اقلیم (از کلمه یونانی کلیما) در فرهنگ لغات آکسفورد، منطقهای با شرایط مشخصی از دما، خشکی، باد، نور و غیره معنی شده است.
تعریف کمی علمیتر اقلیم چنین است: ترکیب زمانی وضعیت فیزیکی محیط جوّی، که ویژگی یک محل جغرافیایی مشخص است.
چون هوا وضعیت لحظهای جوّی یک محل معین است، اقلیم را میتوان چنین تعریف نمود: ترکیب زمانی اوضاع هوا.
زمین تقریباً تمام انرژی خود را به صورت اشعه از خورشید دریافت میکند.
بنابراین، خورشید عمدهترین عامل موثر در شرایط اقلیمی است.
وسعت طیف اشعه خورشید از 290 تا 2300 نانومتر است.
این طیف را بنا به آنچه انسان درک و احساس میکند، میتوان بشرح ذیل تشخیص داد: الف).
اشعه ماوراءبنفش، که دارای طول موجی بین 290 تا nm380 بوده و موجب اثرات فتوشیمیایی از قبیل رنگزدایی، آفتاب سوختگی و غیره میشود.
ب)0 اشعه مرئی یا قابل رؤیت، که طول موج آن بین nm 380 (بنفش) تا nm700 (قرمز) است.
ج)0 اشعه موج کوتاه مادون قرمز، که طول موج آن بین 700 تا nm2300 است و حرارت تابشی و برخی اثرات فتوشیمیایی دارد.
توزیع انرژی طیف اشعه خورشید به دلیل ضخامت تصفیهکنندگی جوّ، بسته به ارتفاع محل تغییر میکند.
برخی از امواج که طول موج کوتاهتری دارند، در جوّ جذب شده و دوباره با طول موج بلندتری، مثل امواج بلند مادون قرمز با طول موجی تا nm10000، بازتاب میشوند.
اقلیم شهری محیطهای مصنوعی، اقلیمی خاص خود در مقیاس خُرد به وجود میآورند، تفاوت میان این اقلیم خُرد و اقلیم کلان ناحیهای، تا حدودی به درجه مداخله انسان بستگی دارد.
در شهرها یا شهرکهای بزرگ، مداخله انسان در محیط طبیعی به حداکثر خود میرسد، بنابراین، صحبت از «اقلیم شهری» قابل توجیه است.
عواملی که باعث تفاوت بین اقلیم شهری به اقلیم ناحیه ای میشوند عبارتند از: الف)0 تغییر کیفیت سطوح (راههای فرش شده و ساختمانها) افزایش یافتن ضریب جذب تابش آفتاب و کاهش یافتن تبخیر.
ب)0 ساختمانها باعث ایجاد سایه شده و چون مانعی در مقابل باد عمل میکنند، بادها را احتمالاً با سرعت بیشتری در محل کانالیزه مینمایند یا حرارت جذب شده را در توده مصالحشان ذخیره ساخته، در شب آن را به آرامی آزاد میسازند.
ج).
نشت انرژی از دیوارها و در نتیجه تهویه ساختمانهای گرم شده، حرارت خروجی سیستمهای خنککننده و تهویه مطبوع (حرارت گرفته شده از فضاهای کنترل شده به فضای خارجی انتقال مییابد)، حرارت خروجی موتورهای درونسوز وسایل الکتریکی، حرارت تلف شده از صنایع، بخصوص کورهها و کارخانههای بزرگ.
د)0 آلودگی جوّی فضولات مربوط به دیگها و دودکشهای معمولی و صنعتی، هوای خارج شده از موتور اتومبیلها، دود و بخار که هر دو باعث کاهش اشعه مستقیم آفتاب شده اما اشعه پراکنده را افزایش پراکنده را افزایش میدهند و مانعی در برابر خروج اشعه بازتاب شده ایجاد میکنند.
وجود ذرات جامد در جوّ شهری ممکن است در شرایط مناسب به تشکیل مه کمک نموده موجب بارندگی شود.
مقدار این تفاوتها ممکن است کاملاً قابل توجه باشد.
