دانلود تحقیق کوچک جنگلی

Word 336 KB 9133 12
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • کوچک جنگلی کو چک جنگلی به تاریخ نهضت جنگل می پردازد با قلمی ادبی و برای نوجوانان.

    رمان از زمان بازگشت میرزا از تبعید اغاز می شود و نویسنده تلاش کرده آنرا از حالت تاریخی صرف بیرون آورده و با جوهر تخیل و لطافت ادبی هضم و خواندنش را ساده تر کند.

    میرزا از تبعید باز می گردد، با دوستان قدیمی دیدار می کند و قول و قرارها برای ادامه‌ی مبارزه گذاشته می شود ، کم کم افراد مبارز به آنها ملحق می شوند و قدرت مبارزان جنگلی بیشتر و بیشتر می شود.

    دیگر همه می دانند هرجا ظلمی شود، نقاب داران جنگلی خواهند آمد و همین، روسها را که اداره‌ی رشت را در دست دارند به وحشت انداخته است.

    مبارزه ابعاد گسترده‌تری می‌گیرد.

    هدف حذف استبداد محمد علی شاه قاجار و استعمار دولتهای روس و انگلیس است.

    نهضت جنگل دولت تشکیل می دهد و مردم شهرهای شمالی از این اتفاق سرخوش‌اند، گویی جان تازه ای گرفته‌اند و امیدهایشان به یکباره بیدار شده است.

    در این حین در صنوبر سرا یک ماجرای عاشقانه در حال وقوع است تا بر جذابیت داستان اضافه شود.

    در حرکت به سمت پایتخت عده ای از مبارزان از ادامه‌ی راه سر باز می‌زنند، اختلاف میان سران نهضت و نفوذ هواداران کمونیست باعث از هم پاشیدگی نهضت شده و میرزا و یارانش به جنگل پناه می برند و آواره ی کوه ها می‌شوند وبا وجود تمام خونهای ریخته شده نهضت جنگل شکست می خورد.

    آنچه که در این رمان رخ داده است گذری سریع بر مبارزات نهضت است، حرکت نهضت، فراز و فرودهایش، همراهان نهضت، پیروزیها، شکستها، خیانتها و...

    شاید نتوان کوچک جنگلی را "زندگی نامه‌ی" میرزا دانست؛ چون در این رمان تنها به جنبه ای از زندگی میرزا پرداخته شده که مر بوط به نهضت جنگل بوده است و از زندگی خصوصی میرزا، رفت و آمد ها، آموزه ها و فردیت میرزا سخنی به میان آورده نشده است.

    زندگینامه میرزا کوچک جنگلی یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ بسال ۱۲۵۷ ه.ش.

    در شهرستان رشت محله استادسرا در خانواده ای متوسط چشم به جهان گشود.بنا به گفته ناصر عاشوری نماینده فومن در مجلس شورای اسلامی وی دراصل ازتالشان فومن بوده و اقوامش هنوز در آنجا شکونت دارند.

    سنین اوّل عمر را در مدرسه حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه جامع به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید.

    چندی هم در مدرسه محمودیه تهران به همین منظور اقامت گزید.

    با این سطح تعلیم می‌توانست یک امام جماعت یا یک مجتهد از کار درآید، امّا حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغیر داد و او را به راهی دیگر کشاند.

    میرزا دارای دو خواهر و دو برادر، یکی بزرگ‌تر از خود بنام محمّدعلی و دیگری کوچک‌تر بنام رحیم، بود، که هر دو نفر بعد از میرزا وفات یافته اند.

    بنا به روایات او مردی خوش هیکل، قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمائی متبسم و بازوانی ورزیده بود.

    طرفداران او می گویند از نظر اجتماعی مردی با ادب، متواضع، خوش برخورد، مومن به اصول اخلاقی، آدمی صریح اللهجه و طرفدار عدل و آزادی، حامی مظلومان و اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری می کرد.

    میرزا در سنین آخر عمرش همسری برگزید.

    نهضت جنگل منسجم ترین نهضت در تاریخ ایران نهضت جنگل در جریان جنگ جهانی اول و در زمانی که بی‌طرفی ایران نقض و شمال ایران به اشغال روس‌ها و مناطق جنوبی ایران هم بعد از جنگ جهانی اول به تصرف انگیسی‌ها درآمده بود، از دل جنبش وسیعی که ضد نیروهای اشغالگر بود، پدید آمد.

    جنبشی که اتحاد اسلام، مرکز ثقل تصمیم‌گیری‌های سیاسی و نظامی آن بود و حفظ استقلال ایران، اصلی‌ترین هدف رهبر نهضت.

    نهضت جنگل که شاید یکی از منسجم‌ترین و هدفمندترین حرکت‌های ائتلافی در تاریخ ایران باشد، با نام میرزا کوچک‌خان جنگلی شناخته می‌شود.

    میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ اهل رشت، در سال 1259 هجری شمسی دیده به جهان گشود.

    او در دوران جوانی شاهد به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه و تحصن علما در سفارت عثمانی بود او به امید نجات مشروطه به مجاهدین پیوست و در فتح قزوین شرکت کرد.

