انگیزه مادری : یکی از قویترین انگیزه ها انگیزه مادری است .
انگیزه مادری در حیوانات رده پایین به صورت غریزی وجود دارد یعنی علاقه مادر به فرزند وطرز رفتار وی یکنواخت ، منظم و تابع یک سلسله عوامل فیزیولوژیکی است .
ترشح هورمون پرولاکتین که در اکثر حیوانات ماده وجود دارد ، از عوامل این رفتار بشمار می رود .
در موشهای ماده این رفتار غریزی عبارت است از قطع ناف بچه ، خوردن جفت و جای دادن بچه ها در لانه که به صورت یکنواخت انجام می گیرد .
تفاوت نمی کند که موش برای اولین بار یا چندمین بار زاده باشد حرکات و رفتار او نسبت به بچه هایش همان حرکات یکنواخت و منظم و قابل پیش بینی است .
در حیوانات عالی تر حرکات تا حدودی تابع یادگیری است و در انسان مراقبت و علاقه به کودک تابع عوامل اجتماعی نیز می باشد .
ازدواج به صورت مشروع و قانونی ، نحوه پرورش کودک ، وضع اقتصادی خانواده ، عوامل فرهنگی و سنتی و اعتقادات مذهبی و قوانین و مقرارت حاکم بر جامعه همگی در نحوه بروز این انگیزه دخالت دارند .
در اجتماعاتی که سقط جنین از نظر قانونی جرم محسوب نمی شود ، بعضی از مادران با وجود غریزه مادری جنین خود را سقط می کنند .
این نوع رفتار حتی در طبقات تحصیل کرده و مرفه اجتماعی نیز مشاهده می شود .
بر عکس در جوامعی که پای بند به اعتقادات مذهبی یا اخلاقی هستند ، سقط جنین جرم محسوب می شود و مرتکب آن به مجازات می رسد .
معذالک در همه جوامع وضع خانواده ها متفاوت است و نوع رفتار مادر نسبت به نوزاد با کودک خود و شیوه مراقبت و نگهداری از کودک حتی بین افراد نزد یک یک خانواده نیز شبیه به یکدیگر نیست .
ابزار محبت مادر نسبت به کودک و احتیاج کودکان به پرستاری و محبت مادری از جمله مسائلی است که باید مورد توجه قرار گیرد .
در این زمینه علاوه بر آموزشهای اجتماعی رفتار مادر می تواند الگویی برای فرزندان وی قرار گیرد .
رفتار مادری رفتار جنسی ، راهی است که به داشتن فرزند منتهی می شود .
در میان پستانداران ، مادری که وضع حمل می کند تغییرات هورمونی زیادی در او ایجاد می شود و طبیعی است که انتظارمی رود این تغییرات هورمونی او را برای رفتار مادری آماده کنند .
این فرضیه تا اندازه زیادی صحیح است ؛ هورمون ها حداقل مراحل اولیه رفتار مادری را تسهیل می کنند .
در اواخر حاملگی و درست هنگام زایمان ، سطوح استروژن ، پروژسترون ، آکسی توسین و پرولاکتین مادر بالا می رود .
حتی تزریق این هورمون ها به یک موش ماده با کره می تواند رفتار مادری ایجاد کند ، با این حال ، این رفتار تا یک یا دو روز پس از تزریق پدیدار نمی شود ( بریدج ، دی بیار ، لاندز و دو هرتی ، 1985 ؛ لامب ، 1975 ؛ مولتز ، لوبین ، لئون و نومان ، 1970 ؛ پیدرسن ، آشر ، مونرو و پرانگ ، 1982 ) .
هر هورمون جنبه متفاوتی از رفتار مادری را کنترل می کند .
برای مثال ، پروژسترون برای لانه سازی موش مهم است در حالی که پرولاکتین برای بازیابی جوانی اهمیت دارد ( زارو ، گندلمن و دننبرگ ، 1971 ) .
هورمون ها ، مادر را مهیا می کنند تا به بچه ها پاسخ دهد ؛ وقتی چنین کاری را انجام داد ، ممکن است او به طور پایدار تغییر کند .
موش ماده ای که یک یا دو ساعت تجربه مادری با فرزندش را داشته است ، پس از یک وقفه 25 روزه که تولید شیرش متوقف شد و هورمون هایش به حالت طبیعی برگشت ، باز هم مثل مادر با سایر بچه ها رفتار می کند ( بریدج ، 1975 ) .
اگر چه هورمون ها ، رفتار مادری را تسهیل می کنند اما برای ایجاد آن ضروری نیستند .
