حدود هفت هزار سال پیش، تمدنهایی در جلگه های مرکزی ایران در حال شکل گرفتن بود.
در مورد این تمدن ها اطلاعات زیادی در دست نیست.
باستان شناسان توانسته اند آثار شگفت انگیزی از این تمدن ها را در تپه های باستانی سیلک (نزدیک کاشان)، مارلیک (جنوب گیلان) و حسنلو (جنوب دریاچه ارومیه) و همچنین شهر سوخته در استان سیستان و بلوچستان بیابند.
اخیراً زیگورات (معبد) عظیمی بهمراه اشیایی سنگی در نزدیکی جیرفت در استان کرمان کشف شده است.
باستان شناسان با تحقیق روی این آثار حدس می زنند که هزاران سال پیش در جیرفت تمدنی بسیار غنی، برابر و حتی برجسته تر از قدیمی ترین تمدن های شناخته شده در جهان (یعنی تمدن سومر) شکوفا بوده است.
کوزه سفالی6000 ساله محل کشف: تپه های سیلک (sialk) محل نگهداری: موزه متروپولیتن نیویورک کوزه سفالی پایه دار محل کشف: تپه های حسنلو محل نگهداری: موزه متروپولیتن نیویورک شاید با ادامه اکتشافات و تحقیق بر روی این آثار، باستان شناسان به این نتیجه برسند که پس از این بجای بین النهرین عراق باید ایران را مهد تمدن جهان نامید.
نمونه ظروف و اشیای سنگی – محل کشف: جیرفت تمدن: ناشناخته تمدن سومر و عیلام حدود پنج هزار سال پیش (3000 سال قبل از میلاد مسیح) اولین تمدن شناخته شده جهان در بین النهرین (سرزمینی حاصلخیز بین رودخانه های دجله و فرات در کشور عراق امروزی) شکل گرفت.
نام این تمدن سومر بود.
سومریان چندین شهر در کنار دجله و فرات ساختند.
یکی از این شهر ها «اور» نام داشت که بعد ها پایتخت سومری ها شد.
اغلب ساکنان شهر اور کشاورز بودند ولی تعدادی هم به تجارت می پرداختند.
آنها برای آنکه بتوانند حساب داد و ستد ها را نگه دارند، به نوشتن روی آوردند.
سومری ها ابتدا برای نوشتن هر چیز، شکل آن را روی لوحه های گلی رسم می کردند، اما بعدها خط میخی را اختراع کردند.
سومری ها پیشرفته ترین تمدن زمان خود بودند، آنها در آن زمان از ارابه های چرخ دار و گاو آهن استفاده می کردند.
در کتیبه های بجا مانده از سومریان به وقوع یک طوفان شدید اشاره شده است، برخی مورخان احتمال می دهند این کتیبه ها مربوط به طوفان حضرت نوح (ع) باشد.
در این دوران، نخستین تمدن شناخته شده ایران زمین بنام تمدن عیلامی در کناره های رود کارون در حال شکل گرفتن بود.
عیلامیان تحت تاثیر تمدن سومری ها کم کم با شهر نشینی و نوشتن آشنا شدند.
از آثار تمدن عیلامیان می توان به زیگورات (پرستشگاه) چغازنبیل در نزدیکی شوش (استان خوزستان) اشاره کرد.
در ساخت این زیگورات عظیم که 50 متر ارتفاع دارد، میلیونها آجر بکار رفته است.
زیگورات چغازنبیل یکی از مهمترین آثار باستانی ایران است که در سازمان یونسکو به ثبت رسیده و جزو میراث جهانیان بشمار می رود.
زیگورات (معبد) عظیم سومری ها در شهر اور هم زمان با تمدن سومری ها، در کنار رود نیل تمدن مصر بتدریج شکل می گرفت.
حاکمان ستمگر مصر که فرعون نامیده می شدند با گرفتن مالیات های سنگین از مردم و استفاده از بردگان و اسیران جنگی، برای خود کاخ و آرامگاه های باشکوهی می ساختند.
این آرامگاه های هرمی شکل امروزه به اهرام ثلاثه مصر مشهورند.
تندیس گاو سفالین - قدمت: 3000 ساله چرخ ارابه چوبی - قدمت: 3200 ساله تعدادی از اشیاء کشف شده از زیگورات چغازنبیل – محل نگهداری: تهران - موزه ایران باستان تمدن اکد حکومت سومری ها قریب 700 سال ادامه داشت تا اینکه حدود 2300 سال قبل از میلاد فردی بنام سارگون اول اکدی بر علیه پادشاهان سومر شورید و توانست تمام شهرهای بین النهرین را به تصرف خود درآورد.
بعد از اینکه سارگون تمام بین النهرین را تصرف کرد، به کشورهای همسایه از جمله عیلام و آشور حمله کرد و پس از شکست آنها، اولین امپراطوری تاریخ را بنا نهاد.
اما حکومت اکدی ها زیاد دوام نیاورد و با مرگ سارگون هرج و مرج تمام کشور را فرا گرفت.
عیلامیان از این موقعیت استفاده کرده به تلافی حمله سارگون، به اکد تاختند.
بعد از سقوط امپراطوری اکد، عیلامیان به کشور خود بازگشتند و شوش را پایتخت خود قرار دادند.
پیکره برنزی سارگون اول این داستان بارها و بارها در تاریخ تکرار شده است که بعد از مرگ یک پادشاه مقتدر، برای تصاحب قدرت و جانشینی، میان بازماندگان جنگ داخلی در می گیرد و هنگامی که هرج و مرج تمام مملکت را فراگرفت، همسایگان و دشمنان برای گرفتن انتقام یا به طمع ثروت به آنها حمله می کنند.
با مرگ سارگون اول، قبایل وحشی چادر نشین از صحرای عرب به جنوب بین النهرین حمله کردند.
این قبایل به مرور زمان که با تمدن پیشرفته سومر و اکد آشنا شدند، شهر بابل را بنا کردند و نسل های بعدی تمدن باشکوه بابل را بوجود آوردند.
تمدن بابل و آشور درحالیکه تمدن بابل در جنوب بین النهرین شکل می گرفت، قوم وحشی و جنگجوی آشور به شمال بین النهرین حمله و آنجا را تصرف کردند.
آشوریان با غارت ثروت همسایگان و بیگاری گرفتن اسیران، برای خود کاخ های بزرگی در شهرهای آشور، نمرود و نینوا ساختند.
