چکیده:
این مقاله سعی بر آن دارد تا به بررسی علل تشکیل شهرهای جدید در جهان بپردازد.
بر همین اساس ابتدا به سابقه تاریخی ایجاد شهرهای جدید پرداخته شده و چند تعریف از شهرهای جدید ارائه گردیده است. در ادامه سابقه احداث شهرهای جدید بطور مختصر بیان گردیده و سپس عوامل لزوم شهرهای جدید بصورت کلی بیان می گردد. شهرهای جدید بر اساس وسعت، فاصله جمعیت نوع و سطح فعالیتها در چندین الگوی کلی که شامل شهرهای جدید مستقل، شهر های جدید اقماری و شهر های جدید پیوسته می باشد طبقه بنید شده که به بررسی اجمالی آنها پرداخته شده و در پایان نتیجه گیری خواهد شد.
بر اساس سه الگوی فوق در مناطق مختلف دنیا الگوهای دیگری از شهرهای جدید احداث شده اند که در پیوست شماره 1 به طور مفصل توضیح داده خواهد شد.
در پیوست شماره 2 سابقه ایجاد شهرهای جدید در ایران در چهار دوره مورد مطالعه قرار می گیرد و سپس اهداف عمده شهرهای جدید پس از انقلاب اسلامی توضیح داده شده و در پایان این قسمت نیز نتیجه گیری در مورد شهرهای جدید ایران انجام خواهد گرفت.
مقدمه
پس از انقلاب کشاورزی ایجاد شهرها، دومین انقلاب عظیم در فرهنگ انسان بود. این امر، روند اجتماعی برجسته ای بود که بیشتر موجب دگرگونی در روابط متقابل انسان با محیط و انسانهای دیگر گردید. در حقیقت، تغییر در واکنشهای انسانها نسبت به هم و نسبت به محیط، به تحول اجتماعی و دگرگونی فضایی امکان داد که نمود عینی آن بصورت یک پدیده نو که اصطلاحاً «شهر» نامیده می شد، نمایان گردید. بنابراین، پیدایش شهرها را باید نقطه عطفی در تاریخ اجتماعی انسان بحساب آورد (نظریان، 1374، ص 9)
فرایند تشکیل و توسعه شهرها در سراسر جهان، پیوسته و بر اساس روابط متقابل محیطهای طبیعی و فرهنگی بوده است. با اینکه پیدایش شهرها باعث رشد فرهنگ و تمدن و روابط اجتماعی میان انسانها گردید و مسیر زندگی او را به نحو دلخواه تغییر داد اما با توجه به تحولاتی که در طول تاریخ، بخصوص، در صد سال اخیر در ارتباط با استقرار حکومتها، دولتهای مرتبط با اقتصاد صنعتی و سرمایه داری جهان، موجب دگرگونی در روند تمدن و فرهنگ عمومی شهرنشینی، عملکرد شهرها، توسعه و گسترش آنها و دگرگونی فضای پیرامون آنها گردیده است. در دنیای امروز یک حرکت انفجاری و فزاینده در شهرنشینی بوجود آمده است و جمعیت و تعداد شهرها روز به روز در حال افزایش می باشد و این امر سبب پیدایش عوارض و مشکلات فراوانی در زندگی شهرنشینی انسانها گردیده است. این معضلات بخصوص در کشورهای توسعه نیافته و کمتر توسعه یافته نمود بیشتری یافته است. زیرا در اینگونه کشورها اختلاف سطح درآمد بین شهر و روستا، عدم برنامه ریزی صحیح برای توزیع اصولی امکانات و منابع بین شهرها و فضای پیرامونشان، عدم توجه اصولی و منطقی به برنامه ریزی ناحیه ای و منطقه ای، عدم توجه به توسعه و رشد صحیح و متناسب شهرها و غیره، موجب پیدایش شرهای بزرگ ناموزون و نامتناسب و بدون توجه به نظام سلسله مراتب شهری در این کشورها گردیده است و این مسائل باعث بروز بسیاری از معضلات شهری شده است که از ننآن جملعه
جمله آنها میتوان به افزایش جمعیت و تراکم جمعیت شهرنشینی، انواع آلودگی های زیست محیطی، آلودگی هوا، آلودگی صوتی، بروز انواع مشکلات اجتماعی و فرهنگی، افزایش شغلهای کاذب، افزایش بیکاری، حاشیه نشینی و ... اشاره نمود. (داداشپور، 1381، ص 5)
با توجه به مسائل و مشکلات فوق، انواع راهکارها و راه حلها جهت غلبه بر آنها و ایجاد تعادل و توازن در رشد شهری و ارتباط منطقی بین شهرها و فضای پیرامون ارائه و اجرا گردیده اند که یکی از آنها، ایجاد «شهرهای جدید» بعنوان راهکار اساسی جهت حل معضلات شهرهای بزرگ و ایجاد تعادل در توزیع امکانات و توازن در نظام سلسله مراتبی شهرها بود که با دیدگاههای متفاوت و معیارهای مختلف در نقاط گوناگون جهان طراحی و احداث گردیدند.