اگر موش ماده ای که هرگز حامله نشده است با بچه موش های 5 تا 10 روزه رها شود ، پس از چند روز ، علاقه او به بچه موش ها افزایش می یابد ( چون بچه موش ها نمی توانند بدون مراقبت والدین و بدون غذا زنده بمانند ، آزمایشگر باید آنها را به صورت دوره ای با بچه موش های جدید و سالم تعویض کند .
) پس از حدود 6 روز ، مادر منتخب یک لانه می سازد ، بچه موش ها را در لانه جمع می کند ، آنها را می لیسد و کارهای دیگری را که معمولا هر مادری انجام می دهد – به استثنای پرستاری از آنها – او نیز انجام می دهد .
هورمون های تخمدان به این فرایند کمک می کنند اما ضروری نیستند .
برای مثال ، هم موش هایی که تخمدان های سالمی دارند و هم موش هایی که فاقد تخمدان سالمی هستند ، پاسخ مادری را نشان می دهند ، با این حال ، آنهایی که تخمدان های سالمی دارند رفتار مادری بسیار کاملی نشان می دهند ( مایر و روزن بلات ، 1979 ) اگر چه جوندگان نر هرگز الگوی هورمونی مشابه مادران جدید تولید نمی کنند ، اما آنها نیز رفتار مادرانه را نشان می دهند .
معمولا موش نر بچه ها را می کشد .
اما اگر موش نر با موش ماده ای جفتگیری کند و در دوران حاملگی همراه او باقی بماند ، بچه ها را می پذیرد و به مادر در مراقبت ازآنان کمک می کند .
موش نری که با نوزادان در قفس قرار داده می شود ( و موش ماده بزرگسالی در قفس وجود ندارد .) کم کم نسبت به این نوزادان رفتار مادرانه نشان می دهد .
در این موارد رفتار او شبیه رفتار موش بی تجربه قبلی است ، بجز اینکه موش ماده در مجموع مراقبت مادرانه بیش تری نشان می دهد .
خلاصه اینکه 5 تا 10 روز همراهی با نوزادان جایگزین تغییراتی هورمونی می شود که با حاملگی و زایمان ایجاد می شوند .
آیا این همراهی حتی در طبیعت نیز بر رفتار تاثیر می گذارد ؟
روی هم رفته بچه موشی که نیاز دارد تا 6 روز اجبارا یک بزرگسال از او مواظبت کند ، قبل از اینکه بزرگسال آماده شود ، یم میرد پاسخ روزن بلات این است که رفتار مادری دو مرحله دارد .
در جریان چند روز اول پس از وضع حمل ، هورمون ها رفتاری مادری را تسهیل می کنند .
پس از آن آشنایی مادر با بچه ها – با هورمون ها یا بدون آها – پایه ای کافی برای حفظ مراقبت مادرانه است .
مزیت این سیستم آن است که مراقبت مادرانه بیش تر از تغییرات هورمونی که همراه با وضع حمل است ، به طول می انجامد .
انگیزه کسب موفقیت : علاوه بر انگیزه هایی که بر شمرده شد .
انگیزه دیگری که جنبه اجتماعی آن از جنبه فیزیولوژیکی قوی تر است انگیزه کسب موفقیت می باشد .
در بین افراد بشر کمتر کسی را می توان یافت که علاقه به موفقیت و پیشرفت نداشته باشد .
انگیزه کسب موفقیت سبب می شود که انسان شرایط دشوار زندگی و محیطی را برای کسب موفقیت تحمل کند .
در آزمایشهایی که بر پایه روانشناسی سازمانی در این زمینه انجام گرفته مشاهده شده است که در دو گروه که یکی به عنوان گروه آزمایشی و دیگری به عنوان گروه شاهد انتخاب شده اند ، هر چند آزمایشها مشکل تر و شرایط سخت تر شده میزان تحمل افراد گروه آزمایشی نیز افزایش یافته است .
انگیزه کسب موفقیت در کارگاهها و موسسات صنعتی اجتماعی در حقیقت شرایط سخت محیطی را مانند کمی نور کمی حرارت و امثال آن آسان می سازد .
در افرادی که برای آزمایشهای فضایی انتخاب می شوند این انگیزه سبب می شود که شرایط بسیار دشواری را مانند معلق بودن در هوا ، در حال چرخش بودن ، در حالت بی وزنی قرار گرفتن و نظایر آن را تحمل کنند .
در سازمانها نیز این نوع انگیزه سبب تلاش کارکنان برای موفقیت بیشتر می گردد .
سنجش انگیزه ها با یکدیگر و نیرومندی نسبی انگیزه ها : جستجوی غذا صورت گرفته است ، انگیزه گرسنگی را بالاترین انگیزه ها می دانند ، عده دیگری نیز مسئله امنیت را مطرح می کنند و معتقدند که جنگلها و مهاجرت ها به دلیل تامین امنیت صورت گرفته ، عده ای از دانشمندان از جمله روانشناسان و روانکاران نیز با استناد به اینکه بیماری های روانی غالبا ناشی از ناکامی های جنسی می باشد ، انگیزه جنسی را بالاتر از دیگر انگیزه ها می شمارند .
از آنجا که تشخیص انگیزه در آدمیان که تابع عوامل محیطی ، اجتماعی و سنتی می باشند ، مشکل است آزمایشهای متعددی با حیوانات مختلف صورت گرفته است .
در حیوانات نیز نسبت انگیزه ها به یکدیگر از یک گونه به گونه دیگر حیوانات متفاوت است مثلا در موشها نسبت انگیزه ها به ترتیب عبارتند از انگیزه مادری ، تشنگی ، گرسنگی و انگیزه جنسی در حالی که در حیوانات دیگر توالی انگیزه ها دقیقا به این صورت نیست .
جستجوی غذا صورت گرفته است ، انگیزه گرسنگی را بالاترین انگیزه ها می دانند ، عده دیگری نیز مسئله امنیت را مطرح می کنند و معتقدند که جنگلها و مهاجرت ها به دلیل تامین امنیت صورت گرفته ، عده ای از دانشمندان از جمله روانشناسان و روانکاران نیز با استناد به اینکه بیماری های روانی غالبا ناشی از ناکامی های جنسی می باشد ، انگیزه جنسی را بالاتر از دیگر انگیزه ها می شمارند .
موضوعاتی که در بررسی انگیزش وجود دارند : به طوری که در فصلهای بعدی خواهید دید ، بررسی انگیزش ، دامنه وسیعی از فرضها ، فرضیه ها ، نظریه ها ،یافته ها و زمینه های کاربردی را شامل می شود .
اما بررسی انگیزش تعداد موضوع متحد کننده هم دارد که این فرض ها ، فرضیه ها ، نظریه ها ، یافته ها و کابردها را در حوزه مطالعاتی منسجم ، ادغام می کنند که موارد زیر از آن جمله هستند : 1- انگیزش برای سازگاری مفید است .
2- انگیزها توجه را هدایت می کنند .
3- انگیزه ها در طول زمان تغییر می کنند و بر جریان رفتار تاثیر می گذارند .
4- انواع انگیزش وجود دارد .
5- انگیزش گرایشهای نزدیکی و دوری را شامل می شود .
6- بررسی انگیزش معلوم می کند که افراد چه می خواهند .
7- برای اینکه انگیزش شکوفا شود ، به شرایط حمایت کننده نیاز دارد .
8- هیچ چیزی به اندازه یک نظریه خوب ، مفید نیست .
انگیزش برای سازگاری مفید است .
انسانها سیستمهای سازگار پیچیده ای هستند .
این موضوع به دلیل تغییر دائمی محیطی که رد آن زندگی می کنیم ، اهمیت دارد .
مقتضیات شغلی افزایش و کاهش دارند ، فرصتهای آموزشی ایجاد می شوند و از دست می روند ، روابط بهبود و زوال می یابند ، سلامتی متحمل بحران می شود و بهبود می یابد ، و الی آخر .
انگیزش برای سازگاری با شرایط همیشه در حال تغییر مفید است زیرا که حالتهای انگیزشی به ما امکان می دهند سیستمهای سازگار باشیم ، به این معنی که هر وقت بین مقتضیات لحظه به لحظه و سلامتی ما اختلاف ایجاد شود ، دستخوش حالتهای انگیزشی می شویم که ما را برای اقدامی اصلاحی آماده می کنند .
وقتی افراد چند ساعت بدون غذا می مانند و زمانی که غذا کمیاب می شود گرسنگی به وجود می آید .
وقتی تعداد موعدهای مقرر خیلی زیاد می شود ، استرس به وجود می آید .
وقتی کسی مشکل را کنترل می کند ، احساس تسلط ایجاد می شود .
بنابراین ، یکی از موضوعاتی که در سرتاسر این کتاب جریان دارد این است که حالت های انگیزشی ، مانند گرسنگی ، استرس و تسلط وسیله ای را در اختیار فرد قرار می دهند تا به طرز موفقیت آمیزی با ضروریات اجتناب ناپذیر زندگی کنار بیاید .
اگر حالتهای انگیزشی را حذف کنیم ، افراد فورا منبعی حیاتی را که برای سازگار شدن و حفظ سلامتی به آن متکی هستند ، از دست می دهند .
هر کسی که سعی دارد وزن خود را کاهش دهد یا شعر خلاقی به سر آید و یا یک زبان خارجی را یاد بگیرد ( بدون اینکه ابتدا انگیزه در خود ایجاد کند ) ، فورا متوجه خواهد شد که انگیزش برای سازگاری مفید است .
وقتی انگیزش از بین می رود ، سازگاری شخص مختل می شود .
افرادی که در کنترل کردن سرنوشت خودشان احساس درماندگی می کنند ، وقتی به چالش طلبیده می شوند فورا ناامید می شوند ( پیترسون ، مایر و سیلیگمن ، 1993 ) .
در ماندگی ، توانایی فرد را برای مقابله کردن با چالشهای زندگی ضایع می کند .
افرادی که تحت فرمان و کنترل دیگران قرار دارند ، نسبت به امیدها و آرزوهایی که از نیازهای روانشناختی آنها سرچشمه می گیرند ، از لحاظ هیجانی فلج و بی روح می شوند .
کنترل شدن توسط دیگران ، قابلیت فرد را برای به وجود آوردن انگیزش ، ضایع می کند ، در مقابل چنانچه کیفیت حالتهای انگیزشی فرد بسیار خوب و هدفمند باشد ، سازگاری فردی رشد می کند .
اگر کودکان در رابطه با مدرسه به هیجان آیند کارمندان از مهارتهای خودشان اطمینان یابند ، و ورزشکاران هدفهای عالی تری را برای عملکردشان تعیین کنند ، در این صورت آموزگاران ، کارفرمایان و مربیان می توانند خاطر جمع باشند که هر یک از این افراد قادر خواهند بود تا با محیط منحصر به فردشان با موفقیت سازگار شوند .
افرادی که انگیزش عالی دارند ، خوب سازگار می شوند ، و رشد می کنند ، افرادی که نارسایی انگیزشی دارند ، دچار مشکل می شوند .
انگیزه ها توجه را هدایت می کنند محیط ها به شیوه های مختلف همواره توجه ما را می طلبد .
برای مثال ،وقتی در جاده ای در حال رانندگی هستیم ، باید کارهای متعددی انجام دهیم : مقصد خودمان را پیدا کنیم ، با رانندگان دیگری همکاری کنیم ، به اتومبیلهای دیگری برخورد نکنیم به مکالمه همسفرمان گوش کنیم و به او پاسخ دهیم ، از سر ریز کردن فنجان قهوه مان جلوگیری کنیم و الی آخر .
همینطور ، یک دانشجوی کالج باید به طور همزمان ، نمرات خوبی بگیرد ، روابط دوستی قدیمی خود را حفظ کند ، غذای سالم بخورد ، بودجه مالی و وقت خود را تنظیم کند ، برای آینده برنامه ریزی کند ، لباسهایش را بشوید ، استعدادهای هنری خود را پرورش دهد ، در جریان اخبار دنیا قرار بگیرد و الی آخر .
چه کسی به ما ندا می دهد که توجه ما به یک جهت یا جهت دیگری تخصیص یافته است ؟
بیشتر این ( نداها ) از حالت های انگیزشی ما سرچشمه می گیرند .
انگیزه ها توجه ما را طوری جلب می کنند که به جنبه از محیط ( و نه جنبه های دیگر آن ) ، توجه کنیم .
انگیزه ها با هدایت کردن توجه به اعمال خاص به جای اعمال دیگر ، بر رفتار ما تاثیر می گذارند .
یک نمونه از اینکه چگونه انگیزه ها توجه ما را جلب نموده و رفتارمان را هدایت می کنند ، در جدول 4-1 نشان داده شده است .
4 ستون این جدول از راست به چپ عبارتند از : ( الف ) جنبه های گوناگون محیط ، ( ب ) انگیزه ای که معمولا توسط رویداد محیطی برانگیخته می شود ، ( ج ) رفتاری که متناسب با انگیزه است ، و ( د ) اولیت یا احساس فوریت هر یک از این رفتارها که شدن انگیزه زیر بنایی آن را تعیین می کند .
با اینکه امکان 6 نوع رفتار وجود دارد ، توجه به طور برابر به هر یک از آنها تخصیص نمی یابد ، زیرا نیرومندی انگیزه هر یک از آنها تفاوت دارد ( که با تعداد ستاره ها درستون سمت چپ نشان داده شده است .
) چون علاقه ، تشنگی ، و استراحت در آن لحظه به خصوص ، اضطراری نیستند ( یک ستاره ) برجستگی آنها کم است و توجه را جلب نمی کند .
انگیزه اجتناب از سردرد ، خیلی برجسته است ( پنج ستاره ) و بنابراین توجه را جلب می کند و رفتار را به سمت مصرف آسپرین هدایت می نماید .
درد ، مانند خیلی از انگیزه ها ، توانایی جلب کردن ، نگه داشتن و هدایت کردن توجه ما را دارد .
بنابراین ، انگیزه ها با جلب کردن توجه ما ، متوقف کردن کاری را انجام می دهیم ، و منحرف کردن توجه ما را از انجام دادن کارهای دیگر ، بر رفتارمان تاثیر می گذارند .
انگیزه ها در طول زمان تغییر می کنند و بر جریان رفتار تاثیر می گذارند .
انگیزش حالت مجزا یا ثابتی نیست بلکه فرآیندی پویاست ، بنابراین همیشه تغییر می کند و افزایش و کاهش می یابد ، نیرومندی انگیزه نه تنها مرتبا کم و زیاد می شود ، بلکه افراد همیشه در هر لحظه چندین انگیزه متفاوت دارند .
داشتن چندین انگیزه برای سازگاری اهمیت دارد ، زیرا شرایط و موقعیت ها پیچیده هستند و افراد برای سازگار شدن ، باید از لحاظ انگیزش پیچیده باشند .
معمولا یک انگیزه از همه قوی تر و متناسب با شرایط است در حالی که انگیزه های دیگر نسبتا فرعی هستند ، یعنی ، همان گونه که در جدول 4-1 نشان داده شده است ، یک انگیزه توجه ما را جلب می کند ، در حالی که انگیزه های دیگر نسبتا خفته می مانند .
به عنوان مثال ، دانشجویی را تجسم کنید که کتاب در دست پشت میز نشسته است .
هدف این دانشجو خواندن کتاب است و چون قرار است امتحان بدهد در این لحظه ، انگیزه نسبتا نیرومندی دارد .
او یک ساعت مطالعه می کند ، ولی در این مدت کنجکاوی او ارضاء می شود ، خستگی بر او غلبه می کند و نیرومندی انواع انگیزه های فرعی ، مانند گرسنگی و پیوند جویی افزایش می یابد .
شاید بوی ذرت بو داده که از اتاق همسایه به مشام می رسد او را به سمت راهرو بکشد ، یا شاید دین دوست صمیمی که از راهرو رد می شود ، نیرومندی نسبی انگیزه پیوند جویی را افزایش دهد .
اگر نیرومندی انگیزه پیوند جویی تا حد تسلط افزایش یابد ، در این صورت رفتار این دانشجو از مطالعه به پیوند جویی تغییر جهت خواهد داد .
در شکل 2-1 جریان رفتار فردی که سه رفتار X، Y و Z مثل مطالعه ، خوردن و پیوند جویی را انجام می دهند ، نشان داده شده است .
در این شکل ، تغییرات در نیرومندی هر یک از این سه انگیزه که جریان رفتار مشاهده شده را به وجود می آورد ، ترسیم شده است .
در لحظه 1 , انگیزه X ( مطالعه ) انگیزه غالب است در حالی که انگیزه های Y و Z نسبتا فرعی هستند .
در لحظه 2 ، نیرومندی انگیزه Y ( خوردن ) از انگیزه X بیشتراست ، در حالیکه انگیزه Z نسبتا فرعی مانده است .
در لحظه 3 انگیزه Z ( پیوند جویی ) تسلط می یابد و بر جریان رفتار تاثیر می گذارد .
در مجموع شکل 2-1 نشان می دهد که ( الف ) نیرومندی انگیزه در طول زمان تغییر می کند ، ( ب ) افراد همیشه چندین انگیزه با شدت مختلف دارند که هر یک ممکن است توجه را جلب کنند و بسته به شرایط در جریان رفتار مشارکت داشته باشد ، ( ج ) انگیزه ها چیزی نیستند که فرد از آنها برخوردار باشد یا نباشد ، بلکه در عوض این انگیزه ها بسته به تغییر اوضاع ، افزایش یا کاهش دارند .
انواع انگیزش وجود دارد خیلی از افراد تصور می کنند انگیزش مفهوم واحدی است .
ویژگی اصلی انگیزش ، مقدار یا سطح شدت آن است .
از نقطه نظر عموم مردم تنها مسئله درباره انگیزش ، مقدار آن است ، بنابراین انگیزش به عنوان یک ساختار واحد ، از مقدار صفر تا کم ، متوسط ، زیاد ، خیلی زیاد نوسان دارد .
به همین خاطر ، کارورزان ( آموزگاران ، مدیران ، مربیان ) توجه خود را روی این سوال متمرکز می کنند که چگونه می توانیم در دانش آموزان ، یا ورزشکاران انگیزه بیشتری ایجاد کنیم ؟
در مقابل شماری از نظریه پردازان انگیزش معتقدند که انگیزش انواع مختلفی دارد .
برای مثال ، انگیزش بیرونی یا انگیزش درونی تفاوت دارد .
انگیزش یاد گرفتن با انگیزش عمل کردن تفاوت دارد و انگیزش گرایش به موفقیت با انگیزش اجتناب از شکست تفاوت دارد .
به عبارت دیگر انسانها از لحاظ انگیزشی پیچیده هستند .
ورزشکاری که تمرین می کند ، دانشجویی که مطالعه می کند ، کارمندی که کار می کند و دکتری را که به بیمار رسیدگی می کند زیر نظر بگیرید تا به تنوع در شدت انگیزش آنها پی ببرید .
اما سوال دیگری نیز وجود دارد که حائز اهمیت است و آن این است که بپرسیم : چرا ورزشکار تمرین می کند ، دانشجو مطالعه می کند ، کارمند کار می کند ، و دکتر به بیمار خود رسیدگی می کند .
توجه کردن به نوع انگیزش فرد به این علت اهمیت دارد که برخی انگیزه ها تجربه با کیفیت عالی تر ، عملکردهای مطلوب تر ، و پیامدهای روانشناختی سالم تری را از انواع دیگر به بار می آورند .
برای مثال ، دانشجویانی که به خاطر انگیزش درونی ، یعنی علاقه و کنجکاوی یاد می گیرند ، در مقایسه با دانشجویانی که به خاطر انگیزش بیرونی ، یعنی نمره یا موعد های مقرر ، یاد می گیرند ، خلاقیت و هیجان مثبت بیشتری نشان می دهند .
در موقعیتهای پیشرفتی ، دانشجویانی که هدفشان گرایش به موفقیت است ( هدفم گرفتن نمره بالای 18 است ) از دانشجویانی که هدفشان اجتناب از شکست است ( هدفم این است که نمره زیر 10 نگیرم ، عملکرد به مراتب بهتری دارند .
معمولا ، در دانشکده پر از دانشجو ، در بیمارستان پر از پزشک ، و در تیم ورزشکاران سخت کوش ، افراد خیلی از نظر سطح انگیزش تفاوت ندارند ، بلکه نوع – یا کیفیت – انگیزش آنها متفاوت است .
هیجان ها نیز نشان می دهند که انگیزه ها علاوه بر شدت ، از نظر نوع نیز تفاوت دارند .
برای مثال ، کسی که شدیدا عصبانی است در مقایسه با کسی که شدیدا ترسیده است ، به صورت کاملا متفاوتی رفتار می کند .
هر دوی آنها بسیار با انگیزه هستند و ( چه مقدار ؟
) مطرح است ، ولی در نظر داشتن سوال ( چه نوع ) هیجان نیز اهمیت برابری دارد .
بنابراین تحلیل انگیزشی کامل رفتار ، به هر دو سوال چه مقدار ؟
و چه نوع ؟
پاسخ می دهند .
احتمالا از تجربه خودتان یاد گرفته اید که ( چه مقدار ؟
) مهم است ، 15 فصل بعدی به ما نشان خواهد داد که در نظر داشتن ( چه نوع ؟
) نیز اهمیت دارد .
انگیزش گرایشهای نزدیکی و دوری را شامل می شود به طور کلی ، افراد تصور می کنند که با انگیزه بودن بهتر از بی انگیزه بودن است .
در واقع دو سوالی که همیشه درباره انگیزش مطرح می شود .
عبارتند از : ( چگونه می توانم خودم را برای انجام دادن بهتر یا بیشتر با انگیزه کنم ؟
) و ( چگونه می توانم دیگران را برای انجام دادن بهتر یا بیشتر ، با انگیزه کنم ؟
) به عبارت دیگر چگونه ممکن است یک نفر انگیزه بیشتر از آنچه در حال حاضر دارد داشته باشد ؟
بدیهی است که انگیزش حالتی است که افراد آرزو برای خودشان و دیگران داشته باشند .
مسئله این است که گاهی شما چیزی را که آروزویش را داشته اید ، به دست می آورید .
در واقع ، تعدادی از سیستمهای انگیزشی ، مانند درد ، گرسنگی ، ناراحتی ، ترس ، ناهمخوانی ، اضطراب ، فشار ، درماندگی و غیره ، ماهیت آزارنده دارند .
حالت های انگیزشی ، ما را برای گرایش به سمت فرصتهای محیطی آماده می کنند و زندگی ما را بهبود می بخشند و ما از انگیزه های متعددی مانند علاقه ، امید ، پیشرفت ، و خود شکوفایی برخورداریم که ما را برای اینکار آماده می کنند .
اما برخی از حالتهای انگیزشی دیگر ، ما را برای اجتناب کردن از موقیعت های آزارنده ، تهدید کننده ، اضطراب آور آماده می سازند .
انسانها موجوداتی کنجکاو با انگیزه درونی ، و هیجان خواه هستند که هدفها و برنامه هایی برای غلبه کردن بر چالشها ، برقرار کردن روابط میان فردی صمیمانه ، گرایش به سمت مشوق های جالب ، رشد روانشناختی و نمو دارند .
اما این نیز درست است که انسانها تحت استرس قرار دارند ، ناکام می شوند از نا امنی رنج می برند ، تحت فشار قرار دارند ، می ترسند ، درد می کشند ، افسرده اند ، و با محرک های آزارنده ای مواجه می شوند که دوست دارند از آنها بگریزند .
علاوه بر این ، افراد معمولا این حالت های انگیزش و هیجانی ناگوار را به طور همزمان احساس می کنند .
برای اینکه انسانها به نحو مطلوبی سازگار شوند خزانه انگیزشی دارند که علاوه بر انگیزه های خوشایند گرایشی ،انگیزه های ناخوشایند اجتنابی را نیز شامل می شود .
بررسی انگیزش معلوم می کند که افراد چه می خواهند .
بررسی انگیزش معلوم می کند که چرا افراد چیزهای خاصی را می خواهند .
موضوع اصلی انگیزش و هیجان به آنچه ما میل داریم ، می خواهیم ، نیاز داریم واز آن می ترسیم ، مربوط می شود و سوالهایی از این قبیل را بررسی می کند : آیا افراد ذاتا خوب هستند یا شریر ، به طور طبیعی فعالند یا نا فعال ، دوستانه هستند یا پرخاشگر ، نوع دوست هستند یا خود خواه ، آزادی انتخاب دارند یا ضروریات زیستی آنها را سوق می دهد ، آیا افراد به سمت رشد یا شکوفا کردن خود گرایش دارند یا نه .
نظریه های انگیزش با مشخص کردن ویژگی های مشترک در بین افراد فرهنگهای گوناگون ، تجربیات زندگی مختلف ، استعدادهای ژنتیکی متفاوت ، آنچه را که در تلاشهای همه انسانها مشترک هستند آشکار می سازد .
همگی از نیازهای فزیولوژیکی مانند گرسنگی ، تشنگی ، جنسی ، و درد برخورداریم .
همگی آمادگی های زیستی ، مانند خلق و خو و مدارهای عصبی در مغز برای لذت و بیزاری را به ارث می بریم .
همگی در تعداد محدودی از هیجان های اساسی مشترک هستیم ، تحت شرایط یکسان ، این هیجان ها را احساس می کنیم ، مثلا وقتی تهدید می شویم می ترسیم و هنگامی که فرد یا چیز باارزشی را از دست می دهیم ، ناراحت می شویم .
زمانی که محیط اطرافمان را کاوش می کنیم توانایی هایمان را پرورش می دهیم ، مهارتهایمان را اصلاح می کنیم ، و به کسانی که دوست داریم دل بسته می شویم ، با مجموعه ای از نیازهای یکسان با محیط اطرافمان تعامل می کنیم .
همگی لذت جو هستیم یعنی به لذت گرایش داریم و از درد دوری می کنیم ، ولی به نظر می رسد که ما لذت ، سلامتی ، و رشد شخصی خیلی بیشتری می خواهیم .
نظریه های انگیزش : آن دسته از انگیزش هایی که از طریق تجربه ساخته شده اند نیز آشکار می سازند .
– انگیزه هایی که از قلمرو ماهیت انسان خارج هستند .
برای مثال از طریق تجربیات شخصی و منحصر بفردمان عقاید توانایی انتظارات عملکرد ، روشهای توجیه کردن موفقیت یا شکست ها ، ارزشها آرزوهای شخصی ، در ک خویشتن و غیره را یاد می گیریم .
این روشهای نیرومند کردن و هدایت کردن رفتارمان از نیروهای محیطی ، رشدی ، اجتماعی و فرهنگی سرچشمه می گیرد ( مثلا از مشوق ها ، تقویت کننده ها ، الگوهای نقش ، خود های ممکن جامعه الهام بخش آنهاست ،و نقش های فرهنگی ) .
بنابراین ، بررسی انگیزش ما را آگاه می سازد که چه قسمتی از خواست و میل ، از ماهیت انسان و چه قسمتی از یادگیری شخصی ، اجتماعی و فرهنگی ناشی می شود .
برای اینکه انگیزش شکوفا شود به شرایط حمایت کننده نیاز دارد .
انگیزش فرد را نمی توان از موقیعت اجتماعی که در آن قرار دارد جدا کرد .
یعنی انگیزش کودک قویا تحت تاثیر موقعیت اجتماعی که والدین او تامین می کنند ، و انگیزش دانش آموز قویا تحت تاثیر موقیت اجتماعی که مدرسه فراهم می کند ، قرار دارد همین امر در مورد انگیزش و ورزشکارانی که تحت تاثیر مربیان قرار دارند ، بیمارانی که تحت تاثیر پزشکان قرار دارند ، شهروندانی که تحت تاثیر فرهنگشان قرار دارند ، صدق می کند .
در رابطه با انگیزش کودکان ، دانش آموزان ، ورزشکاران و موارد مشابه محیط ها می توانند پرورش دهند و حمایت کنند و یا بی توجه و زیان آور باشند .
کسانی که در موقعیت های اجتماعی قرار دارند که از نیازها و تلاش های آنها حمایت می کنند .
در مقایسه با آنهایی که در محیط های بی توجه و ناکام کننده قرار دارند ، سرزندگی بیشتری نشان داده ، رشد شخصی را تجربه می کنند و بیشتر ترقی می نمایند .
چون پژوهشگران انگیزش از نقشی که موقعیت های اجتماعی در انگیزش و سلامتی افراد بازی می کنند آگاه هستند ، به دنبال آن می باشند که اصول انگیزش را طوری به کار برند که انگیزش افراد را شکوفا کند .
انگیزه های اکتسابی و عادت : انگیزه های اکتسابی در آدمیان تابع یادگیری هستند و از طریق یادگیری ظهور و بروز می یابند .
آدمی یاد می گیرد که چگونه و در کجا غذا بخورد .
هر چند غذا خوردن در میان همه جوامع امری طبیعی و لذت بخش است ولی بعضی قبایل آن را کاری زشت و ناپسند می دانند که باید دور از چشم دیگران صورت گیرد مثلا قبایل (( جزایر بالی )) غذا خوردن را عملی نامطبوع می دانند و تا آنجا که ممکن است غذای خود را دور از چشم دیگران می خورند .
این عمل از کودکی به آنان آموخته شده است .
همچنین نحوه ابراز انگیزه جنسی در جوامع مختلف تابع عادات و فرهنگ هر جامعه است .
رابطه انگیزه های اکتسابی با یادگیری شرطی : ظاهرا بعضی از انگیزه ها به واسطه یادگیری از راه شرطی شدن به وجود می آیند .
بدین قرار که محرکه هایی که همراه این انگیزه ها باشد خصوصیات این انگیزه ها را پیدا می کنند و به صورت انگیزه ثانوی یا اکتسابی ظاهر می شوند .
غالب ترسهای کودکان به همین ترتیب ظاهر می شود .
در آزمایشهای متعددی که با کودکان صورت گرفته ، مشاهده شده است چنانچه کودک به طور طبیعی مشغول بازی با حیوانی باشد و او را با صدای ناهنجار مانند کوبیدن دو قطعه آهن به یکدیگر بترسانند ، کودک به تدریج از حیوان دست آموز خود می ترسد و با دیدن آن به گریه می افتد .
حتی بتدریج از چیزهای دیگری که رنگ یا شکل آن حیوان را داشته باشند می ترسد .
بنابراین بسیاری از انگیزه های اکتسابی در نتیجه یادگیری شرطی به وجود می آیند .