سالهای سال تمدن های عیلام، بابل و آشور با یکدیگر می جنگیدند.
در یکی از این جنگها، عیلامی ها توانستند آشوریان و بابلیان را شکست دهند و بخشی از سرزمین آنها را تحت سیطره امپراطوری خود در بیاورند.
پس از گذشت چند قرن، سرانجام آشوریان و بابلیان توانستند مناطق از دست داده را دوباره باز پس گیرند.
یکی از معروفترین پادشاهان بابل، حمورابی نام داشت.
در زمان حکومت این پادشاه (حدود 1800 سال قبل از میلاد) بابل به شهری بزرگ و مترقی تبدیل شد و جمعیت زیادی برای سکونت به بابل آمدند، بطوریکه پس از مدتی این شهر پرجمعیت به سختی اداره می شد.
به همین دلیل و برای برقراری نظم، به دستور پادشاه (حمورابی) قوانینی را روی سنگ بزرگی نوشتند و آن را در میدان شهر قرار دادند تا همه مردم آن را ببینند و دستوراتش را رعایت کنند.
حدود 1100 سال قبل از میلاد، در یکی از جنگها که عیلامیان توانستند بابلی ها را شکست دهند، لوح حمورابی را بهمراه غنائم دیگر به شوش آوردند.
متاسفانه چند سال پیش فرانسویان، این لوح سنگی بسیار گرانبها را از ایران سرقت و به موزه لوور پاریس منتقل کردند.
لوح حمورابی- پادشاه در مقابل خدای بابل ایستاده تا قوانین را از او بگیرد پس از حمورابی، حاکم ستمگری بنام نمرود در بابل به سلطنت رسید.
در زمان پادشاهی او، حضرت ابراهیم (ع) به پیامبری برگزیده شد.
با مرگ حمورابی، آشوریان که از زیر سلطه بابلی ها بیرون آمده بودند، کم کم خود را باز یافته و توانستند کشور مقتدری بوجود آورند.
مردان جنگجوی آشور هر از چند گاهی به کشور های همسایه، حمله و اموالشان را غارت می کردند.
یکی از پادشاهان بزرگ آنها بنام آشورنصیرپال دوم (حدود 850 قبل از میلاد) با استفاده از روش های خشونت آمیز و بی رحمانه چنان حکومتی در آشور برقرار کرد که نامش تا سالیان دراز در تمام عالم وحشت می آفرید.
او در یکی از کتیبه هایش آورده: «شهر را تسخیر کردم، 600 تن از جنگجویان را از دم تیغ گذراندم، 3000 اسیر را زنده زنده در آتش سوزاندم، همه را کشتم، پوست حاکم شهر را کندم و سپس آنرا بر فراز دیوار شهر پهن کردم...» از دیگر پادشاهان آشور می توان از سارگون دوم (حدود 700 قبل از میلاد) و آشوربانی پال دوم (حدود 650 قبل از میلاد) نام برد.
سارگون دوم در خورساباد و آشوربانی پال در نینوا کاخهای مجلل و باشکوهی ساختند و در ورودی این کاخ ها، مجسمه های غول پیکری از موجودات افسانه ای بنام لاماسو (lamassu) قرار دادند.
آشوریان از این مجسمه های باشکوه که به شکل گاو های بالدار با سر انسان بودند برای حفاظت کاخ ها و ایجاد رعب و وحشت میان دشمنان خود استفاده می کردند.
طرح جالبی که در این مجسمه ها بکار رفته، این است که لاماسو ها پنج پا دارند.
اگر از پهلو به آنها نگاه کنید، چهار پا دارند و اگر از روبرو نگاه کنید دو پا خواهید دید.
در هر دو حالت طرحی کامل و بدون نقص مشاهده می شود.
آشوریان داخل قصرهایشان نقش های برجسته زیادی حکاکی می کردند.
بیشتر این نقش ها خوی وحشی، و جنگجویی و علاقه آنها را به شکار نشان می دهد.
ایرانیان بعدها شبیه این مجسمه ها و نقش های برجسته را در کاخ های تخت جمشید (پرسپولیس) ساختند.
لاماسو - مجسمه غول پیکر به شکل گاو بالدار با سر انسان آشور بانی پال در حال شکار شیر – نقش برجسته، 600 سال قبل از میلاد محل نگهداری فعلی: موزه انگلیس از آنجا که خوی جنگجویی آشوریان در آشوربانیپال نیز وجود داشت، او هم شروع به توسعه قلمرو خود و حمله به همسایگان کرد.
او به عیلام یورش برد و با ویران ساختن شهر شوش و قتل عام هزاران نفر از مردم بیگناه، تمدن باستانی عیلامی را از صحنه روزگار محو کرد (640 پیش از میلاد).
در کتیبه ای که از آشوربانی پال به مناسبت نابودی شوش بجا مانده، چنین آمده: «من، شوش، شهر بزرگ و مقدس را به دستور خدایان آشور گشودم.
من وارد کاخ هایش شدم و هر آنچه از سیم و زر و مال فراوان بود، همه را به غنیمت برداشتم...
من همه آجرهای زیگورات شوش را که با سنگ لاجورد تزیین شده بود، شکستم...
من معابد عیلام را با خاک یکسان کردم...
من شوش را تبدیل به ویرانه ای کردم و بر زمینش نمک پاشیدم...
من دختران و زنان و همه مردان را به اسارت گرفتم...
از این پس دیگر کسی در عیلام صدای شادی مردم و صدای سُم اسبان را نخواهد شنید».
این ویرانگری و کشتار بی رحمانه آشوربانی پال در ذهن ایرانیان باقی ماند تا اینکه در کمتر از نیم قرن بعد، مادها به رهبری هُوَخْشَتْرَه توانستند انتقام سختی از آشوریان بگیرند.
از آنجا که خوی جنگجویی آشوریان در آشوربانیپال نیز وجود داشت، او هم شروع به توسعه قلمرو خود و حمله به همسایگان کرد.
اقوام آریایی حدود 2000 سال قبل از میلاد گروهی از مردم شمال فلات ایران بخاطر یخبندانهای فصلی و برای بدست آوردن چراگاه های کافی برای دام هایشان، بسوی سرزمین های گرم جنوب مهاجرت کردند.
این مردم که آریایی نام داشتند در چند مرحله و بصورت گروه های جداگانه وارد فلات ایران و به تدریج جایگزین ساکنان قبلی شدند.