    همچنین در فتح تهران نیز شرکت نمود و با قوای استبداد جنگید.

    در چنین اوضاعی که آشفتگی سیاسی، عدم وجود دولتمردان لایق و مستقل، سقوط پی‌در پی کابینه‌ها و بی‌ثباتی قدرت سیاسی از یک طرف و پریشانی و فقر گسترده از سوی دیگر بر کشور ایران سایه افکنده بود، احساس مسوولیت هر انسان انقلابی و مومن به دین و میهن هم چون میرزا کوچک‌خان جنگلی برای حمایت از استقلال کامل کشور بدون مداخله دولت‌های بیگانه و رفع فساد در جامعه را بر می انگیخت.

    نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک‌خان جنگلی در شرایطی شکل گرفت که جای جای سرزمین ایران آماده قیام‌های آزادیبخش برای پایان بخشیدن به حضور بیگانگان و پایان دادن به اوضاع آشفته درون مرزها بود.

    میرزا کوچک‌خان که در صدد مقابله با روسها و همچنین حضور انگلیسی‌ها در ایران بود، امید فراوانی به مشروطه نوپا و نوخاسته بسته بود، ولی بیگانگان نمی‌خواستند ایران دارای حکومتی باشد که از حقوق ملت خود دفاع کند، لذا به آزار کردن و نومید ساختن آزادیخواهان و مبارزان راه آزادی پرداختند.

    میرزا که طاقت این همه ستم را نیاورد، با تنی چند از همراهان خود به گیلان رفت و تشکیلات مخفی با نام هیئت اتحادیه اسلام را پایه‌ریزی کرد که به تدریج مجاهدان و یارانی را جذب خود نمود.

    این نهضت در شوال 1333 ه .

    ق عملیات خود را علیه نیروهای اشغالگر آغاز کرد و هدفهای عمده نهضت ر ا اخراج نیروهای بیگانه، برقراری امنیت، رفع بی‌عدالتی و مبارزه با خودکامگی و استبداد اعلام نمود.

    مسلما مهمترین دشمن آنها هم نیروهای بیگانه بودند.

    روسها سیاست‌ تهی کردن از داخل را درباره نهضت جنگل پیاده کردند و با نفوذ برخی عناصر کمونیست در گیلان، باعث تفرقه میان نیروهای جنگلی شدند.

    نیروهای انگلیسی هم با حملات هوایی، جنگلی‌ها را تحت فشار قرار دادند.

    در این میان رضاخان از تفرقه حاصل در میان نیروهای جنگلی سود برده و به حملات علیه آنها پرداخت.

    در نتیجه از جنگلی ها که تحت فشار شدید بودند، تسلیم اعمال دولتی و گروهی هم در جریان این حملات کشته شدند.

    در چنین اوضاع سخت و دردناکی میرزا در سرمای شدید زمستان در اعماق جنگل عقب نشست تا بتواند نیروهای پراکنده را در فرصت مناسب جمع‌آوری و ساماندهی کند اما در اثر سرمای شدید و در زیر برف و باران‌ جان به جان آفرین تسلیم کرد و به این ترتیب نهضت جنگل در سال 1340 با مرگ رهبر دلیر و وارسته خود پایان پذیرفت.

    اگر پروژه سرکوبی نهضت جنگل که محصول مشترک اراده روسیه، کمونیست‌های داخلی، دولت انگلستان و استبداد رضاخانی بود، با موفقیت روبه‌رو نمی‌شد، این نهضت که در دوران اوج قدرت، خود را تا آستانه قزوین رسانده بود، حتی تا تهران هم پیش رفت و می‌توانست این شهر را هم فتح کند و به این ترتیب نه تنها انقلاب مشروطه را نجات می‌داد بلکه این حرکت مردمی را چندگام به جلوتر نیز می‌برد.

    نقش در انقلاب مشروطه میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون پیوست و در فتح قزوین شرکت نمود.

    او بانی جنبش جنگل بود که بتاریخ ۱۲۹۳ ه.ش.

    شروع به مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش خارجی داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیر دست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، زد.

    تعداد زیادی از انقلابیون جنگل هم در درگیریهای مسلحانه با لشکران انگلیس، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار کشته شدند.

    جنگلی ها هدف خود را "اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی" اعلام می کردند.

    در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ هجری شمسی قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری را اعلام نمودند و یکروز بعد کمیته انقلاب هیئت دولت جمهوری را معرفی کرده، که میرزا عنوان سرکمیسر و کمیسر جنگ را داشت.

    امّا هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که با حمایت بلشویک‌های روس اغتشاش انقلابیهای سرخ طرفدار شوروی آغاز گردید که نهایت جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ میرزا به عنوان اعتراض از رشت به فومن رفت و قبل از حرکت دو نفر نماینده با نامه مفصلی برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: "در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست پروگرام بلشویکها را قبول کند".

    بتاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند.

    همه طرفداران میرزا را هرکه و هرجا بود دستگیر و بازداشت کردند.

    آنها دولت جدیدی اعلام که احسان اله خان سرکمیسر و کمیسر خارجه و (سید جعفر جوادزاده) سید جعفر پیشه‌وری معروف کمیسر داخله شد.اختلافات، بگیر و ببندها بالا گرفت و قوای جنگل تضعیف گردید.

    بفرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوبی قوای سرخ وارد رشت گردید که چندین برخورد جنگی بین دو قوای بوجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقب نشینی می‌کردند.

    در نهایت با مذاکرات پشت پرده قوای سرخ خاک رشت و انزلی را ترک نمودند.

    لازم به ذکر است در این جنگ‌ها میرزا با قوای خود در فومن بود که بی طرف مانده و در فکر تجدید قوا بود.

    قزاق‌ها که بسرکردگی سردارسپه سعی به مذاکره با میرزا، قانع نمودن او که به مرکز بیاید و نیایت استقلال طلبان خود را از مرکز شروع نماید.

    بنا به دلایل عدیدی مذاکرات به شکست انجامید.

    یکی از این دلایل این بود که تعدادی از جنگلی‌ها بمانند دکتر حشمت و یارانش قبلاً گول قول و فعل‌های سردارسپه را خورده بودند تسلیم و به دار آویخته شده بودند.

    در نهایت قوای قزاق از فرصت استفاده و طی شبیخونهای فراوانی، نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی نمودند و بعضی از سران تسلیم یا کشته شدند.

    میرزا باتّفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت می‌کرد، به کوهای خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر ضربات خرد کننده سرما و برف بتاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.

    کرم نام کرد (مکاری) که از خلخال عازم گیلان بود این دو موجود را در میان برفها دید و شناخت.

    بسیار ناراحت شد از اینکه تنها است و یاوری که بتواند به وظائف انسانی عمل نماید، ندارد.

    بااینحال سعی نمود با دادن ماساژ و خوراندن سنجد آنان به حال آورد ولی بی نتیجه و بی حاصل بسرعت بسوی آبادی و خانقاه شتافت و از مردم کمک خواست.

    اهالی که مرید میرزا بودند بسرعت به محل رسیدند و تن یخ زده هردو را به قریه آوردند ولی مرغ روحشان پرواز نموده بود.

    خبر فوت میرزا که دوستان را متأثر و دشمنان را شاد نمود، بسرعت همه جا پیچید و از جمله بگوش محمّدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر طالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید.

    نامبرده با عدّه‌ای تفگچی به خانقاه رفت و اهالی را از دفن اجساد مانع کرد.

    سپس بمنظور انتقامجوئی و کینه دیرینه که با جنگلیها داشت دستور داد یکی از طالش‌های همراه وی سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند.

    رضا استکانی مزدور او سر از تن این مبارز وطن، استقلال و آزادی جدا و تحویل خان داد.

    نامبرده سر را ابتدا نزد برادرش امیر مقتدر بماسال و سپس فاتحانه به رشت برد و تسلیم فرماندهان نظامی کرد.

    در کاوشی که از جیب‌های میرزا نمودند تنها یک سکه نقره یک ریالی یافتند و بعد فاتحانه سر این سردار رشید را در مجاورت سربازخانه رشت، آنجا که معروف به انبار نفت نوبل است، مدّتها در معرض تماشا مردم قرار داده.

    سپس خالو قربان معروف که از یاران سابق میرزا بود و خودش را به سردار سپه فروخته و درجه سرهنگی گرفته بود، سر میرزا را به تهران و تسلیم سردارسپه نمود.

    سر میرزا به دستور سردارسپه در گورستان حسن آباد دفن کردند.

    بعد یکی از یاران قدیمی میرزا بنام کاس آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب بخاک سپرد.

    در شهریور ۱۳۲۰ و فرار رضاشاه آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد میرزا (تن بی سر) را با تشریفات شایسته از خانقاه طالش به رشت حمل کنند ولی ماموران جلوگیری کردند.

    در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد جسد میرزا را بطور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند و هر سال ۱۱ آذر مراسمی ساده در مزار او در سلیمان داراب رشت برگزار می‌شود.

    اسلامی قیام میرزا کوچک خان در آیینه اسناد چکیده: مرحوم مدرس درباره قیام میرزا کوچک خان می گوید:«بسم‌الله الرحمن الرحیم.

    حقیر از آقا میرزا کوچک خان جنگلی و اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم آواز بودند، نیت سوئی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم.

    بلکه جلوگیری از دخالت خارجیان و نفوذ سیاست آنها در گیلان عملیاتی بوده بس مقدم مسجل بر هر مسلمانی لازم، خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد که نیت و عملیات آنان را تعقیب و تقلید نمایند.

    پر واضح است که طرفیت و ضدیت و محاربه با همچون جمعیتی مساعدت به کفر و معاندت با اسلام است.

    همه ما می‌دانیم که در صد سال اخیر ، یعنی از اوایل سده چهاردهم هجری قمری تا زمان حاضر ، نهضت‌ها ، انقلاب‌ها ، قیام‌ها و اقدام‌های متعددی توسط روحانیت شیعه انجام شده‌اند از جمله نهضت تنباکو به رهبری میرزا شیرازی بزرگ، پس از آن قیام مشروطیت و بعد از مشروطه داستان شهید شیخ فضل‌الله نوری و پس از آن انقلاب عراق که به رهبری روحانیت عراق و مرحوم میرزای شیرازی کوچک (مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی) انجام شد.

