادهائى که با آنها گذاشته است ، وفادار باشند.
باید توجه داشت که عقود جمع عقد در اصل بمعنى جمع کردن اطراف یک چیز محکم است ، و بهمین مناسبت گره زدن دو سر طناب یا دو طناب
را با هم عقد مى گویند، سپس از این معنى حسى به مفهوم معنوى انتقال یافته و به هر گونه عهد و پیمان ، عقد گفته مى شود، منتها طبق تصریح جمعى از فقهاء و مفسران ، عقد مفهومى محدودتر از عهد دارد، زیرا عقد به پیمانهائى گفته میشود که استحکام کافى دارد، نه به هر پیمان و اگر در بعضى از روایات و عبارات مفسران ، عقد و عهد به یک معنى آمده است منافات با آنچه گفتیم ندارد زیرا منظور تفسیر اجمالى این دو کلمه بوده نه بیان جزئیات آن .
و با توجه به اینکه العقود - به اصطلاح - جمع محلى به الف و لام است و مفید عموم مى باشد، و جمله نیز کاملا مطلق است ، آیه فوق دلیل بر وجوب وفا به تمام پیمانهائى است که میان افراد انسان با یکدیگر، و یا افراد انسان با خدا، بطور محکم بسته مى شود، و به این ترتیب تمام پیمانهاى الهى و انسانى و پیمانهاى سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و تجارى و زناشوئى و مانند آن را در بر میگیرد و یک مفهوم کاملا وسیع دارد که به تمام جنبه هاى زندگى انسان اعم از عقیده و عمل ناظر است . از پیمانهاى فطرى و توحیدى گرفته تا پیمانهائى که مردم بر سر مسائل مختلف زندگى با هم مى بندند.
در تفسیر روح المعانى از راغب چنین نقل شده که عقد با توجه بوضع طرفین ، سه نوع است گاهى عقد در میان خدا و بنده ، و گاهى در میان انسان و خودش ، و گاهى در میان او و سایر افراد بشر بسته میشود (البته تمام این سه نوع عقد داراى دو طرف است منتها در آنجا که خودش با خودش پیمان مى بندد، خویشتن را بمنزله دو شخص که طرفین پیمانند فرض مى کند).
بهر حال مفهوم آیه بقدرى وسیع است که عهد و پیمانهائى را که مسلمانان با غیر مسلمانان مى بندند نیز شامل مى شود.
در آیه نکاتى است که باید به آن توجه کرد:
1 - این آیه از جمله آیاتى است که در مباحث حقوق اسلامى در سرتاسر فقه به آن استدلال مى کنند، و یک قاعده مهم فقهى که اصاله اللزوم فى العقود است از آن استفاده میگردد، یعنى هر گونه پیمان و معاهده اى درباره اشیاء و یا کارها میان دو نفر منعقد گردد لازم الاجرا مى باشد، و حتى - همانطور که جمعى از محققان نیز عقیده دارند - انواع معاملات و شرکتها و قراردادهائى که در عصر ما وجود دارد و در سابق وجود نداشته ، و یا اینکه بعدا در میان عقلا بوجود میاید، و بر موازین صحیحى قرار دارد، شامل میشود، و این آیه پاى همه آنها صحه مى گذارد (البته با در نظر گرفتن ضوابط کلى که اسلام براى قراردادها قائل شده است ).
ولى استدلال به این آیه بعنوان یک قاعده فقهى دلیل بر آن نیست که پیمانهاى الهى را که میان بندگان و خدا بسته شده است و یا مسائل مربوط به رهبرى و زعامت امت که وسیله پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از مردم گرفته شد، شامل نشود، بلکه آیه مفهوم وسیعى دارد که همه این امور را در بر مى گیرد.
یادآورى این نکته نیز لازم است که لزوم وفاء به پیمانهاى دو جانبه مادامى است که از یک طرف نقض نشده باشد، اما اگر از یک طرف نقض شود، طرف مقابل ملزم به وفادارى نیست ، و این از ماهیت عقد و پیمان افتاده است .