اقوام آریایی، سرزمینی را که وارد آن شده بودند، ایران یعنی سرزمین آریایی ها نامیدند.
گروهی از آریایی ها بنام مادها در غرب، گروهی دیگر بنام پارس ها در جنوب (نزدیک عیلامی ها) و گروه سوم بنام پارت ها در شمال شرقی ایران فعلی سکنی گزیدند.
همانطور که گفته شد، قبل و همزمان با ورود آریایی ها، اقوام دیگری در ایران سکونت داشتند.
از این اقوام دارای تمدن (مثل جیرفت و مارلیک و...) آثار اندکی بجا مانده است که باستان شناسان سعی دارند اطلاعات بیشتری درباره آنها بدست آورند.
آریایی ها در ازای کمک به پادشاهان عیلام در جنگ با آشوریان اجازه یافتند تا شهری برای خود بنا کنند؛ به این ترتیب پارسها و مادها با گسترش نفوذ خود به سرزمینی دست یافتند که بعدها به میهن همیشگی آنها تبدیل شد.
با نابودی عیلامیان، قوم ماد که حامی خود را از دست داده بود، بارها از جانب آشوریان مورد هجوم واقع شد تا اینکه قبیله های مختلف ماد در دهکده ای بنام هگمتانه (اکباتان یا همدان امروزی) گرد هم آمدند و فردی بنام دیا اُکو را به فرمانروایی خود برگزیدند.
بدین ترتیب اولین حکومت مادها بوجود آمد.
با گسترش دولت ماد، هگمتانه به صورت شهری بزرگ در آمد و به عنوان پایتخت مادها انتخاب شد.
پس از چندی، دیگر اقوام ایرانی (پارت ها و پارس ها) هم با مادها متحد شدند و توانستند دولتی بسیار قوی بوجود آورند.
با مرگ آشوربانی پال (حدود 612 قبل از میلاد)، نوه دیا اکو بنام هُوَخْشَتْرَه با پادشاه بابل (نابوپولوسار) متحد شد و بسوی آشور لشگر کشید.
آنها پس از جنگ های طولانی توانستند آشوریان را شکست دهند.
هوخشتره و پادشاه بابل در خرابه های آشور پیمانی را امضا کردند و برای تحکیم این اتحاد، هوخشتره دختر خود آمیتیس را به عقد پسر پادشاه بابل یعنی بخت النصر در آورد.
پس از آن سپاهیان ماد و بابل بسوی قلب امپراطوری آشور تاختند و در جنگی خونین نینوا را به تلی از خاک تبدیل کردند.
با سقوط نینوا، امپراطوری عظیم آشوریان که زمانی نامش لرزه بر اندام همگان می افکند، بسرعت و برای همیشه از هم فروپاشید.
پس از آن مادها و بابلی ها قلمرو آشوریان را بین خود تقسیم کردند.
در زمان پادشاهی هوخشتره، ایرانیان توانستند بزرگترین پادشاهی غرب آسیا را بوجود آوردند.
قلمرو ایران در زمان پادشاهی هوخشتره با سقوط دولت آشور، بابلی ها هم تصمیم به کشورگشایی گرفتند.
بخت النصر که به جای پدر بر تخت پادشاهی نشسته بود، فرمان حمله به فینیقیه (لبنان و فلسطین امروزی) را صادر کـــرد.
او در این لشگر کشـی، اورشلیم را به خاک و خون کشیـد و پس از خراب کـردن معبد حضرت سلیمان، تعداد زیادی از یهودیان را اسیر کرد و با خود بعنوان برده به بابل آورد.
بخت النصر در یکی از کتیبه هایش آورده: «فرمان دادم صدهزار چشم از کاسه درآورند و صدها هزار قلم پا را بشکنند.
با دست خودم چشم فرمانده دشمن را درآوردم.
هزاران پسر و دختر را زنده زنده در آتش سوزاندم.
خانه ها را چنان کوفتم که دیگر بانگ زنده ای از آنها برنخیزد.» بخت النصر در عین حال که به فتوحاتش ادامه می داد، از توسعه و شکوه شهر بابل غافل نبود.
به دستور او دورتادور شهر بابل را حصار بزرگی ساختند که ورودی آن از طریق دروازه ایشتار بود.
او همچنین دستور احداث زیگوراتی عظیم را صادر کرد و مجسمه طلایی بسیار بزرگی از مردوک، خدای شهر بابل را ساخته و داخل معبد قرار داد.
پس از آن پادشاهان بابل با حضور در معبد و گرفتن دستهای مجسمه، خود را پادشاه بابل می خواندند.
کاخ مجلل بخت النصر گسترهی کشور عیلام، شامل خوزستان و لرستان کنونی، پشتکوه و کوههای بختیاری بوده است.
بدین معنی که، از غرب به رود دجله، از شرق به استان فارس، از شمال به کوههای بختیاری و از جنوب به خلیج فارس محدود میشده و البته در دوران اوج قدرت خود، وسعتی افزونتر از این نیز داشته است.
کشور عیلام از دو بخش کوهستانی و دشتی تشکیل میشد.
بخش دشتی آن شامل سرزمینهای غربی عیلام، و مرکز آن شهر «شوش» بود، و بخش کوهستانی آن شامل نواحی شرقی عیلام، و کانون آن شهر انشان/ انزان [Anshan / Anzan] (واقع در محل بیضای فارس) بود.
سرزمین عیلام در غالب تاریخ خود به شکل فدرال اداره میگردید و به مرکزیت شهرهای بزرگ آن، حکومتهای مستقل وخودگردانی تشکیل مییافت.
اما هر گاه که قدرت دولت مرکزیعیلامفزونی میگرفت، این حکومتهای جداگانه را متحد میساخت و زیر فرمان خود درمیآورد.
نخستین دودمان شناسایی شدهی حاکم بر عیلام، دودمان برآمده از شهر «اوان» Avan بود که شهریاران آن، از حدود 2500 تا 2200 پیش از میلاد فرمانروایی میکردند.عیلام با همسایگان پرتوان خود چون سومر و اکد - و سپس - بابل و آشور، همواره در ارتباط و میانکنش نزدیکی قرار داشت که این پیوندها، گاه خصمانه و گاه دوستانه بود.
اما به هر حال، روابط موجود میان این سرزمینها، باعث ارتقا و پیشرفت فرهنگی و تمدنی آنها میگردید.با افزایش قدرت «اکد» Akad در منطقه، از حدود 2550 پ.م.