    بعد داستان مرحوم مدرس، قیام مرحوم خیابانی ، قیام میرزا کوچک خان جنگلی و در سال‌های اخیر قیام آیت‌الله کاشانی و مسئله ملی شدن نفت و بعد داستان فداییان اسلام یعنی نواب صفوی و همفکرها و همراه‌هایش و سپس انقلاب با عظمت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه.

    اینها قیام‌ها و اقدام‌هایی هستند که توسط روحانیت ترتیب یافته و انجام و دنبال شده‌اند و همه مورخان معاصر، دخالت روحانیت را در این نهضت‌ها قبول دارند.

    اما هنگامی که به تاریخ مدون این انقلاب‌ها مراجعه می‌کنیم، متأسفانه می‌بینیم از قصه تنباگو گرفته تا داستان فداییان اسلام و مرحوم نواب صفوی، هر کدام که در تاریخ بیان شده کنارش حرف‌هایی زده شده که یا اصل آن قیام و نهضت‌ها را مورد تشکیک قرار داده و یا تا حدی، نقاط ابهام در آن ایجاد کرده‌آند به طوری که برای خواننده بی‌اطلاع یا کم اطلاع، این سئوال مطرح می‌شود که آیا اصلا این نهضت‌ها کارهای صحیح و مفید و مشروعی بوده‌اند یا نه؟

    مثلا در داستان نهضت تنباکو همه می‌دانیم نهضتی بوده صد در صد اسلامی و مفید و روحانیت آن زمان به رهبری مرحوم میرزا محمد حسن شیرازی ( میرزای بزرگ ) آن را انجام داده و برای قطع ید بیگانگان و کوتاه کردن دست اجانب بسیار مؤثر بوده و این مطلب از نظر ما جزو بدیهیات است.

    هنگامی که به تاریخ‌هایی که این قضایا را نوشته‌اند مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم برخی‌ها به آن یک چاشنی‌هایی زده‌اند که گاهی در اصل مسئله و گاهی در بخی از فروع آن و گاهی در مؤثر و مفید بودن آن تردید ایجاد می‌کنند.

    مثلا در مورد فتوای معروف میرزای شیرازی: «الیوم استعمال تنباکو در حکم محاربه با امام زمان است.» هنگامی که به تاریخ مراجعه می‌کنیم می‌بینیم گاهی این طور می‌نویسند «آیا این فتوا را میرزا صادر کرده یا کسی از تهران این فتوا را منتشر و بعدا میرزا آن را تأیید کرده است؟

    و آیا این کار خود میرزا بوده یا نقشه‌اش را از تهران کشیدند و ترتیب دادند و ایشان در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت؟» و یا از در برخی از تواریخ می‌نویسند « این کاری که توسط میرزا و روحانیت آن روز انجام شد با غرامتی که دولت انگلیس از دورت آن روز گرفت، به نفع ایران نبود، بلکه به ضرر بود، در حالی که از نظر ما به نفع اسلام و ایران بودن آن جزو بدیهیات است.

    و همینطور تک تک این قصه‌ها را که در تاریخ می‌خوانیم می‌بینیم که کنارش حرف‌های مشکوک و زننده‌ای آمده است.

    مثلا شیخ شهید مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری در برخی از کتاب‌ها جوری معرفی شده که گویا ایشان حامی شاه قاجار و مروج دربار و ستم‌های آنان و تحت‌آلحمایه برخی زا دول بیگانه بوده است و همچنین درباره سایر قیام‌ها و اقدام‌های روحانیت مطالبی می‌گویند که یا قداست آن قیام را از بین ببرند و یا آن را کمرنگ جلوه دهند.

    سئوال این است : چه شده است که این نهضت‌ها که یکی هم همین نهضت مرحوم میرزا کوچک خان است (که راجع به ایشان هم حرف‌های نادرستی زده شده و قضاوت‌های غیرواقعی علیه ایشان صورت گرفته) با اینکه ما می‌دانیم اسلامی بوده و هیچ ریشه‌ای جز اسلام، جز قرآن، جز خدا، جز پیامبر نداشته، در تواریخ جوری منعکس شده که اگر یک آدم بی‌اطلاع این تاریخ‌ها را بخواند ، دست کم بعد از خواندن مردد می‌شود که آیا این قیام‌ها و اقدام‌ها کار درستی بوده‌اند یا نه؟

    کارهای مفید و به صلاح مملکت بوده‌اند یا نه؟

    اکنون که سئوال تا حدی روشن شد، به پاسخ آن می‌پردازم: سر این مطلب این است که متدسفانه از روز اولی که روحانیت، مسلمان‌ها ، بچه مسلمان‌ها و حوزه‌های علمیه شروع کردند علیه ظلم ، استبداد ، استعمار و استکبار حرفی بزنند، علیه بیگانگان اقدامی بکنند و نگذارند بیش از پیش بر ممالک اسلامی مسلط باشند و دست تسلط آنان را قطع کنند، خودشان تاریخ این کارهای خود را ننوشتند بلکه دیگران نوشتند و لذا هر چه را که خواستند نوشتند نه هر چه را که لازم و صحیح و مطابق با واقع بود.

