مقدمه
زندگی از دید خردمند امری است جاری و در حال گذراندن از جاده ی هموار و ناهموار و پرپیچ و خم که عبور از آن نیاز به چشمانی باز ، انتخاب میسر و رعایت ضوابط در کیفیت گذران و عبور دارد بدون داشتن راهنما و روش ، خطر سردرگمی در کمین است .
آنچه در این پژوهش و تحقیق ملاحظه می کنید نه نگرش روان شناسانه به مسئله تعلیم و تربیت است و نه دیدگاهای یک عالم به مسائل پرورشی تربیتی . بلکه تعلیم و تربیت از دید یک معلم است ، آموزگاری که سالها در کنار نونهالان این باغ هستی دانسته های خود را همچو گنجی به نسل بعد منتقل نموده است و در این راستا خود نیز صاحب تجارب ارزشمندی
شده است آنچه مرا واداشت تا نظر خود را در مورد تعلیم و تربیت بیان نمایم ، نه آگاهی های فراوان در این زمینه است که خود واقفم در این بحر قطره ای بیش نیستم که نیاز ما معلمین به حیطه های متعدد تعلیم وتربیت است که لازمه آموزش و پرورش است امید که توانسته باشم حق مطلب را ادا نموده و تا حدودی رسالت خود را به انجام رسانم .
تعلیم و تربیت چیست ؟
تحقیقی که پیش رو دارید در واقع برداشتی است که محقق راجع به انواع تربیت در کودکان از کتب متفاوت داشته است به نظر من اگر ما معلمین تعلیم و تربیت را سر لوحه امور کاری خود قرار می دهیم به میزان موفقیت بیشتری دست پیدا خواهیم کرد . از دیرباز به این نکته تاکید شده که نظام آموزشی تکیه بر تربیت صحیح افراد دارد چرا که کودکان امروز آینده سازان جامعه فردا هستند . اگر سئوالاتی از این قبیل را در ذهن مرور کنیم به معنای واقعی تربیت پی خواهیم برد .
تربیت چیست ؟ از چه زمانی آغاز می شود ؟ فرق آن با تعلیم چیست ؟ تربیت صحیح کدام است و چرا در عین توجه و تلاش فراوان نمی توانیم کودکانی مطلوب جامعه داشته باشیم .
ابتدا باید ریشه این کلمات را بدانیم تا بعد به مفاهیم والای آنها دست پیدا کنیم .
تعلیم از ریشه علم به معنی آموختن است و در برگیرنده انواع یادگیری است خواه مثبت ، خواه منفی ، خواه دینی ، خواه اجتماعی به معنی دیگر هر چه که کودک از ابتدای تولد در ذهنش نقش می بندد نوعی تعلیم است .
اما تربیت از ریشه رب است به نظر من تربیت به معنای نزدیک شدن به اخلاق خدائیست یعنی بشر به نوعی سعی و تلاش داشته و می خواهد منصف به اخلاق الهی شود در این راستا مهم ترین مسئله آغاز تعلیم و تربیت است و این سئوال که از چه زمانی ما باید تربیت کودک را آغاز کنیم ، به نظر دانشمندان – علمای دینی و رهبران مذهبی تعلیم و تربیت 20 سال قبل از تولد فرد شروع می شود . شاید تصور شود که این یک شوخی و بازی با کلمات است اما در واقع این یک حقیقت محض است چرا که پدر و مادر خود باید تربیت یافته باشند و تمامی اصول اخلاقی را داشته و از آنها آگاهی کامل کسب کرده باشند تا بتوانند فرزندی مطلوب تحویل جامعه دهند . پدری لاابالی ، بی مسئولیت بی اهمیت نسبت به هنجارهای دینی ، اجتماعی ، سنتی چگونه می تواند مربی فرزندی باشد و ادعا کند فرزند سالم و مؤدب دارد و یا مادری که از ابتدایی ترین اصول تربیت کودک بی خبر است و خود نیز هیچ اصولی را رعایت نمی کند چه سان به فرزندش آموزش خواهد داد .
اولین جایی که کودک رشد و نمو می نماید و در آنجا چشم می گشاید و حواس پنجگانه اش به کار می افتد خانه است که تشکیل شده است از پدر و مادر ، پس ابتدا کار تربیتی باید بر روی پدرو مادر انجام شود . آن هم قبل از تولد فرزند .
شاید بگویم اهمیت ندارد و مهم نیست چه گفته می شود و چه کارهای انجام
می شود اما درواقع حواس کودک از همان ابتدا به کار می افتد دوربین چشمان او علاوه بر دیدن ، تصاویر را نیز ضبط و ثبت می کند گوشهای او علاوه بر شنیدن صداهای مختلف آنها را در حافظه نگاه می دارد . و در آینده همان ها را به کار خواهد بست .