2 - اهمیت وفاى به عهد و پیمان مساله وفاى به عهد و پیمان که در آیه مورد بحث مطرح است از اساسى ترین شرائط زندگى دست جمعى است و بدون آن هیچگونه همکارى اجتماعى ممکن نیست ، و بشر با از دست دادن آن زندگى اجتماعى و اثرات آن را عملا از دست خواهد داد، به همین دلیل در منابع اسلامى تاکید فوق العادهاى روى این مساله شده است و شاید کمتر چیزى باشد که این قدر گسترش داشته باشد، زیرا بدون آن هرج و مرج و سلب اطمینان عمومى که بزرگترین بلاى اجتماعى است در میان بشر پیدا مى شود.
در نهج البلاغه در فرمان مالک اشتر چنین مى خوانیم :
فانه لیس من فرائض الله شى ء الناس اشد علیه اجتماعا مع تفرق اهوائهم و تشتت آرائهم من تعظیم الوفاء بالعهود، و قد لزم ذلک المشرکون فیما بینهم دون المسلمین لما استوبلوا من عواقب الغدر :
در میان واجبات الهى هیچ موضوعى همانند وفاى به عهد در میان مردم جهان - با تمام اختلافاتى که دارند - مورد اتفاق نیست بهمین جهت بت پرستان زمان جاهلیت نیز پیمانها را در میان خود محترم مى شمردند زیرا عواقب دردناک پیمان شکنى را دریافته بودند.
و نیز از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) نقل شده که فرمود:
ان الله لا یقبل الا العمل الصالح و لا یقبل الله الا الوفاء بالشروط و العهود :
خداوند چیزى جز عمل صالح از بندگان خود نمى پذیرد و جز وفاى به شروط و پیمانها را قبول نمى کند.
و از پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که فرمود: لا دین لمن لا عهد له : آن کس که به پیمان خود وفادار نیست دین ندارد.
و روى همین جهت ، موضوع وفاى به عهد از موضوعاتى است که هیچگونه تفاوتى در میان انسانها درباره آن نیست خواه طرف پیمان مسلمان باشد یا غیر مسلمان و به اصطلاح از حقوق انسان است نه از حقوق برادران دینى :
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم :
ثلاث لم یجعل الله عز و جل لاحد فیهن رخصه : اداء الامانه الى البر و الفاجر، و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر، و بر الوالدین برین کانا او فاجرین !:
سه چیز است که خداوند به هیچ کس اجازه مخالفت با آن را نداده است : اداى امانت در مورد هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و وفاى به عهد درباره هر کس خواه نیکوکار باشد یا بدکار، و نیکى به پدر و مادر خواه نیکوکار باشند یا بدکار.
حتى در روایتى از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) نقل شده که اگر کسى با اشاره پیمانى را به عهده بگیرد باید به آن وفا کند:
اذا اومى احد من المسلمین او اشار الى احد من المشرکین فنزل على ذلک فهو فى امان .
سپس به دنبال دستور وفاى به پیمانها که تمام احکام و پیمانهاى الهى را شامل مى شود یک سلسله از احکام اسلام را بیان کرده ، که نخستین آن حلال بودن گوشت پاره اى از حیوانات است ، و مى فرماید: چهار پایان (یا جنین آنها) براى شما حلال شده است (احلت لکم بهیمه الانعام ).
انعام جمع نعم به معنى شتر و گاو و گوسفند است .
بهیمه از ماده بهمه (بر وزن تهمه ) در اصل به معنى سنگ محکم است و به هر چیز که درک آن مشکل باشد مبهم گفته مى شود، و بتمام حیوانات که داراى نطق و سخن نیستند، بهیمه اطلاق میشود، زیرا صداى آنها داراى ابهام است اما معمولا این کلمه را فقط در مورد چهار پایان بکار مى برند، و درندگان و پرندگان را شامل نمى شود.
و از آنجا که جنین حیوانات نیز داراى یکنوع ابهام است بهیمه نیز نامیده میشود.