    و این همان هشداری بود که بارها امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه می‌دادند و می‌فرمودند خودتان باید تاریخ انقلابتان را بنویسید و از همین حالا هم بنویسید و نگذارید دست دیگران بیفتد.

    دست دیگران که افتاد چون با اسلام خوب نیستند، با روحانیت خوب نیستند ، از روی غرض‌روزی مطالبی می‌نویسند و انقلاب را خوب درک نمی‌کنند و آن را تحریف می‌کنند و وارونه جلوه می‌دهند.

    هنگامی که برخی از کتاب‌هایی را که راجع به نهضت تنباکو نوشته شده‌اند، را مطالعه می‌کردم، می‌دیدم نویسنده آن با اینکه ایرانی و خودی است، در صدور آن فتوای معروف از مرحوم میرزای شیرازی اظهار شک و تردی می‌کند و می‌گوید: «آیا این فتوا از میرزا هست یا نه؟» آنگاه برای این اظهار شک و تدید سند ارائه می‌دهد و می‌گوید« از اسناد باقیمانده در سفارت انگلیس چنین بر‌می‌آید که این فتوا را میرزا صادر نکرده است» و همینطور تک تک این قصه‌ها را که در تاریخ می‌خوانیم می‌بینیم که کنارش حرف‌های مشکوک و زننده‌ای آمده است.

    هنگامی که برخی از کتاب‌هایی را که راجع به نهضت تنباکو نوشته شده‌اند، را مطالعه می‌کردم، می‌دیدم نویسنده آن با اینکه ایرانی و خودی است، در صدور آن فتوای معروف از مرحوم میرزای شیرازی اظهار شک و تردی می‌کند و می‌گوید: «آیا این فتوا از میرزا هست یا نه؟» آنگاه برای این اظهار شک و تدید سند ارائه می‌دهد و می‌گوید« از اسناد باقیمانده در سفارت انگلیس چنین بر‌می‌آید که این فتوا را میرزا صادر نکرده است» پیداست کسی که بخواهد تاریخ نهضت تنباکو را بنویسد و مصدر و مدرکش حرف خود انگلیسی‌ها باشد، یعنی همان‌هایی که میرزا با آنها درافتاد و مردم با آنها در افتاده‌اند نوشته‌اند، او نمی‌تواند قابل ا عتماد باشد.

    به نظر بنده داستان مرحوم میزا کوچک خان جنگلی هم دقیقا گرفتار همین بی‌توجهی شده است.

    اگر در کتاب‌ها درباره او قضاوت‌هایی شده و حرف‌های مختلفی گفته‌اند، به خاطر این است که از روز اول خودی‌ها ، تاریخ این نهضت را ننوشتند و بعضی‌ها هم که خواستند بنویسند، با فاصله چند سال نوشتند، آن هم با ملاحظاتی که می‌کردند، چون برخی از نویسندگان تاریخ نهضت جنگل و میرزا کوچک خان به اقرار خودشان مطالب را سانسور می‌کردند و با خود می‌گفتند چه مطلبی را بنویسم و چه را ننویسم،‌چه صلاح است و اجازه چاپ می دهند و چه صلاح نیست و اجازه چاپ نمی‌دهند.

    پس اولا دیر شروع کردند به نوشتن و در این فاصله بسیاری از مطالب حذف و محو شد، بعد هم که شروع به نوشتن شد هر مطلبی را ننوشتند و من اینجا لازم می‌دانم این مطلب را عرض کنم نهضت‌های که اساس اسلامی دارند، یعنی تکیه‌شان فقط و فقط به قرآن و اسلام است، تاریخ‌نویسش باید از یک روحیه اسلامی خیلی قوی برخوردار باشد، زیرا در غیر این صورت نمی‌تواند آن نهضت‌ را آن جوری که هست منعکس کند.

    یک نهضتی که پایگاه اسلامی‌، قرآنی دارد کسی باید تاریخش را بنویسد که او هم اساس را اسلام بداند، پایگاه را قرآن بداند، باور کرده‌ باشد که این آقا برای اسلام و قرآن ، خودش را این قدر به زحمت انداخته است و گرنه خیلی ساده قضایا را به صورت مادی ، توجیه و تأویل می‌کند.

    در مورد میرزا کوچک خان واقع این است که میرزا کوچک خان یک مسلمان معتقد و یک روحانی مؤمن بوده و قیام او یک قیام اسلامی و در راستای سایر قیام‌هایی است که فقط و فقط منشأ دینی داشته‌اند و این است برخی از دلیل‌ها و گواهی‌های آن: سند اول: اعلامیه ‌است به قلم خود میرزا کوچک.

    این اعلامیه، میرزا و روحیه اسلامی او را تاحدی به ما می‌شناساند و گفتار آنان را که می‌خواهند قیام او را فقط برای آزادی توجیه کنند، باطل می‌کند.

    این اعلامیه با عنوان «تمنا» در روزنامه جنگل چاپ شده است: «یکی از علل خرابی‌های ما تقید به القاب و احترامات بی‌مأخذ صوری است که غالبا تمایل به آنها تولید مفاسد کثیره می‌کند.

