تعریف انگیزش : روانشناسان انگیزش را فرآیند هایی می دانند که در برانگیختن ، جهت دادن و پایایی رفتار نقش آفرین هستند.
در واقع انگیزش یک حالت فرض در موجود زنده است که برانگیزانندهی رفتار می باشد و ارگانیسم را به قسمت یک هدف سوق می دهد .
تفاوت انگیزه و انگیزش : از نظر دستور زبان فارسی انگیزه اسم و انگیزش اسم مصدر از مصدر «انگیختن» است .
بنا به نوشته لغت نامه دهخدا ، انگیختن یعنی حرکت درآوردن .
انگیزه یعنی سبب ، علت و چیزی که کسی را به کاری وادار کند .
انگیزش یعنی تحریک و ترغیب : تحریک حالتی است که در اثر دخالت یک محرک (انگیزه) به وجود می آید .
فرق این دو ، تا اندازه ای مثل فرق محرک با تحریک است می دانیم که تحریک حالتی است که در اثر دخالت یک محرک بوجود می آید .
حال اگر انگیزش را تحریک بنامیم انگیزه محرک است ، برای نمونه انقباض و انبساط مردمک چشم بر اثر نور (مثال محرک و تحریک) .
انواع انگیزه : 1-نیازها 2-تمایلات 3-مشوقها 4-سائقها نیاز : یعنی حالت کمبود ، اصطلاح نیاز دست که در دو معنی مختلف به کار رفته است : 1-نیازهای جسمی یا فیزیولوژیک 2-نیازهای روانی نیازهای روانی حتماً باید ارضاء شوند تا بتوانیم زنده بمانیم .
برخی از نیازهای جسمی ، در صورتی که بخواهیم زنده بمانیم حتماً باید ارضاؤ شوند .
این نیازها عبارتند از نیاز به اکسیژن ، غذا ، آب ، اجتناب از درد ،درجه حرارت مناسب و حذف مواد زائد .
برخی نیازهای جسمی یا فیزیولوژیک مثل گرسنگی و تشنگی حالت هایی هستند که کمبود فیزیکی را نشان می دهند .
بعنوان مثال وقتی برای مدتی غذا نخوریم یا آب ننوشیم ، احساس می کنیم که به غذا یا آب نیاز داریم، پس بدن ارگانیسمی است که به اکسیژن ، مایعات ، کالریها ، ویتامین ها ، مواد معدنی و غیره نیاز دارد .
در میان نیازهای روانی ، می توان نیاز به پیشرفت ، قدرت ، عزت نفس ، تایید اجتماعی و تعلق را نام برد .
نیازهای روانی ، از دو جنبه مهم ، با نیازهای فیزیولوژیک تفاوت دارند .
از یک طرف نیازهای روانی الزاماً به حالت های کمبود استوار نیستند .
مثلاً متخصصی که نیاز به پیشرفت شدیدی نشان می دهد ممکن است در گذشته ، بارها موفق شده باشد .
از طرف دیگر ممکن است نیازها از پیش آموخته شده باشند یا حتی بتوان به کمک تجربه آنها را آموخت ، در صورتی که نیازهای فیزیولوژیک ،در ساخت فیزیکی ارگانیسم وجود دارند .
از آنجا که انسانها از یک ساخت زیستی مشابهی برخوردار هستند .
فرض بر این است که نیازهای فیزیولوژیک همانندی نیز خواهند داشت و چون تجربه های یادگیری انسانها متفاوت استا .
فرض بر این است که از نظر نیازهای روانی کاملاً متفاوت باشند .
2-میل : عبارت است از حالت برانگیختگی ارگانیسم بر اثر یک نیاز .
تمایلات زیستی و فیزیولوژیکی : نیازهای فیزیولوژیک ، تمایلات فیزیولوژیک را به وجود می آورند .
تمایلات فیزیولوژیک یعنی حالتی که در درون ارگانیسم فعال می شوند و رفتاری را بوجود می آورند که این نیازهای فیزیولوژیک را کاهش می دهد .
این تمایلات ذاتی هستند یعنی اکتسابی نیستند .
بنابراین به آنها تمایلات اولیه گفته می شود .
اما یادگیری می تواند رفتاری را که موجب ارضاء آنها می شود تحت تاثیر قرار دهد .
در ایجاد انگیزش علاوه بر عوامل درونی که شامل دستگاه عصبی ، درون ریز و اندام های بیرونی است .
