مقدمه
مطالعه برنامه ها, استراتژی ها, سیاست ها و راهکارهای مختلف توسعه (در سطوح مختلف) همراه با بررسی تجربه عملی کشورهای مختلف در زمینه توسعه روستایی و توسعه کارآفرینی و اشتغالزایی در روستاها, درسها و نکات کلیدی بسیار مهمی را پیش روی ما گذاشته است. اگرچه الزاماً نمیتوان عیناً از این تجربیات و رویکردها استفاده نمود اما توجه به آنها و ”یادگیریِ“ درست نکات, باعث روشنشدن فضای موضوع کارآفرینی و اشتغالزایی در روستاها و تسهیل و تسریع فرآیند سیاستگذاری در این زمینه خواهد شد. بعلاوه میتوان در بسیاری از موارد با بکارگیری رویکرد ”بومی سازی“, با استفاده از ابتکارات و دانش سایر ملل, بهگونهای اثربخش روشها, طرحها و برنامههای محلی را طراحی و اجرا نمود.
چرا کارآفرینی در روستا؟
از آنجاییکه در اکثر مناطق جهان, روستاها از جمله نواحی فقیر درحالفرسایش محسوب میشوند, اندیشمندان و سیاستگذاران تمامی کشورهای دنیا توجه خاصی را معطوف به امر توسعه روستایی و رفع مشکلات و معضلات آنها نمودهاند. امروز صاحبنظران بینالمللی بر این اعتقاد هستند که باید جدای از سیاستها و استراتژیهای کلان توسعه و توسعه اقتصادی (که بسیار مهم هم هستند) به طور ویژه و مشخص به امر توسعه روستاها و ریشهکنی فقر گستردهای که بر آنها حاکم است نیز پرداخت.
مشکلات و معضلات روستاها در تمامی جهان ناشی از دو مساله اساسی است: یکی کمبود امکانات اجتماعی (ضعف زیرساخت) و دیگری کمبود درآمد (ضعف اقتصادی). از جمله امکانات اجتماعی میتوان به خدمات بهداشتی, آموزشی, بیمه و تامین اجتماعی, خطوط ارتباطی (حملونقل و مخابرات), امنیت, آب آشامیدنی, سوخت, برق و امثالهم اشاره کرد. اگرچه بسیاری از دولتها برنامههای گسترده و پرهزینهای را برای بهبود این زیرساختها انجام دادهاند (همچون دولت ایران) اما مشاهدات نشانگر آن است که این امر خود بهتنهایی نتوانسته است معضلات زندگی روستایی را حل کرده و آنان را از فقر برهاند و سیل مهاجرت از روستا به شهر را کاهش دهد.
کمبود درآمد عامل مهمی است که اگر برای آن چارهای اندیشیده نشود اجازه نمیدهد طرحهای توسعه روستایی به ثمر بنشیند و روستاها توسعه یافته و از حرکت به سمت شهرهای بزرگ بازایستند. کمبود درآمد روستاییان ناشی از چندین مساله است:
1. افزایش جمعیت روستاییان (مقدار مطلق)
2. بیکاری (کامل یا فصلی)
3. بهرهوری پایین افراد و منابع
4. عدمجذابیت برای سرمایهگذاری
5. ضعف فضای کسبوکاری
مطالعات مختلف نشان داده است که یکی از مهمترین اهداف توسعه اقتصادی (چه در شهرها و چه در روستاها) ایجاد اشتغال و مهمترین سازوکار و ابزار آن, کارآفرینی است. کارآفرینی باعث کاهش بیکاری و افزایش بهرهوری افراد و منابع, و بالتبع افزایش درآمد مردم جامعه میگردد.
اگرچه نباید گفت که کارآفرینی خصوصی تنها راهکار اشتغالزایی و افزایش درآمدهای مردم روستایی است, اما قطعاً میتوان گفت بهترین و بهرهورترین نوع آن است. اقتصاددانان آن را مهمترین پیشران توسعه اقتصادی روستاها, سیاستمداران آن را یک استراتژی کلیدی برای جلوگیری از اغتشاشات و ناآرامی در روستاها, کشاورزان و روستاییان آن را ابزاری برای بهبود درآمد خویش, و زنان آن را امکانی برای اشتغال در مجاورت محل سکونت خود که میتواند خودمختاری, استقلال و کاستن از نیازهای اجتماعی آنان را در پی داشته باشد, میدانند [32].