کودکی که در ابتدایی ترین روزهای زندگی خشونت را تجربه می کند فریادهای بلند پدر یا صداهای گوشخراشی را مادر مطمئنا” در جوانی و نوجوانی پرخاشجو خواهد کرد و کودکی که آرامش خانواده لذت زندگی را به او می چشاند خود نیز نرم خو وآرام رشد می نماید .
به گزارش زیر در این رابطه توجه کنید :
« براساس یک بررسی مشاهده هایی از رابطه والدین با پسران پانزده تا بیست و یک ماهه ریشه بد رفتاری و گزارش های مشخصی از میزان خوشخویی ، عصبی بودن و برون گرایی یافت گردید که :
1 رفتارهای پرورشی مادران به طرز استواری پیش از پدران به وسیله شخصیت و حالات خشونت آمیز آنها پیش بینی می شود .
2 وضعیت عصبی استوارترین عامل پیش بینی کننده از نقش پرورشی مردان و زنان است .
پس از این بحث نتیجه می گیریم که تربیت و تعلیم باید قبل از تولد شروع و تا نوجوانی و جوانی ادامه داشته باشد .
البته به نظر من تعلیم پایان ناپذیر است اما تربیت تا زمانی است که کودک چونان نهالی است که به هر طرف می توان آن را تکان داد اما چنانچه درختی تنومند شود دیگر تکان دادن آن نه تنها مشکل که غیر ممکن است پس والدین و مربیان باید توجه داشته باشند که تعلیم و تربیت اطفال معصوم را شناخته و بهترین گزینه را انتخاب و آن را بکارببندند .
1 ) تربیت سنتی
2 ) تربیتی دینی
3 ) تربیت اجتماعی
4 ) تربیت جهانی
1 ) تربیت سنتی :
در این نوع تربیت به علت بکر و دست نخورده بودن محیط خانوادگی اغلب فرزندان ساده و بی آلایش و کم توقع رشد می کنند آنها همان چیزی را می آموزند که والدین به آنها آموخته اند . محیط های روستایی و شهرهای کوچک مبین این گونه تربیت هستند زندگی بی پیرایه و زحمت فوق العاده والدین روحیه صبر و انعطاف پذیری و قدرت را در آنها تقویت می کند سنت بر سراسر زندگی آنها حاکم است .
مراسم ها و مناسبت ها را به دقت برگزار می کنند و در برخورد با دیگران کمال ادب و احترام و فروتنی را رعایت می کنند . این نوع خانواده ها بدون این که تلاش برای تربیت فرزندان خود بروز دهند با رفتار و منش خود آنها را تربیت می کنند هرچند این نوع تعلیم و تربیت خالی از عیب و نقص نیست اما محاسن آن بیشتر از معایب آن است.
از جمله محاسن این نوع تعلیم و تربیت این است که :
اولا” : سنت ها و آداب و رسوم خانواده همان طور که بوده به نسل بعدی
منتقل می شود .
ثانیا” : کودکان از تربیت سالم و خوبی برخوردار می شوند میزان جرم و جنایت نیز در جامعه های سنتی کمتر است .
ثالثا” : موفقیت در فعالیت آبا و اجدادی آنها را افرادی ماهر در حرفه و شغل خود بار می آورد .
اما از معایب این نوع تعلیم و تربیت می توان به موارد زیر اشاره کرد :
اولا” : در این نوع جوامع تربیت محصور به محیط کوچکی است و از دایره ای تعیین شده توسط والدین فراتر نمی رود .
دوما” : کودکان به علت جو عاطفی از دایره محدود و معین فراتر نمی روند گاه استعدادهای خلاق شکفته نمی شود .
در چند سال اخیر که ارتباطات روستایی و شهری بیشتر شده است ما شاهد پیشرفت علمی دانش آموزان روستایی در حد وسیع و غیر قابل باور هستیم .
سوما” : آنچه تهدید بزرگی محسوب می شود روحیه ساده لوحانه آنهاست که وقتی وارد محیط های بزرگ می شوند اغلب طعمه افراد شیاد جوامع بزرگ شده و جز سرنوشت دهشتناک نصیبی نمی برند .
سخن دیگر در مورد این نوع تعلیم و تربیت که نباید دامنه آن را فقط در روستاها جستجو کرد که گاه در شهرهای بزرگ و خانواده های معتبر و اصیل آنچنان سنتها حکمفرما می شود که عدم اجرای تعلیم و تربیت خانواده حتی در یک زمینه خاص باعث کدورتی عمیق می شود و تمامی حرمت ها و روابط را تحت الشعاع قرار می دهد کم نیستند شهرنشینانی که تفکر کوته نظرانه آنها باعث شده است نسل بعدی آنها فقط کورکورانه به راهی رفته اند که با کمی کنکاش اصل آن را در صدها سال قبل می یابیم . جوامع آسیایی – آفریقایی مبین این گونه تعلیم و تربیت و فرهنگ می باشند .
2 فرهنگ دینی
انسان از لحظه ای که برروی زمین خاکی پا نهاد مورد تعلیم و پرورش باریتعالی قرار گرفت حتی آن دمی که قابیل مستأصل و درمانده به دنبال راه حلی برای پنهان نمودن اولین جنایت نسل بشر بود مورد تعلیم قرار گرفت و توسط دو کلاغ آموخت که چگونه جسد برادر مقتول خویش را دفن نماید .
لذا باید بپذیریم که تعلیم و تربیت دینی نشأت گرفته از روح الهی است و چون مبنای خداوندی دارد موفق ترین نوع تعلیم و تربیت است یکی از راه های جلب و جذب نوجوانان و جوانان به دینداری رعایت اصول اخلاقی توسط اولیاو مربیان است چه بسا ، ما کودکان خود را به دینداری تشویق نموده و بر این اصرار ورزیم که بچه های متدین داشته باشیم اگر این موضوع در رفتار ما تجلی پیدا نکند مانند کفی است بر روی آب که هیچ ثمری ندارد و گاه نتیجه ای منفی نیز دارد چرا که وقتی قول وعمل یکسان نباشد ناخواسته آنها را به پنهان گری وامیداریم دختری که پدر و مادر و یا معلمین او اصرار دارند که حجاب اسلامی را رعایت کنند اگر کوچکترین ضعفی در این مورد از معلم خود یا مادرش ببیند این گمان در ذهنش متبلور می شود که ظاهر را حفظ کند حال در باطن هر طور که باشد مهم نیست .
تعلیم و تربیت دینی با قلب و روح نونهالان و نوجوانان سروکار دارد و در پی تغییرات روحی و قلبی در وجود آنهاست محبت و صمیمیت اولین قدم برای جذب نوجوانان به دین و مذهب است و هرگز خشونت نمی تواند کارگشا بوده و آنها را وادار نماید افرادی مذهبی بار بیایند .
فرزندان چون آینه صادقی رفتار والدین خود را منعکس می کنند و هرگاه کسی آنان را به نقصشان واقف کند ممکن است با غرور خاصی آن را ناشی از خصایص نژادی و از خصوصیات خانوادگی خود بدانند .
توجه به احساسات و گرایشات مذهبی به عنوان واقعیتی که در درون آدمی ریشه دارد و از روان او نشأت می گیرد امری است که دست اندرکاران تعلیم و تربیت مکرر آن را بیان کرده اند .
افلاطون در این باره می گوید : کفایت نمی کرد که ما کودکان خود را در مقابل هر چیز که دامن پاک آنها را آلوده می سازد رها سازیم و کافی نیست که عقول آنها را با نور علم روشن و با اندرزها برای فضیلت آماده سازیم بلکه بالاتر از این ها باید در دلهای آنان اصول دین را که طبیعت در نهاد آنان به ودیعت نهاده است بپردازیم .
دکتر شریعتی در این زمینه می گوید : مذهب رابطه بسیار نزدیکی با نیازهای درونی انسان داشته و زاییده شرایط خاص اجتماعی و فرهنگی نبوده است .
آلبرت انیشتن در این زمینه می گوید : مهمترین وظیفه هنرمندان و علماء است که حس دینی را برانگیزند و آن را در وجود آنها که صلاحیت دارند زنده نگه دارند .
حضرت علی (ع) می فرماید : کودکان خود را با آداب و سنن زمان خود تربیت نکنید چرا که آنها برای زمان شما ساخته نشده اند بلکه متعلق به زمان دیگری هستند ما در تعلیم و تربیت نسل پیش رو دچار نقایص فراوانی هستیم زیرا محتوی آموزشی به خصوص در حیطه تربیت اجتماعی و دینی با رعایت نیازها و خصوصیات دانش آموزان چندان مطابقت ندارد و فقط تغییرات لفظی و نه عملی ، آن هم فقط در صورت کلامی دانش آموزان تربیت دینی می شود و هرگز درصدد تسخیر روح بلند پرواز نسل جوان و نوجوان برنمی آید و گاهی اوقات به نوعی ابراز سلب آسایش دانش آموزان مبدل می گردد و در این فلسفه تربیتی به تدریج نگرش دانش آموزان را نسبت به نظام آموزشی به ویژه تربیت دینی متأثر گریزان سرگردان و سرانجام آنها را برای روی آوری فرهنگ بیگانه و آسیب پذیری فرهنگی مهیا می کند .