عوامل بیرونی مانند عوامل شناختی ، محیطی و اجتماعی و فرهنگی نیز دخیلند .
تمایلات اجتماعی : پول ، موفقیت ، قدرت و ...
نمونه هایی از تمایلات اجتماعی هستند .
تمایلات اجتماعی از این نظر با تمایلات اولیه تفاوت دارند که از طریق یادگیری اجتماعی آموخته می شوند اما درست مثل تمایلات فیزیولوژیک و تمایلات تحریک خواهی ، تمایلات اجتماعی نیز ما را بر می انگیزد و رفتاری ایجاد می کند که متوجه یک هدف است .
3-سائق : اصطلاح روانی است نه زیستی .
سایق نه نیازهای فیزیولوژیکی به تنهایی بلکه ویژگی انگیزشی نیز دارند .
زیرا رفتار را نیرومند می سازند و آن را هدایت می کنند .
برای مثال ، میل ما به خوردن از احساس اشتها ناشی می شود ، نه لزوماً از پایین بودن قند خون یا سلول های چربی چروکیده .
به عبارت دیگر ما از سایق روانی آگاهیم نه از نیاز واقعی بدن .
وقتی که سایق به اندازه کافی برای جلب توجه فرد ، نیرومند می شود او را برای انجام دادن رفتارهای هدف گرایی آماده می کند که می تواند سایق را کاهش دهد .
4-مشوق : یک شی مشخص یا موقعیتی است که می تواند نیازی را برطرف کند یا به خودی خود جالب باشد و فرد را برای پرداختن یا نپرداختن به یک زنجیره رفتار جذب یا دفع کند .
برخی از مشوقها تقویت کننده نخستین نامیده می شوند چون بدون یادگیری قبلی در نقش پاداش عمل می کنند .
برای مثال طعم شیرین غذا ، برخی دیگر تقویت کننده های ثانویه هستند که اثربخشی آنها حداقل تا حدودی ناشی از یادگیری نوعی رابطه بیان آنها و سایر رویدادهاست برای مثال پول و یا نمره و ...
نظریه های مشوقی انگیزش تاکید خاصی بر رابطه یادگیری و تجربه با کنترل انگیزش دارند .
نیازها و مشوقها مستقلاً بر هم اثر گذاشته و تمایلات را تحت تاثیر قرار می دهند .
وقتی نیازهای قوی با مشوقهای جذاب ترکیب شوند قوی ترین تمایلات را به وجود می آورند .
نظریه های انگیزش : وقتی به علل بروز رفتار به دقت بنگریم مشاهده می کنیم که انگیزش با نیازها و خواست های افراد ارتباط زیادی دارد و به رفتار جهت و نیرو می بخشد .
برای پی بردن به چگونگی انگیزش در ایجاد رفتار ، شایسته است به دیدگاهها یا نظریه های مختلفی که با پژوهشهای کارشناسان مطرح گردیده اند توجه کنیم .
1-نظریه غریزه 2-نظریه سایق 3-نظریه شرطی 4-نظریه شناختی 5-توازن 6-فرآیند مخالف 7-اراده آزاد 8-لذت جویی 9-نیاز ها 10-تعادل حیاتی نظریه غریزه : - حیوانات به همراه تعدادی تمایلات از پیش برنامه ریزی شده به دنیا می آیند ، این تمایلات به آنها اجازه میدهد تا در برخی موقعیت ها با یک شیوهی معین واکنش نشان دهند .
پرندگانی که از پرندگان دیگر جدا نگه داشته می شوند حتی اگر طریقه لانه سازی پرندگان دیگر را ندیده باشند لانه های خود را در فصلی که عاشق می شوند می سازند .
این فعالیت ها ذاتی است و به طور ژنتیکی ، از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد .
سائق : این نظریه ها را باید «نظریه های هل دادن در انگیزش» توصیف کرد ؛ رفتار بوسیله حالت های سوق دهنده درون انسان یا حیوان به سوی هدفها «هدل» داده می شود .
مثلاً فروید اندیشه ها خود را درباره شخصیت بر محرک یا سائق های جنسی و پرخاشگری واقعی یا مادرزادی بنا کرد .
همچنین برخی پژوهشگران به ویژه کردارشناسان رفتار حیوانی را به عنوان مجموعه مفصلی از مکانیسم ها سایق مادرزادی مطرح کرده اند .