کارآفرینی روستایی چیست؟
تعاریف بسیار مختلفی از کارآفرینی وجود دارد. بعضی آن را به معنای نوآوری, بعضی معادل مخاطرهپذیری, برخی به عنوان نیروی ثباتدهنده و متعادلکننده بازار, و تعدادی نیز آن را مترادف با ایجاد یک کسبوکار جدید (یا ایجاد یک کسبوکار بر مبنای یک ایده جدید) یا توسعه کسبوکار موجود میدانند.
قدمت واژهی کارآفرین به سال 1709 میلادی برمیگردد. سِی، اقتصاددان قرن هجدهم، کارآفرین را فردی تعریف کرد که ”منابع اقتصادی را از حوزهای با بهرهوری پایینتر بیرون میکشد و آنها را به حوزهای با بهرهوری و سود بیشتر منتقل میکند“ [Drucker 1985, P.277].
در نیمه اول قرن بیستم، شومپیتر، اقتصاددان و نظریهپرداز اجتماعی، مطالب گستردهای پیرامون کارآفرینی و تأثیر آن بر اقتصاد نوشت. تز شومپیتر این بود که کارآفرینانِ نوآور موجب نوعی ”عدم تعادل پویا“ در اقتصاد میشوند. وی، فرد کارآفرین را یک ”تخریبگر خلاق“ قلمداد میکرد که با تجاریسازی نوآوری و جاانداختن آن در محیطی که قبلاً فاقد آن بوده، تعادل اقتصادی را بر هم میزند [35].
کارآفرینی روستایی اساساً تفاوتی با کارآفرینی در شهر ندارد جز اینکه باید آن را در فضای روستا تصور نمود. پترین (1994) کارآفرینی روستایی را مجموع سه گزاره ذیل تعریف مینماید [32]:
1. نیرویی که سایر منابع را برای پاسخگویی به یک تقاضا بیپاسخ بازار بسیج میکند
2. توانایی خلق و ایجاد چیزی از هیچ
3. فرآیند خلق ارزش به وسیله امتزاج مجموعه واحدی از منابع درراستای بهرهگیری از یک فرصت
آنچه در مجموع میتوان برای تعریف مقوله کارآفرینی روستایی بکار برد عبارتست از:
”بکارگیری نوآورانه منابع و امکانات روستا در راستای شکار فرصتهای کسبوکاری“
یافتههای کلیدی و راهکارهای توسعه کارآفرینی روستایی
از بررسی و تحلیل مجموعه مطالعات نظری و اکتشافی (موردکاویها) انجامشده, میتوان به یافتههای کلیدی و درسهای اساسی ذیل اشاره کرد:
1. بدون وجود یک استراتژی کلان توسعه و توسعه اقتصادیِ مشخص, نمیتوان توفیق فراوانی در امر توسعه روستایی و توسعه کارآفرینی در روستاها بدست آورد. قطعاً باید تمرکززدایی یکی از مهمترین و اساسیترین سیاستهای کلان توسعه کشور باشد.
2. استراتژی توسعه اقتصادی کشور باید بخوبی جایگاه روستاها و رویکرد توسعه روستایی مطلوب را مشخص ساخته و برای آن ارزش و اهمیت کافی قایل شود. مثلاً نمیتوان با انتخاب یک استراتژی صنعتیشدن (همچون کشور ما که اخیراً توسط وزارت صنایع و معادن معرفی شده است) به توسعه روستایی (و توسعه کشاورزی) دست یافت.
3. توسعه روستایی معادل توسعه کشاورزی نیست. توسعه کشاورزی باید به عنوان زیرمجموعه توسعه روستایی تلقی شود. بعلاوه کشور نباید صرفاً بر توسعه کشاورزی متمرکز گردد, چون توسعه کشاورزی الزاماً به توسعه روستایی منتهی نمیگردد.
4. بهترین استراتژی توسعه روستایی, ترکیبی از رویکرد ساختارهای سلسلهمراتبی سکونتگاهها, توسعه روستایی یکپارچه و توسعه پایدار است. لازم به ذکر است توسعه پایدار ما را مجاز به بهرهبرداری بیشینه از زمین و منابع طبیعی نمیداند. جالب است که بدانیم بسیاری از کشورهای پیشرفته (همچون آلمان) به کنترل و محدودسازی کشاورزی و استفاده از جنگلها و مراتع خود پرداختهاند و بیشتر مایلند اینگونه مواد و محصولات موردنیاز خود را از دیگر کشورها تامین کنند تا محیط زیستشان سالم باقی بماند.
5. توسعه روستایی صرفاً از طریق توسعه زیرساختهای عمرانی و ارایه خدمات اجتماعی رخ نمیدهد. بلکه نیازمند اشتغالزایی درآمدزا برای روستاییان و تسریع توسعه فرهنگی آنان (در مقابل جذابیتهای فرهنگی-اجتماعی شهرها) است.
6. سروساماندهی به ساختار سلسلهمراتبی سکونتگاههای کشور بسیار ضروری است. باید روستاهای مرکزیتر (بزرگتر و دارای امکانات بیشتر) روستاهای کوچکتر و پراکنده اطراف خود را پوشش داده و این روستاها از طریق شهرکها یا شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ (و در نهایت کلانشهرها) ارتباط یابند. به هر حال ممکن است در این فرآیند لازم باشد تا بسیاری از مناطق دورافتادهتر یا غیرقابلدسترس (که طبق روند موجود نیز در حال تخلیه و نابودی هستند) نیز از گردونه خارج شده و ساکنان آنها به دیگر روستاها یا مناطق جدید کوچ داده شوند.
7. باید با ارایه خدمات اجتماعی و اقتصادی مناسب در نقاط واسطی همچون روستاهای مرکزی و شهرکها و شهرهای کوچک, از مهاجرت مستقیم روستاییان به شهرهای بزرگ جلوگیری نمود. بعلاوه وجود چنین نقاط میانجی باعث خواهد شد که بسیاری از روستاییان علاوه بر حفظ کار خود در روستا از زندگی شهری نیز برخوردار شده و بعضاً دارای کسبوکار جدیدی در آن نقطه واسط (در کنار شغل روستایی خود) نیز شوند که این خود زمینه افزایش درآمد و رفاه آنان را فراهم میسازد.
8. اساساً نبایستی صرفاً توسعه روستایی و توسعه کارآفرینی روستایی را در بافت خود روستا تصور نمود. بلکه باید بدان به صورت ملی نگریست. به همین جهت از مهمترین راهکارهای توسعه کارآفرینی و اشتغالزایی در مناطق روستایی میتوان به ایجاد شهرکهای کسبوکاری اشاره کرد. این شهرکها با ایجاد فضای مناسب برای رشد کسبوکارها و کارآفرینی همچون انکوباتوری باعث رشد شرکتها و بنگاههای روستایی میگردند.
9. در اکثر کشورهای جهان, نسبت جمعیت روستایی به جمعیت کل کشور در حال کاهش است بطوریکه در اغلب کشورهای پیشرفته این مقدار زیر 10 درصد میباشد. جدای از مسایل مربوط به روند رشد طبیعی شهرنشینی در تمامی جهان, علت اصلی این کاهش, محدودبودن ظرفیت تولید مناطق روستایی (به خصوص در حوزههای مربوط به کشاورزی) است. با صنعتیشدن و علمیشدن کشاورزی در کشورها, بهرهوری منابع تولید روستایی نیز افزایش یافته و بالتبع (در درازمدت) نیازمند نیروی انسانی کمتری است. این روند خودبهخود باعث افزایش بیکاری و کاهش درآمد روستاییان دارای زمین و امکانات کمتر میشود. به همین جهت یکی از استراتژیهای اصلی اشتغالزایی در مناطق روستایی, حرکت به سمت صنایع و کسبوکارهای غیرکشاورزی است. اینگونه کسبوکارها در چند حوزه اساسی قرار میگیرند: صنایع تبدیلی, صنایع فرهنگی, خدمات, امور دولتی و دیگر کسبوکارها.
10. صنایع تبدیلی از جمله مهمترین زمینههای مربوط به توسعه کشاورزی, توسعه روستایی و توسعه اشتغالزایی در روستاها است. وظیفه اصلی این صنایع, فرآوری محصولات کشاورزی و دامی روستا و تبدیل آنها به کالاهایی نهاییتر و باارزشتر است. این امور اکثراً در صنایع و کارخانههای شهری انجام میشود. انجام این امور در روستاها یا نواحی اطراف روستاها باعث خلق ارزشافزوده بیشتر در این مناطق و تحریک تولید میشود. بعلاوه کیفیت و دوام محصولات نیز افزایش یافته و قدمی روبهجلو درراستای تحکیم امنیت غذایی کشور برداشته میشود. توسعه این گونه صنایع که به دانش و فناوری فوقالعادهای نیازمند نیستند, امری امکانپذیر برای نواحی روستایی محسوب میشود. بسیاری از روستاییان نیز که در شهرها نیز در همین نوع صنایع و کسبوکارها به کار مشغول میشوند, کمتر به مهاجرت متمایل خواهد گشت. اینگونه صنایع, امکان صادرات مستقیم محصولات و کالاها به دیگر کشورها را فراهم آورده و باعث افزایش رونق مناطق روستایی خواهد شد.
11. صنایع فرهنگی از جمله صنایع ریشهدار در مناطق روستایی محسوب میشوند و به جرات میتوان گفت زادگاه این صنایع محسوب میشوند. اگرچه صنایع فرهنگی گستره وسیعی را در برمیگیرند, اما مناطق روستایی بیشتر بر صنایع دستی متمرکز میباشند. از آنجاییکه روستاییان وقت آزاد بهنسبه زیادی (به خصوص به صورت فصلی) در اختیار دارند, اکثراً بر زمینهای از اینگونه صنایع وارد میشوند. اینگونه مصنوعات یا مورد استفاده شخصی و خانوادگی قرار میگیرند یا اینکه به عنوان کمکخرج (در کنار درآمد اصلی از کشاورزی) مورداستفاده قرار میگیرند. مواد اولیه موردنیاز صنایع دستی, بهوفور در مناطق روستایی موجود میباشد, بعلاوه اینکه نیازمند دانش فوقالعاده یا فناوری سطح بالایی نیز نمیباشند. شایان ذکر است این صنایع, زمینه اشتغال مناسبی نیز برای زنان (به عنوان قشر عظیمی از جمعیت روستایی) محسوب میشود: از یک طرف آنان را از فضای خانه دور نکرده و از طرف دیگر با شرایط جسمانی و روحی آنان سازگاری بیشتری دارد.
12. صنعت گردشگری (توریسم) نیز از دیگر صنایع فرهنگی محسوب میشود که زمینه رشد فوقالعادهای در مناطق روستایی دارد. طبیعت زیبای مناطق روستایی همراه با جاذبههای سنتی روستانشینان, زمینه موردعلاقه گردشگران داخلی و خارجی محسوب میشود. توسعه این صنعت که با هزینه قابلتوجهای همراه نیست, در حاشیه خود باعث توسعه کسبوکارهای فراوانی خواهد شد.
13. خدمات زمینه فوقالعاده اشتغالزایی است که حوزه درحالرشدی در اکثر کشورهای جهان محسوب میشود بطوریکه بسیاری از اندیشمندان, اقتصاد نوین را اقتصاد خدماتی مینامند. خدمات زمینه بسیار مستعدی برای اشتغالزایی است چون در یک اقتصاد روبهرشد و پویا, نمیتوان هیچگونه محدودیتی برای توسعه خدمات در نظر گرفت. بعلاوه خدمات زمینه مناسبی برای خلاقیت و نوآوری افراد محسوب میشود. بخش عمدهای از کارآفرینیها در حوزه خدمات اتفاق میافتد. خدمات اجتماعی, خدمات بهداشتی, خدمات فنی, خدمات آموزشی, تجارت, خدمات اقتصادی و مالی, و خدمات ارتباطی از جمله مهمترین زمینههای قابلتوسعه و اشتغالزا در مناطق روستایی هستند. قطعاً مشارکت دولت در این زمینه میتواند تسهیلکننده و تسریعکننده فرآیند توسعه خدمات در روستاها باشد.
14. دولت میتواند با برنامهریزی, طراحی و اجرای طرحهای مختلف برای ارایه خدمات دولتی در مناطق روستایی, زمینه اشتغالزایی و کارآفرینی فوقالعادهای را در روستاها ایجاد نماید. طیف این امور نیز بسیار گسترده است: از امور اداری, اقتصادی, انتظامی, بیمه و تامین اجتماعی گرفته تا مراقبت از محیط زیست, حفظ و توسعه مراتع و جنگلها (و حتی پاسداری از مرزها و منافع عمومی و ملی). استخدام نیروهای کاری در این زمینهها باید به صورت محلی انجام پذیرد و تا حد ممکن به بخش خصوصی واگذار گردد. این امر از طرف دیگر باعث کاهش حرکت و مهاجرت روستاییان به شهرها برای دریافت اینگونه خدمات خواهد شد. تحقق دولت الکترونیکی در سطح روستاها, چشماندازی مطلوب برای آینده است که اکثر کشورها در حال حرکت به سمت آن میباشند.
15. ”رویکرد خوشهای“ به توسعه, نگرش بهنسبه جدیدی است که سیاستگذاران و برنامهریزان توسعه در کشورهای مختلف بکار میگیرند. نگاه کلنگرانه و منسجم به مسایل و کل فضای مربوط به یک مقوله, مدیران را در اجرای برنامههای توسعه با موفقیت بیشتری همراه میسازد. توسعه روستاها برمبنای توسعه خوشههای صنعتی, خوشههای فناوری و خوشههای دانشیِ روستایی, راهکار مناسبی برای توسعه روستاها و توسعه کسبوکارهای روستایی است. از آنجاییکه توجه به این رویکرد حائز اهمیت فوقالعادهای است آن را در بخش بعدی و قبل از تشریح مدل توسعه اشتغالزایی و کارآفرینی روستایی به گونهای مفصلتر بیان میداریم.
16. اکثر کشورهای جهان (بالاخص کشورهای پیشرفته) درحال حرکت به سمت ایجاد جامعه دانشبنیان, جامعه یادگیرنده و جامعه اطلاعاتی هستند. جامعه دانشبنیان و جامعه یادگیرنده دو روی یک سکه هستند که از مسیر تشکیل و تکامل یک جامعه اطلاعاتی میگذرند. اقتصادهای دانشی و اطلاعاتی دارای الزامات و ساختاری هستند که اگر از آنها غفلت شود اقشار روستایی از جمله آسیبپذیرترین گروه در آن خواهند بود. بدین جهت, اکثر کشورها برنامههایی برای تقویت زیرساختهای اطلاعاتی جوامع روستایی خود (و ارتقای سواد اطلاعاتی آنان) و مدیریت اثربخش دانش در این مناطق (در تعامل با مناطق شهری) دارند.
17. توسعه فناوریهای مناسب و اشاعه آنها در مناطق روستایی نقش بسزایی در توسعه کسبوکارها دارد. توسعه فناوریهای زیستی (بیوتکنولوژی) و فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی باعث افزایش توانمندیهای نوآوران و کارآفرینان روستایی و شهری (برای فعالیت در روستاها) خواهد شد. اشاعه این فناوریها به روستاها, موجی عظیم از فرصتهای اشتغال را به این مناطق سرازیر مینماید. بهویژه امروز توسعه فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی در مناطق روستایی علاوه بر اینکه باعث تسهیل و بهبود امکانات و شرایط روستاییان میشود, فرصتهای کاری خوبی را نیز در اختیار قشر بهنسبه تحصیلکرده روستا میگذارد.
18. ادغام فناوریهای سنتی موجود در مناطق روستایی کشور با فناوریهای نوین و پیشرفته راهکار مناسبی برای پیشرفت و روزآمدشدن محصولات و کالاهای ساخت روستا است. بسیاری از محصولات سنتی را میتوان با ابزارها و تجهیزات نوین تولید نمود یا آنان را با فناوریهای جدید آغشته نمود. این امر باعث بقای صنایع سنتی فعلی و بعضاً توسعه بازار (روبهاضمحلال) آنان خواهد شد.
19. توسعه فناوری امید رویکرد مناسبی برای ارتقای کیفیت و زندگی روستاییان است. این مفهوم که اولین بار توسط راشمی مایر (اندیشمند و آیندهپژوه هندی) مطرح گردید, تصریح میدارد که الزاماً توسعه کشورهای درحالتوسعه (و ورود به عصر فراصنعتی) از مسیر صنعتیشدن و الگوهای توسعه کلاسیکِ تجویزیِ غربی نمیگذرد. بسیاری از کشورهای توسعهنیافته (بالاخص در مناطق روستایی) میتوانند با بکارگیری مجموعهای از فناوریهای نرم و اثربخش که هزینه سرانه اندکی دارند, دردسترس میباشند و باعث آلودگی محیط زیست نمیشوند, یک مسیر ”توسعه اقتصادی نرم“ را بپیمایند و جوامع خود را از فقر و فلاکت برهانند. از جمله این فناوریها میتوان منابع انرژی تجدیدپذیر (همچون سلولهای خورشیدی و بیوگازها), فناوریهای ارتباطی ارزانقیمت (تلفنهای رادیویی) و فناوریهای مالی و اقتصادی اشاره کرد. استفاده از این فناوریها ارزان و نیازمند دانش تخصصی سطح بالایی نیست.
20. فرهنگسازی از مهمترین و زیربناییترین اموری است که باید برای توسعه روستاها و توسعه کارآفرینی در آنها صورت گیرد. کارآفرینی نیازمند فرهنگ خاصی است که پرورش آن بسیار سخت و نیازمند تلاشی طولانیمدت است. توانایی درک تغییرات و کشف فرصتها, مشارکت و کار گروهی, خلاقیت و نوآوری, روحیه استقلالطلبی و مسؤولیتپذیری, مخاطرهپذیری و مخاطرهجویی, همگی از عناصر اصلی سازنده این فرهنگ هستند که نمیتوان صرفاً با انجام برنامههای کوتاهمدت و ضربتی به آنها دست یافت. بهترین راهکارهای توسعه فرهنگ کارآفرینی در روستاها, ارتقای ”سواد کارآفرینیِ“ روستانشینان از طریق برنامههای آموزشی و ترویجی مختلف است. بعلاوه تدوین ساختار و معماری مشاغل روستایی و آموزش ماژولار عناصر سازنده آنها یکی از رویکردهای آموزشی نوین و اثربخش میباشد. صرفاً توسعه سواد خواندن و نوشتن (سواد عمومی و پایه) راهگشای مسایل روستایی نخواهد بود, بلکه توسعه مجموعهای از سوادهای فرهنگی, فناوری و اطلاعاتی باعث توانمندشدن روستاییان شده و آنان را در ایجاد, توسعه و بهرهبرداری از کسبوکارها و منابع خود یاری میرساند.
21. سه استراتژی اساسی برای توسعه کارآفرینی روستایی وجود دارد: یکی جذب کسبوکارها از دیگر مناطق (بهخصوص مناطق شهری) به روستاها, که در مجموع و از نگاه ملی چندان مفید نیست. دوم حفظ و توسعه کسبوکارهای موجود از طریق سیاستها حمایتی, که عموماً سیاستگذاران و مدیران کشور به آن توجهی نمیکنند. سوم حمایت از ایجاد و تولد کسبوکارهای جدید از دل خود مناطق روستایی, که معمولاً مدنظر میباشد اما نیازمند برنامهریزی منسجم و بلندمدت میباشد.
22. به نظر نمیرسد هیچ گروهی مستعدتر از فارغالتحصیلان روستازاده برای امر کارآفرینی روستایی باشند. ایجاد شرایطی مناسب برای فعالیت و جذب این افراد به فضاهای روستایی از مهمترین مسایل پیش روی مدیران توسعه روستایی است: ایجاد شهرکهای کسبوکاری, ایجاد مراکز رشد (انکوباتور) روستایی و پارکهای کارآفرینی, اعطای تسهیلات و امکانات به آنها, ارایه آموزشهای کارآفرینی به آنها, ایجاد آموزشگاههای مختلف (که به آموزش کارآفرینی نیز بپردازند) در مناطق روستایی و نقاط واسط, ایجاد مراکز آموزشی, تحقیقاتی و علمی در مناطق روستایی مستعد و تقویت ارتباطات اینگونه مراکز با روستاها, تحریک و انگیزش آنان به توسعه و آبادانی زادگاههای خود از طریق مدیران و رهبران کشور.