بخش عمدهای از ایالات عیلامی برای مدتی طولانی تحت سیطرهی شاهان اکد قرار گرفت و حتا خط و زبان اکدی نیز بر ایلامیان غالب گشت.
با حملهی «گوتی»ها در حدود 2120 پ.م.
به میانرودان (= بین النهرین)، قدرت و نفوذ اکد در منطقه از میان رفت و باعث گردید که پادشاهی شهر سومری «اور» Ur نفوذ خود را به ایلام گسترش دهد.
در این زمان، دودمان پادشاهی برآمده از شهر عیلامی «سیمشکی» Simashki به عنوان دستنشاندگان سومر، بر بخشهایی از عیلام فرمان میراندند.
عیلامیان در حدود سال 2006 پ.م.
توانستند که به شهر اور حمله کنند و با شکست آن، برای مدتی، مستقل گردند؛ اما کشمکشهای طولانی ایلام و سومر، مانع از آن میگردید که عیلامیان، به اهداف خود دست پیدا کنند.
با برآمدن دولت آموری در بابل و از میان رفتن قدرت سومر، اینک بابلیان و عیلامیان رویاروی هم قرار گرفته بودند.
اما این همورابی (50-1792 پ.م.) پادشاه بابل، بود که توانست با شکست عیلامیان، قدرت خود را بر آنان حاکم سازد.
در حدود سال 1700 پ.م.
«کوتیر نهونته» (Kutir-Nahhunte) پادشاه عیلام این شکست را جبران کرد و شمار فراوانی از شهرهای بابل را فتح نمود.با تسلط دراز مدت «کاسی»ها بر بابل (1160-1595 پ.م.) عیلامیان نیز از آسیب این فاتحان جدید میانرودان در امان نمادند.
اما در نهایت، ضعف و سستی بابل - هماورد هموارهی عیلام - در دورهی تسلط کاسیها، منجر به اعتلای عظمت عیلامو تجدید قوای آن گردید و تحولات عمیقی را در این سرزمین، در پی آورد.
در این زمان، پادشاهان عیلام توانسته بودند که قدرت خود را بر دو ایالت عمدهی شرقی و غربی این سرزمین، یعنی انشان و شوش، گسترش دهند.
سدهی سیزدهم پ.م.
عصر زرین تمدن عیلام بود، دورانی که در آن، شهریارانی توانا و برجسته، قدرت و عظمت عیلامرا به اوج خود رسانده بودند.در سال 1160 پ.م.
«شوتروک نهونته» (Shutruk-Nahhunte) پادشاه عیلام، موفق به برانداختن دولت کاسی بابل گردید و فرمانرواییعیلامرا بر بابل استوار نمود و اشیاء و تندیسهای مقدس را از معابد بابلی به شوش منتقل کرد.
در زمان پادشاهی «شیلهک اینشوشینک/ Shilhak-Inshushinak» (حدود 1151-1165 پ.م.) فتوح عیلام به نقاط دور دست گسترش یافت و سپاهیان وی در شمال، از ناحیهی دیاله گذشته و به منطقهی کرکوک رسیدند و قوای آشور را هر چه دورتر راندند.
در نهایت، سراسر درههای دجله، بخش اعظم کرانههای خلیج فارس و دامنههای غربی زاگرس فتح گردید و عیلام، نخستین پادشاهی سرزمین ایران را با متحد ساختن مناطق مفتوح، پدید آورد.
همگام با این دستاوردهای نظامی و سیاسی، در اوضاع فرهنگیعیلامنیز تحولات گستردهای روی داد و واکنشهایی علیه تمدنهای بیگانه برانگیخته شد و در نتیجهی آن، کتیبهها هر چه بیشتر به خط و زبان عیلامی نگاشته شد و هنر و معماری عیلامی، به ویژه در منطقهی شوش، به اوج پیشرفت خود رسید.با افزایش دوبارهی قدرت بابل، در حدود 1110 پ.م.، پس از کشمکشهایی طولانی، «نبوکدنزر» (Nabuchadnezzar) پادشاه بابل، برعیلامچیره گشت و شهرهای آن را تاراج کرد.
در این روزگار، آشور در شمال و بابل در جنوب میانرودان، به عنوان دو قدرت عمده و برتر منطقه، برای کسب برتری، همواره در ستیزه و کشمکش بودند.
بر همین زمینه، در سال 710 پ.م.
«سارگن» (Sargon) پادشاه آشور به جنگ علیه بابل برخاست.
اما پادشاه بابل به عیلام پناه برد و سپس به یاری عیلامیان موفق به شکست آشور شد.
در زمان «سناخریب» (Sennacherib) پادشاه آشور، عیلامیان و آشوریان برای تسلط بر بابل وارد جنگهای شدید و بینتیجهای شدند اما سرانجام در سال 689 پ.م.
بابل به تصرف آشور درآمد.
در سال 653 پ.م.
سپاه «آشور بنیپل» (Ashurbanipal) پادشاه آشور، و «تمپتی هومبن اینشوشینک» (Tempti-Humban-Inshushinak) به نبردی سرنوشتساز وارد شدند که نتیجهی آن سقوط عیلام و غارت و ویرانی شوش به دست آشوریان بود.
پس از آن، دولت عیلام هرگز نتوانست که خود را کاملاً احیا کند؛ هر چند که استقلال قومی ایلامیان، تا صدها سال بعد، تداوم داشت.مردمان قوم آریایی «پارس» در آخرین مرحله از مهاجرت خود - از آسیای میانه به نجد ایران - در سده نهم/ هشتم پ.م.
در سرزمینهای ایلامی مستقر شدند و به زندگی در میان عیلامیان و در شهرهای بزرگ عیلام پرداختند.
پارسها از سدهی هفتم پ.م.
به بعد، با اتکا به آموختهها و دستاوردهای مادی و معنوی خود از تمدن درخشان عیلام ، حکومتی خودگردان را در ایالت «انشان» تشکیل دادند و همین سرزمین، زمانی بعد، تبدیل به خاستگاه امپراتوری عظیم هخامنشی گردید.
در اعصار بعد، پیوند پارسها و عیلامیان آن گونه بود که از زمان داریوش کبیر به بعد، شوش - مرکز عیلام - تبدیل به پایتخت زمستانی پادشاهان هخامنشی شد و عیلامیان در عرصههای مختلف این امپراتوری نوپا - اعم از امور دیوانی و نظامی - به فعالیت و همکاری با پارسها پرداختند.در هزارهی چهارم پ.م.، به موازات ابداع نخستین خط تصویری در سومر، عیلامیان نیز موفق به اختراع خط مشابهی گردیده بودند که از آن برای ثبت و نگهداری حسابها و معاملات خود استفاده میکردند.
این خط احتمالاً 150 نشانه داشته است.
بعدها از این خط صرفاً تصویری، به تدریج یک خط «هجایی» به وجود آمد که حدود هشتاد نشانه داشت.
از اواخر هزارهی سوم پ.م.، اندک اندک، خط اکدی - که سرانجام به خط میخی معروف تبدیل گشت - جانشین خط پیشین عیلامیان شد اما در طول سالیان بعد،عیلامیاناین خط وام گرفته شده را ساده و پیراسته کرده و تا مرز نوشتار الفبایی رساندند.زبان عیلامی، زبانی بسیار دشوار است که تاکنون شناسایی کامل آن ممکن نشده و پیوند مستقیم آن با دیگر زبانهای منطقه، دقیقاً ثابت نگردیده است.
این زبان، به لحاظ دستوری، زبانی «پیوندی» است که با افزودن پسوندهای گوناگون به پایان واژه، و نیز میانوندهایی خاص و پسوندهایی ضمیری به ریشهی فعل، بیان میشده است.
زبان عیلامی گرچه به لحاظ دستوری ساختار آسانی را نشان میدهد، ولی از نظر محتوایی، به علت کمبود نوشتههای باقی مانده از این زبان، امکان آگاهی کامل بر ابعاد و امکانات آن، مقدور نشده است.بخش عمدهای از باورها و اندیشههای دینی و اسطورهای عیلامیان بر نوعی عبودیت و احترام به زن و زنانگی و پرستش «مار» استوار بوده است.
در باورهای عیلامیی، «مار» موجودی مقدس و حافظ آب و خرد و ثروت و عامل دور دارندهی نیروهای اهریمنی دانسته میشد.
حضور تصویر مار بر بسیاری از اشیاء و ظروف و نگارههای بازمانده از عیلامی، نمودار اهمیت نماد مار و به ویژه نقش برکتبخشی آن میباشد.عیلامیان نیز چون بسیاری از تمدنهای کهن خاورمیانه، معتقد به نظام مادرسالاری بودند؛ چنان که در رأس خدایانشان، ایزدبانوان قرار داشتند و حتا در نظام پادشاهی آنان نیز، مقام سلطنت از تبار زنان به ارث میرسید و منتقل میشد و مردان، به نیابت از زنان دودمان سلطنتی، به پادشاهی میرسیدند.
در نظام اجتماعی عیلامیان نیز زنان از اعتبار، منزلت و حقوقی گسترده برخوردار بودند.
در هزارهی سوم پ.م.
ایزدبانویی به نام Pinikir (از منطقهی شوش) سرور خدایان عیلام دانسته میشد.
ایزدبانوان مشابهی نیز به نام Kririsha و Parti در منطقهی بوشهر و انشان پرستیده میشدند.
در طول هزارهی دوم پ.م.
با قدرت گرفتن نظام پدرسالاری، خدایی نرینه به نام «هومبن» (Humban) بر خدایان مادینهی پیشین برتری یافت و پرستش آن در سراسر سرزمین عیلام معمول گشت.
سومین خدای بزرگ عیلامیان «اینشوشینک» (In-shushinak) بود.
این ایزد - که خدای شهر شوش بود - در پی ارتقای شوش از مرتبهی شهری عادی به مقام پایتختی پادشاهی عیلامدر هزارهی دوم پ.م.، به عنوان ایزدی برتر و سراسری شناخته شد.
در هزارهی نخست پ.م.، «هومبن، کریریشَ و اینشوشینک» تثلیثی کاملاً تثبیت شده را به عنوان سران طبقهی خدایان عیلام تشکیل میدادند چغازنبیل یادگار عیلامی ها -------------------------------------------------------------------------------- چغازنبیل؛ یادگار عیلامیها محوطه تاریخی چغازنبیل در استان خوزستان واقع در جنوب غربی ایران، در 35 کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش قرار گرفته است.
ساخت این شهر که حدود 1250 سال پیش از میلاد مسیح در دوران عیلامی ها آغاز شد، بعد از حمله آشوریها ناتمام ماند.
هزاران خشت وآجر استفاده نشدهای که در این محوطه باقی مانده، گواهی بر این موضوع است.
چغازنبیل به سال 1979 در فهرست آثار جهانی یونسکو ثبت شد.
[IMG]file:///I:/ایران/شوش/CHN%20%20NEWS_files/tchoghazanbil.jpg[/IMG] محوطه تاریخی چغازنبیل در استان خوزستان واقع در جنوب غربی ایران، در 35 کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش قرار گرفته است.
تاریخچه چغازنبیل چغازنبیل در اوایل قرن 13 قبل از میلاد توسط پادشاه ایلامی «اونتاش نپیریشا» در نزدیکی رود دز ساخته شده و «دوراونتاش» نامیده شد.
معنای دوراونتاش «قلعه اونتاش» است.
البته در برخی متون میخی از این شهر با عنوان «ال اونتاش» به معنی شهر اونتاش نام برده شده است.
در مرکز شهر معبد عظیمی به صورت مطبق بنا شده که امروزه دو طبقه از آن هنوز پابرجاست.
این معبد «ذیقورات» نام دارد که به دو تن از خدایان بزرگ عیلامیان یعنی «اینشوشیناک» و «نپیریشا» اهدا شده.
معبد چغازنبیل بزرگترین اثر معماری بر جای مانده از تمدن ایلامی است که تا کنون شناخته شده است.
دورتا دور ذیقورات را دیواری احاطه میکرده که در مجاورت آن در جبهه شمال غربی معابدی برای خدایان «کریریشا»، «ایشنیکرب» و «هومبان» بنا شده است.
همچنین معابد دیگری در جبهه شمال شرقی قرار داشتهاند.
مجموعه این معابد توسط حصار دیگری احاطه میشده است.
در خارج از این حصار بقایای اندکی از خانههای شهر در سطح زمین دیده میشوند.
دورتادور شهر سومین دیوار قرار داشته که کل شهر را محصور میکرده.
طول این حصار خارجی حدود چهار کیلومتر است.
در زاویه شرقی شهر و در نزدیکی حصار خارجی، کاخهای ش-ا-هی قرار داشتهاند.
در زیر یکی از این کاخها پنج مقبره زیرزمینی کشف شده است که احتمالا به خانواده ش-ا-هی تعلق داشتهاند.
در طرف مقابل شهر و بر روی ضلع شمال غربی حصار خارجی مخزنی برای آب موجود است.
«ذیقورات» با تشدید بر روی حروف «ق» و «ر» کلمهیی اکدی است.
در ایران این کلمه عموماً "زیگورات" نوشته میشود.
واژه زیگورات از فعل « زیگورو» به معنای "بلند و برافراشته ساختن" مشتق شده است.
واژه چغازنبیل نیز متشکل از دو جز «چغا» به معنای تپه و زنبیل به معنای سبد است.
گویا قبل از حفاری معبد، ویرانههای تپه مانند آن یک زنبیل واژگونه را تداعی میکرده است و به همین علت شهر کهن «دور اونتاش» را به این نام خوانده اند.
دلایل ثبت معیار 3: مجموعه چغازنبیل گواهی استثنایی بر تمدن کهن و از دست رفته عیلامی ها است.
معیار 4: چغازنبیل نمونهای برجسته از پرستشگاه عیلامی ها است که با معماری ویژه آن دوران بنا شده است.
بناهای مهم چغازنبیل حصار اول: این حصار در بر گیرنده ذیقورات و معابد و بنای نیایشگاه است که در آن 6 دروازه وجود دارد و از طریق همین دروازهها زائران به محوطه معبد وارد میشدند.
این حصار دارای ناودانهایی است که وظیفه دفع آب را بر عهده داشتهاند.
مصالح به کار رفته در حصار اول خشت و گلکوبیده هستند.
به این حصار «تمنوس» می گفته اند.
حصار دوم: حصاری است که حصار اول و بخشی از بناهای تاریخی چغازنبیل را در بر گرفته است.
جصار سوم: حصار سوم چغازنبیل نشانگر محدوده شهر بوده است و حصارهای اول و دوم و مجموعه بناهای چغازنبیل را در بر میگیرد.
مصالح به کار گرفته شده در ساخت این حصار، عموما خشتی هستند.
در روی این دیوار ناودانهایی به فاصلههای تقریبی 47 تا 50 متر قرار گرفتهاند.
این ناودانها به گونهای ساخته شدهاند که آب را به بیرون حصار و به فاصله دوری هدایت کنند تا مانع نفوذ آب به زیر دیوار و اطراف ناودان شوند.
بناهای داخل حصار اول: 1 _ معبد ذیقورات یا زیگورات: در مرکز شهر چغازنبیل معبد عظیمی به صورت مطبق بنا شده است.
معبد زیگورات شامل چهار جبهه است.
الف _ جبهه شمال شرقی: این جبهه از محوطه درونی حصار اول بیشترین میزان تخریب را دارد.
عمود بر دروازه جبهه، مسیری کفسازی شده تا دروازه شمال شرقی وجود دارد.
پلکان سنگی دروازه شمال شرقی ورودی سرسرای خارجی این دروازه را تشکیل میدهد.
در ورودی سرسرا در حدود 50/1 متر پهنا دارد.
در جلوی این در ورودی دو لولا و کلون سنگی یافت شدهاند.
از مهمترین یافتههای این جبهه پیدا کردن قطعات متعددی از یک حیوان به صورت برجستگیهای مدور و از جنس سفال لعابدار بود که پس از جمع آوری و مرمت مشخص شد که مجسمه یک گاونر نسبتا بزرگ است.
این حیوان حکم یک نگهبان دروازه را برای زیگورات چغازنبیل داشته است.
ب _ جبهه جنوب شرقی: این جبهه به وسیله یک راه کف سازی شده به دروازه ش-ا-هی متصل شده است که در انتهای آن و در برابر دروازه جنوب شرقی دو ردیف سکو به موازات هم دیده می شود.
این سکوها مخصوص قراردادن هدایای پیش کشی بوده است.
ج _ جبهه شمال غربی: این جبهه از زیگورات روبروی مجموعه معابد شمالغرب قرار دارد، که شامل سه معبد بسیار مهم (گال، ایشنی کرب و کریریشا) میباشند.
در سمت غربی این جبهه مسیری کفسازی شده وجود دارد که تا دروازه غربی و از آنجا به معابد چهارگوش غربی متصل میشود.
در طرف راست ورودی اتاق رواق مانندی وجود دارد.
د _ جبهه جنوب غربی: این جبهه به وسیله سه راه کف سازی شده به نیایشگاه های سه گانه متصل می شود.
در این جبهه سکویی وجود دارد که از آن به عنوان سکوی قربانگاه و نیز ساعت آفتابی استفاده می شده است.
2 _ معبد الهه اینشوشیناک (ب): این معبد که به الهه اینشوشیناک هدیه شده دارای 5 اتاق است که همگی آنها در یک ردیف قرار دارند.
در مدخل ورودی معبد، یک سردر هلالی از خشت و ملات گچ وجود دارد.
در زیر تاق ورودی دروازه معبد که به «دروازه مجلل» معروف است، آجرنوشتههایی دیده میشود که در هر دو سمت دروازه قرار دارند.
در دروازه مجلل از جنس چوب و مزین به نقشهایی با شیشه بوده است.
معبد اینشوشیناک دارای سالمترین و بهترین کلونها و لولاهای در و همچنین پاشنههای سنگی است.
معبد دیگری در نزدیکی این معبد قرار دارد که آن هم اینشوشیناک (آ) نام داشته است اما طبق یافته های باستان شناسان این معبد نسبت به معبد اینشوشیناک (ب) از اهمیت کمتری برخوردار بوده است.
3 _ مجموعه معابد شمال غربی: این سه معبد موقعیت ممتازی در شهر باستانی «دور اونتاش» داشته اند.
این مجموعه در مجاورت حصار درونی در جبهه شمال غربی ذیقورات قرار دارند و از دو نیایشگاه برای ایشنی کاراپ و کیریریشا که مستقیماً به روی صحن شمال غربی باز میشوند و نیاشگاه سوم که برای خدای گال ساخته شده تشکیل می شوند.
4 _ معبد چهارگوش غربی: هر یک از اضلاع این معبد 17 متر است و هریک از چهار زاویه آن به سمت یکی از جهات اربعه قرار دارد.
ورودی این معبد در شمال شرقی آن تعبیه شده است، سقف تمام اتاق ها در این معبد با خشت خام به صورت طاق هلالی از نوع آهنگ پوشانده شده است.
5 _ معبد چهارگوش جنوب شرقی: هر یک از اضلاع این معبد که زوایای آن به طرف جهات اربعه است 18 متر است.
حیاطی در زاویه غربی بنا قرار گرفته است، که اتاقهای معبد به این حیاط وابستهاند.
ورودی آن در روی وجه جنوب شرقی قرار گرفته و بر دالان کوچکی باز میشود.
6 _ نیایشگاه های سه گانه: روبروی جبهه جنوب غربی سه نیایشگاه شناسایی شده اند و اشیایی از آنها به دست آمده که نذوراتی بوده است که سربازان آشور میلی به غارت آنها نداشته اند.
از اشیای یافت شده در این سه نیایشگاه می توان به قرص هایی تزئینی که برای تزئین در به کار می رفته اند، مهره هایی از جنس خمیر شیشه، مجسمه های گراز، گاو کوهاندار، لاک پشت، پرندگان و حیوانات کوچک از جنس خمیر شیشه و انگشتری از جنس قلع با روکشی از طلا که در آن دایره ای از آهن قلم زنی شده است، اشاره کرد.
7 _ دروازه بزرگ: دروازه بزرگ بزرگترین و عریضترین دروازهای است که در دیوار حصارهای اطراف ذیقورات تعبیه شده است و مخصوص تردد ش-ا-ه و درباریان بلندمرتبه بوده است.
در این دروازه کلونهای سنگی مشابهی بسته میشده که توسط بستهای فلزی به در چوبی متصل بودهاند.
8 _ دروازه ارابه ها: این دروازه در گوشه جنوبی حصار اول واقع شده است.
و کفپوشی از سنگ بر روی سطح دروازه دیده میشود.
درز این کفپوش سنگی را با با ملات قیر معدنی پر کردهاند.
بر روی این سنگ فرش آثاری شبیه به آثار چرخ گاری دیده میشود و به همین دلیل این دروازه به نام دروازه ارابهها مشهور شده است.
چهار-پایان را برای قربانی کردن در معابد از این دروازه وارد می کرده اند.
9 _ دروازه شمال شرقی: این دروازه بزرگترین و مهمترین دروازه تمنوس است که چهار برج دارد.
دو برج در خارج و دو برج دیگر در داخل حصار واقع شده است.
تمام کف دروازه با آجرهای شکستهای که هنوز هم لکههایی از آنها باقی مانده فرش شده بوده است.
10 _ دروازه اینشوشیناک و دروازه غربی دو دروازه دیگر حصار اول بوده اند.
بناهای داخل حصار دوم 1 _ معابد هیشمیتیک و روهوراتیو: این معبد که در نزدیکی دروازه شمال شرقی تمنوس قرار دارد وقف دو الهه مذکر به نام های هیشمیتیک و روهوراتیو بوده است.
در این معبد 21 آجر کتیبه دار یافت شد که نام این دو خدای باستانی عیلامیان را بر خود داشتند.
2 _ دروازه شمال شرقی: این دروازه در روبروی دروازه شمال شرقی حصار اول قرار دارد.
کف پوشی که سطح این دروازه را پوشانده است، از طرفی به جبهه جنوب شرقی ذیقورات متصل شده و از طرف دیگر تا جبهه شمال غربی و نزدیک معبد گال امتداد دارد.
در درون این دروازه و در سمت شرقی آن یک پلکان یافت شده است.
3 _ دروازه شوش: این دروازه در دیوار جنوب غربی قرار دارد و به سمت شهر شوش است.
چهار برج به این دروازه تکیه زده بوده اند که گذرگاه باریکی را به وجود میآوردند.
این گذرگاه باریک نشان میدهد که از این دروازه فقط عده معدودی گذر میکردهاند و وارد تمنوس میشدهاند.
کف این دروازه با خشت شکسته فرش شده و زمین بیرون این دروازه را با سنگریزه فرش کرده اند.
4 _ دروازه مسدود شده: در 163 متری زاویه شرقی و 81 متری گذرگاه ش-ا-هی قرار دارد.
این دروازه از نظر معماری و ابعاد، نسبتاً ساده است و به نظر میرسد که تمام این دروازه را مسدود کردهاند.
دلیل چنین حذفی روشن نیست.
از این دروازه گذرگاهی شروع میشود که آن را به سه قسمت مرکزی دروازه با دری یک لنگه منتهی میکند.
5 _ گذرگاه ش-ا-هی: در دیوار جنوب شرقی دروازه دیگری وجود دارد که به گذرگاه ش-ا-هی معروف است.
قسمت مرکزی این دروازه با کفسازی زیبایی از آجرهای سالم پوشیده شده بود، که در امتداد طول دیوار جنوب غربیاش سکوئی به عرض 2 آجر وجود دارد.
این دروازه، تنها دروازهای است که پلکانی خم شده به شکل آرنج در آن وجود داشته و همین پلکان صعود به بالای برج ها و دیوار حصار را آسانتر میکرده است.
6 _ برج نورکیپرات: این برج که پیشآمدگی آن بطرف بیرون است، در وسط دیوار جنوب شرقی و درنزدیکی گذرگاه ش-ا-هی قرار دارد.
در ساخت این برج از آجر استفاده شده است.
7 _ مجموعه غربی: دیوارهای پیدا شده در این مجموعه از آجر شکسته ساخته شده بودند.
ضخامت این دیوارها بسیار کم است.
یک آشپزخانه ابتدایی هم در این مجموعه قرار دارد.
این بنا برای سکونت کارگران ساخته شده بوده است.
8 _ مجموعه شمال غربی: این مجموعه با دیوارهایی از آجر شکسته ساخته شده است.
دیوارهایی که سه حیاط و دو اتاق ساخته شده به درازا را محاط میکردند.
در درون این مجموعه محوطه محصوری پیدا شد، که با دو دیواره از خشت خام درست شده بود.
در این محوطه گذرگاه عریضی وجود دارد، که به طرف حصار تمنوس میرود.
در این گذرگاه آثاری از یک ناودان و دو سکوی خشتی وجود دارد.
9 _ مجموعه شرقی: این مجموعه، که در ضلع شرقی حصار اول (تمنوس) واقع شده متشکل از چهار نیایشگاه است.
نمای تمام این نیایشگاه ها رو به گذرگاه ش-ا-هی است.
این مجموعه توسط راهی کفسازی شده که فقط قسمتهای ناچیزی از آن باقی مانده است، به گذرگاه ش-ا-هی متصل میشود.
10 _ زاویه شمالی تمنوس: در این بخش 9 مورد کفسازی شده با آجر شکسته از زیر خاک پیدا شد، که همه به موازات همدیگر بودند.
طول این کفسازیها به 30 متر میرسید و عرض هر یک از آنها بطور متوسط 50/4 متر بود.
در این منطقه هم چنین مصالح ساختمانی و اتاق های نیمه تمامی یافت شد که نشان از یک عملیات ساختمانی نیمه تمام بود.
یافته شدن مصالح بنایی و نیز سه نواری که یکی از آنها پر از قیر معدنی و یکی دیگر مملو از گچ بود صحت این فرضیه را تائید کرد.
در کنار این مصالح دو حلقه چاه کشف شد که با توجه به آب شور و غیر قابل شرب این چاه ها گمان می رود از آب آنها برای عملیات ساختمانی استفاده می کرده اند.
11 _ مجموعه جنوب شرقی: این مجموعه شامل سه حیاط است که در اطراف آنها اتاق هایی ساخته شده است.
این اتاق ها بلند و باریکند و سکوهایی نیمکت مانند دارند.
ساختمان این بخش نیز به دلیل هجوم ویرانگر آشوری ها ناتمام مانده است.
بناهای دیگر چغازنبیل ورودی ش-ا-هی: این ورودی مجلل که در دیوار حصار خارجی شهر در ضلع جنوب شرقی نزدیک به کاخ شماره 3 باز شده است از 3 قسمت تشکیل میشود.
الف _ دروازه بزرگ: که در حصار اول قرار داشت و شرح آن در بخش بناهای داخل حصار اول آمد.
ب _ حیاط بزرگ: زوایای این حیاط به طرف جهات اربعه است و پیادرویی از آجر شکسته به عرض 70/2 در حاشیه درونی آن وجود دارد.
در ضلع جنوب غربی و در تمام طول حیاط 2 ردیف موازی از اتاقها دیده میشود که بین آنها و دیوار حصار شهر بنبستی وجود دارد که آبهای حیاط از آنجا جاری میشده اند.
در ضلع باریک بنا و در طول حصار تنبوشهای سفالین به قطر 15 سانتیمتر از زیر دیوار میانی میگذرد که آب اتاق درونی را به طرف اتاق طرف بیرونی هدایت میکرده است.
کانال کوچکی از اتاق ردیف خارجی عبور میکند و پس از گذشتن از زیر دیوار در درون تنبوشهای دیگر آب را به بیرون یعنی به طرف جنوب غربی میریزد.
در 16 متری اینجا راه آب مشابهی آب اتاقهای مجاور را با شرایطی دیقیقاً مشابه تخلیه میکند و بالاخره راه آب سومی که مشابه راه آب قبلی است در 6 متری زاویه غربی اتاقها قرار گرفته است.
روی ضلع شمال شرقی حیاط فقط یک ردیف اتاق وجود داشت.
ج _ دروازه ش-ا-هی: دروازه ش-ا-هی که مقابل دروازه بزرگ قرار دارد، فقط یک درگاهی دارد که با دو لنگه در بسته میشود.
کف این دروازه با خشت خام فرش شده است و روی آن را با سنگفرشی از سنگ های تخت پوشانده اند.
در اینجا پلکانی امکان دسترسی به پشت بام را فراهم میکند.
گذرگاهی به عرض 4 متر ارتباط بین این حیاط و این دو اتاق را تأمین میکند.
فقط اتاقهایی که در طول شمال شرقی قرار دارند دارای پوشش کفی با خاک کوبیده شده هستند.
در جریان کشف دروازه ش-ا-هی، در سه محل مختلف خمرههایی پیدا شدند که در وجه خارجی دیوارها کار گذاشته شده بودند.
این خمرهها بقایای اطفال سن پایین را در برداشته که آنها هم آهکی شده بودند.
این دروازه که به دروازه ش-ا-هی معروف است، دروازه عدالت نیز نامیده شده است.
در درون این دروازه بوده که ش-ا-ه عدالت را به سبک ش-ا-هانه اجرا میکرده است.
کاخ آرامگاه ها: در ضلع جنوب شرقی چغازنبیل و در نزدیکی حصار سوم، مجموعه بناهایی قرار دارد که به آن محوطه ش-ا-هی گفته می شود.
کاخ آرامگاهها در این محوطه قرار دارد.
این نام را به دلیل وجود پنج مقبره زیر زمینی سرداب مانند در این کاخ، بر آن گذاشتهاند.
این مقابر آرامگاه پادشاهان و ش-ا-هزادگان ایلامی بوده اند.
علاوه بر این آثاری از تزئینات شیشهای و گلمیخهای لعابدار در کاخ به دست آمده است.
کاخ شماره 2: این کاخ سه حیاط دارد و با خشت خام ساخته شده است.
در این کاخ چندین اتاق و یک حمام نیز وجود دارد.
کاخ شماره 3: این کاخ که در نزدیکی زاویه شرقی حصار بیرونی شهر قرار دارد، دو حیاط دارد.
حیاطهای این کاخ نیز مانند کاخ شماره 2 توسط اتاق هایی متصل به هم ولی با امکانات و راحتی بیشتر نسبت به اتاقهای کاخ شماره 2 محاط شده است.
نیایشگاه نوسکو: این بنا که در محوطه سکونت ش-ا-ه قرار دارد به شکل (تی) انگلیسی است و نیایشگاه خصوصی ش-ا-ه و خانواده سلطنتی بوده است.
مخزن: چسبیده به حصار خارجی رو به جبهه شمال غربی ذیقورات، تاسیساتی متشکل از یک مخزن در خارج دیوار و یک حوض واقع در درون حصار وجود دارد و شبکه ارتباطی آنها یک سیستم متشکل از نهرهای کوچک بوده است.
آب ذخیره شده در مخزن از طریق همین سیستم وارد حوضی کوچک میشده و ساکنان چغازنبیل آب مصرفی خود را از این حوض بیرون میکشیدند.
برای اینکه آب به این مخزن برسد کانالی نزدیک به 50 کیلومتر حفر می شود.
این کانال از رود کرخه شروع میشود.