بطورکلی در نظریه های سایق چنین گفته می شود : هنگامی که یک حالت سوق دهنده درونی برانگیخته میشود فرد هل داده می شود تا رفتاری را انجام دهد که آن رفتار منجر به هدفی شود که شدت حالت سائق را کاهش دهد .
نظریه انسان گرا : روانشناسان انسان گرا از جمله آبراهام هازلو ادعا می کنند که نظریه های غریزه و کاهش تمایلات (سایق ) اساساً حالت دفاعی دارند .
این نظریه ها معتقدند که رفتار انسان بیشتر به شیوه مکانیکی به وجود می آید و در جهت زنده ماندن ارگانیزم و کاهش تنش هدایت می شود .
انسان گرایان خاطر نشان می سازند که افراد در مقابل درد ، گرسنگی و بسیاری از منابع تنش دیگر بردباری نشان می دهند تا آنچه را که پیشرفت شخص میدانند به دست آورند .
نظریه توازن : این نظریه به وسیله روانشناس اجتماعی مثل «هایدر» مطرح گردید .
هایدر معتقد است که میان اشخاص و موقعیت ها و رویدادها درباره توازن شناختی گرایشی وجود دارد که عناصر سه گانه آن عبارتند از : معلم ، شاگرد و ماده درسی .
توازن هنگامی ایجاد می شود که یک رابطه مثبت میان این عناصر سه گانه به وجود آید ، به این معنا که شاگرد معلم و ماده درسی هر دو را دوست بدارد و معتقد است که معلم نیز درسی شیمی را دوست داشته باشد .
نظریه فرآیند مخالف : نظریه فرآیند مخالف انگیزش را در پس پدیده هایی مانند اعتیاد به مواد مخدر و واکنش های فیزیولوژیکی و عاطفی آنها مطرح می سازد .
در این نظریه اصل بر آن است که بالا رفتن برانگیختگی سرانجام واکنش آرامی را در دستگاه عصبی پدید می آورد و برعکس .
به این معنا که حالت خوشی و شادمانی آغازین سرانجام به خماری و کسالت می انجامد .
برای درک بهتر و روشن تر نظریه فرآیند مخالف شایسته است به شرح بیشتری در این باره توجه شود .
بر اساس نظریه فرآیند مخالف ، اگر کسی دارویی بخورد و در او احساس سرخوشی غیرطبیعی پدید آید ، پس از مدتی احساس های خوشی و مثبت او فروکش کرده ، فرآیند مخالف آن ظاهر می شود و فرد را به سوی بی حس و حالی و افسردگی می کشاند .
همچنین این نظریه بیانگر این است که فرایند مخالف (افسردگی) پس از مصرف ماده مخدر همان گونه به قوت خود باقی است ، در صورتی که فرآیند آغازین تضعیف می شود .
در نتیجه ، بعد از هر بار مصرف دارو گرایش فرد به مواد مخدر افزایش خواهد یافت .
در حالی که خوشی و سرمستی ناشی از دارو کاهش می یابد .
سرانجام کار به جایی می رسد که فرد برای حفظ انگیزش مثبت و استمرار خوشی و دوری از فرآیند مخالف و ناگوار ، به مصرف بیشتر دارو تحریک می شود این روش همچنان ادامه پیدا می کند و اعتیاد فرساینده را پایه ریزی می کند .
نظریه اراده آزاد : فیلسوفان گذشته ، از زمان افلاطون و ارسطو انسان را موجودی عاقل می دانستند که برای ارضای امیال و آرزوهای خود از نیروی عقل بهره می گیرد .
بنا به این دیدگاه رفتار آدمی به نیروی اراده او وابسته است و انسان به نیروی اراده خود به خودی نیکو و شیوه های رهایی بخش دست می یابد .
البته روانشناسان این نظریه نتوانسته اند با روش مزبور مشخص کنند که چرا یکی به دزدی ، خیانت و ...
میپردازد و دیگری در امور خیریه و فعالیت های نوع دوستی شرکت می جوید بنابراین برای توضیح جامع و قانع کنندهی رفتار باید به فراسوی ارادهی آزاد نظر افکند وآن را در لذت جویی ، که یکی از عوامل مهم انگیزش به شمار می آید ، جست و جو کرد .
نظریه لذت جویی : تجربه های روزانه نشان داده اند که افراد آدمی به محرک ها یا رویدادهایی پاسخ مثبت می دهند که شاد کننده باشند یا از رنج و ناراحتی آنان بکاهند .