23. ایجاد فضای مدیریت مشارکتی در روستاها و همراهنمودن آنان در تصمیمگیریهای انجامشونده در مورد خود آنان از جمله مهمترین سازوکارهای توسعه روستایی و بسط کارآفرینی است. روحیه مشارکتجویی در توسعه منطقه خود, از مهمترین الزامات و پیشرانهای کارآفرینی روستایی محسوب میشود که از طریق بسط مردمسالاری در سطح روستاها ناشی میشود. شوراها از مهمترین سازوکارهای این امر هستند. کمک به ایجاد تعاونیها و مشارکت در فرآیند تکامل و موفقیت آنان از مهمترین اقدامات دولتها محسوب میشود.
رویکرد خوشه ای چیست؟
هنگامی که راجع به یک موضوع یا مساله خاص فکر میکنیم, ناخودآگاه ذهنمان به مقولات مرتبط نیز کشیده میشود. به عنوان مثال, هیچگاه نمیتوان وضعیت یک کارخانه را بدون درنظرگرفتن منابع نیروی انسانی آن, بازار محصولات, ساختارهای نهادی و قانونی, نظام اقتصادی و سیاسی, سیستم آموزش, فناوریها, رقبا, تامینکنندگان, نمایندگیها و سیستم خدمات بعد از فروش و امثالهم مورد بررسی درست و جامع قرار داد و راهکارهای کارآمد و اثربخشی برای حل مشکلات و یا بهبود شرایط آن ارایه کرد. پس ما با ”خوشهای“ از مسایل و مقولات مرتبط با یک موضوع خاص مواجه هستیم که باید همگی آنها را مدنظر داشته باشیم.
در چند دهه اخیر, رویکرد خوشهای به مسایل که برگرفته از نگاه ”کلنگرانه“ (در برابر جزءنگری) است, روشهای نوینی را پیش روی برنامهریزان قرار داده است. اولین بار مفهوم ”خوشه صنعتی“ ابداع گردید که کلیه مسایل, موضوعات, ساختارها, سازوکارها و عناصر مرتبط با یک صنعت خاص را, در یک منطقه, کشور یا جهان, دربرمیگرفت (مثلاً خوشه صنعت هوافضا). اقتصاددان هارواردی, مایکل پورتر (1990) در کتاب ارزشمند خود, مزیت رقابتی ملتها, از ترکیب نظریات موجود در زمینه توسعه منطقهای و عناصر سازنده استراتژی کسبوکارها, ایده خوشههای صنعتی موفق را در قالب ”الماس مزیت“ تئوریزه نمود. این الماس از چهار عنصر ساخته شده است:
الف. شرایط عامل: مواهب منطقه ای در زمینه مواهب تولید همچون منابع انسانی, فیزیکی, دانشی و سرمایهای, و زیرساختی که موفقیت یک صنعت خاص را تسهیل مینماید.
ب. شرایط تقاضا: ماهیت نیازها و احتیاجات منطقهای که میتوان مشوق و محرک نوآوری بیشتر در صنایع منطقه باشد.
ج. صنایع مرتبط و حامی: شبکههای خریداران و تامینکنندگانی که در تعاملی تنگاتنگ, مشوق تبادل فعالانه اطلاعات, یادگیری جمعی و نوآوری زنجیره تامین هستند.
د. استراتژی, ساختار و رقابت صنعتی: جو و فضایی که مشوق شدید رقابت درمیان تولیدکنندگان محلی در عین همکاری و همیاری در بهاشتراکگذاری نیازها و بارورسازی آنها در راستای نوآوری و مزایای رقابتی منطقه است.
(پورتر علاوه بر چهار عنصر اصلی مذکور, دو عامل جانبی ”دولت“ و ”شانس“ را نیز بر مزیت رقابتی و مسیر توسعه خوشههای صنعتی موثر میداند)
به مرور و با اهمیت یافتن مقوله ”فناوری“ به جای ”صنعت“, مفهوم ”خوشه فناوری“ متولد شد (همچون خوشه فناوری اطلاعات). امروز آنچه به طور جدی توجه اندیشمندان, مدیران و سیاستگذاران را به خود جلب نموده است ظهور مفهوم ”خوشه دانشی“ است که محوریت را در ”دانش“ میبیند.