مقدمه
واقعیت این است که بدون هیچ شک و تردیدی، در جهان امروز راه توسعه از تنگ راه جمعیت می گذرد و گذر از این تنگ راه به سلامت ممکن نیست مگر اینکه زوایای این تنگ راه به دقت بررسی و شناخته شود. طرح و اجرای هیچ برنامه ای یا پروژه ای در یک روستای کوچک یا یک شهر کلان ممکن نیست که ریشه در زمین و جمعیت و مسایل آن نداشته باشد. گفته ها و شینده های مکرر کنفرانس های ملی و بین المللی و نتایج تحقیقات در سرتاسر جهان در باب جمعیت و توسعه و شاخه های مربوط به آن، جملگی وام دار این پیام بسیار مهم برای بقای جهان است.
تحولات تاریخی جمعیت روستایی ایران
قبل از ورود آریاییها به ایران، دامنه های جنوب غربی زاگرس و خوزستان شمالی که قلمرو عیلامی ها به شمار می رفت، دارای تمدنی درخشان بوده است. در این زمان اکثر مردم در زیستگاهها و به تعبیر امروزی روستاهای کم جمعیت و پراکنده نواحی مستعد ساکن بوده اند. البته وجود معدودی شهر را در میان آنها نمی توان انکار نمود. استیلای آریاییهای متمدن بر نواحی مختلف موجب شروع توسعه شهرها و روستاهای ایران شد. در دوره های مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، شهرها و مراکز جمعیتی بزرگی بوجود آمد که بعدها صحنه وقوع رویدادهای مهم تاریخی گردیده است. دوره ساسانی پررونق ترین زمان تمدن ایرانی بود. شاید به جرأت بتوان گفت که در طول تاریخ ایران تا قبل از قرن حاضر تنها در این زمان بود که جمعیت شهری در ایران فزونی شدیدی گرفت و توانست جمعیت روستایی را تحت تأثیر خود قرار دهد. در حقیقت این دوره اوج شهرنشینی در ایران بوده که از مهمترین شهرهای آن مدائن (شامل 7 شهر) بوده است.[1]
طبق یک سرشماری، در زمان اردشیر بابکان، تعداد شهرها به 554 و روستاها به شش هزار بالغ گردید.
البته در این دوره زندگی روستایی نیز از توسعه زیادی برخوردار بود، هرچند که مناسبات بزرگ مالکی، مشقات فراوانی برای روستاییان و زارعان بوجود آورده بود.
در قرون دهم تا دوازدهم بر اثر تحولات سیاسی در کشور، شهرنشینی شدت گرفت و شهرهایی مانند ری و نیشابور بوجود آمد. در این عهد تحول چشمگیری در جمعیت روستایی رخ نداد و استیلای مالکان بر روستاییان شکل دیگری پیدا نمود.[2]
حمله مغولان و ترکان به ایران در قرن سیزدهم تا پانزدهم میلادی، اسفبارترین ضایعه ملی به شمار می رود، ولی در توسعه روستاهای کشور نقش عمده ای داشته است. مغولان که اصولاً مخالف شهرنشینی بودند، صدها شهر پرجمعیت را به آتش کشیده، ویران کردند و میلیونها نفر را از دم تیغ گذراندند. از این رو گروههای زیادی از مردم به روستاهای امن و مناطق کوهستانی کشور پناه بردند و دسته ای از آنها مجبور به کوچ نشینی و تغییر مکان زندگی خود شدند تا از تعرضات به دور مانند. بنابراین در این دوره به تدریج شهرهای بزرگی چون ری، سبزوار و نیشابور رو به زوال نهادند و در عوض پراکندگی جمعیت فزونی یافت و این شکل جدید توزیع جمعیت تا حدود زیادی در توسعه روستاها نیز از فزونی جمعیت برخوردار شدند و به جز مناطق مرزی، سایر نقاط براثر ایجاد امنیت داخلی، توسعه بسیار یافت، اما این ثبات دیری نپایید و حمله افغانها و به دنبال آن ترکتازی نادر و تزلزل زندیه باعث فروپاشی دوباره نظام اجتماعی و نیز وقوع کشتارهای فراوان شد.
با روی کار آمدن قاجار و کم شدن قلمرو ایران و بروز جنگهای خونین، جمعیت ایران به شدت کاهش یافت و توسعه نظام خانخانی در روستاها و اعمال فشار بر رعایا موجب فزونی فاصله بین دولت و روستاییان شد. انقلاب مشروطیت باعث قیام ملی گردید، پس از مشروطیت مجدداً قدرت خانها توسعه یافت و هر واحد روستایی بصورت یک سرزمین مجزا اداره شد. با اینکه بزرگ مالکی پیوسته برای زارعان مشکل آفرین بود، نباید این نکته را نادیده گرفت که اوج رشد کشاورزی و شکوفایی روستاها در این زمان بوده است.[3]
(جداول و نمودار در فایل اصلی موجود است)