هوای گرم با جریانی آرام و رطوبت متوسط در اقلیم معتدل و در فضای داخلی، هنگامی که دمای هوا 18 درجه سلسیوس و حرکت آن آرام یعنی سرعت آن از 25/0 متردرثانیه تجاوز ننماید و هنگامی که رطوبت نسبی بین 40 و 60 درصد باشد، فردی که مشغول انجام کاری در حالت نشسته است، در صورتی که دمای سطوح اطرافش با دمای هوا تقریباً مساوی باشد، حرارت اضافی بدنش را به سهولت به طرق زیر دفع مینماید: از طریق تشعشع 40 درصد از طریق جابجایی 40 درصد از طریق تبخیر 20 درصد هدایت به مقدار ناچیز این دوره را میتوان به صورت زیر بیان نمود: الف) کمپرسور 1- فشار را افزایش میدهد.
2- بدون هیچگونه تغییری در حرارت موجود 3- دما مثلاً از صفر درجه به 30 درجه سلسیوس تغییر مینماید.
ب) تقطیرکننده 1- بدون هیچگونه تغییری در فشار 2- در تقطیرکننده، حرارت نهانی آزاد شده به محیط انتقال مییابد.
3- دما از 30 درجه به مثلاً 26 درجه سلسیوس کاهش مییابد.
ج) سوپاپ اطمینان 1- مایع را تنها در بالای فشار تنظیم شده وارد میکند و در نتیجه فشار کم در تبخیرکننده را تأمین مینماید.
2- بدون هیچگونه تغییری در حرارت موجود 3- دما از 26 درجه به مثلاً 4 درجه سلسیوس میرسد.
د) تبخیرکننده 1- بدون هیچگونه تغییری در فشار 2- در تبخیرکننده، حرارت نهانی جذب میشود.
3- حرارت از محیط گرفته میشود 4- دما از 4 درجه به مثلاً صفر درجه سلسیوس میرسد.
اگر کویل (یا مارپیچ) تبخیرکننده در داخل کانال تهیه هوا قرار داده شود (به جای قرار گرفتن در کانال یخچال) هوایی که از مقابل آن جریان مییابد خنک میشود.
تدارک برای برقراری تهویه.
تأثیر دودکش تهویه، یعنی تهیه هوای تازه و خنکسازی از طریق جابجایی، هر دو شامل جریان نسبتاً آرام هوا هستند.
نیروی محرکه این جریان میتواند حرارتی یا حرکتی (باد) باشد.
تأثیر دودکش به نیروی حرارتی، که ناشی از اختلافِ جرم (در اثر اختلاف دما) بین هوای داخل و خارج است ارتباط دارد.
این جریان ممکن است از داخل یک پنجره باز (وقتی هوا ساکن است) صورت گیرد: هوای گرم و سبکتر داخلی از بالا به خارج و هوای سرد و سنگینتر خارجی از پایین به داخل جریان مییابد.
اصول این حرکت همان اصول مولد باد میباشد.
برای انجام این عمل میتوان دودکشهایی مخصوص تهویه پیشبینی نمود.
هرچه این دودکشها بلندتر، سطح مقطع آنها بیشتر و اختلاف دما بیشتر باشد، نیروی محرکه قویتر خواهد بود و در نتیجه، مقدار هوای بیشتری به جریان خواهد افتاد.
عبور هوا از سطح پوست دفع حرارت را به دو صورت زیر افزایش میدهد: 1- افزایش اتلاف حرارت از طریق جابجایی (هَمرفت) 2- افزایش تبخیر در رطوبتهای کم (زیر 30 درصد) این تأثیر خنککنندگی زیاد نیست.
چون میزان تبخیر حتی در صورت کم بودن جریان هوا نامحدود است.
در رطوبتهای زیاد (بالای 85 درصد) تأثیر خنککنندگی به دلیل زیاد بودن فشار بخار، که مانعه از تبخیر میشود محدود میگردد، اما سرعتهای زیادتر (بالای 5/1 تا 2 متر برثانیه) تا حدودی مؤثر خواهند بود.
تأثیر خنککنندگی جریان هوا در رطوبتهای متوسط (35 درصد تا 60 درصد) بیشترین اهمیت را دارد.
