یکی از شمارههای اخیر مجله درد: تازههای بالینی به بررسی سؤالاتی در مورد ارتباط درد و فرهنگ پرداخته است. در این شماره اهمیت و تفاوتهای بین نژاد درد و فرهنگ[1]، فرهنگ و نسل[2] را بررسی و مطالعه نموده و به بازنگری تحقیقاتی پرداخته است که به بررسی تأثیرات این فاکتورها روی ماهیت تجربه و یا درمان و کنترل درد پرداخته است. اهمیت آنالیز های نقل قولی[3] و نیز تحقیقات کیفیتی بطور عام مورد تأکید قرار گرفته است.
درد به عنوان یک پدیده بیولوژیکی – روانشناختی - اجتماعی[4]
درد و تجربه آن به اندازه تاریخ مدون قدمت دارند. با این وجود، روشهای مختلفی که انسانها درد را به تصویر درآوردهاند با توجه به زمان و مکان متفاوت بوده است. Roselyn Ray که یک تاریخ شناس است عقیده دارد که درک درد در واقع منعکس کننده آناتومی و فیزیولوژی است در حالیکه مسایل و فاکتورهای فرهنگی و اجتماعی پایههای روشهای ابزار و یا حتی درمان درد میباشند. تصور گسترده اجتماعی – سیاسیهای که از درد وجود دارد در طی دهه گذشته دچار تفسیر شده است. وزارتخانههای کشورهای متعدد، سازمان بهداشت جهانی، انجمن بینالمللی مطالعه درد، و اخیراً مؤسسات، گروههای حمایتی، و دفتر بازرسی مراکز خدمات بهداشتی ایالات متحده نیز همگی از یک رویکرد مبتکرانه و مؤثر در رابطه با مسأله درد حمایت و پشتیبانی کردهاند. آنها همگی معتقدند که درد یک پدیده بیولوژیکی – روانشناختی – اجتماعی است که اکثراً احتیاج به بررسیها و حمایتهای چند رشهای دارد. تحقیقات در زمینههای بیولوژی و نوروبیولوژیی درد راههای جدیدی را در مورد مسأله درد و کنترل و درمان آن پیشروی ما گذاشه است که به موازات پژوهشهای مختلف در زمینههای فرهنگی، روانشناختی و اجتماعی مربوط به درد، ابراز آن، پاسخهای رفتاری، رفتارهای درمان طب، و نیز پذیرا بودن آن دخالتها و تداوم روشهای درمانی انجام میشوند.
یک دورنمای شخصی
در سالهای 1992 تا 1995 انجمن ملی سرطان ایالت متحده برنامهای به نام برنامه آموزشهای درد سرطانی بوستون اجرا میکرد. این برنامه که توسط گروهای از پرستاران متخصص انکولوژی، یک انکولوژیست، مترجم، دستیاران تحقیق و یک جامعهشناس تشکیل میشد با مشخص کردن عدم درمانی کافی بیماران سرطانی متعلق به فرهنگهای مختلف در منطقه بوستون به نقش حمایتی بیمارستانها، مؤسسات خدمات بهداشتی و آسایشگاهها در این رابطه میپرداخت. این برنامه در طی اجرا 500 نفر پرستار خانگی، بیمارستانی و یا مشغول به کار در آزمایشگاه تربیت نمود. همچنین با همکاری نمایندههایی از عامه مردم بروشورهای اطلاعاتی مفیدی جهت تعالیم مربوط به دورههای سرطانی برای 11 گروه با زمینههای فرهنگی قضاوت به 11 زبان مختلف تهیه شده است.
شاخه ماساچوست انجمن سرطان آمریکا و BCPEP[5] تعداد بیشماری از این دفترچههای راهنما را که در سواد چهارم ابتدایی نوشته شده در بین مردم توزیع کردند. این بروشورها همچنین حاوی یک درجهبندی برای درد، قسمت ثبت روزانه درد، و نیز توصیههایی جهت استفاده از درمانهای دارویی و یا غیر دارویی درد نیز بودهاند. استقبال زیاد از این بروشورها باعث شد که انجمن سرطان آمریکا در سال 2002 اطلاعات این بروشورها را به روز نماید. همچنین اطلاعات مربوطه روی اینترنت در دسترس پرسنل خدمات بهداشتی برای افراد مبتلا به سرطان با سطح سواد پائین از گروههای قوی ملیتی زیر قرار دارد: آفریقایی آمریکایی، لاتین، هائیتی، چین، پرتقال، ایتالیا، روس، ویتنام، لائوس، کامبوج. نسخههای مشابه این چنینی به زبانهای چینی، ژاپنی و ایتالیایی نیز در دسترس میباشند.
انستیتوی ملی سرطان آمریکا در طی سالهای 1995 تا 2001 با تأمین بودجه یک برنامه آموزشی برای کنترل درد سرطان حمایتهای خود ادامه داد. گروه تشکیلی مختصراً گسترش یافت و شامل یک متخصص درد، یک متخصص یادگیری و آموزش وابسته به مشکل[6]، و نیز افراد و رؤسای به خاطر تقویم برنامه فوق که به بررسی تنوع فرهنگی و تأثیر آن در کنترل درد پرداخته است. نگارنده در رابطه با مسایل مربوط به سرطان و درد در بیماران و غیره کسب کرد.
در سال 2001، یک گروه مطالعه آمریکایی – ژاپنی تشکیل داده و دفترچه راهنمایی جهت اطلاعرسانی به بیماران آمریکایی – ژاپنی و خانوادههای آنها چاپ و در اختیار آنها قرار دادیم.
بخاطر تجربه کاری من با 14 گروه مختلف قوی فرهنگی، بطور معمول هفتهای یکبار جهت ارائه سخنرانی در زمینه فاکتورهای فرهنگی مربوط به درد و درمانهای تسکینی برای متخصصین خدمات بهداشتی از من دعوت میشود. این در واقع منعکس کننده نیاز واقعی به افزایش خدماترسانی به مهاجرینی است که اکثراً زبان انگلیسی را به خوبی صحبت نمینمایند و بیشتر با فرهنگ و تمدن کشور مبدأ خود آشنایی و همخوانی دارند.
چالش های بالینی
مقوله کنترل درد در تداخلات تک بعدی[7] بین پزشکان و بیماران میتواند به خاطر تفاوت موجود بین دیدگاه طب مدرن غربی و باورهای عامه مردم بسیار مشکل و سخت باشد. طراحی و اجرای روشهای مؤثر ارایه خدمات بهداشتی به جمعیتی متشکل از افرادی و با فرهنگهای مختلف، چه ساکنین قدیمی باشند چه مهاجرین جدید، بسیار مشکل تر و پیچیدهتر میباشد. بطور افزایندهای مهاجرین بیشتری از مناطقی مثل آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین به ایالات متحده وارد میشود که حتی از اقوام و پیشینیان اروپایی خود هتروژنیسیتی بیشتری دارند. حتی در درون یک گروه فرهنگی خاصی نیز مردم از سطوح مختلفی برخواسته و تفاوتهای زیادی در مسایلی مثل تحصیلات، شغل، وضعیت اقتصادی، وابستگی و ارتباط با کشور مبدأ و زمینههای جغرافیایی دارند. تمام این فاکتورها روی هویت فرهنگی و پاسخها و واکنشهای آنان به سلامتی و بیماری تأثیر میگذارند. درک بهتر بیماران و کنترل درد آنها در یک سیستم خدمات بهداشتی که در عین حال کارآمد و باصرفه نیز باشد، خصوصاً درد وضعیتی که جمعیتی دائم در حال تغییر هستند، کار دشواری است.
مراجعه پزشکان به مطالعات و پژوهشهای منتشر شده در زمینه راههای تأثیر فرهنگ و یا اصابت در نحوه تجربه درد، نحوه ابزار آن، رفتارهای مربوط به تجربه درد، و یا رفتارهای سازگارانه نیز اکثراً نشان دهنده وجود بسیاری متغیرهای رضونی، رویکردهای فرضی متنوعی که اکثراً روشن نشده اند، یافتههای متناقض و ضعفهای روش تحقیق میباشد. با این حال با بررسی و مطالعه دقیق تر مشاهده میشود که رشتهها و روشهای مختلف در حال نزدیک تر شدن به یکدیگر بوده و دست یابی به مدلی بیولوژیک و اجتماعی برای درد قابل دسترسی مینماید.
افتراق نژاد، اصالت و فرهنگ
کلمات نژاد، اصالت و فرهنگ معمولاً به جای یکدیگر و با یک کاربرد استفاده میشوند در حالی که معنای آنها کاملاً با همدیگر متفاوت است. تا قبل از اوایل دهه 80 میلادی اکثر تعاریف موجود از نژاد که در علوم اجتماعی استفاده میشد در واقع بر پایهای بیولوژیک استوار بوده و ارتباط به صحت معنای اصلی آن نداشته اند. از اواسط دهه 80 میلادی «نژاد» بطور فزایندهای کلمه و واژهای غیر علمی شناخته شد چون محققان هیچگونه چهارچوب بیولوژیکی جهان شمولی که بر اساس آن بتوان افراد را به گروههای نژاد خاصی تقسیمبندی کرد نیافتند. با وجودی که جامعه علمی بطور پیش روندهای قبول دارد که «نژاد» یک واژه اجتماعی است، تعاریف نژاد در منابع علمی و خدمات بهداشتی همچنان آنرا با هم خوانی ژنتیکی[8] یکی میدانند، هستند افرادی که از چنین کاربردی برای «نژاد» انتقاد میکنند.