کشور ایران نیز بعنوان یک کشور قدیمی که مدنیت و فرهنگ شهرنشینی در آن بسیار پرسابقه است و از اثرات منفی مشکلات و معضلات شهری مذکور در امان نمانده است. رشد شهرنشینی و افزایش سریع جمعیت شهری تبعات منفی ناشی از آن از مهمترین مسائل و مواردی است که در سطح ملی و منطقه ای اذهان عمومی و برنامه ریزان شهری و شهرسازان و حتی مسئولین کشوری را به خود مشغول کرده است.
در ایران نیز، ایجاد شهرهای جدید بعنوان یکی از راه حلهای اساسی و مناسب جهت رفع و کاهش معضلات شهری کلانشهرها مورد توجه قرار گرفته و در اطراف تعدادی از شهرهای بزرگ طراحی و اجرا گردیده اند. (داداشپور، 1381، ص 7 الی 15)
مقاله حاضر شهرهای جدید را مورد بررسی قرار می دهد.
بیان موضوع:
بحث شهر های جدید یا نوشهرها، سابقه در تاریخ شهرنشینی بشر دارد چنان که، فرایند پدیده ای تحت عنوان شهرهای جدید را می توان در اواخر دوره باستان یا در قرون وسطی نیز ملاحظه کرد. در این دوران، در پهنه وسیع امپراطوری های بزرگی همچون ایران و رم، این پدیده بخوبی قابل مشاهده و بررسی می باشد.
اما طرح ایجاد شهرهای جدید به شکل کلاسیک و مدرن را، می توان به اوایل قرن بیستم، یعنی زمانی که به واسطه انقلاب صنعتی، تغییرات گسترده و همه جانبه ای در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بخش بزرگی از جوامع بشری بوجود آمد، نسبت داد. یکی از نمادهای بارز این دگرگونی ها را می توان رشد روزافزون جمعیت شهری شهرنشینی و گسترش دامنه فیزیکی شهرها دانست.
با گذشت زمان، این گسترش، یک سری مسائل و مشکلاتی را در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و زیست محیطی ببار آورد که مسؤولان و برنامه ریزان شهری را بر آن دانست تا در جهت رفع آنها چاره اندیشی کنند که یکی از مهمترین تدابیری که در جهت رفع این موانع و مشکلات اندیشیده شد طرح ساخت شهرهای جدید یا نوشهرها بود.
بیش از نیم قرن است که نظریه شهرهای جدید، (بصورت مدرن و جدی) به اشکال مختلف در نظامهای سرمایه داری، سوسیالیستی سابق و جهان سوم به تناسب ویژگیهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خصوصیات طبیعی آنها بکار گرفته شده است؛ نظریه شهرهای جدید در کشورهای سرمایه داری غرب، برای اجرای راهبرد عدم تمرکز، مهار و رشد شهرهای بزرگ، جذب سرریزهای جمعیتی، توزیع فضایی بهینه جمعیت و صنعت و ساماندهی فضایی پایتخت و مادرشهرها بکار گرفته شد که نتایج گوناگونی ببار آورده است.