    هرکس که دو قدم در راه اصلاح مملکت برداشت و یا دو کلمه برای آیادی ملتی نطق و تحریر کرد و یا دو روزی به خدمات نوع خود مغشول شد، فورا یک لقب و یا عنوان بزرگی از خود یا دیگران به او چسبیده و همان سبب کبر و غرور گشته، بلکه تهیه وسائل و تجملی که لازمه آن لقب است، آن را از طریق حق و صواب منصرف می‌کند.

    کسی که مقصودش خدمت به وطن و ملت و نیتش خالص است نباید مقید به این پیرایه‌ها گردد.

    این بنده که شاید اغلب بدانند قصدم خدمت به دیانت و ایرانیت است نه برای تحصیل جاه و جلال، از عموم تمنا می‌کنم که از القاب معموله معافم داشته و به همان اسم خودم مخاطبم دارند و در این کار منتی بزرگ بر کوچک بگذارند.

    کوچک جنگلی».

    آیا این همان جمله‌ای نیست که امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه می‌فرمود که به من بگویید خادم نه رهبر.

    آری طرز فرک یک مسلمان اصیل و معتقد این است که چون من می‌×واهم برای اسلام کار کنم باید نیتم خالص باشد و حتی از مردم توقع لقب هم نداشته باشم.

    سند دوم: مطلبی است که باز از روزنامه جنگل نقل می‌کنم که این یادداشت علاقه میرزا کوچک و جنگلی‌ها را به روحانیت و مراجع تقلید آن روز منعکس می‌سازد: « قدرت و سطوت ملی از راه دیانت و امانت، یک وقت به عهده کفایت شیخ کاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل و آقا سید عبدالله بهبهانی شهید و میرزا شیرازی شهیر بود که نام نامیشان تا ابد در دفتر هواخواهان آدمیت ثبت است.

    و امروز نعم البدل و یادگار آن ستون‌های دیانت که مغزهای مقدس ایشان مربوط به سیاست نیز هست، امثال آقای شیخ الشریعه، آقای میرزا حسین نائینی ،‌ آقا سید ابوالحسن اصفهانی ، آقا سید علی داماد، فاضل ممقانی، آقا سید محمد طباطبایی مهاجر معروف ، آقا سید محمد بهبهانی نعم‌الخلف، مرحوم آقا سید عبدالله بهبهانی و حاج آقا نورالله اصفهانی.

    و آنها که مجسمه ترویج شرایع و دین اسلامند،‌امثال آقا سید محمد کاظم یزدی، آقا میرزا محمد تقی سامرایی شیرازی ، آقای صدر اصفهانی است که در مقام احتیاج حبل‌المتین شرع و شریعت در کف آهنین آنهاست».

    در این مقال می‌بینیم که حتی از آقا سید کاظم یزدی صاحب عروه که به هر علتی در امور سیاسی دخالت نمی‌کرد و از مخالفان سرسخت مشروطه بود تجلیل می‌شود با اینکه طبع یک طلبه و روحانی انقلابی و یک مسلمان انقلابی ایجاب می‌کند که با هر روحانی و آخوند که کار او و امثال او را تصویب نمی‌کنند، مخالف باشد و نعوذ‌بالله اهانت کند، همانطور که در دوران مشروطه این چنین بود و مثلا علیه همین صاحب عروه رحمت‌الله علیه ، افراد داغ انقلابی بی‌پروا مطالبی را می‌گفتند.

    از اینجا به این نتیجه می‌رسیم که میرزا و جنگلی‌ها یک روحیه اسلامی و علاقمند به روحانیت و علما و مراجع داشتند که حتی در بحبوحه گرمی بازارشان به آقایانی که با آنها همصدا نبودند چون آنها را پاک و منزه می‌دانستند، هیچگونه اهانتی نمی‌کردند، بلکه تجلیل و احترام هم می‌کردند و این نشانه پایبند بودن به احکام اسلام است.

    آری از این قبیل یادداشت‌ها می‌فهمیم که میرزا کوچک خان یک روحانی علاقمند به روحانیت و مراجع تقلید است و اقدام او اساس برنامه‌های اسلام و صاحب اسلام است.

    سند سوم: پاسخ میرزا کوچک است به یکی از بیگانگان که به او گفت ، «اگر تو را در محکمه الهی حاضر کنند و بگویند این تلفات را مسئول کیست چه جواب می‌دهی؟» پاسخ میرزا این است، «در قانون اسلام مدون است که کفار وقتی به ممالکت اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند، ولی دولت انگلیس فریاد می‌کشد که من اسلام و انصاف نمی‌شناسم و باید دول ضعیف را اسیر و آزار و کشته مقاصد مشئوم خود سازم ....

    با این ادله وجدانم محکوم است در راه سعادت کشورم سعی کنم گو آنکه کرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود و در مقابل جوابی را که موسی به فرعون و محمد (ص) به ابوجهل و سایر مقننین و قائدان آزادی و روحانی در محکمه الهی می‌دهند، من هم می‌دهم».