پدیده لذت جویی در واقع افراد را بر می انگیزد که از عوامل رنج آور دوری کنند و به آنهایی توجه و علاقه پیدا کنند که شادی بخش باشند .
نظریه شناختی : نظریه های شناختی انگیزش بیشتر به اندیشه ها ، انتظارها و ادراک امور و مسائل زندگی توجه دارد .
در این راستا و نوع شناخت بیانگر رفتارهایی است که از ما سر می زند .
یکی انتظاری است که رفتار را به سوی هدف خاصی سوق می دهد و دیگری ادراک ارزشی آن هدف .
نظریه های شناختی انگیزش تمایز عمده ای میان انگیزهی درون زاد و برون زاد قائلند .
انگیزهی درون زا موجود آدمی را وامی دارد تا در کارها به خاطر خود آنها به فعالیت بپردازد ، نه برای دریافت پاداش و سود مادی ، برعکس انگیزهی برون زاد سبب می شود که فرد برای دست یابی به پاداش و یا مقام در کاری شرکت جوید ، بنا به نظر روانشناسان ، در نظر گرفتن پاداش برای ایجاد رفتار مطلوب ممکن است به کاهش انگیزهی برون زاد و افزایش انگیزهی برون زاد بیانجامد و از فعالیت های تحصیلی بکاهد .
با پژوهش هایی که انجام شده است مشخص گردیده است که وقتی انگیزه ای برون زاد باشد موجود آدمی با کوشش و پشت کار بیشتری از انگیزهی درون زاد به فعالیت می پردازد .
نظریه تعادل حیاتی : به طور خلاصه ، یعنی گرایش بدن به حفظ حالت ثابت ، در واقع تعادل حیاتی گرایشی است که می کوشد محیط درونی بدنی را در برابر محیط متغیر بیرونی همواره به طور ثابت نگه دارد .
برای مثال جریان خون ثبات قابل ملاحظه ای را از نظر سطح آب ، نمک ، قند ، کلسیم و ...
نشان می دهد .
دستگاههای بدن در انجام این کار ، برای رفتاری که هدف گراست و تعادل حیاتی را بر می گرداند حالت های انگیزشی به وجود می آورند .
مثال تعادل حیاتی در دنیای بیرون که مشاهده می کنیم همان ترموستات است .
تشنگی : قسمت عمده بدن را (تقریباً آن را) آب تشکیل می دهد .
زمانی که حجم بدن ما تقریباً 2 درصد کم می شود احساس تشنگی می کنیم .
بدن مرتباً از طریق تعرق ، ادرار ، بازدم و حتی از طریق خونریزی و عسطه آب از دست می دهد .
از دست رفتن آب ، زیر سطح بهینه تعادل حیاتی ، نیاز فیزیولوژیکی ایجاد می کند که علت اصلی تشنگی است .
تشنگی یک حالت انگیزشی است که به صورت هشیار تجربه می شود و بدن را آماده میسازد تا رفتارهای لازم را برای تکمیل دوباره آب انجام دهد .
تنشیم فیزیولوژیکی : آب درون بدن انسان به دو دسته تقسیم می شود : 1-آبی که در مایع درون سلولی است .مایع درون سلولی کل آب درون سلول ها را تشکیل می دهد (تقریباً 40 درصد وزن بدن) .
2-آبی که در مایع برون سلولی است : مایع برون سلولی کل آب خارج سلول ها را تشکیل می دهد .
این مایع در پلاسمای خون و مایع بین سلولی قرار دارد (تقریباً 20 درصد وزن بدن) .
فیزیولوژیست ها تشنگی را به دو دسته تقسیم کرده اند : 1-تشنگی حجمی ، 2-اسمزی که تنظیم فیزیولوژیکی تشنگی را بر عهده دارند .
تشنگی اسمزی زمانی ایجاد می شود که مایع درون سلولی نیاز به تکمیل دوباره داشته باشد .
زمانی که مایع درون سلولی به تکمیل دوباره نیاز دارد ، تشنگی اسمزی ایجاد می شود .
آب زدایی سلولی موجب تشنگی اسمزی می شود آب گیری سلول آن را متوقف می کند .
و تشنگی حجمی زمانی ایجاد می شود که مایع برون سلولی به تکمیل دوباره نیاز داشته باشد مثل استفراغ یا خونریزی .
زانی که مایع برون سلولی به تکمیل دوباره نیاز دارد .
مثلاً بعد از خونریزی یا استفراغ ،تشنگی حجمی ایجاد میشود .
کاهش حجم پلاسمای خون موجب تشنگی حجمی می شود و افزایش حجم پلاسمای خون آن را متوقف می کند .
سیری تشنگی : افراد به طور پیوسته آب نمی نوشند .
یک چیزی بدن را برای متوقف کردن نوشیدن آگاه می کند و آن دستگاه پسخوراند منفی است .
وقتی آب می نوشیم این آب از دهان و مری می گذرد و وارد معده و روده ها شده و سپس جذب جریان خون می شود و سرانجام آب از طریق فرآیند اسمز از مایعات برون سلولی گذشته و وارد مایعات درون سلولی می شود .
فیزیولوژیست ها برای مشخص کردن محل مکانیزم پسخوراند منفی تشنگی چند آزمایش انجام دادند که از این تحقیقات معلوم شد که مکانیزم پسخوراند منفی در چند ناحیه ای وجود دارد .
در دهان ، معده و سلول ها .
مصرف آب تا زمانی که سلول های بدن را اشباع نکرده باشد تشنگی را به طور کامل رفع نکرده و نوشیدن را متوقف نمی کند .
همچنین علاوه بر دهان ، معده و سلولها که برانگیختگی و سیری تشنگی را هماهنگی می کند ، کبد و هیپوتالاموس و هورمونهای مخصوص هم در این امر نقش دارند .
تاثیرات محیطی : سه تاثیر برون ارگانیزمی در رفتار نوشیدن عبارتند از : ادراک موجود بودن آب ، پیروی از بیرنامه های زمانبندی شدهی نوشیدن ، مثلاً حیواناتی که در محیط های سرشار از آب زندگی می کنند از حیواناتی که در محیط های کم آب زندگی می کنند ، در طول روز کمتر آب می خورند و سومین علت مزه است .
مهمترین تاثیر محیطی برای نوشیدن ، مزه است .
آب خالص بی مزه است و به همین خاطر غیز از تکمیل آب ، ارزش تشویقی دیگری ندارد ، ولی گاهی همین تکمیل آب مشوق نیرومندی است .
وقتی که به آب مزه داده میشود ، رفتار نوشیدن مطابق با ارزش تشویقی مایع تغییر می کند .
مثلاً وقتی که عواملی مثل مزه شیرین ، ارزش تشویقی زیادی برای نوشیدن فراهم می آورد ، انشان ها بیش از اندازه آب می نوشند .
گرسنگی : تنظیم فیزیولوژیکی گرسنگی قدری پیچیده تر از تشنگی است .
دیدیم که در تشنگی کمبود آب باعث تشنگی می شد و با تکمیل آن تشنگی از بین می رفت و در واقع از الگوی «کاهش - تمدید» پیروی می کرد .
اما گرسنگی که به طور جزئی از این الگو پیروی می کند .
بین محرومیت از غذا و گرسنگی رابطه وجود دارد .
اگر چنین نبود افراد 3 وعده در روز غذا نمی خوردند .
خوردن همچنین تحت تاثیر محیط اجتماعی ،فرهنگی است .
دیدن بو ، شکل و مزا غذا ، زمان روز و استرس همگی پیشایند های رفتار خوردن هستند .
خوردن پدیده ای اجتماعی است و افراد در حضور دیگران بیشتر می خورند تا هنگامی که تنها هستند .
گرسنگی از شانه های بدنی و مغزی ناشی می شود .
اگر معده را در نظر بگیرید نشانه های پیرامونی آن عبارتند از دهان ، بادکردگی معده و حرارت بدن .
معده به نسبت ثابت 210 کالری در ساعت تخلیه می شود .
بنابراین اشتها بعد از خوردن غذاهای کم کالری خیلی زودتر بر می گردد .
در مدت صرف غذا معده پپتیدهایی برای کاهش اشتها (کوله سیستوکلیشن cck*) آزاد می سازد .
cck در ورم کردگی معده نقش دارد .
نشانه های مغزی گرسنگی از هیپوتالاموس جانبی و هیپوتالاموس قدامی - میانی ناشی می شود .
هیپوتالاموس جانبی (LH): مرکز مغزی مسئول برای ایجاد تجربه روانی اشتهاست .
هنگامی که گلوکز خون افت میکند ، LH هورمونی به نام اورکسین را به داخل جریان خون ترشح می کند .
اورکسین تقویت کننده اشتهای قدرتمندی است که با ایجاد رفتار خوردن باعث تکمیل گلوکز می شود .
هیپوتالاموس قدامی - میانی (VHM) : مرکز سیری یا دستگاه پسخوراند منفی مغز است .
هنگامی که سلولهای چربی در اثر فرآیند خوردن در خون زیاد می شوند ، این سلول ها پپتین یا هورمون OB به جریان خون ترشح می کنند .
VMH گیرنده هایی در خون برای پپتین دارد .
هنگامی که این گیرنده ها حضور پپتین را به VHM خبر می دهند کم کم سیری احساس می شود .
مکانیزم های فیزیولوژیکی در گرسنگی و سیری : به نظریه ای که در آن میزان قند خون گرسنگی را تنظیم می کند .
نظریه «گلوکواستاتیک» گفته می شود و به نظریه هایی که در آن چربی ها ، گرسنگی را تنظیم می کنند ، نظریه «لیپواستاتیک» گفته می شود .
فرضیه گلواستاتیک : طبقه این نظریه ، سلول ها برای تولید انرژی نیاز به گلوکز دارند ، زمانی که توانایی سلول برای تولید انرژی کاهش می یابد ، نیاز فیزیولوژیک برای گلوکز زیاد می شود که موجب گرسنگی می گردد .
اندام بدنی که میزان گلوکز را شناسایی می کند کبد است .
این کبد است که میزان گلوکز را در بدن مشخص می کند و علامتی که LH و VMH دریافت می دارند در واقع از کبد به آنها می رسد و میزان گلوکز را اطلاع می دهد .
نظریهی گلوکواستاتیک زنجیره وقایع برانگیختگی گرسنگی کوتاه مدت و سیری را به این صورت پیشنهاد می کند : کاهش گلوکز خون شناسایی کاهش گلوکز توسط کبد تحریک ناحیه LH احساس گرسنگی رفتار پایایی فرضیه لیپواستاتیک : طبق این نظریه هنگامی که میزان چربی از سطح تعادل حیاتی آن پایین تر رود ، احتمال رفتار خوردن بیشتر میشود .
بنابراین خوردن وسیله ای برای حفظ یا افزایش وزن بدن است .
در اینجا نظریه نقطه تثبیت هم بیان می شود .
طبق این نظریه هر فردی به صورت زیستی وزن چربی تعیین شده ای دارد که هنگام تولد یا اندکی پس از آن تثبیت شده است .
اندازه سلول های چربی هر فردی معین است و ممکن است با افزایش سن ، افزایش یابد .
کسانی که رژیم می گیرند در مواجهه با غذا همانقدر می خورند که اندازه سلول های چربی شان به آنها مکان می دهد یعنی با رژیم گرفتن اندازهی این سلول ها کاهش نمی یابد و گرسنگی این افراد تا زمانی که سلول های چربی به اندازه طبیعی شان برنگشته اند رفع نخواهد شد .
میل جنسی : مل جنسی درست مثل تشنگی و گرسنگی ، انگیزهی نیرومندی است .
با وجود این تفاوت های مهمی میان انگیزه های جنسی و انگیزه هایی مثل گرسنگی ، تشنگی ، و تعادل دمایی وجود دارد .
میل جنسی انگیزه ای اجتماعی است .
یعنی معمولاً معطوف به کس دیگری است حال آنکه انگیزه های بقا فقط به خود فرد مربوط می شود .
تعریف هورمون : هورمونها مواد شیمیایی هستند که از یک اندام آزاد می شوند و توسط گردش خون و یا دستگاه لنفاوی به سایر اندام ها منتقل می گردند و با فعالیتشان بر دیگر اندام ها اثر می گذارند .
مهمترین هورمون لازم برای رشد دستگاه تناسلی اندروژن است .
از نظر تاثیرگذاری ، هورمون های جنسی به دو دستهی :1-سازمان دهنده و 2-برانگیزاننده تقسیم می شوند.
1-تاثیر سازماندهندهی هورمون های جنسی : تاثیرات سازماندهنده مشخص می کنند که بدن فرد باید ماده شود یا نه و آناتومی بدن را برای همیشه تغییر میدهد و اثرات درازمدتی را داشته و تغییرات ثابتی ایجاد می کند .
در مرحله جنینی از یک ظاهر یک جنین اولیه ، جنین تحت تاثیر هورمونها بصورت مؤثر و یا مذکر رشد می کند.
از طرف دیگر هورمونهای جنسی بر روی قد ، وزن ، آسیب پذیری در برابر بیماری ها و پاسخ به داروها اثر می گذارد ، مردان و زنان از نظر بازی و رغتارهای پرخاشگرانته ، حتی در اوایل زندگی با هم تفاوت دارند و این نشان دهنده این است که هورمونها ، قبل از تولد ، انسان ها را برای این تفاوتها آماده می کنند و همچنین این هورمونها بر طول عمر نیز تاثیر می گذارند به طوری که طول عمر زنان به طور متوسط بیشتر از مردان است .
2-اثرات برانگیزانندهی هورمون های جنسی : این اثرات بر خلاف اثرات سازماندهنده ، فعالیتهای جنسی و سایر فعالیت ها را موقتاً تغییر می دهند ولی آناتومی بدن را به طور ثابت و دراز مدت تغییر نمی دهند .
اثر برانگیزاننده بر رفتار جنسی به گونه ای است که اگر بیضهی موش نر و تخمدان موش ماده را برداریم همانطور که هورمونها کاهش می یابد میزان رغتار جنسی آنها نیز کاهش می یابند .
اما رفتار جنسی متوقف نمیشود .
چون غدد دیگر مثل آدرنال مقداری استرادیل و تستوسترون تولید می کنند .
علاقهی جنسی وآمادگی فعالیت جنسی در سنی به سطوح نهایی خود می رسد که سطوح تستوسترون در بالاترین حد خود می باشد .
(تقریباً سن 15 تا 25 سالگی) تقسیم بندی اندام های جنسی : به طور کلی اندام های جنسی به سه دسته تقسیم می شوند : 1-غدد جنسی 2-اندام های جنسی درونی 3-اندام های تناسلی بیرونی غدد جنسی (بیضه ها و تخمدان) پیش از سایر قسمت ها شروه به رشد می کنند .
در انسان در خلال هفتهی چهار بارداری ، جنین های نر و ماده یکسان هستند و دارای یک جفت غدد جنسی همانند می باشند که قابلیت تبدیل شده به بیضه و تخمدان را دارند و عاملی است که رشد آنها را در کنترل دارد .
ژنی به نام SRY وجود دارد که بر روی کروموزوم y قرار داشته و آنزیمی را تولید می کند که عامل تعیین کننده بیضه هاست و باعث می شوند غدد جنسی نامتمایز به بیضه ها تبدیل شده و در صورت نبود آن به تخمدان مبدل می شوند .
اندام های جنسی درونی نیز ابتدا دو جنسی هستند به این معنی که تمام جنین ها دارای اندام هایی هستند که هم قابلیت تبدیل به عضو جنینی نر و هم ماده را دارند و در خلال ماه سوم بارداری فقط یکی از این اندام ها رشد می کند .
اندام های جنسی درونی مرد شامل : مجرای منی ، مجرای انزالی و پروستات می باشد .
اندام های جنسی داخلی زن شامل لوله های رحمی ، رحم و واژن است .
بلوغ : آغاز پختگی جنسی را بلوغ گویند که در دختران از سن 12 تا 13 سالگی و در پسران یک سال دیرتر اتفاق می افتد .
گاهی سن بلوغ کاهش می یابد که عوامل بسیاری از قبیل اصلاح رژیم غذایی و افزایش مواجهه با نور مصنوعی در ای زمینه تاثیر دارند .
باغ از زمان فعالیت هیپوتالاموس از طریق ترشح هورمون آزاد کنندهی بوتئین LH آاز می شود که این هورمون منجر به ترشح LH و FSH و این هورمونها نیز به نوبه خود منجر به ترشح هورمونهای جنسی می شوند و بلوغ رخ می دهد که مشخصاتی از قبیل رشد پستانها و افزایش پهنای کفلها ، رویش مو در صورت و رویس محاسن ، بم شدن صدا .
رویس مو در زیر بغل و در ناحیه شرمگاهی دارد که بر حسب مؤنث و مذکر بودن متفاوتند .
زمان بلوغ اگر در دخترها 8 سالگی و در پسرها 9 سالگی رخ دهد آن را بلوغ زودرس می نامیم .
بلوغ زودرس همراه با جوشهایی در صورت و صفات ثانویه جنسی ظاهر می شود .
چنین بچه هایی ، بچه های دیگر را آزار داده و منجر به ناسازگاری می شوند .
در صورت تشخیص و استفاده از داروهای مناسب این بیماری قابل پیشگیری است .
5 لایه زندگی جنسی : 1-هویت جنسی 2-جهت گیری جنسی 3-تمایل جنسی 4-نقش جنسی 5-عملکرد جنسی .
1-هویت جنسی : به طور ساده به معنای آگای فرد از مرد یا زن بودن خود است .
هویت جنسی تقریباً همیشه با اندام های جنسی مطابقت دارد .
اختلال جنسی مربوط به این لایه ، نارضایتی های جنسی هستند که در این موارد زن ها ، در مورد زن بودن خود و مردها در مورد مرد بودن خود احساس نارضایتی دارند .
چون این بیماری منشاء زیستی دارد روان درمانی برای آن بی فایده است و تنها روش درمانی آن عمل جراحی برای تغییر جنسیت است .
2-جهت گیری جنسی : به طور ساده گرایش جنسیتی فرد را مشخص می کند و به عبارت دیگر تعیین می کند که فرد دگر جنس گرا ،همجنس گرا یا دو جنسی گراست .
خیال پردازی جنسی فرد ، جهت گیری جنسی او را نشان می دهد .
اختلال جنسی مربوط به این لایه ، هم جنس گرایی است و مؤثرترین روش درمانی این اختلال رفتار درمانی است .
3-تمایل جنسی : تیپ های مختلف افراد ، اعضای بدن و موقعیت هایی که موضوع خیال پردازی ها و برانگیختگی های جنسی باشد تمایل جنسی فرد را تعیین می کند .
رایج ترین اختلالات مربوط به این لایه : یادگار رستی - مبدل پوشی - سادیسم (آزارگری)مازوخیسم (آزارطلبی ، عورت نمایی و تعارض جنسی به کودکان است که این اختلالات با رفتار درمانی و درمان های شناختی تا اندازه ای قابل درمان است .
4-نقش آموزی جنسیتی : کسب آن دسته از ویژگی ها و رفتارهایی است که در فرهنگ جامعه ای معین ، زن یا مرد باید داشته باشد .
5-عملکرد جنسی : اشاره به چگونگی آمیزش دارد .
مراحل عملکرد جنسی : 1-میل جنسی : این مرحله با تخیلات جنسی و میل به برقراری رابطهی جنسی مشخص می شود .
2)انگیزش : این مرحله در نتیجهی تحریک روانشناختی (تخیل یا وجود شی محبوب) یا تحریک فیزیولوژیک (نوازش یا بوسه) یا تحریک هر دو ظاهر می شود .
این مرحله با احساس ذهنی لذت مشخص است ، 30 ثانیه تا چند دقیقه به طول می انجامد .
3-ارگاسم : این مرحله با اوج گیری لذت جنسی و رفع تنش جنسی همراه است .
3 تا 25 ثانیه طول می کشد و با کاهش سطح هشیاری همراه است .
فشار خون 20 تا 40 میلی متر جیوه بالا می رود و ضربان قلب به 160 در دقیقه می رسد .
4-فرونشینی : در این مرحله بدن به حالت سکون قبلی بر می گردد .
4 رویکرد در بررسی مفاهیم 5 لایه زندگی جنسی : 1-نظریه روانکاوی فروید : این مفاهیم در سه سالگی با تمرکز بر اندام تناسلی و کشف تفاوت های آن آغاز میشود و با همانندسازی کودک با والد هم جنس خود پایان می پذیرد .
2-نظریهع یادگیری اجتماعی : هعم بر پاداش ها و مجازتهایی که کودکان برای رفتار متناسب یا غیرمتناسب جنسی دریافت می کنند و هم بر شیوه یادگیری رفتار از طریق مشاهده بزرگسالان تاکید دارد .
3-نظریه رشدی - شناختی کودک : در 2 سالگی به صورت فطری تمایل به بازی کردن با همالان هم جنس خود دارد و در حدود 2 و نیم سالگی انگیزه داشتن رفتار متناسب با هویت جنسی باعث می شود مطابق جنسیت خود رفتار کند .
4)نظریه طرحواره جنسی : تاثیر فرهنگ را مهمتر از هر عامل دیگری در تلقی کودک از خود به عنوان مذکر یا مؤنث می داند .