در کشورهای سوسیالیستی سابق، نظریه شهرهای جدید، برای اجرای راهبرد ایجاد قطب رشد، جلوگیری از رشد شهرهای بزرگ، استفاده از منابع داخلی، توزیع فضایی جمعیت و صنعت، توسعه نواحی عقب مانده و آمایش سرزمین بکارگرفته شده که نتایج گوناگونی ببار آورده است؛ بطوریکه این نظریه در شوروی سابق موفق بوده و بعنوان نظریه تمرکززدایی پذیرفته شده است؛ اما در لهستان و مجارستان چندان موفق نبوده، بطوریکه مجارستان به سوی سیاست توسعه شهرهای کوچک و میانه روی آورده است. در جهان سوم، این نظریه برای اجرای راهبرد عدم تمرکز، آمایش سرزمین، ایجاد قطب رشد، توسعه ناحیه ای، انتقال مراکز اداری، ساماندهی فضایی شهرهای بزرگ، ایجاد قطب سرویس دهی به نواحی روستایی، ایجاد مراکزی برای یکپارچه سازی روستاها و تجدید ساخت شهرهای تخریب شده بکار گرفته شد و نتایج گوناگونی ببار آورده است. (زیاری، 1378، ص 73 – ص 74)
امروزه، رشد سریع شهرها و گسترش بی حد و مرز قطبهای اجتماعی، اقتصادی و صنعتی، بخصوص رشد غول آسای شهرهای بزرگ، نشانگر استقبال روزافزون توده های مردم از پدیده شهرنشینی است. علی الخصوص که سکونت در شهرهای بزرگتر، بیشتر مورد توجه قرار می گیرد که این پدیده زمینهای است برای بروز بحرانهای اجتماعی و اقتصادی از یک طرف و ایجاد مسائل مربوط به محیط زیست و بالاخره مسائل فرهنگی و انسانی از طرف دیگر (بخشنده نصرت، 1378 ص 385)
جدا شدن روستائیان از روستا و روی آوردن آنها به شهرها در نتیجه کمبود امکانات رفاهی، زیستی و بخصوص اشتغال در مناطق روستایی، موجبات اصلی رشد سریع شهرهاست. (گیتی اعتماد و دیگران، 1363، ص 56)
شهرهای جدید در نظام های اجتماعی – اقتصادی جهان و با توجه به تحولات نظریه ای، بسیار دگرگون شده اند و هنوز تعریف جامع و جدیدی ارائه نشده است، اما می توان تعاریف ذیل را برای آنها پذیرفت:
چند تعریف برای شهرهای جدید:
1)ایجاد شهرهای جدید عملی ارادی است که فرض را بر وجود یک منبع قدرت یا سازمانی می گذارد که تأمین کننده مکان و منابع برای توسعه شهر و اعمال کنترل مداوم بر آنست تا شهر به اندازه بادوامی برسد.
2)شهرهای جدی، اجتماعهای برنامه ریزی شده ای هستند که در پاسخ به اهداف از پیش تعیین شده ایجاد می شوند.
3)شهر جدید، اجتماعی خوداتکاست با جمعیت و مسافت مشخص، فاصله ای معین از مادرشهر، برنامه ریزی از پیش تعیین شده، اهداف معین و همچنین برخوردار از تمام تسهیلات لازم برای یک محیط مستقل
4)معمولاً شهرهای جدید برای تمرکززدایی کالبدی، اقتصادی و اجتماعی در ناحیه شهری شهرهای بزرگ طراحی می شوند تا با وجود جاذبه نزدیکی به شهرهای بزرگ تشویق به خروج از مادرشهر شوند تا اسکان به همراه اجرای برنامه های توسعه اقتصادی – اجتماعی فراهم آید؛ بدین ترتیب جذب سرریزهای جمعیتی، ساماندهی فضایی مادرشهر و ناحیه شهری، بهبود وضعیت محیط کار، زندگی سالم و اجتماعی کامل میسر شود. در واقع مفهوم شهر جدید، مفهوم اجزای یک شهر در ارتباط ارگانیک با یکدیگر است (داداشپور، 1381، ص 5)
مسابقه احداث شهرهای جدید:
اگر منظور از طراحی شهرهای جدید و ایجاد نظامی از پیش فکر شده برای نحوه استقرار کاربری های شهری و نحوه ارتباط بین آنها در کل مجموعه و نیز نحوه ارتباط این نظام در چارچوب های وسیع تر ناحیه ای و ملی فرض کنیم، این امر سابقه طولانی دارد. بطور کلی شهرهای جدید در بیشتر دوره های تاریخی، بویژه از زمانی که شهرنشینی شروع گردید، در اقصی نقاط دنیا طراحی و احداث گردیده اند. احداث این شهرها در مواردی به مثابه برنامه ای برای تحقق بخشی از سیاسیت حکومتها بوده است که در این زمینه می توان از شهرهای جدید بابلی و آشوری در بینالنهرین، موهنجودارو، (Mohenjo-Daro) در ایندوس، کاهن (Kahen) در مصر، اولین توس (Olynthus) و پرینس (Perience) در یونان و تعدادی مراکز شهرهای جدید در آفریقا را نام برد (داداشپور، 1381، ص 9).