میتوان عوامل زیر را که در شکل و سرعت جریان هوا در داخل ساختمان تأثیر دارند مشخص نمود: الف) جهت استقرار ب) خصوصیات خارجی ج) کوران د) محل بازشوها ه) اندازه بازشوها و) کنترل بازشوها اگر چه کالبد ساختمان مانعی است بین شرایط کنترل شده داخلی و شرایط احتمالاً نامناسب خارجی، اما باید توجه داشت که این کالبد میبایست مانعی اختیاری باشد، یا بهتر است مانند یک صافی عمل نماید، یعنی در عین جلوگیری از تأثیرات نامناسب، امکان بهرهگیری از شرایط مناسب را فراهم سازد.
یکی از این تأثیرات مناسب، روشنایی طبیعی است.
بینایی، احتمالاً مهمترین کانال ارتباطی انسان و محیط اطراف او است.
چشم به وسیله نور منعکسشده از سطح اجسام، تحریک میشود، بنابراین نور شرط لازم برای دیدن است.
نور را میتوان بطور مصنوعی (مثلاً نور الکتریکی) ایجاد نمود، اما در صورتی که نور طبیعی وجود داشته باشد چون هزینهای در برندارد بهتر است مورد استفاده قرار گیرد.
در نورپردازی مصنوعی، خود منبع نور تحت کنترل طراح (استفاده کننده) است.
اما در نورپردازی طبیعی، منبع نور (خورشید و آسمان) موجود است، بنابراین در صورتی که کنترل نور ضرروت داشته باشد، باید این کنترل را از طریق انتقال یا توزیع نور انجام داد.
نورپردازی مصنوعی، عملاً مستقل از موقعیت، اقلیم و حتی کالبد ساختمان است، اما نورپردازی طبیعی شدیداً وابسته به شرایط خارجی است و کنترل آن تنها به وسیله خود ساختمان امکانپذیر است.
به همین دلیل، فصل حاضر به نورپردازی طبیعی و نور خورشید اختصاص یافته است.
به نورپردازی الکتریکی، تنها در رابطه با اثرات حرارتی آن یا در مواردی که به نورپردازی طبیعی مربوط میشود اشاره خواهد شد.
انتقال بعضی مصالح وقتی در مقابل نور قرار بگیرند، مقدار زیادی از نور را از خود انتقال میدهند، این نوع مصالح «شفاف» نامیده میشوند.
دیگر مصالح، یعنی «مصالح کِدر» مانع از عبور نور میشوند.
در پشت یک شیء کدر، هیچ نوری (نور مستقیم) وجود نخواهد داشت، یعنی این شیء سایه ایجاد میکند.
واژه «نیمه شفاف» برای مصالحی به کار میرود که قسمتی از نور تابیده شده را منتقل مینماید، اما باعث شکستگی در مسیر مستقیم آن میشود و نور را به تمام جهات پراکنده میکند و «نور پخش شده» به وجود میآورد.
نور تابیده شده به یک شیء میتواند به سه طریق توزیع شود: انعکاس، جذب و انتقال، برخی از ویژگیهای مهم اشیاء و مصالح آنها به وسیله نسبت این سه جزء بیان میشوند: قابلیت انعکاس (r) قابلیت جذب (a) قابلیت انتقال (t) در تمام موارد حاصل جمع این سه جزء یک است: (1=t+a+r).
در مورد اشیاء کدر (t=0) و در نتیجه 1= a+r است.
انعکاس چنانچه پرتو های موازی نوری که به یک سطح تابیده شده، پس از انعکاس از آن سطح نیز موازی باقی بمانند، چنین سطحی «آینه مسطح) و این نوع انعکاس «بازتاب آینهای» نامیده میشود.
قواعد هندسی مربوط به بینایی، در مورد چنین سطوحی صدق میکنند.
براساس این قواعد، زاویه برخورد پرتوها، مساوی زاویه انعکاس آنها است، پرتوهای منعکس شده از آینه محدب از یکدیگر دورو پرتوهای منعکس شده از آینه مقعر به یکدیگر نزدیک میشوند.
نور منعکس شده از سطح مات پراکنده خواهد شد.
اکثر اوقات مخلوطی از این دو نوع انعکاس اتفاق میافتد که بسته به نسبت مقدار دو جزء آن، انعکاس «نیمه پراکنده» یا «منتشر شده» نامیده میشوند.
برخی مصالح، عملاً در مقابل تمام طول موجهای نور ، قابلیت انعکاس مشابهی دارند.
چنین مصالحی ترکیب طول موج نور را پس از انعکاس تغییر نمیدهند.
سطوحی که چنین خصوصیتی از نظر انعکاس دارند، در نور سفید به صورت زیر دیده میشوند: در صورتیکه r کمتر از 75/0 باشد سفید در صورتیکه r بین 5/0 و 75/0 باشد خاکستری در صورتیکه r کمتر از 5/0 باشد سیاه سایر مصالح نسبت به انعکاس طول موجهای مختلف، خصلت متفاوتی دارند.
این نوع مصالح ممکن است طول موج بخصوصی از نور تابیده شده را جذب نمایند، در نتیجه بقیه طول موجهای منعکس شده رنگ بخصوصی را نشان میدهند.
مواد رنگی چنین جذبکنندههایی هستند که رنگ آنها حاصل عملی نقصانی است.
در مواد رنگی مخلوط، جذب، عملی اضافی و انعکاس عملی نقصانی است، به طور مثال: رنگ زرد، آبی را جذب میکند، قرمز، زرد و سبز را منعکس مینماید.
رنگ زرد، آبی را جذب میکند، قرمز، زرد و سبز را منعکس مینماید.
رنگ آبی، قرمز و زرد را جذب میکند، آبی و سبز را منعکس مینماید.
مخلوطی از این دو رنگ، آبی، قرمز و زرد را جذب میکند و فقط رنگ سبز را منعکس مینماید.
مخلوطی از کلیه مواد رنگی سیاه خواهد بود، چون تمام طول موجها را جذب خواهد نمود.
هیچ مخلوطی از مواد رنگی، رنگ سفید را نخواهد ساخت همیشه بعضی از طول موجهای بخصوص جذب خواهند شد.
روشنایی روشنایی یک نقطه نورانی، به نسبت مجذور فاصله آن کاهش مییابد.
منبعی به شدت (I) شمع، جمعاً جریانی معادل لومن را ساطع میکند.
در فاصلهای برابر (d) این جریان بر روی کرهای به شعاع (d) یا سطحی به مساحت توزیع خواهد شد.
بنابراین، روشنایی در این فاصله برابر است با: این رابطه که بنام قانون عکس مجذور فاصله شناخته شده است وقتی صادق خواهد بود که صفحه مورد نظر بر جهت نور عمود باشد، در این حالت زاویه برخورد صفر است، .
در صورتی که صفحه نسبت به جهت نور مایل باشد، همان جریان در سطح بیشتری توزیع میشود و در نتیجه روشنایی کاهش مییابد.
مقدار کاهش با کسینوس زاویه برخورد متناسب است: در این رابطه En = روشنایی در سطح عمود بر اشعه = روشنایی در سطحی که نسبت به اشعه به اندازه درجه مایل است = زاویه برخورد در صورتی که سطحی در برابر چندین منبع نورانی قرار گرفته باشد، روشنایی آن برابر مجموع روشنایهای حاصل از هر یک از منابع خواهد بود: E = E1+E2+E3+… روشنایی حاصل از یک منبع نورانی خطی به طول بینهایت، به نسبت فاصله آن کاهش مییابد (نه به نسبت مجذور فاصله آن) و در مورد سطح بینهایت بزرگ (مثل آسمان)، روشنایی به نسبت فاصله تغییر نمیکند.
میدان دید میدان دید فردی معمولی، در وضعیت ثابت چشم و سر، تا 180 درجه افقی و 120 درجه عمودی وسعت دارد.
در این محدوده، میدان مرکزی تا 2 درجه و زمینه بلافاصله بعد از آن تا حدود 40 درجه وسعت دارد.
آسایش و کارایی بصری را میتوان با کنترل توزیع درخشندگی در میدان دید تضمین نمود.
نسبت درخشندگی در میدان دید باید به صورت ذیل باشد: میدان مرکزی : زمینه : محیط 5 : 2 : 1 10 : 3 : 1 اما در هیچ موردی نباید این نسبت از مقادیر ردیف 2 تجاوز نماید، چون باعث درخشش خیرهکننده خواهد شد.
چشم انسان، خود را با میانگینث درخشندگی میدان دید تنظیم مینماید (تطبیق).
در صورت وجود تضاد زیاد، این عمل چشم باعث خواهد شد که قسمتهایی که روشنی کمتری دارند (قسمتهای تاریک) دیده نشده و قسمتهای درخشان (قسمتهای روشن) باعث ناراحتی شوند.
لامپهای الکتریکی در روشنایی الکتریکی، عمدتاً دو نوع لامپ مورد استفاده قرار میگیرد: 1- لامپهای رشتهای، در این لامپها جریان برق از یک رشته تانگستن عبور میکند و در نتیجه این رشته گرم میشود و نور ساطع شده از آن، روشنایی حاصل از حرارت خواهد بود.
2- لامپهای فلورسنت، در این لامپها جریان برق از میان دو الکترود که در بین آنها بخار جیوه (مخلوط با گازهای اضافی) با فشار کم وجود دارد عبور مینماید و ملکولهای تحریک شده گاز، اشعه ماوراءبنفش منتشر میکنند.
این اشعه به وسیله پوشش فلورسنت سطح داخلی لوله شیشهای جذب و به صورت طول موجهای قابل رؤیت بازتاب میشوند.
کارایی درخشندگی لامپهای رشتهای 10 تا Lm/w 16 است، در صورتی که لامپهای فلورسنت 40 تا Lm/w70 کارایی دارند.
بنابراین، برای دستیابی به مقدار روشنایی مشخصی، در صورت استفاده از لامپهای فلورسنت به لامپی با توان کمتری نیاز خواهد بود.
بطور مثال، یک لامپ رشتهای 200 وات حدود Lm/w2500 تولید میکند، در صورتی که یک لامپ فلورسنت 40 وات همان بازده را دارد.
(کویل لازم برای این لامپ باری حدود 8 وات خواهد داشت، بنابراین کل قدرت این مدار 48 وات خواهد بود).
یا به عبارت دیگر، کل انرژی منتشر شده از این دو لامپ به صورت زیر توزیع میشود: لامپ رشتهای 5 درصد نور 95 درصد حرارت لامپ فلورسنت 21 درصد نور 79 درصد حرارت از نقطهنظر حرارتی، کل قدرت لامپ به عنوان میزان کسب حرارت به حساب میآید.
جزء بیشتر انرژی منتشر شده از یک لامپ حرارت است، اما حتی نور منتشر شده وقتی به سطوح داخلی یک اتاق برخورد میکند، به حرارت تبدیل میشود.
در مورد لامپهای فلورسنت کل توان مدار باید به حساب آورده شود، نه فقط قدرت لامپ، چون کویل نیز حرارت تولید میکند.
چنانچه در مناطق گرم و خشک، استفاده از PSALI مورد نظر باشد، حرارت ایجاد شده به وسیله نور الکتریکی دمای داخلی را افزایش خواهد داد.
بنابراین، به صلاح خواهد بود که چنین تولید حرارتی، با استفاده از لامپهای فلورسنت به حداقل برسد.
در یک شرایط بحرانی جدا کردن کویلها از لامپها و قرار دادن آنها در محفظه عایقبندی شدهای که بطور جداگانه تهویه میشود، ارزش خواهد داشت.
این عمل باعث خواهد شد که به ازاء هر لامپ 40 وات، 8 وات در کسب حرارت صرفهجویی شود، که معادل 17 درصد کاهش در کسب حرارت ناشی از نورپردازی خواهد بود.
دستگاه شنوایی انسان یکی از مهمترین کانالهای ارتباطی بدن است و احتمالاً فقط در مقایسه با دستگاه بینایی عضو دوم محسوب میشود.
اما، در حالی که، چشمها را میتوان در مقابل نور شدید یا صحنههای ناخواسته بست، گوشها همواره در طول حیات در مقابل هر گونه سروصدای ناخواسته، مثل هرگونه صدای مطلوب باز هستند.
بنابراین، چنانچه جلوگیری از سروصدا ضروری باشد، میبایست پیشبینیهایی در خود محیط به عمل آید.
لفظ «سروصدا» در مورد صداهای ناخواسته به کار برده میشود، بنابراین تعریف سروصدا جنبه ذهنی دارد.
صدای مطلوب برای فردی ممکن است سروصدای نامطلوب برای فرد دیگری باشد.
در زندگی روستایی صداهای مختلف به ندرت به سروصدا تبدیل میشوند، زیرا این صداها به نوعی در زندگی و ارتباطات اجتماعی مردم آن محل نقش دارند.
علاوه بر آن، این صداها به ندرت ممکن است از حد قابل تحمل تجاوز نمایند.
شهرنشینی منابع ایجاد سروصدا را به سرعت افزایش داده (منابعی از قبیل صنایع، ترافیک، هواپیما، رادیو و غیره)، و نیز تغییری در اخلاق و رفتار اجتماعی مردم پدید آورده است.
کمبودن تراکم جمعیت در مناطق روستایی ضامن به وجود آمدن فاصله بیشتر بین منبع سروصدا و شنونده است و در نتیجه باعث کم شدن مزاحمت میشود.
در حالی که در شهرهای پرتراکم، منابع بالقوه تولیدکننده سروصدا بیشتر و فاصله مابین این منابع و شنوندگان نیز خیلی کمتر است.
با افزایش منابع تولیدکننده سروصدا، مشکلات مربوطه افزایش مییابد و انجام اقدامات دفاعی ضرورت پیدا میکند.
علم «آکوستیک» به دو زمینه عمده زیر تقسیم میشود: 1- کنترل صداهای مطلوب، یعنی ایجاد بهترین شرایط برای شنیدن صداهایی که مایل بشنیدن آنها هستیم: اکوستیک اتاق 2- کنترل صداهای نامطلوب، یعنی کنترل سروصدا در مناطق گرمسیری حتی اگر سروصدای فعلی بمراتب کمتر از نواحی پیشرفته صنعتی در مناطق معتدل باشد، مشکلات جدی آینده آنها به هیچ وجه کمتر نخواهد بود.
با رسیدن به چنین مرحلهای، به دلایلی که در زیر میآید، در واقع وظیفه طراح در مناطق گرمسیری حتی مشکلتر از مناطق معتدل خواهد بود: الف) در مناطق گرمسیری، برعکس مناطق معتدل که بیشتر فضاهای داخلی ساختمان مورد استفاده قرار میگیرد، قسمت عمده اوقات زندگی در فضای خارجی سپری میشود که در آن کنترل صدا امکان ندارد.
ب) خصوصاً در مناطق گرم و مرطوب که ساختمان متشکل از ساختارهای سبک و بازشوهای وسیع است و نتیجتاً کنترل سروصدا بطور موثر امکانپذیر نیست، تضادی بین نیازهای حرارتی و نیازهای شنوایی وجود دارد.
طراحی ساختمان در مناطق گرمسیری بطور قابل ملاحظهای تحت تأثیر ملاحظات کنترل سروصدا قرار میگیرد.
کنترل سروصدا بیش از آنکه به جزئیات ساختمان بستگی داشته باشد، به برنامهریزی و تصمیمات اولیه طراحی بستگی دارد.
اقدامات اصلاحی به ندرت امکانپذیر هستند و انجام اینگونه اصلاحات نیازمند بصیرت، مهارت و ورزیدگی بیشتر معمار خواهد بود.
معماری که برای مناطق گرم و مرطوب طراحی میکند، نسبت به همکاران دیگرش که برای مناطق معتدل طرح میدهند، بیشتر نیازمند درک و آگاهی از مسائل مربوط به سروصدا و راههای کنترل آن است.
ماهیت صدا صدا، در واقع، احساسی است که به وسیله تأثیر یک محیط (واسطه) ارتعاشی روی گوش به وجود میآید، اما معمولاً از این واژه برای خود ارتعاش استفاده میشود.
منبع صدا بیشتر اوقات جسم جامد (مثل یک رشته سیم یا یک صفحه) مرتعش شدهای است که به نوبه خود ارتعاشی را در هوا به وجود میآورد.
اما این ارتعاش ممکن است به وسیله مرتعش شدن محیطهای گازی ایجاد شود، مثل ارتعاش هوا در سوت یا فلوت.
یک اُکتاو اختلاف بین دو صدا به معنای دو برابر شدن فرکانس است، مثلاً از 75 به 150 هرتز یا از 1000 هرتز به 2000 هرتز.
طیف تمام فرکانسها در یک اُکتاو را «نوار اُکتاو» میگویند.
قانون عکس مجذور فقط در شرایط فضای باز، جایی که هیچگونه مانع یا جسم خارجی منعکسکننده صدا وجود نداشته باشد، صدق میکند.
شرایط هوای آزاد تقریباً همان شرایط فضای باز نظری را فراهم میسازد.
طبق قانون «عکس مجذور» با دو برابر شدن فاصله، شدت صدا به یک چهارم کاهش مییابد.
به دلیل رابطه لگاریتمی، این امر باعث میشود که با هر بار دو برابر شدن فاصله، تراز صدا به اندازه Db6 تقلیل یابد، بدون آنکه در اندازه شدت صدا تأثیری داشته باشد.
بطور مثال : صدا در فاصله یک کیلومتری از منبع صدا در فاصله دو کیلومتری از منبع یا: صدای صحبت در فاصله 2 متری در فاصله 4 متری فاصله، همچنین در نتیجه جذب مولکولی انرژی در محیط انتقالی، بر سروصدا تأثیر میگذارد.
در هوا، این تقلیل مولکولی تنها در مورد صداهایی با فرکانسهای بالا قابل توجه است.
این کاهش برای هر 300 متر فاصله بشرح زیر است: در فرکانس 1000 هرتز dB1 در فرکانس 9000 هرتز dB40 بنابراین، سروصداهای بلند از فاصله خیلی زیاد (مثل صدای رعد) نسبت به صداهای نزدیک با اوج کمتری به گوش میرسند چون فرکانسهای بالاتر در طول مسیر توسط هوا که به صورت فیلتر عمل میکند از بین میروند.
دو برابر کردن قابلیت جذبکنندگی سطوح اتاق، تراز طنین صدا را به میزان 3 دسیبل کاهش میدهد.
راههای کنترل سروصدا در رابطه با طراحی ساختمان، تشخیص موارد زیر مفید است: الف) صداهای خارجی ب) صداهای داخلی در برابر صداهای خارجی، راههای حفاظتی زیر میتوانند مورد استفاده طراح قرار گیرند: 1- فاصله 2- پرهیز از مناطقی که در معرض صدای مستقیم قرار دارند.
3- پوشش 4- برنامهریزی: استفاده از قسمتهای غیرحساس ساختمان نسبت به سروصدا به عنوان موانعی در برابر صدا 5- هرچه دورتر کار گذاشتن بازشوها نسبت به منبع سروصدا 6- استفاده از عایق صوتی در جدارههای خارجی ساختمان در برابر صداهایی که در داخل ساختمان ایجاد میشوند، طراح میتواند از روشهای زیر استفاده نماید: 1- کاهش صدا در منبع 2- محبوس نمودن و جدا نمودن منبع صدا با استفاده از پوششهای جاذب صدا 3- برنامهریزی: مجزا ساختن فضاهای پر سروصدا از فضاهای آرام و قرار دادن محلهای بیتفاوت نسبت به صدا در بین آنها 4- قرار دادن وسایل پرسروصدا در سنگینترین قسمت ساختمان (مثلاً در زیرزمین) 5- کاهش صداهای ضربهای به وسیله پوشاندن سطوح با مصالحی که خاصیت ارتجاعی دارند.
6- کاهش سروصدا در فضایی که تولید میشود با استفاده از سطوح جذبکننده صدا 7- کاهش انتقال صداهای هوایی بادرزبندی کردن و استفاده از ساختارهایی که در برابر صدا عایق هستند.
8- کاهش انتقال «آوای پیکری» با ایجاد انفصال در ساختمان مانع صوتی در صورتی موثرتر است که حتیالامکان به منبع صدا نزدیکتر باشد.
بهترین محل بعدی برای سد صوتی، محلی نزدیک به ساختمانی است که باید محافظت شود و کمترین تأثیر زمانی ایجاد میشود که مانع در فاصلهای مابین منبع صدا و ساختمان قرار داشته باشد.
صداهای خارجی را میتوان با برنامهریزی، به دو طریق کنترل نمود: الف) مجزا نمودن فضاهایی که نسبت به صدا حساسیت ندارند، یعنی جاهایی که صدا باعث ناراحتی نمیشود، و قرار دادن آنها در کنار ساختمان (در صورت امکان به صورت یک ساختمان مجزا یا یک شاخه مجزا) و در نزدیکترین فاصله نسبت به منبع صدا.
ب) قرار دادن بازشوهای اصلی دور از منبع سروصدا.
معمولاً بازشوها (درها و بخصوص پنجرهها) ضعیفترین نقاط پوسته خارجی ساختمان از نظر نفوذ سروصدا هستند، بنابراین منطقی است که آنها را در قسمتهایی که کمتر از بقیه مشرف به سروصدا هستند قرار داد.
علاوه بر این، شکل پلان را میتوان به گونهای تنظیم نمود که بتوان از طرفین پلان به عنوان محافظ یا جداکننده استفاده نمود.
کاهش صدا در فضا در فضایی که منبع صدا در آن قرار دارد، صدا را میتوان به دو جزء مستقیم و طنین (پژواک) تقسیم نمود.
صدای مستقیم را میتوان با قرار دادن حایلی بین منبع صدا و شنونده کاهش داد.
هرچه این حایل به منبع صدا نزدیکتر باشد نتیجهاش بهتر خواهد بود (بهترین نتیجه با پوشش کامل منبع به دست میآید.) طنین را میتوان با استفاده از مصالح جذبکننده صدا در روی سطوح حساس اتاق کاهش داد.
کیفیت جذبکنندگی مصالح مختلف با فرکانس صدا تغییر میکند.
چهار نوع جذبکننده عمده صدا بشرح زیر شناخته شدهاند: 1- جذبکنندههای متخلخل ـ بهترین جذبکننده برای فرکانسهای بالا.
2- جذبکنندههای پوستهای ـ بهترین جذبکننده برای فرکانسهای پایین.
3- جذبکنندههای محفظهای (وسایل ارتعاش صدا از نوع هلم هلز این جذبکنندهها را میتوان برای باندهای خیلی باریک هر فرکانسی تنظیم نمود.
4- صفحه جذبکننده مشبک ـ ترکیبی از جذبکنندههای متخلخل و محفظهای، بهترین جذبکننده برای فرکانسهای متوسط ـ میتوان آنها را تا حدودی با تغییر اندازه سوراخها، شکل و فاصله مصالح پشت آنها تنظیم نمود.
بدیهی است نوع جذبکننده باید با توجه به فرکانس سروصدایی که کاهش آن مورد نظر است انتخاب شود.
سطح سقف، به دو دلیل زیر، نخستین سطحی است که باید کیفیت جذبکنندگی آن اصلاح شود: الف) بویژه در فضاهای کوتاه و وسیع، سطح سقف باعث انعکاسهای مکرر میگردد، بنابراین سقف، حساسترین سطح است.
ب) اغلب جذبکنندهها نسبتاً آسیبپذیر هستند، و سقف کمتر در معرض صدمات مکانیکی قرار دارد.
کیفیت عایق صوتی دیوارهای یکپارچه و هم جنس تابعی است از وزن آنها.
یک قاعده ساده و خوب این است که دو برابر کردن وزن دیوار «اتلاف انتقال» را به اندازه 5 دسیبل افزایش میدهد.
متخلخل بودن دیوار میتواند مقادیر (TL) را تا 15 دسیبل کاهش دهد.
قرار دادن یک لایه سطحی (مثلاً یک لایه رنگ) بر روی اجسام متخلخل که سوراخها را میپوشاند، میتواند (TL) را تقریباً تا مقادیر نظری یاد شده افزایش دهد.
در جایی که تقلیل صدا به مقدار قابل توجهی ضروری است، اما استفاده از ساختارهای سنگین عملی نیست (مثلاً برای پنجرهها) ـ استفاده از دو یا چند لایه ساختار سبک میتواند مفید واقع شود.
بیشترین مقاومت در برابر انتقال صدا در سطح مصالح دیوار به وجود میآید.
در صورتی که همان مقدار (ضخامت) مصالح بجای یک لایه در دو لایه مستقل از یکدیگر به کار رود، اتلاف انتقال (TL) دو برابر خواهد شد، مشروط بر آنکه بین دو لایه هیچگونه ارتعاشی بطور مستقیم مبادله نشود.
قرار دادن مصالح جذبکننده در داخل حفرههای مصالح توخالی، ایجاد طنین در داخل آن حفرهها را کاهش میدهد و در نتیجه باعث بهبود بیشتر در مقدار اتلاف انتقال (TL) میشود.