    امام خمینی «رضوان الله علیه می‌فرمود در قرآن داستان موسی و فرعون و ابراهیم و نمرود و امثال اینها بی‌خود مطرح نشده، اگر داستان موسی و فرعون در قرآن آمده برای این بوده که مردم بدانند باید در مقابل فرعون‌ها بایستند و قیام کنند.

    به نظر می‌رسد مرحوم میرزا کوچک همین مطلب را در جواب آن بیگانه می‌خواسته بگوید یعنی قیام خود را در راستای همان قیام‌های الهی دانسته و گفته اگر ایراد و اشکالی باشد باید نعوذبالله به پیامبران هم ایراد باشد و هر جوابی آنان دادند، من می‌دهم زیرا کار من هم در راستای کار آنهاست.

    سند چهارم: من فکر می‌کنم اولین کسی که درباره میرزا کوچک خان چیزی نوشته مردم دهخداست و این نوشته از یادداشت‌های اصلی دهخداست، نه اینکه بعدها اضافه شده باشد و تا آنجاه که بنده خبردارم، دهخدا طرز فکرش جوری نبوده که بخواهد از روحانیت یا روحانیون دفاع کند بلکه شواهدی در دست است که گاهگاهی با آنها معارضه هم و بالاتر اینکه گاهی تحقیر هم می‌کرده است.

    البته لغت‌نامه اشان خدمتی است به فرهنگ ما و هیچ کس منکر این خدمت نیست، اما روحیه‌اش روحیه‌ای نبوده که روحانیت را ترویج کند.

    ایشان در این یادداشت چنین آورده است: «میرزا کوچک خان از مجاهدین گیلان بود که با میرزا کریم خان و سردار محیی‌الدین برای بیرون کردن محمد علیشاه به تهران آمد، او سربازی بی‌نهایت شجاع بود.

    اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه به سن سی سال می‌نمود.

    در نهایت در معتقد به اسلام و همان حد نیز وطن پرست بود.

    شاید آن هم از راه اینکه ایران وطن او یک مملکت اسلامی است و دفاع از او را واجب می‌شمرد.

    نماز و روزه او هیچ وقت ترک نمی‌شد.

    از تمام محرمات دینی مجتنب بود، لیکن در دین خرافی بود و همه کارها را از فعل و ترک با استخاره سبحه و یا قرآن می‌کرد.

    آنگاه که در تهران بود لباس عادی داشت و ریش خود را نمی‌تراشید، چه آن را خلاف شرع می‌شرمد، قانع و بی‌طمع بود ...

    همیشه متفکر بود و بسیار کم تکلم می‌کرد ...

    می‌گفتند در اول طلبه دینی بود و مقدماتی از عربی و فقه می‌دانست رحمت‌الله علیه».

    این نوشته مرحوم دهخدا یکی از اولین سندهایی است که می‌تواند اسلامی بودن نهضت میرزا کوچک خان را تأیید و تثبیت کند .

    عرض کردم دهخدا آن جور نیست که بخواهد یک روحانی را ترویج کند.

    در همین نوشته هم بالاخره نیش خود را زده و چون میرزا در کارها با خدا مشورت می‌کرده، او را خرافی دانسته است، ولی در عین حال می‌گوید او یک مسلمان مقید متشرع و پایبند به احکام اسلام است.

    قضاوت دهخدا این است که میرزا در نهایت، معتقد به اسلام بود و اگر به مملکت هم علاقه داشت شاید به خاطر اسلام بود و از همه گناهان اجتناب می‌کرد و حتی ریش تراشیدن را چون خلاف شرع می‌دانست.

    انجام نمی‌داد.

    سند پنجم: ملک‌الشعرای بهار در تاریخ مختصر احزاب می‌نویسد: «مرحوم میرزا مردی بود مذهبی و قدری و غالبا استخاره می‌کرد.

    جوانی بود از طلاب علوم دینیه و ادبیات، در مدارس رشت به تحصیل مشغول بود و عمامه به سر داشت.

    بعد از انقلاب مشروطه در سنه 1326 هجری قمری در گیلان بر ضد محمد علیشاه و استبداد صغیر قیامی شد و جمعی از طلاب و جوانان هم به آن پیوستند که یکی از آنها مرحوم میرزا کوچک خان بود.

    میرزا با عقیده اتحاد اسلام به گیلان رفت و در جنگ بین‌الملل تشکیلاتی را در شهر و در جنگل فومن به نام اتحاد اسلام به راه انداخت».

    سند ششم: در کتابی که در شرح حال مرحوم سید حسن مدرس نوشته‌ شده، از مذاکرات مجلس شورای ملی آن روز چنین نقل شده که مرحوم مدرس می‌گوید؛ «عقیده من این است که خیابانی آدم خوبی بود ...

    باز هم می‌خواهم عرض کنم که کوچک خان هم آدم خوبی بود ...» و نیز در پاسخ این استفتاء : «آیا محاربه با جمعیتی که پنج سال است به نام اتحاد و اسلام و جنگلی‌ها در حدود گیلان قیام و عملا خود را به تمام اهالی ایران معرفی کرده و جز حفاظت نوامیس اسلامی و حراست استقلال مملکت و دفاع از دشمنان ایران و اسلام را قطع نفوذ و مداخلات ظالمانه و تعدیات جابرانه اجانب، مقصد و مقصودی نداشته و ندارند و تنها جمعیتی که تحت تأثیر دیگران نبود و فقط به قوای مادی و معنوی ایران اتکا و اشکال داشته و حقیقتا موجب افتخار و شرافت ایران و ایرانی است چه صورت دارد؟

    آیا محاربه با این جمعیت در حکم محاربه با امام زمان نخواهد بود؟» مرحوم مدرس در جواب نوشت: «بسم‌الله الرحمن الرحیم .

    جمادی الثانیه 1338، حسن بن اسماعیل طباطبایی».

    توجه دارید که در همان بحبوحه‌ای که می‌خواستند بگویند میرزا یاغی و طاغی است و می‌خواستند او را آشوبگر معرفی کنند، مرحوم مدرس از او دفاع می‌کند و درباره او و اقدامش چنین عباراتی را می‌گوید و می‌نویسد.

    سند دیگر: مرحوم فخرایی در مصاحبه با کیهان فرهنگی می‌گوید: «میرزا آدم معتقدی بود.

    خیلی به اسلام عقیده داشت.

    هیأت اتحاد اسلام درست کرده بود که 27 نفر عضو این هیأت و اغلبشان هم از روحانیون بودند.

    او هیچ کاری را بر خلاف شرع انجام نمی‌داد .

    دقت کنید».

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

ميرزا يونس معروف به ميرزا کوچک فرزند ميرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسي، ديده به جهان گشود. سال هاي نخست عمر را در مدرسه ي حاجي حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ي جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم ديني سپري کرد. در سال 1286 شمسي، در گيلان به

زندگی نامه میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسی، دیده به جهان گشود. سال های نخست عمر را در مدرسه ی حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ی جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد. در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه ی تهران شد. هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از ...

زندگی نامه میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسی، دیده به جهان گشود. سال های نخست عمر را در مدرسه ی حاجی حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ی جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم دینی سپری کرد. در سال 1286 شمسی، در گیلان به صفوف آزادی خواهان پیوست و برای سرکوبی محمدعلی شاه روانه ی تهران شد. هم زمان با اوج گیری نهضت مشروطه در تهران، شماری از ...

ميرزا يونس معروف به ميرزا کوچک فرزند ميرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسي، ديده به جهان گشود. سال هاي نخست عمر را در مدرسه ي حاجي حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ي جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم ديني سپري کرد. در سال 1286 شمسي، در گيلان به

ميرزا يونس معروف به ميرزا کوچک فرزند ميرزا بزرگ، اهل رشت، در سال 1259 شمسي، ديده به جهان گشود. سال هاي نخست عمر را در مدرسه ي حاجي حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ي جامعه آن شهر به آموختن مقدمات علوم ديني سپري کرد. در سال 1286 شمسي، در گيلان به

نقش مذهب در نهضت‌جنگل همواره در میان محققان بر سر این‌که آیا نهضت‌جنگل دارای گرایشات مذهبی بود و آیا باورهای مذهبی موسسان، اعضاء و طرفداران آن در گسترش و موفقیتهای آن نقش‌آفرین بوده یا نه، اختلافاتی به چشم می‌خورد. برخی از مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران به دلایل مختلف از جمله ضدیت با دین یا وابستگی به قدرتهای خارجی سعی در نفی و انکار آموزه‌های مذهبی در باور و عملکرد ...

کو چک جنگلي به تاريخ نهضت جنگل مي پردازد با قلمي ادبي و براي نوجوانان. رمان از زمان بازگشت ميرزا از تبعيد اغاز مي شود و نويسنده تلاش کرده آنرا از حالت تاريخي صرف بيرون آورده و با جوهر تخيل و لطافت ادبي هضم و خواندنش را ساده تر کند. ميرزا از تبعيد با

روحانيت معاصر، وامدار تلاش هزار ساله حوزه هاي علميه شيعي است. از آن منبع فياض اعتبار کسب کرده و با اتکا به آن، قدرت تسخير قلوب و بسيج توده ها را يافته است. به عبارت ديگر، هزاران انسان برگزيده، عمرها را به طهارت و تقوا گذراندند و مجموعه هاي علمي گر

به نام خدا خلاصه تاريخ ايران زمان ميلادي زمان هجري سلسله پادشاه رويدادها پايتخت حدود 720 تا 550 پيش از ميلاد مادها ديا اکو ديااکو هفت قبيله آريايي را در

فصل اول مقدمه آنچه که شعر نو را از شعر کهن جدا می‌کند، فقط سبک و ساختار آن نیست ، بلکه محتوا و نگرش آن نیز تفاوت دارد. شاعر نو از مردم، می‌گوید و از مسائل آنان. شاعرانی مثل نیما، شاملو، فروغی، هدایت و اخوان ثالث که در این امر، درخشیده‌اند از بطن مردم برخاستند و برای مردم، سخن گفتند. آنچه مسلم است، شرایط اجتماعی و حوادث سیاسی، بسیار بر شاعران، مؤثر می‌باشد. اشعار اخوان ثالث که در ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول